انفاق و صدقه

موضوع بحث: انفاق و صدقه
تاریخ: 01/04/63- رمضان 63

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما فروع دین بود، نماز و روزه را گفتیم و قرآن را نیز بحث کردیم در دو جلسه و حال می‌خواهیم وارد بحث خمس وزکات شویم. از آن جایی که خمس و زکات مربوط به یک گروه از مردم است و بحث تلویزیونی مربوط به کل مردم است، فکر کردیم در این زمینه درباره‌ی اصل کمک رسانی و اصل امداد و انفاق و صدقه و تعاون، کمک رسانی و اهمیت و کلیات آن را بگوییم و بعد نیز مقداری راجع به خمس و زکات صحبت کنیم.
در جلسه قبل مقداری بحث کردیم، روایات زیادی درباره‌ی انفاق داریم، البته هر چه و هر عبادتی در ماه‌های دیگر ارزش است، در ماه رمضان ارزش آن عبادت بیشتر است، یعنی آب هر چقدر قیمت آن یکی باشد، ولی در ظرف گران قیمت ارزش آب را نیز بالا می‌برد.
1- گستره انفاق و صدقه
انفاق: روایات زیادی داریم که چند مورد را می‌نویسم. «إِنَّ الصَّدَقَهَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَکَهِ»(کافى، ج‏4، ص‏9) به درستی که صدقه، وقتی می‌گویند: صدقه، در ذهنتان 1 قران، 2 قران که به فقیر می‌دهیم، نیاید، در فرهنگ ما خیلی چیزها صدقه است، حتی لبخند به یک مؤمن صدقه است، خار را اگر از جاده برداریم صدقه است، این پلیس‌هایی که در خیابان می‌ایستند و دم چهارراه مسافران را راهنمایی می‌کنند(نمونه‌هایی را برایتان می‌گویم)
«ارشاد ضال» یعنی کسی که گم شده است یا گمراه است یا جاده را بلد نیست، صدقه است. تابلونویس جاده‌ها که نوشته است این دو راهی یا سه راهی نشانه‌ی شهر را نوشته است. راهنمایی‌ها همه صدقه است، کما این که اذیت کردن مسلمان‌ها نیز هر جوری باشد اشکال دارد. یک وقت من بچه بودم و داشتم جایی می‌رفتم، بلد نبودم، پرسیدم: آقا چگونه به این جا بروم؟ گفت: از این طرف برو و این چون می‌خواست سر به سر من بگذارد و مرا بیشتر گمراه می‌کرد و من گیج می‌شدم. «ارشادالضال» صدقه است. وقتی یک کسی را به یک سمت راهنمایی می‌کنی. لبخند، صدقه است، آموزش و چیزی یاد دادن بهترین صدقه است «إِنَّ الصَّدَقَهَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَکَهِ»(کافى، ج‏4، ص‏9) کسی اگر بدهکار است و کمک کنید دینش ادا شود.
دید ما با دید خدا فرق دارد. دید ما این است که مشت جلو تانک نمی‌تواند برود، اما خدا قول داده است که اگر متحد شوید و برای خدا قیام کنید با هر کمبودی جلوی هر قدرتی را می‌توانید بگیرید. نظر خدا و قرآن و تربیت اسلام با دیدهای ما و محاسبات ما فرق دارد. دلیل این امر نیز این است که ایران که در دامن اسلام در این چند ساله قرار گرفت، تمام محاسبات دیگران را به هم زد. این محاسبات ما درست نیست. غیر از این محاسبات مالی، محاسبات دیگری نیز باید داشته باشیم. در محاسبات قرآن و حدیث این است که پول بدهی راه باز می‌شود، مثلاً خمس و زکات که می‌دهیم کم می‌شود، اما کم شدن آن به قول سعدی که می‌گوید مثل درخت انگور است. درخت انگور وقتی شاخه هایش را می‌کنند، ظاهراً این گونه به نظر می‌آید که شاخه‌ها کم شده است ولی انگورش زیاد می‌شود. خمس و زکات نیز این گونه است، ظاهر این است که چند تومان آن از دست رفت، ولی باطن این است که خداوند جبران می‌کند «وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَکَهِ» یعنی کمک رسانی، اگر شما 100 تومان داری و 20 تومان می‌دهی در آن 80 تومان برکت قرار می‌دهد، که کار 100 تومان و چند صد تومان از آن برآید.
2- آثار و برکات صدقه
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ الصَّدَقَهَ تَدْفَعُ مِیتَهَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ»(کافى، ج‏4، ص‏5) صدقه «تدفع» دفع می‌کند «میته السوء» بد مردن را. آخر مردن نیز شانس می‌خواهد و توفیق می‌خواهد. یک کسی در حال سجده می‌میرد و یک کسی در چاه مستراح می‌میرد(در چاه می‌افتد). یکی سیزده به درمی رود تصادف می‌کند و یک فردی در راه کربلا ماشینش تصادف می‌کند. بالاخره راه‌ها و هدف‌ها، بد مردن، جای بدمردن، وقت بدی مردن، در حال معصیت مردن(خدای نکرده) «الْبِرُّ وَ الصَّدَقَهُ یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ»(کافى، ج‏4، ص‏2) صدقه فقر را از زندگی شما برطرف می‌کند. «أَنَّ الصَّدَقَهَ تَزِیدُ فِی الْمَالِ»(کافى، ج‏4، ص‏9) صدقه مال را زیاد می‌کند. روایات زیادی داریم «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَهَِ»(کافى، ج‏4، ص‏10) یعنی اگر خواستید روزی‌تان زیاد شود، صدقه بدهید. در کارهای علمی نیز همینطور است.
یک وقتی روحانی‌ای بود و یادداشت‌هایی در یک دفتری داشت، به او گفتم این یادداشت‌ها را برای استفاده به من بده و اوگفت: من یادداشت هایم را به کسی نمی‌دهم، گفتیم این بخل است و این کار را نکنید و بدهید ببینیم چه در آن هست؟ ما چون چانه زدیم دفتر را داد ولی گفت نگاه کن ولی راضی نیستم از روی آن بنویسی. من نگاهش کردم وچیزهای جالبی داشت، مدتها دفتر نزد من بود، هر کاری کردیم که آقا مطالب جالبی دارد، اجازه بده از رویش بنویسم، گفت راضی نیستم. دفتر را پس دادم، این آقا که شاید 20 برابر من سواد دارد، کتاب هایش را که چاپ می‌کند، به سختی آن‌ها را می‌فروشد و آخرش خودش زورکی به افراد مجانی می‌دهد. آدم نیز داریم که یک یادداشت نیز که دارد در اختیار افراد قرار می‌دهد. یادداشت را می‌دهد و می‌گوید برو فتوکپی کن و ببر، آن وقت چنان خیر و برکت بر این فرد قرار می‌دهد. ما خیال می‌کنیم که اگر ندهیم، داریم. خدا می‌گوید: اگر بدهی داری، دید ما فرق می‌کند. ما خیال می‌کنیم شهدا نیستند و حال این که ما نیستیم، شهدا هستند. مراد از بودن، خوردن وخوابیدن نیست، بودن یعنی اثر وجودی، الآن اثر وجودی شهدا بیشتر است یا زنده‌ها؟ شهدا نماز 200 نفری را یک میلیونی کرده‌اند. نماز جماعت‌ها 100 نفر 200 نفر بود الآن اگر نماز جمعه یک میلیون نفر در تهران کم‌تر و بیشتر به نماز می‌روند و نماز 100 یا 200 نفری یک میلیونی می‌شود این به خاطر شهدا است.
زنده‌ها نتوانستند بی حجاب‌ها را با حجاب کنند، ولی انقلاب و شهادت بی حجاب‌ها را باحجاب کرد. زنده‌ها نتوانستند جلوی مشروبات الکلی را بگیرند ولی انقلاب و خون و قیام گرفت. زنده‌ها نتوانستند کتابخانه درست کنند ولی خون، ترسوها را شجاع کرد. بنابر این آنچه را که خیال می‌کنیم نیست، هست، و آنچه که خیال می‌کنیم هستیم، نیستیم. مهم این نیست که چه کسی نفس می‌کشد، هوا در شش برود و بیاید مهم نیست، آدم می‌تواند لوله‌ای را برای این کار درست کند، خوردن وخوابیدن نیز مهم نیست. ارزش وجودی انسان به مقدار هنر و کار و برکت اوست.
اسلام به ما می‌گوید، شما پول بده و کاری نداشته باش «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز» کسی می‌گفت: «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز خودم شیرجه می‌رم درش می‌آرم» اگر کسی کمک کند، دیگر نگران نباشد «تَزِیدُ فِی الْمَالِ» نگاه نکن که مالت کم شده است «الصَّدَقَهُ جُنَّهٌ عَظِیمَهٌ مِنَ النَّارِ لِلْمُؤْمِنِ»(خصال صدوق، ج‏2، ص‏634) هرتعبیری در یک حدیثی است، سپر آتش است «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَهِ»(کافى، ج‏4، ص‏3) «دَاوُوا» دوا کنید «مَرْضَاکُمْ » مریض هایتان را «بِالصَّدَقَهِ» با صدقه. یعنی یکی از چیزهایی که در مداوای مریض به آن معتقد هستیم دعا و صدقه است. در ضمن این که به دارو و دکتر و پزشک و تخصص نیز معتقد هستیم. پرواز ما دو بال دارد، بال تلاش و بال مدد. تلاش خودمان و مدد غیبی «تُهَوِّنُ الْحِسَابَ»(کافى، ج‏4، ص‏8) حدیث داریم صدقه حساب را روز قیامت آسان می‌کند، زیرا در روز قیامت یک سری افراد سخت حسابرسی می‌شوند «حِساباً شَدیداً»(طلاق/8) در قرآن داریم «یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»(رعد/21) در قرآن داریم که بعضی‌ها را خداوند با دقت حسابرسی می‌کند، مو را از ماست می‌کشد، بعضی‌ها را بد خداوند حسابرسی می‌کند. بعضی‌ها را نیز خداوند با مهربانی و بزرگواری و عفو از آن‌ها حسابرسی می‌کند «یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً»(انشقاق/8) بعضی‌ها را خداوند آسان حسابرسی می‌کند و بعضی‌ها را خیلی سخت از آن‌ها حساب پس می‌گیرد. آن‌هایی که در دنیا آسان می‌گیرند، خداوند نیز در روز قیامت با آن‌ها آسان می‌گیرد و اگر با مردم سخت بگیرند با آن‌ها خدا در قیامت سخت می‌گیرد. (روایت می‌گوید) کسانی که در این جا پول بدهند در آن جا راحت رد می‌شوند.
روایت داریم پدران داغدار برای فرزندان دیگر خویش صدقه بدهند. اگر یک وقت بلایی آمد و دفع بلا شد، خطری آمد و دفع خطر شد، فوری صدقه بدهید.
3- آداب و شرایط انفاق و صدقه دادن
صدقه را با دست خودتان بدهید و از سائل بخواهید که در حقتان دعا کند. آن قدر صدقه بدهید که مردم بگویند زیادش است، اسراف کردی. بعضی وقت‌ها 2 ریال می‌دهند می‌ایستند و می‌گویند 1 ریال آن را بده، بده و برو. یعنی جوری صدقه بده که در ذهنت بیاید که زیادش است. نگو آقا خودم عیال وار هستم، پیری و کوری دارم، افرادی هستند که یک عمر گدا هستند برای این که یک وقت گدا نشوند. یعنی یک عمری برای پیری نگه می‌دارند، شصت سال زندگی فقیرانه می‌کنند، شصت سال فقیر هستند از ترس فقر. آن قدر صدقه بده که گمان شود اسراف است، ولی در صدقه نگاه نکن که مال کم است یا زیاد، آخر گاهی وقت‌ها فرد می‌گوید ما که نمی‌توانیم افطاری بدهیم، ما که وضعی نداریم، هر چه داری، نسبت‌ها مهم است. همین که داری صدقه بده.
می گویند وقتی یوسف را آوردند که بفروشند یک پیرزنی مقداری نخ آورد و گفت من هم می‌خواهم یوسف را با همین نخ بخرم. به زن گفتند برو پی کارت با این نخ هایت. گفت: می‌دانم که به من او را نمی‌دهند ولی می‌خواهم جزو مشتری‌ها حساب شوم. مسئله این است که آدم باید گامی برای انقلاب بردارد، حالا فرض کنید خون دارد برای انقلاب خون می‌دهد. پول دارد، پول می‌دهد. یک کسی می‌گفت من برای انقلاب کاری نکردم و خیلی ناراحت هستم، می‌گفت: البته اتاق طبقه بالا داشته‌ام که به جوانی انقلابی داده‌ام و از او اجاره نمی‌گیرم. این آقا هم به انقلاب اینگونه کمک کرده است، بالاخره آن کسی که جبهه می‌رود و می‌آید باید فکرش از زن و بچه‌اش راحت باشد. من اتاق دارم وبه زن و بچه‌ی آن فرد انقلابی می‌دهم تا فرد با خیال راحت برود. هر کس با یک زیلویی، اتاقی، هر کس هر گونه که می‌تواند کمک کند.
هیچ وقت نگویید که این کم است، شاید خدا تو را به وسیله‌ی همان کم نجات داد و همان خیر کم باعث نجات شد. گناه را نیز هیچ وقت کم نشمارید، شاید خدا توسط همان گناه کوچک تو را چپه کرد. یک روز پیغمبر(ص) سخنرانی می‌کرد، فرمود: «اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ»(کافى، ج‏2، ص‏287) بترسید از گناهانی که خدا نمی‌بخشد. گفتند گناهی که خدا نمی‌بخشد چیست؟ هر کس حرفی زد و رفراندم شد، گفتند از خود ایشان بپرسیم. گناهی که خدا نمی‌بخشد چیست؟ فرمود: «الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ» آن گناهی که آدم انجام می‌دهد و می‌گوید این چیزی نیست. همان گناهی که می‌گویی این چیزی نیست آن را خدا نمی‌بخشد. هیچ وقت نگو این گناه چیزی نیست، گاهی گناهی را که هیچ می‌دانی، خدا همان را دقت می‌کند و یقه‌ات را برای آن می‌گیرد. و عبادت نیز همین طور است، لذا به ما دستور داده‌اند که هیچ عبادتی را کوچک نشمارید، شاید خدا به وسیله‌ی همان نجاتتان داد و هیچ گناهی را نیز کوچک نشمارید که ممکن است به وسیله همان هلاک شوی.
در این که صدقه را اول صبح بدهی سفارش شده است. سخاوت واقعی از واجبات است. آدم‌هایی داریم که خمس و زکات نمی‌دهند ولی یک افطاری‌ها و سورها و مهمانی‌هایی می‌دهند. برای امام حسین(ع) هزارتومان خرج می‌کند ولی هزار تومان خمس نمی‌دهد. قبول نیست، درست نیست. حدیث داریم سخی کسی است که مال واجب را بدهد، اگر کسی مال واجب را بدهد و مال مستحب ندهد، عیبی ندارد. اما اگر کسی بریز و بپاش‌های مستحب را انجام بدهد ولی واجب را ندهد قبول نیست و باز هم مسئول است. از طرفی هم کسانی هستند که کار مستحب نمی‌کنند، می‌گوییم آقا کمک کن، می‌گوید: من سهم امام و خمس و زکاتم را داده‌ام. می‌گوییم آقا فعلاً این بدبخت بیچاره است باید به او کمک کنیم و نجات دهیم، می‌گوید: بله! برو ببین اگر آقا از خمس حساب می‌کند من می‌دهم، من خمس را دادم و بدهکار نیستم. آقا جان خمس و زکاتت را داده‌ای، ولی این فرد ناله‌اش به هوا بلند است «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»(کافى، ج‏2، ص‏164) بیچاره‌ای و دردمندی را می‌بینی و به دادش نمی‌رسی، مسلمان نیستی. چه خمس داده باشی، چه نداده باشی. بعضی‌ها می‌گویند من خمسم را داده‌ام و نباید بدهم، خمس را نیز که داده باشی الآن که این ناله می‌زند باید به فریادش رسید. خمس داده‌ام یعنی چه؟ پس نمی‌شود خمس را ندهیم و افطار بدهیم، افطاری و سور بدهیم، برای کجا و چه پولی را بدهیم. اگر کسی صد تا قنات نیز در بیاورد تا خمس ندهد قبول نیست.
4- چه چیزی را چگونه انفاق کنیم؟
مسئله‌ی دیگر در انفاق: قرآن می‌گوید «مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ»(بقره/267) گاهی وقت‌ها افراد پولی گیرشان می‌آید نمی‌دانند حرام است یا حلال، می‌گویند خوب صدقه می‌دهیم. خیر قرآن می‌گوید: «مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ» یعنی هم باید طیب و پاکیزه و حلال و دلچسب باشد و هم باید با زحمت به دست آمده باشد. پولی را که از راه زحمت کشی و حلال به دست آورده‌ای آن ارزش دارد، زیرا با زحمت و از راه حلال است «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(آل عمران/92) آنچه را که دوست داری باید بدهی، ارزش باید داشته باشد، دوست باید داشته باشی، کاسبی باید کرده باشی و حلال باشد.
با ارزش باشد، مال بی ارزش به کسی ندهید. این آب گوشت را می‌ترسم بخورم مسموم بشوم، خوب بدهیم به فقیر. معده فقیرمسموم نمی‌شود؟ مثلاً می‌گوید: آقا اگر خواستی منبر رفتنت خوب شود اول برای فلان افراد منبر برو بعد که خوب شد، فلان جا برو. یعنی چه؟ باید سلمانی را از سر دیگران یاد گرفت.
مهم این است که باید ارزش داشته باشد، حلال باشد، باید از راه زحمت کشی و کسب به دست آمده باشد. چون در صدقه عمده این نیست که شکم پر شود، عمده این است که من هم رشد کنم. گاهی انفاق‌ها رشد آور نیست.
یک مطلبی از امام حسن مجتبی(ع) برایتان بگویم: در صدقه باید آدم سعی کند شکم‌ها سیر شود و کسی نیز بله قربانگو بار نیاید. شخصی نزد امام حسن آمد و از وضع بدش نالید و گفت چنین و چنان است. امام حسن مجتبی 100درهم به او داد. آمد نزد امام حسین(ع) و وضعش را گفت، امام حسین از او پرسید امام حسن چقدر به تو داد؟ گفت: 100 درهم. ایشان فرمودند پس من 99 درهم به تو می‌دهم، اگر تنهایی بودم 100 درهم می‌دادم، ولی حال که تنها نیستم باید احترام برادر بزرگم را نگه دارم و چون ایشان 100 درهم داده است با رعایت احترام برادرم باید 99 درهم بدهم. چقدر اینها درس است.
شخصی آمد نزد امیرالمؤمنین(ع) که کمک بخواهد و وضع حضرت علی(ع) طوری نبود که بتواند کمک کند یا نداشت ویا نمی‌توانست، فرمود: برو از پسرم امام حسن(ع) کمک بخواه او خیلی سخی است. امام حسن مجتبی(ع) در سخاوت زبان زد بود. شخصی نگاه به اسب امام حسن(ع) کرد، فرمودند: چرا این قدر نگاه می‌کنی؟ گفت: اسبتان خیلی جالب است، پیاده شدند و گفتند مال تو. امام حسن مجتبی(ع) چند مرتبه تمام اموالش را در راه خدا داد. چون پسر کسی است که معاویه در حقش می‌گوید: امیرالمؤمنین علی(ع) اگر یک اتاق پر کاه باشد یا پر طلا برایش فرق نمی‌کند، اینقدر بزرگ است و سخی است و سخاوتمندانه می‌بخشد، اگر یک کسی پول خرج می‌کند و سوءظن برای افرادی ایجاد شده است، این باید سعی کند بگوید پول‌ها را از کجا به دست آورده است، چون افرادی هستند بریز و بپاش می‌کنند که این بریز و بپاش ایشان در جامعه بیشتر مسئله به وجود می‌آورد، که این پول‌ها را از کجا می‌آورد؟ بخصوص اگر کسی است که مردم می‌خواهند با او کار کنند. یا مدیر یا رئیس، یا پیش نماز، یا امام جمعه است و یک کسی است که مردم می‌خواهند به حرف او گوش بدهند. این پول خرج کردن ایشان باید توجیه شود و اگر توجیه نشود می‌گویند این پول‌ها را از کجا می‌آورد؟ نکند بند به یک چنین و چنانی است، این دقت نیز باید بشود.
در پول خرج کردن همه‌اش افراد را بغل نکنیم، آخر افرادی هستند که به طور مستمری پولی به افرادی می‌دهند و می‌گویند ماهی 100 تومان 200 تومان بیا از من بگیر. ماهی 300 تومان بیا بگیر. این فرد گدا بار می‌آید و یک عمری گدا است. یک دفعه پولی به او بدهید، پا به او بدهید، خودش برود، نعلش نکنید. کسی را اگر بغل کردی، اگر سطل بردی؟ همه را باید سطل ببرید، آب انبار یک کاری کنیم که خود چشمه بشود. پا به او بدهیم، یعنی خیاطی یادش بدهیم، چرخ خیاطی به او بدهیم، یک پولی به او بدهیم که خودش برود و دست به کاری بزند. و بسیاری از پول خرج کردن‌ها می‌تواند جلوی گناه را بگیرد. افرادی که از گناه واقعاً ناراحت هستند باید با پول خرج کردن جلوی گناه را بگیرند. ما داشته‌ایم افرادی که(زن فاسد و بد بوده است و از راه بد پول گیر می‌آورده است) پول حسابی اولیای خدا به آن‌ها می‌دادند و به خاطر این پول توبه می‌کردند و ازدواج می‌کردند و از مسیر انحراف دست برمی داشتند. جوان‌های هرزه‌ای در تاریخ بوده‌اند که راه درآمد آن‌ها باطل بوده است و مرد خدایی با یک قلم پول این‌ها را نجات داده است.
گاهی یک پول، یک قلم پول سنگین، یک شغل، یک وسیله‌ی کار، ما باید وسیله‌ی کار در اختیار مردم بگذاریم، حالا هرچه می‌توانیم، چرخ خیاطی، ماشین و یا هر چه که می‌توانیم. یک فقیری نزد رسول خدا آمد و گفت کمکم کنید، وضعم خیلی خراب است. پیغمبر(ص) فرمود: این تبر و طناب را بگیر و برو هیزم بکن و بیا و بفروش، در زمان پیغمبر تبر وطناب به فقیر داده، یعنی باید در اختیار فقیر وسیله‌ی تولید گذاشت. در زمان ما یعنی باید برای افراد بی کار ابزار تولید در اختیار بگذاریم، تا خودش برود و کار کند. حدیث این است. افرادی هستند که هر کس خانه‌ی نو و زایمان و. . . دارد کادو می‌برد، سوغاتی می‌آورد، خیلی کار می‌کند اما خمس نمی‌دهد. امام صادق(ع) فرمود: «لَیْسَ السَّخِیُّ الْمُبَذِّرَ الَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ لَکِنَّهُ الَّذِی یُؤَدِّی إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا فَرَضَ عَلَیْهِ فِی مَالِهِ مِنَ الزَّکَاهِ وَ غَیْرِهَا وَ الْبَخِیلُ الَّذِی لَا یُؤَدِّی حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَالِهِ»(أمالى طوسى، ص‏475) بخیل کسی است که حق خدا را نمی‌دهد. اگر به تمام مردم سور و افطاری می‌دهد، روز عاشورا خرج می‌دهد، اما خمس نمی‌دهد بخیل است. و اگر کسی هیچ یک از کارهای مستحبی را نمی‌کند ولی خمس می‌دهد سخاوت دارد.
5- به چه کسانی انفاق کنیم؟
درباره‌ی این که به چه کسی انفاق کنیم و پول بدهیم، قرآن می‌فرماید: «لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ»(بقره/273) به آن‌هایی بدهید که به خاطر اقدام و قیام در راه حق درآمدشان کم شده است، افرادی هستند حضرت عباسی لیاقت دارند پول خوب درآورند ولی اکنون، چون در جبهه و پشت جبهه هستند، چون در فلان کار هستند، آن پول‌ها گیرشان نمی‌آید «أُحْصِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» علت این که کم پول هستند به خاطر رفتن در راه خداست، باید به این گونه افراد کمک کرد، چون راه خدا را رفتند به این بن بست رسیده‌اند والا اگر راه غیر خدا را می‌رفتند، پول داشتند، آن‌ها ارزش دارند «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»(بقره/273) لذا می‌گویند: کسی که سوار بر اسب است نگو چرا به او پول می‌دهی چون اسب دارد، اسب داشته باشد. آخر ما که به کسی کمک می‌کنیم، باید طرف همین امشب از گرسنگی بمیرد، اینگونه نیست. حدیث داریم که یک مقدار دیدت وسیع‌تر باشد. به یک کسی می‌گویم کمک فلان فرد کن، می‌گوید: برو بابا! ندیدی کفش هایش برق می‌زد، خیال می‌کنیم فقیر حتماً باید کفشش پاره باشد. آدم‌هایی هستند گرفتار هستند، شاید خانه و زندگی نیز داشته باشند، آدم‌های گرفتار را باید کمکش کرد و نباید بر سرش کوبید. یک فردی به کسی کمک کرد، فردی به دنبال او آمد و گفت چرا به او کمک کردی؟ گفت چطور؟ گفت: آخر تریاکی است. گفت: عجب! تریاکی است! برگشت چند تومان دیگر نیز به او داد و گفت: من خیال کردم گدای معمولی است، حالا که تریاکی و گرفتار است. البته نمی‌خواهم بگویم این کار درست است یا خیر. می‌خواهم بگویم اگر یک فردی بدبخت است توی سر او نزنید. این ممکن است گرفتار شده است و باید نجاتش داد و نه این که بگوییم چشمت کور شود.
روایت داریم افرادی که وضعشان به هم می‌خورد، نباید خانه خود را بفروشند. یکی از یاران امام صادق(ع) طلبی از کسی داشت و آن طرف نداشت که بدهد تا این که خود این طلب کار نیز بی پول شد. خود کسی که پول داده است بی پول شده ولی طرف نیز بی پول است. هر دو طرف ندارند.
یک کسی رفت چلوکبابی و غذا خورد. طرف گفت: پولش را بده. گفت: درست می‌گویی. گفت: پس بده. گفت: درست می‌گویی. هی گفت: پولش را بده و این می‌گفت درست می‌گویی. یک کسی غذا می‌خورد، گفت آقا مردم آزاری نکن، خوب به او بده، گفت: خوب تونیز درست می‌گویی، یک نفر گفت: شاید ندارد، گفت: بله! تو نیز درست می‌گویی. حالا یک فردی پول داد به یک نفر وخودش که پول داده بود، بی پول شد و آن فرد نیز بی پول بود، بالاخره در فکر بودند که چه کنند. آقای بدهکار مجبور شد خانه‌ی خویش را بفروشد تا بتواند قرض خود را بدهد. فروخت و پول آورد از او پرسید: پول را از کجا آورده‌ای؟ حقیقت را گفت، طلبکار گفت: والله به یک درهم این پول‌ها نیاز دارم ولی چون اسلام گفته است بدهکار را نباید در شرایطی قرار دهید که خانه‌اش را بفروشد، لذا برگرد و خانه‌ات را پس بگیر. نباید کسی را مجبور کنیم که ماشینش را بفروشد برای پرداخت قرضش، مگر این که ماشینی دارد که در شأنش نیست. ماشینش سلطنتی است و یا با یک ماشین سبک‌تر کارش راه می‌افتد و الا این که می‌گوییم پرده دارد، اتاق دارد و قالی دارد آخر مگر می‌شود که قالی را بفروشد. خلاصه در کمک‌ها نباید تنگ نظر بود. ضمناً آدم‌هایی هم که پول دارند نباید دستشان را دراز کنند. آدم‌هایی هستند که دارند ولی لبشان را پاک می‌کنند، باز هم می‌گویند بده. آنقدر آدم‌هایی بوده‌اند که در عمرشان فقیر بوده‌اند وبعد از مرگشان معلوم شده است که پول دار بوده‌اند.
حدیث برایتان بخوانم کسی اگر پول داشته باشد و نزد مردم دست دراز کند، پولی که می‌خورد مثل این است که شرب خمر می‌کند، آب جو می‌خورد. اگر کسی پول دارد و دست گدایی دراز می‌کند گویا خمر می‌خورد. آدم‌هایی داریم که ماشین خود را در خانه پارک می‌کند و می‌آید از ماشین دولتی استفاده می‌کند، این خوردن آب جو است. بحثی نیز در آینده راجع به گداپروری می‌کنم. آدم داریم که غذا دارد ولی می‌گوید: امشب برویم خانه‌ی فلانی، شب دیگر زن خویش را جایی می‌فرستد و خود جای دیگر می‌رود و بالاخره دلش می‌خواهد هر چه می‌تواند از دیگران بکند.
6- شرایط انفاق کردن
پول دادن هم سرّی باشد و هم علنی «سِرًّا وَ عَلانِیَهً»(بقره/274) هر دو تا سفارش شده است. قانون کلی در عبادات این است که پنهانی و سری باشد. این اصل است که اگر پنهانی باشد ارزش آن بیشتر است. یک سری جاها گفته‌اند که علنی باشد، نمونه: حج، نماز جماعت. یک سری کارها که در آن نیاز به تظاهر است که تظاهر در این‌ها نیز ارزش دارد، والا اصل در عبادت سرّی است. اگر یک کسی متهم شد، اگر پنهانی کمک به دیگران کند، متهم است و می‌گویند: فلانی پول خرج کن نیست، این جا باید علنی بدهد. گاهی اگر یک نفر علنی پول بدهد، دیگران تشویق می‌شوند که آن‌ها نیز کمک کنند، این جا نیز باید علنی پول بدهی تا دیگران تشویق شوند.
حدیث داریم «تُعِینُهُمْ بِمَا عِنْدَکَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَبِجَاهِکَ»(أعلام‏ الدین، ص‏127) اگر کسی پول ندارد بدهد اما آبرو دارد باید با آبرویش کمک کند. یعنی بنده ممکن است پول نداشته باشم ولی به وسیله‌ی آبرویم بتوانم پول بگیرم و برسانم و حدیث داریم که اگر صد نفر در پول رساندن کمک کنند و دخالت کنند، اگر من به شما بگویم و شما به دیگری بگویی و دیگری به دیگری و در این کار هر چند نفر برای کمک رسانی کمک کنند و جان بکنند و زحمت بکشند و آبرو گرو بگذارند و یک کمکی برسانند، تمام 100 نفر بدون این که ثوابی از آن‌ها کم شود در اجر شریک هستند. حدیث داریم که قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «أَفْضَلُ الصَّدَقَهِ صَدَقَهُ اللِّسَانِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا صَدَقَهُ اللِّسَانِ قَالَ الشَّفَاعَهُ تَفُکُّ بِهَا الْأَسِیرَ وَ تَحْقِنُ بِهَا الدَّمَ وَ تَجُرُّ بِهَا الْمَعْرُوفَ إِلَى أَخِیکَ وَ تَدْفَعُ بِهَا الْکَرِیهَهَ»(عدهالداعی، ص‏71) گاهی اوقات با زبان انسان می‌تواند شفاعت کند، اگر پول نداری، زبان که داری. بهترین صدقه‌ها تعلیم تخصص است، یک کسی مکانیک است به ده تا بچه مسلمان مکانیکی یاد می‌دهد. این بزرگ ترین صدقه است، از هرصدقه‌ای بزرگ‌تر است. نجاری یادش می‌دهد، قرآن یادش می‌دهد، خیاطی، اصول عقاید و حدیث یادش بدهد، بهترین صدقات این است که آدم آنچه را که بلد است به دیگران بگوید. خطاط است، خط یاد بدهد. بنا است بنایی یاد بدهد، بنابراین صدقه معنایش این یک تومان، دو تومان، یا ده تومان نیست. بهترین و عمیق ترین و پر دوام ترین صدقه‌ها همین است که انسان تخصصی که دارد به دیگران یاد بدهد و این کار باید در جامعه بشود و یک مقدار نیز خود جوان‌ها باید آمادگی داشته باشند که کارهای مختلف را یاد بگیرند.
7- تشویق به خودکفایی و عدم نیاز
خانه‌ای داریم که جوان در آن زندگی می‌کنند، آب گرمکن را می‌برند پیش کسی که آقا این را درست کنید، که هر جوانی 60 کیلو، 70 کیلو هستند و یک آب گرمکن بلد نیستند درست کنند. این هیکل‌ها به چه درد می‌خورد؟ یک لاشه‌ها و هیکل‌های 60 یا 70 کیلویی هیچ هنری ندارد، همین طور ایستاده است، اگر دستش را جلو صورت و دراز کند می‌شود صبو، جای دیگر آفتابه وجای دیگر سماور، یعنی منتظر است که به کاری او را بگمارند. از خودش طرحی ندارد و اینکه با مغز خویش دست به کاری بزند، خیر نمی‌تواند و نمی‌کند. باغچه دم اتاقش است ولی سبزی را می‌خرد، باید تو سر این جوان زد و بعد هم می‌گوید: گرانی است، خوب چشمت نیز کور نشود. کسی که دم باغچه هست بی انصافی است که در آن سبزی نکارد و ما باید فرهنگمان، فرهنگی شود که اگر یک گلدان نیز داریم از آن استفاده‌ی تولیدی کنیم.
باید با چنگ و دندان گندم تولید کنیم. نباید به مرحله‌ای برسیم که اگر گندم به ما ندادند پای خویش را رو به قبله دراز کنیم. این برای ما زشت است، باید برسیم به جایی که یک سری درخت‌ها را درخت دکوری نکاریم و از آن‌ها استفاده نیز بکنیم، مثل همین پادگان که در آن هستیم، فیلم‌های ماه رمضان را در این پادگان پر می‌کنیم، همین پادگان انصافاً چند هزار درخت بی‌خودی دارد؟ البته یک سری درخت‌ها در خیابان و برای تصفیه هواست و بلند باید باشد و درخت انار کوتاه است و برای تصفیه هوا خوب نیست، یک سری درخت برای تصفیه هواست و بلند باید باشد و درخت بلند است به درد می‌خورد و خانه‌های 2 یا 3طبقه نیز می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند. اما هزاران درخت بی خودی ما داریم، بعضی از شهرها را در ایران که درخت خیابان آن نیز درخت نارنج است و قسمت‌هایی از شهر شیراز اینگونه است. ما اگر می‌توانیم تولید کنیم و از نیروهایمان استفاده کنیم، آن مقداری که توان داریم هنوز به کار نگرفته‌ایم.
خلاصه کنم، بارها گفته‌ام که اگر از ما به طورعادی بخواهند و بپرسند که چقدر می‌دوید؟ می‌گوییم: 5کیلومتر در حالی که اگر گرگی دنبال ما بکند 40 کیلومتر می‌دویم، یعنی ما چند برابر آنی که خیال می‌کنیم توان داریم، یعنی اگر صدام به ما حمله نمی‌کرد، ما این همه بسیجی آماده باش نداشتیم. باید یک مقداری در فشار قرار بگیریم که احساس کنیم باید با چنگ و دندان حتی از یک متر زمین گندم تولید کنیم. باید رو به این فرهنگ برویم و همه نیز باید بسیج شوند برای این مطلب.
8- بهترین صدقه آشتی دادن و آموزش دادن
بهترین صدقات انسان این است که اصلاح ذات البین کند یعنی دو نفر قهر هستند آن‌ها راآشتی بدهیم. حدیث این است «أَفْضَلُ الصَّدَقَهِ أَنْ یَعْلَمَ الْمَرْءُ عِلْماً ثُمَّ یُعَلِّمَهُ أَخَاهُ»(منیهالمرید، ص‏105) بهترین صدقه این است که مکانیک، مکانیکی یاد بدهد، راننده رانندگی یاد بدهد. خلاصه ما تمام کارهایمان عبادت است، اگرقدرش را بدانیم و به قصد عبادت کار کنیم. یعنی خلاصه در این که مکانیکی عبادت است یا نماز خواندن مربوط به قصد است. نماز اگر برای غیر خدا باشد، عبادت نیست و مکانیکی اگر برای خدا باشد عبادت است. بهترین صدقات نیز این است که ما چند صد جوان داریم، جوان‌هایی که همین تابستان و همین ماه رمضانی که سخنان مرا گوش می‌کنید – تو را به خدا چقدر در خانه‌ها بی سواد هست؟ و چند هزار جوان با سواد داریم؟ در خانه خواهرت بی سواد است، مادرت بی سواد است، پدر بی سواد است و یک کتاب از نهضت بگیر و خواهر و برادرت را شب‌ها درس بده. یک ساعت نیز کافی است. عوض قرآن خواندن، آدم‌هایی هستند که تند تند شبی یک جزء 2 جزء قرآن می‌خوانند، عوض قرآن خواندن، بیا خواندن و نوشتن یاد بده. مقداری از بعضی کارهایتان کم کنید و به این کارسوادآموزی بپردازید.
حدیث داریم که خداوند همانطور که به جاهل می‌گوید: چرا نرفتی یاد بگیری؟ به با سواد می‌گوید: چرا نرفتی یاد بدهی؟ این مسئولیت عالم است و ما باید دنبال این مطلب باشیم، نگوییم رفتیم و نیامدند، باید آن قدر بگوییم تا بیایند، دیدید این واکسی‌ها کنار خیابان، شروع به واکس زدن می‌کنند، می‌بینند کسی کفشش کهنه است، سلام و احوالپرسی می‌کنند، می‌دانی می‌خواهد چه بگوید، بالاخره با این سلام و علیک کفش‌های او را درمی‌آورد. او دنبال کفش کهنه و محتاج به واکس است و ما اگر با سوادهایمان به هر بی سوادی که رسید، سلام علیکم، کلاس نمی‌روی، خوب بیا سر کلاس، من حاضرم روزی نیم ساعت به تو درس بدهم، بیا و. . . نگو چهار بار گفتم نیامد، خوب چهار بار دیگر بگو، این‌هایی که جنسشان را می‌خواهند بفروشند، کنار خیابان می‌گوید: پرتقال، پرتقال خوب کیلویی. . . تومان، این می‌آید و نمی‌خرد، باز دونفر دیگر پیدا می‌شوند برای آن‌ها می‌گوید و آن قدر ادامه می‌دهد تا بفروشد، نمی‌گوید 6 بار گفتم نشد، برود منزل باز می‌ایستد و ادامه می‌دهد. آن قدر می‌گوید تا پرتقال‌ها را بفروشد، او آنقدر سلام و علیک می‌کند تا کفش‌ها را در آورد. خدا می‌داند آن حرصی که در پرتقال فروش و واکسی‌ها هست، در باسوادهای ما نیست. اگر آن چیز و حسی که در مغز آن هاست، آن را در رگ با سوادهای ما با آمپول بزنند، باسوادها با چنگ و دندان بی سوادهای ما را جمع می‌کنند. تابستان است، دختر و پسر دبیرستانی بی کار هستند و درس نیز ندارند. شبی نیم ساعت یا یک ساعت بنشینید و کتاب هم که الحمدلله هست، نمی‌خواهیم، اگر بخواهیم می‌شود.
خدایا تو را به حق آبروی امام حسن مجتبی(ع) توطئه‌ها را علیه مسلمین خنثی و توطئه گران را نابود بفرما. رهبر عزیز انقلاب را سلامت بدار. خدایا هر لطفی را که در این ماه رمضان در این ماه شریف به بندگان خوبت می‌کنی همه را در حق همه‌ی ما مرحمت بفرما.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment