امتیازات اسلام – 4

موضوع بحث: امتیازات اسلام – 4
تاریخ: 26/08/67

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما در هفته‌های گذشته درخشندگی‌ها و امتیازات اسلام بود. تا هشتاد مورد را یادداشت کردیم و در این زمینه‌ها صحبت می‌کنیم. یکی از امتیازات اسلام که هفته پیش گفتیم این بود که اسلام دین فطری است. و فطرت را معنا کردیم و گفتیم دین فطری یعنی چه؟ این جلسه در خدمت بعضی از مسئولین بنیاد شهید هستیم. برادرانی که کار فرهنگی در بنیاد شهید می‌کنند. گفتیم بحث ما مسئله احساسات و عواطف و محبت باشد. چون خانواده‌های عزیز شهدا بخصوص بچه هایشان بسیار به محبت نیاز دارند و می‌خواهیم مسائل عاطفی اسلام را مطرح کنیم.
1- توجه به عواطف و احساسات
دسته بندی بحث عواطف نسبت به افراد مختلف است. مؤمنین و مؤمنات، کودکان و زنان، فاسقان، کافران وحتی نسبت به حیوانات. قرآن می‌گوید: پیغمبر! از مردم که زکات می‌گیری آنها را دعا کن. «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»(توبه/103) تو که به اینها دعا می‌کنی آرامش پیدا می‌کنند. اگر آدم مومنی آمد و زکات داد، نگو دست شما درد نکند. او را دعا کن که این برخورد و این دعا در دلش می‌ماند. قرآن می‌گوید: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»(نساء/86) اگر کسی به شما سلام کرد «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ» به او به گرمی جواب بده. اگر کارمند هستید و در اداره نشسته‌اید و کسی به شما مراجعه کرد وگفت: «سلام علیکم» شما در جواب بگو: «سلام علیکم و رحمه الله». متن قرآن است که برخوردتان با محبت باشد. قرآن می‌فرماید: «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»(فتح/29) دو آدم مومن باید بین خود با رحمت برخورد کنند. قرآن می‌فرماید: «وَ جَعَلْنا فی‌ قُلُوبِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَ رَحْمَهً»(حدید/27) «وَتَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ»(بلد/17) به یکدیگر سفارش کنید تا به هم محبت کنید. با عواطف با هم برخورد کنید.
قرآن درباره محبت آیه زیاد دارد و چون این بحث شب جمعه‌ای پخش می‌شود که شنبه‌اش تولد امام حسن عسگری پدر امام زمان علیه السلام، امام یازدهم است، دو سه حدیث از ایشان در این باره پیدا کردیم. امام حسن عسگری می‌فرماید: «لَیْسَ مِنَ الْأَدَبِ إِظْهَارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزُونِ»(تحف‌العقول، ص‌489) با عواطف مردم بازی نکنید. نزد آدمهایی که غم زده هستند، اظهار فرح نکنید. اگر نزد بچه شهید، بچه‌ات را ببوسی، او محزون می‌شود. وقتی خانواده شهید به بنیاد شهید مراجعه می‌کنند، تو به خانمت تلفن نزن. درتشییع جنازه نخندید. در قبرستان نخندید. نزد آدمهای گرفته شاد نباشید. امام عسگری فرمود: بی ادبی است، اگر کسی نزد آدم دلگرفته بخندد تا او حساب کند که من غمی ندارم. ماشین او در خیابان پنچر شده و مشغول پنچرگیری است. شما خیلی تند از او عبور می‌کنی. اگر می‌بینی عده‌ای منتظر اتوبوس و یا تاکسی هستند خیلی ویراژ نده و آرام برو. «مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلَانِیَهً فَقَدْ شَانَهُ»(تحف‌العقول، ص‌489)
امام عسگری (ع) فرمود: مقابل کسی، کسی را نصیحت نکن که او را خراب می‌کنی. اگر عیبی دارد تنها با خودش بگو. در مقابل جمعیت عیب کسی را نگو. حتی راننده در ماشین نواری گذاشته است که شنیدنش حرام است. بلند نشو بگو آقای راننده آن را خاموش کن. این نهی از منکر نیست. یا در گوشش بگو، یا شاگردش را صدا کن و به او بگو که برو سلام مرا برسان و بگو لطفا خاموش کن. اگر آهسته بگویی خاموش می‌کند، اما اگرصاف ایستادی و جلوی جمعیت گفتی آقای راننده خاموش کن. می‌گوید: اینها چهل نفر هستند و تو یک نفر هستی، خاموش نمی‌کنم. نهی ازمنکر در مقابل جمعیت فساد است. چون بازی کردن با احساسات است. هرکس شخصیتی دارد شخصیت کسی را خرد نکنید. گاهی زن‌ها مقابل مهمان از دخترشان انتقاد می‌کنند یا مثلا می‌بینند دختر نمی‌تواند جواب دهد، می‌گوید: حالا روبروی مهمان هر چه می‌توانم او را بکوبم. چون اگر تنها باشند دختر جواب می‌دهد. اما روبروی مهمان مثل رگبار نیش می‌زند و انتقاد می‌کند. روبروی مهمان نصیحت نکنید. کسی دارد سیگار می‌کشد وسط سخنرانی می‌گویی: لطفا سیگار نکشید همه می‌فهمند با که هستید؟ بگذار چند دقیقه از سیگار کشیدنش بگذرد، بعد بگو. در این چند دقیقه‌ای که در مسجد هستیم کسی سیگار نکشد، که نگویند فلانی بود.
2- بیدار دلان و اولیای خدا در گمنامی
اگر کسی بی غیرت و بی عاطفه باشد، مسلمان نیست. اصلا اسلام گفته شغل‌هایی را که قساوت قلب می‌آورند، رها کنید. من تصمیم گرفتم برخلاف همه که عکس شخصیت‌ها را جمع می‌کنند، من عکس آدمهای گمنام را جمع کنم. من دو شوفر کامیون دیدم. اما خدا میداند دو حرف به من زدند که تا آخر عمرم فراموش نمی‌کنم. سه تا از بچه‌های یکی از آنها شهید شده بود. به خانه‌اش رفتم و گفتم: خدا به تو صبر دهد. گفت: این پسر چهارم من است، اگر بدانم خدا دوست دارد که او هم شهید شود، چون خدا دوست دارد، من هم دوست دارم. کمی به او نگاه کردم و برخاستم و رفتم. گفتم: شغلت چیست؟ گفت من شوفر کامیون هستم و 30 سال است در بیابان رانندگی می‌کنم. ممکن است کسی چند سال در کتابخانه باشد و یک جو رشد نکند و ممکن است کسی با 30 سال در بیابان بودن خیلی رشد کند.
یکی از فضلا و دوستان ما می‌گفت: می‌خواستم بروم تبریز به علامه طباطبایی، استاد شهید مطهری و صاحب تفسیر المیزان گفتم: می‌خواهم بروم تبریز، کسی را از اولیای خدا به من معرفی کن، تا از نفسش بهره‌ای ببرم. گاهی نزدش بروم تا کمی رشد کنم. گفت: فلانی، گفتم: چه کاره است. گفت: شوفر است. من خندیدم و گفتم شما نزد او می‌روی؟ گفت: بله. بنده وقتی به تبریز می‌روم، از وجود ایشان استفاده می‌کنم. گفتم: اسمش چیست؟ اسمش را گرفتم و بعد وقتی در گاراژ سوار ماشین شدم. یک مرتبه دیدم کسی گفت: آقای راننده موسیقی روشن کن. تا این را گفت، راننده گفت: بابا تمام این برگ‌ها دارند تسبیح می‌گویند. تمام هستی دارد «سبحان الله» می‌گوید، چرا انسان گناه می‌کند؟ ما او را از آینه نگاه کردیم و این حرف یک شوفر عادی نبود. فهمیدیم خود او هم کسی است، نزدش رفتم تا آدرس او را از ایشان بگیرم. وقتی سراغش رفتم، دیدم خود اوست. هنگام سحر دیدم جایی نگه داشت و خودش پیاده شد و نماز خواند. نماز شب و نماز صبح مسافران خواب بودند. حرفهایی به ما زد و بعد ما مریدش شدیم. حجه الاسلام از قم مرید شوفر اتوبوس شد و می‌گفت: در تبریز ما چند شبانه روز از ایشان مایه گرفتیم.
3- پرهیز از بی‌‌عادلانگی، بی‌خیالی و بی‌اعتنایی
این خانواده‌های شهدا خوب امتحان پس دادند و از اولیای خدا هستند و ما باید خیلی مواظب اینها باشیم و کارمندان بنیاد شهید باید مواظب خود هم باشند، چون دفعه اول آدم رحم دارد ولی بنیاد شهید جایی است که هر که مراجعه می‌کند، غصه دار است. مثل جایی است که هر که وارد می‌شود آبلیمو دارد و باید آنقدر شکر داشته باشد تا تمام آبلیموها را شربت کند. یا اسیر داده یامفقود یا مجروح یا جانباز. هر که می‌آید، زندگی تلخی دارد. مگر چقدر باید بنیاد شهید شیرینی داشته باشد؟ و یا اینها که دربنیاد هستند چقدر باید با محبت باشند که تمام این تلخی‌ها را شیرین کنند. نمی‌دانم ولی آنجا غیر از اداره ثبت احوال است. هر کس به اداره ثبت احوال می‌آید بالاخره خانمش زائیده و می‌آید شناسنامه بگیرد. گاهی هم کسی مرده و برای ابطال شناسنامه می‌آیند، بالاخره پنجاه درصد با خنده می‌آیند، پنجاه درصد با گریه. در شهرداری پنجاه درصد با خنده برای گرفتن پروانه می‌آیند، پنجاه درصد هم در عوض نوسازی برای گرفتن پروانه با گریه می‌آیند، بالاخره 5 درصد خوش هستند و 95 درصد ناخوش هستند. اما جایی که اینها وارد می‌شوند، صد درصد محزون هستند. آن وقت چقدر باید عواطف و احساسات شما گرم باشد.
اگر کسی بی خیال شد «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»(کافى، ج‌2، ص‌164) کسی این ناله را شنید که می‌گوید: مردم به داد من برسید و اگر بی اعتنایی کرد، حدیث داریم که مسلمان نیست. خیلی عجیب است! هرکس ناله راشنید و بی عاطفه بود و بی اعتنا، مسلمان نیست.
قرآن درباره آدم‌های بی عاطفه آیه‌ای دارد که می‌گوید: «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ»(ماعون/7) یعنی آدم‌هایی هستند چنان بی عاطفه، که دیگ و نردبان و طنابش را به همسایه عاریه نمی‌دهد. ماعون به چیزهایی می‌گویند که در بعضی خانه‌ها هست و در بعضی دیگر نیست. مثلا کتری بزرگ، سماور بزرگ، نردبان، دیگ. بعضی خانه‌ها چیزهایی دارند که آن را همسایه ندارد. البته گاهی هم همسایه‌ها می‌برند و می‌شکنند و آدم را توبه کار می‌کنند.
روایتی از کنزالعمال اهل سنت داریم که از قول پیغمبر (ص) می‌فرماید: اگر کسی به مردم زمین رحم نکند، فرشته‌های آسمان به او رحم نمی‌کنند. چون رابطه‌ای بین آسمانیها و زمین‌ها هم هست. قرآن می‌گوید: «وَ تَرَى الْمَلائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»(زمر/75) فرشته‌هایی که تسبیح می‌کنند و می‌گویند: «الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا»(غافر/7) فرشته‌های آسمان برای مردم کره زمین دعا می‌کنند. کسی که نسبت به مردم زمین عاطفه نداشته باشد مشمول دعای فرشته‌ها نیست.
4- محبت و توجه بیشتر به آسیب‌دیدگان
نیاز خانواده شهید بیشتر است، چون ضربه دیده است. بعضی که ضربه دیده‌اند به محبت بیشتری نیاز دارند. (مثلا عزیزی که ذلیل شود) در مملکت ما متأسفانه اینطور است. در جمهوری اسلامی آدمهایی بودند دیروز مسئولیت مهمی داشتند، اما امروز اصلا به او کوپن بنزین هم نمی‌دهند. یعنی در مملکت ما نمره یا بیست است یا صفر، حد وسط ندارد. امروز به بنده رای می‌دهند می‌شوم محسن قرائتی وزیر، فردا سه رای کم می‌آورم، دیگر وزیر نیستم. تا که اینطور شد، هر اداره که می‌روی می‌گویند: به به. خوب من رای کم آوردم، بخاطر این رای کم، مثل اینکه باید یک اورکت بپوشم و از مرز هم فرار کنم. اینطور که نیست. ممکن است کسی رای کم بیاورد. عزیزانی هستند که به دلیلی کناره می‌گیرند، ما چقدر آدمهای محترم داریم که در خانه‌ها نشسته‌اند و هیچ کس سراغشان را نمی‌گیرد. و اینها زمانی برای خود کسی بودند و با انقلاب هم خوب هستند. من کاری به ضد انقلاب ندارم، اما ازگردونه که خارج شدند، مثل اینکه زندگی آنها تمام شد. زمان شاه یکی از افسران به یک سرباز سیلی زد گفت: فاصله بگیر. او هم رفت فاصله گرفت و بعد هم به اسم مرخصی آمد و به عراق فرار کرد و برای این افسر نامه نوشت که تاعراق فاصله گرفتم، اگر باز هم می‌خواهی فاصله بگیرم. یعنی گاهی فاصله‌ها اینقدر می‌شود.
چرا اسلام می‌گوید اگر کسی بدهکار است، حق ندارید خانه‌اش را بفروشید. اگر من فقیر فقیر هم شوم، شما که از من طلب داری، حق نداری خانه من را بفروشی و طلبت را برداری، برای اینکه اگر کسی را از خانه‌اش بیرون کنند، به شخصیت او لطمه می‌خورد. خانه و زندگی و مسکن را نباید گرفت. مواظب آبروی افراد باشید. اگر هم می‌خواهید کسی را عزل کنید، او را بی سر و صدا عزل کنید. با عواطف مردم نباید بازی کرد. هرکس آبرو دارد.
نیاز بچه شهید بیشتر است. جعفر طیار شهید شد. پسر جعفر طیار، (شوهر حضرت زینب) عبدالله است که کربلا نبود. پیغمبر به خانه جعفر آمد و گفت: جعفر طیار، برادر علی شهید شده است. بعد بچه‌های شهید را بغل کرد و در مسجد او را روی منبر برد، خود پیغمبر روی منبر نشست و او را هم نشاند و یک سخنرانی عظیم درباره عظمت پدر این بچه کرد و عبدالله می‌گفت: بزرگ شدم و هنوز خاطره آن محبتها یادم نرفته است. این خانواده‌های شهدا در شرایطی خاص هستند که به خصوص مدارس شاهد و همه ما در برابر اینها مسئول هستیم.
مجبورم اسم نبرم. یکی از اعضای شورای نگهبان زمان شاه در جزیره خارک رفت تا سخنرانی کند. آنجا آپاندیس گرفت و ایشان را که جزء شورای نگهبان است با هواپیما از جزیره خارک آوردند به اهواز در خوزستان و در بیمارستان او را بستری کردند. ما هم آن زمان طلبه جوانی بودیم. رفته بودیم تا در اهواز به منبر برویم. یکی از فضلای دیگر هم بود او به عیادت این آقا که الان عضو شورای نگهبان است رفت، نزد رئیس بیمارستان رفت، که بگوید ایشان محبوب و اهل فضل است. چنین و چنان است، گفت: آقا بنده عقیده ندارم. می‌گفت: ما رفتیم سفارش آقا را بکنیم، دیدیم ایشان اصلا به نژاد آخوند ایمان ندارد. بعد گفت: بیا، من یک آخوند خوب سراغ دارم و بخاطر او به ایشان احترام می‌گذارم. گفتم: می‌شود نام او را بگویی. گفت: بله! بنده که الآن رئیس بیمارستان جندی شاپورهستم و ماهی پانزده هزار تومان حقوق دارم. الان که ماهی پانزده هزار تومان دارم، زمانی پسر فقیر پانزده ساله‌ای بودم ساکن تهران. لوزتین گرفتم. رفتم بیمارستان فیروز آبادی، حضرت عبدالعظیم، اسمم را در نوبت نوشتم و خوابیدم تا لوزتین را عمل کنم. آیت الله فیروز آبادی صاحب بیمارستان رحمه الله علیه به عیادت من آمد و گفت: سلام آقا پسر، حالت چطور است. می‌گفت: با من کمی با محبت برخورد کرد و یک قرآنی هم به من داد. ایشان گفت: هنوز مزه آن یک قرآن زیر دندانم است و اگر امروز این آقا را معاینه می‌کنم، بخاطر محبتی است که از او دیده‌ام.
گاهی یک محبت، یک کودتا و انزجار بوجود می‌آورد. همه ما باید مواظب باشیم. نکند حال که آتش بس پذیرفته شد، خانواده‌های شهدا بگویند اسم ما از یاد رفت. نام ما از صفحات رفت. باید کرامت اینها حفظ شود. قرآن درباره یتیم می‌گوید: «کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیم»(فجر/17) نمی‌گوید شکم یتیم را سیر کن، می‌گوید: «تُکْرِمُونَ» اکرام با اطعام فرق دارد. اطعام این است که عدس وبرنج و باقالا و این قبیل برایش ببری، که این اطعام مسکین هست. اما به یتیم که می‌رسد نمی‌گوید اطعام، می‌گوید: اکرام. اکرام از اطعام بهتر است. چون اکرام بار عاطفی و معنوی دارد.
5- عطوفت و مهربانی با فاسقان و مجرمان تأدیب شده
درباره فاسقان من دو سه حدیث بخوانم. اگر یک آدم فاسق است، به فاسقین هم محبت کنید. چون قرآن می‌گوید. «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً»(احزاب/43) برای اینکه مردم را از ظلمات در نور ببری باید صلوات برای ایشان بفرستی. یعنی باید به آنها محبت کنی تا مردم را از ظلمات به نور دعوت کنی. همه جا با امرونهی نمی‌شود. در خطبه امیر المؤمنین که دارد با خوارج صحبت می‌کند، می‌گوید شما می‌دانید: «قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِیَ»(نهج‌البلاغه، خطبه 127) رسول خدا قاتل را اعدام می‌کرد. اما «وَ وَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ» ارثش را به اهلش می‌داد. «وَ قَطَعَ السَّارِقَ» حضرت رسول دست سارق را قطع می‌کرد. «وَ جَلَدَ الزَّانِیَ» زنا کار را شلاق می‌زد، اما بیت المال را به آنها می‌داد. سهمشان را قطع نمی‌کرد. آنها را از ازدواج محروم نمی‌کرد و می‌گفت که نباید از حقوق اجتماعی ـ سیاسی محروم شوند، حتی اگر اینها فاسق باشند. البته اینجا جای تاسف است که حضرت امیر به خوارج می‌گوید: پیغمبر، برخوردش با قاتل و زانی وسارق این چنین بود که حقش را به وارثش می‌داد. بعد گفت شما خوارج کاری کردید و حق مرا به من ندادید. این ناله امیر المومنین است که برخورد شما با من از برخورد رسول خدا با قاتل بدتر بود. سارق را آوردند نزد امیرالمومنین و شهادت دادند که ایشان دزدی کرده است، خودشان هم اقرار کردند. دست سارق قطع شد. پیغمبرفرمود: دست اینها قطع شده است. با اینها کاملا مدارا کن و مداوا کن و خوب پانسمان کن. دستشان هم که خوب شد، بهترین لباس را به ایشان بپوشان. غذای خوب به آنها بده و پول هم به ایشان بده و با عزت و احترام باشند. من به دیدنشان می‌آیم، بعد می‌گویم مردم من شما را دوست دارم. منتهی حکم خدا قطع دست شما بود. آن سرجایش، ولی عواطف و احساسات هم سرجای خود.
اگرکسی هروئینی است و یا تریاک فروش است و یا شوهر کسی مجرم است و او را به زندان برده‌اند، نباید وقتی مردم به خواستگاری دخترش می‌روند، بگویند رفتی دختر فلانی را بگیری، پدرش در زندان بود، خوب باشد. «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى‌»(انعام/164) باید خیلی مواظب باشیم دختر پای پدرش نسوزد. زن پای شوهرش نسوزد. باید به اینها دقت کنیم. گاهی وقت‌ها بخاطر فامیل از گزینش مردودش می‌کنند، من فکر می‌کنم، اگر پیغمبر بیاید، در گزینش ما رد شود. عموی رسول خدا ابولهب بود. یکی دیگر ابوجهل بود. بالاخره چهار خویش و قوم خوب داشت. چهار تا خویش و قوم بد هم داشت. به او چه کار داری که پسر عمویش چکاره است.
گاهی ترکشمان از خمپاره‌های صدام بیشتر است. چون خمپاره صدام، به بیست نفر می‌خورد. گاهی ترکش ما اینگونه به سیصد، چهارصد نفر می‌خورد. رئیس دفتر آقا بد اخلاق است، آقا را خراب می‌کنند. پاسدار آقا خراب است، آقا را خراب می‌کنند. گاهی هم آقا خراب است، ترکشش به پاسدارش می‌خورد. گاهی من خراب بودم، به فلان پاسدار می‌گویند: نزد فلانی بودی؟ به! به! خوب بابا من خراب بودم، اعدام هم شدم. قرائتی مجرم بود، بردند و اعدامش کردند. با پاسدار من چه کار داری که نزد فلانی بودی. یعنی طوری است که گاهی ترکش من به او می‌خورد و گاهی ترکش او به من می‌خورد.
6- انفاق و دوستی و جلب محبت بیگانگان
مسائل عاطفی خیلی آسان حل می‌شود. یعنی آبرو خیلی آسان ریخته می‌شود. اسلام درباره عواطف می‌فرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»(انعام/108) به بت پرستان فحش ندهید. «سب» نکنید. هدایتش بکن ولی به او فحش نده. در جبهه یک عده فحش دادند. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: من ناراحتم که شما فحش دادید. «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ»(نهج‌البلاغه، خطبه 206) من ناراحتم که شما فحش می‌دهید؟ اصلا قرآن می‌گوید از مسلمان پول بگیرد به عنوان زکات بدهد به کافران بخورند. آخر بعضی حزب اللهی‌ها می‌گویند این دهه فجر چه فایده‌ای دارد؟ یک مشت از کشورهای دیگر به جشن جمهوری اسلامی می‌آیند و می‌خورند. گاهی عروسهای ایران یخچال ندارند، فرش ماشینی هم ندارند، اما ما باید به فلان کشور صد یخچال بدهیم. گاهی خود ما در سرما هستیم و نفت نداریم ولی باید یک میلیون بشکه نفت به فلان کشور بدهیم. بابا این چه دینی است؟ دین قرآن است. قرآن می‌گوید، گاهی برای مسلمان کم بگذار یا گاهی از مسلمانها بگیر و به غیر مسلمانها بده «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ»(توبه/60) تا دل آنها به شما جذب شود، این متن آیه قرآن است. از چه کسانی بگیر؟ از حزب اللهی‌ها بگیر و به ضد حزب اللهی بده تا بلکه دل او نرم شود. متن آیه قرآن است. خیلی وقتها افراد در خانه خودشان روی زیلو و موکت نشسته‌اند. یک قالی می‌خرند در اطاق مهمانخانه می‌اندازند. با اینکه این بچه‌اش است و او غریبه. اما از بچه خودش کم می‌گذارد و برای آبروداری برای غریبه‌ها می‌اندازد وهمینطور که گاهی آدم در خانه آبروداری می‌کند. ایران هم نسبت به کشورهای ضعیف باید آبروداری کند. نگوئید آقا ما خودمان نفت و یخچال داریم. هیچ مانعی ندارد آدم خودش نداشته باشد و به دیگران هم بدهد و لذا در مسائل فردی هم همینطور است. می‌گوید: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ»(نهج‌البلاغه، حکمت 333)
حدیث است که غصه مسلمان باید در دل باشد ولی در صورتش چیزی نشان ندهد و لبخند بزند که مردم نفهمند ایشان غصه دارد. در کشور باید به کفار بدهیم گرچه حزب اللهی‌ها در مضیغه هستند. البته یک حد و مرز هم دارد.
علی بن حاتم، پسر حاتم طائی وارد خانه پیغمبر شد. پیغمبر فورا متکا آورد و پشت کمرش گذاشت. برای اینکه حاتم طائی منهای اسلام شخصیتی است که باید پشت پسرش متکا گذاشت.
7- عاطفه و تعهد در جنگ و پرهیز از بی‌احترامی
در جنگ عاطفه هم هست. حدیث داریم از رسول خدا و امیرالمومنین که می‌فرمایند: «وَ لَا تَقْتُلُوا شَیْخاً فَانِیاً وَ لَا صَبِیّاً وَ لَا امْرَأَهً»(کافى، ج‌5، ص‌27) در جبهه پیرمرد را نکشید «وَ لَا صَبِیّاً» بچه را نکشید. «وَ لَا امْرَأَهً» زنها را هم نکشید. «وَ لَا تَهِیجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ»(نهج‌البلاغه، نامه 14) اگر به شما فحش هم دادند شما در جبهه به زنها کار نداشته باشید. «وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ» اگر به رهبران شما فحش هم دادند. کار به زنها نداشته باشید. چون زن عاطفی است و بخاطر این احساساتش به جوش آمده و یا فحش می‌دهد یا جیغ می‌زند. شما نمی‌خواهد آنجا برخورد انقلابی بکنی.
درخت را نباید قطع کنید. مثله نکنید. عواطف حتی نسبت به حیوانات هم وجود دارد. امام حسن عسگری پیغام داد برای کسی که شنید حیوانش را کتک زده است به یک نفر گفت که برو به فلانی بگو: «لِمَ ضَرَبْتَ الْبَغْلَ»(المناقب، ج‌4، ص‌427) چرا به حیوانت کتک زدی؟از اهل سنت حدیثی نقل شده است. که به مرده گنجشک هم رحم کنید. در وسائل حدیثی داریم که امام صادق فرمود: خداوند زنی را به جهنم می‌برد بخاطر اینکه گربه‌ای را بست و این گربه از گرسنگی و تشنگی مرد. سنی و شیعه این احادیث را نقل کرده‌اند. انسان باید تعهد داشته باشد. ولو نسبت به کافر.
به امیر المومنین (ع) گفتند که به خانه زن کافری ریخته‌اند و گوشواره او را از گوشش بیرون آورده‌اند. فرمود: اگر مسلمانی بخاطر احساسات و عواطف و غیرتش از غصه بمیرد جا دارد. گفتند آقا کافر است. فرمود: کافر باشد. کافری که در کشور اسلامی زندگی می‌کند، به او نباید توهین شود. «فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً»(نهج‌البلاغه، خطبه 27) اگر یک مسلمان از اسف و تاسف بمیرد، جا دارد. «مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ مَنْ بَاتَ شَبْعَاناً [شَبْعَانَ] وَ جَارُهُ جَائِع»(کشف‌الریبه، ص‌89) اگر آدم بی تفاوت باشد در حالی شکمش سیر است ولی همسایه هایش گرسنه هستند «مَا آمَنَ بِاللَّهِ» به خدا ایمان ندارد. نمی‌شود بی تفاوت ماند. عواطف مردم را باید حفظ کنیم. «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»(حجرات/11) مسخره نکنیم. «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»(حجرات/11) لقب و اسم همدیگر را به زشتی نبرید. گاهی کارمند شهرداری است و زباله‌ها را جمع می‌کند. سرش را از خانه بیرون می‌کند ومی گوید: آشغالی! چرا به او می‌گویی آشغالی؟ فردا هم وقتی خواستگاری می‌رود. می‌گوید رفتی دختر آشغالی را گرفتی. «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ»(حجرات/11) قرآن می‌گوید خودتان هستید. «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ»(آل عمران/195) یعنی من از تو هستم و تو هم از من، چرا به من می‌گویی آشغالی؟ چرا می‌گویی نفتی؟ چرا می‌گویی زغالی؟ به جای فاطی، بگو فاطمه خانم! چرا کلمات را می‌شکنی. پیغمبر بچه را باکنیه صدا می‌زند. می‌گفت: فاطمه خانم. شما اصلا فاطمه راهم می‌گویی فاطی، زری. اسمها را می‌شکنیم و توهین می‌کنیم.
عواطف را در نظر نمی‌گیریم و شغلها را سبک می‌شماریم. چرا الان ما یک میلیون جوان بیکار داریم. بیکاری نداریم. حال ندارند، چون خیال می‌کنند که نجاری شغل خوبی نیست.
الان جوانی که دیپلمش را بگیرد و برود دنبال شغل بنایی و معماری، نداریم. شما جلوی دبیرستان بایست و با تمام جوانهای دبیرستان مصاحبه کن که می‌خواهند چه کاره شوند. اگر یکی گفت «من می‌خواهم معمار شوم»، اگر یکی گفت «من می‌خواهم نجار شوم». برای اینکه در زبانها احترام بنا و نجار و کارگر حفظ نشده است. این حرفهای ما در مورد کشاورز و برنامه کشاورزی و اینها هم همه شوخی است. بنده آخوند دروغ می‌گویم. بخاطر اینکه در شهر سخنرانی می‌کنم ولی در ده سخنرانی نمی‌کنم. دکتر هم دروغ می‌گوید. چون در ده نمی‌رود. معلم هم دروغ می‌گوید، در نتیجه دهاتی به شهر می‌آید چون وقتی مسئله می‌خواهد، شیخ نیست. مریض می‌شود، دکتر نیست. بچه‌اش می‌خواهد برود مدرسه، معلم نیست. می‌آید شهر آن وقت ما تبلیغات می‌کنیم که لطفا به شهر هجرت نکنید. باید بگوید اگر می‌خواهی من هجرت نکنم، پس تو هجرت کن. تو نیامدی، من آمدم. شوخی نداریم. یا باید برویم، یا باید بیایند.
چه طرحی دارید؟ طرح این است که هجرت باید اجباری شود. هر روحانی و هر معلمی و هر پزشکی، هجرت باید در سال برایشان اجباری شود. اگر به من گفتند یا برای تبلیغ به روستا برو یا عمامه‌ات را برمی‌داریم، یا نمی‌شود شما تمام وقت در تهران باشید. گناه روستایی‌ها نیست. اگر هجرت بر روحانی، بر فرهنگی و بر دانشگاهی و متخصصین اجباری شود این همه روستائیها اینجا نمی‌آیند.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment