انزوا و گوشه گیری

موضوع بحث: انزوا و گوشه گیری
تاریخ پخش: 04/03/68

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

1- انزوا و گوشه‌گیری در همه اقشار وجود دارد
بحث این جلسه‌ی ما در باره‌ی این است که افرادی گوشه گیری می‌کنند، بحث انزوا و گوشه گیری است. خیلی مسئله‌ی مهم و مفید و مبتلابهی است در همه قشر آدم‌هایی هستند که گوشه گیری می‌کنند. در مدرسه بعضی از بچه‌ها با خون گرمی و داد و بی داد بازی می‌کنند و بعضی بچه‌ها انگار داغ دیده‌اند و می‌روند یک گوشه‌ای عبوس و ناراحت می‌ایستند، . بعضی‌ها شادند و بعضی‌ها گرفته. در مدرسه بین محصلین همه نوعی داریم.
در دانشگاه آدم‌هایی داریم گوشه گیر و منزوی، از جامعه می‌ترسند و خودشان را کنار می‌کشند. بعضی خودشان را از مسجد کنار می‌کشند، بعضی می‌آیند مسجد ولی خودشان را از سیاست کنار می‌کشند، حالت انزوا وگوشه گیری و بریدگی در بعضی‌ها وجود دارد.
در مسئولین سیاسی، افرادی هستند که یک زمان خیلی میدان دارند، بعد که یک جایی موفق نمی‌شوند، می‌روند و در خانه می‌نشینند. پس حالت بریدگی، گوشه گیری، انزوا، قهر کردن، یک مسئله‌ای است که در زن و مرد، کوچک و بزرگ، عام و خاص وجود دارد.
بحث امروز ما این است: انزوا و گوشه گیری
در این زمینه اسلام چه گفته است؟ می‌خواهیم ریشه‌های این مسئله را مقداری بررسی کنیم. نکاتی را که در این زمینه یادداشت کردم می‌گویم.
اول: چطور آدم گوشه گیر می‌شود؟ و چطور می‌شود این گونه افراد را نجات داد؟ موارد انزوا چیست؟ عوامل انزوا چیست؟
پس1 – عوامل 2 – موارد 3 – انتقاد از آن و در نهایت نجات از آن مورد بررسی است.
2- خفقان و مصیبت از عوامل گوشه‌گیری و انزوا
عوامل گوشه گیری چند چیز است؛
1- خفقان و فشار: گاهی انسان احساس می‌کند که خفقان است و فشار وجود دارد. مثلاً چهار بار حرف می‌زند، می‌بیند دهنش را می‌گیرند، می‌گوید: ما که دیگر تا آخر عمرمان هیچ به هیچ کس نمی‌گوییم. ما چهار جا حرف زدیم، گوش به حرفمان ندادند. و دست‌های سیاسی گاهی این کار را برای کشورهای ضعیف می‌کنند. یعنی چهار نفر که حرف می‌زنند، این‌ها را می‌کوبند تا دیگر دیگران جرأت حرف زدن نداشته باشند و بعد پایشان را کنار بکشند. وقتی هم پایشان را کنار بکشند، میدان آزاد می‌شود و آن‌ها هر کاری دلشان بخواهد می‌کنند. گاهی وقت‌ها خفقان و فشار این کار را می‌کند.
حدیث داریم از پیامبر اسلام(ص) که فرمود: می‌دانی چرا در مسیحی‌ها رهبان پیدا شد؟ رهبان کسانی بودند که می‌رفتند در کوهستان‌ها لابه لای کوه‌ها و در غارها مشغول عبادت می‌شدند و کار به هیچ کار اجتماعی نداشتند. حضرت رسول(ص) فرمود: می‌دانی این‌ها چرا در جامعه پیدا شدند؟ گفتند: نه. فرمود: به خاطر این که بعد از حضرت عیسی(ع) یک مشت ستمگر حاکم شدند، هرکس حرف زد خفه‌اش کردند، این‌ها دیگر بریدند و گفتند دیگر نمی‌شود حرف زد. حالا که هر کس حرف می‌زند خفه‌اش می‌کنند، ما دیگر حرف نمی‌زنیم! پس چه کنیم؟ جامعه فاسد بود، حرف هم نمی‌شد زد، گفتند ما می‌رویم سرمان را می‌اندازیم پایین و مشغول عبادت می‌شویم. (بحار جلد 65 صفحه –)
می فرماید: گاهی عواملی که باعث می‌شود مردم زده می‌شدند و می‌بریدند و در هیچ کاری دخالت نمی‌کردند این است که سرکوب می‌شدند. خفقان و سرکوبی باعث انزوا و گوشه گیری است.
2- مصیبت: افرادی هستند که خیلی اهل رفت و آمد و دخالت و نظارت و. . . هستند و در جامعه خیلی شنگول هستند. داغ که می‌بینند، داغ کمر این‌ها را می‌شکند و می‌روند در خانه می‌نشینند و دیگر حرف نمی‌زنند، اصلاً دیگر می‌برند.
عثمان یکی از یاران پیغمبر بود ایشان خیلی اهل آمد و شد بود. بعد یک بچه داشت، بچه‌اش از دینا رفت و از غصه‌ی بچه‌اش رفت خانه و دیگر بیرون نیامد. پیامبر احضارش کرد و گفت: چرا دیگر نمی‌آیی در جامعه؟ چرا منزوی شدی و گوشه گیری می‌کنی؟ گفت: آقا، داغ دیده‌ام! کمرم شکسته، روحم آسیب دیده است. فرمود: آیا نمی‌خواهی از اجرها و الطاف الهی در قیامت برخوردار باشی؟ گفت: چرا. گفت: خوب این گوشه گیری مورد رضایت اسلام نیست.
پس ببینید گاهی افراد، اجتماعی هستند، یک ضربه‌ی روحی می‌بینند، می‌برند. عثمان داغ دید، برید، در خانه نشست. پیامبر او را احضار کرد، فرمود: کارت کار غلطی است، داغ دیدی، باز هم بیا در جامعه. نباید انسان‌های مصیبت زده پایشان را کنار بکشند.
3- شکست سیاسی و اقتصادی از عوامل انزوا
3- شکست سیاسی: گاهی افرادی شکست سیاسی می‌خورند، مثلاً در انتخابات رأی نمی‌آورند. روحانی شده مردم دورش جمع نمی‌شوند. عالم است و مردم دورش جمع نمی‌شوند. سیاسی است به او رأی ندادند. کسی که جامعه قدرش را ندارد، این هم منزوی می‌شود.
این را هم باید از امیرالمؤمنین یاد بگیریم که ایشان بزرگ ترین شکست‌ها را در زمان خودش خورد. مسأله غدیر خم، آخر در غدیر خم جمعیت 10هزار نفر 20 هزار نفر 30 هزار نفر نبود. چند نظریه هست که در غدیر خم جمعیت چند نفر بود. یک نظر این است که جمعیت غدیر خم به اندازه‌ی تعداد انبیا است. جمعیت انبیا را همه حفظ هستند. 124هزار پیامبر داریم. 124 هزار جمعیت طبق یک نقل در غدیر خم حضور داشتند، که رسول اکرم(ص) علی بن ابیطالب را دربرابر124 هزار نفر معین کرد. در عین حال همین که پیامبر از دنیا رفت، رفتند سراغ کس دیگر. در حقیقت باید بزرگ ترین ضربه به امیرالمؤمنین وارد می‌شد. اما حضرت علی(ع) یک لحظه هم قهر نکرد. در همه‌ی جلسات مشورت که دعوت می‌شد، حاضر می‌شد. هرکجا از او سؤال می‌کردند، جواب می‌داد. سؤال‌ها را جواب می‌داد، مشورت‌ها را حاضر می‌شد، حمایت می‌کرد. در جبهه نبرد حتی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را می‌گفت که بروید شرکت کنید. شکستند علی را ولی علی(ع) قهر نکرد.
4- شکست اقتصادی: گاهی افراد شکست اقتصادی می‌خورند. کامیون دار است. کامیون چپه می‌شود، کشتی‌اش غرق می‌شود، پاساژش می‌سوزد، جنسش تلف می‌شود، ورشکست می‌شود. البته ورشکستگی دو رقم است. بعضی‌ها به ناحق، بعضی‌ها به حق.
افرادی هستند خونه‌های چند میلیونی می‌سازند، عیاشی می‌کنند، پول کم می‌آورند، خوب آن باید پس گردنیش را بخورد. اما افرادی هستند، آدم‌های خوبی هستند ولیکن مغازه‌اش آتش گرفته، ماشینش سوخته، آدم خوبی است، ولی موشک افتاده در خانه‌اش، بالاخره آدم‌های خوبی هستند که یک دفعه هست و نیستشان از بین می‌رود و شکست می‌خورند.
اسلام در قرآن به ما سفارش فرموده: هر که شکست خورد، زکات که می‌گیرند، هنگامی که مالیات اسلامی تقسیم می‌شود. یکی از بخش مصرف مالیات اسلامی این است که بدهید به ورشکسته‌ها تا این‌ها را از انزوا و گوشه گیری بیرون بیاورید.
4- شهرت طلبی و فقر و حیای نابجا از عوامل انزوا
5- شهرت طلبی: بعضی‌ها هم کنار می‌روند کنار، تا بگویند فلانی کجاست؟ دلش می‌خواهد بیاید در جامعه، ولی می‌بیند که اگر بیاید در جامعه کم جلب توجه می‌کند. اصلاً شهرت طلب است. نمی‌آید در مجلس عروسی تا بگویند فلانی چرا نیامده؟ یعنی کنار می‌کشد تا بیش‌تر سر زبان‌ها بیفتد. اصلاً روحشان، روح شهرت طلبی است. مثلاً همه کانادا می‌خورند او می‌گوید: من کوکا می‌خورم. خدا می‌داند، اصلاً نمی‌داند که کوکا چیست؟ هیچ نمی‌داند کوکا از چیست یا کانادا از چیست. اگر همه چای بخورند، او آب جوش می‌خورد تا آب جوش می‌آورند می‌گوید: برای من لطفاً چای بیاورید. اصلاً مرضی دارد به نام امتیازطلبی دلش می‌خواهد مطرح شود. و گاهی وقت‌ها مطرح شدن او به این صورت است که ساکت بنشیند و کنار بکشد تا بگویند: ترو خدا بیا، و این‌ها همه هست.
گاهی هم کلک‌ها شیطانی است. گاهی وقت‌ها، وقتی آدم وارد مجلس می‌شود، پایین می‌نشیند مخصوصاً تا همه بگویند: بفرما بالا. پس آن کس که می‌رود بالا مریض است و آن کس که پایین می‌نشیند مریض است. خوشا به حال کسی که وقتی وارد می‌شود هر جا که جا هست، بنشیند.
البته این را که می‌گویم برای همه نیست. نه اینکه هر که بالا می‌نشیند مریض است، پایین می‌نشیند مریض است. اگر در فکرش باشد که چون مهم هستم بالا بنشینم، یا اینکه پایین بنشینم تا مردم از این جا مرا ببرند بالا، هر دو مریض است. ماشین شیک هم سوار شویم ممکن است مریض باشیم. ماشین ساده هم سوار شویم ممکن است مریض باشیم. شیطان در هر دو سمت سرمایه گذاری می‌کند. پس افرادی کنار می‌کشند تا بگویند فلانی کجاست؟
عرض کنم به حضور شما که افرادی در جلسه ما هستند که قدرت برخورد ندارد. نمی‌تواند که اگر کسی شعر خواند او هم بخواند، یک مثل کسی زد او هم مثل بزند، یک پول کسی داد، او هم بدهد.
من خودم یک وقتی این کار را کردم. در استخر مسابقه‌ی شنا گذاشتم، وسط راه دیدم نمی‌کشم، ایستادم کنار و گفتم: فایده‌ی امشب چیست؟
گربه می‌دود گوشت پیدا کند، گوشت پیدا نمی‌کند و می‌گوید: گوشت بو می‌دهد. بنابراین او تلاش کرده ولی نرسیده منزوی شده است. گاهی فقر است، چرا گوشه گیری می‌کند؟ فقیر است در خانه نشسته چون پول ندارد. گاهی توقع نابجا دارد، می‌گوید: برو دنبال کارت ما 4 دفعه آمدیم طرح دادیم به طرحمان توجهی نشد. ما دیگرنیستیم. آدم‌هایی هستند این طوری هستند می‌گویند تا پیشنهاد کردم قبول کنید. اگر یک پیشنهاد کند، آدم قبول نکند، دیگر اظهار نظر نمی‌کند. افرادی هستند گوشه گیر، به خاطر این که لوس هستند. خیال می‌کنند همین که حرفی زدند، طرحی دادند، باید طرح آن‌ها مورد توجه قرار گیرد و رأی آن‌ها قبول سود. مثلاً در جلسه‌ی خبرگان گاهی وقت‌ها می‌بینی افراد درجه‌ی یک رأی می‌دهند ولی قابل قبول نمی‌شود.
گاهی هم یکی از عوامل گوشه گیری حیای نابجا است، خجالتی است. گاهی هم کتک می‌خورد، تنبیه می‌شود، دیگر برای همیشه چون دو سیلی خورده، می‌برد و کنار می‌کشد.
حدیث داریم «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ»(تحف‌‌العقول، ص‌‌171) مؤمن آینه‌ی مؤمن است، این یعنی چه؟ یعنی اگر آیینه را بشکنی و خورده‌اش را برداری باز نگاهش کنی، می‌گویی مثلاً این جا سیاه است. یعنی تکه تکه‌اش کنی باز از هدفش دست بر نمی‌دارد.
مؤمن آینه‌ی مؤمن است، معنای زیادی دارد. یک وقتی در تلویزیون گفتم، یکی از معنایش این است که اگر هر بلایی سر آیینه بیاوریم باز به ما می‌گوید: این جایش سیاه است. قطعه قطعه شود، شکسته شود، بزرگ شود، کوچک شود و… باز دست از هدفش بر نمی‌دارد.
5- تبعیض از عوامل انزوا
6- تبعیض: یکی از عوامل انزوا تبعیض است و این خیلی مهم است. مثلاً به کسی می‌گوییم: آقا شما بیایید داخل این کار! می‌گوید: برو بابا، حوصله داری، همه‌اش پارتی بازی است، به او می‌دهند و به ما نمی‌دهند. مردم وقتی تبعیض می‌بینند، می‌برند و دیگر در صحنه حاضر نمی‌شوند.
خوب، شما می‌دانید که اگر در جلسه کسی سیگار بکشد، ما او را از جلسه بلند می‌کنیم. الحمد لله می‌دانید سیگار ممنوع است، چون کشیدن سیگار در مسجد غلط است، چون هوای مسجد مال همه است و اگر دو نفرآمدند مسجد را دودی کردندحق همه را از بین برده‌اند.
6- برخی موارد انزوا خوب است
بعضی جاها انزواء خوب است: در قرآن داریم اگر یک جایی گناه می‌شود و تو نشسته‌ای و نمی‌توانی جلویش را بگیری، بلند شو و برو. شما نشستی و می‌بینی نمی‌توانی جلوی گناه را بگیری بلند شو برو.
مثلاً جلسه‌ی شراب است آدم باید خودش را کنار بکشد «بَلَغَ مَا بَلَغ» ممکن است که در این جلسه خیلی افراد حضور داشته باشند. هر که می‌خواهد باشد. اگر صدتا رئیس جمهور هم دعوت شدند، جلسه‌ی سرنوشت سازی است و اگر ما در این جلسه شرکت نکنیم آبروی ایران می‌ریزد. آبروی ایران بریزد یا نریزد. در جلسه‌ی شراب به هیچ وجه نباید شرکت کرد. گاهی هم جلسه‌ای هست که آدم باید خودش را کنار بکشد باید منزوی باشد باید بلند شود و مجلس را ترک کند.
گاهی می‌بیند در این منطقه باشد گرفتار می‌شود، باید هجرت کند. از این مدرسه هجرت کند. از این محله هجرت کند. از این بازار هجرت کند. از این کارخانه و کارگاه هجرت کند. از این اداره هجرت کند. اگر انسان دید دور و بری هایش وضعش طوری است که اگر این جا باشد، گرفتار می‌شود، از این جا باید سریعاً هجرت کند. در قرآن هم داریم که از اصحاب کهف تعریف می‌کند. یک سوره داریم در قرآن به نام سوره‌ی کهف است. ماجرای سوره‌ی کهف این است: «کهف» یعنی غار. در یک شهر که همه‌ی مردم مشرک بودند، چند خدا پرست بودند. این خداپرست‌ها گفتند که چون همه مشرکند ما رفتیم. هجرت کردند و گوشه گرفتند، انزوا کردند از مردم جدا شدند.
گاهی آدم باید جداشود، یک خورده فکر کند ببیند کجاست؟ پیغمبر ما گاهی وقت‌ها از مردم جدا می‌شد. چند روز می‌رفت درمسجد معتکف می‌شد و فکر می‌کرد که چقدر عمر کرده، کجای عمرش است؟ چه کرده؟ چون جاهایی داریم که انزوا خوب است. هنگام فرار از گناه انزوا خوب است.
زمان شاه بود. یک ساواکی مرد. در یکی از شهرهای ایران رفتند درخانه‌ی آخوندی به این آقای عزیز گفتند: آقا شما بیا فاتحه‌ی این آقای ساواکی برو منبر. گفت: خیلی خوب می‌آیم. آن‌ها رفتند یک جلسه‌ای درست کردند برای این مرد ساواکی، ولی این آقای عزیز نرفت. بعد این‌ها خیلی ناراحت شدند. گفتند: چرا نیامدی؟ گفت: برای این که ساواکی بود. گفتند: چرا گفتی می‌آیم؟ گفتم می‌آیم که شما خاطرتان جمع شود و سراغ یک آخوند دیگر نروید. به هر حال می‌خواستم سیلی به شما بزنم. اگر می‌گفتم نمی‌آیم شما می‌رفتید و یک کس دیگر را شکار می‌کردید. (ضربه زدن است) گاهی ضربه زدن بد نیست. اگر دیدید جلسه‌ی لهو و لعب است، جلسه‌ی گناه است، باید بلند شوید بروید، باید چراغ را خاموش کنید. اگر در این جلسه گناه می‌شود و آدم نمی‌تواند، می‌تواند برق را خاموش کند. جلسه را تاریک کند تا از هم بپاشد. مکان فاسد است، قفل بزند. خودش بلند شود و برود. برق خاموش کند، قفل بزند. اگر قدرت دارد بعد از طی مراحلی به کتک کاری هم می‌رسد. آدم باید کتک هم بزند. این طور نیست باید یک وقتی، یک چیزی را خراب کرد. اگر لانه‌ی فساد است و هر چه می‌گوید: نکن کسی گوش نمی‌دهد. باید لانه را خراب کرد. ما بهتر از مسجد نداریم که، پیغمبر مسجد را آتش زد. منافقین یک مسجد ساخته بودند و در آن توطئه می‌کردند. پیامبر مسجد را خراب کرد و آتش زد و زمین آن را زباله دان کرد. ما بهتر از مسجد نداریم ولی اگر در مسجد هم گناه می‌شود باید مسجد را از ریشه در آورد. تا چه رسد به کاباره و خدای نکرده محل فساد و. . . اجمالاً، برای فکر کردن انزوا خوب است. در شلوغی آدم نمی‌تواند فکر کند. پس انزوا برای نهی از منکر، برای فکر، برای عبادت، خوب است.
پیامبر ما گاهی منزوی می‌شد. قبل از بعثتش در کنار مکه(خدا قسمتتان کند) غاری است به نام غار حرا، در آن غارمی رفت و عبادت می‌کرد. بعد از آن که پیامبر شد و کار اجتماعی و سیاسی و نظامی و اقتصادی و مدیریت و تربیت وهمه‌ی مشکلات را داشت. در عین حال چند روز می‌رفت مسجد و بیرون نمی‌آمد و فقط عبادت می‌کرد.
انزوا به چند دلیل خوب:
7- گوشه‌گیری برای تحصیل، عبادت، فرار از گناه پسندیده است
انزوا برای عقیل، آدمی که می‌خواهد درس بخواند نمی‌تواند که فیلم ببیند. هم آموزش و پرورش باید توجه کند و هم صدا و سیما. گاهی وقت‌ها بچه‌ها امتحان دارند در تلویزیون هم یک فیلم قشنگ گذاشته است. این بچه هم می‌خواهد درس بخواند، فردا نمره‌ی خوب بیاورد و هم می‌خواهد فیلم را ببیند. یک خورده می‌خواند، یک خورده فیلم می‌بیند. خوب کسی که نمی‌خواهد از دیدن فیلم دل بکند. خوب فردا نیم میلیون تجدیدی به یازده میلیون اضافه می‌شود. نیم میلیون تجدیدی به مملکت اضافه می‌شود، به خاطر این که این فیلم در یک زمان بدی پخش شد. وقت امتحان‌ها نباید فیلم‌های حساس پخش شود. و بچه‌ها باید بدانند فیلم را نبینند، سقوط نمی‌کنند. ولی با سواد نباشند، سقوط می‌کنند. بی سوادی سقوط است. تجدید شدن آبرو ریزی است، اما حالا فیلم را ندیدی هیچ طوری نمی‌شود.
یک کسی گفت: ما که روزنامه نمی‌خوانیم. گفتند: چرا؟ گفت: 40 روز مکه بودم و نخواندم روزنامه برگشتم دیدم که هیچ طوری نشد. حالا به عوض روزنامه چند تا کتاب مفید می‌خوانم، حالا بگذریم از این که در روزنامه‌ها، مقاله‌های مفیدی هم هست. مقاله‌های مفید حسابش جداست. اما حالا اخبار را نفهمد مثلاً در فلان شهر چه کسی چه کار کرده است، خطر ندارد، ولی اگر بچه مدرسه‌ای رفوزه شود این آبروریزی است. ضعف پدر و مادر است عمرش را تلف کرده، اسراف کرده، بنا براین هیچ مانعی ندارد. انسان زمانی که امتحان دارد، پیچ تلویزیون را خاموش می‌کند و پدر اگر می‌بیند نمی‌تواند، تلویزیون را بگذارد در کارتون و بگذارد در اتاق دیگر درش را قفل کند. بابا 10 روز در خانه ما تلویزیون نباشد، اما 4 تا بچه هایم تجدید نشوند، یک بچه در یک سال چند هزار ساعت وقت معلم را گرفته، چند هزار ساعت عمر خودش را و چند هزار تومان پول پدر و مادرش را، عمرش را، جوانیش را، آموزش و پرورش را. . . میلیون‌ها تومان و میلیون‌ها ساعت خرج می‌شود. بنابراین باید مواظب باشیم، گاهی وقت‌ها آدم باید منزوی باشد. از خانه، از اتاق، از دیدن فیلم و از خواندن بعضی مجله‌ها جدا شود. اجمالاً جدایی و گوشه گیری برای تحصیل، شرکت درکنکور، عبادت فردی، فرار از گناه، درستی است.
اما گوشه گیری، مثلاً من نماز جمعه نمی‌آیم. اسلام گفته که برخورد کنید، واقعاً اگر کسی نماز جمعه نمی‌آید، به او دختر ندهید. و اگرجوان‌ها بفهمند که نماز جمعه نیایند در شهر کسی به آن‌ها دختر نمی‌دهد، خوب، این می‌بیند آبرویش در خطر است و اسلام گفته برخورد کنید. کسی اگر در نماز جمعه نمی‌آید، در نماز جماعت نمی‌آید، آن کسی که دارد گوشه گیری می‌کند، باید شما با او برخورد اجتماعی کنید.
8- انزوا عامل تنبلی، دروغ، غرور و بدبینی است
حالا سراغ انتقاد از گوشه گیری برویم.
14 انتقاد از افرادی که در خانه می‌نشیند و می‌گویند کاری به این کارها نداریم. هر کس می‌خواهد رئیس جمهور بشود، بروند پای صندوق و به هر کسی که دلشان می‌خواهد رأی بدهند، از جمعه، جماعت، انتخابات و از این‌ها گوشه گیری می‌کنند. در دانشگاه می‌گوییم، درست را بخوان تا دکتر شوی، چی کار داری، هر کی می‌خواهد برود. هر که می‌خواهد بیاید. انسان فطرتاً اجتماعی است. پس چون انسان فطرتاً اجتماعی است، انزوا یک مرضی است.
ببینید یک بچه را که رهایش می‌کنید. بچه‌ای که در هیچ خطی نیست، تا می‌بیند چند تا بچه دیگر هستند، می‌رود پهلوی بچه‌های دیگر، این که بچه می‌رود پیش بچه‌های دیگر این نشان دهنده‌ی این است که انسان فطرتاً اجتماعی است. پس اگر انسان ساختمانش اجتماعی است معلوم می‌شود گوشه گیری یک مریضی است.
انسان طبعاً می‌خواهد بخورد، اگر یک کسی غذا نخورد، این معلوم است که یک حالت استثنایی است. انزوا زمینه‌ی تنبلی است. خیلی از آدم‌های منزوی تنبلند. انزوا آدم را دعوت به تنبلی می‌کند. انزوا عامل دروغ است. آدمی که گوشه گیر است فکر می‌کند خودش آدم خیلی خوبی است و باقی مردم وضعشان خراب است. آدم‌های منزوی مغرور به خودشان هستند. یعنی می‌گویند ما در یک شأنی هستیم که جامعه لیاقت ما را ندارد. ما حیف هستیم در مردم بیاییم و لذا وقتی وارد می‌شوند کنار می‌نشینند. مثلاً می‌آید در مسجد ولی کنار می‌نشیند، نمی‌آید در مردم بنشیند. به جای «فَادْخُلی‌‌ فی‌‌ عِبادی»(فجر/29) به جای این که قرآن می‌گوید: «فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ»(بقره/129) برای این که در مردم باشد، با مردم باشد، اگر هم برود مسجد، می‌رود کنار می‌نشیند. در تشییع جنازه چندین متر فاصله می‌گیرد.
همه دارند بستنی می‌خورند، او یک بستنی بر می‌دارد 20 متر آن طرف‌تر می‌رود. همه ایستادند در صف نان بگیرند، او می‌رود آن طرف خیابان به نانوا می‌گوید: نان بده! آقا برو در صف. نه من فوق لیسانس هستم. این آدمی که خودش را کنار می‌کشد، یک حالت غروری دارد. پس انزوا عامل تنبلی است، انزوا عامل غرور است، انزوا سبب بدبینی به دیگران است.
بعضی‌ها هم در ازدواج، دیر زن می‌گیرند و از ازدواج کناره می‌گیرند. نسبت به ازدواجشان کنار می‌آیند، یا اصلاً ازدواج را چیز مقدسی نمی‌دانند. گوشه گیری از بچه دار شدن، این‌ها موارد مختلفی دارد.
9- منزوی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر بی‌تفاوت است
یک آیه در قرآن داریم که می‌گوید: «وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»(کهف/104) بعضی‌ها فکر می‌کنندآدم خوبی هستند. ولی هیچ هستند، پوچ هستند، هیچ ارزش ندارند. ولی خودش خیال می‌کند که آدم به درد خوری است. «وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» حضرت امیر فرمود: می‌دانی این‌ها کیستند؟ این‌ها کسانی هستند که گوشه گیرند. آدم‌های گوشه گیر را که در غارها می‌روند، در ارتفاعات کوه‌ها، مشغول عبادت می‌شوند مثل رهبان‌ها، حضرت امیر فرمود: این‌ها که گوشه گیر هستند، خیال می‌کنند آدم‌های خوبی هستند. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» آدمی که منزوی است نسبت به امر به معروف و نهی از منکر بی تفاوت است. می‌گوید: آقا ما کارمان به این کارهانیست. هر کس می‌خواهد هر کاری بکند. کسی که می‌گوید: ما نیستیم یعنی اگر معروف شد، منکر شد، برایش فرقی نمی‌کند آدم منزوی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر بی تفاوت است و آدم بی تفاوت مرده است.
ما دو رقم مرده داریم. مرده‌ی افقی و مرده‌ی عمودی! مرده عمودی سیخ راه می‌رود، ولی مرده است. و اگر کسی گفت: هرچی شد به ما ربطی ندارد، حدیث داریم او مرده‌ی عمودی است. حدیث این است: «فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاءِ»(تهذیب‌‌الأحکام، ج‌‌6، ص‌‌181) یعنی مرده، در زنده‌ها راه می‌رود این مرده عمودی است. انسان نمی‌تواند گوشه گیر باشد. در مرحله‌ای آدم باید حضور داشته باشد. طرفش را گرفتند یا نگرفتند. رأی آورد یا نیاورد، راهش دادند یا ندادند.
گاهی وقت‌ها بنده می‌روم پیش نماز شوم می‌بینم که امام جماعت آمده، خوب می‌ایستم پس نماز می‌شوم. اگر دیدم هم پیش نمازهست، هم پس نماز هست و مکبر نیامده، می‌ایستم «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» می‌گویم. به هر حال باید یک نقشی داشته باشیم. این که حالا که نیامدند ما را برای پیش نمازی دعوت کنند، پس ما دیگر نماز هم نمی‌رویم. چه کسی گفت: یا پیش نمازی، یا هیچی؟ حالا که پیش نماز نشدی، پس نماز شو. پس نماز نشدی، تکبیر گو باش. اذان بگو. مگر حضرت امیر اذان نمی‌گفت. افرادی هستند می‌گویند: نه، یا این، یا هیچ چیز.
در ازدواج دخترانی هستند که می‌گویند دامادی که برای ما می‌آید یا باید دکتر، مهندس باشد، یا ما ازدواج نمی‌کنیم. از شوهر کردن منزوی هستند روی این حساب که در عالم خیال، خیال می‌کند که سعادت او در این است که شوهرش فلان کاره باشد. حتماً باید خانمی که ازدواج می‌کند تحصیلاتش این قدر باشد. شوهر شغلش چنین باشد. در عالم خیال می‌مانند و درست مثل کرم ابریشم دور خودش پیله می‌کند، پیله می‌کند و خودش خفه می‌شود. خیلی از انزوا ضررداریم.
10- اسلام طرفدار جاذبه است و با تنهایی مخالف است
اسلام می‌گوید: از مسلمان‌ها مالیات بگیرید و چند قسمت کنید، یکی بدهید به کفار. عجب! مسلمان‌ها به کفار پول بدهند؟ برای این که دل آن‌ها را جذب کنند. اسلامی که این قدر طرفدار جاذبه هست، می‌شود در خودشان گوشه گیر شوند؟ اسلامی که امام صادقش پول می‌دهد به مفضل می‌گوید: پول در جیبت باشد، اگر در کوچه راه می‌روی می‌بینی دو مسلمان سر پول دعوایشان است، از آن‌ها بپرس اگر دعوایشان سر پول بود به آن‌ها پول بده و آن‌ها را آشتی بده، چون اگر انسان دونفر را آشتی بدهد ثوابش از تمام نمازهای مستحبی و روزه‌های مستحبی ثوابش بیش‌تر است. حدیث است که اگر آدم دو نفر را آشتی بدهد این کارش از هر نماز و روزه‌ی مستحبی ثوابش بیش‌تر است. پس می‌گوید: برای خودتان پول خرج کنید و آشتی بدهید و برای کفار پول خرج کنید و دلشان را جذب کنید. اسلامی که این قدر می‌گوید: در خودی آشتی و در کفار جاذبه، آن وقت می‌شود انسان گوشه گیر باشد؟
اسلام می‌گوید: «لعن الله من وحده» خدا لعنت کند هرکه تنهایی در خانه می‌خوابد. خدا لعنت کند هر که تنهایی مسافرت می‌کند. دین ما دینی است که باتنهایی مخالف است. مگر می‌شود آدم گوشه گیر باشد؟ اصلاً بعضی‌ها می‌گویند: می‌دانی من یک سماور کوچولو دارم یک استکان می‌خورم و یک لقمه نان همین جا می‌خوابم. خیلی بد است. اسلام و خدا تنهایی را لعنت کرده، حدیث داریم که خدا تنها خوردن، تنها خوابیدن و تنها مسافرت رفتن را لعنت کرده است. اسلام ضد تنهایی است. نماز تنها یک رکعتش، یک رکعت است ولی جماعت حتی اگر یک نفر به یک نفر اقتدا کند رکعت هر کدام می‌شود 25 رکعت. 2نفر شدند می‌شود 75 رکعت. سه نفر شدند همین طور می‌رود تا 10نفر. از 10 نفر که گذشت، فرشته‌ها هم حسابش راندارند ولی ما باورمان نیامده که نماز جماعت چقدر ثواب دارد. اگر بگوییم هرکس در خانه‌اش بنشیند تلویزیون سیاه و سفید می‌دهیم هر کسی بیاید در مسجد تلویزیون رنگی می‌دهیم، مسجد پر می‌شود.
یک کسی می‌گفت: چرا این قدر مسجد می‌سازند؟ آخه یک بار در تلویزیون گفتیم مدرسه سازی بهتر از مسجد سازی است، این‌ها هجوم آوردند، هر کسی مسجد می‌ساخت مورد انتقاد قرار می‌دادند. یک وقت دیدیم سیل نامه و تلفن که چرا گفتیم مدرسه سازی مهم‌تر از مسجد سازی است. من نگفتم مدرسه سازی مهم‌تر از مسجد سازی است، گفتم: مدرسه سازی بهتر از مسجد‌هایی است که الآن می‌سازند. چون مسجدهایی که الان می‌سازند مثلاً دو میلیون، یک میلیون آن سیمان و آجر است حق است و 1 میلیون آن تجملات است. از رهبر کبیر انقلاب سؤال کردند که مامی خواهیم برای تهران مصلی بسازیم، برای نماز جمعه، امام فرمود: اگر خواستید برای تهران مصلی بسازید، جایی بسازید که هر که به آن نگاه می‌کند یاد صدر اسلام بیفتد. یعنی تزئینات نداشته باشد. پولی که برای تزئینات باشد که این هم شعار اسلام نیست. شعار اسلام این است که مسجدآجری باشد و پر از جوان باشد. شعار اسلام این نیست که چند میلیون خرج کاشی کاری محراب مسجد شود آن وقت 10 تا پیرمرد آن جا بنشینند و چرت بزنند. شعار اسلام این است که مسجد پر از جوان باشد. مخ جوان‌ها محله را برق بدهد نه کاشی‌های مسجد را برق بدهد. لوستر مسجد ما چنان برق می‌زند ولی مغزی که زیر آن می‌نشیند پوک است. مغز زیر لامپ کار کند مهم است. بحث، بحث تزئینات بود. تجملات بود و گرنه حالا مردم داشته باشند، همه سوار بنز شوند. اگرما یک مرتبه گفتیم ترا به حضرت عباس سوار بنز نشوید به خاطر این که آمپول نیست. بچه‌ی نوزاد در بیمارستان آمپول ندارد، آن وقت پول همین آمپول را می‌دهند بنز می‌خرند. این است که انسان عصبانی می‌شود. اصلاً همه مریض‌ها به بنز سوارها فحش می‌دهند. روی این حساب است وگرنه اگر داشته باشند که نوش جانشان، کسی بخیل نیست که ما هم بنز داشته باشیم سوار شویم. بیرون هم می‌آییم. ولی وقتی می‌بینیم آمپول نیست، چیزهای جزئی نیست، خودکار نیست، دفتر نیست، یک خورده کوتاه بیاییم،
دو پهلو حرف نمی‌زنیم. ما می‌گوییم آقا تزئینات کم شود به نفع آموزش و پرورش است. تجملات کم شود به نفع آمپول و قلم و دفتر برای بچه هاست. حالا هر کسی که پای تلویزون است حرف را یک جوری به نفع خودش تمام می‌کند. بعد هم می‌گوید: آقای قرائتی شما به محراب چیزی گفتید؟ بنده به محراب چیزی نگفتم. بر من لعنت اگر چیزی به کاشی کاری گفتم. هنوز هم می‌گویم که تزئینات لازم نیست چون مردم ندارند. هر که جانش در خطر است نوش جانش، سوار ماشین حفاظتی شود. هر که جانش در خطر نیست، در این زمان سوار بنز شدن گناه است. یک زمان امام صادق فهمیدند که مردم گندم ندارند بخورند، مأمور گندم را خواست فرمود: حرام است بر تو اگر برای من نان گندم بیاوری، در صورتی که مردم ندارند. حالا که مردم ندارند بخورند ما هم نان جو نمی‌خوریم. گفتند: آقا وضع مردم بدتر شد. گفتند: ما هم دیگر نان جو می‌خوریم. هر چه وضع مردم بدتر می‌شد، امام صادق زندگی خود را روی شمعک می‌آورد. اگر وضع مردم خوب شد همه‌مان. . . و لذا به امام صادق گفتند مردم وضعشان خوب است. فرمودند: حالا که وضع مردم خوب است ما هم لباس خوب می‌پوشیم. خلاصه ما باید با هم زندگی کنیم. «لَا رَهْبَانِیَّهَ فِی الْإِسْلَامِ»(دعائم‌‌الإسلام، ج‌‌2، ص‌‌193) شعار اسلام این است که گوشه گیری ممنوع است.
11- حدیثی از پیامبر(ص)
حضرت علی(ع) در جامعه کار می‌کرد و از کار خودش هزار تا برده آزاد کرد. یک حدیث داریم پیغمبر فرمود: یا علی نکند گوشه گیری کنید. «سِرْ سَنَتَیْنِ بَرَّ وَالِدَیْکَ سِرْ سَنَهً صِلْ رَحِمَکَ سِرْ مِیلًا عُدْ مَرِیضاً سِرْ مِیلَیْنِ شَیِّعْ جَنَازَهً سِرْ ثَلَاثَهَ أَمْیَالٍ أَجِبْ دَعْوَهً سِرْ أَرْبَعَهَ أَمْیَالٍ زُرْ أَخاً فِی اللَّهِ سِرْ خَمْسَهَ أَمْیَالٍ أَجِبِ الْمَلْهُوفَ سِرْ سِتَّهَ أَمْیَالٍ انْصُرِ الْمَظْلُومَ»(من‌‌لایحضره‌‌الفقیه، ج‌‌4، ص‌‌358) دو سال اگر راه می‌روی راه برو، ولی با مادرت قطع رابطه نکن. «سِرْ سَنَهً صِلْ رَحِمَکَ» یک سال راه برو که فامیلت را ببینی. «سِرْ مِیلًا عُدْ مَرِیضاً» یک میل راه برو که یک مریض را عیادت کنی. «سِرْ مِیلَیْنِ شَیِّعْ جَنَازَهً» دو میل راه برو که به یک تشییع جنازه برسی(حضور در صحنه) «جَنَازَهً سِرْ ثَلَاثَهَ أَمْیَالٍ أَجِبْ دَعْوَهً» سه میل راه برو پیاده که یک دعوت را مستجاب کنی. «سِرْ أَرْبَعَهَ أَمْیَالٍ زُرْ أَخاً فِی اللَّهِ» چهار میل راه برو که یک برادری را دیدن کنی. «سِرْ خَمْسَهَ أَمْیَالٍ أَجِبِ الْمَلْهُوفَ» پنج میل راه برو که دردی را دوا کنی. «سِرْ سِتَّهَ أَمْیَالٍ انْصُرِ الْمَظْلُومَ» یک سال راه برو که آه مظلومی را حمایت کنی.
12- برخورد پیامبر با افرادی که گوشه‌گیری کرده بودند
و اما چند خاطره در این دو دقیقه برایتان بگویم:
خاطره‌ی یک: خانم یکی از اصحاب پیغمبر(ص) آمد پهلوی پیغمبر گفت: یا رسول الله، شوهر من صبح تا شب روزه می‌گیرد و شب هم عبادت می‌کند. خلاصه به سراغ ما نمی‌آید. زن آمد پهلوی پیغمبر و گفت: شوهرم مرا ول کرده و مشغول عبادت و نماز و روزه است(گوشه گیری می‌کند) پیامبر او را خواست فرمود: «لَمْ یُرْسِلْنِی اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِیَّهِ وَ لَکِنْ بَعَثَنِی بِالْحَنِیفِیَّهِ السَّهْلَهِ السَّمْحَهِ»(کافى، ج‌‌5، ص‌‌494) این چه دینی است که تو داری؟ من خودم روزه می‌گیرم، نماز می‌خوانم ولی تماس هم دارم. می‌گویم، می‌خندم. به هر حال، خانمی از گوشه گیری شوهرش شکایت کرد و پیامبر او را احضار کرد و فرمود: این کار غلط است.
خاطره‌ی دوم: حضرت رسول باز شنید عده‌ای گوشه گیری کردند و زندگی را ول کرده‌اند. با سرعت چنان رفت در مسجد بالای منبر رفت، طوری که عبایش را روی دوشش نینداخت. یعنی عبای پیغمبر روی زمین می‌کشید. چنان از خانه تند به مسجد رفت که عبایش روی زمین می‌کشید، پیامبر هیجانی رفت روی منبر فرمود: چطور شده که یک عده از اصحاب گوشه گیر شده‌اند و حسابی یک سخنرانی کرد و در نهایت فرمود: گوشه گیری ممنوع است.
خاطره‌ی سوم: یک روز پیامبر وارد خانه شد، دید که یک بوی عطری می‌آید، فرمود که خانم آرایشگر آمده خانه؟ گفتند: بله فلان خانم آرایشگر است آمده برای آرایش خانم. زن آرایشگر گفت: آقا ما زن‌های مرد را آرایش می‌کنیم، اماخودمان را که آرایش می‌کنیم، شوهر ما، ما را محل نمی‌گذارند. آن وقت پیامبر در این جا یک حدیثی را فرمود.
شخصی راه می‌رفت و سرش پایین بود. حضرت پرسید او چرا سرش این قدر پایین است؟ گفتند که ایشان از خوف خدا سرش پایین است. فرمود: پیامبر دینش از او بیش‌تر بود ولی هیچ وقت هم سرش پایین نبود. آخر یک کسی راه می‌رفت و هی نگاه به شکمش می‌کرد. گفتند: چرا همچین می‌کنی؟ گفت: دکتر گفته مواظب معده‌ات باش. چون دکتر به او گفته مواظب معده‌ات باش، او هی نگاه به معده‌اش می‌کرد. به بعضی‌ها هم می‌گویند: تقوا، فکر می‌کند که می‌گویند از جامعه فاصله بگیرد.
امیدوارم که در این فصل حساس پدر و مادرها یک هفته، دو هفته تلویزیون را خاموش کنند تلویزیون هم برنامه نگذارد، چون گاهی یک فیلم پر بیننده، یک میلیون نمره‌های بچه‌ها را پایین می‌آورد. و این بزرگ ترین جنایت است به جوان‌ها. بنا براین یا این که تلویزیون فیلم نگذارد یا اگر گذاشت ما نگاه نکنیم.
گفت: که ما رفته بودیم عربستان سعودی تبلیغ کنیم. ایرانی‌ها زبان عربی بلد نیستند. یکی آن جا شوخی کرد گفت: حالا که ما عربی بلد نیستیم پس دستور می‌دهیم برای سال دیگر همه‌ی عربستانی‌ها فارسی یاد بگیرند. یا تلویزیون وقت امتحان بچه‌ها، فیلم نگذارد و یا اگر گذاشت ما نگاه نکنیم و یک ضرر علمی نخوریم.
خدایا، تو را به حق محمد و آل محمد(ص) در همه‌ی صحنه‌هایی که رضای تو و قرب ما در اوست مثل شرکت در نماز جمعه، جماعت، مشورت، صله رحم، در همه‌ی جماعت‌هایی که حضور ما و ورود ما نقش دارد در آن رضای تو است ما را حریص قرار بده. از ترس و عجز و جهل و عقده و عواملی که ما را از خیرات جدا می‌کند ما را دور بدار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment