انسان نمونه – 2

موضوع بحث: انسان نمونه – 2
تاریخ پخش: 14/5/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی اللّه علی سیدنا ونبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین»

بحثی که بنا داریم امسال ماه رمضان، شب‌های جمعه با هم داشته باشیم این است که انسان ایده آل و نمونه کیست؟ یعنی همان کسی که همه‌ی دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه سعی دارند، بسازند. (عالم شدن چه آسان *** آدم شدن چه مشکل.) یا به عبارتی، عالم شدن چه مشکل، آدم شدن محال است. پس در این مورد دو نظر هست. بعضی می‌گویند: عالم شدن آسان است و آدم شدن مشکل است، ولی گروه دوم می‌گویند عالم شدن مشکل است و آدم شدن محال است.
پس موضوع بحث ما: انسان ایده آل یا نمونه است.
1- انسان نمونه از نظر قرآن
قرآن وازه‌های زیادی دارد که انسان نمونه کیست. درآخر سوره فرقان خداوند می‌فرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»(فرقان/63) انسان نمونه کسانی هستند که رفتارشان هموار است. یعنی هنگامی که بر روی زمین حرکت می‌کنند، تکبر ندارند. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» برخوردشان با افراد نادان مسالمت آمیز است. «وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»(فرقان/64) اهل شب زنده داری هستند «وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً»(فرقان/65) از عذاب جهنم هم می‌ترسند. «وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»(فرقان/68) یعنی سراغ غیر خدا نمی‌روند. «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا»(فرقان/67) در پول خرج کردن نه کنث هستند و نه خیلی دست و دل باز هستند(تا جایی که از مرز اعتدال خارج نشود) «وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»(فرقان/72) انسان نمونه کسی است که گواهی ناحق نمی‌دهد، شاهد زور نیست و در برخوردش با حرف‌های لغو، با بزرگ منشی برخورد می‌کند. خودش غرق در هزل و لغو نمی‌شود. به فکر آینده و ذریه‌اش هست. دلش می‌خواهد رهبر جامعه باشد.
یا در سوره مؤمنون می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(مومنون/2-1) مردان نمونه با تقوا کسانی هستند که نمازشان باخشوع است.
2- آفت شناسی تربیتی در صحیفه سجادیه
آیاتی در قرآن داریم که انسان نمونه را تعریف می‌کنند، ما هم فعلاً نمی‌خواهیم به تفصیل وارد این‌ها بشویم، چون درتشریع و تعریف دعای مکارم الاخلاق هستیم، می‌خواهیم ببینیم انسان نمونه از دیدگاه امام سجاد کیست؟ در تعلیم و تربیت یکی از مسائلی که مربی باید به آن توجه نماید مسئله تنظیم باد است. مربی باید مثل مکانیک که ماشین‌ها را تنظیم باد می‌کند، این کار را انجام دهد. مواظب باشد تندها را کند و کندها را تند نماید. مواظب آفت هر چیزی باشد. چون کمالات همواره آفت‌هایی دارند.
نمونه‌های زیادی از آفت شناسی تربیتی در اسلام وجود دارد. مثلاً می‌فرماید: «وَ أَعِزَّنِی»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) خدایا به من عزت بده. در این جا عزت را معنا کنیم. آیا عزت در این است که انسان ماشین و خانه‌اش خوب باشد؟ نه! عزت یعنی چیزی به خوردش نرود. عزت یعنی سفت و محکم باشد. خدا عزیز است یعنی خدا سفت و محکم است. یعنی خدا نفوذناپذیر است. زمین محکم و سفت را که عرب‌ها هر چه بر آن بیل می‌زنند فرو نمی‌رود ارض عزاز می‌گویند، یعنی محکم است. مؤمن هم عزیز است. یعنی مؤمن کتک می‌خورد ولی چیزی به خوردش نمی‌رود. پول در روحش اثر نمی‌کند. عزیز است، یعنی چیزی او را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. پس ممکن است کسی روی مقوا زندگی کند و عزیز باشد ولی کسی در خانه‌ی مجلل زندگی کند و عزیز نباشد. پس «وَ أَعِزَّنِی» یعنی خدایا به من عزت بده، نه خانه و پول و ماشین، بلکه نفوذ ناپذیری بده تا نشکنم. ولی همین عزت آفت‌هایی دارد، برای همین می‌فرماید: «وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ» یعنی تکبر آفت عزت است. عزیز است همه به او احترام می‌گذارند، ولی اگرمراقب آفت عزت یعنی تکبر نباشد به آن مبتلا می‌شود.
«وَ عَبِّدْنِی لَکَ» عبادت و در خط خدا بودن خیلی خوب است اما آفت دارد «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْب» به شرط این که عبادتش را با عجب خراب نکند.
فرق کبر با عجب این است که در عجب خودش در درون خودش را خوب می‌بیند و باور می‌کند که از دیگران بهتر است، تکبر این است که این حالت و خیال درونی خودش را به دیگران هم می‌فروشد. پس هر متکبری عجب دارد ولی هر کس عجب دارد، متکبر نیست. ممکن است کسی همواره فروتنی کند و سعی کند که این حالت در او ظهور نیابد.
«وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ» خدایا به من اخلاق نیکو ببخش و «وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ» زیرا اخلاق خوب هم آفت دارد و آن این است که به آن افتخار می‌کند. مثلاً من را می‌بینی، من هیچ وقت عصبانی نمی‌شوم، من را می‌بینی هیچ وقت نسیه نمی‌خرم و مرتب می‌گوید من را می‌بینی، چنین هستم و چنان هستم. خیلی مشکل است برای انسان که مثلاً برای به دست آوردن چیزی خیلی هم زحمت بکشد ولی نگوید: من را می‌بینی؟ و این آفت اخلاق نیکو است.
در مورد خدمات اجتماعی جمله‌ای دارد که می‌فرماید: «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ» خدایا بر دو دست من خیر را جاری نما. «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن» ولی آن خیرها با منت ضایع نکن. من برای فلانی سوغاتی یا چشم روشنی بردم ولی او نیاورد. من برای فلانی قرض یا چک داشت و کمکش کردم ولی او نکرد. چنین کارهایی به شرطی ارزش دارد که بعد از انجام آن منت نگذاری.
«وَ مَتِّعْنِی بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِه» عمل بدون تغییر انجام می‌دهد. «مَتِّعْنِی» یعنی کام گرفتن و کامیاب شدن. مثلاً شروع می‌کند به نماز شب، ولی رها می‌کند. راه حقی را پیش می‌گیرد ولی رها می‌کند. و حدیث داریم که کار خوبی را که شروع می‌کنید حداقل تا یک سال انجام دهید. کار خوب آفتش این است که انسان آنرا رها می‌کند.
«وَ طَرِیقَهِ حَقٍّ لَا أَزِیغُ عَنْهَا» امام در این بخش از دعا می‌فرماید: راه حقی را برای من قرار بده که از آن منحرف نشوم.
افرادی پیرامون حضرت علی(ع) جمع شدند، گفتند ما شب‌ها تا صبح نمی‌خوابیم، روزه می‌گیریم، نماز می‌خوانیم. امیرالمؤمنین(ع) دید مثل این که این‌ها باد زیادی دارند، فرمود: بنده دیشب خوابیدم. امروز هم روزه نیستم باز هم اگروقت کنم می‌خوابم و اگر روز باشد می‌خورم.
3- حفظ کردن خود هرچقدر که مقام بالا باشد
اسلام به همه ابعاد اهمیت می‌دهد. پیامبر در معراج هم سوار براق می‌شود که سرعت فوق نور دارد و هم در روز فتح مکه سوار الاغ می‌شود. جبرئیل می‌آید به پیامبر می‌گوید: خدا به تو سلام می‌رساند! یعنی این قدر مقام بالاست، ولی پیامبر خودش را حفظ می‌کند و زمانی که در کوچه به بچه‌ها می‌رسد می‌گوید: سلام علیکم. گاهی انسان رفیق‌هایی متفاوتی و با درجات متفاوتی دارد. دیشب با رئیس جمهور بودیم، فردا با رئیس مجلس، امروز با فلانی و فردا با فلانی. . . و همه‌اش از بالا حرف می‌زند. بابا یک کم هم بیا با من بگرد. مثلاً خود من اگر چند دفعه برای دانشجوها صحبت کنم، دیگر ممکن است برایم عار باشد که به دبستان بروم و این تنظیم در خودسازی بسیار مهم است.
ما حدیث داریم مؤمن زود انس می‌گیرد و جاذبه‌اش خوب است. اما مثلاً آخوند یا دانشجو در کوپه قطار نشسته وقتی کشاورزی می‌آید، می‌گوید: این مثل ما نیست! انگار همه باید مثل او باشند. ایمان بسیار خوب است، ولی عارضه‌اش کفر است. حسد هم همینطور است، حدیث داریم حسد کارهای خوب را می‌خورد، همانطور که آتش هیزم را می‌خورد.
الهی عزت اجتماعی در کنار ذلت درونی به ما عطا بفرما. «وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَهً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً» خدایا عزت ظاهری به من نده مگر این که نزد خودم کوچک و ذلیل شده باشم. مثلاً اگر آمپول زن هستم و دکتر شدم، سلام کردنم تغییر نکند. خدا مرحوم دکتر بهشتی را رحمت کند، خیلی خوش برخورد و با نشاط بود. ببینید بالاترین مقام که مقام رهبری است این قدر تواضع دارد که می‌گوید: کاش من یک پاسدار بودم! این خیلی مهم است که کسی در اوج عزت، در اوج تواضع باشد.
راه‌های تنظیم باد:
وقتی پیامبر(ص) مکه را فتح می‌کند و باد به پرچم می‌خورد، خدا می‌گوید: «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏»(ضحى/6) یادت هست که زمانی یتیم بودی؟ ‌ای ماشین دار یادت هست زمانی آرزو می‌کردی، پول جمع کنی تا دوچرخه بخری؟ یعنی ضعف گذشته را به یاد بیاور و با خود بیندیش که چیزهایی را که بدست آورده‌ای، از چه کسی داری؟ «مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّه‏» یعنی از خداست، و از شما نیست. انسان وقتی بداند خودش نیست، نه به خاطر آن خوشحال می‌شود و نه ناراحت. مثل مسئول بانک می‌ماند، چون می‌داند پول برای خودش نیست، نه ازگرفتن آن خوشحال می‌شود و نه از پس دادن آن ناراحت می‌شود.
چه کنیم خودمان را نبازیم؟ اول یادآوری تاریخ گذشته خودمان. دوم داشتن جهان بینی(و اینکه بدانیم هستی برای خداست). سوم اینکه بدانیم در قبال چیزی که داریم، به همان مقدار مسئولیت هم داریم. امیرالمؤمنین می‌فرماید «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی»(نهج ‏البلاغه، نامه 45) من خیلی دارم، ولی مسئولیت هم دارم.
خواهرها! هر کدام یخچال دارید و آن‌هایی که دو تا دارید، نگویید: وضع خوب است! وضع خیلی هم خراب است. می‌دانید چقدر فقیر داریم؟ ما منطقه فقیر نشین رفتیم و دیدیم بچه‌ها روی مقوا نشسته‌اند. من بسیار ناراحت شدم، وقتی این را مطرح کردم، وزیری گفت: این که چیزی نیست. ما جایی رفتیم به دو بچه کوچک بیسگوییت دادیم. بچه‌ها بیسکویت را نخوردند و یکی از آن‌ها بیسکوییت‌ها را گرفت و لب طاقچه گذاشت و پهلوی دیگری رفت و گفت: حسن جان! نخور تا چندین هفته بیسگوییت هایمان جمع بشود و بفروشیم تا بتوانیم جوراب بخریم. یعنی ببینید بی جورابی چقدر در روحیه بچه تأثیر می‌گذارد؟
4- مسئله بازنشستگی در اسلام
در اسلام ما چیزی به اسم بازنشستگی نداریم. اینطور نیست که کسی 30 سال کار کند و بازنشسته شود. ممکن است خیلی‌ها از حرف من ناراحت بشوند، ولی خوب چند تا قند بخورند. از کار افتادگی داریم ولی بازنشستگی نداریم. چه کسی گفته رهبر انقلاب با این همه سن کار کند ولی تو بازنشسته شوی؟ خدا به پیامبر می‌فرماید: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»(انشراح/7) وقتی از کار فارغ شدی، بی کار ننشین و کار جدیدی شروع کن. ما دخترتحصیل کرده‌ای داریم که برای سوادآموزی به روستا می‌رود و سگ دنبالش می‌کند و چادرش را پاره می‌کند و او به مزرعه می‌آید، چادر کهنه سرش می‌کند و مجدد برمی گردد. روستاهایی داریم که جایی برای درس دادن نبوده و کشاورزی که چند بچه داشته، یک اتاقش را برای سوادآموزی خالی می‌کندو می‌گویند: چرا این کار را کردی؟ می‌گوید: چون امام فرموده همه باید خواندن و نوشتن را یاد بگیرید. شرافت این است.
اگر کسی داریم که ماهی چند هزار تومان پول می‌گیرد و صندوق هایش پر از لباس و یخچال هایش پر از غذاست، نگوییم عزیز است. عزت به این نیست که وقتی وارد مکانی شدید برای شما صلوات بفرستند. توجه به مسئولیت‌ها از غرور و تکبر انسان کم می‌کند. شما وقتی عزیز هستی که با خودکار خود و گرو گذاشتین آبروی خود، کار انسانی را راه بیندازی. هر کس هرچیزی دارد باید بدهد. آبرودار، آبرو. پول دار، پول و. . .
ما در انقلاب زنی داشتیم که 4 شهید داد، از یک خانواده پدر، شوهر، برادر و پسرش شهید شدند، آن وقت زنی هم هست که یخچالش پر است، ولی می‌گوید چیزی نداریم. شب 21 ماه رمضان نمک و شیر بر سر سفره‌ی حضرت علی بود، به دخترش گفت: چرا دو رقم غذا؟ شیر را بردار.
5- توجه به دیگران و عیب‌های مخفی خود
توجه به سرنوشت رفیقان:
جهنم چند درب دارد و هر کدام مخصوص گروهی است و مراتبی دارد. همچون بهشت که درجات و مراتب دارد و بهترین آن فردوس است. برخی می‌گویند آقا ما اگر در دالان بهشت هم باشیم راضی هستیم، این‌ها در این نظام معنی دارد. مثل این که اگر ما وقتی در رحم مادر بودیم به ما آگاهی می‌دادند و با یک بی سیم می‌گفتند: جایتان چطور است؟ می‌گفتید: بسیار تنگ و تاریک است. اگر در دنیا به من یک دالان یا طویله هم بدهید، برایم بس است، اما وقتی می‌آیید می‌بینید کاخ و باغ و ماه هم بس نیست.
توجه به این که دیگران هم داشتند، تذکری برای ماست. مثلاً آقای قرائتی چهار سال است در تلویزیون هستی، چقدر صحبت کردی و همه تو را می‌شناسند، ولی باید یاد داشته باشی که مراد برقی بیش از تو مشهور بود، ولی الان مراد برقی کجاست؟ و آن کسی که می‌خواند و می‌رقصید کجاست؟ قرآن می‌گوید: «الَّتی‏ لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ»(فجر/8) خیلی‌ها از شما مشهورتر بودند، ولی چه شدند؟ راشد 14 سال در رادیو برای مردم ایران صحبت کرد، شماها که پای صحبت من نشستید می‌دانید که راشد مرد. یعنی راشد مرد و کسی نفهمید. پس برای دوری از آفات و تنظیم باد به دوستانتان و رقیبانتان هم توجه کنید.
شخصی مرد و دفن کردند. امام بالای سر او آمد، نگاهی کرد و گفت: اگر دنیا آخرش مردن است، خوب است که انسان از اول حرص نزند و آخرتی که اولش این است، پس باید کاری کنیم که عملمان بیش‌تر باشد.
توجه به عیب‌های مخفی هم از نکات مهم دیگر است. اگر همه‌ی مردم هم موافق تو شعار بدهند، خودت می‌دانی که در دروه چه هستی؟
خدا مرحوم رجایی را رحمت کند، از علی آموخته بود «کم من ثناء جمیل لست أهلا له نشرته»(مصباح ‏المتهجد، ص‏844) خدایا! چقدر مردم گفتند: خوبی. ولی تو خودت می‌دانی که چه هستی.
6- ویژگی‌های مؤمنان رستگار
پس در مورد انسان نمونه از نظر قرآن، در سوره مؤمنون می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(مومنون/2-1) یا در جای دیگر داریم که می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»(شمس/9) اگر گفتند: قرص را بخوری خوب می‌شوی، آمپول هم بزنی خوب می‌شوی، پس معلوم است ترکیبات و تأثیرات این دو یکی است. در این جا هم معلوم می‌شود که ترکیبات مؤمنون و زکا‌ها یکی است، چون هر دو موجب رستگاری می‌شوند. همینطور کسانی که در نمازشان مؤدب و خاشع هستند.
فردی در حال نماز خواندن با محاسن خود بازی می‌کرد. امام او را دید و گفت اگر این خشوع می‌داشت اینگونه نبود.
«وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»(مومنون/3) اگر جلسه لغو دید، بیرون بیاید. «وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاهِ فاعِلُونَ»(مومنون/4) در آمد مالش را بدهد. «وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»(مومنون/5) در مسائل هوسی خودش را حفظ نماید. «إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ»(مومنون/6) البته ازدواج حیا ندارد. برخی می‌خواهند زن بگیرند به همه‌ی دوستانشان گفته‌اند ولی به پدر و مادرشان نمی‌گویند. این که حیا ندارد.
«أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ»(مومنون/6) این‌ها ملامت ندارند، زشت نیست. یعنی اگر داماد یا نامزدی خواست هر روز برود و همسر آینده خود را ببیند قرآن می‌گوید: زشت نیست و ملامت ندارد. کسی می‌خواهد ازدواج کند عمه‌اش مرده است، می‌گویند: باید چله یا سالش تمام شود. قرآن می‌گوید: «غیر ملومین» یعنی ملامت و سرزنش ندارد، می‌تواند ازدواج کند. قرآن می‌گوید: نیش نزنید.
هنوز در بعضی خانواده‌های شهدا این تفکر هست، گمان می‌کنند اگر شوهر کنند این بی وفایی به شوهر است. تو زن جوان هستی، شوهرت هم شهید شده است، اگر می‌خواهی ازدواج کن. این بی وفایی نیست. قرآن می‌گوید: «فانهم غیرملومین» یعنی ملامت نکنید و صاف بگویید.
آن چنان شده که برخی حاضرند نمازشان قضا شود، ولی حاضر نیستند جلوی دوستانشان بگویند: من نیاز به آب دارم و می‌خواهم غسل کنم. اسلام می‌گوید: در مسائل جنسی تا مرز حرام رسیدی، بایست، اما تا مرز حلال هیچ خجالت نکش. با تیمم نماز می‌خواند که کسی برادری، خواهری چیزی نفهمد و. . .
«فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(مومنون/8-7) مؤمن کسانی هستند که مراعات امانت را کنند. چشم شما، اولاد شما، همه امانت هستند. پدر و مادرهایی که جلوی بچه به هم دری وری(چرت و پرت) می‌گویند، به امانت خیانت می‌کنند. چون اولاد امانت است. این اولاد مثل نوار خام هستند. می‌گویند بچه تا 7 سال با چشمانش فیلم برداری می‌کند و بعد از 7 سال تا آخر عمر هر کاری می‌کند، انعکاس آن 7 سال اول است. «وَ الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ»(مومنون/9)
7- هرکمالی ممکن است در کنارش خطر باشد
آدم خوب کیست؟ کسی است که نمازش با خشوع، راه رفتنش با نرمش، در مسائل حرام مقید، در مسائل حلال خجالت را کنار می‌گذارد. این در قرآن و اما در روایات که ما دعای مکارم الاخلاق را بررسی می‌کنیم، امام سجاد می‌فرماید: خدایا در مسائل تربیتی کمکم کن دچار آفت‌ها نشوم. خدایا عزتی به من بده که تکبر در آن نباشد «وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْب»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) خدایا عبادت می‌خواهم که عجب مرا نگیرد و توفیق عبادت به من بده ولی عبادتم را با عجب فاسد نکن. اخلاق خوب، خوب است به شرطی که به آن افتخار نکنم. پس می‌فهمیم در مسائل خودسازی، هر نعمتی و هر کمالی ممکن است در کنارش خطر هم باشد.
حجت الاسلامی، آیت اللهی، مهندسی، ماشین سواری، آفت دارد و انسان باید از این افت‌ها خودش را دور نگه دارد.
خدایا به آن کسانی که متوجه خودشان بودند، امیرالمؤمنین(ع)، امام سجاد(ع) و اولیاء دین و تو را به مقام محمد و آل محمد به ما توفیق عزت بی تکبر، عبادت بی عجب، اخلاق بی افتخار، خدمت بی منت، عمل بدون تغییر و راه بدون انحراف، هدف بدون شک و عزت اجتماعی با توجه به ذلت درونی. این چنین اخلاق را به همه‌ی ما عنایت بفرما و ما را با چشمه‌های زلال یعنی قرآن و حدیث که منبع وحی هستند، آشنا بدار. (غرب در این مسئله مانده، روز به روز آمار دانشجو و دانشگاه هایش بالا می‌رود، ولی آمار جرم و جنایت هم بیش‌تر می‌شود.) فقط وحی است و مکاتب آسمانی تحریف نشده که می‌تواند انسان نمونه بسازد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment