انفاق، تعاون، کمک رسانی

موضوع: انفاق، تعاون، کمک رسانی
تاریخ: 14/11/58

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و اهل بیته.

در این نشست می‎خواهیم مقداری درباره کمک‎رسانی با هم صحبت کنیم. چون یک مسئله خیلی انسانی و اسلامی است، مسئله تربیتی و وجدانی است و قرآن هم خیلی روی این تکیه کرده است. می‎خواهیم یک مقداری در این زمینه با هم صحبت کنیم چون یک روز یک قسمت از دنیا و بخصوص ایران زلزله می‎شود، یک قسمت سیل می‎آید، اصولاً در همه کشورها کمبودهایی هست که باید جبران شود منتهی طرحی که برای جبران، اسلام کشیده است، طرحی است که امتیازاتی دارد و الا مثلاً در کشورهایی هم که مسئله انفاق مطرح نیست، دولت به صورت دیگری مالیاتهای سنگینی از افرادی می‎گیرد و خودش از طریق هایی که خودش دارد، کمکهایی می‎کند امّا کمک رسانی اسلام را امروز از نظر قرآن بررسی می‎کنیم.
1- برنامه‌های اسلام برای جلوگیری از فقر
در اینجا چند بحث را لازم است قبلاً یادآوری کنیم. اصولاً می‎گویند چرا در جامعه باید فقیری باشد تا ما به او کمک کنیم؟ سعی کنیم تا در جامعه اصلاً فقیری نباشد می‎گوییم درست است، باید سعی کنیم فقیری نباشد و برای مبارزه و برای جلوگیری از فقر هم برنامه هایی داریم. اما حالا هر چه هم سعی کنیم، گاهی فقیری پیدا می‎شود. مثل اینکه باید سعی کنیم کسی مریض نشود تا نیاز به پزشک نداشته باشیم. اما همه مراعات بهداشت را هم که بکنیم همه دقتها را هم بکنیم باز هم ممکن است بیماری پیدا بشود. نمی‎خواهیم بگوییم که وقتی می‎گوییم مسئله کمک و انفاق یا خمس و زکات معنایش این است که حتماً باید در جامعه فقیر باشد، اگر ما گفتیم پزشک، معنایش این نیست که حتماً باید در جامعه بیماری باشد. حتما بیماری هست، نه که حتماً باید باشد.
2- کمک و انفاق مساوی با لزوم فقر هست
یک اصلی است که باید بپذیریم که به عنوان نکته اول: قبول کمک مساوی با لزوم فقر نیست. ما اگر گفتیم قبول کمک کردن را تحت عنوان تعاون و انفاق، معنایش این نیست که حتماً باید در جامعه فقری باشد، نه، ما هم عقیده داریم که نباید فقری باشد. منتهی اگر آمد و فقری شد، در یک زندگی معمولی خوبی داریم زندگی می‎کنیم، یک مرتبه پیشامدی شد، کمبودی پیدا شد. در یک برخوردی، تصادفی، زلزله ای، سیلی، حوادثی، یک وقت هستی و نیستی یک انسانی از بین رفت. آیا در این صورت کار را فقط به دوش دولت می‎گذاریم؟ یا خود انسانها فرد فرد و آحادشان را هم مسئول بدانیم؟ در اینجا در حوادثی که پیش می‎آید و فقر گریبانگیر یک نفر می‎شود، اسلام هم دولت را مسئول می‎داند و هم فرد فرد ملت را. این یک مسئله. ما چند رقم فقر داریم.
بررسی انواع فقر:
3- فقر طبیعی
گاهی فقر، فقر طبیعی است. مثل اینکه کشاورزی می‎کند، بارندگی نمی‎شود. آن بودجه ای هم که صرف کشت کرده از بین می‎رود. کشتی غرق می‎شود، طوفان دریا حوادث طبیعی است. زلزله، سیل و بارندگی نشدن و اینها یک حوادثی طبیعی است که ممکن است یک نفر را فقیر کند. من مثال می‎زدم مثل ماهیگیری است دو نفر تور می‎اندازند ماهی بگیرند، یکی از تورها 30 تا ماهی و در یکی هیچ ماهی نیست، قهراً یکی می‎شود پر درآمد و یکی کم درآمد. استثماری هم در کار نیست. خوب بارندگی نشده و کشت او به هم خورده است. ماهی توی تور نرفته است. ممکن است به طور طبیعی کم درآمد شود و ممکن هم هست که به طور استثماری باشد که آن مسئله ای جداست.
گاهی فقر به خاطر تن پروری است. افرادی فقیرند برای این که تن به کار نمی‎دهند. این هم یک نوع فقر است.
4- فقر افتخاری
گاهی فقر، فقر افتخاری است. ابوذر می‎توانست پولهای زیادی به عنوان حق السکوت بگیرد تا اشکال نکند. به او گفتند: ابوذر! تو اشکال به معاویه و دیگران نکن، ما هر چه بخواهی به تو می‎دهیم. می‎توانست ساکت باشد و پول بگیرد امّا افتخاراً فریاد می‎کشید و حرف خودش را می‎زد و پول نمی‎گرفت. فقر افتخاری!
من مهندسی را سراغ دارم که در رژیم طاغوت ماهانه 13-14 هزار تومان حقوق داشت، کارش را رها کرد و آمد معلم شد و ماهی 2-3 هزار تومان حقوق می‎گرفت. همه برادرانش به او می‎گفتند چرا این کار را کردی؟ گفت: وقتی مهندس بودم، مسئول ماشین بودم الان مسئول مغز بچهها هستم. توجه به مغز بچه ها، اثر انسانی و اسلامی‎اش از توجه به ماشین بیشتر است. گاهی یک دبیری ماهی 12 هزار تومان را رها می‎کند و به ماهی 3 هزار تومان بسنده می‎کند، قهراً قالی او تبدیل به موکت می‎شود، ماشین او دوچرخه می‎شود، در روش فقیرانه زندگی می‎کند اما فقرش افتخاری است، افتخار می‎کند.
5- فقر استعماری
فقر ممکن است فقر استعماری باشد. برای فقر استعماری مثال بزنم. نیاز کاذب بوجود می‎آورند. انسان یک سری چیزها را خیال می‎کند که نمی‎شود در حالیکه بدون آن هم می‎شود. به زنهای ما می‎گویند اگر یک پیراهن را در یک عروسی پوشیدید در عروسی دیگر نمی‎شود پوشید! و حال آن که همین زن اگر همین پیراهن نو را در صد تا عروسی هم بپوشد، می‎شود. کارگر، کارمند می‎خواهد به اداره برود، خیال می‎کند اگر فلان فرم لباس نداشته باشد نمی‎شود.
1- نیاز کاذب بوجود می‎آورند و بخاطر نیاز کاذب سطح مصرف را می‎برند بالا و پول به جایی نمی‎رسد. ماهی 3 یا 4 یا 5 تومان دارد اما همه اش صرف نیازهای کاذب می‎شود. یک تلفن است، برای تلفنش یک دسته فلان می‎خرد. لامپ کافی است اما لوستر می‎خرد. می‎بینید یک نیازهای کاذب، یک بریز و بپاشهای کاذبی بوجود می‎آورند، به اسم مد تبلیغ می‎کنند طوری که این حقوق به جایی نمی‎رسید و همه اش در حال فقر زندگی می‎کند، پول دارد ولی خرج مصارف اصلی نمی‎شود گاهی هم فقر، فقر سرمایه داری است.
6- فقر سرمایه‌داری
فقر سرمایه داری هم رقابت هایی است که گاهی کارخانه دارها با هم دارند. یک کارخانه قند تولید می‎کند کیلویی 20 تومان و می‎فروشد کیلویی 25 ریال. کارخانه دیگری دارد می‎آید قند را کیلویی 2 تومان تولید می‎کند و کیلویی 15 ریال می‎فروشد با ضرر می‎فروشد. وقتی این قیمت و نرخ قند را پایین آورد، به ضرر فروخت، تمام منطقه مشتری این کارخانه می‎شوند وقتی مشتری این کارخانه شدند کارخانه دیگر مرتب قند تولید می‎کند و انبار می‎کند تا کارگران بیکار بشوند و بالاخره می‎بیند یا باید به ضرر بفروشد، یا ورشکت بشود و یا کارخانه اش را به این صاحب کارخانه واگذار کند بالاخره به قدری این ارزان می‎فروشد تا آن یکی دوام نیاورد، خسته شود و ول کند وقتی که کار را رها کرد و کارخانه اش را واگذار کرد، تمام منطقه میدان فروش کارخانه اول می‎شود و یک مرتبه قند را کیلویی 5 تومان می‎کند یعنی 2- 3 سالی که قند را به ضرر فروخت و رقیب را از میدان بیرون کرد، زمین و راه و زمینه را برای خودش باز کرد، یک دفعه سود را چند برابر می‎کند و جبران یکی دو سال ضررش را می‎کند. این را می‎گویند فقر سرمایه داری، یعنی سرمایه دار باعث می‎شود که افرادی در حال فقر زندگی کنند پس ما چند نوع فقر داریم.
7- جلوگیری اسلام از فقر سرمایه‌داری و استعماری
ما که می‎گوییم کمک کردن و تعاون و انفاق، کدام یک از فقرها را می‎خواهیم جلوگیری کنیم؟ اسلام از اول جلوی فقر سرمایه داری را گرفته است یک قانونی داریم همه شما بلدید، «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ فِی الْإِسْلَامِ» (معانی‌‏الأخبار،ص‏281) قانون و اصلی در اسلام داریم به نام اصل لا ضرر یعنی در تمام روابط نباید طرح به گونه ای باشد که برای دیگران ضرر بوجود بیاورد. بنابراین اگر سرمایه داری خواست با طرحی که دارد، دیگران را وادار به ضرر کند، حکومت اسلامی‎ جلوی او را می‎گیرد. انفاق ما درباره این نوع فقر نیست. این را از اول جلویش را می‎گیریم. فقر استعماری را هم باز جلویش را می‎گیریم. به فقر تن پروری هم کمک نمی‎کنیم. شخصی نزد پیامبر رفت و گفت مقداری پول به من بدهید چون نه دستی برای کار کردن دارم و نه پول دارم که تجارت کنم. پیامبر (ص) فرمود سرت را بجنبان. او مقداری سرش را به اطراف چرخاند.
پیامبر (ص) فرمود خوب سرت سالم است، برو با سرت حمالی کن، تن پروری ممنوع! پس تن پرور کسی که فقیر است بخاطر آن که کار نمی‎کند، کسی که فقیر است چون طرحهای استعماری و مد و نیاز کاذب است، این نوع از فقرها را ما در مورد آن بحث نمی‎کنیم.
8- کمک و انفاق به فقیر، طبیعی و افتخاری است
ما اگر می‎گوییم کمک، کمک به کسی می‎کنیم که به طور طبیعی فقیر شده و کمک به کسی می‎کنیم که فقیر افتخاری است.
فقر طبیعی در همه کشورها هست، هر کشوری سرمایه داری باشد و یا سوسیالیستی، بالاخره ممکن است یک منطقه‎ای بخاطر طوفان و سیل و زلزله و عدم بارندگی، کمبودهائی پیدا کند، این مسئله عمومی ‎است. فقر افتخاری هم هست. الان هر کسی بخواهد تعریف از فلان رئیس جمهور را بکند می‎گوید فلان رئیس جمهور با دوچرخه رفت و آمد می‎کند حال آن که می‎توانست با هواپیمای شخصی هم رفت و آمد کند. کسانی که ساده زندگی می‎کنند الان در همه کشورها الگو هستند و این را همه دنیا می‎پسندند که کسی می‎تواند اشرافی زندگی کند امّا ساده زندگی می‎کند. به ملت اسلامی‎سفارش شده است تا به کسانی که به طور طبیعی فقیر شدهاند یا کسانی که فقر را افتخاراً پذیرفته اند، باید کمک کرد. پس انفاق معنایش این نیست که در جامعه تعدادی تن پرور به گدایی بیفتند، معنای انفاق این نیست که نیاز کاذب به وجود بیاوریم و بعد به آنها کمک کنیم. معنای انفاق این نیست که حتماً در جامعه باید فقیرانی وجود داشته باشند. معنای انفاق این نیست که منّت به کسی گذاشته شود. الان انفاقهایی که ما می‎کنیم، انفاق نیست. چون گاهی از اوقات بیشتر از آن چیزی که انفاق می‎کنیم آبروی طرف را می‎ریزیم.
امام علی (ع) از یک نفر پرسید اموالت را چه می‎کنی؟ گفت فقیران می‎آیند به درب خانه و کمک می‎کنم. امام (ع) فرمود کا رتو کار غلطی است، تو مسلمانان را ذلیل می‎کنی. تو چه حقی داری که فقیران باید به در خانه تو بیایند، تو باید به در خانه افرادی که کمبود دارند بروی و تو که می‎گذاری آنها به منزل تو بیایند، آنها را ذلیل می‎کنی «وَ مَنْ أَذَلَّ مُؤْمِناً أَذَلَّهُ اللَّه‏» (بحار الانوار/ج66/ص382) کسی که یک مسلمانی را اذیت کند، با خدا جنگیده است.
9- چگونه و چه چیزی انفاق کنیم؟
امامان ما، حضرت علی (ع)، امام سجاد (ع)، صورت خودشان را می‎پوشاندند و شب توی تاریکی می‎رفتند و اجناسی را به در خانه ها می‎دادند. چرا شب که تاریک است و چرا صورت خود را می‎پوشاندند؟ برای آن که فقیر ایشان را نشناسد. وقتی که نشناخت، دیگر در روز روشن لازم به بله قربان گویی نیست. وقتی که من ناشناس در خانه ای را زدم و پول دادم، این فرد اگر فردا مرا ببیند، خودش را مجبور نمی‎بیند که به من سلام کند و احساس کوچکی و حقارت هم نمی‎کند. باید کمک جوری باشد که گیرنده سر سوزنی احساس حقارت نکند ولذا گفته‌اند که جنس خوب را انفاق کنید ولذا اگر کسی لباس کهنه هایش را بدهد، یا غذایی که می‎ترسد اگر بخورد مسموم می‎شود و آن را انفاق کند، چیزی را که به دردش نمی‎خورد بدهد، این هیچ رشدی در آن نیست. چون مسئله در کمک این است که من رشد کنم و شما رشد کنید، مسئله این نیست که شکم سیر بشود. یک حدیث جالب برایتان بخوانم.
یک کسی انبار خرما داشت، وصیت کرد بعد از مرگش تمام انبار خرما را به فقراء بدهند. مرد و انبار خرما را بین فقراء تقسیم کردند. پیامبر (ص) رسید و یک دانه خرما را در دست خود گرفت. فرمود اگر در زندگی خودش یک دانه خرما را با دست خودش انفاق کرده بود بهتر از آن بود که یک انبار خرما را بعد از مرگش انفاق کند.چرا؟ یک دانه خرما کجا و یک انبار خرما کجا؟ چون اگر یک دانه خرما را با دست خودش می‎داد، رشد پیدا می‎کرد یعنی روحیه سخاوت را در خودش بوجود می‎آورد اما بعد از مرگ هر چه هم بدهند گرچه شکم‎ها سیر می‎شود ولی هدف اسلام تنها سیر کردن شکم‎ها نیست بلکه می‎خواهد من و تو هم آدم بشویم، می‎خواهد ما رشد کنیم.
پس اگر یک دانه خرما شکمی ‎را سیر نمی‎کند ولی همان یک دانه خرما عاطفه و سخاوت را در ما زنده می‎کند، یک دانه خرما که سخاوت و عاطفه مرا زنده کند بهتر از انبار خرمایی است که ممکن است هزارها شکم را سیر کند ولی عواطف و سخاوت مرا زنده نکند. بحثهای انفاق زیاد است و انشاء الله در نشستهای دیگری برایتان خواهم گفت.
یک آیه قرآن داریم می‎گوید: چیزی را که می‎خواهی بدهی، یک خط کش بگذار، اگر طبق این خط کش هست انفاق کن و اگر طبق این خط کش نیست به دیگران کمک نکن. چون گاهی افرادی کمک می‎کنند اما کمکشان گناه است و خودشان هم خیال می‎کنند که آدمهای خوبی هستند. خط کش اسلام «وجدان» است. آیه اش هم این است: «وَ لَسْتُمْ بِآخِذیه» (بقره/267) یعنی چیزی را که می‎دهید شما اخذ نمی‎کنید او را. چیزی را که به فقیر می‎دهید، فرض کن فقیر آن را به شما بدهد. آیا آن را قبول می‎کنید؟ مثلاً سیگارها همه یک جور است ولذا اگر یک کسی سیگاری است ولی برادرش سیگار ندارد، سیگار که به او می‎دهد، می‎گیرد. به دلیل این که اگر او هم سیگار داشت و این نداشت، او به این می‎داد. چون من که به شما سیگار بدهم یا شما به من سیگار بدهید، احساس ناراحتی نمی‎کنیم، چون سیگارها همه مثل هم هستند. امّا اگر یک پیراهن کهنه من به شما بدهم، درست نیست چون شما اگر یک پیراهن کهنه به من بدهی من قبول نمی‎کنم.
یک قصه برایتان بگویم. مشهد کنار مدرسه میرزا جعفر که کنار صحن بزرگ است، نشسته بودم. یک کسی آمد و گفت آشیخ! گفتم بله سلام کرد و جواب دادم. یک 5 تومان به من داد و گفت یک سوره قرآن برای مرده های من بخوان! من هم فوری دست کردم و یک 10 تومانی به او دادم و گفتم تو هم یک سوره قرآن برای مرده‎های من بخوان. او گفت اِ. گفتم اِ ندارد! گفت آقا مگر قرآن نمی‎خوانی؟ گفتم قرآن می‎خوانم. امّا این کار تو چیست؟ قرآن خواندن خوب است یا بد؟ گفت خوب است. گفتم اگر خوب است چرا ناراحت شدی؟! تو هم برای مرده های من بخوان و من هم برای مرده های تو می‎خوانم! بعد دیدم ناراحت شد. گفتم هان، از همین عمل معلوم می‎شود که تو می‎خواهی با ا ین 5 تومان مرا استثمار کنی و قرآن خوانی نزد تو شرافت و مقامی‎نیست به دلیل اینکه که تا گفتم که تو بخوان، به تو برخورد.
10- از چیزی که دوست‌ دارید انفاق کنید
انسان باید جنسی را انفاق کند که اگر دیگری آن جنس را به او داد، به او بر نخورد. الان یک گل من به شما بدهم و یا شما اگر یک گل به من بدهی، من احساس حقارت نمی‎کنم اما لباس کهنه رشد نمی‎آورد. ممکن است کسی را بپوشاند ولذا قرآن می‎گوید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل عمران/92) هرگز به رشد نمی‎رسید مگر این که وقتی انفاق می‎کنید، از چیزی که دوست دارید انفاق کنید. از چیزهایی که دوست داری باید دل بکنی نه از چیزهایی که می‎خواهی دور بریزی. بعضی از خانه ها، انبارها و زیر زمینها و بالاخانه هایی دارند که توی این انبارها پر از اجناس است، نجاری، کرسی، لحاف زیادی، رختخواب زیادی، جعبه های زیادی، هر خانه ای یک انبار اجناس دارد. گاهی می‎گوید که خدا کند که یک کسی پیدا شود این انبار را خلوت کند. می‎بینی فقط دلش برای خلوت شدن انبار می‎سوزد. مسئله انسان دوستی مطرح نیست، مسئله این است که خانه اش خلوت بشود. یا مثلاً گاهی وقتها می‎گوید این غذا را بخور، اگر نخوری باید بریزیم دور یا بخوریم برای این که اسراف است و حال آنکه خوردن من گناهش از نخوردنش بیشتر است. اینها چیزهایی نیست که من بگویم ولی در عین حال گاهی آدم عملاً می‎بیند. گاهی از غذایی که خورده شده چند قاشقی می‎ماند، می‎گوید اگر بماند حرام می‎شود. خوب قیمت این ته مانده غذا چقدر است؟
یک تومان یا دو تومان برای این که یک تومان یا دو تومان حرام نشود، پرخوری می‎کند و معده خودش را خراب می‎کند. قرآن می‎گوید جنسی را بدهید که اگر دیگری آن را به شما داد، شما هم اخذ کنید. چیزی را که خودتان اگر به شما بدهند قبول نمی‎کنید، شما هم به دیگری ندهید، چیزی را بدهید که «مِمَّا تُحِبُّونَ» چیزی را که دوست دارید.
به چه کسی بدهیم؟ چیزی را که دوست داریم به کسی بدهیم که افتخاراً فقر را قبول کرده، به کسی بدهیم که به طور طبیعی، سیل و زلزله ای و خطر و تصادفی پیش آمده و فقیر شده است. فقیران طبیعی و فقیران افتخاری را از چیزهایی که به بند دلتان بسته است، بدهید. قرآن درباره پول خرج کردن و کمک رسانی یک آیه ای دارد. می‎گوید ما که می‎گوییم پول خرج کنید برای چند جهت است:
11- هدف از انفاق باید رضایت خدا باشد
1-ُ «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره/265) (این آیهها که می‎نویسم اصل آیه، آیه بلندی است ولی من دو تا کلمه اش را قیچی می‎کنم برای این که بهتر بتوانید آنها را حفظ کنید) یعنی هدف شما از کمک آن باشد که برسید به رضایت خدا و در دنبال آن قرآن می‎فرماید: «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (بقره/265) یعنی پول بدهید، تا خودت را ثابت کنی. اگر می‎خواهی انسانیت و شخصیت و کمال خودت را تثبیت کنی، برای این که خودت را بیگانه از خود نپنداری برای اینکه بنی آدم اعضای یکدیگرند. بگویی او هم مثل من است و من هم مثل او هستم، برای این که موقعیت خودت را ثابت کنی باید پول بدهی. برای اینکه انسانیت خودت را شکوفا کنی، برای اینکه خدا را راضی کنی، یک چیزی بده که خودت هم آن چیز را بگیری، از چیزی که علاقه داری بده. تا می‎گویند فلان جا زلزله شده می‎بینید صد تا کامیون لحاف کهنه می‎دهند! این درست نیست. و حتی در دعوتها هم همینطور است. یک شخصی می‎خواست مهمانی کند، آمد نزد رسول الله (ص) و گفت می‎خواهم مهمانی کنم وهمه فقرا را دعوت کنم.
پیامبر (ص) فرمود بسیار کار بدی می‎کنی برای اینکه وقتی فقیرها را دعوت کردید توی اتاق که نشستند می‎بینند که همه فقیرند، می‎گوید این سفره برای فقرا است پس ثابت می‎شود که ایشان به خاطر فقیر بودنش دعوت شده است و احساس ناراحتی می‎کند. گفت یا رسول الله پولدارها را دعوت کنم؟ فرمود: نه یک کسی که وضعش پررنگ است و وضعش بهتر است، با یک کسی که وضعش کم رنگ است، با هم دعوت کن.
متأسفانه حتی امروز در دعوتها و افطاری‌های ما و حتی در روضه‌ها و جلسات مذهبی ما می‎بینید که افرادی که پول دارند می‎گویند برو این اتاق و افرادی که طبقه دوازده هستند می‎گوییم برو توی آن اتاق! چای که می‎آورند بهترش را توی آن اتاق می‎برند. اگر یک وقت خادم مسجد یا خادم مدرسه را هم برای افطاری دعوت کردیم، می‎گوییم بیاید که کفشهای بقیه را جفت کند و تفاله های چایی را بریزد و چایی تازه دم کند، یعنی اگر چیزی به آن طبقه کم رنگ هم می‎دهیم، باز او را به کار و بیگاری می‎کشیم، از او کار مفت می‎کشیم، تحقیرش می‎کنیم، الی آخر.
هیچ تحقیری نباید باشد.
حضرت علی (ع) وقتی انفاق می‎کند، دستش را که توی دست فقیر می‎گذارد، دست خودشان را می‎بوسیدند و می‎گفتند دست فقیر شرافت دارد و من که دستم به دست فقیر رسید، مبارک شد. دست مبارک خودم را می‎بوسم و ائمه ما همه همین طور بودند. به قدری به فقیر شخصیت می‎دادند و حدیث داریم مواظب باشید که در برخوردهایتان نکند به پولداران گرمتر سلام کنید و به فقیران سردتر سلام کنید. حدیث از امام رضا (ع) است و می‎فرماید: «مَنْ لَقِیَ فَقِیراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلَافَ سَلَامِهِ عَلَى الْغَنِیِّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ» (عیون‏‌أخبارالرضا،ج‏2،ص‏52) هر کس به فرد غنی سلام کند، خلاف سلامی ‎که به فقیر می‎کند، روز قیامت خداوند بر او غضب می‎کند. مثلاً یک پولدار که به او می‎رسد و سلام می‎کند، خیلی گرم جوابش را می‎دهد اما خدا نکند که یک فقیر به او سلام کند، خیلی معمولی می‎گوید سلام علیکم. یعنی بین بچه پولدار با بچه فقیر فرق می‎گذارد. اگر یک پولدار از او ساعت بپرسد می‎گوید سلام علیکم. حال شما خوب است؟ ساعت مثلاً 9 است! فوری ساعت را به او می‎گوید. اما اگریک فقیر بگوید ساعت چند است؟ جواب میدهد ساعت 10 تومان است، دو هزار تومان هم هست یا وقت دیروز همین وقت است یا ممکن است ساعت یک مثقال باشد و ممکن است چند کیلوگرم باشد. یعنی هزار تا متلک می‎گوید! اگر همین فرد کت نویی تنش کرده بود،از اتومبیل پایین می‎پرید و با بله قربان ساعت را به او می‎گفت ما هنوز انسانیت‌مان اسلامی‎ نشده است.

«والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته»

Comments (0)
Add Comment