موضوع بحث: امر به معروف و نهی از منکر- 1
تاریخ پخش: 17/9/61
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین»
ایام عاشورا، شبی نیم ساعت، با هم صحبت داشتیم. یکی دو بحث برای شب جمعههای بعد از عاشورا در نظر گرفتهام که هم بحثی اجتماعی و هم بحثی است که با کار امام حسین(ع) متناسب است. بحث امر به معروف و نهی از منکر است. اگر یادتان باشد گفتیم دلیل رفتن امام حسین(ع) به کربلا این بود که حضرت میخواستند جلوی فساد را بگیرند. فرمود: من حرکت میکنم و به کربلا میروم به خاطر این که جلوی فساد را بگیرم و نهی از منکر بکنم. دربارهی امر به معروف ونهی از منکر، آیات قرآن و احادیث بسیار است که میخواهم دربارهی مقداری از آنها با شما صحبت کنم.
1- معنی امر به معروف و نهی از منکر
برای کوچک ترها معنا کنم، چون بزرگ ترها بلد هستند. امر یعنی دستور، معروف یعنی کار خیر، امر به معروف یعنی دستور به انجام کار خیر بدهی. یعنی تشویق به خوبیها کنی. در مقابل منکر یعنی بد، نهی از منکر یعنی باید جلوی بدیها را گرفت. هر مسلمان باید مردم را به خوبیها تشویق کند و جلوی فساد را بگیرد. در این رابطه امروزیها میگویند: انسان مسئول و متعهد است. اینکه میگویند انسان مسئول یا متعهد است، یعنی وقتی آدم به خوبی رسید، تشویق میکند، و وقتی به منکر که رسید، باید جلویش را بگیرد.
2- انواع مردم در مسئله امر به معروف
ما چهار نوع آدم داریم. یعنی حالات انسان چند گونه است:
1- یک نوع حالتی است که هم تشویق میکند و هم انتقاد میکند، این خیلی خوب است. یعنی خوب را که دید، تشویق میکند. «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ»(بلد/17) «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِِّ»(عصر/3) سه «تواصوا» داریم. «حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتالِ»(انفال/65) مردم را به جبهه رفتن تشویق کن و. . . هم تشویق میکند و هم انتقاد میکند. اینها انسانهای خوبی هستند.
2- بعضی افراد تشویق میکنند اما انتقاد نمیکنند، اینها به افراد چاپلوس شباهت دارند. افراد چاپلوس آدمهایی هستند که تا خوبی میبینند، بله و احسنت میگویند. مثل اینها که در مجلس شورای ملی زمان شاه بودند که دائم احسنت میگفتند. اما اگر جنایتی میدیدند، حرف نمیزدند. اینها چاپلوس هستند. افراد گروه اول را باید انسان کامل گفت، گروه دوم را باید چاپلوس گفت.
3- آدمهایی هستند که اصلاً تشویق نمیکنند، هر چه کار خوب بکنی، به چشمشان نمیآید. اگر جمهوری اسلامی صد قدم مثبت برداشته، هیچ کاری نمیکنند، اما نیش میزنند و انتقاد میکنند. تشویق نمیکنند، اما انتقاد میکنند. خدا هم درباره اینها میگوید: «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»(بقره/10) اینها مریض هستند. مرض عقده و حسادت دارند. چون آدمی که عقده و حسادت دارد، دائم دلش میخواهد نیش بزند. خوبیها را نمیبیند، ولی بدیها را بزرگ میکند و میبیند.
4- آدمهایی هم هستند که اصلاً نه تشویق میکنند و نه انتقاد میکنند، بی تفاوت هستند.
این چهار دستهی مردم بودند. حالا ما میخواهیم گروه اول را بررسی کنیم. درباره افرادی که امر به معروف و نهی از منکر میکنند، تیترهایی مینویسم. مسئلهی امر به معروف و نهی از منکر وظیفهی عمومی و هم وظیفه خصوصی است که در هر دو مورد آیاتی را داریم.
3- امر به معروف و نهی از منکر وظیفه عمومی
اما قرآن دربارهی وظیفهی عمومی میفرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(توبه/71) یعنی بعضی از مردان و زنان با ایمان ولی بعضی دیگر هستند. اثر و خاصیت سرپرستی این است که «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» امر به معروف میکنند «وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» و از منکر بازمی دارند و این از افتخارات اسلام است. اسلام دینی است که به یک دختر 9 ساله که به تکلیف رسیده است میگوید: دختر خانم 9ساله! اگر رئیس جمهور خطا کرد، تو حق داری او را از خطایش باز داری. اسلام چنین دینی است. اگر امام جمعه و یا هر کس در جامعهی اسلامی اشتباه کردند، باید آنها را از منکر بازداری. البته سلسله مراتب هم هست. امام فرمود: یک پاسدار باید از افسرش اطاعت کند. افسر از رئیس کلانتری، رئیس کلانتری از رئیس شهربانی، این سلسله مراتب در اداره برای نظام جمهوری اسلامی واجب است.
اما حالا اگر یک سرباز از یک فرمانده، یک طلبه از یک آیت الله، اگر یک شاگرد از یک تاجر، خطایی دید، در دیدن فساد دیگر این حرفها نیست. اگر بنده از استادم خلافی دیدم، میتوانم بگویم که قرآن میفرماید: زنان و مردان با ایمان سرپرست یکدیگر هستند و اولین حق از حقوق سرپرستی این است که اگر فساد دیدند، جلویش را بگیرند. بنابراین هیچ مانعی ندارد که شاگرد برخیزد و بگوید: استاد عزیز این کار شما از نظر قرآن و حدیث خلاف بود و نباید انجام بدهید. منتهی مرحله و نوع دارد که اول باید احتمال اثر را بدهیم. گاهی آدم به کسی حرف میزند که گوش او بدهکار نیست، اگر احتمال اثر نمیدهیم، نباید بگوییم و واجب نیست بگوییم. دوم این که مرحله دارد. اگر من با چشم و ابرو و با تلفن و آهسته میتوانم بگویم که آقای محترم این کار را نکن! استاد عزیز این کار را نکن! شاگرد محترم این کار را نکن! اگر من میتوانم آهسته بگویم، نیابد آبروریزی کنم، و بلند بگویم که چرا چنین کردی؟ یا چرا چنین میگویی؟ درست است که او خلاف کرده است، اما شما هم که بلند گفتی، خلاف کردهای. من اگر خلاف کردم، شما میتوانستی به من اشاره کنی که خلاف نکنم، چرا سر من داد زدی؟ تو حق نداری سر من داد بزنی! کار من منکر بود و تو حق نهی از منکر داشتی، اما نهی از منکر غیر از این است که آبروی من را بریزی. تو حق داشتی جلوی عیب من و کار خراب و فساد من را بگیری، ولی با استیضاح و رسواگری درست نبود. اینها کمی دقیق است.
پس معنای این آیهی سورهی توبه این بود که زنان و مردان با ایمان، سرپرست یکدیگرند. بچه حق دارد پدرش را نصیحت کند، مرد حق دارد زنش را نصیحت کند. زن حق دارد شوهرش را نصیحت کند. این حقی اسلامی است که اسلام فرموده: تمام کسانی که در مدار ایمان هستند، در این حد حق ولایت و سرپرستی دارند که امر به معروف و نهی از منکر کنند. این وظیفهی عمومی است.
4- امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه خصوصی
اما یک وظیفهی خصوصی هم داریم که مخصوص همه نیست. میفرماید: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(آل عمران/104) یعنی باید گروهی و امتی از جامعهی مسلمانان باشد که «یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ» به خیر دعوت کنند «وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» و امر به معروف و نهی از منکر کنند. الآن در کشور سعودی، این اداره یعنی دایرهی امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد. منتهی منکر نزد آنها گفتن (مرگ بر آمریکا) است. وظیفه آخوندها یا طلبههای سعودی و کار دائرهی امر به معروف و نهی از منکرشان این است که بیایند و بگویند: احترام به قبر رسول الله و بوسیدن ضریح شرک و آهن پرستی است. اینها منکر را چنین چیزهایی میدانند. اما در کل چنین ادارهای دارند.
در جامعهی اسلامی دو نوع امر به معروف و نهی از منکر داریم، یک امر به معروف عمومی که همه باید امر به معروف کنند و یک امر به معروف خصوصی که افرادی مشخص باید با قدرت امر به معروف و نهی از منکر کنند. یعنی با داشتن کارت شناسایی و قدرت و اسلحه و امکانات و زندان و نظایر اینها بتوانند جلوی فساد را بگیرند. کشور اسلامی باید یک دایرهی خصوصی برای امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد. چون قرآن میفرماید: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ» از میان شما گروهی برای این کار لازم است. البته روایتی هم در این باره هست که امام صادق(ع) میفرماید: «إِنَّمَا هُوَ عَلَى الْقَوِیِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْکَرِ لَا عَلَى الضَّعِیفِ الَّذِی لَا یَهْتَدِی سَبِیلًا»(کافى، ج5، ص59) مفهوم این روایت این است که هر کسی نمیتواند جلوی فساد را بگیرد. . .
برای این مورد زمانی مثالی زدم که مثال قشنگی بود، بد نیست این مثل را یاد بگیرید. فرض کنید یک خیابان است که قبل از ورود به آن تابلوی عبور ممنوع زدهاند، این خیابان یک طرفه است، یعنی ماشینها همه باید از این طرف بیایند و از آن طرف بروند. ولی میبینی یک ماشین خلاف کرده و از این طرف آمده است. همین که دیگر ماشینها او را میبیند، همگی چراغ میزنند، یعنی یک ماشین که خلاف میآید، یک وظیفه همهی ماشینها دارند که چراغ روشن کنند و بوق بزنند که چرا خلاف کردی؟ این مثال در مورد آیهی اول، یعنی وظیفهی عمومی است، یک وظیفه هم خصوصی است که پلیس باید بیاید و این ماشین را جریمه کند. پس یک ماشین که خلاف میرود، یک وظیفه مخصوص همهی ماشین هاست و یک وظیفه هم مخصوص پلیس راه است که با قدرت بیاید و او را جریمه کند.
پس دو نوع آیه در این رابطه داریم. یکی که تا حدی وظیفهی عمومی را میگوید و دیگری تا حد بالاتری مخصوص گروهی است که از طرف حکومت دارای مقام و شخصیت حقوقی باشند. «لَا عَلَى الضَّعِیفِ الَّذِی لَا یَهْتَدِی سَبِیلًا» افراد ضعیفی که اطلاعات خودشان هم کم است، نباید دیگران را هدایت کنند. طرف میبیند که یک فضای حزب اللهی ایجاد شده است، خودش هم ادعای حزب اللهی بودن را دارد. حالا تمام کائنات را نصیحت میکند، تو کجا بودی؟ دیر آمدی؟ زود میخواهی بروی؟ پیاده شو با هم برویم و از این قبیل حرفها. . .
بله یک افرادی حق دارند، ولی افرادی هم حق ندارند. پس نتیجه اینکه جلوگیری از بعضی فسادها، مخصوص همه است و بخشی مخصوص حکومت است.
5- شخص راهنما در گناه و ثواب شریک است
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ أَمَرَ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهَى عَنْ مُنْکَرٍ أَوْ دَلَّ عَلَى خَیْرٍ أَوْ أَشَارَ بِهِ فَهُوَ شَرِیکٌ وَ مَنْ أَمَرَ بِسُوءٍ أَوْ دَلَّ عَلَیْهِ أَوْ أَشَارَ بِهِ فَهُوَ شَرِیکٌ»(خصال صدوق، ج1، ص138) اگر شما آمدی و گفتی: ای قرائتی! فلان کار، کار خوبی است، انجام بده و من انجام دادم، شما که مرا راهنمایی کردی، در اجر من شریک هستی. البته نه این که از مزد من کم شود، من اجر خود را دارم و عین همین اجر را خدا به شما میدهد. در مقابل اگر کسی هم امر به گناه بکند، شریک است.
دختری و زنی در آن طرف خیابان در حال عبور است و رویش هم باز است و دو نفر پسر جوان هم این طرف خیابان میروند. اگر یکی از این دو نگاه کرد و این زن را دید، و به کناری گفت: احمد! ببین آن طرف چه کسی دارد میرود؟ احمد آقا هم چشمی انداخت و نگاه کرد، حدیث داریم: این آقا که راهنمایی کرد و گفت تو هم به دختر مردم نگاه کن، غیر از این که خودش گناه کرده است، گناه نگاه احمد آقا هم نصیبش میشود. فرق نمیکند، اگر من شما را به کار خیر هدایت کردم، اگر من در تلویزیون حدیث خواندم که شما به نماز جماعت بروید و محاسن و مزایای شرکت در نماز جماعت را گفتم و شما به خاطر حرف من به نماز جماعت بروید، من هم در ثواب شما شریک هستم. حدیث داریم: اگر کسی در نماز جماعت شرکت کند، ده نفر که بیشتر شد، ثوابش را فقط خدا میداند، بخصوص نماز جمعه که شرکت در آن بسیار ثواب دارد و پیغمبر اسلام دربارهی کسی که در نماز جماعت شرکت نمیکند، بسیار حساسیت دارد.
چند وقت قبل خیلی خوشحال شدم. کسی دلال دختری برای ازدواج با پسری بود. به پدر دختر که تلفن کرد، پدر دختر فوراً سؤال کرد، به نماز جمعه میرود یا خیر؟ این دستور اسلام است. دستور اسلام این است که اگر جوانی به نماز جمعه و جماعت نمیرود، امت اسلام به او بی اعتنایی کنند، همه اعتصاب کنند و او را در محاصره قرار دهند. یکی از محاصرهها در مسائل خانوادگی است. یعنی وقتی هیچ کس به او دختر نداد، او مجبور میشود به نماز برود. اگر مردم ایران تصمیم بگیرند با کسانی که به نماز جمعه و جماعت نمیروند ازدواج نکنند، این نماز جمعه با این که الآن یک و نیم میلیون شرکت کننده دارد، دو و یا شاید سه میلیون میشود و ما خیلی راحت میتوانیم شعائر خود را با این حربههای خوبی که میتوانیم اجرا کنیم، تقویت کنیم. اسلام میفرماید: به کسی که میخواهید دختر بدهید، اگر دیدید در جماعت مسلمانان شرکت نمیکند، دختر ندهید. یعنی آنچنانکه او بی اعتناست، شما هم نسبت به او بی اعتنا شوید و بهترین نوع بی اعتنایی این است که به او دختر ندهید.
اگر شخصی، کسی را راهنمایی کرد، به طور مثال اگر من حدیثی خواندم که شما به خواندن نماز جماعت تشویق شدی، شما که به نماز جماعت میروی و ثواب خود را میبری، به بنده هم اجر میدهند. البته این اجرهای ما زایل میشود. آخرپیغمبر یک روز فرمود: هر کس بگوید: «لا اله الا الله، سبحان الله» خدا در بهشت یک درخت به درختانش اضافه میکند. یک نفر از یاران پیغمبر گفت: پس ما درخت زیاد داریم. برای آنکه در عمر خود لا اله الا الله زیاد گفتیم. پیغمبر فرمود: بله درخت زیادی داری، اما گاهی آتشی میفرستی و همهی این درختها را میسوزانی. مثل گاوی که خیلی شیر میدهد، بعد پایش را به ظرف شیر میزند. یا آشپزی که خوب غذا میپزد ولی بعد در غذا سم میریزد. بچهای که خیلی درس میخواند اما آن ساعتی که باید سر امتحان بیاید، حاضر نمیشود. گاهی وقتها زحمت زیاد است، اما نتیجه خراب است.
شما در نماز، همهی نمازت را خوب میخوانی، از اول وضو و الله اکبر تا رکوع و سجود، ولی درآخر که سلام میدهی، بعد از «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» برمی خیزی و میروی. به خاطر همین سلام آخر که نگفتی، نمازت باطل است. خدا به مقام محمد و آل محمد توفیق دهد که هم عبادت کنیم و هم عبودیت داشته باشیم و هم عبودیت را خراب نکنیم. این سه شرط است، چون بین عبادت و عبودیت فرق است. کارهایی که آدم برای خدا میکند، عبادت است اما عبودیت یعنی این که دل تسلیم خدا باشد. این هم که خدا به ما گفته است عبادت کنید، برای آن است که کمی روح عبودیت پیدا کنیم. وارد این حرفها نشویم، چون از دهان ما بزرگتر است و اهل گفتن آن هم نیستیم، نه علماً و نه عملاً. بحث ما دربارهی امر به معروف و نهی از منکر بود.
6- امر به معروف و نهی از منکر واجب است
اسلام چه جامعهای میخواهد؟ اسلام جامعهای میخواهد که هیچ گناهی در آن انجام نشود. اسلامی که میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر واجب است، یعنی هیچ گناهی انجام نشود، بالاخره نمیشود که در جامعه هیچ گناهی انجام نشود. تا انسان و شهوت و غضب هست، معصیت هم هست. اسلام که میگوید: امر به معروف و نهی از منکر کنید، میخواهد محیط سالم باشد. در خیابان آبجو نباشد. البته ممکن است کسی در خانه برای خود آبجو درست کند و بخورد ولی جامعه پاک است. در جامعه عیاشی نباشد، بی حجابی نباشد، متلک و فحش و خانهی فحشاء و مراکز قمار و کاباره نباشد. محیط سالم باشد، وقتی محیط سالم بود، ما به وظیفهی خود عمل کردهایم. البته در محیط سالم هم ممکن است افرادی به دلیل خاصی فاسد شوند. ما باید کاری کنیم که در اتاق دود نباشد و هوای اتاق سالم باشد. البته ممکن است یک سیگاری پشت در اتاق تند و تند سیگار بکشد، فساد ریشه کن نمیشود، اما محیط سالم میشود و اسلام روی محیط سالم عنایت دارد.
حضرت علی (ع) فرمود:«إِنَّ اللَّهَ لَا یُعَذِّبُ الْعَامَّهَ بِذَنْبِ الْخَاصَّهِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّهُ بِالْمُنْکَرِ سِرّاً مِنْ غَیْرِ أَنْ تَعْلَمَ الْعَامَّهُ فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّهُ بِالْمُنْکَرِ جِهَاراً فَلَمْ تُغَیِّرْ ذَلِکَ الْعَامَّهُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِیقَانِ الْعُقُوبَهَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»(علل الشرائع، ج2، ص522) اگر افرادی علنی گناه کردند، خدا به جامعه غضب میکند. اگر افرادی مخفی گناه کردند و محیط سالم بود، خدا غضب عمومی نمیکند، فقط خود کسی که گناه کرده است، مسئول است.
7- حرف چگونه اثر میکند
چند سؤال این جا مطرح است. اگر اثر نکند چه کنیم؟ این یک بحث است. نامههای زیادی آمده بود که در این نامهها مثلاً شوهرها گفتهاند: زن بدی داریم یا زنها گفتهاند: شوهران بدی داریم. پدر میگوید: بچهام بد است، بچه میگوید: پدرم بد است، او را نصیحت کردم ولی گوش نداد. این جا چه کنیم؟ اگر حرف ما اثر نکند چه کنیم؟ شاید این یکی از بلاهای اجتماعی باشد. فساد هست، تیغ کسی هم نمیبرد، یعنی حرفش اثر ندارد، این جا چه کنیم؟ اولاً که گاهی یک بار اثر نمیکند، ولی دوبار و ده بار اثر میکند. شما چگونه چوب سفت را میشکنی؟ با تبر میزنی، نمیشکند. دومرتبه میزنی، آن قدر میزنی تا بشکند. اگر در اثر تکرار فایده میکند، باید تکرار کنی. گاهی آدم یک یا دو بار بگوید اثر نمیکند، اما اگر 16 بار بگوید، اثر میکند. پس باید 16 بار بگوید، این یک مسئله است.
دوم این که شما گاهی اوقات میخواهی شربت سینه بخوری، اما هر چه زور میزنی، درش باز نمیشود. در این مواقع چه میکنی؟ میگویی من که نتوانستم باز کنم، از کس دیگری کمک میگیری، آن دیگری زور میزند، او هم نمیتواند، دیگری با پارچه میگیرد، بالاخره آنقدر این شیشه شربت را دست به دست میکنید تا باز شود. گاهی اوقات حرف شما اثر نمیکند، اما حرف مدیر مدرسه اثر میکند. باید به مدیر گفت: شما بگو. گاهی حرف مدیر اثر نمیکند و حرف مدیر کل اثر میکند. باید به مدیر کل گفت: لطفاً شما تذکر بدهید. گاهی حرف او هم اثر نمیکند، حرف وزیر اثر میکند، باید از وزیر خواست. گاهی حرف او هم اثر نمیکند ولی حرف نخست وزیر اثر میکند، باید به او گفت: شما زحمت بکشید. گاهی نخست وزیر اثر نمیکند، رئیس جمهور اثر میکند. بالاخره باید دید، پیچ این شخص که سفت باز میشود، به دست چه کسی بازمی شود. کدخدا، انجمن اسلامی، همسر، بچه، دوست، همسایه، این هم مسئلهی دوم بود.
مسئله بعد این است که اگر کسی فساد میکند و ما میتوانیم از راه تحریک احساسات جلوی او را بگیریم، زمان افشاگری است. باید احساسات عمومی را تحریک کنیم. قصهای برایتان بخوانم. شخصی خانهای اجاره کرده بود و صاحب خانه او را اذیت میکرد. این مستأجر نزد امام آمد و گفت: او مرا اذیت میکند، نصیحتش کن. گفت: چه کنم؟ فرمود: روز جمعه تمام اثاثیهات را کنار خیابان بریز و روی آن بنشین. کرسی و لحاف و منقل و سماور و هر چه داری، اثاثیهات را کنار خیابان بریز و رویشان بنشین، هر که میآید به نماز جمعه برود، میپرسد: آقا چرا این جا نشستهای؟ میگویی: آقا خسته شدم. این صاحب خانه پدر من را در آورده است، جان من را به لب رسانده است. او هم میگوید: خدا لعنتش کند. همین طور ذره ذره از راه تحریک وارد میشوی و این خیلی راه خوبی است. آن جایی که صبر آدم تمام میشود و دیگر نمیتوان از راه گفتگو و نصیحت وارد شد، باید یک راه پیمایی و یک حرکت انجام بشود.
8- برخی تصمیمات که مربوط به آبروی افراد است زیر نظر فقیه باشد
البته این را هم به شما بگویم، که حرکتها و از این قبیل تصمیمات، چون با آبروی افراد بازی میکند، حتماً باید تحت نظر یک فقیه باشد. مثلاً شما از من بدت میآید و میگویی چون از او بدم میآید، علیه او راهپیمایی میکنیم. حالا راهپیمایی کردن یا واجب و یا حرام است، گاهی واجب است راهپیمایی کنید که مرا بکوبید، گاهی اگر راه پیمایی کنید و آبروی من را بریزید، حرام است.
مثلاً میگویند تمام کتابهای فلانی را از تمام فروشگاههای کتاب جمع کنید. جمع کردن کتابهای فلانی اگر واقعاً آدم خبیثی است و ضد مردم و انقلاب و خط امام است، ممکن است واجب باشد. ولی گاهی حرام است، چون آبروی یک دانشمند را میریزی. در چیزهایی که گاه واجب و گاه حرام است، باید تقلید کرد. شما که دائم میگویی خط امام، آنرا برای چه میخواهی؟ کسی بعد از ظهر نیم ساعت میخوابید. به او گفتند: تو چقدر مقیدی که بعد از ظهرها بخوابی؟ گفت: من شنیدم امام بعد از نهار نیم ساعت میخوابد، من هم در خط امام هستم. فقط در این نیم ساعت خوابیدن در خط امام هستی؟ خب امام سحرها بیدار میشود. مناجات امام چه؟ مطالعهی امام چه؟ زحمات و غصههای امام چه؟ اگر امام یک ربع بعد از نهارش میخوابد، او فقط همین را میبیند. بعضی از ما حزب اللهیها اینطور هستیم. میگوییم در خط امام هستیم، ولی در هر چه که خودمان میخواهیم. باید در غسل و تیمم و هر کاری که واجب است، از امام تقلید کنی. در هر کاری که حرام است باید از امام تقلید کنی.
اگر خواستید کتابهای یک نویسنده را یک مرتبه به دنبال یک بخشنامه جمع کنید، باید در این بخشنامه تقلید کرد. نه اینکه اعضای مرکزی تصمیم گرفتند، خیلی اعضای مرکزی غلط کردهاند که تصمیم گرفتهاند. مگر اعضای مرکزی مقلد امام نیستند؟ مگر نمیگویید ما مسلمان هستیم؟ در هر کاری که احتمال وجوب یا حرمت وجود دارد، باید تقلید کنیم. بیایید راهپیمایی و تحصن کنیم، راهپیمایی و تحصن گاهی واجب و گاهی حرام است، باید تقلید کرد. پس ما امام را فقط برای نماز و روزه نمیخواهیم. امام را برای تمام کارهایی میخواهیم که یا واجب و یا حرام است و متأسفانه این مسئله هم مطرح است، چون اخیراً نمونههایی پیدا شده است که مثلاً اعضای مرکزی فلان جا نشسته و گفتهاند بیایید و کتابهای فلانی را جمع کنیم. بیایید مثلاً او را از منبر پایین بکشیم. گاهی کشیدن آخوند از منبر به پایین ریختن آبروی مسلمان است و حرام است و گاهی چون آخوند در خط امام و انقلاب نیست واجب است که او را از منبر پایین بکشیم. کارهایی که یا واجب و یا حرام است، شورای مرکزی معنا ندارد. اسلام فقه را قبول دارد. امام فقیه عادل است و فقهایی که درخط امام هستند، باید بگویند که این کار را بکنیم یا نکنیم. شما مواظب باشید در این مسئله بدون نظر فقه کاری نکنید که خدای نکرده ممکن است همهی عبادتهای ما با ریختن نابجای آبرو از بین برود.
9- گاهی حق را برای اتمام حجت باید گفت اگرچه اثر نکند
گاهی وقتها حرف ما در آن اشخاص اثر نمیکند، ولی در دیگران اثر میکند. باز هم باید گفت: مثلاً فرض کنید افرادی در منزلی خوابیدهاند و هر چه میگویید برخیزید و نماز بخوانید بلند نمیشوند، اما بالاخره این کار آبروی من را حفظ میکند. یعنی اگر من نگویم، میگویند ببین، اینها خوابیده و نماز نمیخوانند، و این شیخ هم آنها را صدا نزد. حداقل من میگویم: ایهاالناس برخیزید و نماز بخوانید. چون اگر من داد بزنم، جلوی آبروریزی خود را گرفتهام که نگویند شیخ بی تفاوت است. نگویند: این آخوند چرا داد نزد؟ چون گاهی وقتها باید گفت ولو اثری نداشته باشد. حدیث داریم، اگر در جامعه بدعت پیدا شد، علما باید داد بزنند، اگر چه دادشان اثر نکند. یک آیهی قرآن بخوانم. میفرماید: «وَ إِذْ قالَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَهً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ»(اعراف/164) میگفتند: شما که میدانید این حرفها به گوش مردم نمیرود، شما که میدانید این حرفها در مردم اثر نمیکند، چه فایدهای دارد این قدر خودتان را خسته میکنید؟ «قالُوا مَعْذِرَهً إِلى رَبِّکُمْ» میگفتند که به خاطر اتمام حجت است. برای آنکه خدا نگوید: چرا نگفتید؟ برای این که اتمام حجت شده باشد.
امام حسین(ع) میداند که مردم کربلا به علی اصغر آب نمیدهند، اما امام حسین میگوید: مردم! این بچه تشنه است. آب بدهند یا ندهند، مهم نیست. اما گفتنش لازم است. یعنی خود بیان حق فلسفه دارد، اعم از این که گوش بدهند یا گوش ندهند. «وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَکْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى»(طه/134) قرآن میفرماید: گاهی ما پیغمبر میفرستیم و لو میدانیم که بسیاری از مردم به حرف پیغمبر گوش نمیدهند. اما برای چه؟ برای این که زمانی نگویید: چرا برای ما نفرستادی؟ کوتاهی از ما نباشد. مثل مأمور برق، مأمور برق و تلفن باید در خانهها را بزند. مثلاً شما سؤال میکنی که آقای مأمور برق! این خانههایی که شما در میزنید، همه هستند؟ میگوید: نه! میدانم صاحبان خیلی از خانهها نیستند، اما من باید در بزنم. مهمان که میآید، شما باید به همه چای بدهی گرچه ممکن است بعضی چای نخورند، ولی شما یک وظیفه داری، او هم یک وظیفهی دیگر دارد.
بچه هم باید امر به معروف بکند. اتفاقاً این یکی از شیرین کاریهای اسلام است. اما ما به گونهای هستیم که به بچه یک سری کارها را میگوییم: انجام بده! پاشو آب بیاور، خفه شو، بنشین، ساکت، دست دراز نکن، برو در را باز کن، پاشو نماز بخوان. هی به بچه میگوییم بکن و نکن. اما اگر بچه خواست جلوی فساد را بگیرد، میگوییم: به تو چه ربطی دارد؟ ریش تو هنوز در نیامده است. دهان تو هنوز بوی شیر میدهد. تو هنوز بچه هستی، اما قرآن چه میگوید؟ قرآن میفرماید: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(لقمان/17) یعنیای پسر من «أَقِمِ الصَّلاهَ» نماز را اقامه کن، برخیز و نماز بخوان اما «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» امر به معروف هم بکن «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ» جلوی فساد را هم بگیر. این آیهی قران است. میگوید: ای آقازادهی کوچک! نماز بخوان اما در جامعه به خوبیها هم تشویق کن، جلوی فساد را هم بگیر. اما ما به بچهها میگوییم: برخیزید و نماز بخوانید، اما اگر همین بچه یک بار حرف بزند، میگوییم تا بزرگ ترها نشستهاند، بچه حرف نمیزند. قرآن میگوید: بچه هم باید حرف بزند.
چند تذکر دارم:
تذکر اول این است: «مَنْ رَأَى مُنْکَراً فَلْیُنْکِرْهُ بِیَدِهِ إِنِ اسْتَطَاعَ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ فَحَسْبُهُ أَنْ یَعْلَمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنَّهُ لِذَلِکَ کَارِهٌ»(بحارالأنوار، ج97، ص85) کسی که فساد دید، اول باید با قدرت جلویش را بگیرد. اگر با قدرت نمیتواند، با بیان جلویش را بگیرد. اگر نه قدرت و نه بیان دارد، یعنی کسی نه زور و نه زبان دارد، باید قلباً ناراحت باشد. یعنی ای بشر! اگر دیدی فریادت به جایی نمیرسد، باید قلباً ناراحت باشی، که چرا فساد میشود؟ روایاتی داریم که خداوند امتهایی را عذاب میکند و بعد میفرماید: این امتی را که من عذاب کردم، آدم خوب هم داشت، اما با خوب هایش عذاب کردم، برای این که بدها بودند و خوبها از بدی آنها ناراحت نبودند. آدم باید وقتی فساد را دید، اگر هم نمیتواند جلویش را بگیرد، لا اقل ناراحت باشد. حداقل زجر بکشد. نگوید به ما چه ربطی دارد؟ وقتی روز در خیابان میرود، میبیند برق و چراغ خیابان روشن است و این اسراف است، شما میدانی این لامپ اسراف است که روشن باشد، حالا نه اگر کسی تلفن کند، گوش میدهند و نه اگر داد بزنی، اثری دارد، ولی باید قلباً بسوزی. ناراحت باشی که چرا این خلاف شرع انجام میشود؟
10- باید از سرچشمه جلوی فساد را گرفت
باید از سرچشمه جلوی فساد را گرفت. آخر گاهی وقتها جایی خراب است و آدم جای دیگر را درست میکند، جلوی این دوربین تلویزیون خیلی از حرفها را نمیتوانیم بزنیم. باید از سرچشمه جلوی فساد را گرفت. قرآن به حضرت موسی و هارون میگوید: «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»(طه/43) شما باید بروید و از حکومت شروع کنید، چون فرعون سرچشمهی فساد است. باید از سرچشمه اصلاح شود. اگر شاه باشد، هویدا هم باشد، اگر کسی فسادی مرتکب شد، بخواهی جلوی او را بگیری، فایده ندارد، چون باید از آن بالا اصلاح شود.
کسی داشت میرفت دید چند حیوان ایستادهاند و صاحبشان مرتب دارد آخری را میزند، گفت: این آخری تقصیر ندارد، جلویی حرکت نمیکند که اینها ایستادهاند. تو اگر میخواهی این قطار شتر حرکت کند، اولی را به حرکت بینداز. اولی که راه افتاد، همه با هم میروند. خدا به موسی میگوید: اگر میخواهی جامعه اصلاح شود، از فرعون شروع کن.
مسئلهی دیگر این است که آدم باید از خودش شروع کند. قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً»(تحریم/69) اول از خودتان شروع کنید «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِن»(احزاب/59) ای پیغمبر اول به دختران وهمسران خودت بگو، بعد میگوید: «وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ» یعنی اگر میخواهی اصلاح کنی، اول از خودت شروع کن. وقتی این آیه نازل شد، یکی از اصحاب ناراحت شد. گفت: آقا ما چه خاکی به سرمان بریزیم؟ ما هر چه میگوییم، کسی گوش نمیدهد. خودمانیها، اقوام و خواهر و بچهی خودمان گوش نمیدهند، چه کنیم؟ آن وقت حدیث داریم: اگر هم گوش نمیدهند، اول شما به آنها بگو، بعد به دیگران بگو، منتهی در اثر ممکن است اول در خارج اثر کند.
11- ترک امر به معروف و نهی از منکر باعث حاکم شدن آدم پست و عوض شدن فرهنگ است
روایت داریم: اگر کسی فساد دید و حرف نزند، جامعهی بی تفاوت که فساد میبیند و نهی از منکر نمیکند، خدا باران این جامعه را قطع میکند. حدیث داریم: باید هر سال یکسان باران ببارد، منتهی اگر امتی اینطور بودند، خداوند بارانی را که باید بر مناطق کشاورزی آنها ببارد، به مناطقی که فایده ندارد منتقل میکند. یعنی از آثار رها کردن امر به معروف و نهی از منکر این است. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِی صَرَفَ عَنْهُمْ مَا کَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِی تِلْکَ السَّنَهِ»(کافى، ج2، ص272) یکی دیگر از آفات اجتماعی این است که اگر کسی فساد دید وفریاد نزد، روایات زیادی داریم که «سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ»(کافى، ج2، ص374) خداوند آدمهای پست را بر اینها حاکم میکند.
آخرین حرف این است که گاهی وقتها اگر ما داد نزنیم، کم کم فرهنگ عوض میشود، اگر آدم فساد دید و حرف نزد، ذره ذره طوری میشود که خلاف عادی میشود. پیغمبر فرمود: «کَیْفَ بِکُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُکُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُکُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ فَقِیلَ لَهُ وَ یَکُونُ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ کَیْفَ بِکُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْکَرِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ کَیْفَ بِکُمْ إِذَا رَأَیْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْکَراً وَ الْمُنْکَرَ مَعْرُوفاً»(کافى، ج5، ص59) آیندهای میآید که دختر و پسرتان فاسد میشود و شما امر به معروف و نهی از منکر نمیکنید. «فَقِیلَ لَهُ وَ یَکُونُ ذَلِکَ» میشود که دختر و پسر خراب شوند و کسی امر به معروف نکند و داد نزند. در ادامه فرمودند: بدتر هم میشود. امر به منکر و نهی از معروف میکنید. برای شاه جاوید شاه میگویید، شاهی که منکر است را میگویید جاوید شاه، یعنی منکر را حفظ میکنید، ولی معروف را نمیخواهید. «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» را قطع میکنید و جاوید شاه را در بلندگو میگویید و صدای الله اکبر را قطع میکنید. زمانی میرسد که حق، باطل میشود و باطل حق میشود. میگوییم اگرجلوی فساد گرفته نشود، اگر آدم متعهد نباشد، اگر به فساد رسیدیم، داد نزنیم، ذره ذره و به مرور زمان این کار فساد به کار خوب مبدل میشود. میخواهد عروس ببرد بوق میزند. در نیمه شب بوق که زد، مریض و مردم خواب را ناراحت کرد، کم کم از بس نه شهربانی چیزی میگوید، نه کلانتری چیزی میگوید، نه کمیته چیزی میگوید، نه واعظ و نه مردم، چون چیزی نمیگویند که این وقت شب، بوق زدن درست نیست، کم کم کار به جایی میرسد که اگر برای عروس بوق نزنند به شوهر میگوید: اصلاً تو به من توهین کردی. از همان شب اول که من را بردی، برایم بوق نزدی. کار به جایی میرسد که اصلاً عروس طلبکار است که چرا برایش بوق نزنند؟ اگر از روز اول که بوق میزنند کمیته و کلانتری و پاسگاه میگفتند: این وقت شب بوق زدن خلاف است، چون جلوی خلاف را نگرفتند کم کم به نظر میرسد واجب است که اگر یک داماد بوق نزند به عروس بدهکار میشود.
پیغمبر فرمود: اگر جلوی فساد را نگیرید، کم کم فرهنگ عوض میشود. انقلاب فرهنگی به سوی فساد میشود. پس اگر خواستید فرهنگ عمومی منحرف نشود، باید از اول جلوی فساد را بگیرید که به مروز ایام به آن جا کشیده نشود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»