انفاق- شرائط انفاق-2

موضوع: انفاق، شرائط انفاق(2)
تاریخ پخش: 70/01/08

بسم الله الرحمن الرحیم

1- شرایط انفاق
بحث ما در این جلسه که ماه رمضان سال 70 است و تقریباً در پایان دهه اول ماه است. راجع به شرائط انفاق است. در جلسه قبل در مورد کمک‎رسانی گفتیم اما در این جلسه موضوع بحثمان شرائط کمک‎رسانی است. چون وقتی به کسی می‎گوییم انسان خانه می‎خواهد معنایش این نیست که هر جایی می‎تواند خانه بسازد. با هر تیر آهنی و با هر مصالحی.
خانه کلی است اما این خانه هزار تا فوت و فن دارد. پایه‌هایش، آهنش، نمره آهنش، سقفش. یک طبقه است یا چند طبقه. زیرزمین می‎خواهد یا نه. منطقه گرمسیر است یا سردسیر، رو به خورشید باشد یا پشت به خورشید، رو به قبله باشد، چه جور باشد و…
مسئله کمک رسانی کلی آن را گفتیم. در قرآن انفاق داریم که «أَنْفِقُوا»، «یُنْفِقُونَ» خیلی است. «احسن» خیلی است و خیلی از آیاتی که تعریف انفاق شده و یا کارهای خیر دیگر. اما حالا شرائطی هست. من در این جلسه یک مقدار از شرائط انفاق را برایتان می‎خواهم بگویم.
2- اخلاص
شرط اول: برای خداوند باشد:
چون وقتی برای خدا نباشد انفاق نیست. چون انفاق یعنی از خودت بکن، یعنی خودت را کم کنی، یعنی تنظیم باد کن یعنی تورم خودت را، غرور خودت را، پول پرستی خودت را، عشق به مادیات را در خودت کم کن. اما اگر 100 تومان دادی ولی 200 تومان پس گرفتی از خودت کم نکردی به خودت اضافه کردی. آقا اینکه می‎گویند غذا بخور برای اینکه گرسنه‎ات نشود حالا اگر آدم یک چیزی بخورد که بیشتر گرسنه‎اش شود این که غذا نیست. اصل غذا این است که آدم غذا بخورد که گرسنگی نکشد. حالا اگر 100 تومان دادی و 200 تومان پس گرفتی که این انفاق نیست. فندق دادی، گردو گرفتی این که انفاق نیست، باید برای خدا باشد یعنی «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» (دهر/9) اهل بیت ما وحی انفاق می‎کردند می‎گفتند «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً» ما از شما جزا نمی‎خواهیم نه از شما جزا می‎خواهیم «وَ لا شُکُوراً» تشکر هم نمی‎خواهیم ما فقط برای خدا می‎خواهیم و به همین خاطر می‎گوید: «الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‌‌ سَبیلِ اللَّهِ» (بقره/262) خیلی آیه در قرآن داریم که باید در راه خدا باشد. اصولاً اگر کار برای خدا نباشد ارزش ندارد در جبهه یک کسی کشته شد. حضرت فرمود به او بگویید «قتیل الحمار» شهید راه خر.
چون او برای خدا نرفته جبهه، ایستاده بود تماشا می‎کرد یک خر خوبی دید. گفت من بروم او را بکشم و خرش را بردارم ولی وقتی رفت بکشد خودش کشته شد که در راه خر کشته شد. به هر حال آن چیزی که به کارها رنگ می‎دهد اخلاص است.
3- رعایت اولویت در انفاق
شرط دوم: رعایت اولویتها و سلسله مراتب:
در انفاق آدم باید به سلسله مراتب توجه کند. «یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ وَ الْیَتامى‌‌ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ» (بقره/215) پیامبرها از شما می‎پرسند چه کمک کنم؟ «قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ» بگو اگر خواستید چیزی بدهید اول «فَلِلْوالِدَیْنِ»، «سلسله مراتب» می‎خواهی کمک کنی اول پدر و مادرت. بعضی‌ها می‎آیند بیرون می‎گویند مرگ بر آمریکا. درست است مرگ بر آمریکا. اما خوب آمریکا جرمش چه بود؟ جرمش این است که تمام دنیا را استثمار می‎خواهد کند برای منافع خودش. تو در خانه پدر و مادر و خانواده‌ات را استثمار می‎کنی می‎گویی ببینند، بشویند، بیاورند من بخورم کسی که در خانه می‎گوید همه کار کنند من بخورم این هم یک رگی یک مویرگی از خصلتهای آمریکایی دارد. لیکن شما فرد به فردی ولی آمریکا امت به امت است. یعنی نژاد آمریکایی می‎گوید همه نژادها فدای من و لیکن شما می‎گویید تمام اعضای خانواده فدای من. اگر بنا باشد باید کلی باشد اگر می‎خواهیم انفاق کنیم اول پدر و مادر «فَلِلْوالِدَیْنِ»، «وَ الْأَقْرَبینَ» (بستگان) بعد «وَ الْیَتامى» و فلان.
4- سرعت در کار خیر
شرط سوم: سبقت و سرعت:
یکی از چیزهایی که در انفاق هست سبقت و سرعت است. طولش ندهید، آخر بعضی‌ها می‎گویند حالا پیر شویم. حالا تا ببینیم، جان می‎کند یک عمری پول جمع کرده نمی‎خواهد خرج کند و طفره می‎رود. آیه نازل شد که خدا گناه گناهکار را می‎بخشد. شیطان ناراحت شد گفت ما کلی زحمت کشیدیم یکی یکی مردم گناه می‎کنند خوب که گناهکار شدند یک شب خدا همه را می‎بخشد پس چی شد؟ یک کنگره یک سمیناری راه انداخت همه شیاطین جمع شدند و شیطان بزرگ ناراحت شد، گفت یک آیه نازل شده که خداوند گناهکارها را می‎بخشد پس ما هر چی نخ کنیم پنبه می‎شود، یکی از شیطانها گفت مگر نه این است که باید توبه کند تا خدا او را ببخشد تا می‎خواهد توبه کند به او بگوییم حالا که پیر نشدی برو کیف‎هایت را بکن، صفا کن. جوانی، پیر شدی توبه می‎کنی. هر وقت خواست تصمیم خیر بگیرد می‎گوییم حالا زود است و این شد جزء مواد قطعنامه.
دوستی داشتیم برای ما نقل می‎کرد می‎گفت یکی از تجار تهران خیلی پول داشت یکی منشی داشت در تجارتخانه که این منشی حزب اللهی بود این تاجر پولدار وقتی مریض شد منشی گفت چند سال است در مغازه او هستیم حالا که مریض شده پیر شده یک خدمتی به ایشان بکنیم. منشی رفت خدمت یکی از علمای بسیار مهم آیت الله العظمی‎خوانساری مرجع تقلید در بازار تهران رحمه الله علیه.
منشی به ایشان گفت آقا فلانی تاجر است. در عمرش هم اهل خمس و زکات و اینها نبوده خیلی آدم پولداری است. آیت الله خوانساری گفتند: من که به خاطر پول خانه کسی نمی‎آیم.
گفت بالاخره ایشان مریض است در حال مرگ است، من فکر کردم که اگر شما بیایید خانه ایشان، ایشان قیافه ملکوتی شما را ببیند بالاخره رگه‌های اسلامی ‎که در او هست من فکر می‌کنم یک نفر را از جهنم نجات می‎دهید. آیت الله خوانساری جایی نمی‎رفت ولی وقتی دید منشی این حرف را زد گفت یک نفر را از جهنم نجات می‎دهی. گفت خوب می‎آیم.
بنده خدا یک مرجع تقلید رفتند خانه ایشان. منشی دید که آقا آمده. گفت آقا پیری، مریضی، در آستانه مرگی. آیت الله العظمی‎خوانساری است از علمایی است که امام(ره) در مسئله شطرنج فرمود که در زهد و تقوا و دقت ایشان شکی نیست.
ایشان است بالاخره هی تصمیم گرفت نتوانست تصمیم بگیرد آخرش این تاجر گفت: آقا من این سرمایه را پنج ریال، پنج ریال با جانم در آوردم من معذورم نمی‎توانم در راه خدا بدهم.
آیت الله العظمی‎خوانساری از خانه رفتند بیرون و آن تاجر هم به درک واصل شد. دیشب یک آیه‎ای را یک مرتبه متوجه‎اش شدم. حضرت موسی(ع) گفت: خدایا نابود کن پول اینها را «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‌‌ أَمْوالِهِمْ» (یونس/88) خدایا نابود کن مال اینها را.
موسی(ع) نفرین کرد گفت: خدایا مال قارونها و فرعونها را نابود کن و الآن آدم می‎بیند که امیر کویت چطور یک عمری پول جمع کرد حالا یک خورده‎اش در دریا نابود می‎شود و یک خورده‎اش در هوا، سی هزار تومان حق محرومین را نداد خانه ساخته. خانم می‎آید می‎گوید من این خانه را نمی‎پسندم دو مرتبه آقا خانه‎اش را عوض می‎کند. یک خانمی‎ گیرت می‎آید بهانه گیر 100 هزار تومان، 100 هزار تومان کلاه سرت می‎گذارد. چشمش کور شود کسی که مال محرومین را ندهد بله قربان گوی مدها می‎شود و من فکر می‎کنم اینهایی که سیگاری هستند یک نفرین یک کسی به اینها کرده. گفتند انشاء الله مالت آتش بگیرد ولیکن فرق امیر کویت با سیگاری چیست؟ امیر کویت یک مرتبه چند میلیون دلارش آتش می‎گیرد این یک دلار یک دلار دود می‎زند. یعنی فرقش مثل لیوان آبی است و سرم. آن قطره قطره است و آن یکجا.
چرا آدم پولش را آتش بزند مگر پیامبر اولوالعزم به سیگاریها نفرین کرده که خدا انشاء الله مالت را آتش بزند. تازه موسی به خدا می‎گوید مال آنها را آتش بزند ولی سیگاری خودش مال خودش را آتش می‎زند، یک قدم جلوتر، نکنیم و می‎شود هم نکنیم.
اگر بناست کاری کنیم سریع انجام بدهیم نگذار برای بعد. همین الآن که بحث ما را گوش دادی یک عمل انقلابی یک مبارزه با نفس. حساب کن چقدر پول داری سرمایه‎ات چقدر است هر چقدر سرمایه داری یک پنجم آن مال محرومین است. یک پنجم پول خیل می‎شود اگر پولدارها همه‎شان یک پنجم پول خود را بدهند اصلاً…
امام یک زمانی فرمود: خمس یکی از (آن زمان اسم بغداد را آورد) بازارهای بغداد برای کل فقرا کافی است. تا چه رسد به خمس همه بازارها.
حدیث داریم: اگر پولدارها زکات بدهند شکم گرسنه‎ای باقی نمی‎ماند. قرآن می‎فرماید که: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (بقره/254) مسلمانها پول بدهید «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ» آیه دیگر می‎گوید «وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ» (ابراهیم/31) قبل از آنکه مرگ بیاید پول بدهید. «لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ» (حدید/10) آنهایی که قبل از فتح مکه پول دادند آنها زنده باد.
آنهایی که شاه بود گفتند مرگ بر شاه مهم است حالا که دیگر شاه به درک واصل شده هی بگو مرگ بر شاه فایده ندارد. هنر نیست که. مرد آن است آن موقع که شاه بود بگوید مرگ بر شاه که ویتامین 30 سال نماز شب داشت. «لضربه علی یوم الخندق أفضل من عباده الثقلین» (إقبال‌‌الأعمال/ص‌‌467) «یوم الخندق» آن مهم است پس سبقت مهم است یعنی زود یک کار خیر را انجام دهید.
5- انفاق کننده مؤمن باشد
شرط چهارم: ایمان باید باشد. اصولاً در قرآن چند تا آیه داریم که اگر کسی کار خیری کند و ایمان داشته باشد: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‌‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً» (نساء/124)، «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‌‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (نحل/97)، «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً» (طه/112)، «فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ» (انبیاء/94)، «مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلا یُجْزى‌‌ إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‌‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ» (غافر/40)
آقا می‎گوید من آب می‎خورم به شرط اینکه لیوان باشد شما حالا آب را بکن در سفال می‎گوید: نمی‎خورم. آب را بریز در آفتابه نمی‎خورد یا با پارچ بیاورید.
بابا اگر می‎خواهید من آب بخورم باید در لیوان باشد. اداره پست نامه‎ای را می‎رساند که پشت آن یک تمبر باشد و در این پاکت باشد. در چند تا آیه فرمود شرط ایمان است، شرط قبولی ایمان است «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»، «فَالَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبیرٌ» (حدید/7) ولذا افرادی هستند که ایشان مسلمان نیست اما یک کمکهایی به مردم می‎کند، قبول نیست به همین اندازه که کمک می‎کند ممکن است در دنیا از او دفع بلا شود ولی چون برای خدا نیست قبول نیست.
6- از بهترین انفاق کنید
شرط پنجم: از بهترین جنس باشد.
«یا ایها الَّذینَ آمَنَُوا انفَقُوا مِن طَیبات ما کَسَبتُم» (بقره/267) یعنی از جنس خوب بده، پیراهنش تنگ شده در راه خدا می‎دهد، آیا این هنر است؟
یک کسی می‎گفت: بیا غذا بخور اگر بماند باید بدهیم به گربه‎ها. آیا این انفاق است؟ پیراهن اگر تنگ شده، گشاد شده، از مد افتاده، مدش را دوست ندارد، دوختش را دوست ندارد، جنس آن را دوست ندارد، بدهد این که هنر نیست. قرآن می‎گوید یک چیزی بدهید که طیب باشد. طیبات یعنی خوشش بیاید از آن. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ» (آل‌عمران/92) از آن که دوست داری بده نه از آنکه بنجل است.
7- با رغبت و بدون منت باشد
شرط ششم: اگر می‎خواهی بدهی با رغبت باشد و بدون اذیت باشد:
قرآن می‎گوید: «کسانی که در راه خدا انفاق می‎کنند «ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/262) انفاق کنید ولی با میل و رغبت. اگر می‎روی یک جور است، اگر می‎برند یک جور دیگر. باید آدم با پای خودش برود.
می‎گویند یک بلندی بود که گفتند هر کس بپرد یک مبلغی جایزه دارد، مسافت هم خیلی بلند بود یک وقت دیدند یک کسی پرید تا رفتند برایش کف بزنند آن شخص گفت کدام فلان فلان شده هل داد، معلوم شد نپریده هل دادند او را. باید با رغبت باشد. حتی در نماز جماعت داریم می‎گوید پیش نماز یک جایی آقاست مردم محله نمی‎خواهند او را و ماندند چه کنند. حدیث داریم نماز این آقا قبول نیست. آقا وقتی تو را نمی‎خواهند برو یک محل دیگر.
پیامبر ما را هم در مکه نمی‎خواستند رفت مدینه. البته معنایش این نیست که آقا بد است، ممکن است آقا خوب باشد و مردم بد و ممکن است نه آقا بد باشد.
حتی پهلوی قاضی که می‎روی در روایت داریم: «مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ» (بقره/282) پهلوی قاضی بروید که دوستش داشته باشید و از او راضی باشید. اساس اسلام بر محبت است، یعنی باید خودت مرجع تقلید را قبول کنی. امام جمعه را باید خودت قبول کنی، وکیل را باید خودت قبول کنی، آگاهانه، عالمانه، عاشقانه با رغبت. اصلاً کارهایی که با رغبت نباشد خدا می‎گوید قبول نیست.
بگذارید یک قصه بگویم، زیادی گوش دهید. بدنی سر بریده در خیابان بود ولوله شد که چه کسی این را کشته دو تا قبیله هم با هم درگیر بودند این قبیله گفت آن کشته، آن قبیله گفت این قبیله کشته. جنگ و دعوا شعله کشید که قاتل کیست؟
رفتند پهلوی حضرت موسی(ع). حضرت موسی(ع) گفت: خدایا من هم نمی‎دانم. خداوند به موسی گفت: به مردم بگو گاوی را ذبح کنند گاو کشته را به این کشته بزنند این کشته با اراده خدا زنده می‎شود و می‎گوید قاتل من کیست. تا موسی این را گفت مردم گفتند مسخره است و شروع کردند به متلک گفتن.
موسی(ع) گفت: این فرمان خداست. بعد گفتند گاو چه رنگی باشد؟ زرد باشد. چه سنی داشته باشد؟ نه پیر باشد نه جوان. هی گفتند و گفتند و جان کندند. آخرش قرآن می‎گوید «فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ» (بقره/71) جانشان در آمد. ذبح کردند گاو را اما کار انجام ندادند.
از این آیه معلوم می‎شود که اگر فرمان خدا را انجام دهی ولی با نق و نوق خدا قبول نمی‎کند. مثلاً کسی می‎خواهد خانه کسی برود صاحبخانه بگوید من می‎خواستم جایی بروم، دیگر به خاطر تو نرفتم، پول نداشتم از همسایه قرض کردم وقتی دیدم شما آمدید، یا به همسرم گفتم چیز ساده درست کن ولی او پلو خورشت درست کرد. آن مهمان کوفتش می‎شود و او جان می‎کند تا یک مهمانی بدهد. نباید به مهمان بگویی نرخ غذا چند است. اصلاً بعضی از صاحبخانه‌ها قلقلکشان می‎آید که آدم از آنها تعریف کند یعنی وقتی آدم افطاری می‎خورد (مهمان) و چیزی نمی‎گوید صاحبخانه می‎گوید اگر غذا کم و کسری است ببخشید و مهمان می‎گوید نه دست شما درد نکند خیلی زحمت کشیدید. صاحبخانه از این طریق حال می‎آید دوباره شروع می‎کنیم غذا خوردن. می‎بیند که چیزی نگفتیم باز می‎گوید آقا از غذای خانه خودتان هم ماندید. می‎گوید خواهش می‎کنم شما خیلی زحمت کشیدید و او دوباره جگرش حال می‎آید و تا غذا تمام شود هی چیزی می‎گوید که ما از او تعریف کنیم و ما را وادار به تجلیل می‎کند. پس جوری باشیم با رغبت.
به یک کسی گفتند این کاغذهای کادو اسراف است پارچه را همین طور بده، چرا می‎پیچی در کادو که او کادو را پاره خواهد کرد. گفتند این درست است باید در کادو پیچیده شود و او هم کادو را پاره می‎کند چون این علامت رغبت است. شما که نامه می‎دهید در پاکت، پاکت را آدم پاره می‎کند ولی نامه بی پاکت معنایش این است که طرف رغبت ندارد.
و لذا قرآن می‎گوید افرادی «وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ» (توبه/54) با کراهت می‎دهد. یک صلوات بفرستید.
8- هم آشکارا و هم پنهان انفاق کنید
شرط هفتم: هم آشکارا، هم پنهانی:
انفاقها را اگر همه‎اش را پنهانی بدهی غلط است چون مردم نمی‎فهمند می‎گویند فلانی خسیس است، خمس نمی‎دهد، زکات نمی‎دهد، مال فقرا را نمی‎دهد. اگر کارها پنهانی باشد برایت حرف مفت می‎زنند، اگر همه‎اش هم آشکارا باشد ریا می‎شود.
ولذا داریم: «سِرًّا وَ عَلانِیَهً» (رعد/22) یعنی هم باید مخفی باشد و گاهی باید آشکارا باشد. البته آن وقت هم که مخفی است، مخفی را مخفی کنید. یک کسی آمده بود می‎گفت آقای قرائتی من آدم با اخلاصی هستم. گفتم چطور؟ گفت سالها در جبهه بودم هر وقت دوربین تلویزیون آمده قایم شدم.
گفتم حالا که به من گفتی من هم در تلویزیون می‎گویم پس چه جور قایم شدی. پس اگر بناست نگویی تا آخر نگو.
می‎گویند یک عده‌ای سر نماز ایستاده بودند یک کسی هم تازه مسجد آمده بود. هستند آدمهایی که ماه رمضان تازه می‎آیند مسجد (ولی قدیمیها باید به اینها احترام بگذارند). این تازه آمده بود و نمی‎دانست نباید سر نماز حرف بزند و سرنماز حرف زد. او هم گفت حرف نزن نمازت باطل می‎شود. اینها با هم حرف زدند، آن کسی که ریاکار است، ریا کار است. آن کسی هم که مخفی کار است بعد مخفی‎اش را می‎گوید. می‎گوید مرا می‎بینی نمی‎گذارم کارهایم را کسی بفهمد خوب به من که گفتی من که فهمیدم. اگر بدانی کارهای ما چقدر خراب است. جانم به فدای امام حسین(ع). امام حسین(ع) شب عید قربان در مکه یک دعائی دارد به نام عرفه (دعای عرفه) یک جمله در آن است که آدم را می‎سوزاند. خیلی جمله عجیب است. می‎گوید: (مناجات امام حسین) «إلهی من کانت محاسنه مساوی فکیف لا یکون مساویه مساوی» (إقبال‌‌الأعمال/ص‌‌348) خدایا من محاسن و خوبی‌هایم بد است من خوبی‌هایم خراب است، خرابی‌هایم که دیگر هیچی. ما آنجایی که خیال می‎کنیم مخلص هستیم، مخلص نیستیم، گاهی آدم شرمنده می‎شود. دیروز یک کسی به من می‎گفت آقای قرائتی تو می‎دانی وقتی در تلویزیون حرف می‎زنی چند میلیون چشم، مغز، دل در اختیار توست، یک مرتبه جا خوردم. گفتم بله خداوند چشم و دل را در اختیار من گذاشته اما من یک دل در اختیار خدا نگذاشتم. خدا این همه دل به من داد، ولی من یک دل به خدا ندادم.
9- در همه حال انفاق کنیم
شرط هشتم: هم در تنگ دستی، هم در گشایش:
آن وقت هم که داری بده، آن وقت هم که نداری بده، نداری کمرنگ بده اما بده. داریم: «مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه» (طلاق/7) اگر دیدید وضع مالیتان بد است «فَلْیُنْفِقْ» پول بدهید.
10- زیاده‌روی نکنیم
شرط نهم: دور از اسراف:
در انفاق باید مواظب باشید مسرف نباشید. قرآن می‎گوید مؤمن کسی است که وقتی خرج می‎کند: «لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا» (فرقان/67) نه زیاد بدهید نه کم.
گاهی آدم یک خودنویس 500 تومانی را جایزه می‎دهد گاهی هم یک تومانی می‎دهد به فقیر می‎گوید آقا ببخشید پنج ریال آن را بده. گاهی سر 5 ریال می‎ایستد و گاهی 500 تومان می‎بخشد.
علامت مؤمن این است که «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا» (فرقان/67) وقتی انفاق می‎کند نه زیاد خرج می‎کند و نه کم (دور از اسراف) این حرف ادامه دارد، دنباله حرف را انشاء الله به شما خواهم گفت. آقایانی که دیر تلویزیون را روشن کردند بحث ما چه بود؟ بحث ما جلسه اول در مورد انفاق بود و جلسه دوم در مورد گوشه‎ای از شرائط انفاق بود که این بحث ادامه دارد.
برای خدا باشد نه برای پز. اولویتها: اول پدر و مادر، خواهر و برادر بعد غریبه‎ها. سریع بدهید. باید بر اساس ایمان باشد هر کسی پول خرج کرد باید ایمان داشته باشد به خدا و برای خدا باشد تا قبول شود. مشرکین پول فرستادند برای ساختن مسجد الحرام. آیه آمد که پول آنها را رد کنید، چون آنها مشرک هستند و ایمان ندارند، مثلاً آمریکا پول بدهد بگوید حسینیه بسازید. از بهترین جنس باشد. بار غیبت باشد. هم آشکار باشد که دیگران یاد بگیرند هم پنهانی باشد که برای اخلاص. هم وقتی داری بده هم وقتی نداری بده، آدم فقیر هم افطاری بدهد ولو یک نفر، دو نفر و دور از اسراف باشد ادامه بحث جلسه بعد.
خدایا همه چیز را خودت را، اولیائت را، راهت را، به ما یاد بده و توفیق بده که اطاعت کنیم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment