موضوع: امام علی(علیه السلام)، نامه به مالک اشتر – 23
تاریخ پخش: 6/2/69
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر مىخواهید بدانید ماه رمضان چه ماهى است, امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه دعایی دارد که با ماه رمضان خداحافظى مىکند و خیلى خداحافظى عجیبى است سه مسأله ده دقیقه آخر بحث صحبت مىکنم یکى خداحافظى، یکى آزاد کردن بردهها در شب عید فطر, یکى زکات فطریه و نماز عید و جمع بندى خطبه.
در این نامه مىخواهد بفرماید: آى استاندار، وزیر، وکیل، رئیس آموزش و پرورش شهردار، فرماندار، مسئولین مملکتى، نماینده امام هى نگوید آقا توى جلسه است هفتهاى یک روز بیاید با مردم حرف بزنید همانطورى که خیلى از مسئولین همین کار را مىکنند.
1- حضور در میان مردم و مردمی بودن
«وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَک»(نهجالبلاغه/ص439) قرار بده براى مردم گرفتار از زمانى را و فارغ کنى خودت را از کارهاى حکومتى و مملکتى و آزاد کنى خودت را و ببین مردم درد و دلشان چه هست. خودت را فارغ کن و یک زمانى را سهم بده به مردم که مردم مستقیم با خودت تماس بگیرند.
«وتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّا» پهلوى مردم بصورت عام بنشین و بگو هر چه مىخواهید بگوئید. «فَتَوَاضَعْ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَک» تواضع کن در آن مجلس براى خدایى که تو را آفرید. «وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَک» لشکرت را بنشان یعنى به لشکرت بگو بروید کنار مىخواهم خودش با خودم حرف بزند. «وَأَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَ شُرَطِک» بنشان از مردم لشکرت را و یارانت و پاسدارها و شرطهها را(پلیس) همه را کنار بگذار و بگو مردم هر کس مىخواهد خودش با خودم حرف بزند. «حَتَّى یُکَلِّمَکَ مُکَلِّمُهُم» تا متکلم و سخنگوى آنها حرفش را بزند «غَیْرَ مُتَعْتِع» بدون اینکه دلواپس از جایى باشد و بدون دلهره حرفش را بزند البته اینکه مىفرماید «مُکَلِّمُهُمْ» یعنى مردم بایستى متکلم و سخنگو داشته باشند. وقتى نماینده مردم با تو حرف مىزند باید همه جند، احراس، اعوان، لشکریان و علاقمندان، پاسدارها، پلیس همه را بگو بروید کنار و یک نفر بلند شود و بگوید ما مردم منطقه فلان مشکلمان این است قول داد عمل نکرد چنین و چنان.
2- احقاق حق مظلومان و پرهیز از زورگویی
«فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِن»(نهجالبلاغه/ص439) شنیدم از پیامبر(ص) در غیر یک جا(بارها) فرمود که «لَنْ تَقَدَّسَ أُمَّهٌ» مقدس نیست امتى، ارزش ندارد جامعهاى که «لَا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ» جامعهاى که حق ضعیف را نشود گرفت مقدس نیست جامعهاى ارزش دارد که آدم بتواند حق ضعیف را از گردن کلفت بگیرد. دوره خان و قلدرى و گردن کلفتى تمام شد دیگر گذشت آن روزى که کسى بتواند با اسلحه و امضا و به پسر عمویم مىگوید و هیچ کس هیچ کارى نمىتواند بکند خلاف قانون، اگر برسیم به حکومت حضرت على(ع). الان اگر زور و پارتى هست هنوز به حکومت حضرت على(ع) نرسیدهایم الان اگر دستت به مسئولین نمىرسد, مىروى دم در هُلت مىدهند و مىگویند آقا توى جلسه است پیداست که به حکومت حضرت على(ع) نرسیدیم. ما از حکومت شاهنشاهى در آمدیم ولى به حکومت حضرت على(ع) هم نرسیدهایم ما هنوز توى راه هستیم. یک آقایى در تهران هست قسمتهاى جنوب شهر، نماز که مىخواند مىنشیند و مردم دو ساعت هر چه مىخواهند به این آقا مىگویند آقا خواب دیدم. آقا استخاره، آقا این عروس با مادر شوهرش دعوایش شده، آقا این پدرم چنین گفته من هم چنین حق با پدرم است یا با من. من یک بار به او گفتم آقا الله اکبر از حوصله تو اینقدر مردم دوستش دارند و اینقدر مردم به او پول خمس و زکات مىدهند البته خوشبختانه مىگفت من نه خمس مصرف مىکنم و نه سهم امام من یک ریال از این پولها استفاده نمىکنم اما مردم قربانش مىرفتند مسجدش هم پر مىشود این غیر از آن آقایى است که بعد از سلام نماز با ماشین در مىرود بنشین ببین مردم چه مىگویند البته گاهى هم چرت و پرت مىگویند، مثلاً مىگویند آقا یک دعا بنویس شیرگاو من زیاد شود! به من چه آخر که شیر گاو تو زیاد شود، برو به آن علف بده گاهى تقاضاهاى بى ربطى مىشود. «ثُمَّ احْتَمِل»(نهجالبلاغه/ص439) تحمل کن دَرى وَرى(چرت و پرت)ها را از مردم. مىآید مىگوید تو چه آقایى هستى که پیاز گران است! خوب به من چه!
3- بردباری و تحمل و مدارا با مردم
«ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْق» تحمل کن خشونت را گاهى مىآید داد و بیداد «وَالْعِی» یعنى گاهى مىآید حرف بزند بلد نیست حرف بزند نگو برو اول حرف زدن یاد بگیر بعد بیا اینجا گاهى جابجا مىگوید من فرمودم شما عرض کردى. تو هم نگو اقا مواظب کلماتتان باشید. اگر خوشرفتار و باز شدى بر مردم خداوند به تو ثواب طاعت مىدهد و بر تو باز مىشود انواع رحمت خدا.
اگر مىخواهى چیزى بدهى «فَأَعْطِ مَا أَعْطَیْتَ هَنِیئا» گورا بده گوارا چطورى است؟ مثلاً پولى است بگذار توى پاکت به او بده همینطور ذره، ذره زجر کشش نکن. اگر مىخواهى چیزى بدهى کارى کن مردم راحت گیرشان بیاید اگر مىخواهى یک بن بدهى روغنش را ُ شهر و برنج را آنطرف شهر، قیچى جهیزیه را فلان جا، ساعت را آنطرف شهر، اینطورى نباشد مردم را زجر کش نکن. «وَ امْنَعْ فِی إِجْمَالٍ وَ إِعْذَار» اگر هم نمىدهى مسئول ستاد جهاز بیاید و بگوید به این دلائل تا هشت ما به عروس خانمها جهیزیه نمىدهیم «تَوَاضَعْ» اگر نمىخواهى چیزى را بدهى با عذر خواهى و زیبا بگو «ثُمَّ إِنَّ أُمُوراً مِنْ أُمُورِکَ» یک سرى کارها در مملکت هست که بایستى خودت جلو بیاى دستور فایده ندارد «لَا بُدَّ لَکَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا»(نهجالبلاغه/ص439) خودت باید مباشرت کنى «مِنْهَا» از جمله آن امورى که خودت باید تصمیم بگیرى «إِجَابَهُ عُمَّالِکَ» کارهاى کارمندان را باید رئیس تصمیم بگیرد نگوید آقا برو پیش کارمند دیگر مثل تنبیه کردن که معلم مىخواهد شاگرد را تنبیه کند، اگر لازم شد که تنبیه کند، خود معلم باید بزند. نه اینکه به شاگرد دیگر بگوید که او بزند تنبیه معلم قابل قبول است اما تنبیه معلم از طریق شاگرد قابل قبول نیست.
4- اقدام شخصی، سریع و به روز بودن مناجات
«مَا یَعْیَا عَنْهُ کُتَّابُکَ» گاهى رئیس دفتر و منشى عاجزند خودت باید اقدام کنى و از آن کارها. «وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ یوم ورودها»(نهجالبلاغه/ص439) «یوم ورودها» خیلى خیلى مهم است من که داشتم مطالعه مىکردم تکان خوردم از این جمله یعنى همان روزى که ناله زد همان روز به کارهایش برس یک طورى باشد که سریع جواب بدهید. اگر نیرو کم است، نیرو بگیرید از جمله کارهایى که باید انجام دهى صادر کنى جواب مشکلات و گرفتارىهاى مردم را همان روزى که مىگویند.
«بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِکَ» یعنى آن کارهایى که یارانت نمىتوانند خودت انجام بده. «وَ أَمْضِ لِکُلِّ یَوْمٍ عَمَلَه» عمل امروز را به فردا واگذار نکن کارهایت باید به روز باشد همیشه از تاریخ عقب نیفتى. «فَإِنَّ لِکُلِّ یَوْمٍ مَا فِیهِ» نگو آقا باشد براى فردا چونکه کار فردا هست شب تمام کارهایت را تمام کن برو بخواب. وقتى براى امیرالمومنین(ع) زکات مىآوردند مىفرمود من ناراحتم فورى آنرا جمع مىکرد و آنرا تقسیم مىنمود جایش را جارو مىکرد و دو رکعت نماز مىخواند و بعد مىفرمود الحمدلله راحت شدم. حالا که این همه وقت براى مردم و مسئولین گذاشتى دعایى نماز شبى.
5- توجه ویژه به نماز و دعا
مىفرماید: «وَ اجْعَلْ لِنَفْسِکَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ» بین خودت و خدا باید یک ساعت مناجاتى هم داشته باشى این هم «أَفْضَلَ تِلْکَ الْمَوَاقِیتِ»(نهجالبلاغه/ص439) نگذار آخر کار و دم غروب بخوانى مسئولین باید اول وقت نماز بخوانند نگو حالا کار مردم را راه بیاندازیم ثوابش بیشتر است. امام على(ع) در جبهه شمشیر مىزد گاهى هم سرش را به هوا بلند مىکرد باز شمشیر مىزد و سرش را به آسمان بلند مىکرد ابن عباس گفت آقا چرا سرت را هوا مىکنى؟ فرمود مىترسم نماز اول وقت از دستم برود. گفت آقا میدان جنگ است. فرمود على در جبهه جنگ هم نماز اول وقتش را مىخواند. اما طولش نده «أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَه» (کافی/ ج4/ص431) مستحباتش را حذف کن اما نماز را اول وقت سریع بخوان.
خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتى را خدمتش بودیم یک عده ازچند کشور آمده بودند با او صحبت مىکردند یک دفعه تا صداى اذان بلند شد گفت معذرت مىخواهم یک حصیر انداخت نماز خواند. بعد گفت بفرمایید این ارزش است. قرار بده بین خود و خدا بهترین وقتها را «وأَجْزَلَ تِلْکَ الْأَقْسَامِ وَ إِنْ کَانَتْ کُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِیهَا النِّیَّهُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِیَّه»(نهجالبلاغه/ص439) گرچه همه کارها براى خداست خدمت به مردم هم ثواب دارد اگر حسن نیت داشته باشى، رسیدگی به مصالح مملکتى ارزش دارد کارهاى شما همه خوب اما این باعث نشود که از نماز غافل شوید، هیچ چیز کار نماز را نمىکند. کسى تمام کارهاى خوب را انجام دهد اما نماز نخواند مثل اینست که کسى مدرک دیپلم ندارد اما مىگوید آقا من همه کارهاى ادارى را انجام مىدهم مىگویند آقا مدرک اصلاً اگر دیپلم نداشته باشى استخدامت نمیکنند. «فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا» (کافی/ ج3/ص268)
6- عید فطر، سیره تربیتی امام سجاد
هر انسانى سه کیلو غذاى عمومى که مىخورد، گندم، خرما، جو، برنج پول سه کیلو را باید بعنوان زکات فطریه بدهد و این واجب است. در نماز عید شرکت کنید و اگر امر دایر شد بین نماز عید و نماز جمعه. حدیث داریم نماز عید مقدم است. در زمان حکومت امام على(ع) که عید روز جمعه بود مردم گفتند نماز عید بخوانیم یا نماز جمعه که امام فرمود نماز جمعه را تعطیل مىکنیم.
یک خاطره از شب عید فطر دارم(در یکى از مناجاتهاى خمسه عشر مىگوید الهى یک بابى را گشودى یک ماه هم این در باز بود «فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَه»(بحارالأنوار/ج91/ص142) بابى را به نام باب توبه گشودى «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه»(بحارالأنوار/ج91/ص142) اگر کسى یک ماه در باز بود و نیامد خودش شرمنده.
زمان امام سجاد(ع) خفقان عجیبى بود بخاطر اینکه امام حسین(ع) را کشتند، مردم مدینه را کشتند، مکه را خراب کردند. امام سجاد(ع) هیچ کارى نمىتوانست بکند یک راه برایش مانده بود و آن این بود که برده مىخرید و با آنها در خانه کار مىکرد و شب عید فطر همه را آزاد مىکرد. شب عید فطر همه برده هایى را که خریده بود 90 یا 200 تا همه را جمع مىکرد و مىفرمود: شما در این هفت ماهى که در خانه ما بودهاید این اشتباهات را داشتهاید شما 22 اشتباه، شما 72 اشتباه، براى هر کدام پروندهاى داشت هر چه نقطه ضعف بود امام مىنوشت همه مىگفتند قبول است بعد مىفرمود امشب چه شبى است؟ مىگفتند شب عید فطر مىفرمود: من یک جمله مىگویم همه با هم بگوئید اى زین العابدین همانگونه که تو عیبهاى ما را نوشتى خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته «وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ» (زخرف/80) «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا» (یس/12) آیات زیادى داریم «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ» (ق/29) تمام کارهایتان ثبت مىشود. بعد مىفرمود شب عید فطر همه بردهها را آزاد مىکرد، یعنى فارغ التحصیل مىشدند. امام در خانه با آنها کار مىکرد. بعد که همه را آزاد مىکرد مىفرمود: خدایا شب عید فطر است من بردههاى خودم را آزاد کردم, تو هم زین العابدین را از آتش جهنم آزاد کن. این شیوه دانشکده سرى و مخفیانه امام زین العابدین(ع) بود. شب عید به اینها لباس و خوراک مىداد.
آنوقت مىگویند نماز عید فطر را در صحرا بخوانید. این راهپیمایى که اخیراً باب شده در قرآن و حدیث است آن نمازى که در حدیث است این است که امام لباس سفید بپوشد بیاید بیرون همه مردم بیرون بیایند بعد چند متر راه برود و بگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ»
ده متر، ده متر برود و مردم با هم شعار بدهند آن هم در صحرا. آنوقت در حدیث داریم مردم که براى نماز به صحرا مىروند بیاد قیامت بیافتند، کسانى که روزه خوردند با چه رویى مىآیند یک عده که روزه گرفتهاند شاد، قرآنم در این ماه را خواندم، روزهام را گرفتم. مواظب زبانم بودم وقتى مىآید نماز عید در نماز عید کیف مىکند.
حضرت دید روز عید دارند عدهاى بازى مىکنند، فرمود: مىدانید چه روزى است که دارید بازى مىکنید شباهت به روز قیامت دارد و اینکه مىگویند عید واقعاً عید است. عید واقعى عیدى است که آدم خسته کن باشد.
ببینید ما دو گروه داریم یک حیوان که طبق غریزه عمل مىکند فرشته طبق وظیفه عمل مىکند، اما انسان هم وظیفه دارد و هم غریزه اگر تابع غریزه بود ملحق به حزب حیوانها مىشود و اگر تابع وظیفه بود ملحق به فرشته مىشود. فرشتهها غریزه ندارند یعنى شهوت و غضب ندارد حیوانها هم عقل و شعور ندارند.
سى روز غریزه گفت بخور وظیفه گفت نخور این سى روز وظیفه بر غریزه پیروز شد باید عید گرفت. عید قربان هم همینطور است حضرت ابراهیم(ع) مأمور مىشود بچهاش را ذبح کند، غریزه مىگوید نکش فرزند تو است فرمان خداوند مىگوید بکش، ابراهیم(ع) دست به چاقو برد که بکشد، مىگوید امروز روز عید قربان است, چون وظیفه بر غریزه پیروز شده است. هر وقت میل به گناه دارى اما انجام ندادى آن روز عید است. آن روز عید است که انسان وظیفهاش بر غریزهاش پیروز شود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»