2- کمک به دیگران، عامل خشنودی خدا و محبت مردم
3- اقدام پیامبر برای اشتغال یک بیکار
4- انفاق، عامل کاهش حسادتها و رقابتها
5- بخل در اوقات عمر و اموال عمومی
6- آداب انفاق در قرآن
7- انفاق از اموال حلال
8- خانهتکانی دل از کینهها و دشمنیها
موضوع: انفاق و کمک به دیگران
تاریخ پخش: 25/12/90
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزانی که بحث را پای تلویزیون میبینند، آخرین شب جمعه سال 90 هست. در عید دید و بازدیدها زیاد میشود، و فرصت خوبی برای خیلی کارها هست. فقط من یک نکته بگویم از غربیها. یکی از مراجع تقلید میفرمود: تاجر پیرمردی، بیمار شد. قدیم هم وضع طبابت ایران مثل الان نبود، ایران الان از خیلی از کشورها جلوتر است. قدیم ایران دکترهایمان از هند و پاکستان بودند، خیلیهایشان. یادتان هست حالا جوانها یادشان نیست. بسیاری از دکترهای ما از هند و پاکستان بودند به خصوص در بخشها و روستاها. الان طبّ ما خیلی رشد کرده است، دستشان درد نکند، باعث عزّت شدند، خدا عزتشان بدهد. یک دعا میکنم، چون بینندهها شب جمعه گوش میدهند، آمین بگویید. خدایا! شرکت مردم ایران در انتخابات به ایران عزت داد، خدایا به این مردم عزت بده! دکترها عزت دادند، پیشرفتهای طبی، خدا به ایشان عزت بدهد.
آن زمان که آن مرجع تقلید میفرمود، میفرمود: آن زمان طب ایران ضعیف بود، یک پولدار اگر میتوانست برود خارج، خارج میرفت. او را بهترین بیمارستان فلان کشور بردند و خواباندند و این پیرمرد ساعت 2 بعد از نصف شب از خواب بیدار شد و دید یک کارتی بالای سرش گذاشته شده است. نوشته: بیمار عزیز! به زبان فارسی! چنانچه نصف شب از خواب بیدار شدی، شماره بگیر با تو حرف میزنیم. میگفت: شماره تلفن را گرفتم، تا فهمید من ایرانی هستم، گفت: مشکلی داری؟ گفتم: نه من مشکلی ندارم، شما نگفتی اگر بیدار شدی و مشکلی داشتی، گفتی اگر بیدار شدی! من هم بیدار شدم و زنگ زدم. گفت: خوابت نمیبرد؟ گفتم: فعلاً نه! گفت: میخواهی پنج دقیقه برایت صحبت کنم؟ گفتم: نمیدانم چه میخواهد حالا بگوید، ساعت دو بعد از نصف شب، در کشور اروپایی، دو بعد از نصفه شب برای یک پیرمرد مریض ایرانی، چه میخواهد به زبان فارسی بگوید؟ گفتم: بگو! گفت: چقدر؟ گفتم: پنج دقیقه بگو ببینم چه میخواهی بگویی! میگفت: یک شعر فارسی خواند، یک جک گفت و خندیدیم، و بعد دو دقیقه از مسیحیت تبلیغ کرد.
1- بهرهگیری از فرصت دید و بازدید
از وقتی من این را شنیدم، خیلی غصه میخورم که عجب! آنها روی پیرمرد بیمار ما که برود آنجا، بیمار باشد، دو بعد از نصفه شب از خواب بپرد، پنج دقیقه وقت داشته باشد، از آن پنج دقیقهها استفاده میکنند. ما چند میلیون ملاقات عید داریم؟ چندصدهزار ملاقات عید داریم؟ این ملاقاتها را حرامش نکنیم. دید و بازدید خوب است، صلهی رحم خیلی خوب است. شام و ناهار و پذیرایی و … همهی این چیزها خوب است. فقط به اینها اکتفا نکنیم. یک قدم جلوتر برویم. حالا که فامیل دور هم جمع میشویم، چهار تا پسر را داماد کنیم. جهازیهی چند دختر را راه بیاندازیم. دو نفر را که با هم قهر هستند، آشتیشان بدهیم. یک کاری بشود.
من دیروز یک نامهای نوشتم به دانشجوها و طلبههای جوان، نوشتم: فرزند عزیزم! حالا ما اجازه داریم بگوییم، فرزندم، چون دیگر در آستانهی هفتاد سال میرویم. عید است و شما دانشجو هستید و یا طلبه! دو کتاب به شما هدیه میکنم، این عیدی من به شما! شما هم در جلسات فامیل که یک ساعت دو ساعت بیشتر جمع میشوند، آخر جلسه که شد، بلند شوید و بگویید: دو دقیقه به من وقت بدهید. دو ساعت دید و بازدیدها و هر دید و بازدید میانگین دو ساعت است. حالا بعضی صبح میروند تا شب. بعضیها نه! نیم ساعت نیم ساعت! هر ملاقاتی را اگر حساب کنیم دو ساعت، از دو ساعت دو دقیقه! از روی ساعت دو دقیقه به من وقت بدهید. آخر جلسه بلند شوید و یک صفحه از این را بخوانید که جلسهتان از علم و رشد و بصرت و معنویت خالی نباشد.
قرآن از بعضی بازاریها تعریف میکند، میگوید تجارت میکند، اما تا صدای اذان بلند شد، نمازش را میخواند. «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) قرآن میگوید مردانی هستند که سرگرم معامله که شدند، از خدا غافل نمیشوند. «الهی، نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَه» (صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق) عید سبب غفلت نشود. باعث حل مشکل شود. یعنی سبب حل مشکل شود. یکی از کارهای خیلی خوب، همین عیدیهایی است که میدهند. بعضی فامیل هستند به هر حال نیاز به کمک دارند، اگر کمکشان هم کنیم، ناراحت میشوند، به خصوص پدر و مادرهای پیر، هم نیاز دارند و هم اگر بچهشان پول به ایشان بدهد، اذیت میشوند، بچه پول از پدرش میگیرد، خجالت نمیکشد. پدر که پول از پسرش میگیرد، خجالت میکشد. این را به عنوان عیدی مشکل را حل کنید.
من یک خرده راجع به پول خرج کردن و عیدی میخواهم صحبت کنم. بخشش چه چیزهایی را زیاد میکند و چه چیزهایی را کم میکند. اولین بخشش این است که آدم واجباتش را بدهد. واجباتش را بدهد.
یک وقت خیرین مدرسهساز یک جایی جمع شدند، ما از اینها تشکر کردیم. متنهی یک مسأله هم گفتیم. گفتیم: اگر کسی خمس ندهد و زکات ندهد، صدتا مدرسه هم بسازد، در قیامت باید جواب بدهد. مثل کسی که جنب است و مرتب در دریا شیرجه میرود. باز جنب است. باید نیت غسل کند تا پاک بشود. شما اگر وضو نداری، یک ساعت هم سرت را در آب تاب بدهی، باز این وضو نمیشود. وضو چیز دیگر است. بنابراین ما صحبت میکنیم برای کسانی که خمس و زکات دادهاند، یا حساب سال دارند. پول دادن یک چیزهایی را زیاد میکند، یک چیزهایی را کم میکند.
خوب! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم». بحث ما در این چند دقیقه بحث: کمک به دیگران!
2- کمک به دیگران، عامل خشنودی خدا و محبت مردم
گاهی کمک، کمک علمی است. دانشجو است رفته صله رحم، پسرخواهرش است، پسر برادرش است، یک سؤالی دارد از کتابهای درسی، کمکش کند، یک دو ماه دیگر، دو ماه بعد از عید میخواهد امتحان بدهد، رفوزه نشود. کمک علمی است. کمک فکری است. کمک اقتصادی است. کمک بدنی است. انواع کمک!
بخشش، چه چیزهایی را زیاد میکند. 1- آنچه را زیاد میکند. 2- آنچه را کم میکند. چه چیزهایی زیاد میشود:
1- محبت خدا، کسی که کمک به مردم کند، خدا او را دوست دارد. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» (بقره/195) خدا را شکر ملت ایران به اینجا رسیدند، آیهای را که میخوانی، باقیاش در ذهنشان هست. خدا دوست دارد آدم نیکوکار را.
2- محبت مردم، روحیهی سخاوت، آجری را که روی هم میگذاری، اگر بندش را کشیدی، آجر سفت میشود، دیوار سفت میشود، وگرنه میریزد. قرآن میگوید: اگر میخواهی سفت شوی، «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (بقره/265) «تَثْبیت» یعنی اثبات. «تَثْبیت» یعنی خودت را ثابت کن. «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»
یک کسی یک مسألهای برایش پیش آمده بود، خودش را کاندیدا کرد، گفتند: میدانی رأی نمیآوری، گفت: میدانم رأی نمیآورم، میخواهم شورای نگهبان من را تأیید کند، که به مردم بگویم آنچه را شما پست سر من میگفتید، آن این نیست. من برای تثبت خودم. بالاخره شورای نگهبان امضاء کرد، حالا نمیخواهیم بگوییم، شورای نگهبان معصوم است. ولی بالاخره چند مجتهد عادل نشستهاند، میگویند فلانی قابلیت دارد. میگفت: من یقین دارم رأی نمیآورم. ولی برای اینکه تهمتی که به من زدهاند و برای تثبیت خودم.
در انفاق، رونق ازدواج، رونق ازدواج… اینقدر چیز است که در خانهها زیادی است، حضرت عباسی! چقدر چیز زیادی در خانهها داریم؟ هر خانهای یک ساک لباس… خانهی فقرای ما یک ساک لباس زیادی هست. اغنیا که چند ساک کفش اضافی هست. کتاب زیادی، داروی زیادی، لحاف زیادی، پتوی زیادی، پیراهن عروس زیادی، اوووه… اگر همهی اینها را خانه تکانی کنیم، شاید چند صد قطار، چند صد قطار لباس، همه هم کهنه نیست، لباس خوب است، تنگش شده است. مال مادر بوده است، حالا کس دیگر میتواند بپوشد.
رونق ازدواج، جهازیهی عروس درست میشود. همهی فامیل دور هم جمع شویم، آقا! شما یک پتو نو داری؟ بله من یک پتو میتوانم بدهم. شما چه؟ شما چه؟ گاهی وقتها فکر میکنیم نمیشود. جمع شویم میشود.
3- اقدام پیامبر برای اشتغال یک بیکار
یک قصه برایتان بگویم. این قصه را سابقاً هم گفتهام. در ذهنم است که گفتهام. یک کسی آمد نزد پیغمبر، گفت: آقا من نه پول دارم که تجارت کنم… و یک کمکی به ما کن! حضرت فرمود: تو میتوانی کار بکنی، گفت: آقا ابزار کار هم ندارم. گفت: برو در خانهات یک چیزی بیاور و بفروش. گفت: آقا چیزی در خانهی من نیست. گفت: حالا برو یک نگاهی بکن. این رفت و یک پلاس و حالا به قول امروزیها و به زبان امروز یک موکت پاره، یک پلاس آورد و گفت آقا: این است. خیلی همچین هیجانی، حضرت به کسی فرمود: این چقدر میارزد. گفت: آقا چیزی نمیارزد. گفت: حالا بگو چقدر میارزد؟ یک درهم، گفت: خوب یک درهم بده. گفت برو با این یک درهم کلهی تبر، نه چوبش را! سر تبر را بخر. یک سر تبر خریدند و به اصحاب گفت: اصحاب من! کسی هست در خانهاش یک دسته تبر زیادی داشته باشد؟ گفت: آقا ما داریم. یک دستهی تبر زیادی! مثلاً نصف دسته بیل! گفت برو بیاور! خود پیغمبر هم نجار شد. این دسته تبر رو در کلهی تبر میخکوب کرد و به فرد گفت: این یک تبر و این ابزار تولید! برو هیزم بکش و بفروش و گدایی نکن. ببین! پلاس آمد جلو، سر تبر آمد جلو، دسته تبر آمد جلو، تلاش پیغمبر آمد جلو، یک ابزار تولید برای یک کارگر پیدا شد. میشه!
یک کسی میگفت من نمیتوانم مکه بروم. گفتیم: چرا؟ گفت: با چند تا کشور معامله دارم، اصلاً یک روز نمیتوانم مغازه را ببندم. تجارت من سنگین است، نمیشود من بیست روز بروم مکه! نمیشه! پول مکه را بگو، پول مکه را بگو به هر فقیری میخواهی میدهم. گفتم: اگر پدرت مرد چه میکنی؟ گفت: پدرم بمیرد مینویسم به مناسبت فوت ابوی… گفتم: بعد از دور روز تا آمدی باز کنی، مادرت از دنیا برود، گفت: ای بابا! دیگر چارهای نیست. گفتم: تا بروی باز کنی، خانمت از دنیا برود، تا بعد از دو سه روز بروی بازکنی… اگر پنج تا فاملیت، پشت سر هم از دنیا بروند… گفت: چارهای نیست میبندم. پس میتوانی مکه بروی، برو! برو!
یک خانمی آمد و گفت: من نمازم را نمیتوانم درست کنم، زبانم نمیگردد، به او گفتم اگر این کلمه را درست بگویی، میبرمت مکه! گفت: یک روز به من فرصت بده، گفتم: پس میتوانی! اینکه میگویی زبانم نمیگردد… بعضی خانمها یا آقایان، وقتی میخواهند نماز بخوانند، میگویند: نمیتوانم، زبانم نمیگردد. اما مکه که میروند، تمام ریال و دلارشان را با عربها عربی حرف میزنند. تو که عربی بلد نبودی! چطور حالا اینقدر درب این مغازهها راحت و با چنگ و دندان حرف میزنی؟ ما میتوانیم.
ازدواج رونق پیدا میکند. اصلاح ذات البین رونق پیدا میکند. اصلاح فامیل ذات البین، حدیث داریم کسی دو نفر را آشتی بدهد، از همهی نمازهای مستحب و روزههای مستحب ثوابش بیشتر است. اصلاح ذات البین.
آرامش! آرامش در دنیا، بالاخره وقتی بخشش داشتی، آنها دوستت دارند، وقتی بخشش نکردی، لاتها فحشت میدهند، مذهبیها نفرینت میکنند، بخشش کن، آنها هم دلشان خوش باشد. یک آرامش است، اصلاً وقتی میخوابد، بفهمد مردم فحشش میدهند، یا بفهمد مردم دعایش میکنند. خوب فرق میکند.
در قیامت! آرامش در دنیا، آرامش در آخرت! «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/112)
درود پیغمبر! خدا در قرآن میگوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً» از مردم که کمک میگیری، زکات میگیری، «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» (توبه/103) به ایشان صلوات بفرست. حدیث داریم، امام رضا(ع) فرمود: ما نیاز به خمس شما نداریم، اما کسانی که حق ما را نمیدهند، ما به آنها دعا نمیکنیم و حیف است به خاطر دو فلس پول خودتان را از دعا محروم میکنید.
هدایت! قرآن میفرماید: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ … أُولئِکَ عَلى هُدىً» (بقره/4و6) آنهایی که بخشش دارند، «عَلى هُدىً» اینها هدایت را دریافت میکنند.
فلاحت! رستگاری! «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلی/14) رستگار است کسی که زکات مالش را بدهد. این چیزها زیاد میشود.
4- انفاق، عامل کاهش حسادتها و رقابتها
اما چه چیزی کم میشود؟ شاخهی دوم پول دادن چه چیزهایی را کم میکند:
1- اختلافات طبقاتی کم میشود. یک کسی صد تومان دارد و یک کسی هیچی! خوب خیلی فاصله است. از این صد تومان بیست سی تومان، سی چهل تومانش را داد، یک خورده اختلافات کم میشود. آنچه که کم میشود.
2- حسادتها کم میشود. اگر من دارم میخورم، به شما ندادم، شما نگاه که به من میکنی، حسودی میکنی. اما اگر یک بخشش را هم دادم به شما، شما هم خوردی، حسادتها کم میشود.
3- رقابتها کم میشود. آه و نفرینها کم میشود. سرقتها کم میشود. خیلیها به خاطر فقر دست به دزدی میزنند. اگر کمکشان کنیم، سرقت کم میشود. توطئهها کم میشود. فحشاء و منکر کم میشود. بسیاری از گناهانی که میشود، به خاطر فقر است. فحشاء و منکر کم میشود.
بحثم چیست؟ بحث این است که بخشش چه چیزهایی را کم میکند، چه چیزهایی را زیاد میکند.
راجع به بخل! انواع بخل! بخل در مال! بخل آدم را به هر بدبختی میکشاند. بعضیها مال ندارند، بعضیها مال ندارند، ولی هنر که داری، بعضیها علم که دارند، مال نداری، اتاق خالی که داری که به یک نفر بدهی، کتاب که داری؟ کتاب را به او بده!
یک سوره داریم به نام سورهی ماعون، «أَرَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّین» (ماعون/1) «فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیم» (ماعون/2) و تا آخرش میگوید: «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُون» (ماعون/7) این ماعون یعنی چه؟ ماعون، معن، چیزهایی که در بعضی خانهها هست و در بعضی خانهها نیست. مثل مثلاً بیل! مثل نردبان! مثل دیگ هیأت، دیگ بزرگ! یک سری چیزها بعضی خانهها، در همهی خانهها نیست. میگوید خوب این خانهی همسایه مشکل دارد، میآید میگوید: آقا دیگت را به ما بده، فرشت را به ما بده، نردبانت را به ما بده، میگوید: آن کسی که نمیدهد، «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُون» به این میگویند: ماعون! یعنی از ماعون منع میکند. نمیدهد. کمک نمیکند. «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُون» آن وقت میگوید…
5- بخل در اوقات عمر و اموال عمومی
یک جایی هم باید البته بخل کرد. از جاهایی که باید بخل کرد این است که ما در عمرمان، … عمرمان را به کسی ندهیم. بنشینیم با هم گپ بزنیم. ببین! یک ربع گب میزنی، اما اگر تو میخواهی سه ساعت بنشینی و حرف بزنی، آخر عمر من را که گربه نبرده است. حیف است عمرمان سه ساعت بنشینیم و چه بگوییم؟ یک مقدار در عمرمان و اتلاف عمر…
من این را گفتهام، باز هم بگویم. نقل شد امیرالمؤمنین(ع) صورتش را اصلاح میکرد، آن کسی که صورتش را اصلاح میکرد، آرایشگاهی، پیرایشگاهی، گفت یا علی، لبت را نگهدار، موی روی لبت را قیچی کنم، فرمود: لبم را نگه دارم، یک «سُبْحَانَ اللَّه» باید کم بگویم. یعنی از ثانیهها باید استفاده کرد. عمرمان را تلف نکنیم. در گفتگوها هم میتوانیم حرفهای مفیدی انجام بدهیم. ریشسفیدها از ریشسفیدیشان استفاده کنند، حاج خانمها از حاج خانمیشان استفاده کنند، دور هم جمع شویم که این روستا چه چیزی کم دارد؟ این فامیل چه چیزی کم دارد؟ این محله چه چیزی کم دارد؟ خوب!
از بیت المال نباید گذشت. این که میگویند بخشش… خوب عید است، در آستانهی عید است، خوب خیلی خوب، پول داریم، یکی فلان مبلغ بده به اینها، شما اجازه داری اینطور پول دولت را بریز و بپاش کنی؟ بعضیها فکر میکنند وقتی میگوییم سخاوت، یعنی از بیت المال سخاوت! از بیت المال نگفتند سخاوت! از جیب خودت سخاوت! بعضیها زیارت عاشورا میخواهند بخوانند، وقت اداری! چه کسی گفته است شما در وقت اداری بنشینی و زیارت عاشورا بخوانی؟ شما کارمند دولت هستی، میخواهی زیارت عاشورا بخوانی نیم ساعت زودتر بیا! نه اینکه وقت اداری میآیی،
کسی وقت اداری… حتی قانون دولت این است که نماز ظهر بیست دقیقه بیشتر نباید طول بکشد. بیست دقیقه، پنج دقیقه وضو، پنج دقیقه نماز اول، پنج دقیقه نماز دوم، پنج دقیقه هم حالا بین دو نماز یک تعقیبی و دعایی، حالا اگر آقا خواست صحبت کند، در حد یک حدیث طوری نیست.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم». پیغمبر فرمود: مؤمن آینهی مؤمن است، «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِن» (تحفالعقول/ص173) آینه عیب را بیسر و صدا میگوید، شما هم عیب مردم را بیسر و صدا بگو، آینه عیب را بزرگ نمیکند، شما هم عیب را بزرگ نکن. آینه وقتی عیب را میگوید که خودش گرد زده نباشد، تو وقتی حرفت اثر میکند که خودت آن عیب را نداشته باشی، آینه مراعات پست و مقام را نمیکند، آیت الله و سپهبد و تیمسار، هر که باشد میگوید اینجایت سیاه است. آینه فقط زشتی را نمیگوید، زیباییها را هم میگوید. مؤمن آینهی مؤمن است. تو عیب مردم را بگو، منتها روی صفا باشد، بیسر و صدا باشد، عیب مردم را برجسته نکن. «وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ»!
سخنرانی یک دقیقهای! سخنرانی دو دقیقهای! این که ما خواسته باشیم وقت اداری زیارت عاشورا بخوانیم، وقت اداری مثلاً… حتی متأسفانه یک کار… نمیدانم کار بدی است. روزهایی هم که اداره باز میشود، باز مسئولین بالا باز نشستن دارند. تازه بعد از سیزده به در تازه بعضی از بزرگان مینشینند، در اداره تازه پرسنل حالا میآیند و او را میبینند، حالا این دیگر چهارده به در و پانزده به در و آن طرف میرود. یعنی تعطیلات عید هم کافی نیست. خوب اگر بناست دیدن آقا بروید، «بِسْمِ اللَّهِ»! در همین ایام تعطیلی بروید. دیگر حالا روزی که بناشده است کار بکنیم، روز کار دیگر نباید دید و بازدید بشود. این خلاف میشود.
از آبرو نباید گذشت، از منطق نباید گذشت، از عزت نباید گذشت، اینها چیزهایی است که… آخر بعضی جاها بخل خوب است. حدیث داریم زن بخل داشته باشد، خوب است. چون اگر زن سخی باشد، مرتب مال شوهرش را تاراج میکند. بخل برای زن خوب است. ترس برای مرد بد است. برای زن ترس خوب است. چون اگر دختر شجاع باشد، اصلاً بلند میشود و میرود بندرعباس، تنهایی! سوار دوچرخه میشود، برود ژاپن! خوب این اینطور نیست که! یک جاهایی ترس خوب است. یک جاهایی بخل خوب است. یک جاهایی کتمان خوب است. یک جاهایی کتمان بد است. اینها مورد دارد.
خوب حالا اگر میخواهیم انفاق کنیم، چطوری انفاق کنیم؟ انفاق آدابی دارد. آداب انفاق!
6- آداب انفاق در قرآن
1- اول اینکه منت نگذارید، کسی اگر یک کاری بکند، من جهازیه درست کردم، من به او وام دادم، من، من، من، من، هی من، من میگویی، خلاص! قرآن بخوانم. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) کسی که کمک میکند و بعد میگوید: من کمکش کردم، ثوابش از بین رفت. هر کس کمک میکند، من نگوید. این یک مورد.
2- اذیتش هم نکند. حالا یک دست لباس برایش آوردهای، خوب ببخشید، بلند شوید و این ظرفها را هم بشویید، بلند شوید و این کار را هم بکنید، ما داریم بعضی از پولدارها افطاری که میدهند، به چهار نفر فقیر هم میگویند: بیا! منتها میگویند: استکانها را بشور، پای سماور بنشینى، اینجا را جارو کن، بابا…
خود بنده طلبه جوانی بودم، یک تاجری افطاری دعوتمان کرد، خوب ما هم طلبهی نویی بودیم و رفتیم افطاری خوردیم، بعد دیدم جزء جزء قرآن آوردن و گفتند: قرآن بخوانید. گفتیم که مگر قرار بود قرآن بخوانیم؟ ما افطاری آمده بودیم. گفت: نه! باید برای مرحوم فلانی یک سوره هم بخوانی، گفتم: من قرآن نمیخوانم. گفت: دعوتت کردهایم. گفتم: باید به من بگویی که برای قرآن خواندن میآیی، قرآن خواندن افتخار است، اما شما اینکه افطاری میدهی و به قرآن مینشینی، این اسارت و من قبول نمیکنم. گذاشتم کنار. گفت: مدیونی! گفتم: مدیون هستم؟ بیا بخور! یک سور دادهای، یک سورت میدهم. وقتی من را برای افطاری دعوت میکنی.
حدیث داریم: «اخْدُمْ أَخَاکَ» خیلی حدیث قشنگ است. خیلی حدیث قشنگ است. «اخْدُمْ» یعنی خدمت کن، «اخْدُمْ أَخَاکَ» به برادر دینیات خدمت کن. کفشهایش را جفت کن، در بارش کمکش کن، مسافر است میتوانی برسانی، برسانش. اما «فَإِنِ اسْتَخْدَمَکَ» «فَإِنِ» یعنی اگر «اسْتَخْدَمَکَ» اگر تو را استخدام کرد، گفت بیا این کار را برای من بکن، «فَلا» نه! نه! نه! نه! دیگر قبول نکن. من کفشهایت را جفت میکنم. اما اگر شما گفتی کفشهایت را جفت کن، جفت نمیکنم. من دست شما را میبوسم، اما اگر شما گفتی… عزتت را نشکن. دست آقا را میبوسیم، اما اگر آقا گفت دست من را ببوس، نمیبوسیم. اذیتش نکنید.
امام رضا(ع) مهماندار شد. چراغی که در اتاق بود، فتیلهی چراغ نامیزان شد، مهمان دستش را دراز کرد فتیله را درست کند، امام رضا(ع) فرمود دستتان را بکشید، خودم درست کنم. گفت: آقا مگر کاری است؟ گفت: نامرد است کسی که از مهمانش کار بکشد. این علامت نامردی است. که آدم یک کسی را مهمان کند، بعد بگوید، این کار را بکن و این کار را نکن. گفت: آقا کاری نیست. گفت: همین مقداری که شما نشسته دستت را دراز میکنی، این علامت نامردی است. مهمان، مهمان است. خودش میخواهد کار بکند، طوری نیست. اما شما اذیتش نکن.
انفاق آدابی دارد، منت نباشد، اذیت نباشد، اعتدال باشد. قرآن یک آیه دارد، میگوید: «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا» (فرقان/67) هر چه پول داری، خرج نکن. حتی اجازه به ما ندادهاند که اگر، کسی سی میلیون پول دارد، سی میلیون را وقف کند یا وصیت کند. ده میلیونش را حق دارد. ثلث! بیست میلیونش را باید ورثه بخورند. اگر وارث اجازه داد، شما حق داری همهاش را مثلاً خیرات بدهی، اما اگر بچه، دختر و پسر اجازه ندادند، پدر و مادر اجازه ندادند، شما حق نداری خرج کنی. آقا بچههایم وضعشان خوب است. بچههایت وضعشان خوب باشد. اگر اسلام اجازه بدهد که کسی که ولو پسر و دختر وضعشان خوب است، مثلاً پسر و دختر من حالا وضعشان خوب است حالا، میگویم حالا که وضعشان خوب است، من هر چه دارم را در راه خدا بدهم. خوب اصلاً آنها به این دین بدبین میشوند. یعنی یک نسلی بدبین میشود. که این چه دینی است که پدرمان یک عمری زحمت کشید، یک کبریت برای ما نگذاشت که ما خودمان را آتش بزنیم. حق دارید یک سوم! یک سوم!و ثلث خیلی کار خوبی است. خوب!
7- انفاق از اموال حلال
جنس خوب بدهیم. «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُم» (بقره/267) جنس حلال بدهیم. بعضیها درآمدشان حرام است هی عیدی میدهند. هر جا میروند بریز و بپاش میکنند. از کجا آوردهای؟ یک کسی دو تا انار دزید و دو نان دزدید، رفت و به یک فقیر داد. گفتند: چه میکنی؟ گفت: دو تا انار دزدیدم، دو تا گناه، دو تا نان دزدیدم، دو تا گناه، دو تا و دو تا، چهار تا! دادم به فقیر، قرآن یک آیه دارد، میگوید: هر کس کار خوب بکند، ضربدر ده میشود. چهار ضربدر ده، چهل! چهل تا ثواب کردم، چهارتا از آن کم بشود، سی و شش تا میماند. گفت: عجب ریاضیات خوب است! دو تا انار، دو تا گناه، دو تا نان، دو تا گناه، دو تا و دو تا چهارتا، چهار تا دادیم به فقیر، ضربدر ده چهل تا، چهارتا کم میشود، گفت ریاضیات خوب است، ولی قاطی کردهای و دوشاخ تلفن را در برق زدهای! قاطی کردی!
یک کسی داماد شد، عروس سه ماهه زایید، این گیج شد و رفت خانهی پدر عروس و گفت: دختر شما سه ماهه زاییده است. گفت: کی باید بزاید؟ گفت: نه ماهه! گفت: بنشین، گفت: چندتا سؤال میکنم، جواب بده، گفت: بگو! گفت: چند ماه است تو دختر من را گرفتهای و داماد ما شدهای؟ گفت: سه ماه است. گفت: چند ماه است دختر من زن تو شده است؟ گفت: سه ماه است. گفت پس ببین، سه ماه تو شوهر دختر من شدهای، سه ماه هم دختر من زن تو شده است، چند ماه است با هم زن و شوهر شدهاید؟ گفت: سه ماه است. گفت: خوب سه تا سه ماه، نه ماه! سه ماه است تو شوهر او شدهای، سه ماه است که او زن تو شده است، سه ماه هم با هم زن و شوهر شدهاید. خوب سه تا سه ماه، نه ماه! گفت: والا ریاضی شما درست است، ولی سوء ظن من هم سرجایش است.
یک کسی رفته بود سخنرانی کند، آخر سخنرانیاش گفته بود من به سه دلیل خوشحالم، یک من شما را دیدم، دو شما من را دیدید، سوم من و شما هر دو همدیگر را دیدیم. خوب اینکه…
باید آنچه که آدم میدهد، پول حلال باشد. و الا انار بدزدیم و قاچاقچی با تریاک مردم و جوانها را نابود میکند، آن وقت درآمد تریاک را برمیدارد و در راه خدا میدهد. پول حلال باشد. پول حلال باشد.
در مورد خوب باشد. نیاز واقعی باشد. مخفیانه باشد. همیشه باشد. قرآن میگوید: «ینفقون»، «ینفقون» از نظر ادبیات فعل مضارع برای استمرار است. «و یطعمون الطعام»، «ینفقون»، «کانوا یعملون»، «کانوا…» این کارها یک کار تصادف نباشد. یک حقوق مستمری، مثلاً اگر یک فامیل پیری داری، بگویی آقا مثلاً من ماهی اینقدر برایت میفرستم. مستمری باشد، اینطور نباشد که امسال عید برویم تا سال دیگر عید. یک حقوق مختصری ولو یک نخ باریک هم هست، که این بتواند روی آن حساب بکند.
8- خانهتکانی دل از کینهها و دشمنیها
خوب خانهها را تکان میدهیم، قلبهایمان را هم تکان بدهیم. آستانهی سال 91 هستیم. سالمان را در جای مقدس افتتاح کنیم. سال تحویلمان در مسجدی، خدمت امامی، امامزادهای، در محضر قرآنی باشد. این یک مورد.
عید معنایش اسرافکاری نیست. در جلسات دید و بازدید دختر و پسر قاطی نشوند. یک جا دخترها باشند، یک جا پسرها باشند، عیدمان را با گناه آغاز نکنیم. در دید و بازدیدها نماز اول وقت یادمان نرود. نماز اول وقت یادمان نرود. اگر مسجد محلهمان رنگ و رونق ندارد، همانطور که خانهات را تکان دادی، مسجد را هم بتکانیم. آغاز سالمان را با…
همینطور که گرد تکانی از فرشها کردیم، اگر کینهی کسی را در دل داری، کینهی او را برطرف کن… من یک چیزی میگویم در تلویزیون، شما هم نیت کنید، هر کس پای تلویزیون نشسته است، نیت کند. خدایا وارد سال 91 میشویم، فلانی فحش داد، فلانی توهین کرد، فلانی به من جسارت کرد، فلانی من را تحقیر کرد، ولی بگذار کینهی من در دلش نباشد، قرآن یک آیه دارد میفرماید: « رَبَّنَا… لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا» (حشر/10) کینهی کسی در دلم نباشد.
بعضیها میگویند: من روز قیامت یقهاش را میگیرم. تو خیلی آدم بیخودی هستی! خیلی آدم بیخودی هستی! چون قرآن میگوید: کینهی کسی در دلت نباشد، تو میخواهی کینهای این را تا قیامت با خودت ببری؟ تازه آنجا یقهاش را بگیری؟ مردم اینقدر در قیامت گیر هستند که گیر تو یک نفر نباشند. مردم در قیامت خیلی گیر هستند. گیر تو یکی دیگر نباشند. حالا یک فحش داده است، قورتش بده، پس این آیه چیست؟ «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظ» (آلعمران/134) غیظت را قورت بده. «وَ الْعافینَ عَنِ النَّاس» پس چه میگوید؟ «خُذِ الْعَفْو» (اعراف/199) پس چه میگوید؟ «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» (فرقان/72) با کرامت رد شو. به روی خودت نیاور. نه من دیدنش نمیروم. من خانهی این نمیروم. بابا برو! «صِلْ مَنْ قَطَعَکَ» آن کسی که به تو بد کرده است برو! مردانگی این است. اگر هر کس دوستت دارد، عیدیاش دادی و دیدنش رفتی که هنر نیست. مرد آن است که دوستش هم نداری، به دیدنش بروی! هنر این است. هنر این است. خلبان خوب کسی نیست که هواپیما را بلند کند، خلبان خوب این است که هم هواپیما را بلند کند، و هم هواپیما را بنشاند. مرد این است که انسان…
آقا با فلانی قهر هستیم، عید برویم دیدنش! اصلاً حرفش را هم نزن، وقتی هم که به دید و بازدید میروید، دیگر نبش قبر نکنید. پریروز چه کسی چه گفته است، چه کسی چه گفته است، چه کسی چه گفته است، شتر دیدی ندیدی! «وَ لْیَصْفَحُوا» صفحه را برگردان «یَصْفَحُوا» از صفحه است، صفحه یعنی ورق بزن! هم دیدن آنهایی برویم که با آنها قهر هستیم، هم آنها را ببخشیم، هم کمک پولی بکنیم، بیمنت، بیاذیت، در حد اعتدال، با میل و رقبت، جنس خوب بدهیم، به افراد نیازمند بدهیم، یواشکی بدهیم، کمکشان کنیم، عرض کنم به حضور جنابعالی که هر چه کمک کنیم، کمک میشویم. خدایا! یک دعا میکنم، آمین بگویید، خدایا همهی برکاتت را بر امت اسلامی و بر امت ایران و بر امتهای اسلامی و بر امت ایران همهی برکاتت را نازل بفرما! عیدتان مبارک، جلسهی بعد «إِنْ شاءَ اللَّه» آغاز سال 92 اگر ما زنده بودیم و توفیق داشتیم.
1- قرآن در آیه 37 سوره نور از چه کسانی تجلیل میکند؟
1) بازاریانی که به هنگام نماز، کار را ترک میکنند.
2) عالمانی که همواره به ذکر خدا مشغولند.
3) مجاهدانی که در میدان جنگ، نماز را اقامه میکنند.
2- کسانی که زکات خود را پرداخت میکنند، مشمول درود چه کسی واقع میشوند؟
1) خداوند
2) فرشتگان
3) رسول خدا
3- چه کاری، صدقه و انفاق را باطل میکند؟
1) منت گذاردن
2) سخنان آزاردهنده
3) هر دو گزینه
4- آیه 67 سوره فرقان از چه کاری نهی میکند؟
1) اسراف در مصرف
2) اسراف در انفاق
3) اسراف در عمر
5- توصیه قرآن در برخورد با خطای دیگران چیست؟
1) کظم غیظ
2) عفو گذشت
3) کظم و عفو