امام هادی (ع)

موضوع: امام هادی(ع)
تاریخ پخش: 70/04/06

بسم الله الرحمن الرحیم

در خدمت برادران و خواهرانی که از مازندران و جاهای دیگر آمده‌‌اند و بعضی از همکاران آموزش و پرورشی‌‌مان هستیم و در کاخی هستیم که عیاشان، عیاشی کردند، ناصرالدین شاه‌‌ها، مظفرالدین شاه‌‌ها، احمد شاه‌‌ها، محمدرضا شاه‌‌ها در آن عیاشی کردند. چه صلح‌‌هایی اینجا امضاء کردند، چه قرارداد‌‌هایی که بستند، چه وطن فروشی‌‌ها که کردند. به خاطر عیاشیشان چه کار‌‌هایی که نکردند.
«قبل از بحثم یک نفرینی بکنم؛ خدایا! تمام کسانی را که در طول تاریخ جنایت پیشه بودند، نه جنایتکار، جنایت پیشه بودند و خط حق را کوبیدند، عذابشان را زیاد کن و به ما توفیق بده، پاسدار خون شهداء و اهداف حضرت امام باشیم» به مناسبت اینکه، در شب هفت تیر، به یک مناسبت و تولّد امام هادی(ع)، به مناسبت دیگر است، بحثمان دو قسمت خواهد داشت. تولّد امام هادی(ع) و هفتم تیر.
1- زندگی‌‌نامه امام هادی(ع)
امام هادی(ع) (امام دهم) در پانزدهم ذی الحجه در یکی از محله‌‌های مدینه به دنیا آمدند. عمر مبارکشان، چهل و دو سال بود. امام هادی(ع) تبعید شدند، زیر نظر بودند و در زمان خلفای بنی عباس، انواع سختی‌‌ها را چشیدند. این خاندان بنی امیه و بنی عباس، از هیچ رقم کاری که علیه اهل بیت بود، فروگذار نکردند. مادر امام سمانه، زن دانشمندی بود که خود امام هادی(ع) درباره‌‌اش می‌‌فرماید: «أمی عارفه بحقی و هی من أهل الجنه لا یقربها شیطان مارد و لا ینالها کید جبار عنید» (دلائل‌‌الإمامه/ص‌‌216) مادر من از وسوسه شیطان دور است. یعنی از اولیاء خداست، مادر من زن بهشتی است، اهل بهشت است، در خط رهبری سالم است.
امام جواد(ع) دوتا پسر داشت که یکی از آن‌‌ها امام هادی(ع) است. یکی از آن‌‌ها موسی است. امام هادی(ع) خودش علم غیب داشت. خداوند یک پسری به امام هادی(ع) داد، آن شبی که پسردار شدند، همه می‌‌آمدند و به امام تبریک می‌‌گفتند، اما امام ناراحت بود. گفتند: آقا، خدا به شما پسر داده است، شما باید خوشحال باشی، چرا چنین نگران و غم زده هستی؟ فرمود: من می‌‌دانم که این بچّه من بچه خرابی می‌‌شود، حتماً نام «جعفر کذاب» را شنیده‌‌اید، گاهی بچه امام هم خراب از کار در می‌‌آید. حالا چطور می‌‌شود که بچه‌‌های اولیای خدا خراب می‌‌شود؟ چون مسأله وراثت یک قسمت کار است. یک قسمتش هم تربیت است. چند چیز در تربیت اثر می‌‌کند. یکی از عوامل تربیت والدین هستند. یکی از آن‌‌ها هم استاد است. به همین خاطر می‌‌بینیم متوکّل عباسی، که بسیار آدم خطرناک و فاسدی بود، اما بچه‌‌اش خوب بود، بخاطر اینکه استادش خوب بود. هارون الرشید، بچه‌‌اش فکرش غیر از پدرش بود. عوامل تربیتی خیلی مهم است. گاهی پدر و مادر فاسد هستند، گاهی عامل تربیت دوست است. معلّم خوب است، پدر خوب است، اما دوست فاسد است و بچه را فاسد می‌‌کند. گاهی مسئله محیط است، گاهی همه خوب هستند، اما محیط فاسد، بچه را فاسد می‌‌کند.
از یک کشور انقلابی، از یک خانواده مسلمان، به یک محیط کفر می‌‌رود، اروپا می‌‌رود، آمریکا می‌‌رود، و محیط بر او تأثیر می‌‌گذارد و خراب می‌‌شود، البتّه بعضی‌‌ها هم خراب نمی‌‌شوند. اما محیط اثر می‌‌کند. یاران موسی آنطرف رودخانه (رود نیل) رفتند، تا دیدند محیط بت پرست است، به موسی گفتند: «یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ» (اعراف/138) برای ما هم بت درست کن. به موسی گفتند: بت درست کن، ما بت پرستی کنیم. موسی پیغمبر خدا بود، از او تقاضا داشتند که برایشان بت درست کند، این مثل این می‌‌ماند که یک کسی به امام خمینی بگوید: برو شاه را، بردار و بیاور. من می‌‌خواهم جاوید شاه بگویم. کسی که شاه را بیرون کرده است، حالا از او تقاضا کنند که شاه را بیاورد. از حضرت موسی که بت شکن است، تقاضا می‌‌کنند که بت تراشی کند. این تأثیر محیط فاسد است. البته از عوامل تربیت همسر می‌‌تواند باشد، بسیار افرادی هستند که همسرشان منحرفشان می‌‌کنند. به همین خاطر گفته‌‌اند، اگر زن دید، شوهرش مسلمان نیست، از اسلام رفته بیرون، سریعاً باید طلاق بگیرد. نباید همسر فاسد باشد.
به هرحال خدا یک پسر فاسدی به امام دهم داد. یعنی پسرش فاسد بود. وقتی به دنیا آمد، همه می‌‌گفتند: تبریک می‌‌گوییم که خدا به شما پسر داد. می‌‌فرمود: تبریک بگویید، اما من دلم خوش نیست. چون این نوزاد می‌‌دانم که آینده‌‌اش چیست. امام هادی(ع) رساله‌‌ای در رد جبر و تفویض نوشته‌‌اند. پاسخ‌‌های علمی به سؤالات می‌‌دادند، موعظه‌‌ها داشتند، افراد زیادی را تربیت می‌‌کردند، بیست نفر از راویان و از اصحاب و از خواص امام هادی(ع)، و از تربیت شدگانشان، اسمشان در تاریخ ثبت شده است. امام هادی(ع) روز کشاورزی می‌‌کردند، شب عابد بودند. روزها عرق می‌‌ریختند، شب‌‌ها اشک می‌‌ریختند. در مناجاتشان جمله‌‌ای داشتند و می‌‌گفتند: «مصیعٌ و رعد، فقیرٌ قَصَهَ»!
2- قم و کاشان در زمان امام هادی
یکی از شهرهایی که در طول تاریخ، طرفدار خط اهل بیت بوده‌‌اند، شهر قم است. در ایران چند شهر بودند، که این‌‌ها هیچ انحرافی نداشتند، از اول در خط اهل بیت بودند، یکی از آن‌‌ها قم است. اگر حمل بر تعریف نکنید، یکی از آن‌‌ها هم کاشان است. از بعضی از شهر‌‌های خراسان هم نام برده شده است. بعضی شهر‌‌های دیگر هم بوده است. اما به قم خیلی عنایت شده است. از اوّلی که اسلام پا گذاشته است، مردم قم، طرفدار خط اهل بیت بوده‌‌اند. مردم قم پولی برای امام هادی(ع) فرستادند، متوکل متوجه شد، گفت: نمی‌‌گذارم پول به دستشان برسد. امام فرمود: این‌‌ها موفّق نمی‌‌شوند. طرح‌‌های زیادی فرستادند، بالاخره پول رسید، وقتی پول را دادند، وسط راه یک کسی، یک جبه‌‌ای که برای یک زن قمی بود، جبّه‌‌اش را کش رفت و پوشید و یک جبّه دیگر جایش گذاشت. وقتی اموال دست امام رسید، امام فرمود: یکی از زن‌‌های قم جبّه‌‌ای فرستاده است. گفتند: آقا این جبه را در راه که می‌‌آمدیم، یک خانمی برداشته است و این را جایش گذاشته است. فرمود: خانم برنداشته است، همین است که تو پوشیده‌‌ای همان جبه است. طرف خیلی رسوا شد.
همین کاخی که امروز، فیلمبرداری می‌‌کنیم، چه قرارداد‌‌هایی در این کاخ امضاء شده است؟ چه جنایت‌‌هایی شده است؟ چه اهدافی و چه وطن فروشی‌‌هایی در آن شده است؟ و چه کسانی قرار بود که چه بشوند؟ اصولاً شیعه روی امامت تکیه می‌‌کند، روی رهبری تکیه می‌‌کند. ما دو امام داریم، «امام نار» و «امام نور». امام نور را قرآن می‌‌گوید: «أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (انبیاء/73) امام نار را می‌‌گوید: «أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» (قصص/41) هر دو ائمه هستند، منتها «أَئِمَّهً یَهْدُونَ»، «أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» امام نار و امام نور. شیعه روی امامت خیلی تکیه می‌‌کند، به همین خاطر و بحمدالله بخاطر اشک‌‌ها و خون‌‌ها و حرکتی که شده است، الآن در کل کره زمین، مسأله رهبری ما در جمهوری اسلامی، بهترین رهبرهاست. یعنی خون دادیم، اما به جایی رسیدیم که دیگر عیاش خانه‌‌ای در ایران برای رهبرانی، مثل شاه وجود ندارد. نظام شاهنشاهی واژگون شد. رهبری عالم، مجتهد، زاهد و مخلص داریم. خدایا! این نعمت‌‌هایی که به ما داده‌‌ای را از ما نگیر.
3- امام هادی و متوکل
رهبری از زمان رسول اکرم کج شد و هرچه گذشت کج‌‌تر شد. درست مثل خطی که این خط مستقیم است. اول کم کج می‌‌شود، بعد هر چه تاریخ پیش‌‌تر می‌‌رود فاصله‌‌اش از خط مستقیم، بیشتر می‌‌شود. جانشین پیغمبر، متوکل شراب خور شد، این‌‌ها بعنوان خلیفه رسول خدا، رئیس حکومت اسلامی شدند، متوکل جلسه عیاشی و شراب تاسیس کرد، لیوان‌‌های شراب آمد، جلسه و سفره عیاشی پهن شد. برای کوبیدن شخصیت امام هادی(ع)، شبانه در منزل امام ریختند، با نردبان در خانه رفتند. امام هادی(ع) وقتی دید دارند می‌‌آیند، گفت: صبر کنید، من چراغ بیاورم تا نیفتید. امام هادی را در مجلس شراب بردند، این خیلی درد است، ما اگر ببینیم یک طاغوت، یک مرجع تقلید را پیش خودش برده است. ولو طبیعی باشد، کلی غصه می‌‌خوریم، که عجب! چطور شد که مثلاً چنین شد. شبانه بریزند در خانه امام هادی، ولی الله اعظم، امام معصوم، فرزند رسول الله را سر سفره شراب متوکل عباسی ببرند… اما امام هادی(ع) چه کرد، اشعاری را خواند، حرکتی کرد، انقلاب فرهنگی کرد. متوکل گریه کرد، ظرف شراب را زمین زد. جلسه را تبدیل به یک جلسه دیگر کرد. و اصولاً شیعه معنایش این است که هر جا که بود، تحول بوجود آورد. اگر شما نشستی و ساکت شدی، نشان‌‌دهنده این است که خون امام هادی در بدن ما نیست. شیعه باید خون امام در بدنش باشد، آرام ننشیند، امام هادی(ع) با اشعارش، تحوّلی بوجود آورد. ظرف‌‌ها را شکستند، ناراحت شدند، آن قلدر طاغوتی گریه کرد و منقلب شد.
امام هادی(ع) را وقتی به جلسه عیاشی بردند، امام صحنه عیاشی را که دیدند، مطالبی را فرمودند که آقای حسام به شعر درآورده بودند، این مطالب باعث شد که متوکل قلدر طاغوت، تکان خورد، جام شراب را دور ریخت و منقلب شد و گریه کرد و امام را با سلام و صلوات برگرداندند. (در شب تولّد امام هادی بحث را گوش می‌‌دهید) امام دهم وقتی در کاخ تشریف می‌‌آوردند، افرادی که در کاخ بودند، پرده را برای امام کنار می‌‌زدند. یک روز گفتند: درست نیست که ما اینقدر امام را احترام بگذاریم. دیگر کسی پرده را کنار نزند. و خواستند امام را سبک کنند. امام وقتی وارد شد، به هر دری می‌‌رسید، خود پرده کنار می‌‌رفت. گفتند: این تصادف است. باز امام رفت و برگشت و پرده کنار رفت، مثل این در‌‌هایی که در بعضی اداره‌‌ها هست، هنوز نرسیده به در، خود در کنار می‌‌رود. افرادی که آنجا بودند، مات و مبهوت شدند، امام فرمود که: تحیر ندارد. قرآن می‌‌فرماید: «فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْری بِأَمْرِهِ» (ص/36) باد را در اختیار سلیمان قرار گذاشتیم که هر کاری سلیمان می‌‌خواهد، انجام دهد. امروز هم باد، هی تخته ما را جمع می‌‌کند.
یک کسی آمد منزل یکی از وعاظ معروف جناب مجلسی، گفت: هم تو ممنوع المنبر هستی و هم من، فرقش این است که تو را دولت ممنوع المنبر کرده است، من را مردم دعوتم نمی‌‌کنند. یعنی منبرم خوب نیست. تو که خوب هستی و مردم جمع می‌‌شوند، دولت ممنوع المنبر کرده است، من را مردم ممنوع المنبر کرده‌‌اند. من و فلانی که می‌‌رویم یکجا سخنرانی کنیم، می‌‌گوییم: «در را ببندید» با این تفاوت که او می‌‌گوید «در را ببندید» برای این که دیگر مردم نیایند. چون سالن و جلسه جا نیست. من که می‌‌گویم «در را ببندید» برای این می‌‌گویم که این چهارتایی هم که هستند، بلند نشوند و بروند. در را ببندید که کسی نرود. به هرحال امام هادی(ع) فرمود: «فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْری بِأَمْرِهِ» مگر تعجّب می‌‌کنید که باد در اختیار سلیمان باشد؟ متوکل می‌‌گفت: از دست امام هادی(ع) جانم به لبم رسیده است، خلاصه تمام امامان ما استخوانی در گلوی طاغوت بودند. حالا بعضی مثل امام حسین(ع)، قطعه قطعه می‌‌شدند و بعضی مثل امیرالمؤمنین ضربه می‌‌خوردند.
امام مسجد الحرام به متوکل نامه نوشت که اگر می‌‌خواهی حکومت مکه و مدینه، در اختیار تو باشد، امام هادی نباید اینجا باشد. تبعیدش کنید، از اینجا ببریدش و بالاخره امام را به سامرا بردند، آخوند درباری به متوکل می‌‌نویسد، که اگر بنا باشد امام هادی آزاد باشد، این مناطقی که امام هادی نفسش به آنجا می‌‌رسد، اینها از منطقه حکومت شما خارج است. اصلاً شیعه معنایش این است. شیعه چند معنی دارد، شیعه یعنی بیزاری از کفر، شیعه یعنی نجس دانستن کافر، یعنی شکنجه را قبول کردن و زیر بار طاغوت نرفتن.
4- اسلام واقعی و اسلام آمریکایی
علت این هم که مسئولین مملکتی اروپا، آمدند به مسئولین مملکتی ما گفتند: ما حرفی نداریم، صدام سر کار باشد، همین است. با اینکه آن‌‌ها همه کار علیه صدام کردند، اما می‌‌گویند اگر صدام باشد، بهتر است از اینکه حکومتی شبیه به حکومت شما باشد. حالا مگر این حکومت ما به آمریکا چه کرده است؟ به اروپا چه کرده است؟ این نشان می‌‌دهد که ما شیعه هستیم، اصولاً ما دو اسلام داریم که امام فرمودند، «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب» بد نیست یک نمونه‌‌هایی از آنرا برایتان بگویم. امام خیلی روی این دو تا جمله تکیه داشت. من آیات خیلی کوچکی می‌‌نویسم. خیلی ساده فرقش را ببینید، در اسلام ناب «وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ» (احزاب/39) از احدی جز خدا، نمی‌‌ترسد. ولی آن اسلام می‌‌گوید: «یَخْشَوْنَ النَّاسَ» (نساء/77) ما که از مردم می‌‌ترسیم. هر دو آیه قرآن است. یک گروهی «یَخْشَوْنَ النَّاسَ» یعنی از مردم می‌‌ترسیم، یک گروهی می‌‌گویند «وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ» خیلی فرق می‌‌کند. یک گروهی می‌‌گویند: «أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (انبیاء/73) یک گروه امام دارند که به خدا سوق می‌‌دهد «أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» (قصص/41) و یک گروه امام دارند که به آتش هدایتشان می‌‌کند، فرق می‌‌کند. یک مسلمان «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» (بقره/256) است، یعنی نسبت به طاغوت کفر می‌‌ورزد و طاغوت را قبول ندارد. یک مسلمان می‌‌بینی که «أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» (بقره/257) است، یعنی اصلاً رئیسش طاغوت است. یک جامعه اسلامی می‌‌گوید: مستشار خارجی را ما بیرون می‌‌کنیم. آیه‌‌اش این است: «لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ» (آل‌‌عمران/118) یعنی اگر از غیر خودتان، «بِطانَهً» یعنی مستشار، اگر از غیر مسلمان یک مستشاری آمد، از میان مسلمان‌‌ها بیرونش کنید. یک آیه می‌‌گوید: «وَ فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ» (توبه/47) اصلش چشم و گوش شما هستند. «سَمَّاعُونَ فیه»، «وَ فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ» معیار‌‌ها خیلی مشخص است. کشوری که مستشار را بیرون می‌‌کند، کشوری که مستشار را می‌‌گیرد. کشوری که امامش «یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»، کشوری که «یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» کشوری که «وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً» کشوری که «یَخْشَوْنَ النَّاسَ» معیار‌‌ها خیلی روشن است. کشوری که «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» کشوری که «أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» و…
5- مادر متوکل با امام هادی بود
متوکل می‌‌گوید: امام دهم، استخوان در گلویم شده است. چه کار کنم، حالا مادر متوکل، مرید امام هادی(ع) بود. مامورین متوکل خانه امام دهم ریختند، یک کیسه پول دیدند، دیدند این پول، مهر خورده است، عجب! مادر شاه، مرید امام است. نقل می‌‌کند: وقتی آیت الله شیرازی تنباکو را حرام کرد، ناصرالدین شاه در کاخش، که شاید هم اینجا بوده است. قلیان می‌‌کشید، یکمرتبه، زن در خانه آمد، قلیان را برداشت. ناصرالدین شاه گفت: کجا می‌‌بری؟ گفت: آیت الله قلیان را حرام کرده است. بحمدالله در مقابل این خط، یعنی خط انحرافی، همیشه یک جهت مخالفی بوده است، با اینکه در اقلیت بودند، اما همیشه مهره‌‌هایی بوده‌‌اند.
در دربار‌‌ها کسانی حامی و طرفدار اهل بیت بودند، ما زن‌‌های نمونه داشتیم، مادر متوکل طاغوت، مرید امام دهم(ع) بود.
حالا چون حاجی‌‌ها مکه هستند و شما بحث را می‌‌شنوید، بد نیست این را بشنوید. قرآن قصه‌‌های زیادی را از زن‌‌های خوب نقل می‌‌کند، مادر موسی به جایی رسید که خدا به او وحی می‌‌کرد. «وَ أَوْحَیْنا إِلى‌‌‌‌ام مُوسى‌‌» (قصص/7) خدا به مادر موسی وحی کرد که، چون پسربچه‌‌ها را می‌‌کشند، تو بچه‌‌ات را شیر بده، بگذار توی صندوق، بیندازش توی رودخانه، ما این بچه را به گونه‌‌ای به تو برمی گردانیم. اینکه خدا به مادر موسی وحی می‌‌کند، یعنی زن می‌‌تواند به جایی برسد که خدا به او وحی کند، البته حالا هر زنی نگوید که آقا به من الهام شده است.
گاهی بعضی می‌‌گویند که: خواب یک سید بزرگواری را دیدم، خود امام حسین(ع) بود! این سید بزرگوار که به خواب شما آمد، اول ببین نمازت را خوانده‌‌ای، یا نخوانده‌‌ای، زنی که نماز نخوانده و خوابیده، این سید بزرگوار، شیطان است. مگر می‌‌شود که یک سید بزرگوار به خواب زنی بیاید که نماز نمی‌‌خواند؟ برای مردها همینطور است. بعضی مردها، کارشان غلط است. ولی از این سیدهای بزرگوار را در خواب می‌‌بینند. زن و مرد فرق نمی‌‌کند. اما زن می‌‌تواند به جایی مثل مرد برسد، فرق نمی‌‌کند «وَ أَوْحَیْنا إِلى‌‌‌‌ام مُوسى‌‌».
6- هاجر یکی از زنان نمونه
یک زن نمونه مثل هاجر داریم. تمام حاجی‌‌ها که مکه می‌‌روند، باید به تقلید هاجر، هفت بار بین صفا و مروه بدوند، کوه صفا و مروه، یک خیابان سرپوشیده، چهارصد متر فاصله‌‌اش است. تقریباً همه حاجی‌‌ها هفت بار باید بدوند، چرا؟ برای اینکه قبل از موسی و عیسی، در زمان ابراهیم، این خانم دوید. و چون این خانم دوید، خدا بعد از آیه‌‌ای که می‌‌گوید «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» (بقره/158) می‌‌گوید: خدا شاکر است، یعنی شکر می‌‌کند. یعنی‌‌ای هاجر! اگر یک زمانی دویدی، وادار می‌‌کنم، در طول تاریخ، همه حاجی‌‌ها بدوند. همه حاجی‌‌ها را می‌‌دوانم، برای اینکه تو دویدی. خدا جبران می‌‌کند. مادر عیسی و زن فرعون از زن‌‌های نمونه هستند. ما چنین کسانی را داریم. پس کسی نگوید: آقا شوهرم بد بود! اگر شوهرت بد بود، شما می‌‌توانستی خوب باشی. پدرت بد بود، شما می‌‌توانستی خوب باشی. خانمت بد بود، شما می‌‌توانستی خوب باشی. پدر خانم و مادر خانمت بد بود، تو می‌‌توانستی خوب باشی. ما در اسلام کسانی را داشتیم که پدرخانم رهبر منافقین بود، پدر هم رهبر کفار، پسر مسلمان بود. یعنی پدرش جزء خط کفر، پدر خانمش رهبر منافقین، خودش یک آدم حزب اللهی بود. این‌‌ها هیچکدام انسان را اجبار نمی‌‌کند. که چون همه دروغ می‌‌گویند، من هم دروغ بگویم. چون همه فامیل گفتند، من هم این کار را بکنم. چون همه و… همه و… این‌‌ها بر هان نمی‌‌شود.
مادر متوکل خبیس، برای امام هادی پول می‌‌فرستد. حضرت عبدالعظیم حسنی، همین امامزاده‌‌ای که در شهر ری است و داریم زیارت حضرت عبدالعظیم، ثواب زیارت کربلا دارد. بخاطر اینکه تحت تعقیب حکومت قرار گرفت، فرار کرد، آمد در باغ‌‌های شهرری پنهان شد و عقایدش را به امام هادی عرضه کرد.
7- متوکل قبر امام حسین را شخم زد
امام هادی مریض می‌‌شود. به یک کسی پول می‌‌دهد و می‌‌گوید: برو قبر امام حسین، زیارت بخوان، می‌‌گوید: آقا شما خودت امام هستی، دعا کن در حق خودت. می‌‌گوید: من امام هستم، دعایم هم مستجاب می‌‌شود. اما من بنا دارم نماینده بفرستم، کربلا، آنجا دعا بخواند، که این در تاریخ بماند و خون حسین فراموش نشود. متوکل عباسی، قبر امام حسین(ع) را کشاورزی کرده است، متوکل عباسی قبر امام حسین(ع) خراب کرده است. وقتی متوکل عباسی قبر امام را خراب کرد، امام هادی نماینده می‌‌فرستد که به آنجا برو و… این‌‌ها بخاطر این است که، حرکت‌‌هایی شود.
شب تولّد امام هادی است، خدایا! تو را بحق محمد و آل محمد هر چه به عمر ما اضافه می‌‌کنی، به معرفت ما نسب به اهل بیت ما بیفزا، آل بنی امیه‌‌ها و بنی عباس‌‌ها و طاغوت‌‌هایی که اهل بیت را درهم می‌‌شکستند و یارانشان را تبعید و شکنجه می‌‌کردند، همه آن‌‌ها را عذابشان را زیاد کن.
کمتر روستایی است که امامزاده نداشته باشد، تمام امامزاده‌‌هایی که شما در روستاها می‌‌بینید، همه از یاران و نسل اهل بیت بوده‌‌اند، که بخاطر فرار از طاغوت‌‌ها به روستاهای ایران پناه می‌‌بردند، و خدا را شکر که ما ایرانی هستیم، و از اول طرفدار خط اهل بیت بوده‌‌ایم.
8- آیت‌‌الله بهشتی و 72 تن
حالا بمناسبت هفتم تیر دو، سه جمله من بگویم. درباره مسأله هفتاد و دوتن باید بگویم که ما در تاریخ سه جا هفتاد و دوتن داریم. که این خیلی برای من مهم است. یک هفتاد و دو تن که در یاری رسول اکرم، در احد شهید شدند، و هر هفتاد و دو نفر اسمشان در الغدیر هست. یک هفتاد و دو تن در کربلا، و یک هفتاد و دو تن در حزب جمهوری… حالا چطور شد در تاریخ همه این‌‌ها هفتاد و دو تن شدند، این خودش یکی از اسرار است.
9- خصوصیات آیت‌‌الله بهشتی
بهشتی که بود؟ هفتاد و دو تن که بودند؟ بهشتی هم قوّه مقننه بود، هم قوّه مجریه و هم قوّه قضاییه بود، در خبرگان اول قوّه مقننه بود، دوازده تا از قانون‌‌های کشور‌‌های مترقّی را مطالعه کرد، چون ایشان چند زبان خارجی خوب بلد بود و گفت: قانون جمهوری اسلامی باید طوری نوشته شود، که تمام منافع قوانین مترقّی را داشته باشد. و ما چیزی داشته باشیم که قوانین مترقّی دنیا نداشته باشند. به عنوان قوّه مجریه، برنامه ریز تشکیلاتی، خط دهنده‌‌ای به همه مجریان مملکت، و در قوّه قضاییه، رئیس قوّه قضاییه در زمان خودش بود. بهشتی نمونه نظم بود.
ملاقاتی با ایشان داشتم، قرار ملاقات ساعت تقریباً چهار بعد از ظهر بود، زمان طاغوت بود و هنوز جمهوری اسلامی نشده بود. گفتم برای اینکه با ایشان بیشتر صحبت کنم، ده دقیقه زودتر رفتم، در را زدم، خود ایشان دم در آمد و گفت: قرار ما با شما چه ساعتی بود؟ گفتم: چهار! گفت: زود تشریف آورده‌‌اید، بفرمایید بنشینید، من چهار می‌‌آیم. یکروز هم به قم منزل ما تشریف آوردند. گفتم: تا کی تشریف دارید؟ نگاه به ساعت کرد و گفت: من پنجاه و پنج دقیقه منزل شما می‌‌مانم، و از اینجا تا منزل آقای ربانی املشی چقدر راه است؟ گفتم: پنج دقیقه. گفت: من ساعت فلان با ایشان قرار دارم. پس پنجاه و پنج دقیقه اینجا می‌‌نشینم. و پنج دقیقه هم در راه هستم. خیلی منظّم و بسیار مؤدّب بودند. آقازاده ایشان می‌‌گفت: در یکی از کشورها از کنار قبرستانی می‌‌رفتیم، سگی در قبرستانی بود. دوستان یک متلکی گفتند. (گفتند: فلانی آمده سر قبر فلانی فاتحه بخواند، چون رهبر یکی از کفار هم اونجا بود) فرمود: کافر است، ما با فکرش بد هستیم، اما توهین نباید به هیچ وجه باشد. ایشان چقدر ادب داشت و چقدر مظلوم بود. همه یارانش هم همینطور بودند. محمد منتظری از تحفه‌‌های روزگار بود. هیچ عمامه به سری در زمان ما به اندازه محمد منتظری آوارگی نکشید. از مؤسسین سپاه و از برنامه ریزان سپاه بود. شکنجه‌‌ها شد، و همه هفتاد و دو تن هر کدامشان، یک چنین حرکت‌‌هایی داشتند.
یک روز مرحوم بهشتی، به من تلفن کرد و گفت: با شما کاری دارم. زمان طاغوت، ما از قم به تهران آمدیم. گفت: ما هرکجا جلسه می‌‌گیریم، ساواک می‌‌گیرد. یک طرحی دارم شما می‌‌توانی پیاده کنی؟ گفتیم: طرحتان را بفرمایید. گفت: ما از هر فامیلی، فامیل‌‌های مختلف، یک تحفه انتخاب می‌‌کنیم، یک کلاس سی، چهل نفری برای شما می‌‌گذاریم. شما یک دوره اصول عقاید برای این‌‌ها بگویید و این‌‌ها بنویسند. این‌‌ها شب جمعه که می‌‌شود، به دید و بازدید می‌‌روند و دختر و پسر‌‌های فامیل را بعنوان دید و بازدید، در خانه‌‌هایشان جمع می‌‌کنند و آنچه از تو یاد گرفته‌‌اند، برای دختر و پسر‌‌های فامیل می‌‌گویند. ما می‌‌توانیم با این وسیله چهل تا کلاس در تهران درست کنیم که ساواک هم ما را نگیرد. چون دید و بازدید دختر و پسر فامیلی است. من قبول کردم و از قم به تهران آمدیم و ایشان چهل نفر به ما داد. یک دوره برایشان می‌‌گفتیم و آن‌‌ها می‌‌نوشتند، بعد این‌‌ها آنچه نوشته بودند را در خانه‌‌ها برای فامیل نقل می‌‌کردند و…
خیلی مغز طراحی داشت، آنوقتی که ساواک، چهار چشم نگاهش می‌‌کرد، صدها کلاس داشت. سی سال پیش آمد و سی طلبه را انتخاب کرد و گفت: باید هر کدام از شما، یک زبان خارجی بلد باشید و… عجب هفتاد و دو تنی! ولی الحمدلله خونشان هدر نرفت. الآن کشور ما عزیزترین کشورها، امّت ما بهترین امّت‌‌ها و رهبر ما بهترین رهبرها هستند. قدرتمان و وضع سیاسی ما الحمدلله خوب است. اگر گیری داریم در خودمان است. در رشوه‌‌هایی است که شما در اداره می‌‌گیرید. در کم کاری است که بنده می‌‌کنم. در سرهم بندی است که کارگر می‌‌کند. کارگرمان سرهم بندی می‌‌کند. کارمندمان تفره می‌‌رود. بازاری ما گرانفروشی می‌‌کند و… گیر الآن در مملکت نیست، گیر در خودمان است. باید مواظب باشیم و بهشتی‌‌هایی که داریم، لت و پارشان نکنیم. الآن هم متاسفانه بازار شایعات زیاد است. ‌‌ای فلانی چه کرد و… هر چه شنیدید، تحقیق کنید. من یک بار دیگر در تلویزیون گفتم، حالا هم بمناسبت مظلومیت شهید بهشتی می‌‌گویم. قرآن یک آیه می‌‌گوید، من می‌‌خواهم یک آیه بالاتر از قرآن بگویم. «استغفرالله ربی و اتوب الیه»…
یک کسی می‌‌گفت: من از علی شجاع‌‌تر هستم. گفتند: علی از مردم نمی‌‌ترسد. من نه، از مردم می‌‌ترسم نه از خدا می‌‌ترسم. گفت: من از علی سخاوتم هم بیشتر است، گفتند: چطور؟ گفت: چون علی از دنیا می‌‌گذشت، من هم از دنیا گذشته‌‌ام و هم از آخرت. یکبار هم گفتم: حالا که اینطور است، من از پیغمبر بالاتر هستم، پیغمبر دست کارگر را بوسید، من یک آدم بیکار بغلم بود، دستش را بوسیدم. گفتم: من یک آدم بیکار را هم دستش را می‌‌بوسم، حالا می‌‌خواهم یک جمله بالاتر از قرآن بگویم.
قرآن می‌‌گوید: اگر فاسق خبری را آورد، تحقیق کنید. من می‌‌خواهم بگویم: اگر عادل هم حرفی زد، باز هم تحقیق کنید. چون بسیاری آدم‌‌های خوبی هستند، اما خبر ندارند، می‌‌آیند و این‌‌ها را کوک می‌‌کنند، هر چه شنیدید، تحقیق کنید. قرآن می‌‌گوید: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) اگر فاسق خبر آورد، تحقیق کنید. من می‌‌خواهم بگویم که اگر عادل هم خبر آورد، تحقیق کنید. برای بهشتی خانه چند طبقه گفتند، خانه‌‌اش یک طبقه بیشتر نبود. چقدر تهمت به او زدند. الآن هم خط کلی آمریکا، اروپا، شرق و غرب و منافق و لیبرال و تمام گروه‌‌های ضد اسلام کوبیدن روحانیت است.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment