انتخاب الگوهای درست در زندگی

1- الگوهای فاسد، عامل گسترش گناه
2- درس گرفتن از زندگی الگوهای برتر
3- انتخاب الگوی درست در همه امور زندگی
4- جوانان فداکار جبهه‌ها، الگوی جوانان امروز
5- همسر فرعون، الگوی زندگی مؤمنان
6- پیامبران، الگوهای صبر و مقاومت در برابر مشکلات
7- یاری مؤمنان، یکی از سنت‌های قطعی خداوند
8- غرور و تکبّر، عامل فساد و انحراف

موضوع: انتخاب الگوهای درست در زندگی

 

تاریخ پخش:  03/12/91

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

 

 جلسه‌ی قبل بحثمان راجع به این بود که اخلاق به قدری مهم است که رستگار کسی است که اخلاقش خوب باشد. دچار فساد اخلاق نباشد، خود را تزکیه کند. خدا یازده تا قسم خورده است: «وَ الشَّمْسِ» قسم به خورشید، «وَ ضُحاها» (شمس/1)، «وَ الْقَمَرِ» (شمس/2)، «وَ الْأَرْض‏» (شمس/6)، «وَ نَفْس‏» (شمس/7)، بعد از یازده تا قسم می‌گوید: رستگار کسی است که آدم خوبی باشد، نه اینکه پول داشته باشد و پست و مقام. «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا» (شمس/9) رستگار کسی است که آدم باشد ولو روی نمد بنشیند. روی موکت و زیلو و گونی بنشیند، رستگار کسی نیست که روی فلان قالی و فلان مبلمان، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا» چه آدمی است، نه اینکه چه دارد و چه لقبی و چه عنوانی دارد؟ بعد بحث شد که بسیاری از گناهانی که ما می‌کنیم ریشه‌اش در ضعف ایمان است، ایمان نداریم که رزق دست خداست، عقب این می‌دویم که رزق را از این بگیریم. قرآن می‌گوید که: «أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّه» (نساء/139) تو عقب او می‌دوی که عزت را از او بگیری؟ عزت دست خداست. رزق را می‌خواهی از او بگیری؟ رزق دست خداست. عزت و ذلت دست خداست، دست القاب نیست. دست پست‌ها نیست. روی این زمینه ما یک بحثی داشتیم.

 

1- الگوهای فاسد، عامل گسترش گناه

 

در این جلسه می‌خواهیم بگوییم که یکی از عوامل فساد اخلاق الگوگرفتن است. الگوی ما کیست؟ یعنی آن مدل، می‌خواهیم به چه مدلی باشیم؟ اگر مدلت را درست کنی اخلاقت هم درست می‌شود. مدلت خراب شود، اخلاقت هم خراب می‌شود. پس موضوع بحث ریشه‌‌های فساد اخلاق.

 

1- عدم ایمان که در جلسه‌ی قبل گفتم. عدم ایمان به خداوند و معاد.

 

2- اشتباه در الگوها. اگر الگویمان را درست تشخیص بدهیم، خوب می‌شویم. اگر الگو را از ماهواره گرفتیم. این دختر نشسته ببیند دنیا چطور قیافه درست می‌کند، فردا در خیابان بیاید، قیافه‌اش را مثل همان درست کند که در ماهواره دیده است. از چه کسی الگو می‌گیرد؟ قرآن بخوانم.

 

قارون خیلی پولدار بود. یک روز با یک دنگ و فنگی در خیابان آمد و فقرا که نگاهش کردند گفتند: اوه… عربی‌هایی که می‌خوانم آیه‌ی قرآن است. «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُون‏» (قصص/79) مثل پولی که قارون دارد، کاش ما هم داشته باشیم. فکر کردند اگر مثل قارون باشند همه مشکلشان حل می‌شود. وقتی قارون به زمین فرو رفت گفتند: خوب شد که ما مثل قارون نبودیم.

 

خیلی‌ها الگویشان غرب است. غیر از تکنولوژی، غرب در بسیاری از چیزها عقب است. نه عقب است، خیلی عقب است. در عاطفه نمره‌ی غرب صفر است. گول نخورید اینها اداره‌هایی درست کردند برای حمایت از حیوان‌ها. به همان اداره‌ بگویی: فلان کشور مردم از گرسنگی می‌میرند، کمک نمی‌کند. به سگ خودشان رحم می‌کند نه به انسان کشور دیگر. دروغ می‌گویند. می‌گوید: مادرت مرد، به احترام خدمات مادر یک دقیقه سکوت می‌کند. یعنی واقعاً حق مادر یک دقیقه سکوت است؟ خیلی آدم‌ها و خیلی کشورها سرطان اخلاقی دارند. یعنی مرض بدخیمی دارند. حالا این جوان دلش می‌خواهد مثل آنها باشد. ما باید ببینیم الگویمان کیست.

 

2- درس گرفتن از زندگی الگوهای برتر

 

ما یک الگوهایی داریم، خیلی عجیب و غریبی. من تقریباً از 15 سالگی طلبه شدم. بالای نیم قرن است من طلبه هستم. یک اساتیدی را دیدم، نمونه‌اش را بگویم ببینید آیا مثلاً الآن این نمونه‌ها هست. آیت اللهی در قم بود که دهها هزار طلبه نزد او درس خواندند. می‌فهمم چه می‌گویم. نمی‌گویم هزارها، می‌گویم دهها هزار طلبه در طول این پنجاه سال نزد او درس خواندند. به نام آیت الله ستوده که مرحوم شد. ایشان می‌آید سر درس به طلبه‌ها می‌گوید: معذرت می‌خواهم دیر آمدم. خانم من مدت‌ها مریض بود، حالا که می‌خواستم بیایم خانم من از دنیا رفت. گفتم: حالا اگر من درس نروم خانم من زنده می‌شود؟ اصلاً روح خانم من راضی است که طلبه‌ها بیایند و من نباشم. عمرشان تلف شود و درس نخوانند؟ فکر کردم بیایم درس بدهم و بعد تشییع جنازه بروم. روی کره‌ی زمین استادی هست که زنش جلوی چشمش از دنیا برود و این درسش را تعطیل نکند. من تا آخر عمرم هم در تلویزیون درس بدهم، همیشه نگاه می‌کنم عجب، او کجا و من کجا؟ من به گرد پای او هم نمی‌رسم. خیلی مهم است.

 

یکی از مدرسین که خدا او را شفا بدهد، آیت الله اعتمادی است در قم، او هم از مدرسین چهل، پنجاه ساله است. ایشان یک روز پایان درسش گفت: ببخشید. من مادرم امروز از دنیا رفته، فکر کردم درس شما را تعطیل نکنم. من الآن درس می‌‌دهم بعد می‌روم تشییع جنازه، هر کدام درس ندارید و ضربه به درستان نمی‌خورد، خانه‌ی ما نزدیک است، تشریف بیاورید تشییع جنازه‌ی مادر من. در کشورهای غربی، در ایران یک چنین استادهایی هست؟

 

استاد همه مراجع آ شیخ عبدالکریم حائری، که حوزه‌ی علمیه‌ی قم را او درست کرد. می‌آید فیضیه می‌بیند یک طلبه خوابیده، می‌گوید: چرا خوابیدی؟ چرا بلند نمی‌شوی درس بخوانی؟ می‌گوید: آقا من بیمار هستم. می‌رود خانه‌اش سوپ درست می‌کند، برمی‌دارد برای این طلبه می‌آورد. اصلاً ما یک چنین چیزی داریم یا نداریم؟ البته یک استادی را هم در آموزش و پرورش دیدیم که کلیه‌اش را به شاگردش هدیه کرد. منتهی اینها خیلی نادر است. آدم ببیند الگویش که باشد؟ ما اگر الگوهایمان را تشخیص بدهیم، اخلاقمان خوب می‌شود. الگویت این باشد مثل این می‌شوی، الگویت آن باشد مثل آن می‌شوی.

 

قرآن می‌گوید: روز قیامت به افرادی می‌گویند: چرا ظلم کردی؟ چرا منحرف شدی؟ می‌گوید: راستش را بخواهید ما در الگو اشتباه کردیم. «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا» (احزاب/67)، «إِنَّا» یعنی ما، «أَطَعْنا» اطاعت کردیم، «سادَتَنا وَ کُبَراءَنا» ما دنبال رئیس‌هایمان رفتیم، الگوی ما رئیس‌ها بودند. چون الگوی ما رئیس‌ها بودند، به اینجا کشیدیم. همه عروسی‌ها این آهنگ را می‌گذارند. خوب حالا مگر شما الگویت آهنگ فلان عروسی است. تو چه کار داری آن آهنگ حرام است، نگذار. آخر وقتی می‌خواهند ببرند، یک بعد از نصف شب بوق می‌زنند. خوب ما عروس می‌بریم چون وقت گذشته بوق نمی‌زنیم. آخر یک شب است. خوب یک شب مردم آزاری می‌کنی، این مردم آزاری‌ها جزا دارد. خدا در قرآن گفته: «ذُو انْتِقامٍ» (آل‌عمران/4) می‌گوید: من انتقام می‌کشم. مردم آزاری می‌کنی، مردم آزارت می‌دهند. چه کار داریم که فلان عروس را چه طور بردند؟ فلانی چقدر مهر کرد؟ آخر حالا کسی این مهرها را نمی‌گیرد. چرا نمی‌گیرد؟چهارده سکه ورافتاد، چرا ور افتاده؟

 

دو تا از نوه‌های خود بنده، از سه ماه پیش تا دو سال پیش، در همین اواخر یکی عروس شد، یکی داماد شد، همه هم چهارده سکه بودند. چه شده ورافتاده؟ آخر جهازیه گران است، چه کسی گفت ما اینقدر جهازیه بدهیم؟ ما الگویمان چه کسی است؟ زن‌ها می‌روند در آشپزخانه وارسی می‌کنند قوطی‌ها را می‌بینند. هان! عدسش سه تیر است. زرد چوبه‌اش، هلش، شکرش، اصلاً سانتی متر می‌گیرند که اگر او هم… چه کار داری به کسی؟ داری بده نداری هیچی! ما یک سری که خودمان را به آب و آتش می‌زنیم، نگاه به هم می‌کنیم، چشم و هم چشمی. رقابت منفی، اشتباه در الگو، آنوقت خودمان را آتش می‌زنیم.

 

اخیراً یک آدم محترمی را گرفتند. اِ… شما هم اِ اِ اِ… از تو توقع نبود. تو در انبار کلید انداختی چیزی را برداشتی رفتی. این کار دزدهاست. تو یک عمری… زد به گریه. گفت:خودم هم فهمیدم چه غلطی کردم. تو آخر یک سابقه‌ی خوب داشتی. گفت: دخترم عروس شد. من نتوانستم مثل باقی دخترها برایش جهازیه بگیرم. سر سفره غذا نمی‌خورد، کنار می‌رفت و گریه می‌کرد. چند شب که این دختر عروس گریه کرد که چرا جهیزیه‌ی من مثل باقی دخترها نیست، من دیگر پوکیدم، یک چند قلمی جنس از انبار بردم فروختم و جهیزیه‌ی دخترم را گرفتم. آخر یک آبرومند شصت ساله را آتش می‌زنیم برای این کمدش مثل کمد دختر عمه‌اش باشد. آخر کمد چوبی، صندلی چوبی، رختخواب فلان، چقدر ارزش دارد که یک پدر هفتاد ساله در جمهوری اسلامی نابود می‌شود. چه خبر است؟ یک مرد نیست بگوید: من کار به هیچی ندارم. من دستم را به زانوی خودم می‌گیرم بلند می‌شوم. داشتم می‌روم، نداشتم نمی‌روم. گاهی یک چیزهایی را ضروری احساس می‌کنیم. ضروری نیست.

 

یک کسی نزد من آمده که آقا به من وام بده. گفتم «وَ اللَّهُ» من که وام ندارم. حدیث است. یک کسی به یک بازاری گفت که صد هزار تومان با شش ماه مدت. گفت: پول ندارم، مدت هرچه می‌خواهی به تو می‌دهم. حالا من حدیث هرچه می‌خواهی می‌خوانم، اهل وام نیستم. حالا برای اینکه بفهمم الگوی تو چه کسی است، می‌شود بگویی این ضروری چیه؟ گفت: می‌خواهم تلویزیونم را رنگی کنم. یعنی می‌ارزد که یک پدر قرض کند برای اینکه تلویزیونش… البته تلویزیون رنگی خوب است. ما خودمان هم در خانه‌مان تلویزیون‌مان رنگی است. ولی می‌خواهم بگویم، اینقدر نمی‌ارزد که یک پدر وام بگیرد برای اینکه مثلاً خانه‌اش چنین باشد، لباسش اینطور، طوری نیست. یکی از راه‌هایی که ما به خلاف می‌افتیم، الگوهایمان را درست تشخیص نمی‌دهیم.

 

3- انتخاب الگوی درست در همه امور زندگی

 

همه رفتند لیسانس شدند، من نمی‌دانم چه خبر است؟ ما الآن «الْحَمْدُ لِلَّه‏» مشکل لیسانس نداریم. یک زمانی بود که دکترهای ما از هند و پاکستان می‌آمد الآن پزشک ما تأمین است، پزشکی ما بالا است. ما الآن مشکل دانشجو نداریم. خیلی تحصیل کرده داریم. همینطور روی رقابت، بعد هم درس می‌خواند شبانه روز که کنکور برود. می‌گوییم: خانم حالا مجبور هستی که… یا می‌خواهد قرآن را حفظ کند. حفظ قرآن هم گرچه مقام معظم رهبری فرمود: ما ده میلیون حافظ قرآن می‌خواهیم. ولی مقام معظم رهبری که می‌فرماید: ما ده میلیون می‌خواهیم، به شرطی که فشار به مغزتان نیاید. قرآن می‌گوید: قرآن می‌خوانی «فَاقْرَؤُا» (مزمل/20) یعنی قرائت کن. «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّر» (مزمل/20)، یُسر یعنی هرچه آسان است. مثلاً دعای کمیل را می‌خوانید خسته شدی کنار بگذار. کسی نگفت تا آخر دعا بخوان. یک صفحه را خواندی حالا خسته شدی کنار بگذار. فشار به خودتان نیاورید.

 

یک بابی داریم «باب الاقتصاد فی العباده» یعنی عبادت هم که می‌کنی میانه رو باش. تحمیل نکنید، بله حفظ قرآن یک ارزش است. ارزش مهمی هم هست، نعمت خداست. آنچه بر قلب پیغمبر نازل شده در سینه تو هم باشد. خیلی لطف است، خیلی لطف است، اما به شرط آنکه طرف بتواند، به او فشار نیاید.

 

گاهی وقت‌ها به خود فشار می‌آورد و حرص می‌خورد، بعد هم چون حافظه‌اش قوی نیست یادش می‌رود. این از قرآن یک خاطره‌ی بدی پیدا می‌کند. نگذاریم خاطره‌ی بدی داشته باشیم. الگوی ما، آقا فلانی قرآن را حفظ است. اگر الگوها درست باشد، مثلاً الآن برای یک فوتبالیست چقدر ارزش قائل می‌شوند. شما الآن نزد مسؤولین مملکتی برو، بگو من یک دوره تاریخ ایران را حفظ هستم، اگر مذهبی باشد می‌گوید: وفقکم الله! اگر سوپر دولوکس باشد می‌گوید: مرسی! بابا یک دور تاریخ ایران را حفظ هستم. هیچی! ولی اگر مثلاً یک گل بزنیم. ببینید وقتی الگو را، فوتبال را مطرح کردیم، یک سری ورزش‌ها کمرنگ می‌شود. وقتی دانشگاه را مطرح کردیم می‌بینی الآن در یک منطقه‌ای مثل پیشوا بسیاری از روحانی‌هایش قرضی است، مثل خیلی از شهرهای دیگر. امام جمعه قرضی است. هرچه آخوند در پیشوا است قرضی است. و حال آنکه پیشوا همین امامزاده‌ای که دارد، پسر امام کاظم، برادر امام رضا خوب اینجاست. چه آدم‌هایی هستند. نیروی هوایی الگویش باید اردستانی باشد. روحانی الگویش باید آقای جنیدی باشد. یک روحانی است در پیشوا چهار تا بچه‌هایش شهید شدند. ما الگوهایمان را عوض کنیم. الگوی ما مدل فلان کفش، فلان رختخواب و فلان پرده نیست. خودمان تصمیم بگیریم. تغییر الگوها آدم را به گناه وادار می‌کند.

 

بچه‌های یعقوب علت اینکه منحرف شدند، این بود که هی گفتند: «وَ نَحْنُ عُصْبَه» (یوسف/8) ما یک جمعی هستیم، یوسف تک است.آنوقت این یوسف پیش بابا ارزشش بیش از ماست. «وَ نَحْنُ عُصْبَه». گفتند: «نحن» یعنی ما هستیم که به هم متصل شدیم. «عُصبه» یعنی به هم چفت هستیم. ما به هم چفت هستیم، او یکی است. آنوقت پدر او را بیشتر دوست دارد. این فکر می‌کند که مثلاً سنش بالاست خیلی چنین… این بچه را برداشتند فلان پست را به این دادند. خوب اشکالی دارد یک بچه پستی داشته باشد. ممکن است خوب اداره کند.

 

4- جوانان فداکار جبهه‌ها، الگوی جوانان امروز

 

شما فیلم شهید باقری را در تلویزیون دیدید؟ شهید باقری! یک جوانی بود هرچه من این را نگاه کردم، این باقری چقدر سنش بوده است؟ این فیلمی که ما دیدیم یک جوان دارد در مقابل ارتش عراق طراحی می‌کند که ارتش عراق یعنی ارتش دنیا. همه دنیا کمک کردند به عراق، این یک پسر بیست و چند ساله در مقابل طراحی‌ها شرق و غرب دارد طراحی می‌کند. اگر در مملکت ما الگوها مثل شهید باقری باشد آنوقت نه آمریکا، همه دنیا هم جمع شوند نمی‌توانند حریف ایران شوند. اما الگوها عوض می‌شود. «وَ نَحْنُ عُصْبَه».

 

«نَحْنُ أُولُوا قُوَّهٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ» (نمل/33) حضرت سلیمان نامه‌ای به بلقیس نوشت. بلقیس یک خانمی بود، حکومت داشت. که بیا ایمان بیاور. چون بلقیس و مردم خورشید پرست بودند. حضرت سلیمان یک نامه نوشت که بیا ایمان بیاور. نامه که نوشت بالقیس یارانش را جمع کرد گفتند: یک نامه‌ای از حضرت سلیمان آمده که ما برویم ایمان بیاوریم. دست از خورشید پرستی برداریم. شما نظرتان چیه؟ گفتند: «نَحْنُ أُولُوا قُوَّهٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدید» ما جمعیت قوی هستیم او کیه؟ خودش را بزرگ می‌داند و دیگران را کوچک.

 

قرآن می‌گوید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ» (احزاب/21) الگوی ما پیغمبر است. الگوی ما اهل بیت است. الگوی شما افراد متقین هستند. عباد الرحمن است. قرآن می‌گوید: عبادالرحمن، بندگان خوب خدا می‌گویند: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (فرقان/74) بندگان خوب خدا الگوی ما باشند. بخواهیم مهمانی برویم نمونه‌ی مهمانی سادگی مهمانی است. نگو آقا او سه رقم غذا داشت، من چهار رقم. او چه کرد، پس من هم. عرض کردم یک سری از گناهانی که ما می‌کنیم انحراف در الگو داریم. الگوی خوب کیه؟

 

5- همسر فرعون، الگوی زندگی مؤمنان

 

پیغمبر الگوی خوب است. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ»، «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» بندگان خوب خدا می‌گویند: ما الگو باشیم. قرآن می‌گوید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» (تحریم/11) خانم‌ها از زن فرعون یاد بگیرید. زن فرعون طلا داشت، کاخ داشت، باغ داشت، ناز فرعون را داشت. اما گفت: خدایا، چن فرعون منحرف است مرا از شر فرعون نجات بده. یعنید پشت پا زد به همه‌ی این که می‌گویند: فرعون طلا داشت، نه ده مثقال و بیست مثقال. فرعون کاخی داشت، که می‌گفت: «أَ لَیْسَ لی‏ مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی» (زخرف/51)‏ نهرهای مختلف در باغش تاب می‌خورد. نه یک جوب آب و یک استخر. «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ» نهرهای متعدد، «تَجْری مِنْ تَحْتی‏» نهرهای متعدد در این باغ تاب می‌خورد، ولی زنش می‌گوید: «نَجِّنی‏» (تحریم/11) نجاتم بده. من طلا نمی‌خواهم. کاخش را نمی‌خواهم. باغش را نمی‌خواهم. نازش را نمی‌خواهم. طلاهایش را نمی‌خواهم. این فرق می‌کند با کسی که یک سکه می‌دهی 32 تا دروغ می‌گوید. الگوی ما که باشد؟ می‌گوید: «ضَرَبَ اللَّهُ»

 

تازه نگفته الگو برای زن‌هاست. می‌گوید: مردها هم از این خانم یاد بگیرید. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا»، نگفته: «ضرب الله للاتی»، «الذین» یعنی مردها، «اللاتی» یعنی زن‌ها. نمی‌گوید: الگوی زن‌ها زن فرعون است. می‌گوید: زن فرعون هم الگوی زن‌هاست. هم الگوی مردهاست. همه از این خانم یاد بگیرید. همه شما از این خانم یاد بگیرید.

 

فلانی طلاق گرفته، من هم می‌خواهم طلاق بگیرم. بابا چرا از آن زن طلاق گرفته الگو می‌گیری؟ از زنی یاد بگیر که انواع سختی‌ها را چشید و از شوهرش جدا نشد. الگویمان را درست کنیم.

 

6- پیامبران، الگوهای صبر و مقاومت در برابر مشکلات

 

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ» (آل‌عمران/146) یک آیه داریم در قرآن می‌گوید: می‌خواهید الگو بگیرید، از انبیا یاد بگیرید، که چه مقاومت‌هایی کردند «وَ یُؤْثِرُون‏» (حشر/9) ایثارها داشتند. «یُنْفِقُون‏»، «یُؤْثِرُون‏»، «وَ أُوذُوا فی‏ سَبیلی‏»
(آل‌عمران/195) در راه خدا اذیت شدند. «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‏ ما آذَیْتُمُونا» (ابراهیم/12) به شکنجه‌گرها می‌گفتند هرچه شکنجه کنید ما دست از مکتبمان برنمی‌داریم. به حجربن عدی که یکی از یاران امیرالمؤمنین است گفتند: یا تو را می‌کشیم یا دست از علی بردار. گفت: «اقطعوا» قطع کنید، «اقطعوا رأسی» سر مرا از گردن جدا کنید. «فوالله» به خدا قسم! «لا اتبرء من علی بن ابی طالب» به خدا قسم دست از علی برنمی‌دارم. «فوالله لا اتبرء من علی بن ابی طالب» الگوی مقاومت، الگوی ثبات، الگوی تقوا، الگوی ایثار…

 

یک خانمی در قم، یک مسجدی ساخت و وقف کرد. نزدیک حرم هم هست. آقا این مسجد چقدر با برکت است… یک خانم هم هست. مسجدش هیچ کاشی کاری ندارد. یک مسجد آجری ساده، 40 سال تقریباً آیت الله بهجت پیش نماز این مسجد بود. مسجد پر می‌شد، سه وقت نماز جماعت بود. غیر از وقت‌های نماز هم دائماً درس بود. خانم سرمایه ارث پدرت است، یا ارث شوهرت است، یا خودت پول داری، بیا یک مسجد بساز. الگوی ما آن خانم باشد. مردهایی که پیر شدند. پسرهایت را داماد کردی، «الْحَمْدُ لِلَّه‏». دخترهایت را هم عروس کردی «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! یک سرمایه داری یک مسجد بساز. بیا یک مدرسه بساز، هرجا مدرسه نیست. بیا یک درمانگاه بساز هرجا درمانگاه نیست. بیا یک پنجاه نفر بی‌همسر را همسر دار کن. الگوی ما قارون نباشد. الگوی ما ایثارگران باشند.

 

یکی از عوامل این که ما گناه می‌کنیم چون دَم دماغمان را می‌بینیم. یعنی نزدیک بین هستیم.

 

رمز اینکه ما به گناه می‌افتیم، کوتاه بینی است. فقط جلوی پایمان را می‌بینیم. عمیق نمی‌بینیم. دیدید دو تا آهن را به هم جوش می‌دهند؟ دو تا آهن را که به هم جوش می‌دهند، یک برقی از اینها پیدا می‌شود. آدم دوست دارد این برق را ببیند. ولی چشمت آسیب می‌بیند. این الآن جاذبه دارد این برق، ولی چشمت از بین می‌رود. خود آن آقایی که جوش می‌دهد جلوی چشمش مانع گذاشته است. نگاه کردن به این برق‌ها الآن شیرین است، بعد پیر تو را درمی‌آورد. لیمو شیرین الآن شیرین است، 5 دقیقه بعد تلخ می‌شود. خیلی وقت‌ها لذت لحظه‌ای است. کوتاه بینی، نزدیک بینی.

 

آینده را نمی‌بینیم. از آینده غفلت داریم. توجه به عاقبت کنیم. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/128) قرآن می‌گوید. خدا قول داده، آخر این شکست می‌خورد. می‌گوید: ببین اگر راهش حق است، خدا قول داده پیروزش می‌کند. آیه قرآن می‌فرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» (غافر/51) «إِنَّا» یعنی قطعاً، شک نکن. بعد هم می‌گوید: «لَ»، «لَنَنْصُرُ» این لام مفتوحه یعنی حتماً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ» (عصر/2)، « إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏» (علق/6) این «لَ» یعنی حتماً. «إِنَّا لَنَنْصُرُ»، «إِنَّا» یعنی قطعاً، لام «لَ» هم یعنی قطعاً. یعنی دو بار در این کلمه قطعاً گفته است. قطعاً قطعاً «َنَنْصُرُ» فعل مضارع است، یعنی برای همیشه، قطعاً قطعاً برای همیشه ما مؤمنین را یاری می‌کنیم. ممکن است یکجا مثل کربلا امام حسین شهید شود. مظلوم هستند اما بالاخره قبر حسین کجاست و قبر یزید کجاست؟ چه کسی برنده شد و چه کسی باخت؟ نگاه کنید به پایان کار. می‌گویند: جوجه‌ها را باید آخر پاییز شمرد. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لا خیر فی لذه من بعدها النار» (شرح نهج البلاغه/ج18/ص310) ممکن است امروز شیرین است، بعدش چه؟ به آینده توجه کنیم.

 

7- یاری مؤمنان، یکی از سنت‌های قطعی خداوند

 

«وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ» (روم/47) یکی از سنت‌های خدا، می‌گوید: «حَقًّا عَلَیْنا» یعنی بر ما واجب است. من این کلمه‌ی سنت‌های الهی را معنا کنم. بگذارید یک مثل بزنم. احکام الهی، سنت‌های الهی.

 

مجلس شورای اسلامی، روزهای اولی که درست می‌شود، یک احکامی برای خود مجلس می‌نویسد. احکام مجلس برای خود مجلس. مثلاً چه کسی رئیس شود؟ می‌گویند: ساعت اول رئیس سنی، بعداً رئیس انتخاباتی. نماینده‌ها چند تا باشند تا به حد نصاب برسد؟ دو سوم، سه چهارم، این کار خود مجلس است. مرخصی نماینده مجلس چقدر باشد؟ حقوق و ایاب و ذهابش برای اینکه نماینده‌ها از استان‌ها می‌آیند باید بروند و بیایند، پول هواپیماهایشان را چه کسی می‌هد؟ هر هفته می‌خواهد سر بزند. مرخصی مجلس چقدر باشد؟ قوانینی که مجلس برای خودش تعیین می‌کند، چه کسی رئیس باشد، چه کسی هیأت رئیسه باشد؟ حقوقش چقدر باشد؟ مرخصی‌اش، حد نصابش، یک قوانینی هم مجلس برای مردم تعیین می‌کند. خدا هم یک قوانینی را برای خود تعیین کرده است. یک قوانینی برای ما انسان‌ها. 

 

قوانین الهی برای چه کسی؟ قوانین الهی برای خودش، برای مردم. قوانینی که برای خودش تعیین کرده می‌گویند: سنت‌های الهی. یعنی قوانینی که خدا تعیین کرده برای خودش. مثلاً خدا گفته وظیفه‌ی من رزق شماست. «عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» (هود/6) یعنی چه؟ یعنی بر من واجب است که رزق شما را بدهم. «حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ» بر من واجب است که مؤمنین را یاری کنم، ولو ممکن است شهید شوند، اما «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ». من قول دادم جبهه‌ی حق را پیروز کنم ولو در یک مرحله‌ای از زمان ضربه ببینم. عاقبت با اینهاست.

 

در ورامین و پیشوا اول حرکتی که شد جوان‌ها و مردم بیرون ریختند و شاه اینها را قلع و قمع کرد. پیشوا و ورامین در تاریخ ماند، شاه محو شد. خدا قول داده که جبهه حق را پیروز کند. این قوانین است برای خودش.

 

قوانینی را که خدا برای مردم قرار داده، می‌گویند: احکام الهی. خیلی وقت‌ها می‌گویند: احکام الهی، سنت‌های الهی. سنت‌های الهی یعنی تکلیفی که خدا برای خودش تعیین کرده است. مثل اینکه مجلس قوانینی را برای خودش وضع می‌کند، رئیس چه، حقوق چه، رفت و آمد چه، نصاب چه، سنت‌های الهی یعنی برنامه‌هایی که خدا برای خودش تعیین کرده، احکام الهی یعنی برنامه‌هایی که خدا برای مردم تعیین کرده است. به سنت‌های الهی توجه داشته باشیم.

 

8- غرور و تکبّر، عامل فساد و انحراف

 

یکی از مسائلی که ما را به گناه می‌اندازد غرور و تکبر است. ما چند تا «أنا» در قرآن داریم. یعنی من! هرکس گفت: من، دماغش به خاک مالیده شد. «أنا» یعنی من، «أَنَا خَیْرٌ» (اعراف/12) ابلیس گفت: من بهتر از او هستم. «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏» (نازعات/24) فرعون گفت: من پروردگار شما هستم. «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً» (کهف/34) من مال و ثروت و بچه‌هایم از شما بیشتر است. «عِلْمٍ عِنْدی» (قصص/78) به خاطر علمی که نزد من است پولدار شدم. قارون می‌گفت: خدا که به من پول نداده، مغز طراح من، به خاطر زرنگی این پول را پیدا کردم.گفتند: بابا خدا به تو داده به فقرا کمک کن. گفت: خدا به من نداده، روی فکر خودم، روی زحمت‌های خودم بود. من بهتر هستم. من پروردگار شما هستم. فرعون به مردم می‌گفت. من پروردگار شما هستم. یکی گفت: «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً» من مالم بیشتر است، من بچه‌هایم بیشتر است. قارون می‌گفت: من یک علمی دارم که دیگران ندارند، توانستم پول جمع کنم. گاهی وقت‌ها انسان را غرور می‌گیرد. وقتی آدم گفت من، گرفتار می‌شود. غرور و تکبر باعث می‌شود انسان گناه کند.و حال آنکه قرآن می‌گوید: تو کیستی؟ ما آدم‌هایی را داریم ده برابر تو زور داشتند، دماغشان را به خاک مالیدیم. «وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُم» (سبأ/45) معشار از عشر است، عشر یعنی ده. «وَ ما بَلَغُوا» یعنی اینهایی که من من می‌کنند، «ما بَلَغُوا» نرسیدند، «مِعْشارَ ما آتَیْناهُم» یعنی یک دهم فلانی هم نبود. آن که ده برابر تو بود، دماغش را به خاک مالیدیم، تو که چیزی نیستی. توجه داشته باشیم، «الَّذِینَ طَغَوْاْ فىِ الْبِلَدِ، فَأَکْثَرُواْ فِیهَا الْفَسَادَ» (فجر/11و12)‏ آنها چون می‌گفتند: «وَ فِرْعَوْنَ ذِى الْأَوْتَادِ» (فجر/10) چون فرعون خودش را صاحب قدرت می‌دانست، «فَأَکْثَرُواْ فِیهَا الْفَسَادَ» یک سری از گناهان به خاطر این است که انسان می‌گوید: من قدرت دارم. ما دستور می‌دهیم. ما چنین می‌کنیم. ما، ما، ما، ما… من این را عروس کردم. من این را داماد کردم. من به او وام دادم. من کمک او کردم. هی می‌گوید: من، من، من، من… این من، من‌هایی که می‌گوید و غروری که گرفته بایستی که یا منت بگذارد و الی آخر…

 

خدایا روز به روز ایمان ما را کامل‌تر بفرما. خدایا در انتخاب الگوها و مدل‌ها دست ما را بگیر، الگوهای ما بندگان صالح تو باشند. نگاه ما را نگاه زود گذر و کوتاه بین قرار نده. ما آخوربین نباشیم، آخر بین باشیم. خدایا ما را از انواع من من گفتن‌ها و غرورها، خدایا ریشه‌های فساد اخلاق را در ما بخشکان. قلب امام زمان را از ما راضی بفرما.

 

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


 

«سؤالات مسابقه»

 

1- آیه 67 سوره احزاب، به کدام عامل انحراف مردم اشاره دارد؟

 

1) پیروی از هوای نفس

 

2) پیروی از شیطان

 

3) پیروی از بزرگان منحرف

 

2- در روایات، چه میزان عبادت سفارش شده است؟

 

1) در حدّ اعتدال و میانه

 

2) به مقدار توان و امکان

 

3) در حدّ ریاضت و سختی

 

3- آیه 33 سوره نمل، عامل انحراف حکومت‌ها را چه می‌داند؟

 

1) تکیه به مردم

 

2) تکیه به قدرت خود

 

3) تکیه به قدرت‌های خارجی

 

4- قرآن کریم، کدام زن را الگوی همه مردان و زنان با ایمان معرفی می‌کند؟

 

1) همسر حضرت ابراهیم

 

2) همسر فرعون

 

3) همسر حضرت موسی

 

5- عامل اخراج شیطان از درگاه الهی چه بود؟

 

1) ترک عبادت خدا

 

2) تکبّر و خود برتر بینی

 

3) شرک به خداوند

Comments (0)
Add Comment