امام هادی (علیه السلام)، دوران زندگی

موضوع: امام هادی(علیه السلام)، دوران زندگی
تاریخ پخش: 72/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی»

بحث راجع به امام هادی امام دهم است من دیروز پرونده‌های بحث‌های تلویزیون را تو این، چهارده سال مطالعه کردم دیدم با کمال تأسف و شرمندگی به پیشگاه امام هادی(ع) یک بحث تا حالا راجع به امام دهم نداشته‌ام و شاید عذر من را حضرت بپذیرد. به خاطر این که به شب جمعه‌ای نرسیده‌ایم که مناسبت پیش بیاید اما این شب جمعه یعنی فردای روزی که بحث را می‌بینید راجع به امام دهم است گفتم کی راجع به امام دهم صحبت کنم.
آشنایی با امام دهم:
1- همه امامان در کمال و انجام وظیفه یکی هستند
اصولاً، چند تا جمله را بگویم، امامان ما همه ایشان یکی هستند این طور نیست که یک امام از امام دیگر بهتر باشد. شرایط ایشان فرق می‌کند ممکن است حرکت هایشان فرق بکند اما هدف همه یکی است. من یک وقت مثالی زدم. مثال، مثال خوبی بود. گفتم گاهی انسان یک پارچه‌ای را تو آب فرو می‌کند بعد وقتی از آب آورد بیرون وقتی می‌خواهد فشار بدهد پارچه را با یکی از دست‌ها پارچه را از یک طرف تاب می‌دهد با دست دیگر به طرف دیگر می‌تابد یعنی دو تا دست نحوه حرکت‌شان فرق می‌کند اما هدف یکی است گاهی ممکن است حرکت‌ها فرق کند هدف یکی بود یعنی امام دهم کربلا بود عین امام حسین(ع) بود و امام حسین در سامرا بود عین امام دهم بود فرق نمی‌کند. این یکی.
بنابراین گاهی وقت‌ها تقسیمات هم که ما می‌کنیم «والشجاعه الحسینیه والحلم الحسنیه» این طور تو ذهن می‌آید که شجاعت برای امام حسین است. حلم برای امام حسن نه این طور نیست همه امام‌ها کاظم هستند همه امامان راضی هستند به رضای خدا. همه امام‌ها حلم دارند فرق نمی‌کند منتهی گاهی به یک دلیلی یک امام را بیشتر به او عنایت دارند و آن دلیل سیاسی است. لابد خبر دارید که بنی عباس، بنی امیه زید را شیهد کرد زید پسر امام و رهبر انقلاب بود پسر زید هم یحیی او هم رهبر انقلاب بود شهید شد. آن وقت مردم خراسان تصمیم گرفتند حال که نباشد که دودمان اهل بیت را بنی امیه نابود کند زن‌ها همه اعتصاب کردند هر کدام پسر زائیدند اسمش را بگذارند یحیی و این به خاطر کوری چشم بنی امیه بود گاهی یک بار یحیی اوج می‌گیرد نه این که یحیی از عیسی بهتر است. به خاطر این که دارند ذریه پیغمبر را نابود می‌کنند این‌ها به کوری چشم دشمن. مثل سه تا صلواتی که ما برای امام می‌فرستادیم به کوری چشم شاه. و الآن بکوری چشم آمریکا خط امام زنده است. گاهی به خاطر کوری چشم مخالف سه تا صلوات می‌فرستیم و الا کسی نمی‌خواهد بگوید العیاذبالله امام امتیاز دارد بر امامان دیگر و با آن‌ها فرق دارد این مسئله نیست. پس جمله را داشته باشید همه امامان در کمال و در انجام وظیفه یکی هستند. این اصل اول.
2- شناخت شناسنامه‌ای خیلی مهم نیست
اصل دوم: یک شناخت شناسنامه‌ای است که آن ساده است این خیلی مهم نیست. نام: علی النقی لقب: ابوالحسن ثالث، این اب کنیه است مثل جناب که در فارسی می‌گوییم. در عرب غیر از اسم کنیه هم می‌گذارند. مثلاً اسمش حسین است ما می‌گوییم اباعبدالله الحسین احترام می‌گذارند. مادر: خانمی است بنام سمانه که خوشبختانه بعد از انقلاب خیلی از خانم‌ها اسم سمانه هم روی دخترها گذاشتند سمانه کنیزی بود از اهل مغرب ولی موفق شد که زن امام باشد. یک جمله جالب.
شش نفر از امامان ما مادرشان کنیز بوده است. ما دوازده تا امام داریم شش نفر از ایشان مادرشان کنیز بوده است و این نشان دهنده این است که زنان برده می‌توانند از نظر رشد معنوی مادر امام بشوند. این طور نیست که اگر یک زنی از یک خانواده گمنامی بود این حتماً بچه هایش رشد نکنند. ممکن است آدم دختر بگیرد از فامیل‌هایی بسیار گمنام اما بچه هایش بسیار رشید باشند کما این که مراجع تقلید ما بسیاری از ایشان بچه‌های روستا هستند.
کما این که موسس حوزه علمیه قم یعنی استاد امام و استاد آیت الله العظمی گلپایگانی و استاد آیت الله اراکی و استاد مراجع حاج شیخ عبدالکریم حائزی است و پدر حاج شیخ عبدالکریم گوسفند فروش بوده است. مادر گمنام پدر گمنام بچه روستا. اما خداوند اراده کرد که این موفق بشود. البته اراده‌ها هم یک مقدماتی می‌خواهد که مقدماتش جالب است. حاج شیخ عبدالکریم یتیم می‌شود شوهرخاله می‌آید خانه خواهر زن، می‌بیند که این پسر هوشش خوب است می‌گوید حیف است ایشان تو دهات یزد استعدادش حرام بشود دستش را می‌گیرد می‌برد مکتب خانه بعد از مکتب خانه او را کمک می‌کند و می‌شود حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم. که این حاج شیخ عبدالکریم خیلی قدر آن شوهر خاله را می‌دانست. شوهرخاله که مرحوم شد دختری داشت پیرزنی بود در مشهد حاج شیخ عبدالکریم می‌گفت من حاضرم هر خدمتی به این خانم پیرزن بکنم حتی یک جمله‌ای گفته بود که نمی‌دانم در تلویزیون گفتنی است یا نه! بگذارید بگویم گفته بود من حاضرم قبل از این که ایشان برود دستشویی آفتابه را برای ایشان آب کنم. چرا که پدر این مرا از بیسوادی نجات داد دستم را گرفت از ده آورد تو مکتب خانه و از آن جا من را هل داد.
3- ثروتمند باید بداند پولش را کجا خرج کند
گاهی یک پولدارهایی هستند که یا بچه ندارند یا بچه هایشان هوش ندارند یا اگر هوش دارند رشد کردند و رفتند. یعنی وارد زندگی شده‌اند ولی آدم پولداری است و می‌داند که در روستاهای ما یا در فامیل‌های خودش بچه‌هایی خوش استعداد و بی پول هست که اگر ماهی پنج هزار تومان نه، نصف پول یک پیکان خرجش بشود می‌شود یک دکتر می‌شود یک فوق لیسانس و متخصص می‌گوید حالا خیلی خوب انگار من ماشین داشتم افتاد تو دره من یک میلیون خرج این جوان می‌کنم این را از بی سوادی رشدش بدهم حالا که هوشش خوب است بگذار به او پر و بال بدهم و ما بسیاری از این کارها را می‌توانیم سرمایه گذاری کنیم. این شوهرخاله حاج شیخ عبدالکریم در تمام تبلیغات حوزه علمیه قم شریک است و تبلیغات حوزه علمیه قم را شما ساده نگیرید که الآن از طریق پسرها و دخترهایی که در قم درس خوانده‌اند خیر و برکت می‌رسد.
خیلی مهم است که آدم بلد باشد کجا پول خرج کند. این قدر آدم داریم پول می‌دهد مدل خانه و ماشینش را عوض می‌کند. این قدر آدم داریم که با دو سه میلیون دکتر و مهندس و آیت الله اضافه می‌کند. یعنی سه تا دانشمند تحویل می‌دهد. او هم پیکانش را بنز کرده است. پول خرج کردن عقل می‌خواهد و لذا حضرت زین العابدین می‌گوید خدایا کمکم کن که چه جوری پول خرج کنم. دعایش این است «وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَهِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ»(صحیفه سجادیه/ دعاى 20) یعنی خدا هدایت کن من را که چی؟ هدایتم کن کجا پول خرج کنم. دعا کردن هنر می‌خواهد پول خرج کردن هنر می‌خواهد.
به شخصی گفتند چون تو از اولیاء خدا هستی فلان کار را کردی سه تا دعای مستجاب داری. با خودش گفت چه کنم؟! یک زنم خوشگل ترین زن‌های روی زمین شود. دعایش مستجاب شد شکلش زنش برگشت چه شکلی! دید مردم از بالای پشت بام از توی روزنه همه می‌خواهند خانم آقا را ببینند دید زندگی برایش تلخ شد. عصبانی شد گفت دعای دوم: گفت شکل زنم برگردد دیگر کسی نگاهش نکند برگشت شکل زنش دیگر خودش هم رغبت نداشت به او نگاه کند. گفت دعای سوم: مثل اولش بشود. سه تا دعا داشت منتهی مخ نداشت این سه تا دعا را کجا بکار بگیرد. این قدر جوان داریم حالیش نیست که عمرش را کجا خرج کند. می‌آید مسجدالحرام حاجی ریش سفید پایه‌ها را می‌شمارد. بعد می‌گوید آقا مسجدالحرام صد و سی بلندگو داشت. خوب تو اگر انباردار کارخانه بلندگوسازی می‌شدی بهتر بود. آخر این شد کار تو رفتی مکه بلندگو بشماری.
یک آدم‌هایی هستند صبح به صبح خودشان را وزن می‌کنند می‌گوید فی الان هشتاد و سه کیلو هستم. دیروز هشتاد و دو کیلو و نهصد گرم بودم. باباجان یعنی چه مدام خودت را وزن می‌کنی. ببین چند تا کلمه یاد گرفته‌ای. ببین چند تا قدم خیر برداشتی آدم‌هایی هستند حرام می‌شوند پول‌شان، فکرشان، کلام‌شان و عمرشان تباه می‌شود و لذا به قول قرآن می‌گوید «أَسْرَفُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ» (زمر/53) یعنی اسراف کردند اما چه چیز را؟ جان‌شان را حرام کردند. باختند. ماه رجب در پیش است از دعاهای ماه رجبی این است «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِک»(مصباح‌المتهجد/ ص‌369) باختند آن‌هایی که کار غیرالهی کردند.
خدا رحمت کند مطهری را به من می‌گفت: این دعا مال رجب است ولی تو زیاد بخوان. سفارش شهید مطهری بود به من می‌گفت باختند آن‌هایی که برای غیر خدا کار کردند. کارهای‌مان اگر رنگ خدایی داشته باشد، «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/96) اگر کارها رنگ خدایی داشته باشد باقی است اگر رنگ الهی نداشته باشد می‌پرد گر چه در سطح اعلا حتی در سطح وزارت. اسدالله اعلم وزیر دربار بود می‌خواست هویدا را راضی کند نخست وزیر می‌خواست شاه را راضی کند شاه می‌خواست کارتر را راضی کند کجا هستند اعلم، هویدا، شاه و کارتر، این معنای آیه است. باختند، (خَابَ) یعنی باختند آن‌هایی که در خانه غیر از تو رفتند(ان شاءالله) خدا رژیم بعث را نابود کند راه کربلا باز شود برویم وارد حرم امام دهم بشویم یکی از جملاتی که در زیارت است این است می‌گوییم‌ای امام دهم پاشدم از راه دور آمدم من را با دست خالی برنگردان(خیبه) یعنی(خَابَ) یعنی من را محروم برنگردان.
4- علم و کمالات امام هادی(ع)
سی و سه سال حضرت امامت داشتند ولی عمر مبارکشان چهل و یک سال بود هشت تا طاغوت آقا را اذیت کردند و امام هادی از نظر علم از نظر اخلاق… کتاب‌هایی در این زمینه نوشته شده است. خوشبختانه یکی از مراجع تقلید برای امام هادی(ع) کتاب نوشته است و شاید بشود گفت تنها مرجع تقلیدی که، تا آن جایی که ما می‌شناسیم، تنها مرجع تقلیدی که راجع به امام هادی(ع) کتاب نوشته است آیت الله العظمی میلانی بود که در مشهد مقیم بودند ایشان هفت جلد کتاب نوشته است به نام «قدتنا کیفاً عرفهم» بخشی راجع به هر امام نوشته است در هفت جلد من به صورت فهرست برای شما می‌خوانم.
امام علم غیب دارد همه امامان علم غیب داشتند. یک کسی آمد گفت خانم من تازه حامله شده به امام دهم گفت دعا کنید پسر به دنیا بیاورد. امام یک لحظه توجه کرد گفت دختر بهتر است و دختردار می‌شوی. بعد هم دختردار شد. کسی آمد گفت دعا کنید بچه من پسر شود فرمود بچه شما پسر است اسمش را هم بگذارید محمد.
از این علم غیب‌ها زیاد است یک نگین قیمتی بود داده بودند به یک زرگر خلیفه وقت گفته بود از این نگین برای من یک انگشتر درست کن این رفته بود نگین را بتراشد، نگین دو قعطه شده بود آمد پیش آقا که من یک نگین سلطنتی را آمدم تراش بدهم دو تا شده است حالا من را می‌گیرند و پدرم را درمی آورند دستم به دامان شما، امام دهم، یک توجهی کرد. روایاتی داریم امامان معصوم عمودی از نور دارند یعنی یک رابطه دارند با توجه به آن رابطه از غیب خبردار می‌شوند. چند تا کانال دارند. یکی از کانال‌ها عمود نور است که با یک توجه از غیب خبر می‌گرفتند.
یکی داریم کتاب فاطمه(س) مصحف فاطمه که حضرت امام دهم در وصیت نامه‌اش از آن اسم برده است. حضرت زهرا (س) کتابی داشت بنام کتاب فاطمه، اخبار آینده در آن ضبط بود گاهی اوقات از امام صادق(ع) می‌پرسیدند می‌گفت بگذارید من کتاب زهرا را ببینم و از کتاب زهرا می‌گفت در آینده این خبرها می‌شود. آمد گفت آقا نگین دو تا شده است زرگری هستم نگین قیمتی است. و مال شاه است دستم به دامان شما یک فکری بکن. امام لحظه‌ای توجه کردند و فرمودند که دو تا شده است؟ خوب شده است. یک مرتبه دید از دربار آمدند که دربار گفته است من دو تا خانم دارم دو تا خانم دارند دعوا می‌کنند. از زرگر تقاضا می‌کنیم که اگر می‌شود این را دو تا کند. از این نمونه‌ها زیاد است.
امامان ما به تمام زبان‌ها صحبت می‌کردند یک وقت می‌گفت خدمت امام دهم رسیدم به خوبی فارسی صحبت کرد. دیگر خدمت امام رسید هندی صحبت کرد. عربی هم که زبان خودشان بود و کس دیگر رسید ترکی صحبت کرد. به امام گفت آقا شما با هر کسی یک جور صحبت می‌کنی فرمود ما مال خودمان مال خداوند متعال هستیم و خداوند به ما این زبان‌ها را داده است. علم غیب داشتند. از آینده خبر داشتند کمالات زیادی داشتند که قابل مقایسه با ما نیست.
5- شقاوت و پستی متوکل عباسی
متوکل عباسی، هر چه بنی امیه کوتاه آمدند متوکل عباسی جبران کرد. وقتی دید روی قبر امام حسین گنبد و بارگاهی ساخته‌اند و دور حرم امام حسن دارند خانه می‌سازند دستور داد همه را خراب کردند و کشاورزی کنند که اصلاً قبر امام حسین محو بشود و اگر زائری می‌رفت برای قبر امام حسین دستش را قطع می‌کرد. البته یک مسجد می‌ساخت به متوکل می‌گفتند ما نمی‌فهمیم هم مسجد می‌سازی هم قبر امام حسین را خراب می‌کنی. آن کارت چیست این کارت چیست؟ به قول امام فرمود یکی از آن‌ها اسلام ناب است یکی اسلام آمریکایی است. مردم که می‌آیند سر قبر امام حسین انقلابی می‌شوند می‌گویند امام حسین قطعه قطعه شد زیر بار طاغوت نرفت بیایید ما هم بیعت کنیم. زیر بار ظلم نرویم. سر قبر امام حسین از شهادت و خون الهام می‌گیرند تو مسجد ذکر می‌گویند و چرت می‌زنند من هر جا مردم ایمان داشته باشند با حماسه و حرکت مخالفم بنابراین مسجد این‌ها را خراب می‌کند.
امام حسین این‌ها را بیدار می‌کند البته آن مسجدی که آن‌ها ساختند لذا در یک کتابی است بنام سامرا که تاریخ سامرا را نوشته است عکس مسجدی که متوکل عباسی ساخته در آن است. یعنی مسجد جامع می‌ساخت. اما قبر امام حسین را هفده بار خراب کرد. خیلی جسارت می‌خواهد که قبر امام حسین را هفده بار خراب کند. بعد از متوکل هم وهابی‌ها این کار را کردند مرحوم میرزا خلیل کمره‌ای از علمای تاریخ دان قوی ایشان کتابی نوشته می‌گوید وهابی همین‌ها که الآن دمبشان در سعودی هست. آمدند قبر امام حسین را خراب کردند ضریح را شکستند و تو حرم از چوب ضریح قهوه دم کردند خوردند. این‌هایی هستند که قبر امام حسن مجتبی و امام زین العابدین (علیهما السلام) را خراب کردند. هر که رفته است مکه می‌داند. قبرستان بقیع چهار تا امام است مثل خرابه، خاک است و قبر امام حسین(ع) هم به یک چنین سرنوشتی مبدل شد.
متوکل عباسی آن مرد نانجیب نذر کرده بود که اگر خوب شد مقدار زیادی پول در راه خدا بدهد خوب شد حالا بحث این بود که مقدار زیاد چه قدر است. چون گفته بود دینارهای کثیره یعنی مقدار زیاد. هر کسی یک چیزی گفت. گفتند برویم پیش امام هادی آمدند خدمت امام گفتند خلیفه نذر کرده است که پول زیاد بدهد پول زیاد چه قدر است امام فرمود پول زیاد حداقل آن هشتاد و سه تا است گفتند از کجا می‌گویی هشتاد و سه تا فرمود: در قرآن یک آیه داریم: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‌ مَواطِنَ کَثیرَهٍ» (توبه/25) خدا شما را کمک کرده است در جاهای زیاد. آن وقت جاهایی که خدا کمک کرده است این مسئله مربوط به جنگ است و پیغمبر در عمرش هشتاد و سه جنگ داشت و چون جنگ‌هایی را که پیغمبر داشته است و مورد لطف قرار گرفته و هشتاد و سه تا بوده است و به هشتاد و سه تا خدا گفته است کثیره پس این جا می‌شود کثیره را هشتاد و سه تا گفت.
گفتند اگر آدم کافر باشد می‌تواند کنیه‌اش را بگوییم کنیه برای احترام است به آدم کافر هم می‌توانیم کنیه‌اش را بگوییم فرمود بله خداوند وقتی می‌خواهد لعنت کند به ابولهب کافر اسمش را می‌برد ابولهب و ابولهب کنیه است اسم نیست. پس به آدم کافر هم می‌شود کنیه گفت. کنیه یک حساب خاصی دارد.
6- علم غیب امامان از جانب خداست
امام هادی علم غیب داشت مثل باقی امامان سؤال چگونه امامان ما علم غیب داشتند؟ یک تماس با نور دو تماس با کتاب فاطمه زهرا(س) منبع علم غیب این دو تاست. البته امامان شرایط‌شان هم فرق می‌کند وقتی می‌گوییم علم غیب دارند روایت داریم گاهی علم غیب دارند گاهی ندارند. یعنی گاهی چراغ روشن می‌شود می‌بینند گاهی چراغ روشن نمی‌سوزد نمی‌بینیدیعنی علم غیبشان از خودشان نیست. از طرف خداوند است. خداوند علمش از خودش است گاهی بانک خودش پول چاپ می‌کند گاهی پول چاپ شده را نگه می‌دارد فرق می‌کند زمینی که خودش نفت داشته باشد یا زمینی که نفت را با لوله برایش بفرستند. خداوند، بلاتشبیه، خداوند علم غیبش از خودش هست ولی غیر خدا علم غیبش از خودش نیست «لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ» (نمل/65) قرآن می‌گوید غیر از خدا کسی علم غیب نمی‌داند بله جز خدا کسی علم غیب نمی‌داند یعنی از خودش اما خداوند علم غیب را به دیگران می‌دهد «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْک» (آل عمران/44) خداوند علم غیب دارد منتقل می‌کند. امام دهم(ع) این طوری که آیت الله میلانی در این کتاب نوشته است و هم چنین دانشمند محترم آقای عطاردی کتابی نوشته بنام(مسند امام هادی) یعنی حدیث‌هایی که از امام دهم هست توی این است.
کتاب مفصل است و شاگردان امام دهم را هم نوشته ‌اند. امام دهم، صد و هشتاد نفر شاگرد داشته است و یکی از این شاگردها خانم بوده است. منتهی زندگی ایشان تحت محاصره بوده است. فرماندار مدینه نامه نوشت به دربار بنی عباس. نوشت‌ای حکومت اگر می‌خواهید حکومت دست شما باشد امام دهم نباید مدینه باشد چون این‌ها علم و اخلاق ایشان چنان برای مردم جاذبه دارد که مردم گردشان جمع می‌شوند و اگر دور امام دهم جمع شوند کودتا می‌کنند رژیم تو را سرنگون می‌کنند و متوکل به خاطر این که امام را تحت نظر داشته باشد از مدینه آورد سامرا تحت نظر که تمام کارهای امام زیر نظر باشد.
7- برخی حرکت‌های امامان برای حفظ اسلام و شیعیان
همه امامان ما زیر نظر بودند با یک مشکلاتی، امامان ما، خیلی زجر کشیدند. اما آدم وقتی تاریخ امامان را می‌خواند می‌بیند باید برای همه ایشان گریه کند. حیف است که فقط برای امام حسین گریه کند این‌ها خیلی مظلوم بودند. گاهی با یک حرکت‌هایی این‌ها اسلام را نگه می‌داشتند. یک روز امام صادق(ع) پیغام داد به پسر زراره گفت به پدرت سلام من را برسان بگو یک جلسه علنی است من از تو می‌خواهم انتقاد کنم ناراحت نشوی، چون حکومت زیر نظر دارد اگر از تو انتقاد کردم می‌گویند خیلی خوب ایشان شیعه نیست طرفدار امام صادق نیست. دیگر دست از سرت برمی دارند از سرت که دست برداشتند آن وقت تو کارهایت را بکن. یعنی گاهی امام مجبور می‌شد از عزیزترین اصحابش انتقاد کند که حکومت حساس نشود.
خیلی شیعه شناسی و شیعه کشی با یک فرمول عجیبی تحت تعقیب بود. امام هفتم در کاظمین در زندان شهید شد. می‌خواستند ببینند شیعه کیست؟ ! گفتند برای شیعه شناسی از جنازه امام کاظم استفاده کنیم گفتند می‌گذاریم روی پل بغداد سه روز روی حسر باشد هر کسی آمد فریاد زد می‌فهمیم این شیعه است. اصلاً برای شیعه شناسی سه روز بدن امام را روی پل گذاشتند ببینند چه کسی حساسیت نشان می‌دهد هر کس حساسیت نشان می‌دهد معلوم است او شیعه است و او را تحت تعقیب قرار می‌دهند.
این رقم مکتب با خون حفظ شده است. ما داشتیم افرادی را برای این که وقتی متوکل گفته است بروند برای زیارت قبر امام دست‌شان را قطع می‌کنیم دستش را قطع کرده است برای این که به زیارت قبر امام حسین برود. یعنی قبر امام حسین زائر داشته باشد و آن جا کشت و کار نشود یعنی بالاخره با خون امام حسین را نگه داشتند دین با زحمت بدست ما رسیده است.
همان زمانی که ممنوع بودند زیارت امام حسین امام دهم دید چه کند متوکل حکومت را در دست دارد و قبر امام حسین را محل کشاورزی کرده‌اند. یک نماینده فرستاد گفت من مریض شده‌ام تو برو سر قبر امام حسین برای من دعا کن گفت آقا شما خودت امام هستی گفت من امام هستم ولی الآن که دارند قبر امام حسین را خراب می‌کنند تو باید بروی آن جا دعا کنی که خط امام حسین محو نشود. این زیارت جامعه از امام هادی(ع) است. خودش امام است ولی اصرار دارد که نماینده بفرستد آن جا دعا کند. امام دهم هجده نفر شاگرد داشت با این که اکثر ایشان در مدینه بودند. یعنی زمانی که ایشان آمدند در سامرا و تحت کنترل بودند و سامرا پایتخت بود و آن جا دیگر نتوانستند حوزه علمیه داشته باشند ولی در مدینه که بودند در مسجد مدینه در مسجد پیغمبر درس داشتند از ایشان استفاده می‌کردند و محبوبیت عجیبی داشتند.
8- امامان کار می‌کردند در حالی که استخوان در گلوی طاغوت بودند
امام دهم مثل علی بن ابیطالب بیل دست می‌گرفت و کشاورزی می‌کرد یک روز یک نفر رسید گفت شما امام هادی هستید اهل بیت پیغمبرید فرمود می‌خواهم نان حلال پیدا کنم و از من بهتر علی بود و او بیل دست می‌گرفت از من بهتر بود پیغمبر هم از من بهتر بود بیل دست می‌گرفت، کار کردن عیب نیست همین مشکل تو مملکت ما هم هست که خیال می‌کنیم اگر کسی مدرک دیپلم گرفت و لیسانس گرفت دیگر نباید کار بکند من یک جمله خدمت شما بگویم، بعضی، کشور ما با بعضی از کشورهای دیگر شریکند یعنی مثلاً فرض کنید می‌بینم در. آخر اسم بعضی از کشورها را هم نمی‌شود برد باید وزارت امور خارجه تشخیص بدهد که صلاح هست یا نه! به هرحال یک کشوری. کشورهایی هم بودند آنها هم مثل ما تحت حکومت شاه و حکومت آمریکا بوده‌اند و آن‌ها استقلال پیدا کرده‌اند مستعمره فرانسه بودند، مستعمره انگلستان بودند. کشورهای تحت استعمار داشته‌ایم که آن‌ها مثل ما بودند و مردمش آزاد شدند. مردمش خوب کار کردند و مشکلات‌شان را حل کردند. کار کردن عیب نیست. الآن اگر خواسته باشی به یک کسی فحش بدهی می‌گویی شما قالی بافی بلدی؟ بنده خدا شخصی به شخصی گفته است شما نماز جمعه بروید گفته شما به من می‌گویی نماز جمعه برو.
این کار شما خلاف اخلاق است. انگار به اسب شاه گفتند یابو! چه خبر است؟ ! لعنت به علمی که آدم را این قدر متکبر کند مرگ بر علمی که به آدم نخوت بدهد. زنده باد علمی که تکبر را از انسان دور کند. افرادی هستند که وقتی می‌گویی این کار شما غلط است انگار کودتا شد وقتی به خدا می‌گویی کار، انگار بزرگترین جسارت شد.
عبادت عیب نیست. کار عیب نیست. تحصیل عیب نیست. امام هادی یک جمله زیبایی دارد، فرمود: هر کس یک ساعت عار شاگردی را تحمل نکند تا آخر عمر ننگ بی سوادی را باید تحمل کند. آدم باید بنشیند نمازش را درست کند. یکی از دوستان ما می‌گفت تازه رفته بودم قم درس بخوانم از بغل مغازه‌های سوهان فروشی دهانم آب می‌افتد هوس سوهان می‌کردم. یک بار نیم کیلو سوهان گرفتم کنار خیابان یک جا خوردم گفتم تمام شد دیگر.
بابا جان آدم وقتی نمازش غلط است یک جا می‌نشیند یک ربع نمازش را درست می‌کند. ده جلسه هم می‌نشیند قرآنش را یاد می‌گیرد. سی جلسه هم می‌رود رانندگی‌اش را درست می‌کند. چند جلسه هم می‌رود تایپ یاد می‌گیرد بیست و پنج جلسه هم می‌رود خطش را اصلاح می‌کند. یک بار می‌رود پیراهن دوزی یاد می‌گیرد. هنر که عیب نیست ما مردمی هستیم که همین که دو سه کلمه درس خواندیم خجالت می‌کشیم امام دهم فرمود بیل دست می‌گیرم و افتخار می‌کنم که بیل دست می‌گیرم.
ما الآن اگر مشغول کار باشیم خجالت می‌کشیم کسی ما را نشان بدهد مثلاً تو خانه اگر خود بنده تصادفاً اگر یک بار ظرفی بشویم اگر بگویند آقای قرائتی می‌خواهم فیلم بگیرم می‌گویم صبر کن من عمامه به سر بگذارم حالا بگیر. یعنی خجالت می‌کشم من را در حال استکان شستن ببینند. در حالی که بچه بغل من است.
حال آن که امیرالمومنین تو خانه عدس پاک می‌کرد و می‌فرمود این عبادت است. یک بار می‌خواستند گوشت بخورند حضرت علی گرفته بود با حضرت زهرا داشتند با هم درست می‌کردند پیغمبر وارد شد لذت برد که زن و شوهر با هم غذا درست می‌کنند. آن عدس پاک می‌کند آن یکی هم پای دیگ است و آن بچه داری می‌کند. افتخار است.
چند بار خانه امام دهم ریختند گفتند اسلحه دارد از سر دیوار ریختند. از این که می‌گویند امامان ما اسلحه دارند پیداست بالاخره امامان ما چه آن که رفت جبهه مثل امام حسین، چه آن که نرفت جبهه بالاخره این‌ها تیغی بودند تو گلوی طاغوت امام صادق که لشکرکشی نکرد اما یک روز منصور دوانیقی آمد پایش را زد به زمین گفت این جعفر صادق مثل استخوان تو گلوی من است.
شیعه واقعی کسی است که استخوان تو گلوی طاغوت باشد ما وقتی مسلمان واقعی هستیم که آمریکا نه بتواند ما را قورت بدهد نه بتواند بیرون بیاورد. همین طور بگوید چه خاکی بر سرم بکنم با ایرانی‌ها چه کنم. ما عرب و عجم را تسلیم کردیم با ایرانی‌ها چه کنیم. هر وقت استخوان تو گلوی طاغوت شدیم پیداست شیعه درست هستیم. چون تمام امامان ما همه شهید شدند و این دلیل این است که یک امام به مرگ خدایی از دنیا نرفت. این که ما دوازده امام دارم یازده نفر از ایشان شهید شد این دلیل بر این است که هیچ امامی سازشکار نبوده است.
9- مرجع تقلید از نگاه قرآن
چندوقت یک جایی بودیم بحثی بود که چه کسی باید مرجع تقلید باشد. خوب باید اعلم باشد اتقی باشد این‌ها که تو رساله هست من هم که سوادی ندارم طلبه هستم مرجع شناس نیستم ما به مقداری که خداوند لطف کرده با دو سه تا آیه قران کمی آشنا شدم گفتم من مرجع تقلیدم را از قرآن می‌توانم دربیاورم. اعلمو اتقی که خودتان می‌دانید کیست؟ آخر غیر از اعلم و اتقی دو سه تا خط کش هم تو قرآن داریم قرآن می‌گوید شما مسلمان‌ها باید(ترهبون به عدوالله) دشمن خدا را بترساند اگر این آقا مرجع بشود دشمن خدا از مرجعیت این آقا نمی‌ترسد.
بنابراین مرجعیت ایشان این آیه عمل نمی‌کند برویم این آقارا مرجع کنیم این آیه قرآن زمین می‌ماند «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» (انفال/60) با مرجعیت ایشان کفار مخالفتی ندارند. آیه دیگر می‌فرماید «لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ» (فتح/29) کفار را عصبانی کنید. با مرجعیت ایشان کفار عصبانی نمی‌شوند. باز این آیه می‌افتد پایین.
آیه دیگر می‌فرماید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» (فتح/29) نسبت به کفار شدید باشید با مرجعیت ایشان… یعنی با مرجعیت ایشان دو و سه تا از آیات قرآن می‌افتد تو چاه و اگر امر دائر شد بین بلند کردن کسی و بلند کردن قرآن باید قرآن را نگهداریم. اعلم درست، اتقی درست اما باید یک کسی مرجع تقلید بشود. که یک وقت به ایران حمله شد هنر فرمان جهاد دادن را داشته باشد. بچه‌اش را هم بفرستد جبهه خودش هم لباس رزم بپوشد برود جبهه دارای یک چنین رگی باشد. خلاصه باید کسی مرجع باشد که خون امام حسین تو رگ هایش باشد. حرف این که ایشان چند سال نجف یا قم بوده است آن‌ها یک خط کش است ما یک خط کش لازم نداریم دو سه تا خط کش لازم داریم ما باید کلیدمان چند تا قفل را باز کنیم. هم باید مرجع تقلیدمان درست باشد هم باید تمام آیات و احکام و استقلال و نظام ما، جمهوری اسلامی که مفت پیدا نشده است.
10- خاطره‌ای از طلبه سامرایی و خاطره‌ای‌ از خودم در مشهد
یکی از علمای بزرگوار میرزای شیرازی مرجع تقلید بود در حوزه علمیه کنار قبر امام هادی(ع) در سامرا، یکی از طلبه‌ها خیلی بی پول شد. دید واقعاً دیگر دارد منفجر می‌شود گفت خیلی خوب من می‌روم تو صحن می‌نشینم به امام هادی می‌گویم‌ای امام هادی این جا خانه توست. چون امام هادی را تو خانه‌اش دفن کرده‌اند. گفت ببین این جا خانه توست و قبر توست. این بی پولی من را اذیت می‌کند این جا خانه توست می‌نشینم تا یک کسی بیاید به من پول بدهد این را گفت و رفت کنار صحن نشست، هوای داغ یک مرتبه حضرت آیت الله العظمی شیرازی که مرجع تقلید بود در آن زمان حدود صد سال پیش رفت تو حرم از تو حرم آمد. خوب در حرم بود باید بیاید برود بیرون راهش را کج کرد آمد به سمتی آمد که من نشسته بودم یک پولی کف دست من گذاشت گفت دفعه اول است مهمان امام هادی شده‌ای این قدر من زمانی که طلبه بودم گرسنه بودم و آمدم این جا مهمان شدم. در حالی که می‌گوید من قصه مهمان بودنم را به احدی نگفتم. از این جا معلوم می‌شود یک ارتباط معنوی است. یک کسی ناله می‌کند امام ناله‌اش را می‌شنود و ضمناً امام هادی رابطه‌اش با شیرازی چه قدر قوی است.
که فوری امام دهم به ایشان گزارش می‌دهد یک مهمان برای من آمده کنار صحن امروز از بی پولی نشسته برو به او بگو که تازه نیست. اگر دفعه اول توست ما خیلی از این مهمان‌ها را می‌شناسیم. این یکی چون مشابهش را من از استادم شنیدم عین این کار برای خود من پیش آمد راجع به امام رضا(ع) اول زندگی بود رفته بودیم مشهد پول تمام شد هر چه فکر کردم یک تسبیح چوبی جیبم بود گفتم می‌فروشم تسبیح را درآوردم با لباس آخوندی رفتم گفتم آقا این را می‌خرید به یکی از زائرها گفت من این را دو ریال می‌خرم گفتم دو ریال، دو ریال بیست سال پیش گفتم پنج تومان دو تومان گفتم می‌رویم تو حرم برای زائرها زیارت نامه می‌خوانیم یک پولی می‌گیرم رفتیم به یکی از زائرها گفتم آقا برایت زیارت نامه بخوانم گفت خیر. هر کاری کردیم یک کسی به ما بگوید زیارت نامه بخوان پنج ریال به ما بدهد نشد.
بعد آوردیم دکان نانوایی نسیه بگیریم. آن روز که تلویزیون نبود مثل الآن مردم بشناسند رفتیم خانه حالا تازه اول زندگی ما بود ماه عسل بود زنم خواهد گفت زن عجب گدایی شدیم نمی‌خواستم معلوم بشود که بی پول شده‌ایم خیلی گیج شدم. بالاخره رفتم تو حرم امام رضا گفتم یا امام رضا مگر تو امام نیستی این هم خانه توست من این جا وایستاده‌ام یکی به من پول بدهد تقلید کردم از آن طلبه سامرا در کنار قبر امام هادی(ع) دیدم کسی نیامد گفتم یا امام رضا نانوایی‌ها را می‌بندند اگر می‌خواهی یک خرده زودتر می‌بندند. باز ایستادیم یک سیدی که الآن امام جمعه یکی از شهرهاست و از علماست آمد گفت آقای قرائتی من نیم ساعت است دنبال تو می‌گردم گفت من فردا مسافر تهران هستم پول زیاد دارم می‌خواهم هر موقع رسیدی به ما بده گفتم دست شما درد نکند. و من چون این را خودم مشابهش را امتحان کردم خیلی به دلم چسبید یعنی آن قصه را برای امام هادی شنیدم فتوکپی آن را برای خودم برداشتم.
امامان ما خیلی لطف دارند. حیف که ما با امامان‌مان آشنا نیستیم. از نظر علمی از نظر کمال، اخلاق. ‌ای کاش راه کربلا باز می‌شد و یک اتوبان تهران کربلا درست می‌شد این بسیجی‌های ما چنان جاده درست کنند هفت ساعته برود کربلا. یازده ساعته می‌شود رفت سامرا. و حیف که ما امامان‌مان را نمی‌شناسیم. خدایا تو را به حق تک تک امامان معرفت ما را به خودت و به پیغمبرت و به اهل بیت پیغمبرت و به دینت و به قرآن روز به روز بیشتر و مزه معرفت به این‌ها را به ما بچشان. خدایا راه کربلا و مکه را به روی علاقمندان باز بگردان. همین طور که طاغوت ایران را شکستی طاغوت‌ها را بشکن. همین طور که آمریکا در ایران تحقیر شد آمریکا در ایران تحقیر کن همین طور که رژیم مارکسیستی را فروپاشاندی باقی مکتب‌های پوچ را هم فرو بریز.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment