امر به معروف و نهی از منکر -1- اهمیت

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر -1- اهمیت
تاریخ: 71/05/15

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی أنطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.

جلسه‌مان در فضای سبزی است که فراریان نظام شاهنشاهی گذاشتند و رفتند و در خدمت برادران گلکار و کشاورز و کارمند و محصل و یک عده از این خواهران و برادران مهمان، هستیم که آمده‌اند بازدید از این آثار بکنند که در اختیار میراث فرهنگی است.
1- امر به معروف نشانه عشق به مکتب است
موضوع بحثمان، بحث امر به معروف و نهی از منکر است و امروز در بحث حرفهایی را خواهید شنید انشاالله که نشنیده‌اید حرفهای جالبی است که دیشب غروب این حرفها گیر ما آمده و حرفهای خیلی خوبی است. پس من اول سیمای امر به معروف و نهی از منکر را برایتان می‌گویم و بعد نکاتی را می‌گویم. پس موضوع بحث ما امر به معروف و نهی از منکر.
معروف یعنی چه؟ یعنی کار خوب. امر به معروف یعنی سفارش کن کار خوب بکن. آقا جان پاشو نمازت را بخوان، کارهای خوب را که می‌گویی بکن امر به معروف است. کارهای بد را که می‌گویی نکن نهی از منکر است. یک قصه بگویم، یک روز پیغمبر اسلام(ص) یک عصایی دستش بود، فرمود: اگر جامعه بکن نکن نگویند، هر که هر کاری می‌خواهد بکند، همه رد شوند بگویند: به ما چه؟ این جامعه می‌شود مثل این عصا. چوب خشک، بیروح و بی آب و بی خاصیت، جامعه نباید مرده باشد. مثل چوبدستی باشد. جامعه‌ی زنده، انسان زنده انسانی است که غذای خوب را جذب کند و غذای مسموم را رد کند. امر به معروف نشانه‌ی عشق به مکتب است که می‌گوید: آقا این کار را بکن یا چرا این کار را نمی‌کنی. این پیداست دین را دوست دارد.
امام حسین(ع) چند بار فرمود: دلیل این که می‌روم کربلا، دلیلش این است که می‌خواهم امر به معروف کنم. نمی‌بینید معروف جوری شده که کسی بهش امر نمی‌کند. نمی‌بینید منکر دیده می‌شود کسی داد نمی‌زند. من حسینم می‌روم کربلا قطعه قطعه می‌شوم تا بلکه یک کسی داد بزند. وقتی جامعه جامعه‌ای شد که بنی امیه‌ها هر کاری بخواهند می‌کنند هیچ کس حرفی نمی‌زند، جلوی فساد گرفته نشود، به خوبی‌ها سفارش نشود، حسین می‌رود کربلا به این جهت.
چند بار امام حسین(ع) فرمود، یک جا به حر فرمود: «مَنْ رَأَی سُلْطَاناً جَائِراً»(بحارالأنوار، ج‌44، ص‌381). اگر کسی دید شاهی را ستم می‌کند و کسی جلویش را نمی‌گیرد باید قیام کرد. بارها امام حسین فرمود: فلسفه و دلیل این که قیام می‌کنم امر به معروف و نهی از منکر است. نشانه‌ی عشق مکتب، امر به معروف به قدری مهم است که حسین برایش کشته می‌شود. شما نگویید: آقا ما می‌گوییم خانم بد حجاب است کسی گوش نمی‌دهد. اگر بگویی لااقل این هست که تو هستی ولی وقتی نگویی آن خانم بی‌حجاب می‌گوید: اصلا ً حزب الله مرد. انقلاب دیگر خبری ازش نیست.
2- اهمیت و اثر گسترش اذان
برو اذان بگو ولو اینکه کسی مسجد نیاید. که کسی که وارد تهران شد وارد جمهوری اسلامی‌ شد بگویند: این مردم لااقل مسلمانند. بالآخره وقتی اذان گفتی ولو کسی مسجد نیاید معلوم می‌شود دین مردم اسلام است. نگو: آقا فایده‌اش چیست ما اذان می‌گوییم کسی مسجد نمی‌آید، اذان گفتن یک خاصیت دارد مسجد آمدن یک خاصیت دیگر دارد. شهرداری باید شرکت واحد و اتوبوس بگذارد ولو مسافر سوار نشود. شهردار موفق شهرداری است که سرویس بدهد به مردم. حالا مردم، شهر خوب شهری است که زایشگاه داشته باشد، بیمارستان داشته باشد، مدرسه داشته باشد، حالا بگو آقا زنهای شهر نمی‌زایند، خوب نزایند. اما توی شهر باید زایشگاه باشد.
باید داد بزنی «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» را بگویی، نگو آقا گوش نمی‌دهد، او گوش نمی‌دهد اما تو که هستی، در مقابل منکر آدم باید عکس العمل از خودش نشان بدهد.
یک قصه بگویم؛ مهمانی بود، امام صادق هم نشسته بود، یکی از مهمان‌ها اشاره کرد آب، صاحبخانه یواشکی یک ظرف شراب آورد داد به او. تا امام صادق فهمید به جای آب شراب داد امام پا شد، فرمود: جلسه‌ای که شراب تویش است گر چه من نخورم توی آن جلسه نباید نشست. بالآخره شما شراب نمی‌خوری اما بایدنشان بدهی که ضد شرابی! سکوت گناه است.
یک قصه بگویم؛ اسامه را شنیده‌اید، یک جوان 18 ساله بود که در آستانه‌ی رحلت فرمانده‌ی کل قوا شد. این اسامه یک وقت کارش گیر کرد، آمد گفت: یا علی کارم گیر کرده. می‌شود کمکم کنی. فرمود: کمکت نمی‌کنم. گفت: آقا من اسامه هستم، از اصحاب رسول خدا، فرمانده‌ی نظامی کل قوا بودم یک زمانی. فرمود: همه‌ی خوبی‌ها را داری اما یادت رفت که من و معاویه که درگیر شدیم تو ساکت نشستی! سکوت تو گناه است. سکوت گناه است. نگو ما شراب نمی‌خوریم. باید پا شوی بروی.
آمدند خدمت بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام(رضوان الله)گفتند: آقا زمان شاه قانونی می‌خواست تصویب بشود، چون قانون ضد اسلام بود من رأی ندادم. امام فرمود: خیلی بیخود کردی. تو باید پا شوی صندلی‌ها را برداری هوا بیاندازی. رأی ندادن کافی نیست. ما گیرمان گیر خوبهاست. ما خوب‌هایمان بدیم. اگر خوبها همین فرهنگ اذان را گسترش بدهند خود جامعه و جمع عوض می‌شود.
بگذارید یک خاطره بگویم؛ یک کسی است از آشناها ایشان کنار خیابان اذان می‌گوید. در تهران می‌گفت زنهای بد حجاب که می‌آیند بروند، می‌بینند من کنار پیاده رو اذان می‌گویم با صدای بلند و رسا، می‌گفت: این بی حجاب‌ها خوب بی حجابها هم مسلمانند، یعنی 98%دینشان اسلام است، خدا و پیغمبر را هم دوست دارند، حضرت زهرا را هم دوست دارند، امام حسین را هم دوست دارند، روزه هم می‌گیرند، خیلی‌هایشان نماز هم می‌خوانند. می‌گفت: وقتی می‌رسد به اذان می‌بیند من اذان می‌گویم، به احترام الله اکبر روسریش را می‌کشد جلو، وقتی رد شد حالا پس هم رفت دیگر اهمیت نمی‌دهد ولی احترام می‌گذارد به اذان. می‌گفت: بعضی‌ها رسیدند دیدند من اذان می‌گویم یک خورده فکر کردند، از آن ور هم نمی‌خواست روسریش را بکشد جلو؛ می‌گفت: می‌رفت از آن ور پیاده رو می‌رفت. بالآخره یک احترامی به اذان می‌گذاشت.
اگر فضا فضای مذهبی بشود، مذهبی‌ها که هیچی آن بی‌دینها هم احترام می‌گذارند. شما حساب کن زن شاه، همان زن شاهی که توی این باغها، چون اینجا کاخ شاه است دیگر، از زمان احمد شاه کاخ داریم، توی این ساختمان تا، چند هکتار است گفتید؟ ! صد و ده هکتار، هر هکتاری هم 10000 متر، یک میلیون و صد هزار متر خانه‌ی شاه بوده، حالا شاه و توله هایش. به هر حال همان خاندان پهلوی هم وقتی می‌رفتند حرم امام رضا آنجا چادر سر می‌کردند، چون فکر می‌کردند فضا فضای مذهبی است. فضا مذهبی شد طرف حیا می‌کند، حساب می‌کند، اصلا ً چهار تا جوان، چهار تا الله اکبر بگویند طرف تور می‌خورد. چون حدیث داریم: فریاد الله اکبر اگر بلند شود شیطان فرار می‌کند و هر کس رگ شیطان دارد او هم فرار می‌کند. امر به معروف و نهی از منکر نشانه‌ی عشق به مذهب است. نشانه‌ی عشق به امت است. مردم را دوست دارم. آقا این بی حجاب برای خودش بی حجاب است، نه، مگر درست است کسی بگوید: آقا ما سوار کشتی می‌شویم صندلی خودمان را سوراخ می‌کنیم به تو چه، بابا اگر آب آمد توی کشتی مسأله این نیست که صندلی خودم است.
3- دین حب و بغض و ولایت و برائت است
یک سوأل؛ چه طور برای غذاهای مسموم دستگاه‌های کنترل کننده هست، چرا جلوی گوشت‌هایی که توی خیابان ذبح می‌شود، جلویش گرفته می‌شود. می‌گویند: بهداشتی نیست. حتما ً باید گوشت از جایی بیاید که مهر بهداشتی بخورد. الآن یک موسسه‌ای است، یک تشکیلاتی است به نام استاندارد که می‌گویند هر چیزی که خواسته باشد مصرف بشود باید استاندارد باشد یعنی باید از نظر کارشناسها اشکالی نداشته باشد. برای غذاشناسی، مسائل بهداشتی، همینطور که برای چیزی که وارد شکم می‌شود این همه گمرک و کنترل هست یک چیزی هم که وارد فکر می‌شود باید دستگاههایی باشد کنترل کننده. چه کتابی چاپ می‌شود یک گروه دانشمند امضا می‌کنند بعد تا چاپ بشود، چه سرودی، چه کتابی، چه فیلمی، چه خوراکی، باید کارشناس باشد. برای اینکه غذای مسموم نصف روز آدم را منقلب می‌کند، یک روز، یک هفته آدم را اذیت می‌کند. اما اگر فکر مسموم وارد مغز شد، 80 سال آدم را مسموم می‌کند و همینطور که تشکیلاتی است، دستگاه‌هایی است، بودجه‌هایی و افرادی و تخصص‌هایی برای این هستند که غذای مسموم وارد نشود باید فکر مسموم هم حساب بشود. عشق به امت، نشانه‌ی تعهد است. اصلا ً آدمی که داد می‌زند پیدا است که این غیرت دارد. تعهد دارد. من بی تفاوت نیستم. نشانه‌ی تولی و تبری است. «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»(بحارالأنوار، ج‌65، ص‌63) در حدیث داریم: دین حب و بغض است. ما همه چیزمان یا ولایت است یا برائت. یا محبت است یا غضب. آدم بی تفاوت، سیب زمینی است. ما باید حب و بغض داشته باشیم. یک جا دیدیم خوب است بگوییم آفرین، یک جا دیدیم بد است تلفن کنیم. و متأسفانه ما مذهبیانمان، الی آخر.
من یک سوأل می‌کنم. راستش را بگویید. دروغ نگویید. اگر یک ساعت و نیم بازی فوتبال بود و تلویزیون یک ساعت و 25 دقیقه‌اش را پخش کرد، اگر 5 دقیقه از فوتبال عکس گذاشت صد تا تلفن می‌شود که آقا آن 5 دقیقه‌اش چه طور حذف شد. حالا یک هفته خطبه‌های نماز جمعه را اصلا ً تلویزیون نگذارد باید ببینیم چند تا تلفن می‌کنند. ما گیر خودمان هستیم. یعنی خوبهایمان ماشین‌هایمان پنچر است. تازه می‌خواهیم جامعه را هم بکسل کنیم. خودمان ماشینمان افتاده توی جوی و باید تعهد داشته باشیم. نشانه‌ی تولی. ما در مکه که می‌رویم دو تا سنگ است. یک سنگ کعبه، سنگ ولایت می‌بوسیم، رو بهش نماز می‌خوانیم. یک سنگ است که رمی جمرات می‌کنیم. کعبه سنگ سیاه است. رمی جمرات هم سنگ است. هر دو سنگ است. یکی سنگ ولایت، یکی سنگ برائت. «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» (فاتحه/7) ولایت، غیر مغضوب برائت، زنده باد «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، مرده باد مغضوب، مرده باد ضالّین، ضالّین و مغضوب مرده باد، أنعمت زنده باد، دین ما دین حب و غضب است.
4- امر به معروف نشانه آزادی است
در زیارت عاشورا صد مرتبه بگوییم: «السّلام علیک یا أباعبدالله و علی الأرواح الّتی حلّت بفنائک» درود بر تو، درود بر یاران تو، بعد صد مرتبه می‌گوییم: «اللّهمّ العن الأوّل ظالم و آخر ظالم» هم می‌گوییم: خدایا لعنت کن بر ظالمین، هم می‌گوییم: السّلام علیک یا أباعبدالله. حب و بغض نشانه‌ی آزادی است. امر به معروف نشانه‌ی آزادی است. اگر کسی فساد می‌بیند داد نمی‌زند، پیداست این مملکت آزاد نیست. نشانه¬ی جرئت است. نشانه‌ی حریت است. آدمهایی که حرف نمی‌زنند آدمهای ذلیلی‌اند. می‌گوییم: آقا بگو، می‌گویند: می‌ترسم، ‌ای ذلیل از چه می‌ترسی، خوب یک بار می‌بینی گوش نداد، بسمه تعالی، گوش نداد دفعه‌ی اول گوش نمی‌دهد، دفعه‌ی دوم یکی دیگر هم بگوید، یکی دیگر هم، مگر هر هیزم شکنی با تبر اول می‌تواند هیزمش را بشکند! گاهی، مگر هر زنی هر دفعه تیشه‌ی قندشکن را زد روی قند مگر همه‌ی قندها با قندشکن اول؛ خیلی وقتها آدم قابلمه را باز می‌کند می‌بیند نخودش نپخته، دومرتبه می‌گذاریم روی آتش، باز می‌چشیم می‌بینیم نپخته سه مرتبه می‌گذاریم، دست از آبگوشت بر نمی‌داریم. صد بار هم توی زودپز بریزد و بیاید بیرون بالآخره رهایش نمی‌کنیم.
می‌گویند که: یک آقایی به نوکرش یک مرغ داد گفت: این مرغ را با مغز گردو فسنجان درست کن اگر خوب بود آزادت می‌کنم. آن هم به عشق آزادی مرغ را فسنجان درست کرد. مغز گردوهایش را خورد مرغ را نخورد. گفت: با لپه درست کن. همین مرغ را بگذار توی زودپز باز با لپه، اگر خوب بود آزادت می‌کنم. باز درست کرد لپه‌های آن را خورد مرغ را نخورد. آقا با بادنجان درست کن. هی مرغ رفت توی زودپز هی برگشت، هی گفت. یک روز این نوکر خسته شد گفت: آقا نمی‌خواهد مرا آزاد کنی، این مرغ را آزادش کن. چقدر برود توی زودپز بیاید بیرون؟ !
5- امر به معروف باید تکرار شود
بالآخره لازم نیست یک دفعه گوش به حرفم بدهی. مگر شما با یکمرتبه مرگ بر آمریکا. . . ببین آقا اینجا کاخ سعد آباد خانه‌ی شاه است. شما اگر بگویی مرگ بر شاه، شاه نرفت، با یک بار که نمی‌رود، یک عمری گفته‌اند: جاوید شاه مانده، حالا یک عمری هم باید گفت: مرگ بر شاه تا برود. یک وقت درخت بته است، یک روز کاشتی با یک انگشت هم می‌کنی. اما اگر مثل این درخت شد که از زمان ناصرالدین شاه کاشتنش، خوب 40 سال ریشه است، ما هم باید40نفر هلش بدهیم تا این را بکنیم. سالها کار شده روی فساد اخلاق، حالا باید سالها کار بشود روی اسلام. اجمالا ً توقع نداشته باش بار اول گوش به حرفت بدهند. من و شما که خیلی خیال می‌کنیم خوبیم، روزی 70 مرتبه هی می‌گویند: حیّ علی الصّلوه، حیّ علی خیر العمل، حیّ علی الفّلاح، قد قامت الصّلوه، روزی 70 مرتبه می‌گویند تا ما نماز بخوانیم. ما که توی راه هستیم 70 نفر هلمان می‌دهند، آن بنده خدا که هیچ کس هلش نداده. بنابراین امر به معروف باید تکرار شود. گاهی وقتها شما به طرف می‌گویی، گوش نمی‌دهد اما طرف دیگر گوش می‌دهد.
من دیروز 2-3 تا دختر دیدم. دختر‌های کوچولو پایشان باز بود. مادرشان می‌گوید: هنوز 9 سالشان نشده، خانم می‌خواهی 9 سالشان بشود بعد تنبان به پایشان کنی، خوب نمی‌کند دیگر. اگر می‌خواهی شلوار پایش کند از بچگی باید شلوار به پا کند. 2-3 تا دختر دیدم، ماشین ایستاده‌اند گفتم: دختر جان برو به مادرت بگو شلوار پایت کن. یک دختر گفت: -کوچولو بودند، 5-6 ساله بودند-گفت: شلوار پایم کنم گرمم می‌شود. دختر بغلیش دوید گفت: آقا من می‌روم به مامانم می‌گویم شلوار پایم کند. گفتم: خوب. بارک الله، من به این یکی گفتم، آن یکی گوش داد. گفتم: خوب است. حضرت امام در رساله می‌گوید: اگر نهی از منکر به یکی می‌کنی گوش نمی‌دهد اما بغلیش گوش می‌دهد شما به در بزن که دیوار گوش بدهد. به در بگو دیوار گوش می‌دهد. لازم نیست به طرف بگویی الآن گوش بده، ممکن است الآن گوش ندهد بعد می‌رود توی فکر.
6- لحن گفتن شخص گوینده در امر به معروف اثر دارد
یک قصه برایتان بگویم؛ مجلسی را می‌شناسید، صاحب کتاب بحار، قبرش اصفهان. از کسانی است که خیلی به اسلام حق دارد. پدری داشت آن هم از علمای درجه 1، یک کسی آمد پهلوی پدر مجلسی گفت: حضرت آیت الله مجلسی. گفت: بله. گفت: ما یک همسایه داریم بسیاری از افراد عیاش را می‌آورد توی خانه‌اش شب تا صبح عرق و ورق و تریاک و نمی‌دانم انواع آهنگ‌ها و فساد. خانه‌اش عیاشخانه شده. همسایه‌ی من است. یک جمعیت هم هستند. این آیت الله فرمود: می‌شود امشب اینها را دعوت کنی؟ من هم می‌آیم. این هم رفت همه را دعوت کرد و آیت الله آمد. گفت: خوب، آقایان. شما همه جوانید و اهل بزم و اهل عیاشی. من یک سوأل می‌کنم. هر کسی در عمرش یک کمالی دارد. بالآخره شما مردید نامرد که نیستید، شما یک کمال هم اگر دارید بگویید. گفتند: بله آقا، ما درست است اهل عرق و ورق و نمی‌دانم یک عیبهایی داریم اما یک مردانگی هم داریم. گفتند: بگو. گفت: مردانگی ما این است که اگر نمک خوردیم نمکدان نمی‌شکنیم. خوب این هم مردانگی است.
یک شاگرد شوفر آوردند، ایدئولوژی، گزینش. گفت: من ایدئولوژی میدئولوژی سرم نمی‌شود. آدم تشنه را باید آبش داد. حالا می‌خواهی استخدامم بکن. آمدند پهلوی من گفتند: استخدامش بکنیم یا نه. گفتم: ایدئولوژی این همین است. این ایدئولوژیش همین است دیگر. حالا فرق بین وحی و الهام را ول کنید بابا! ایدئولوژی شاگرد شوفر همین است. گفت: آقا مردانگی شما چی است؟ پدر مجلسی است، گفتند: مردانگی ما ان است که اگر نمک خوردیم نمکدان نمی‌شکنیم. گفت: خوب بسم الله، ببینیم شما نمک خدا را تا حالا نخورده‌اید؟ نمی‌خواهید با خدا، این رقمی که رفتار می‌کنید خدا راضی است. یک چند دقیقه نصیحت کرد و آمد بیرون. بالآخره همسایه آمد گفت: آقا آن چند جمله‌ی شما در دل اینها اثر کرد.
فرق می‌کند، حاج شیخ عبدالکریم حائری استاد حضرت امام، بنیانگذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم، ایشان در قم یک پیرمردی را دید که صورتش چین خورده اما اصلا ً صورتش اسلامی نیست. پیرمرد دیگر؛ گفت: بیا، آمد و گفت: من می‌خواهم صورت شما را ببوسم. گفت: آقا اختیار داری، من دست شما را می‌بوسم. گفت: نه. خوب می‌شناختندش، ایت الله عظمی بود، مرجع تقلید بود، موسس حوزه‌ی علمیه. گفت: نه، من می‌خواهم صورتت را ببوسم. حاج شیخ عبدالکریم صورت ایشان را بوسید. وقتی بوسید گفت: جای بوس من پیرمرد را دیگر نتراش. گفت: چشم آقا. البته او مرجع تقلید بود و صورت پیرمرد را بوسید. یک وقت بوس راه نیافتد بگوید: او او را بوسید، به شما کار نداردها!
چون گاهی وقتها آدم یک چیزی می‌گوید یک استفاده‌ی دیگر ازش می‌شود.
آن پیرمرد 90 ساله آن پیرمرد 80 ساله را بوسید. گفت: جای بوس را دیگر، گاهی فرق می‌کند، ما گاهی وقتها بلد نیستیم چه جوری بگوییم. هر کاری هنر دارد. هر کاری آهنگی دارد. تن صدایی دارد. هر قفلی یک کلیدی دارد.
یک کسی آمد پهلوی امام صادق، قصه خوشمزه است، گوش بدهید، البته قصه‌های من حدیث است، منتهی من اسمش را می‌گذارم قصه که حرف قشنگی است. کسی آمد خدمت امام صادق(ع) گفت: آقا از فلان شیعه¬طلب دارم، نمی‌دهد، می‌خواستم توی بازار تق بزنم توی گوشش، منتهی چون شیعه بوده به احترام امام صادق علیه السلام نزدم. بهش بگو پول مرا بدهد وگرنه توی بازار می‌زنمش، گفت: چه جوری می‌گویی؟ گفت: می‌روم بهش می‌گویم: بده، می‌گوید: برو فردا، فردا می‌گوید: برو فردا، فردا می‌گوید: برو فردا، حالم را گرفته، خسته شدم، فرمود: ‌ها بلد نیستی پول بگیری، پول گرفتن روانشناسی دارد، گفت: برو بگو سلام علیکم، همینطوری نگاهش کن. گفت: آقا خدا پدرت را بیامرزد من داد می‌زنم نمی‌دهد. گفت: تو حالیت نیست، اثر سکوت از اثر فریاد بیشتر است. گفت: حالا اگر نداد؛ گفت: اگر نداد من می‌دهم برو بگو. رفت در مغازه‌اش نشست و گفت که: سلام علیکم. یک مدتی نگاه کرد و از رو رفت. پا شد پول را آورد.
اینطور نیست که همه جا داد فایده دارد، گاهی افرادی را باید نگاهش کرد. گاهی وقتها باید نامه نوشت. لحن گفتن هر کسی یک جوری است. گاهی وقتها حرف شما اثر نمی‌کند. اما اگر به او بگویی، اوبگوید، اثر می‌کند. گاهی وقتها یک نفر اثر نمی‌کند باید دو نفری گفت. گاهی باید یکی از جلو برود یکی از عقب بیاید. یکی می‌گوید: آقا شما این کار را بکن، می‌گوید: به شما ربطی ندارد، برو کنار، می‌رود کنار، دومی می‌آید می‌گوید: آقا شما چه حق جسارت داشتی اصلا ً خدا می‌داند 5 تا جوان حزب اللهی یک آدم را دوره کنند، یکی یکی اول باادب بگویند، بعد هم اگر دیدند آدم لجبازی است الله اکبر بگویند، طرف در می‌رود. ما صد هزار تا شهید دادیم. ما صد هزار تا جانباز دادیم.
ما صد هزار تا اسیر دادیم. صدها هزار بچه‌ی شهید اشک می‌ریزد و شام می‌خورد. نمی‌شود که هر کس هر کاری می‌خواهد بکند، بکند که. یک مقدار خلاصه‌اش به شما بگویم، یک مقدار بعضی از مدیر کل‌های ما ضعیفند. ، یعنی عاجزند. خودشان را باخته‌اند. مملکت ما مملکتی است که اگر خواست خلاف اسلام عمل کند، بهش نصیحت کردند گوش نداد، خواهش کردند گوش نداد، اگر دیدند لجباز است، کنارش کنند هیچ طوری نمیشود. یک زمانی می‌گفتند: اگر شاه برود چه خاکی به سرمان خواهیم کرد. مستشاران آمریکایی بروند چه خاکی به سرمان خواهیم کرد. هیچ طوری نشد. یک خورده خودمان را باخته‌ایم. مملکت ما کمبود رجایی دارد، کمبود چمران دارد، ضعف توی خودمان است. یک وقت یکی از فقهای شورای نگهبان آمد منزل ما، شامی بود نهاری بود، پلو پهلویش گذاشتم، گفتم: آقا روغنش کم است؟ گفت: نه روغنش کم نیست، برنجش زیاد است. آقا فساد زیاد شده؟ نه حزب اللهی‌ها خودشان را باخته‌اند.
گفتم، گوش نداد. دوبار بگو، گفتم، گوش نداد. نامه بنویس، نامه نوشتم جواب نداد. دو تا نامه بنویس. سه تا نامه بنویس. یک حدیث داریم امام صادق به علی ابن حمران فرمود: «أنتم شیعه الله و أنتم شرطه الله و أنتم أنصار الله»(مشکاهالأنوار، ص‌92)، شما همه‌تان پلیس الهی هستید. آقا شما چه کاره‌اید؟
7- هرکسی تکلیف می‌شود می‌تواند امر به معروف کند
من یک جمله بگویم حرف آخر، دختر چند سالگی به تکلیف می‌رسد؟ نه ساله، نه ساله به تکلیف می‌رسد یعنی کارهای واجب به گردن او واجب است. دختر نه ساله در مملکت اسلامی حق دارد به اولین شخص مملکت نهی از منکر کند. اگر منکری دید، اولین شخص مملکت اگر منکری انجام داد دختر نه ساله حق دارد به او بگوید، نهی از منکر کند. آیت الله جنتی حرف قشنگی زد توی نماز جمعه‌ی تهران، فرمود: اگر آبدارچی احساس کند که این معاون رئیس یا آقای رئیس مسوول در توی اتاق در را بسته با یک خانمی گل می‌دهد و غنچه می‌شنود، با هم نگاه می‌کنند و گپ می‌زنند، این می‌تواند بگوید: آقا جان در باید باز باشد، در بسته ممنوع، یک زن و شوهر نامحرم در بسته ممنوع. ایشان می‌گوید: آقا طبق تبصره‌ی فلان از آیین نامه‌ی فلان به شما مأموریت داده می‌شود که شما چای بریزی، نخیر، طبق تبصره‌ی رسول اکرم و آیین نامه‌ی قرآن مجید من آبدارچی حق دارم نهی از منکر کنم، اگر هم نه باید توی نماز جمعه داد بزنیم. برود داد بزند، بگوید: آقای جنتی من آبدار چی فلان وزارتخانه به رئیسم گفتم زد توی گوشم، دو تا مدیر کل عوض بشود حسابها تمام می‌شود.
آیت الله عظمی گلپایگانی پیغام داد به حضرت امام(رضوان الله) فرمود: وقتی حکومت اسلامی می‌شود که دو تا امام جمعه و قاضی هم شلاق بخورند که مردم بگویند: آه، راستی مثل اینکه مملکت اسلامی‌ است. این خواسته باشیم بگوییم حالا که ایشان آقای قرائتی است، حالا ایشان، حالا ایشان، هیچ طوری نمی‌شود، یک خورده باید اینطوری باشد.
8- نماز از منکر جلوگیری می‌کند
وگرنه ما الآن سازمان داریم اکثر پرسنلش نماز نمی‌خوانند. آن وقت ما هی امر به معروف و نهی از منکر می‌کنیم، «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45)، اگر نماز بخوانی جلوی فحشا و منکر گرفته می‌شود و این پرسنل تو نماز نمی‌خوانند، علتش این است که خود رئیس هم نمی‌‌آید توی نمازخانه. نه که نماز نمی‌خواند، نماز می‌خواند اما دم غروب توی دفتر کارش. یک جمله هم بهتان بگویم تا حالا نشنیده‌اید، آنچه آیه راجع به نماز است «أقامُوا» است. تمام آیه‌هایی که نماز تویش است ولی «أقامُوا» ندارد، أقاموا ندارد، یعنی کلمه‌ی «أَقامُوا» مال نماز درست است. اصلا ً نمازهایی که خداوند انتقاد می‌کند می‌گوید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ» (ماعون/4)، نمی‌گوید: «ویلُُ ُ للّذین اقاموا الصّلوه» «لا یقیمون الصّلوه و أنّهم کسالی»، نمی‌گوید: «لا یقیمون، لا یقیمون الصّلوه». آنجایی که اقامه هست نماز صحیح است، آنجا که اقامه نیست صلوه خالی است، هر جا صلوه خالی است خدا انتقاد کرده، هر جا اقامه‌ی نماز است، اصلاح شده، «أنتم شیعه الله و أنتم أنصار الله» (کافی،ج8،ص212)، شما یار خدا هستید. هیچ مانعی ندارد که رئیس دبیرستانی که دخترهایش حجابشان خوب نیست، رئیس دبیرستان باهاش برخورد کند، یا اگر برخورد نمی‌شود آن دبیرستانی که دخترهایش حجابشان بهتر است تشویق بشود. رئیس بیمارستان هم همینطور، سازمانها، یا غله و گوشت و نهضت سواد آموزی و ارگانها، اصلا ً توی ادارات دولتی گاهی اینطوری، باید از اینجا شروع بشود.
9- برخورد حضرت علی با چشم‌چران و قلدر
در مسجد الحرام یک مردی به یک زنی خیره نگاه می‌کرد. نگاه کردن به زن اگر آدم خیز نگیرد، تلویزیون می‌گویند «زوم» اگر زوم نشود همچنین خیز نگیرد، خوب نگاه می‌کند دیگر، زن و مرد به هم نگاه می‌کنند ولی آن نگاهی که حرام است، نگاه به قصد شهوت و آن نگاه خاص است. امام امیر المومنین دید یک کسی توی مسجد الحرام دارد به یک زنی نگاه می‌کند، نهی از منکرش کرد، دید گوش نمی‌دهد، تق زد توی گوشش. یک سیلی حضرت علی زد توی گوش این جوان، مرد رفت شکایت حضرت امیر را کرد پهلوی عمر چون حکومت عمر بود. عمر هم حرف قشنگی زد. رأته عین الله و ضربته ید الله یعنی چشم الهی دید و دست الهی زد. دستش درد نکند، اگر نیروهای نظامی ما حرف عمر را بزنند، اگر یک بسیجی گفت: آقا من به این حرف زدم این هم به من توهین کرده، باید بگوید: رأته عین الله و ضربته ید الله! ، بالآخره ما شیعه‌ی علی هستیم. این را مرحوم علامه امینی نقل کرده درباره‌ی اینکه عمر به علی ابن ابیطالب گفت: عین الله، ید الله.
در وضوخانه که وضو می‌گرفتند یک آدم قوی و پهلوان می‌آمدهمه را هل می‌داد، همه ازش حساب می‌بردند، دیدید بعضی چاقوکشهای محله همه ازش حساب می‌برند، یک آدمی آمد همه را هل داد، از جمله حضرت علی هم وضو می‌گرفت، نشناخت. یک هل هم داد به حضرت علی، حضرت علی با دستهایش خودش را گرفت و هیچی نگفت وضو گرفت آمد توی کوچه سه تا شلاق زد توی کله‌اش، گفت: چرا هل دادی حالا من جوان بودم خودم را ضبط کردم، به یک پیرزنی، پیرمردی هل بدهی می‌خورد زمین. سه تا شلاق برای اینکه بیخود هل دادی.
یک قصه دیگر برایتان بگویم؛ یک کسی به هوای قلدری زد توی گوش یک جوانی، به هوای قلدری زد توی گوش یک نفر. طرف آمد شکایت کرد پهلوی حضرت امیر که آقا این به من سیلی زده، حضرت امیر گفت: خیلی خوب می‌زنیم بهش. تا گفت می‌زنیم آن آقا که سیلی خورده بود گفت: آقا بخشیدمش. گفت: خوب تو بخشیدیش، دو مرتبه سیلی زد، طرف گفت: آقا این آقایی که سیلی خورده مرا بخشید دیگر چرا زدی؟ گفت: این حق خودش را بخشید. من رئیس حکومت اسلامی‌ام جامعه هم حق دارد، اصلا ً تو چرا قلدری می‌کنی؟ پس دو تا سیلی باید بخوری، یکی این باید بزند برای اینکه خورده، یکی هم من باید بزنم برای اینکه تو چرا به خودت اجازه می‌دهی قلدری کنی! ؟
10- توهین و بی‌احترامی به کوچکترها جایز نیست
من ایام عاشورا یک جا رفتم منبر، روی منبر که نشسته بودم یک مرتبه مسئولین منطقه وارد شدند، یک بنده‌ی خدایی، بچه‌ها را بلند کرد گفت: پا شوید، پا شوید، من روی منبر گفتم: چرا اینها را بلند می‌کنید؟ دیدم مسئولین آمدند، خوب مسئولین منطقه آمدند نشستند و من روی منبر گفتم: بچه‌ها سوأل، کی حق دارد بچه‌ها را بلندش کند؟ هیچ کس حق ندارد یک کسی که نشست بلندش کند که تو بلند شو مثلا ً فلانی آمد، بله خودش پا شود احترام است، احترام بزرگترها که نشان، سوادشان، سابقه‌شان، تخصصشان، احترام از بزرگ لازم، اما اگر خودش احترام نکرد کسی حق ندارد او را بلندش کند، حالا بنده حجت الاسلام، نشسته‌ام یک جا یک آیت الله آمد کسی بلندم کند، کسی حق ندارد حجت الاسلام را بلند کند که آیت الله را بنشاند. من نشسته‌ام جای خودم اصلا ً کسی حق ندارد مرا بلند کند. ما توی جلسات روضه هایمان منکر می‌شود.
حالا خوشمزه برایتان بگویم؛ باز یکی از مسئولین مملکتی می‌گفت: 7 سالم بود با پدرم رفتم مسجد به پیشنماز سلام کردم. پیشنماز جواب سلام بابایم را داد، من 7 ساله بودم جواب سلام مرا نداد. حالا بنده‌ی خدا غافل شده نه که حالا غرضی داشته باشد ولی می‌گفت: من از همان 7 سالگی آمدم بیرون الآن50سالم شده هنوز بغض آن آخوند را دارم که چرا جواب را، 43 سال ناراحت که چرا جواب سلام نداده. نمی‌شود بچه را بلندش کرد از جایی، پدر و مادر حق دارند بچه را تربیت کنند حق ندارند به بچه توهین کنند. آخر بعضی از مادرها روبروی مهمان می‌گویند: این بچه مرا می‌سوزاند، این بچه پدر مرا در می‌آورد، این بچه خاک توی سرش تجدید شده، این بچه هم روبروی مهمان هی سبز می‌شود، سرخ می‌شود. سوأل: پدر و مادر حق تربیت دارند اما حق خجالت دادن به بچه ندارند، حق ندارد خجالت بدهد، و ما هم حق نهی از منکر داریم، حق توهین نداریم.
11- در نهی از منکر فحاشی نیست
حالا یک کسی رفته کفترپرانی بازی می‌کند، بدبخت بیا پایین خاک توی سرت کنند. آقا جان من حق نهی از منکر دارم حق بدبخت گفتن ندارم. یک جمله بگویم؛ یک آدمی اهل فحشاست، یک آدمی کار بسیار غلطی کرد باید شلاقش زد، اسلام می‌گوید: شلاقش بزن اما نگوخاک توی سرت کنند، حق شلاق زدن داری حق خاک توی سرت کنند گفتن نداری، نمی‌شود گفت: خاک توی سرت، ما گاهی وقتها یک کاری می‌کنیم شورش هم می‌دهیم. یک وقت یک مجرمی را بردند شلاق بزنند، این مجرم را بردند در دکان پدرش شلاق بزنند، بعد هم وقتی شلاق می‌زدند این شلاق را تابش می‌داد، من همان زمان دیدم خود منکر این سه تا منکر است، اول اینکه اگر محسن قرائتی گناه کرد شلاقم بزنید اما چرا مرا می‌برید توی بازار کاشان، می‌خواهید آبروی پدرم هم بریزد؟ پدر من که دیگر گناهی ندارد، این که بچه را می‌برند در دکان بابایش یک غلطی است، بابای این بچه چه گناهی کرده؟ این یکی. دوم گفتند: شلاق بزن و این که شلاق را دور می‌گردانی خیال می‌کنی کلید فتح هندوستان است، این که چی؟ این حرکت دادن شلاق پیداست تو کیف می‌کنی، تو وقتی شلاق می‌زنی باید غصه بخوری نه که. . . مجرم است غصه بخور که چرا گناه کرده کاش گناه نمی‌کرد اما حالا که حکم خداست جاری بکن اما حالا دیگر کیف نکن. سوم وقتی شلاق می‌زنی هر شلاق که می‌زنی می‌گویی: هن هن‌اش کجاست؟ نه توی قرآن هن داریم نه توی حدیث. توغیر از این شلاق که می‌زنی هن هم می‌گویی آن هن‌اش دیگر توی قرآن و حدیث. . . آن شیطنت خودت است.
ما گاهی وقتها خوبهایمان، یک کار خوبمان قاطی است، مثل یک لیوان آب که 10-20 تا سوسک هم تویش افتاده، ما گاهی وقتها می‌رویم کار خوب بکنیم اما کار خوبمان با سوسک و مگس قاطی شده، خیلی کار کار مشکلی است. چطور در نماز می‌گویند: شک یک و دو، دو و سه، سه و چهار، حالا یک چیز دیگر، گاهی شک دو و شش هم می‌گویند برای آدم که هیچ جنی در تاریخ نماز شک بین دو و شش، نمازخوان وقتی شک می‌کند شک بین یک و دو، دو و سه، سه و چهار معمولا ً. دیگر شک بین دو و شش خیلی آدم باید مست باشد سر نماز قاطی کرده باشد. گیج گیج است که دو و شش. اما در عین حال یک چیزهایی توی رساله‌ها هست که در عمرش یک بار واقع می‌شود. اما امر به معروف که توی خیابانها 30 بار 40 بار آدم بهش گرفتار است، اینها مسائلش گفته نشده.
باید انشاالله، خدا انشاالله سایه‌ی رهبر را از سر ما کم نکند، همیشه باید او داد بزند ما عقبش بیدار شویم. باید مسأله‌ی امر به معروف ریز به ریزش برای مردم گفته شود. اگر گوش نداد، اگر یک بار گوش نداد، اگر با تلفن گوش نداد اما با تلگراف گوش داد، اگر روبروی رفیق‌هایش گوش نداد، آخر بعضی‌ها روبروی رفیق‌هایش خیز می‌گیرند می‌گویند: نمی‌خواهم، برای اینکه ژست گرفته نمی‌خواهد یک خورده کوتاه بیاید اما خصوصی بهش بگویی گوش می‌دهد، اما روبروی مردم خیز می‌گیرد یعنی ژست می‌گیرد نمی‌خواهم. دیدی رفتی آمپول بزنی گاهی وقتی می‌روی آمپول بزنی خیز می‌گیری، دکتر می‌گوید: آقا خودت را شل کن. گاهی آدمها هم در یک شرایطی‌اند که آن وقت گوش به حرف نمی‌دهند. اینها ریزش باید گفته بشود. روانشناسی می‌خواهد، یک. بیمار شناسی می‌خواهد، دو. بیماری‌شناسی می‌خواهد. فرق است بین بیمار شناسی و بیماری‌شناسی. گاهی چهار نفر سرشان گیج می‌رود. چهار نفر سردرد دارند، خوب بیمار معلوم است هر چهار نفر سردرد دارند اما بیماریشان چی است؟
12- امر به معروف و نهی از منکر در زمان و مکان خاص اثر بیشتری دارد
بیش از 300 رقم سردرد شاید داشته باشیم. هم باید بیمار شناس باشیم و هم بیماری‌شناس باشیم و هم راه درمان را بشناسیم که هر کسی یک جوری است. نهی از منکر فصل‌هایش فرق می‌کند. زمستان تا تابستان. گاهی وقت‌ها طرف همینطور باشد گوش نمی‌دهد اما در تشییع جناره‌ی پدرش می‌گویند: آقا جان تشریف بیاورید این پدر شما بودها، دیروز چشمهایش می‌دید دیگر الآن مرد، تا چشمهایت باز است به ناموس مردم نگاه بد نکن، ببین تشییع جناره‌ی رفیقت است، دیگر گوشهایش نمی‌شود. تا گوشت باز است کلام حرام نشنو. گاهی وقتها یک موعظه در تشییع جناره اثر می‌کند که در جای دیگر اثر. . .
من یک کسی در عزاداری عاشورا دیدم حلقه‌ی طلا گردنش است، زنجیر طلا، من دیدم الآن که حسین حسین می‌کند خوب وقتی است. رفتم گفتم: آقا جان این دستی که برای حسین سینه می‌زند با همین دست هم بیا دل حسین را خوش کن، زنجیر طلا را برای همیشه بیاور بیرون، گفت: چشم آقا. شب عاشورا درآورد. حالا ممکن است روز دیگر هم در گردن کند ولی وقت خوبی است. به هر حال معلم زیر نمره‌ی بیست نصیحت کند دختر خانم نمره‌ی شما 20 است امیدوارم نمازتان را هم اول وقت بخوانید. یعنی زیر نمره ی20 نصیحت می‌چسبد اما یک نمره‌ی صفر می‌دهد زیرش هم نصیحت می‌کند. نصیحت زیر نمره ی20 اثر می‌کند. آن وقتی که آدم عیدی می‌دهد، آن وقتی که آدم برای دخترش گوشواره می‌خرد، معلم، راننده، خدا می‌داند فوتبالیست‌ها یک نقشی دارند. این فوتبالیست‌های ما نمازخوان خیلی تویشان است الحمدلله نمازشان را کمتر از فوتبالیست‌های دبی که نیستند، فوتبالیست‌های دبی در زمین چمن نماز می‌خوانند، فوتبالیست‌های ما می‌روند آن پشت نماز می‌خوانند. مگر می‌خواهد تریاک بکشد! اگر این فوتبالیست‌های ما که گل زدنش را همه دیده‌اند نمازش را هم همه ببینند، توی زمین چمن نماز بخواند، ما گاهی وقتها آن وقتی که گوشواره می‌خریم برای دختر، آن وقتی که گل می‌زنیم، خلاصه امر به معروف خیلی ریزه کاری دارد. توجه داشته باشید. من انشاالله اگرخدا عمرم بدهد، چند هفته‌ای می‌خواهیم امر به معروف صحبت کنیم. هر چی هم کتاب هست در این زمینه با دوستانمان می‌بینیم و خلاصه‌اش را می‌گویم.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد به همه توفیق امر به معروف و نهی از منکر و بقیه‌ی دستورات را به همه‌ی ما عنایت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment