موضوع: امر به معروف و نهی از منکر – 22
تاریخ پخش: 75/03/24
بسم الله الرحمن الرحیم
1- وظیفهی حکومت در امر به معروف و نهی از منکر
ابوذر نسبت به ولخرجیها انتقاد میکرد. نامهای به عثمان نوشتند که اگر میخواهی حکومتی برای تو بماند، شام برای تو بماند، زبان ابوذر را باید کوتاه کرد. میخواستند ایشان را تبعید کنند اما برای این که راهپیمایی و موجی راه نیافتد شِبهِ حکومت نظامی شد که هیچ کس از ابوذر بدرقه نکند. حضرت امیر(ع) فرمود: حالا که گفتهاند هیچ کس نباید بدرقه کند ما بدرقه میکنیم. امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پنج، شش نفری آمدند بدرقه. درِ دروازه که میخواستند از هم جدا بشوند گفتند: «یَا أَبَاذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ» (نهجالبلاغه/خطبه 130) شما برای خدا داد زدی. خیلی از ماها میگوییم: اگر بگویم، نان خودم قطع میشود. البته اگر مورد جزئی باشد برای یک میخ کوچک لازم نیست آدم دست خودش را پاره کند. اما گاهی نان صد نفر هم قطع بشود، بشود. توطئه باید کشف شود.
امام(ره) فرمود: حفظ نظام و حکومت اسلامی از نماز هم واجبتر است. اهم و مهم را باید سنجید و یک اسلام شناس و مجتهد باید بسنجد. اگر معامله هروئین یا رابطه با آمریکا باشد، نه نان تو، هزارنفر هم قطع شود، باید توطئه خنثی شود. در مسأله امر به معروف و نهی از منکر همیشه باید سنجید که کار چیست و ضرر چیست؟ اگر کار مهم است ضرر جزئی را باید تحمل کرد. گاهی وقتها آبروی یک نفر را باید ریخت. چرا؟ برای این که ارزشهای انقلاب را از بین میبرد.
به امام علی(ع) خبر دادند که نمایندهی شما در فلان شهر با طاغوتیان رفت و آمد میکند و در میهمانیهایی که همه اشراف و پولدارند و در آن میهمانیها فقرا پایشان نمیرسد شرکت میکند. امام علی(ع) نامه نوشت که: شنیدهام در میهمانیهایی شرکت میکنی که فقرا نیستند. و آبروی نمایندهاش را برد. حالا این نماینده چی خورده؟ هر چه خورد کوفتش شد. چون هزار و چهارصد سال است که امام علی(ع) آبروی این را برده. سؤال: مگر غیبت حرام نیست؟ چرا. آبروی یک نفر را بردن مگر حرام نیست؟ چرا. پس چرا امام علی(ع) آبروی این را برد؟ مسأله این است که او به عنوان نمایندهی اسلام است. اگر امام علی(ع) این خط را کور نمیکرد دوباره رژیم اموی بجای رژیم علوی میآمد. یکی خط ولخرجی است و یکی تقوا. گاهی فرد له بشود که ارزشها باقی بماند این درست. اما متر کن چه کسی است که عرضش چند متر است و آبروی این چند متر است و چی فدای چی بشود. سنجش و کارشناسی کار هر کسی نیست. افرادی را میآوردند خدمت امام و میگفتند ایشان مجرم است. میفرمود: بله مجرم است، اما یک موقعیت اجتماعی دارد که باید چیزی به او نگفت. اگر او را شلاق بزنند حکم خدا جاری شده اما یک دفعه میبینی قبیلهها و افکاری به هم ریخته یعنی سنگ روی سنگ بند نمیشود.
2- امر به معروف و نهی از منکر برخی افراد اثر دارد
کارهایی که ابوذر میکرد کس دیگری نمیکرد. یک حرف از حلقوم ابوذر خریدار دارد. اگر یک روحانی یا کت شلواری جوان بیاید توی تلویزیون و بگوید صیغه کردن زنها مستحب است میگویند به به، به به! اما اگر پیرمردی مثل آیت الله اراکی بیاید بگوید، این دیگر متهم نمیشود. گاهی یک کسی چیزی را میتواند بگوید و مورد تهمت قرار نمیگیرد و گاهی همین حرف را کس دیگری بزند همه چیز به هم میریزد «رَحِمَ اللهُ امْرَءً عَرَفَ قَدْرَهُ» (غررالحکم/جمله 4666) درود بر کسی که بفهمد ارزشش چیست. امیرالمؤمنین(ع) آمد بدرقه و فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوکَ» (نهجالبلاغه/خطبه 130) تو برای خدا غضب کردی، از خدا امید داشته باش. هر چه از خدا بخواهی به تو میدهد. «إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ» مردم که تو را تبعید کردند دیدند تو اگر زبانت باز باشد دنیاشان به هم میریزد. «وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ» تو هم اگر ساکت باشی روز قیامت گیر باشی تو برای آخرتت ترسیدی و آنها برای دنیاشان. «وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً» در آینده معلوم میشود برنده کیست؟ «وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً» اگر زمین و آسمان به هم چسبیده باشد اما انسان در بین همهی فشارها تقوا داشته باشد خداوند لای زمین و آسمان را باز میکند و این را از بن بستها نجات میدهد «لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ» ابوذر تو فقط عاشق حق هستی «وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ» و از باطل نگران. فریاد زدی، خوب هم زدی، درست هم گفتی، درود بر تو.
گاهی افرادی را به خاطر امر به معروف و نهی از منکر تحقیر میکنند. نیروهای انتظامی باید حمایت کنند. مشکل ما این است که الآن یک جوان حزب اللهی کاری میکند و مردم عوض این که حامی او باشند حامی خلاف کارند. درست مثل مادری که میآید توی کوچه میبیند بچهاش با بچههای دیگر دعوا میکند، عوض این که به بچهاش بگوید: بیا برویم کنار، به او میگوید: برو گم شو، به تو چه، بابا صبر کن شاید حق با او باشد…
حمایت قوهی قضائیه. مثل این که امام علی(ع) در این جا با این که گفته بودند کسی به بدرقه ابوذر نرود، رفت بدرقه، امام حسن(ع) و امام حسین را هم برد آن را تشویق کرد، دلداری داد. فرمود: ابوذر تبعیدت میکنند ولی برنده تو هستی. اگر زمین و آسمان به هم بچسبد راه برای تو باز میشود.
3- محور برخی آثار برای نهی از منکر
یکی محو مراکز. یک جاهایی را باید بست. در قرآن چند راه بندان داریم، 1- مسجد ضرار. منافقین مسجدی ساختند اسم واقعیاش خانه یتیمی بود ولی اسمش را گذاشتند مسجد. میخواستند توی این مسجد جمع شوند و توطئه کنند. پیغمبر(ص) رفت و مسجد را خراب کرد. از خراب کردن مسجد میشود فهمید که بعضی از ساختمانها را باید خراب کرد. 2- گوساله سامری. سامری یک مجسمه ساز هنرمند بود. از طلاها یک گوساله درست کرد. درون آن را هم طوری لوله کشی کرد که مثل سوتکها باد که به آن میخورد صدا میکرد، و مردم را به گوساله پرستی دعوت کرد. گوساله طلایی بود ولی حضرت موسی(ع) این گوساله را آتش زد. آقا طلاست، حرام است، به درک. 3- بتهایی که حضرت ابراهیم شکست «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً» (انبیاء/58). قطعه، قطعه کرد. خوب، بتها قیمتی است اما در نهی از منکر گاهی هم باید این کارها را کرد.
روز عاشورا قبل از انقلاب ما کربلا بودیم. روز عاشورا آن جا خیمههایی درست میکنند بعد نفتی و بنزینی میکنند و ظهر عاشورا خیمهها را آتش میزنند. آن سال من در نجف رفتم خدمت یکی از مراجع و گفتم: این خیمههایی که ظهر عاشورا آتش میزنند اسراف نیست؟ فرمود: نه. گفتم: خیمه نو آتش میزنند. فرمود: برای این که تاریخ کربلا را زنده نگه داریم و وحشی بودن بنی امیه را در تاریخ ثبت کنیم و مظلومیت اهل بیت را بگوییم باید سالی چند خیمه را هم آتش بزنیم. اینها مسائل آموزشی است.
4- استفاده مفید از اوقات فراغت
ایجاد نمایشگاه. در مملکت ما نمایشگاه خیلی کم است. در کشورهای دیگر یکی از درآمدهایشان نمایشگاه است. ما در اتریش تقریبًا شش ساعت رفتیم نمایشگاه سنگ. هجده هزار رقم سنگ داشت و در ایران هم این سنگها هست و مصرفی هم نیست یعنی خوراک و پوشاک نمیخواهد و مثل باغ وحش نیست که بگوییم حیوانها را باید غذا داد وتر و خشک کرد، دامپزشک آورد… خرجی ندارد. نمایشگاه فرش، کتاب، کتابهای خطی. هرچه انسان ببیند فکرش بازتر میشود. مسابقات ورزشی الحمدلله خوب است. کارگاههایی که آدم بتواند از نیروهای پاره وقت استفاده کند.
برای اوقات فراغت قدیمها ما که از مدرسه تابستان تعطیل میشدیم ما را دکان یک کسی میگذاشتند. یک تابستان ما مثلًا شاگرد نقاش بودیم و این شاگردی کار خوبی است. طرح کاد در آموزش و پرورش طرح موفقی نبود ولی طرح خوبی بود. مقام معظم رهبری فرمود: شما پای تلویزیون نشستهاید میبینید مثلًا تبلیغات کولر، پفک نمکی، گاز و… را پخش میکند و شما نه میتوانی گاز بخری و نه کولر. این ده دقیقهای که ایشان دارد تبلیغات میکند شما مطالعه کن. و ایشان فرمود که من چند جلد کتاب قطور را در زمان شاه در شرکت واحد مطالعه کردم.
اگر هر طلبه تابستان یک کتاب را خلاصه کند خیلی کارها میشود کرد. بنده وقت ندارم یازده جلد کتاب الغدیر را مطالعه کنم ولی باید خلاصه بشود. این قدر آدمهای بد خط هستند و میشود آنها را شبها جمع کرد و به آنها خطاطی یاد داد. این قدر دخترهای دیپلمهی بی هنر هست که فقط بلد است دور کیسه ماست را چرخ کند. در کاشان ما شاید دختری که قالی بافی بلد نباشد را نداریم. هنر اشکالی ندارد. افرادی هستند که میگویند آقای قرائتی ما هر چه مطالعه میکنیم یادمان میرود خوب باید خلاصه برداری کرد. من بیست و دو سال پیش توضیح المسائل را دیدهام. در توضیح المسائل شصت مسأله هست که مورد نیاز است باقی مسألهها اگری است؛ یعنی گاهی مورد نیاز است آن شصت تایی که مورد نیاز است نقطه بگذار سالی یک مرتبه آن شصت تا سطر را نگاه کن؛ یعنی با مطالعه شصت سطر همهی نیازمندیهای فقهیات را برطرف میکنی.
از نیروهای زندانی چه قدر میشود کار کشید. ما میخواهیم مسجدها را تمیز کنیم. این خانم نذر کند که اگر مشکلش حل شد برود مسجد را تمیز کند. ما الآن میگوییم عطسه کن میگوید ردیف اعتبار، آقا یک سرفه کن، تأمین اعتبار. الآن مردم ما خیلی تنبل شدهاند. در بلندگو الآن کسی حال ندارد اذان بگوید. خادم مسجد رادیو را باز میکند و آن را پشت بلندگو میگذارد. فقط پیش نماز است که پلاستیکی نیامده و گرنه همه چیزمان پلاستیکی شده. ایرانی خیلی استعداد دارد. ایرانی خواست، شاه را بیرون کرد. ایرانی خواست، یک وجب خاکش را به صدام نداد.
هم زور داریم بدلیل جنگ، و هم مغز داریم بدلیل شرکت در مسابقات علمی، هم بودجه داریم زیر پایمان نفت است، هم دین داریم بدلیل اشکهایی که برای امام حسین(ع) میریزیم، هم ولایت داریم به خاطر غدیر خم؛ گیر این است که یک عده جان میکنند و یک عده شل هستند.
5- راههای ترویج معروف متفاوت است
من گفتم هر پزشکی شب جمعه یک ساعت برود توی مسجد و بنشیند با کیف و یک سری امکانات دارویی، فقرایی که نه بیمه هستند، نه بازنشستگی دارند نه وقت دارند و نه پول، بگویند: آقا خدا پدر دکتر را بیامرزد هفتهای یک بار میآید توی مسجد. اگر هر پزشکی هفتهای یک بار توی مسجد بنشیند ما مریض بی پزشک نداریم. گناه عشایری، روستایی و شهری که نماز بلد نیست گردن من است که توی تهران هستم. من سالی ده روز را باید به منطقهای که روحانی ندارد بروم. اگر بخواهیم معروف گسترش پیدا کند باید من هجرت کنم باید دختر هنر داشته باشد باید تابستان یک کتاب را خلاصه کنیم.
«یا مَنْ سَوَّی التَّوْفیقَ بَیْنَ الضَّعیفِ وَ الْقَویِّ» خدایا تو کسی هستی که توفیق را مساوی قرار دادی بین ضعیف و قوی، یعنیای خدا تو برای آدم قوی و ضعیف هر دو برنامه ریزی کردهای، مثلًا پول دارد میرود مکه، ما که پول نداریم برویم مکه باید چه کار کنیم؟
حدیث داریم: هر کس مشکل مسلمانی را حل کند ثوابش از ده طواف بیشتر است و حدیث داریم: هر کس بلند شود دنبال حل یک مشکل بیافتد قدمهایی که برمی دارد انگار بین صفا و مروه قدم برمی دارد. میگوید ایستاده نماز بخوان، پا نداری بنیشین، پا نداری بخواب، حتی آه میکشی ثواب دارد. حدیث داریم: هر کسی آهی بکشد برای این که کار خیری انجام بدهد اگر آهش صادقانه باشد خداوند تمام ثوابهای کسی که پول دارد و کار خیر انجام میدهد را به این هم میدهد. ما میتوانیم با یک سری کارها در همهی خیرها شریک بشویم. بنابراین هیچکس نباید غصه بخورد. از کارهایی که میتوانیم بکنیم آشنایی با مفاخر است، شما فکر میکنید بچههای کاشان میدانند فیض کاشانی چه کسی است؟ اکثرًا نمیدانند.
فیض کاشانی کسی است که امام(ره) فرمود: این مرد عالم بزرگوار عارف فقیه فیلسوف به قدری کتاب نوشته که از ورق زدن کتابهای فیض مچ ما درد میگیرد. یعنی امام(ره) که از خمین است فیض کاشانی را بهتر از بچههای کاشان میشناسد. مثلًا بچههای تبریز میدانند علامه طباطبایی یا علامه امینی کیست؟ یکی از مراجع میگوید: اگر من علامه را نمیشناختم میگفتم محال است کسی الغدیر را تنهایی بنویسد. یک هیأت با عظمتی جمع شدهاند و توانستهاند این کتاب را بنویسند. اگر نبود میگفتم نمیشود. هر شهری مفاخر دارد. اینها را میگوییم که بعضیها نگویند تابستان چه کار کنیم؟
کتابها باید دو جور تقسیم شود: یک کتاب با بهترین کاغذ و بهترین جلد یکی هم کاغذ ساده و جلد ساده که اگر کسی پول دارد از آن بخرد و اگر پول ندارد از این بخرد… البته باسواد شدن نیازی به کتاب ندارد. حاج احمد آقا میگفت: هیچ وقت کتابهای پدرم از دویست تا بیشتر نشد و بندهی قرائتی کتاب هایم نزدیک بیست هزار تا است. منتهی آدم تارک الصلاه مهر و تسبیح جمع میکند. کچلها شانه هایشان بیشتر است.
6- حرکت غیر طبیعی بیانگر کمبود در فرد است
مَشکی که در آن آب کمتر است لق لقش بیشتر است. خیلی از دخترهای فُکُلی بی مایهاند، هنر که ندارند درسش هم شانزده تجدیدی دارد، میگوید: پس چه کار کنم که نگاهم کنند میگوید فُکُلم را بیرون میگذارم، پشت ماشین قُراضهها مینویسند: بر چشم بد لعنت. بچههایی که تازه موتور سواری یاد میگیرند ویراژ میروند.
امام کاظم(ع) میفرماید: هر کسی را میبینید حرکتش غیر طبیعی است پیداست که یک چیزی کم دارد، مشکلی دارد. من یک جوانی را دیدم یک وجب ریش گذاشته بود. من گفتم: مشکلی داری؟ گفت: نه. گفتم: این ریشها چیه؟ من که آخوندم از تو خجالت میکشم، تو من را زدی گاراژ، خوب، ریش هم حساب و کتابی دارد. بعضی چون کمالی ندارند با یک سری ادا و اصول، نگاهها را به خودش جلب میکند. کشوری که خلیج فارس دارد مگر میشود ارتشش شنا بلد نباشد. بعضی از سربازها وقتی میافتند توی آب عین آجر میرود پایین. تابستان باید همت کنیم. ده دقیقه نمازتان را درست کنید بیست ساعت قرآن خوانی را یاد بگیرید بیست ساعت شنا یاد بگیر چند روز تیراندازی یاد بگیر.
7- بازرسی هرچیز و تهیه نسخه از هر نوشتهای
شرکت و تماشای مانورهای رزمی. مانور چیز واجبی است. میلیونها خرج بشود مانور باید باشد. حضرت امیر(ع) میفرماید: قبل از این که به جبهه بروی شمشیرت را هی توی غلاف بیار و ببر که یک مرتبه اگر خواستی حمله کنی شمشیر توی غلاف گیر نکند. زمان شاه، شاه رفته بود بازدید از یک پادگان، یک سرهنگ لوحی به شاه داد مثلًا برای گزارش. تا شاه آمد بگیرد باد آمد و از دست هر دو برد. فوری سرهنگ یک نسخه دیگر داد. شاه گفت: آن چی بود و این چیه؟ گفت: آقا من پیش بینی کرده بودم که اگر نسخهی اول از بین رفت یک نسخهی دیگر داشته باشم. فوری یک درجه از شاه گرفت. امام رضا(ع) فرمود: هر دستخطی که من مینویسم وقتی میخواهد از پهلوی من برود بیرون عین آن نسخه را در خانه نگه دارید که اگر آن نسخه یک کلمهاش زیاد یا کم شد، نسخهی دومی را هم داشته باشید. حدیث فتوکپی. ما هنوز اسلام را نشناختهایم. در قرآن بیست و پنج کلمهی لسان است و بیست و پنج کلمه موعظه. خدا زبان را نداده که هر چی بخواهی بگویی. وعظ، یعنی نصیحت؛ نه واعظ کسی که روی منبر برود.
8- خجالتی از عقل و خجالتی از حماقت
آدمهای خجالتی کلاهشان پس معرکه است. حدیث داریم: آدمهای خجالتی رزقشان کم است. من یک زن دیدم در اندونزی. ما اصلًا خجالت کشیدیم از این زن. یک پاساژی بود هشت طبقه هر طبقهای صدها مغازه. مهمترین پاساژ آن جا بود. این خانم آمده بود جنس بخرد یک مرتبه نگاه کرد به ساعتش دید وقت نماز عصر است. گفت: من میخواهم نماز بخوانم آمد کنار یک گوشهای از پاساژ که خلوت بود یک روزنامه انداخت یک نماز خواند همهی پاساژ هم نگاه میکردند. من نگاهی کردم و گفتم آقای قرائتی حضرت عباسی تو باشی نماز میخوانی؟ اصلًا این زن اندونزیایی من را از رو برد. دیدم شهامت دارد.
شخصی داشت میرفت رسید به یک نهر آبی. نهر آب هم نیم متر آب در آن بود. خوب، اسب میتوانست از نیم متر آب رد شود هر چه شلاق زد نرفت. خود صاحب اسب رفت توی آب هر چه اسب را کشید نیامد. یک نفر صحنه را دید. گفت: چیه؟ گفت: اسبم نمیرود. گفت: آقا یک بیل بردار و آب را گلی کن میرود. این هم یک بیل برداشت و تکان داد آب گلی شد و اسب هم رفت. تا رفت آن طرف آب گفت: خدا پدرت را بیامرزد دلیلش چه بود؟ گفت: اسب که میآمد آب تمیز بود توی آب تمیز خودش را میدید و هر کس خودش را ببیند حاضر نیست پا روی خودش بگذارد و هر کس خودش را ببیند و پا روی خودش نگذارد حرکت هم نمیکند.
آقا سی ساعت شاگرد شوفری کن یک عمر رانندگی یاد بگیر. چرا مسجد نمیروی؟ بنده تحصیل کردهام. خوب همان مسجدیها نان مفت دادند به تو خوردی و تحصیل کردی. یعنی برای آنها مدرسه نساختند برای تو دانشگاه ساختند. حالا تو صدقه سرت باید به این مسجدیها خدمت کنی. معروف ریخته است باید یکی، یکی اینها را حل کنیم. حدیث داریم: خجالت دو نوع است: 1- خجالتی که از عقل است. 2- خجالتی که از احمقی است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ» (کافی/ج2/ص106) آدم میخواهد داد بزند میبیند پدر است، احترام دارد، استاد است، پیرمرد است. خوب اینها احترام دارند و این حیاء از عقل است. بعضی حیاها از احمقی است. میخواهد بپرسد، حیا میکند.
بهترین ورزشی که زنها و مردها هر کجا میخواهند انجام دهند و وسایل یدکی هم نمیخواهد پیاده روی است. ثابت شده اگر مملکت ما بخواهد خرج کند پول دارد. دیدید برای انتخابات چه کار کردند. هر مسئول مملکتی برای بچههای پرسنلاش پول کنار بگذارد و خرج استخر و اردوی آنها کند. بعضی لباسهای شنا هم به قدری کوتاه است که واقعًا از منکرات است و افراد را بی حیا میکند. امام رضا(ع) فرمود: هر کجا بروید مطلبی نیست جز این که ما برای آن حدیث داریم. حدیث شنا: امام حسن(ع) و امام حسین(ع) افتادند توی رودخانه برای آبتنی. شخصی گفت: آقا لباستان کمی بلند است و خراب میشود. امام حسین(ع) فرمود: لباس من خراب شود بهتر از این است که حیاء من خراب شود. در یکی از کشورهای اسلام آمریکایی که متأسفم اسمش را ببرم چون هیچ ارادتی به آنها نداریم. اما وزیر مسکن آنها اجازه نمیدهد ساختمانهای چند طبقه مشرف بر دیگری باشد، اما در جمهوری اسلامی همه ساختمانها همه جای همدیگر را میبینند. باید تا چشم انداز اجازهی دید ندهند. شهرداری ما میتواند با این حرکت جلوی میلیونها چشم چرانی را بگیرد. اینها از حمایتهای دولتی است. من یک وقت حدیثی خواندم وزیر مسکن دعوایم کرد و گفت این حدیثها چیه میخوانی؟ گفتم: حدیث داریم ویلا بهشتی است و آپارتمان جهنمی. جهنم روی هم هستند و بهشت پهلوی هم. اگر یک جا زمین نیست روی هم بسازید اما معنایش این نیست که همه همدیگر را ببینند.
ما را بردند برای سرود من دیدم این قدر که خرج آهنگ میکنند اصلًا شعر سرود توی آن گم است. به رفقای تواشیح گفتم: شعری بخوانید که معنایش را بفهمیم. لااقل اسماء الحسنی یا سورهی حمد باشد. یک جملاتی به عربی میخوانند که نه خودشان میفهمند و نه ما. تواشیح کج میرود، وزارت مسکن و شهرداری ساختمانهایی که اجازهی ساخت میدهند مردم را بی حیاء بار میآورد. معنای حمایتهای دولتی این هاست. تربیت بدنی میتواند برای شنا لباس دیگری طراحی کند. ورزش پسرها و دخترها طراحی دارد. مثلًا هر وزیری جلسه داشته باشد برای صرفه جویی.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»