موضوع: امام خمینی(ره)، خط امام
تاریخ پخش: 19/3/59
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. »
بحث امروز ما دربارهی مسئله خط است. خط امام را میخواهند یک طوری بگویم، که تقریباً اقیانوس میشود. خط امام را باید از کلمات امام، خط مشی امام و از اعلامیههای امام و از فریاد امام اتخاذ کرد. چون خط امام دقیقاً همان خط خداست. چون در قرآن داریم: «فی سبیل الله» که به معنی خط خدا است. حالا قبل از آن که خط امام را مطرح کنیم خط ها را مطرح میکنیم. یک بحثی درباره خط است که کلیاتی درباره خط میگویم. بعد میبینیم که مشخصات خط امام چیست؟ بعد هر که میگوید در خط امام است و معتقد به خط امام است، چه دانشجو، چه بازاری، چه کشاورز برایش خط امام روشن بشود. تکلیف اینها هم که در خط امام نیستند، روشن شود. البته انتخاب هر خطی آزاد است.
1- انسان هدفدار خط هم دارد
اصلاً لازم است که ما خط داشته باشیم یا نه؟ بله انسان اگر هدف دارد، خط هم دارد. آدمی که خط ندارد هدف ندارد. مثل آدمی که آزاد و رها است. میگویند: کجا میروی؟ میگوید: نمیدانم. ولی اگر هدف داری باید از این خیابان بروی. کجا بروی؟ پس خط برای کسی است که هدف دارد. پس آدم¬هایی که خطی را انتخاب نکرده اند، آدمهایی هستند که هدفی ندارند. این یک مسئلهای است که باید بگوییم که هرکس هدفی دارد، نیاز به خط دارد. کدام خط؟ آن خطی که او را به هدفش برساند. حالا اگر کسی پای تلویزیون نشسته و میخواهد درباره خط تحقیق کند، از نظر قرآن این واژه ها را ببیند. چون افرادی هستند که میخواهند خودشان هم بررسی کنند. لغت سبیل، لغت صراط، لغت طریق، لغت ضل، لغت صده، لغت تحریف، لغت افتراء، لغت غواء، لغت وسط، این واژه ها، واژههایی است که از آنها سوژههایی در میآید. یعنی آیاتی که این لغتها در آنهاست، باید استخراج بشود و تفسیر آن آیات دیده بشود. نعمتهای عمیق دیده بشود. شان نزولها دیده بشود.روایات اهل بیت دیده بشود. خط از لابلای اینها در بیاید. این برای کسی است که میخواهد مسئله را تحقیق کند و اما افراد بی حوصله، خیلیها حال تحقیق ندارند. برای کسی که حال تحقیق ندارد، بحث ما خوب است. ولی خیال نکنید اسلام فقط این است. این کلاس اول اسلام است. من شاید این را 10 بار گفته باشم ولی باز هم خواهم گفت. آنچه من میگویم آن چیزی است که یک مسلمان کلاس اول باید بداند.
هرکسی هدفی دارد و خط میخواهد. آنهایی که خط ندارند، هدفی ندارند. اصولاً هدف ما چیست؟ تا خطمان را انتخاب کنیم. حالا که اینطور شد هدف انسان چیست؟ قرآن میفرماید: من انسان را برای چند هدف آفریدم. خدا میگوید: من از تو چند هدف دارم. یکی از بزرگان، دانشمند میخواست درباره تربیت یک چیزی بنویسد. پهلوی یکی از طلبه ها آمد و گفت: آقا تربیت چیست؟ چند تعریف در کتابهای دانشگاهی برای تربیت کرده اند. تربیت چیست؟ آن طلبه به او گفت: تربیت یعنی آن راهی که ما را به هدف میرساند. اول هدف را تعیین کنیم. تربیت آن است که ما را به هدف میرساند. آن طلبه اینطور معنا کرد.
2- هدف انسان عبادت است و عبادت معنای وسیعی دارد
هدف انسان چیست؟ قرآن میگوید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون»(ذاریات/56) هدف ما عبادت است. این را مکرر گفتهام که عبادت بجز خدمت غلط است. عبادت فقط نماز غلط است. هم نماز است. هم خدمت به خلق است. هم کار است. هم تفکر است. هم تربیت است. همه اینها عبادت است. ما برای عبادت ساخته شده ایم. عبادت یعنی چه؟ عبادت یعنی کاری که جهت خدایی دارد.
آیه دیگر میگوید: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ»(ملک/2) اصلاً مرگ و حیات برای آزمایش است. آیه دیگری در قرآن داریم که میگوید: «أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها»(هود/61) شما را از زمین آفریدم و شما را برای استعمار آفریدم. منتهی استعمار معنای لغویش خوب است. معنای سیاسیاش بد شده است. چون استعمار از عمران است. یعنی آفریدیم تا شما زمین را آباد کنید. منتهی از بس به خیال آباد کردن آمدند، سر مردم کلاه گذاشتند، دیگر حالا معنای اصلیش را از دست داده است. لغت استعمار معنای خوبی دارد. یعنی برو یک جایی را آباد کن. منتهی از بس گفتهاند آمدهایم آباد کنیم، آمدند و خراب کردند. ما تا میگوییم استعمار، میگوییم: آمده که کلاهبرداری کند. کلمه استعمار از نظر سیاسی به معنی کلاهبرداری است. والا معنای لغویاش غیر از معنای سیاسیاش است. پس آفرینش ما برای عبادت است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ» «أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها» برادرها و خواهرها خدا ما را آفریده است تا جهت الهی را انتخاب کنیم. تا رشد کنیم. تا زمین را آباد کنیم. این هدف است. حالا خط ما خطی است که ما را به این هدفها برساند. در قرآن کلمه سبیل زیاد است. یک سبیل طاغوت داریم. یک سبیل الله داریم. سبیل الله که در قرآن زیاد است. آیهای در سوره نساء میگوید: «سبیل الطاغوت» که به معنی راه طاغوت است. پس خط ها در قرآن دو نوع است: 1- خط سبیل الله 2- خط طاغوت.
3- خط مستقیم از نظر قرآن
طاغوت از طغیان است. طغیان به معنی سرکشی است. طاغوت به معنی سرکش است. علاوه بر آن دو خطی که گفتم دو خط دیگر هم است. یک خطهایی هم انحرافی هستند. در نماز روزی ده مرتبه میگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم»(فاتحه/6) «اهْدِنَا» یعنی ما را هدایت کن. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» این آیه هم مخصوص خط است. یعنی هر مسلمانی که در شبانه روز 17 رکعت نماز میخواند، 7 رکعتش سبحان الله و الحمدالله است. روزی10 بار که در نمازش حمد میخواند. روزی10 بار در نماز بحث خط میکند. مسئله خط یک حرف تازهای نیست. هر زن و مردی روزی 10 بار میگوید: من خط میخواهم. منتهی خط مستقیم باشد. حالا خط مستقیم چه خطی است؟ هرکسی راه که میرود، میگوید: خط من خط مستقیم است. خود خدا در قرآن پشت سر همین آیه خط مستقیم را معنا کرده است که بی خودی یک راهی را نرویم. بگوییم راه ما راه مستقیم است. پشت سرش گفته است راه مستقیم میخواهی؟ «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»(فاتحه/7) منتهی راه مستقیم راه چه کسانی است؟ ای خدا من راه مستقیم میخواهم. خط صاف میخواهم. منتهی خط صاف خط کسانی است که به ایشان انعام کردیم. حالا خدا به چه کسانی انعام کرده است؟ انعام یعنی چه؟ یعنی خانه، ماشین و تلفن، باغ و مزرعه؟ نه! سوره نساء باز این آیه را معنا کرده است. این آیه دوم آیه اول را معنا کرده است. در سوره نساء هم یک آیه داریم که این آیه را معنا کرده است. چون «إنَّ القُرآن یُفسِّرُ بعْضُهُ بعْضاً»(بحارالأنوار، ج54، ص218) قرآن یک بخشش بخش دیگر را معنا میکند. در سوره نساء ظاهراً آیه میفرماید: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحین»(نساء/69) «مَنْ» یعنی کسی که «یُطِعِ» یعنی اطاعت کند، پیروی کند «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُول» کسی که مطیع خدا و رسول باشد، پس اینهایی که مطیع خدا و رسول هستند «مَعَ» با «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» چه کسانی هستند؟ «مِنَ النَّبِیِّینَ» انبیاء، صدیقین و شهداء و صالحان تمام شد.
پس ببینیم ما خواهان خط صاف هستیم، ما خواهان راه مستقیم هستیم. راه مستقیم راهی نیست که هرکس به انتخاب خودش برود. راه مستقیم راه کسانی است که خدا به آنها انعام داده است. به چه کسانی انعام داده است. به کسانی انعام دادی که در بالا گفته شد.
4- خط امام یعنی خط انبیاء
پس شما میگویید راه مستقیم میخواهم راه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است. راه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» راه انبیاء است. راه انبیاء را چه کسی جز امام بلد است؟ پس اینکه میگویند: خط امام، یعنی خط انبیاء. امام از همه صاحبان خط وگروه ها، آشناییش به راه انبیا بیشتر است. اگر کسی با وجود خط امام، خط دیگر را قبول کند، که جز خط امام نباشد، خط انبیاء هم نیست. آن وقت نمیتواند بگوید ایدئولوژی اسلامی است. تو اگر ایدئولوژی اسلامی داری، پس چرا در خط امام نیستی؟ خط امام را که قبول دارید. حالا میگوییم که خط امام تازه است. قرآن را که قبول دارید؟ نماز که میخوانید؟ در ایدئولوژی اسلامی نماز میخوانید؟ در نماز میخوانید راه مستقیم. آیه بعدش هم میگوید مستقیم راه کسانی است که به ایشان نعمت دادیم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» سوره نساء را که قبول دارید. قرآن در خانه همه هست. بررسی کن که راه مستقیم میخواهی. راه مستقیم راه کسانی است که به ایشان انعام شده است. کسانی که به ایشان انعام شده است، این ها هستند.
شما راه مستقیم را میخواهی؟ راه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»ها را میخواهی؟ که انعمتها اینها هستند. پس شما قطعا خواهان راه انبیاء هستی. الآن هم که انبیاء وجود ندارند باید یک کسی را پیدا کنی که دقیقاً راهش راه انبیاء باشد و چه کسی روی کره زمین است که به راه انبیاء آگاهتر از امام باشد؟ تو که خط امام را رها میکنی و میروی راه انبیاء را پیش میگیری، قطعاً منحرف هستی. برای اینکه چه کسی است که جرأت کند؟ هرچه هم که آدم پررو باشد خجالت میکشد که بگوید من راه انبیاء را فهمیدم. در برابر خط امام بگوید که من راه انبیاء را فهمیدم. اگر تو نماز میخوانی و صراط مستقیم میخواهی، اگر «صراط انعمتهم» میخواهی و اگر سوره نساء را قبول داری که میگوید: «صراط انعمتهم» راه انبیاء است. باید بگویی: چه کسی روی کره زمین است که راه انبیاء را بهتر بشناسد؟ پس اگر معتقد به راه انبیاء و راه مستقیم هستی، باید در خط امام تشریف بیاوری.
نماز؟ آری! ایدئولوژی اسلامی؟ آری! صراط مستقیم؟ آری! قرآن؟ آری! راه انبیاء؟ آری! اما خط امام نه! خوب این باید تکلیف خودش را روشن کند. در نماز میگوییم راه مستقیم. راه «أَنْعَمْت» راه انبیاء است. از راه انبیاء به راه امام آمدیم. پس خط سیر ما این است، که اول بگوییم راه میخواهیم چون هدف داریم. چون هدف داریم راه میخواهیم. حالا راه چیست؟ بدلیل سوره حمد راه مستقیم میخواهم. راه مستقیم کدام است؟ به دلیل سوره نساء راه انبیاء راه مستقیم است. راه انبیاء به خط امام میخورد. این سلسله سند خط امام است. تو مسلمان هستی. تو هدفداری و انسان هستی. انسان که هدف دارد راه میخواهد، تا آن را به هدفش برساند. اگر راه خواستی در نماز میگویی راه مستقیم میخواهم. در سوره نساء میگوید: راه مستقیم راه انبیاء است. اگر خواستی راه انبیاء را بروی باید در خط امام بیایی. غلط است اگر کسی بگوید من راه انبیاء را قبول دارم. خط امام را قبول ندارم. حالا خط امام چیست؟ سراغ خط امام بیاییم.
5- خط امامیها بر خدا توکل دارند
مشخصات خط امام چیست؟ این هم از مسائلی است که آشنایی با آن مهم است.
1- توکل بر خدا: اتکا به خدا «وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»(انفال/2) (نه علی آمریکا یتوکلون نه علی شوروی یتوکلون) «وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» از صفات مومنین در سوره شوری است. اگر همه پشت کنند، همه رو برگردانند، احساس ناراحتی نمیکند. در هواپیما مینشینید. احتمال دارد هواپیما را سرنگون کنند. از او میپرسند چه احساسی داری؟ میگوید: هیچ. البته هیچی یعنی اینکه دلش به حال ملت میسوزد. اگر بناست خونم ریخته شود، پس در میان ملت بیایم، بهتر است. اینکه به وظیفهام عمل کنم، خوب است. فقط خدا را میبیند و توکل بر خدا میکند. آخر یکی میگفت: امام که این جمله را در هواپیما گفته، معلوم میشود احساس ناراحتی برای امتش نمیکند. خوب آمد ایران چه کند؟ این که دارد میآید و اینکه احساس خطر نمیکند، پیداست دلش برای امت میسوزد. یعنی من از مردن باکی ندارم و توکل بر خدا دارم. مسئله توکل بر خدا و خط امام است. تمام کسانی که میگویند یا با غرب گره بخوریم یا با شرق گره بخوریم اینها خط امامی نیستند. «وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»
6- مردم مخلص گمنام به راه امام عنایت میکنند
2- تکیه امام بر وحدت و مردم مخلص گمنام. مردم مخلص گمنام به راه امام عنایت میکنند. مخلص گمنام یعنی چه؟ یعنی اینهایی که خیلی پز میدهند، امام به ایشان محل نمیگذارد. کلهشان بوی قرمه سبزی میدهد. ادعایشان چند برابر خودشان است. افرادی که تکیه به روشنفکر نمیکنند، فقط تکیه به آخوند نمیکنند، فقط تکیه به کشاورز نمیکند، پیشگام و پسگام، انقلابی و مرتجع، قشر رنجبر و کارگر و باج به کسی نمیدهد، و بر اساس فطرت الهی طرفداری می¬کنند و باج به هیچ کس نمیدهد. انسان مخلص گمنام روی نسل انسان تکیه میکند، منهای عرب و عجم منهای شهری و دهاتی منهای قشرخاص منهای لباس خاص منهای همه این ها.
تمام کسانی که قشری را یدک میکشند و از یک قشری به اسم انقلابی پیشگام، پسگام، روشنفکر، مرتجع کمک میگیرند آنها هم خط امام نیستند. امام یک قشر را یدک نمیکشد.
7- امام سیاستمدار قاطع نه سیاست باز
3- امام سیاستمدار هست. امام سیاست باز نیست. آخر یک عدهای سیاست باز حرفهای هستند. یک عده سیاستمدار حرفهای هستند. سیاست باز یعنی هر زمان نان را به نرخ روز میخورند. از اول حرفش قاطع نمیگوید. حالا تدریجاً این کار را بکنیم. پیغمبر وقتی مبعوث شد سه سال مخفیانه فراگیری میکرد. امر خدا آمد که: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ»(حجر/94) حالا دیگر دعوتت را علنی کن. مردم را جمع کرد و گفت: ای مردم به من وحی میشود. من پیغمبر خدا هستم. مردم زیر خنده زدند. راه به دهش نمیدهند، سراغ خانه کدخدا را میگیرد. ما هنوز خودش را قبول نداریم، این دارد وحی درست میکند. قاطعیت را ببینید. نمیگذاشتند که امام به ایران بیاید. میگفت شاه را از ایران بیرون میکنیم. چند سال پیش میگفت که تو را از ایران بیرون خواهم کرد. مردم زیر خنده زدند. باور نمیکردند که مسئله اینقدر جدی باشد. اما خیلی ها قاطع نیستند و صداقت ندارند.
8- شعار دروغین ارتش خلقی در اول انقلاب
اول انقلاب افرادی میگفتند: ارتش خلقی، ارتش خلقی خیلی خوب است. بعد از همین خلق عدهای بنام پاسدار ارتشی شدند و علیه همین پاسدارها کارشکنی کردند. برادر جان مگر تو نمیگفتی: ارتش خلقی. مگر پاسدارها بچههای خلق نیستند؟ پس این پاسدارها همان شعار تو هستند. چرا اول میگفتی: ارتش خلقی؟ حالا که از خلق یک عده آمدهاند پاسدار شده اند، علیه پاسدار قیام میکنی؟ پیداست آن وقتی که میگفتی: ارتش خلقی یعنی انحلال ارتش، برای اینکه کشور ارتش نداشته باشد. تا هر خارجی هر توطئه که میخواهد بکند، بکند و ما نیروی ذخیره و مرزبان و حافظ برای کشور نداشته باشیم. غرض تو از ارتش خلقی این نبود که آن درجه دار ها، آن تیمسار ها، تیمسارهای طاغوتی که مدالهایشان را از شاه به خاطر تملق گرفته اند، ارتش خلقی باشند. اگر صداقت داشتی مگر بچههای پاسدار خلق نبودند؟ از متن مردم آمدند. از همین خلق آمدند. تو که میگویی: من با انقلاب خوب هستم. پاسدارها هم که ضد انقلاب نیستند. چرا با پاسدارها مخالفت میکنی؟ پاسدارها بد هستند؟ خوب بله ممکن است که آدم بدی هم در بین آنها باشد. آدم بد هم در بین آخوندها هم هست. اما تو در شعار میگفتی: ارتش خلقی! بعد از اینکه همین خلق ارتش شدند، با آن مخالفت کردی. پس پیدا بود که صداقت و قاطعیت نداری.
9- داستان تفسیر قبله و شعار نه شرقی و نه غربی امام از قرآن
مسئله چهارم این است که امام میفرماید: نه شرقی نه غربی! من یک آیه در ارتباط با همین بخوانم. قرآن میفرماید: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب»(بقره/177) پیغمبر ما وقتی به پیغمبری مبعوث شد، چهل ساله بود. یک بت روی کعبه گذاشته بودند. همه مردم رو به بتها نماز میخواندند. پیغمبر دید اگر او هم رو به کعبه بایستد در حزب بت پرستها هضم خواهد شد. خیال خواهند کرد که پیامبرهم رو به بت نماز میخواند. بنابراین پیامبر 13 سالی که در مکه بود، رو به بت نایستاد. رو به بیت المقدس ایستاد. همه بت پرستها از این طرف ایستادند و پیامبر از آن طرف ایستاد، تا بگوید جهت من با جهت شما فرق میکند. وقتی در مدینه رفت، آنجا دیگر بت پرست نبود. یهودی بود. پیغمبر تا میگفت: الله اکبر! یهودیها رو به بیت المقدس بودند، پیغمبر هم رو به بیت المقدس در حزب یهودیها هضم میشد. یهودیها میگفتند: پیغمبر رو به قبله ماست، حالا که قبلهاش مثل ماست، معلوم میشود که بقیه حرف هایش هم مثل حرفهای ماست. پیغمبر ناراحت شد. سحرها میآمد نگاه به آسمان میکرد. خدایا چه کنم؟ آیه نازل شد: «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ»(بقره/144) میبینم که چنین میکنی چه شده است؟ یهودیها به تو نیش میزنند. یک قبلهای به تو میدهم که راضی بشوی «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاهاِ»(بقره/144) یک قبلهای میدهیم که تو راضی بشوی. در همین جا دستور آمد که قبله عوض میشود. قبله که عوض شد سر و صدا شد. همهی آنها گروه گروه جمع شدند و گفتند: چطور شد که تا حالا این طور بود و الآن چنین شد؟ قرآن میگوید: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتی کانُوا عَلَیْها»(بقره/142) اینها سفیه هستند. اینها که میگویند چطور شد که از قبله قبلی دست کشید، چشمتان کور شود. «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ»(بقره/115) مشرق و مغرب برای خداست.
حالا که این طرف میایستیم، باید ناز شما را بخریم. مسلمانها ناز کش نیستند. حالا بعد این آیه نازل شد. خود مسلمانها هم بحث روزشان بحث قبله بود. آیه نازل شد آقاجان گروهایتان را کم کنید. کنار ایستادید و دوتا دوتا حرف قبله میزنید. «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب» بر و نیکویی به این نیست که این سو بایستید یا آن سو بایستید. همه جا رو به خدا است. بحث را از این حرفها بیرون بکشید. رو به شرق ایستادن، رو به غرب ایستادن امتیاز نیست. نیکویی، عزت و شرف در این نیست که حالا بسوی شرق بایستیم، یا بسوی غرب بایستیم. بهتر این است که نه شرقی باشیم و نه غربی.
10- برّ و نیکی از دیدگاه قرآن
«وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»(بقره/177) ایمان و بر این است که جهان بینی مستدل و عمیقی داشته باشیم. ایمان به یک مدبر و مدیر، ایمان به یک نظم و حساب و شعور، ایمان به یک مکتب وحی، ایمان به خدا «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ»(بقره/177) ایمان به ملائکه والکتاب و النبیین، ایمان به کتاب آسمانی، ایمان به انبیاء و بر داشتن، یک جهان بینی مستدل با عقاید سالم و عمیق است. (بر) این است. یک دید عمیق داشته باش. حالا این طرف یا آن طرف «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ» دیگر چه «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّه» ایمان خالی هم فایده ندارد. «وَ آتَى الْمالَ» باید هم مالت را بدهی و هم ایمان داشته باشی. باید پول هم بدهی. پولی که خوشت میآید و دوست داری «عَلى حُبِّه» همانی را که محبت داری باید بدهی. بر این است که ایمان داشته باشی. بر این است که «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّه» به کسی بدهیم. باز گروهی را نقل میکند. به یتیمان، مساکین، در راه مانده ها، سائل ها، برده ها بدهید. «وَ أَقامَ الصَّلاه» بر این است که نماز را بپا دارید. بپاداشتن نماز غیر از خواندن نماز است. اگر در زنگ تنفس یک معلم در مدرسه، یک دبیر در دبیرستان، یک استاد در دانشگاه به جای اینکه یک روزنامه بخواند، دو رکعت نماز در محیط مدرسه و دبیرستان و دانشگاه بخواند، این اقامه نماز است چون با دیدن این نماز و با خواندن این نماز بچه ها هم به نماز علاقه پیدا میکنند.
11- بعضی ریاها ثواب دارد و بعضی باطل کننده عمل است
اگر رئیس کارخانه در کارخانه نماز بخواند، نماز خوانده است. اما اگر در جامعه بیاید جامعه نماز را القاء کرده است. قرآن نمیگوید: نماز بخوانید. میگوید: نماز را بپا دارید. یعنی جایی نماز بخوانید تا با نماز خواندن شما نماز زنده شود و جلوه پیدا کند. این مسئولیت ماست. چشمها به کسانی است که مسئولیت اجتماعی دارند. اینها باید در مراسم مذهبی بیشتر نمایان بشوند. نگویند: آقا ریا میشود. مگر هر ریایی زشت است؟ بعضی ریاها ثواب دارد. بعضی ریاها حرام است. بعضی وقتها هم ریا مستحب است. میگویند زنی که برای شوهرش آرایش میکند، ریا کرده است. اما همین ریا مستحب است. گاهی ریا واجب است. اگر به شما تهمت زدند که فلانی مالیات اسلامی نمیدهد، خمس و زکات نمیدهد، اینجا باید علنی بدهید تا رفع تهمت ازخودت بشود. گاهی ریا لازم میشود. گاهی مستحب است. البته اکثر جاها 99% در بعضی مواقع ریا حرام است و هم مبطل نماز است.
حالا ریا در مکان باشد. یعنی یک مکانی باشد که بایستی نماز بخوانی ریا بشود باطل است مثل صف اول بایستی که عکست در دوربین بیافتد. در نماز جمعه ریا در این است که در یک جایی باشی که شما را ببینند، نماز باطل است. یا در زمانی باشد که عمل کنید زمانش هم ریائی باشد باطل است مثلاً اول وقت بخوانی یا آخر وقت.
ریا در مکان عمل را باطل میکند، ریا در زمان عمل را باطل میکند. ریا در مستحبات عمل را باطل میکند، ریا در واجبات عمل را باطل میکند.
12- برپایی نماز، دادن زکات، وفای بعهد، صابر بودن
«وَ أَقامَ الصَّلاه» نماز را زنده کنید «وَ آتَى الزَّکاه»(بقره/177) از کلمه «وَ آتَى الزَّکاهَ» معلوم میشود آنجا با «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّه» غیر از زکات است. این زکوه پول واجب است، این پولهایی است که انسان باید بدهد. آخر بعضی وقتها با این که پولش را میدهد باز هم باید بدهد. میگوئیم آقا اینجا زلزله شده است سیل آمده یا الله کمک کن، میگویدآقا نه من مکه رفتم خمس و زکات و سهم امام هم داده ام. خوب حالا که سهم امام دادی دیگر نباید پول بدهی؟ «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» (کافى، ج2، ص164) اگر مسلمانی فریاد کمک میزند کمکش نکنی مسلمان نیستی. چه خمس و سهم امام داده باشی چه نداده باشی. خیال نکنی که سهم امامت را دادی دیگر بهشت مال توست. گاهی وقتها مالیاتهای واجب را دادی اما صحنههایی پیش میآید که باز هم باید بدهی.
«وَ آتَى الزَّکاهَ» یک مسئله است «وَ آتَى الْمالَ» هم یک مسئله است. خصوصیاتش را باید به فقه مراجعه کرد. دیگر چی؟ «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ»(بقره/177) گاهی افراد ایمان دارند نماز هم میخوانند، زکوه هم میدهند، اما هرچه قول میدهد به قولش عمل نمیکند. میگوید نه این هم معلوم میشود مرخص است. «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ»
در قراردادها وفای به عهد میکند. پیمانهای اقتصادی، پیمانهای سیاسی، روابط زن و شوهری به خانمش گفته مهریه این قدر، باید همان مبلغ را بدهد. حتی میگوید اگر به بچهات قول دادی برایت بیسکوئیت میخرم، باید بخری! یا قول نده یا اگر قول دادی باید عمل کنی. از قول به یک بچه گرفته تا به یک قاره، باید وفا کنی. «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ» یعنی وفا میکنند.
در ادامه میفرماید: «وَ الصَّابِرینَ» (بقره/177) از نظر انسانی، از نظر ملکات «وَ الصَّابِرینَ» کسانی هستند که پشت کار دارند. صبر به معنای تو سری خوردن نیست که هر کس بر سرت زد بگو حواله شما باشد به حضرت عباس(ع)، صبر معنایش پشت کار است «وَ الصَّابِرینَ» کسانی که پشت کار و قاطعیت دارند و محکمند. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»(فصلت/30) میگویند خدا! روی حرفش هم میایستند. قاطعیت دارند. «وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ»(بقره/177) در سختی ها و در جنگها صبر میکنند.
چون سه رقم صبر داریم:
1- گاهی لذت پیش میآید و آدم باید خودش را نگهدارد. که این را میگویند صبر.
2- گاهی ناراحتی پیش میآید که باید آدم خودش را نگهدارد این را هم میگویند صبر.
هم وقت غذا انسان باید خودش را کنترل بکند و هم وقت خوشی و صبر کردن در وقت خوشی آسانتر است از صبر کردن در وقت سختی نیست.
3- گاهی هم گناه پیش میآید که باید صبر کنیم. در اصول کافی دیدیم که افرادی روز قیامت بی حساب به بهشت میروند. مأمورین پذیرایی میگویند چه کردید که از همه زودتر به بهشت میآیید؟ میگویند: «نَحْنُ أَهْلُ الصَّبْرِ»(کافى، ج2، ص75) ما صابر بودیم. میگویند شما چه جوری صبر کردید؟ میگویند ما گناه پیش آمد و شیرین بود، اما از خدا ترسیدیم و گناه نکردیم. چون صحنه گناه پیش آمد کسی هم نمیفهمید، درآمد هم داشت. لذت هم داشت، فقط و فقط بخاطر خدا گناه نکردیم. «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم»(انفال/2) چون بخاطر خدا صحنه گناه پیش آمد و گناه نکردیم خدا هم اینجا تا همه مردم حساب پس بدهند ما بی¬حساب به بهشت میرویم.
اگر کسی هم لغزش پیدا کرد و گناهی پیش آمد و کنترل از دستش رفت، فوری باید توبه کند. چون ما دو تا قلب داریم:
1- قلب سالم. که قرآن میگوید: «إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»(صافات/84) یک قلب سلیم داریم که قلب سالم است یعنی خودش را نگه میدارد. قلب سلیم یعنی قلبی که روح آن پاک است.
2- قلب منیب. که قرآن میگوید: «وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ»(ق/33) قلب منیب یعنی اگر لغزش پیدا کردی، زود از خدا عذر خواهی کن، استغفار کن و لذا حدیث داریم: اشکهایی هست که در نزد خدا ارزش دارد، از جمله اشک جوان که میگوید خدایا بد کردم، تصمیم بگیرد عوض شود و این ماه، ماه رمضان بسیار خوبی است.
در بعضی ازدعاها چه عبارتهای زیبایی است، اگر معنایش را متوجه بشوید کلافه میشوید. میبینیم امام سجاد(ع) صورتش را روی خاک میگذارد و این جمله را میگوید: «اللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیُحْسِنِ الْعَفْوَ مِنْ عِنْدِک»(بحارالأنوار، ج71، ص417) اگر بد بود که من گناه کردم خوب است که تو ببخشی، بعد طرف دیگر صورتش را میگذارد: «إِنْ کُنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ» خدایا اگر من بد بندهای هستم، تو خوب خدایی هستی. میگوید خدایا گناه میکنیم میبخشی، یکبار دیگر گناه میکنم باز می¬پوشانی، مردم میگویند تو آدم خوبی هستی من که میدانم گناه میکنم و هر چه گناه میکنم میپوشانی «کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی»(مصباح المتهجد، ص587) خدایا مثل اینکه تو از من خجالت میکشی. عوض اینکه من خجالت بکشم، مثل اینکه تو از من خجالت میکشی.
«وَ الصَّابِرینَ» صبر میکنند، گناه پیش میآید صبر میکنند. ناراحتی پیش میآید صبر می¬کند، مال و دنیا و مقام پیش میآید صبر می¬کند و کنترلش را از دست نمیدهد، «وَ الصَّابِرینَ» جنگ پیش میآید استقامت دارد. «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب»(بقره/177) هی نگوید ما اینطرفیم و ما آنطرفیم، مشرقی و مغربی شدن شرف نیست وابستگی به شرق و غرب کمال نیست. روی پای خودتان بایستید و جهان¬بینی¬تان، انفاقتان، نیایشتان، برادرتان، پیمانهایتان، استقامتتان اینها همگی برّ است. «وَ لکِنَّ الْبِرَّ» اینهاست.
13- بر کارهای بر و نیکو تعاون داشته باشیم
بعد یک آیه در قرآن است که نصفش را میخوانم و نصفش را هم همه میدانید «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»(مائده/2) یک کاری بکنیم بچه ها مسلمان بشوند. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» یک کاری کنیم وسائل نماز خواندن را آسان کنیم. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» یعنی «تعاونوا علی الوفاء»
یک کسی میخواهد پول بدهد، روز چک و سفته بانکی اوست و پول ندارد. میخواهد وفا کند وفای به پیمان(بر) است، اما پول ندارد تو پول به او بده او چکش رابپردازد، کشاورزی بر است وام به او بده «و تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» فقط برای این نیست که برای مهاجرین و زلزله زده ها و سیل¬زدگان یک پتو و دو تا بخاری بدهی، قرآن میگوید بر ایمان و مال و زکات و نماز و صبراست. اینها بر است و تو «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» یعنی یک کاری کن اگر بچه ها میخواهند مؤمن بشوند، کلاس ایدئولوژی درست کن. اگر دخترهای جوان میخواهند روزه بگیرند، هوای داغ استطاعت نیست، تو که در دهت باغ و استخر داری در چند فرسخی یک ماشین بگیر یک آشپز بگیر، این دخترهای که نه سالشان است ده سالشان است. میخواهند روزه بگیرند بروند در آن ده و در هوای خنک و آنجا و در هوای خنک بتوانند روزه بگیرند. چون روزه گرفتن بر است و باید «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» باشد. تو که باغ و استخرداری نزدیک دهی که نزدیک گرمسیر است، تو میتوانی با یک امکاناتی که داری یک برنامهای جور کنی که دخترهایی که میتوانند روزه بگیرند آنجا بروند و روزه بگیرند، منتهی با سرپرست زن که مسئله حلال و حرام پیش نیاید. مسئله محرم و نامحرم پیش نیاید و با حفظ تمام مقررات شرعی باشد. یک جوان ناراحت میخواهد ازدواج کند پول ندارد ازدواج بر است «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» و خوشا به احوال کسانی که هر هفته که سرشان را روی متکی میگذارند هر شبی که میروند بخوابند یک بری انجام داده باشند و وای بحال کسانی که سال میآید و می رود و هیچ کاری نمیکنند و هر روز دست روی تلویزیون میکشد که گرد روی تلویزیون پاک پاک بشود و سال میآید و میرود و دست روی سر یک بچه یتیم نمیکشد. اینها تجدید نظر بکنند و بدانید مسلمانی به این نیست که همه¬اش بگوئیم: ایدئولوژی اسلام و عکس امام را قاب کنیم و حرف از خط امام بزنیم.
ما هدف داریم چون هدف داریم خط میخواهیم. انسانی که هدف دارد، خط میخواهد که به هدفش برسد، خطی که میخواهیم در نماز میگوئیم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) خط صاف میخواهیم خط صاف راه انبیاء است. بدلیل سوره نساء کسی در زمان ما راه انبیاء را بهتر از امام نمیداند. یعنی خط انبیاء را برویم، یعنی خط امام را برویم. خط امام نه شرقی نه غربی است، پس چیست؟ اینها واقعیات است. آقایانی که ایمان ندارند، آقایانی که در نماز جمعه نمیآیند، آقایانی که پولشان را فقط خرج عکس و لوستر میکنند و آقایانی که به پیمان¬هایشان عمل نمیکنند و آقایانی که صبر نمیکنند، تحمل نمیکنند و منتظرند یک بهانه از حکومت مرکزی بگیرند وداد بزنند. هیچ صبر انقلابی ندارند و وقتی میگویند دولت باید این کار را بکند فوری، آنقدر دولت را دستپاچه میکنند و آنقدر فوری، فوری میکنند که کسانی که صبر نمیکنند در نماز جمعه نمیآیند به شرق میچسبند به غرب میچسبند اینها خط امام نیستند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»