امر به معروف و نهی از منکر – 21

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر – 21
تاریخ پخش: 75/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

1- حضرت زینب باعث نگه‌داری مکتب حسین(ع) شد
صبر زینب کبری(س) بیش از امام حسین(ع) بود، امام حسین(ع) نصف روز مشکلات داشت زینب کبری(س) خیلی بیشتر. اما بعد از هزار و چهارصد سال تا بچه‌ها، تا جوان‌ها نزدیک محرم می‌شود بدون تبصره و آیین نامه، بدون بودجه و تأمین اعتبار، بدون روابط عمومی، جمع بندی، هماهنگی، بدون این دنگ و فنگ‌های اداری، خودشان در مسجد یا خانه یا حسینیه تکیه می‌زنند و یا حسین(ع). خودشان تأمین بودجه می‌کنند و خودشان آشپز می‌شوند. غروب عاشورا یک مرتبه زینب(س) دید دنیا پیش او تاریک است. با هفتاد و دو عزیز آمد حالا دست خالی می‌رود خیلی مشکل است. وقتی در کربلا می‌خواست از اسب پیاده شود علی اکبر و ابوالفضل، قاسم و امام حسین(ع) این را مثل یک بانوی عظیم الشأن، و همین طور هم بود، پیاده‌اش کردند اما وقتی می‌خواست برود اصلًا کسی نیست زیر کتف زینب(س) را بگیرد. اما در عین حال او مایه شد که مردم بعد از هزار و چهارصد سال مکتب حسین(ع) را نگه دارند و امام(ره) که فرمود هر چه داریم از محرم داریم به خاطر همین صبرهاست.
شبیه ترین مردم به پیغمبر(ص) علی اکبر بود. وقتی می‌خواست از بابا جدا شود خدا می‌داند چه بر سر امام حسین آمد. اما این سوز و درد باعث شد که هر جوانی می‌خواست به جبهه برود مادرش می‌گفت: خوب، بچه‌ی من که از علی اکبر بهتر نیست. پزشکی ممکن است شبِ کشیک نخوابد و از کار و زندگی‌اش بزند اما حساب می‌کند با دو تا عمل جراحی دو نفر را از مرگ نجات داده. پلیس راه شب تا صبح دور از زن و بچه‌اش توی بیابان‌ها نمی‌خوابد اما می‌گوید خوب، جلوی چهار تا سرقت را گرفتم، جلوی ناامنی را گرفتم. گاهی انسان یک سختی‌هایی را تحمل می‌کند اما یک برکاتی دارد.
قَالَ الصَّادِقُ(ع): «إِنَّمَا یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ مَنْ کَانَتْ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ عَالِمٌ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ تَارِکٌ لِمَا یَنْهَى عَنْهُ عَادِلٌ فِیمَا یَأْمُرُ عَادِلٌ فِیمَا یَنْهَى رَفِیقٌ فِیمَا یَأْمُرُ رَفِیقٌ فِیمَا یَنْهَى» (روضهالواعظین/ ج‌2/ص 365‌)
شرایط آمرین به معروف:
2- امر به معروف و نهی از منکر کننده باید معروف و منکر را بشناسد
«عَالِمٌ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ» اول باید آگاه باشد. امام صادق(ع) فرمود: کسانی حق امر به معروف دارند که بدانند چه کار می‌کنند. گاهی وقت‌ها واقعًا کسی نمی‌داند چه معروف است و چه منکر. خیال می‌کند هرچه را خودش می‌پسندد کار خوبی است و هر کاری را که خودش نمی‌پسندد خیال می‌کند کار بدی است. سلیقه‌ی ما که مهم نیست. آقا با این دختر ازدواج نکن. با این پسر ازدواج نکن. چرا؟ من خوشم نمی‌آید! آخر مگر تو خط کش هستی؟ آگاهی چیز مهمی است. در اسلام حدیث داریم: کسی که می‌خواهد برود تجارت کند «الْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ» (کافی/ج5/ص150) یعنی اول برو یاد بگیر بعدًا برو دنبال تجارت. ما حدود سه هزار حدیث راجع به تجارت و داد و ستد داریم که شاید مغازه دارهای ما صدتای آن را بلد نباشند. در معاملات سوگند هرگز، ستایش جنس هرگز، الآن ربا در جامعه ما راحت شده. گناه ربا مثل زنا با مادر است. در بعضی جاها مثل زنا با مادر در مسجدالحرام. شما ابرو را باز می‌کنید محبت است ابرویت را خم می‌کنی غضب است.
شما پول را خودت بدهی به فقیر یا به بچه‌ات بدهی که به فقیر بدهد؟ حدیث داریم که به بچه‌ات بده که به فقیر بدهد.
3- رفتار امام رضا(ع) با میهمان
برای امام رضا(ع) میهمان آمد. تا مقداری از شب بود و بعد هم شام خورد و بعد هم توی خانه‌ی امام رضا(ع) خوابید. یک مدتی که خوابیده بود امام رضا(ع) آمد در را زد. میهمان از خواب بیدار شد به او فرمود: یک بار پز ندهی بگویی من با خود امام رضا(ع) بودم میهمان خصوصی‌اش بودم توی اتاق خصوصی و با خود آقا غذا خوردم، خود آقا برایم پتو آورد «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/13). این خیلی دقیق است که امام رضا(ع) مواظب روحیه میهمانش هم می‌باشد.
در یک ماجرای دیگری امام رضا(ع) رختخواب آورد برای میهمانش، میهمان رختخواب را گرفت تا خواست باز کند امام رضا(ع) فرمود: آقا لطفًا کنار بروید و رویتان را هم برگردانید گفت باشد و همین کار را کرد. امام رضا(ع) رختخواب را باز کرد و نگاهی انداخت بعد فرمود: رویتان را برگردانید و بیایید بخوابید. خوابید، صبح که از خواب بیدار شد تا امام رضا(ع) وارد شد باز فکر کرد که مثل دیشب باید رویش را طرف دیوار کند. میهمان رفت کنار دیوار و رو به طرف دیوار. امام رضا(ع) فرمود: رختخوابتان را جمع کنید. گفت: آقا قصه چیه؟ فرمود: این رختخواب برای میهمان است تو که دیشب رختخواب را گرفتی رفتی باز کنی من نگران شدم گفتم شاید میهمان قبلی که توی این رختخواب خوابیده بدنش بو می‌داده و لباس هایش کثیف بوده ملحفه کثیف شده و نگاه تو به ملحفه‌ی کثیف بخورد بدت بیاید و لذا گفتم رویت آن طرف، اگر ملحفه تمیز بود بگویم بیا بخواب. صبح دیدم ممکن است تو رختخواب را کثیف کرده باشی و لذا گفتم خودت بیا جمع کن که نگاه من به رختخواب نیافتد و تو خجالت بکشی. خیلی لطیف است.
4- سخن حضرت زینب(س) با مردم کوفه و شام متفاوت است
حضرت زینب(س) برای مردم کوفه یک جملاتی می‌گوید و برای مردم شام یک جملاتی دیگر. چرا؟ برای این که مردم کوفه شیعه‌ی علی(ع) بودند منتهی گول خوردند و ترسیدند و آمدند امام حسین(ع) را شهید کردند. مردم شام شیعه معاویه بودند. هر دو مسلمان بودند اما شیعه‌ی علی(ع) که منحرف می‌شود باید با او یک جور برخورد کرد و آن شیعه معاویه باید جور دیگری با او صبحت کرد.
خیلی دقت می‌خواهد که آدم کجا چی بگوید. کسی گفت: گوشم درد می‌کند. گفت: برو بکش. گفت: چرا؟ گفت: چون دندانم درد می‌کرد کشیدم. اِه! چه ربطی دارد. این‌ها هر کدام یک فرمولی دارد. حدیث داریم: میهمان که آمد توی خانه ساکش را بگیر و بیاور. چرا؟ چون وقتی ساکش را می‌گیری و می‌آوری یعنی خیلی خوش آمدی. اما وقتی میهمان از خانه بیرون می‌رود کمکش نکن بگذار خودش ساکش را ببرد حتی اگر سنگین هم بود نگاهش کن چون وقتی کمکش کردی یعنی یاالله زودتر!
قرآن می‌فرماید: وقتی مَستید سر نماز نروید «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء/43). تا بدانید چه می‌گویید. اصلًا داریم وقتی نشاط نداری صبر کن با نشاط نماز بخوان. خواب آلود و کسل نماز نخوان.
5- ایمان آگاهانه ارزش دارد
ایمان هم همین طور است. قرآن می‌فرماید: ایمانی ارزش دارد که آدم آگاهانه ایمان داشته باشد. به بعضی‌ها می‌گویی مسلمانی؟ می‌گوید: بله، به چه دلیل؟ چون مادربزرگم روز تاسوعا شله زرد می‌دهد. نه کتاب مطالعه کرده نه استدلال دارد. مأموران ساواک زمان شاه یکی از علما را بردند و شروع کردند به زدن. این عالم به ساواکی گفت: تو دین نداری. گفت: من دین ندارم! ! این عکس حضرت علی(ع)! وقتی آدم کج می‌فهمد. آن ساواکی به عالم گفته بود ما از شاهنشاه حقوق می‌گیریم شما را بزنیم اگر نزنیم حقوق‌مان حرام است.
آمدند به امام(ع) گفتند: عجب کسی! چه قدر عبادت می‌کرد. فرمود: خیلی به نمازش نگاه نکنید «کَیْفَ عَقْلُهُ» (کافی/ج‌1/ص‌11) مخش هم کار می‌کند؟ نه چون ممکن است کسی روزی صد رکعت نماز بخواند اما مخ نداشته باشد.
شخصی لیتر، لیتر گریه می‌کرد بنده‌ی خدایی رسید و گفت: چه قدر آدم خوبی است چه قدر گریه می‌کند! خطاب شد برو ببین عقلش، ببین چه قدر کم است. رفت و گفت: احوالت چه طور است؟ گفت: الحمدلله. گفت: از خدا چه می‌خواهی؟ گفت: از خدا می‌خواهم یک خر خلق کند در این مزرعه بچرد چون علف‌ها حرام می‌شود! ! اگر می‌خواهید ببینید کسی چه قدر عقل دارد ببییند چه کسانی را جمع می‌کند؟ یک جوانی را می‌بینی می‌رود در مسابقات بین المللی فیزیک و شیمی نفر اول می‌شود برای خودش و جمهوری اسلامی عزت دارد. هم شاگردیش قوطی کبریت جمع می‌کند! مخ را ببین! ؟
«وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» (آل‌عمران/191). فکر می‌کنند در آفرینش و بعد می‌گویند خدایا این هستی باطل نیست. یعنی ایمانش بر اساس فکر است. ما باید اسم بچه‌هایمان را اسم یاران امام حسین(ع) بگذاریم.
حضرت امیر(ع) به کمیل فرمود: ‌ای کمیل وقتی تو را شهید می‌کنند و دفن می‌کنند پولدارها می‌آیند دور قبرت خانه می‌سازند و اتفاقًا همین طور هم شد. این کمیل «یَا کُمَیْلُ مَا مِنْ حَرَکَهٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَهٍ» (تحف‌العقول/ ص‌171) هر حرکتی می‌کنی باید آگاهانه باشد.
6- حب و بغض ملاک نیست
حب و بغض ما ملاک نیست «عَسى‌ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» (بقره/216). خیلی چیزها را شما دوست دارید اما به ضررتان است و خیلی چیزها را شما دوست ندارید اما به نفع شماست. حدیث داریم: روز قیامت افرادی را می‌آورند و می‌گویند شما در دنیا دعا کردی ولی به صلاحت نبود و ما مستجاب نکردیم حالا چون خیلی ضجّه زدی و التماس کردی و ما می‌دانیم به صلاحت نیست ندادیم اما حالا می‌خواهیم جبران کنیم. یک مقاماتی خداوند می‌دهد به ایشان که می‌گوید: کاش هیچ کدام از دعاهایم مستحاب نمی‌شد. ما شب که می‌خوابیم پنج رقم حفاظت داریم. 1- حفاظت لب مرز. 2- حفاظت جاده‌ها. 3- حفاظت شهرها. به هرحال اگر شما خواسته باشید که بخوابید چند نفر باید بیدار بمانند و اگر آن‌ها بیدار نباشند شما نمی‌خوابید.
اگر بلال کتک نمی‌خورد الآن ما صدای اذان در دنیا نداشتیم. باید حساب کنیم که سختی هست اما در آمدش زیاد است. یک وزنه بردار که بعد از سال‌ها تمرین وزنه می‌زند پدرش در می‌آید اما دلش خوش است که چند نفر دارند او را تشویق می‌کنند. باید ما فکر کنیم چه دادیم و چه گرفتیم؟
7- آمر به معروف و ناهی از منکر باید میانه‌رو باشد
دومین شرط میانه رو باشد. «عَادِلٌ فِیمَا یَأْمُرُ عَادِلٌ فِیمَا یَنْهَى» (بحارالانوار/ج75/ص240) گاهی برای نهی این قدر می‌گویند تا طرف روی آن دنده می‌افتد. ظرفیت انسان محدود است یک وقت ممکن است ظرفیتش متلاشی بشود.
جوانی داشت عروس می‌برد وضع عروس توی ماشین بد بود. در قم یکی از طلبه‌ها رفت به داماد گفت: آقا عروس چرا این چنین است؟ گفت: آقا من اصلش دین ندارم، ولم کن. طلبه آمد پیش من و گفت چه کارش کنم؟ گفتم الآن که وقت نهی از منکر نیست. در شرایط هیجان کسی نمی‌پذیرد.
دندانپزشک‌ها وقتی دندان درد می‌کند دندان را نمی‌کشند. اگر خود داماد به پدر عروس بگوید من می‌خواهم داماد شما بشوم، می‌زند توی گوشش بالاخره سلامی، علیکی، خواستگاری، رفت آمدی، باید مقدمات انجام شود. بعضی حرف‌ها نیاز به مقدمات دارد. بعضی حرف‌ها را باید یک بار زد، دوبار بزنی خطرناک است.
امر به معروف مال کسانی است که حرف‌شان بُرِش داشته باشد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «إِنَّمَا هُوَ عَلَى الْقَوِیِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْکَرِ لَا عَلَى الضَّعَفَهِ الَّذِینَ لَا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا» (تهذیب‌الأحکام/ج‌6/ص‌177) کسی که حرفش بُرِش ندارد برای تیپ خودش می‌تواند بگوید، مثلًا آدمی که هیچی سواد ندارد به یک نفر که در حد بالا سواد دارد امر به معروف کند می‌گوید: آقا شما نیازی نیست به من امر به معروف کنی برو درست را بخوان که رفوزه نشوی. یا مثلًا شخصی با لباس‌های کثیف می‌رود پیش یک سوپر دولوکس می‌گوید: آقا این کارت غلط است او هم می‌گوید: مرده شور هیکلت را ببرد، برو هیکلت را درست کن.
البته نمی‌خواهم بگویم اگر یک سطح بالا گناه کرد با او کاری نداشته باشید. یک آدمی پیدا کنید تیپ خودش، که او بگوید. پیغمبر(ص) هفده منشی داشت. یکی از منشی‌ها خیلی خوش تیپ و خوشگل بود. پیغمبر(ص) فرمود: شما چون تیپت خوب است میهمان‌های خارجی و لوکس که می‌آیند شما با آن‌ها حرف بزن.
8- آمر به معروف و ناهی از منکر باید حرام و حلال را بشناسد و گرفتار هوای نفس نباشد
قَالَ الصَّادِقُ(ع): «وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ یَحْتَاجُ إِلَى أَنْ یَکُونَ عَالِمًا بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَارِغًا مِنْ خَاصَّهِ نَفْسِهِ عَمَّا یَأْمُرُهُمْ بِهِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنْهُ نَاصِحًا لِلْخَلْقِ رَحِیمًا رَفِیقًا بِهِمْ دَاعِیًا لَهُمْ بِاللُّطْفِ وَ حُسْنِ الْبَیَانِ عَارِفًا بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِمْ لِیُنَزِّلَ کُلًّا مَنْزِلَتَهُ بَصِیرًا بِمَکْرِ النَّفْسِ وَ مَکَایِدِ الشَّیْطَانِ صَابِرًا عَلَى مَا یَلْحَقُهُ لَا یُکَافِئُهُمْ بِهَا وَ لَا یَشْکُو مِنْهُمْ وَ لَا یَسْتَعْمِلُ الْحَمِیَّهَ وَ لَا یَغْتَاظُ لِنَفْسِهِ مُجَرِّدًا نِیَّتَهُ لِلَّهِ مُسْتَعِینًا بِهِ وَ مُبْتَغِیًا لِوَجْهِهِ فَإِنْ خَالَفُوهُ وَ جَفَوْهُ صَبَرَ وَ إِنْ وَافَقُوهُ وَ قَبِلُوا مِنْهُ شَکَرَ مُفَوِّضًا أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ نَاظِرًا إِلَى عَیْبِهِ» (مصباح‌الشریعه/ص‌18) باید عالم به حلال و حرام باشد. گاهی وقت‌ها طرف واقعًا نمی‌داند. «فَارِغًا مِنْ خَاصَّهِ نَفْسِهِ» بی هوا باشد گرفتار خودش نباشد. بعضی‌ها که نهی از منکر می‌کنند عقده ‌ای‌اند؛ مثلاً خودش شلخته است و اهل نجس و پاکی نیست بعد می‌بیند یک خانمی یا آقایی قشنگ نظافت دارد می‌گوید اِه! ! وسواسیه. این قدر وسواس نداشته باشید وسواس گناه است. به خیال خودش دارد نهی از منکر می‌کند، ولی نه، این گیر هوا و هوس خودش است چون خودش خط شلختگی می‌دهد آن وقت به این می‌گوید وسواسی.
عده‌ای آمدند پیش پیامبر(ص) و گفتند: یا رسول الله این پول‌ها را کجا خرج می‌کنی؟ پول‌های خمس و زکات را درست خرج نمی‌کنی «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ» (توبه/58). ‌ای پیغمبر(ص) بعضی‌ها می‌آیند تو را نهی از منکر می‌کنند که درست خرج نمی‌کنی ولی گیر، خودشان است. اگر یک مقدار پول کف دستش بگذاری می‌گوید بسیار هم درست خرج می‌کنی، خودش رانندگی بلد نیست کسی هم که درست می‌رود می‌گوید چه فایده حالا می‌رود و تصادف می‌کند.
خودش می‌ترسد برود شنا هر کس هم می‌رود که شنا یاد بگیرد می‌گوید چه فایده می‌روند خودشان را غرق می‌کنند. مثل این‌هایی که عینک سرخ می‌گذارند و همه‌ی شلغم‌ها را لبو می‌بینند. گاهی وقت‌ها هم می‌خواهد طرف را بکوبد با امر به معروف او را تحقیر کند. در قابلمه را که باز می‌کنی مادر است یا مادر شوهر کسی که امر به معروف می‌کند باید مادر باشد نه مادر شوهر. البته همه‌ی مادرشوهرها این طور نیستند مادرشوهر داریم که توی خانه سبزی پاک می‌کند، آشپزی می‌کند، بچه داری می‌کند و می‌گوید اگر عروسم سر کلاس درس بدهد من در ثواب درس عروسم شریک هستم. یک مادرشوهر هم داریم که می‌گوید چشمش کور می‌خواهد پول در بیاورد بچه‌اش را هم بگذارد مهد کودک. مگر من کلفت او هستم.
9- دعوت به خیر باید دلسوزانه و با محبت باشد
«نَاصِحًا لِلْخَلْقِ» خیرخواه باشد و واقعًا دلش به حال مردم بسوزد. حدیث داریم: کسانی که دلشان به حال مردم نسوزد خداوند دائمًا برایشان سختی پیش می‌آورد؛ چون تو رحم نداری. و حدیث داریم: اگر برای مردم دلت بسوزد خیر می‌بینی.
شرها را از سر مردم بردار تا خداوند شرها را از سر راهت بردارد. سنگی داخل جاده است پیاده شو و آن را کنار بزن. به ما چه! ما که رد شدیم! یک سنگ توی جاده هست هفتصد راننده از کنارش رد می‌شود اما هیچ کدام پیاده نمی‌شوند آن را کنار بزنند. حدیث داریم: اگر مردم رحم نداشته باشند نرخ جنس‌ها زیاد می‌شود، باران‌شان قطع می‌شود، برکت عمرشان قطع می‌شود.
«دَاعِیًا لَهُمْ بِاللُّطْفِ» دعوت با محبت. مردم را با لطافت و محبت به کار خیر دعوت کن. حدیث داریم اگر می‌خواهید بچه‌ها به حرف شما گوش بدهند اسم بچه را زیبا ببر. اگر گفتی حسن جان پاشو آب بیاور اثرش بیشتر است. «وَ حُسْنِ الْبَیَان» خوب حرف بزن. این طور نیست هر کسی با هر ادبیاتی حرف بزند. در انتقاد هم خوب انتقاد کن. گاهی وقت‌ها امام جمعه به مسئولین مملکتی تذکر می‌دهد و رادیو بی بی سی عین همان را شب پخش می‌کند یعنی امام جمعه طوری موعظه می‌کند که خوراک خارجی‌ها می‌شود.
در زنجان هدیه چاقو احترام است، اما در غرب معنای بدی دارد. آیه قرآن داریم که سوژه دست خارجی‌ها ندهید «لا تَقُولُوا راعِنا» (بقره/104). پیغمبر(ص) سخنرانی می‌کرد. شخصی گفت: «راعِنا» ما را دریاب. اما در زبان عِبری یعنی ما را احمق شمار یا ما را خر کن. یهودی‌ها از همین سوء استفاده کردند و گفتند. شخصی پای منبر پیامبر(ص) گفت: ما را خر کن. با این که نیت مسلمان‌ها خوب بود. اما حرف دو پهلو بود و آن‌ها سوء استفاده کردند. فوری آیه نازل شد آقا مواظب کلّه‌تان باشید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا» (بقره/104).
یکی از استان دارها به من گفت: چیزی در تلویزیون گفته‌ای که خیلی در مدیریت من اثر داشته. گفتم: چی؟ آخر گاهی وقت‌ها در این حدیث‌ها لطیفه‌هایی است که آدم خودش متوجه نیست. یعنی کسی که پرتقال می‌خورد و پوستش را دور می‌اندازد خودش حالیش نیست، اما کس دیگر از همین پوست پرتقال مربا درست می‌کند. گفت: شما یک خاطره از یکی از مراجع تقلید گفتی. گفتی که سید ابوالحسن اصفهانی قبل از مرحوم بروجردی و امام(ره) مرجع تقلید بود ایشان حکمی به یکی از آخوندها داد. شد نماینده‌ی مرجع تقلید در استان فلان. این آخوند خراب درآمد. گفتند: آقا نماینده‌ای که به او حکم دادی خراب درآمد. گفت: نمی‌دانم. گفتند: خوب حکمت را بگیر. گفت: صبر کنید. هی صبر کرد. گفتند: آقا چرا نمی‌گیری؟ گفت: این آخوند قبل از این که نماینده‌ی من بشود یک کیلو آبرو داشت. من که به او حکم دادم یک کیلو آبرو شد ده کیلو. اما اگر الان حکم را بگیریم ده کیلو آبرو می‌ریزد. دیگر بقال هم به او اسفناج نمی‌دهد، باید از آن شهر فرار کند، من دارم فکر می‌کنم که طوری حکم را بگیرم یک کیلو آبروی خودش برایش بماند! خیلی دقت می‌خواهد. یعنی گاهی وقت‌ها قرائتی عیبی دارد یک طوری باید با من برخورد کند که دیگر مرا به عنوان یک آدم عادی قبول کنند. حالا توی تلویزیون راهم ندهند، رئیس نهضت سواد آموزی نباشم، اما یک طلبه عادی که بودم. اما گاهی وقت‌ها طوری نهی از منکر می‌کنند که طرف را دیگر برای پاک کردن عدس هم قبول ندارند.
10- آمر به معروف و ناهی از منکر باید اخلاق طرف را بشناسد
«عَارِفًا بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِم» (بحارالانوار/ج97/ص83) کسی باید امر به معروف کند که بداند اخلاق کی چه طوری است؟ یعنی باید روانشناسی‌اش خوب باشد. هر قفلی یک کلید دارد. علت این که کتاب‌های معارف دانشگاه ما در دانشگاه موفق نیست و جاذبه ندارد چون دانشجو احساس نیاز به این کتاب نمی‌کند. مثلًا شما برای یک آیت الله کراوات سوغاتی ببری، برای سُنّی مهر کربلا ببری، باید ببینی برای کی چه می‌بری؟ برای پیر عصا ببری خوشش می‌آید، اما مثلًا عصا را برای عروس یا داماد ببری! در دانشکده‌ی پزشکی باید آیات و روایات باشد مربوط به حقوق. در بازدید از موزه‌ی اسرا من دیدم این عراقی‌ها همه‌اش تانک و توپ ساخته‌اند چون توی جبهه بوده‌اند. آن که از نجف آمده اسیر صدام شده برای کاردستی گنبد و بارگاه حضرت علی(ع) را درست می‌کند، دخترها وقتی می‌خواهند کاردستی درست کنند عروسک درست می‌کنند. باید دید گرایش‌های ذوقی و فکری چه طور است.
خانمی آمد گفت: شوهرم نماز نمی‌خواند چکار کنم؟ گفتم: ببین شوهر شما با چه کسی دوست است و حرف او در آن اثر دارد. فرمانده‌ی نیروی نظامی می‌تواند سربازها را با نماز آشنا کند. گاهی نقش این‌ها از نقش برادرهای روحانی که در عقیدتی و سیاسی هستند مهمتر می‌باشد. چون سرباز وقتی روحانی را دید می‌گوید: این باید از نماز صحبت کند. اما وقتی دید افسر، تیمسار، سردار هم راجع به نماز صحبت می‌کند وقتی دید حلقوم‌ها یکی است می‌گوید پس نماز همگانی است.
11- آمر به معروف و ناهی از منکر تعصب نداشته باشد
«وَ لَا یَسْتَعْمِلُ الْحَمِیَّهَ» (بحارالانوار/ج97/ص83) تعصب نداشته باشد. گاهی وقت‌ها آدم می‌گوید این کار را نکن چون قانون خدا شکست می‌خورد. یک وقت می‌گوید: من گفتم نکن باید نکنی. اگر حب و بغضی دارد به خاطر خدا باشد نه به خاطر این که چون من گفتم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment