موضوع: امام حسین(ع) و نماز
تاریخ پخش: 73/03/26
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ما، درباره یک جملهای است که در همه زیارت نامهها تقریباً هست. به مناسبت عاشورا، چون بینندهها بحث را ششم، محرم، ایام عاشورا خواهند دید، آنچه در تمام زیارات مطرح است. امامان ما، بمناسبتهای حکومتهایی که بودند، وظیفههای مختلفی داشتند. یکی مجبور به صلح میشد مثل امام حسن (ع)، یکی مجبور به جنگ میشد مثل امیرالمؤمنین (ع)، یکی حوزه علمیه تأسیس میکرد، مثل امام صادق(ع) یکی افراد نفوذی به اطراف میفرستاد مثل امام کاظم(ع) یکی از طریق دعا و مناجات پیام میداد به مردم مثل امام سجاد (ع). یکی از راه خطبهها حرفهایش را میزد، علی ای حال فرم کارهایشان فرق میکرد. امّا در یک چیزی همه آنها شریک بودند.
خدا انشاء الله قسمت کند، همه آرزومندان بروند مدینه در برابر رسول اکرم بایستند. در زیارت رسول اکرم(ص) این را میخوانیم، «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسَالَه وَ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(بحارالأنوار، ج97، ص160) یا رسول الله گواهی میدهم، خوب رسولی بودهای. رسالت خودت را خوب ابلاغ کردی «وَ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ» این چهار جمله در زیارت پیغمبر هست. خدا انشاء الله قسمت کند، بروید نجف در زیارتهایی که در نجف هم هست، آقا امیرالمؤمنین هست، حتی حضرت مسلم، در زیارت مسلم بن عقیل، داریم که؛ «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(کافی، ج4، ص570) در زیارت امام حسین، باز این چهار جمله هست، «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَر»(کافی، ج4، ص574)در زیارت امام نهم، امام جواد باز همین جمله را داریم. در زیارت امام رضا (ع)این جمله را داریم. حتی در بغداد، در زیارت سلمان فارسی، داریم «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَر» عجب این چه جملهای است که، همه جا هست، در زیارت حضرت امیر هست، این چی است ماجرا، جملهای که تقریباً در همه زیارتها هست: «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ» اقامه نماز.
به امید اینکه ما، عزاداریهایمان، در کنار اقامه عزاداری، اقامه نماز هم باشد. چه اشکالی دارد هر هیئتی پشت یک موتور، یک پنجاه متر گونی، لوله کند، بگذارد پشت موتور عقب هیئت برود تا ظهر شد، اول ظهر، هر کجا هیئتها هستند، اذان بگویند. سریع همه خانهها، لوله شلنگ را باز کنند در خیابان و کوچه، عزادارها ببینند تا ظهر شد یک شلنگ آب از خانهها آمد بیرون، وضو بگیرند. در همان کوچه، اگر مسجد نیست، اگر از مسجد دور هستند، اقامه نماز باشد. ما باید برویم به این سو که عزاداران ما ظهر عاشورا، مشغول سینه زدن نباشند. مشغول نماز باشند.
اقامه نماز، تظاهر به نماز هم هست. امام حسین(ع) میتوانست نمازش را در خیمه بخواند، امّا بیرون خواند. دو نفر هم جلوی آقا ظهر عاشورا، ایستادند، سی تن تیر رها شد و آن دو نفر هم جلوی امام شهید شدند، امام حسین میتوانست نمازش را در خیمه بخواند، امّا اگر در خیمه میخواند. شاید اقامه نماز نبود، اقامه نماز این است، که آدم جلوی گلوله بخواند، شما اگر در خانه نماز بخوانی، این اقامه نماز نیست. اقامه عزاداری این است که مردم بریزند در خیابان و حسین حسین کنند. اگر هر کسی، شب عاشورا در خانهاش بنشیند، تاریخ کربلا را بخواند و گریه کند، ولو دو لیتر هم اشک بریزد امّا این نمیتواند، بیاید بیرون بگوید فهمیدی چه شد، من دیشب اقامه عزاداری کردم؛ چه کردی؛ تو خانه، تاریخ خواندم گریه کردم، نه این اقامه عزاداری یعنی علنی، به این جلسات عزاداری عنایت داشته باشید. یک وقت کسی خیال نکند که، من مدیر عامل فلان کارخانه و فلان بانکم، یا فلان سازمانم یا فلان استاد دانشگاهم. یا آیت الله هستم، کارهای علمی، خدماتی، فنی، حرفهای میکنیم، دیگه همه، باید با این قصّه گریه رفیق شویم.
1- خاطرهای از احترام هندیها به امام حسین
آرم شیعه، غدیر است و عاشورا و گریه، کفش و تجار هند، روز عاشورا، شیعهها، تجار درجه یک آنها پابرهنه راه میروند. رسمشان این بود. من یک عاشورا هندوستان بودم، افرادی را نشان میدادند که خیلی مهم بودند در هند، و حتی کسی ما در هند، در فیلم دیدیم، که فیلم ویدئویش را برای ما گذاشتند که ایشان، صدها میلیون طرفدار دارد و بت پرست است، رهبر بت پرستها بود. ظهر عاشورا آمد، کفشهایش را کند، آمد مخلوط، قاطی شد با عزادارهای امام حسین(ع) و گفت پرچم امام حسین را هم من میخواهم بگیرم. دو، سه دقیقه پرچم عاشورا را دادند به ایشان، ایشان مقداری سینه زد، برگشت، گفت: ما هرچه داریم، از امام حسین(ع) داریم.
2- خاطرهای از روضه خوانی برای امام حسین
امام حسین(ع) هنوز شناخته نشده است. با اینکه خیلی کتاب برای امام حسین(ع) الحمدالله نوشته شده است. حالا یکی از علمای مشهد، علمای مهمش که تا این اواخر هم زنده بود، خدا رحمتش کند، که بسیاری از علمای فعلی مشهد، شاگردش بودند، ایشان میگوید: من در خواب دیدم، روز قیامت، برپا شد، جاهایی هست افراد ایستادهاند ولی یکجا هست، درگاه بزرگی است، مردم تند تند رد میشوند. ولی جاهای دیگه حساب و کتابش یکخورده دقیقتر است. میگوید: من عالم، آیت الله، مشهد، رفتم. بروم اونجا، دیدم، جلوی من را گرفتند، گفتند: شما کجا، بخوان بالا را، میگفت سرم را بالا گرفتم، دیدم نوشته است «باب الحسین»، گفتند: تو آیت الله بودی، امّا چون روضه نخواندی نمره نداری، شما از راههای دیگه، اهل نجات هستی، امّا از درهای دیگه، میگفت: دیدم خیلی مشکل است. عفو امام حسین، حسابش چیز دیگهای است. همان جا در معشر شروع کردم گریه کردن، که من عمری عالم بودم و آیت الله بودم، چرا یک روضه نخواندم؟ چرا در این وادی، بهره و سهمی نداشتهام، همینطور که گریه میکردم تو محشر، در قیامت، یک عالم دیگر، آمد، گفت: چرا گریه میکنی؟ گفتم: من عمری در تألیف و تدریس و تحقیق و کارهای علمی بودم. امّا در دنیای روضه نمره نیاوردم. از آن در راه ندادند من را، گفت: حالا طوری نیست من مینشینم تو تنهایی برای من روضه بخوان، یک روضه یک نفری. گفت: قبول است، گفت: قبول میکنند. میگفت: او تنهایی نشست آن عالم، من عالمی که گریه میکردم. یک روضه تنهایی، تاریخ عاشورا را گفتم. بعد رفتیم جزء، آن در، گفتند: حالا بیائید، بروید.
یکی از تجار مهم که برای امام حسین(ع) چکی داد. گفتند: میدانی، چند نوشتهای گفت: من برای نوشتن هر چیزی عینک میزنم، امّا برای امام حسین من عینک نمیزنم. و مردم ما، خوب وفاداری میکنند. برنج هر قیمتی پیدا میکند. روغن و گوشت هر چه گران میشود. مردم از همه چیزی کمش میگذارند، امّا از امام حسین(ع) کم نمیگذارند. و این بخاطر اینکه، امام حسین(ع) هم کمش نگذاشت.
3- هدف وسیله را توجیه نمیکند
«أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاه» راجع به نماز، من تقاضایم این است که عزاداریها را مقدس کنید، من غصه میخورم، امام زمان (ع) غصه میخورد. که آلات موسیقی میآید در هیئتها. افراد مطربی که، اهل موسیقی و غنی هستند، همانها میآیند آهنگ میخوانند. آخه شما، حاضر هستی، با آفتابه آب بخوری. آفتابه آب در آن است، ولی آب آشامیدنی باید با لیوان باشد. یک کسی که حلقومش حرف بد میزند، پیداست که دهانش دروازه ندارد، راحت هرچه میخواهد، میگوید، این زبان، قداستش کم است. از افراد پاک زبان، از اشعار با محتوا، آلات موسیقی در عزاداریها نیاید، یک سری کارها را جزء شعائر میدانیم ولی مهم نیست نباشد و باشد. حضرت مهدی (عج) در یکی از هیئتها دیده شد. هیئتی است از چهار فرسخی کربلا، چون ما دیدیم همه علمای نجف سعی میکنند، بیایند در این هیئت سینه بزنند، من خودم دیدم، آیت الله مدنی، شهید محراب، پا برهنه، پیراهن پوشیده بود، امّا دکمههای پیراهنش باز بود. و پابرهنه در هیئت میدوید.
4- اهمیت نماز جعفر طیار
آقا زکات با مالیاتهایی که دولت میگیرد یکی است. نه آقا، خیلی فرق میکند. مالیات دولت را میگوید برو بگذار بانک، فیش بیاور، آن را میگوید قصد قربت کن، هر دوش گرفتنی غسل نیست. زکات و نماز در همه ادیان بوده است. جعفر طیار را نمیدانم چقدر میشناسید، برادر حضرت علی است، یک، بنیانگذار اسلام در آفریقاست. دو، در جنگ موته دو تا دستهاش، مثل ابوالفضل در کربلا، دو تا دستهای جعفر طیار قطع شد. جعفر طیار وقتی از سفر برگشت پیغمبر فرمود: من میخواهم به تو هدیه دهم، فرمود بهترین هدیهای که به تو میتوانم بدهم، نماز است. نماز جعفر طیار، تنها نمازی است که از دنیای توسلات، وارد دنیای فقه شده است، در توضیح المسائل هیچ نمازی، مانند نماز جعفر طیار مطرح نشده است، بقیه نمازها، در مفاتیح و دعاهاست. این از دنیای دعا، وارد دنیای فقه شده است.
سؤال میکنند، آقا برای اموات بهترین هدیه، میفرماید: نماز، یعنی به زنده بهترین هدیه نماز است، به مرده هم. با نماز مردم گروگان میکشیدند. افرادی که در جبهه شرکت نمیکردند، پیغمبر آیه نازل شد. بر جنازه اینها نماز نخوان، یعنی با نماز خواندن تشویق میکردند با نماز نخواندن گوشمالی میدادند. نماز و زکات دو عدل است، دو بال اسلام است.
احساس نکنیم که کارهایمان درست میشود با عزاداری. آقا پول نزول میدهد، ربا میگیرد حرف بد هم میزند، به همسرش هم اذیت میکند، مال مردم هم نمیدهد. غیبت هم میکند، همه رقم گناهی میکند. ولی بعد، مثلاً در عزاداری، ما باید با اهرم امام حسین و با عزاداری امام حسین، بقیه کارهایمان را هم درست کنیم. که خود این کار مقدمه این است که اصلاح شود، زکات در همه ادیان بوده است. قرآ درباره ادیان دیگر میفرماید که: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاه وَ الزَّکاهِ» (مریم/55) حضرت اسماعیل هم اهل زکات بوده است. یا میفرماید که، حضرت عیسی میفرماید: «وَ أَوْصانی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا» (مریم/31) یا درباره انبیاء داریم، «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقیمُوا الصَّلاهَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاهَ وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَهِ» (بینه/5) زکات و نماز برای مسلمانها نیست. تمام ادیان آسمانی زکات داشتند.
یک مصاحبهای هست بین اهل بهشت و اهل جهنم. سؤال و جواب است بهشتیها از جهنمیان میپرسند «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ»(مدثر/42) چطور شد، شما گرفتار جهنم شدید، میگویند: چهار تا دلیل داشت، یک «قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدثر/43) پا بند به نماز نبودیم. دو، «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (مدثر/44) به فقرا نمیرسیدیم. اینقدر آدم هست، درآمدهای کلان دارد. از گندمش، از پستهاش، از ماشینش. از زعفرانش، از قالی، ابریشمیش، از طلاش، از چی، از چی، از زمینش، از ساختمانش، دهها و صدها میلیون تومان درآمد دارد و اینقدر هم آدم هست که چهار ماه، گذشته و یک کیلو گوشت، وارد خانهاش نشده است. چی شد که شما اهل جهنم شدید، میگویند: ما پایبند به نماز نبودیم، پابند گرسنهها هم نبودیم. اگر کسی زکات ندهد، مالش دود میشود. اجازه بدهید من این را با کمال صراحت بگویم. قرآن و حدیث ما میگوید: مردمی که به فقرا نرسند، زکات ندهند، مالشان دود میشود. حالا یا تریاک میشود و دود میشود. یا آفات میآید دود میشود. یا عرق میشود، دود میشود. یا از درّه پرت میشود، دود میشود.
5- تأثیر اعمال در زندگی
حدیث داریم اگر انگشت پای شما، رسید به سنگی و خون شد، معلوم است، یک کاری کردهای، که این جزاش بوده است. ما چرا نمیخواهیم قبول کنیم، بخشی از حوادث تلخ به خاطر این است که زکات فراموش شده است. بخواهید قبول کنید یا نخواهید، قبول کنید، خدا قبول کرده است. خدا قبول کرده، امّتی که زکات ندهند، مالشان دود میشود. اصلاً کلی پول، خرج خانم میکنی، خانم دوستت داشته باشد، یک مرتبه میبینی، هر چه پول خرجش میکنی، خانم دوستت ندارد. ای خاک بر سر، مردم زنشان را حضرت عبدالعظیم میبرند، یک بلال میخورند، کلی کیف میکنند. این خانم رفته عمره، رفته سوریه، رفته شیراز، اصفهان، میگوید: برو دنبال کارت. برای اینکه زکات نمیدهی، مِهر خانمت هم، مهر شما در دل خانمت هم نیست.
برعکس داریم اگر سیلی آمد، اگر زلزلهای آمدف اگر آتش سوزی شد. سوزاندیم، میسوزیم. قرآن میگوید: سوزاندی، میسوزانیم. قصّهای در سوره «ن والقلم» نقل شده است. تحت عنوان باغی که سوخت در کتابهای مدرسه هم هست، مرد محترمی بود، هر سال میوههای باغش را به فقرا میداد، از دنیا رفت، بچههایش گفتند. ما نمیدهیم، پدرمان میخواست بده، بده، ما نمیدهیم. شد، اینها سر شب خوابیدند، که سحر بروند میوهها را بچینند. تا آفتاب نزده، فقرا هم نفهمند، به فقرا میوه ندهند. سر شب خوابیدند، سحر که رفتند، دیدند باغشان یک تخته خاکستر شده است. کاری که پدران ما کردهاند، باید انجام دهیم. اگر پدری در دسته¬جات سینه میزند، تو هم برو سینه بزن. حالا مگه دیپلم هم سواد است. دیپلم مثل شلوار است، کسی نداشته باشد، میگویند شلوار هم نداری. دیگه من، شلوار دارم، دیگه شلوار داشتن که پوز نیست. آخه دیپلم سواد نیست که حالا بخاطر دیپلم نمیروی. لیسانسش هم نیست، فوق لیسانس و دکتراش هم نیست، آیت الهی آن هم چیزی نیست.
آقای شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، آن کسی که صدها شاگرد، تربیت کرد. یکی از شاگردهایش، امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. آقا شیخ عبدالکریم حائری، ایام عاشورا در اراک، پابرهنه میرفت، اباش را میگذاشت زیر بغلش، با هم دوش نمیگرفت، میگذاشت زیر بغلش، پابرهنه میرفت. عزاداری برای عوام نیست. برای خواص است. آیت الله عظمی خوانساری، که مرجع تقلید بود. در بازار تهران، ایشان در وصیت نامهاش، در سن نود و چند سالگی، نوشته است. نود و چند سال از عمرم گذشت و از دنیا رفتم. آن چیزی را که برای قیامتم فکر میکنم، نجاتم دهد. گریهای است که برای فاطمه زهرا «س» کردم. یکوقت رو حساب اینکه ماشینت نو است. مدرکت بالاست. . . . امام حسین(ع) را باید نوکری کرد آستانه بوسی باید کرد. هرچه نسبت به حق تواضع بیشتر باشیم، به آب حیات بیشتر میرسیم.
مثنوی قصّهای را نقل میکند، که کسی روی دیوار نشسته بود، تشنهاش بود، جوی آب هم در پایین بود. ولی آن بالای دیوار تشنهاش بود. نمیتوانست بپرد پایین، هی شروع کرد با انگشتهایش دیوار را تراشید، خشتی بود، هی تراشید، آمد پائین، آمد پائین، هی با چنگ دیوار را تراشید، تراشید، هی دیوار خاکهایش ریخت، هی میآمد پائین. وقتی آمد پائین به آب رسید. بعد میگوید اگر میخواهی به آب حیات برسی، باید بیائی پایین. خودمان را در آنها نبینیم، فاصله از مردم نگیریم، امام حسین(ع) یکی از برکاتش این است که همه خطوط سیاسی یکی میشوند. نمیگوید: تو تاجری، من قصاب، تو فلان خط سیاسی داری. یکی از عوامل وحدت ما، عزای عاشوراست. عامل وحدت است. عامل شناسایی است، مردمی که در محلّه گاهی همدیگر را نمیبینند، در روز عاشورا همدیگر را میبینند.
چه مکتبی، ما این را نمیدانیم، چون در آن هستیم، نمیدانیم. الآن در دنیا، در تلویزیون آمریکا، بگویند که: یک گوشهای از کره زمین یک مکتبی دارند، یک یا حسین میگویند، پنجاه میلیون میریزند در خیابان هیچ بخشنامه و آئین نامه و تبصره و سمینار و قطع نامه و میزگرد و کنفرانس و هیچی نمیخواهد. یک یا حسین، پنجاه میلیون در خیابان، این اهرم، خیلی اهرم مهمی است. و ما همه مشکلاتمان را میتوانیم، حل کنیم.
روز عاشورا خیلی اهرم مهمی است. منتها بد استفاده میشود. رو رقابت روضه خوانی میکنیم. او میگوید: محلّه بالا، او میگوید: محلّه پائین. چه فرقی میکند، محلّه بالا و محلّه پایین. کدومش قبول میشود. محلّه ما هیئتش چند تاست. گاهی وقتها وسط سینه زدن، نگاه میکند ببیند سر هیئت کجاست، ته هیئت کجاست. امام حسین(ع) که متری نمیشمارد. که آن هیئت چون هشتاد متر است. ثوابش از هیئت هفتاد متری، بیشتر است. عزاداری متری نیست. ما سی و دو تا دیگ بار کردهایم. آنها شانزده تا دیگ، مگر دیگی است. مگر متری است. علمات ما سی و دو تا پر. داشت، برو بابا، عَلَم ما شانزده تا، مگر اجر قیامت بر پرههای عَلَم است، یکخورده باید بیائیم بیرون از این حرفها. دو بلندگو، سه بلندگو. سعی کنیم، عزاداری ما مخلوط نشود با بلندگوهای مزاحم. بابا، شب برای خوابیدن است. نمیتوانیم، وقت خواب مردم بلندگو در خیابان بگذاریم. گناه است. اذیت مؤمن، گناهش از عزاداری بیشتر است. بلندگوها باید در مسجد باشد. اگر یک کسی همسایه حسینیه است، اذیت میشود، گناه نکنید، ترافیک و راه بندان گناه است. مواظب باشیم این عزاداریهای مقدس، . . . عزاداری مثل سیلی است، اگر خوب بهره برداری شود. همه ایران سبز میشود. و اگر خوب بهره برداری نشود. ترافیکش یک عدهای را اذیت میکند. دودش یک عده را، بلندگویش یک عده را، رقابتش یک عده را، علی ای حال، این قداستها را داشته باشیم.
«أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ» حالا، راجع به زکات، زکات عامل چند چیز است، یک- پاکی، قرآن میگوید «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها» (توبه/103) اگر از مردم زکات بگیری، مردم را پاک میکنی. شخصی آمده بود، خدمت امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی، خمس داد. بعد هم یک توقعی داشت که حالا همچین، امام فرمود تو خمست را به من دادی، منّت بر من گذاشتهای، من منّت گذاشتهام چون مالت را پاک کردهام. تازه تو راحت شدی، من مسئول شدم که این خمس را کجا مصرف کنم، که خدا راضی باشد. تو آزاد شدی، خمست را دادی. من گیر افتادم که این خمس را کجا مصرف کنم. تو منّت بر من نداری، من منّت بر تو دارم. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها» چون مردم آلودگیش مال دوستی، آلودگی است. از مردم زکات بگیر، مردم پاک شوند. یعنی از بخل پاک شوند. از عشق به دنیا پاک شوند. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» (شمس/9) یعنی هرکس، تزکیه کند روح خویش را و مال خودش را، اگر شامل مال هم شود.
6- خمس و زکات مایه برکت است
برکت، قرآن میگوید: «وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاهٍ تُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» (روم/39) اگر زکات بدهید، چهل تا گوسفند داری، یکی از آن زکات است. اینقدر شتر داری، یکی از آن زکات است. اینقدر گندم داری، اینقدرش زکات است. البته نمیخواهم بگم، زکات هم فقط برای گندم و اینهاست. ممکن است، فقهای ما فتوی دهند، که چه کسی گفته گندمی که کیلویی بیست، سی تومان است، زکات دارد، پستهای که کیلویی صدها تومان است، زکات نداشته باشد، این، اختیارش دست فقیه است. چه کسی گفته اگر چهار تا میش و بز داشتیم زکات دهیم، ولی پانصد تا ماشین از خارج وارد میکند زکات نداشته باشد، ماشین به اندازه بزغاله نیست. این اختیارش به دست مجتهد است. مجتهد میتواند، مثل باقی مسائل اسلامی، مسائل عبادی دست مجتهد نیست، مثلاً نماز صبح دو رکعت است، هیچ مجتهدی نمیتواند، تکانش بدهد. امّا مسائل سیاسی و مسائل نظامی و مسائل اقتصادی دست مجتهد است. که الآن بجنگیم و یا نجنگیم. قطعنامه را قبول کنیم و یا جنگ را ادامه دهیم. امسال حج برویم و یا نرویم. زکات فلان، و لذا داریم، امیرالمؤمنین زکات را اضافه کرد، بر اسبها زکات بست، اسب دارها، راهپیمایی راه انداختند، که بابا، اسب که زکات ندارد. پیغمبر فرمود: زکات بر گوسفند و شتر و اینهاست، اسب که زکات ندارد. حضرت امیر فرمود: من رئیس حکومت اسلامی هستم، بودجه مملکت کم آمده است، هر کس اسب دارد، یک چیزی بدهد. گفتند: باشه.
امام کاظم یک زمانی که در زندان بود. بخشنامه کرد که خمس را بخشیدم. گفتند: چرا، دید هر کس میرود، خمس بدهد به امام کاظم، ساواکیهای هارون الرشید میگیرندش، برای اینکه شیعیان گیر نیفتند، گیر ساواکیهای بنی عباس نیفتند. امام کاظم (ع)فرمود: کسی برای من خمس نیاورد، که گیر نیفتد، بعد مردم فارسی نامه نوشتند، به امام رضا، پسر امام کاظم که پدر شما امام هفتم خمس را بخشید، ما مردم تقاضا میکنیم شما هم که امام هشتم هستی، خمس را ببخش، فرمود خمس بخشیدنی نیست. آنکه بخشید دلیلی داشت، میخواست شما گیر نیفتید. مثل اینکه من مریض هستم، در خانهمان هم چاه است. میبینم برق رفته است اگر بیایی عیادت من، ممکن است بروی در چاه، میگویم، لطفاً کسی عیادت نیاید. خمس بخشیدنی نیست.
قرآن میفرماید اگر شما زکات بدهید، برای خدا «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» جاش پر میشود. کشاورزان عزیز، یک باران به وقت جبران زکات را میکند. نترسید، با خدا معامله کنید. یک آفت بی وقت، آنچه کاشتی از بین میبرد. وقتی یک باران به وقت جبران میکند، یک آفت بی وقت، آفت که وقت و بی وقت ندارد. وقتی یک آفت محصول را از بین میبرد و یک باران به موقع پس شما برای چه ترسیدی، قرآن میفرماید: اگر زکات بدهید «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» خدا چند برابر جاش را پر میکند. گناهان انسان بخشیده میشود. قرآن میفرماید: «لئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکاهَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» (مائده/12) ای امت اسلامی، اگر شما نماز بخوانید و زکات بدهید. «لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» من میبخشم شما را، «وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ» به بهشت هم میبرم، رمز نجات از جهنم، و رفتن به بهشت، نماز و زکات است. ما همه غرق گناه هستیم و یک حسین (ع) داریم. این شعر درست نیست. ما همه غرق گناهیم و یک حسین داریم، یک نماز داریم و یک زکات داریم، یک حج داریم و اینطور ما، پرنده اسلام یک بال ندارد. ما همه غرق گناهیم و یک حسین داریم. معناش این نیست که پس باقی اسلام هیچی، خود امام حسین هم نماز خواند. بنابراین عزادار تارک الصلوه، انشاء الله ما نباید داشته باشیم و نداریم.
حرکت خوبی سالهای قبل شد. منتها حیفش ما فیلمبرداری نداریم. من از همین جا دعوت میکنم. تمام مراکز استانها و تمام هیئتهایی که دوربین و فیلم دارند. همین طور که از عزاداریها فیلمبرداری میکنند، از نماز ظهر عاشورا هم، فیلمبرداری کنند. ما باید این صحنه را بپرورانیم که ظهر عاشورا، روز نماز باشد، کما اینکه روز گریه است. روز عاشورا، همه موجودات عزادار هستند. یک وقت نگوئید مگر میشود که همه موجودات عزادار باشند، بله میشود.
یک قصّه برایتان بگویم. ما یک وقت ایام جنگ، در یکی از این کوچههای تهران میرفتیم، یک هجلهای دیدیم در خانه شهید. به همراهانمان گفتیم پارک کنیم، ناشناس برویم اینجا تسلیت بگوئیم، پیداست خانه شهید است. ماشین و زدیم و رفتیم در خانه و پدر شهید یک خورده نگاه، نگاه به ما کرد. گفت: شما آقای قرائتی هستی که در تلویزیون هستی، گفتم: بله، گفت: چطور شده آمدهای خانه ما، گفتم: من شما را نمیشناسم، هجله در خانه بود، فهمیدم اینجا خانه شهید است، آمدم. بسیار خوب، گفت: پس حالا که آمدهای، من یک هدیه به شما بدهم. به مادر شهید گفت: بیا، قصّه را بگو، مادر شهید آمد گفت: آقای قرائتی من یک خاطره دارم. گفتم: بفرما، گفت: پسر من کفتر باز بود. عشق میوزید به این کبوترهایی که داشت. یکروز دم قفس نشسته بود. گفت: چرا شماها را در قفس کردم، برای اینکه خودم کیف کنم. خدا به شما پرندهها بال داده است. برای اینکه بپرید. من برای اینکه خودم کیف کنم، حق پرواز را از شما گرفتهام، چرا من این گناه را کردم. حیوانی که بال دارد، مال پریدن است. چه حقی دارید شما، حق طبیعی این را از آن میگیری. هی گفت در قفس را باز کرد، آزاد کرد پرندهاش را، بعد گفت: خودم را هم آزاد کنم. من اسیر یک کبوتر. فوتبال خوب است، ولو جام جهانی، امّا حالا مثلاً شب عاشورا، جوانهای بنی هاشم، دارند قطعه، قطعه میشوند، ببینم توپ بلژیک، افتاد در دروازه اتریش. این هم شد کار، این را فردا ببین، دروازه و توپ که فرقی نمیکند. اینقدر که ما نباید. خوشبختانه اکثر فوتبالیستهای ما حزب الهی هستند. یعنی بچههای مذهبی، از خانوادههای اصیل، حالا این شب میبینی، اون شب میبینی، بالاخره قداست امام حسین(ع) که میشود، یک جوان از جانش بگذرد، من از گل اتریش نگذرم، دیگه اینقدر که دیگه من مثل قبل نیستم. بهرحال، گفت: که خودم را آزاد کنم. رفت در مسجد، پایگاه مقاومت بسیج، آموزش نظامی دید و رفت جبهه، ما دیگر خبر نداشیتم، مدتی از بچهمان خبر نداشتیم تا چند روز پیش این کبوترش آمد، ما کبوترش را میشناختیم. آمد سر خانه، هی خواند، گفتیم: لابد یاد این خانه و این قفس کرده است، ما دیدیم نه، مثل اینکه، خواندن این کبوتر، طبیعی نیست. کیشش کردیم، نرفت، آمد، هی دور خانه طواف کرد. تاب خورد. ما یک چیزیمان شد. گفتیم، ببین حیوان میشناسد. دیدیم نه مثل اینکه بالاتر از شناخت است، آمد در اتاق، چند دور طواف کرد. هر چه خواستیم از اتاق بیرونش کنیم، نرفت. بعد رفت طاقچه نشست پهلوی عکس بچهمان، گردنش را هی به این عکس مالید. تا گردنش را به این عکس مالید، یکمرتبه بدن ما شل شد. که این مثل اینکه پیام دارد. و بعد تاریخش را که ثبت کردیم. همان ساعت بچه ما در جبهه شهید شده است. این از نظر ما مهم نیست.
ما الحمدالله مکتب ما قرآن است. قرآن میگوید: هد هد در پرواز میرفت، آمد پهلوی حضرت سلیمان، این متن قرآن است، به حضرت سلیمان گفت: سلیمان، سلیمان پرسید: کجا بودی، گفت: داشتم از یک منقطه پرواز میکردم، مردمی که در آن منطقه بودند، که من از بالاش پرواز میکردم، مردم اونجا خداپرست نبودند. و پادشاهشان یک خانمی بود و کاخ و تخت و تاجی داشت. یعنی پرنده در هوا میفهمد، که چه کسی خداپرست هست. چه کسی خداپرست نیست. و میفهمد خداپرست نبودن زشت است. و زن و مرد را میشناسد و شاه و گدا را میشناسد. و تخت و تاج را میشناسد و میداند که باید بیاید پهلوی پیغمبر این کار غلط را گزارش بدهد، این متن قرآن است.
یا قرآن میفرماید: مورچه، به باقی مورچهها، امر به معروف کرد. آخه بعضی وقتها میگویند، امر به معروف برای انسانهاست. گفتم: نه، برای حیوانها هم هست. حیوانها، امر به معروف و نهی از منکر میکنند. یک مورچه وقتی دید، سلیمان با لشکرش دارند، میروند، به مورچهها گفت، آیه قرآن است. «یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» (نمل/18) مورچهها بروید در لانهها، اینهایی که دارند میآیند حضرت سلیمان است و آنهایی هم که دنبالش هستند، ارتش آن هستند، الآن همه شما را لگد میمالند، حالیشان هم نیست. «لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» یعنی مورچه آدمها را میشناسد، لشکر را میشناسد. و میداند که این الآن له میشوند و باید اینجا نهی از منکر کند و یا امر به معروف کند.
ما گاهی در پرندهها میبینیم. که چه جوری از بچههایشان حمایت میکنند، که چه جوری، حق و باطل را میشناسند، که چه جوری، مسائل، یک مسائل مرموزی، اگر در روایات و آیات، ببخشید، قرآن داریم، «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ» (دخان/29) آسمان بر این قوم گریه نکرد. یک قومی را خداوند هلاک میکند. بعد هم میگوید: آسمان بر این قوم، بدبخت گریه نکرد. متن قرآن است. پیداست آسمان هم اهل گریه است. اگر در روایات داریم در روز عاشورا، همه موجودات در عزا هستند. باور کنیم.
7- مقام امام حسین و تربت کربلا
رابطه ما با عاشورا خیلی عجیب است. امام حسین(ع) چند جا، قصّه را خط ویژه رفته است. دیدید، مثل آمبولانسهاست که، کار به ترافیک ندارد، خط ویژه میرود. حرکت امام حسین (ع)یک خط ویژه است. و اگر نه خاک خوردن حرام است. ولی به زبان زدن به خاک کربلا، حلال است. نه خاک خوردن، یک ذره، ولی همان یک ذره از خاک غیر کربلا، حرام است. آقا مسافر نمازش شکسته است، امّا میگوید در حرم امام حسین رفتی، ولو مسافر هستی، نمازت را چهار رکعتی بخوان، بابا مسافر نمازش دو رکعتی است. اینجا حرم امام حسین است چهار رکعتی بخوان، خانه خودت است. یعنی چه، گفته: خانه امام حسین، خانه خودت است. یعنی در خانه خودت نمازت چهار رکعتی است. اینجا هم در خانه خودت است. یعنی چه، در مسجدالحرام، در مکه، نمازت را چهار رکعتی بخوان، سر قبر پیغمبر چهار رکعتی بخوان، مسجد کوفه چهار رکعتی بخوان. چرا، میخواهد بگوید: مرکز ولایت، کوفه، مرکز شهادت کربلا، مرکز نبوت مدینه، مرکز توحید، کعبه، اینها خانه خودت است. هر دفعه که آدم آب میخورد، میگویند: بگو، سلام بر حسین، یاد بچهها بده، سلام بر حسین. یعنی یادت نرود امام حسین. ما روزی سی و چهار بار باید با امام حسین(ع) گره نخوریم، چون روزی 17 رکعت نماز میخوانیم. هر نمازی دو تا سجده دارد. دو تا هفده تا، سی و چهار تا. و گفتهاند، مستحب است، پیشانیت را بمالی به خاک کربلا و اگر یک مسلمان بفهمد چه کار میکند. هر مسلمانی روزی سی و چهار بار، پیشانیش را که بلندترین قسمت بدن است. بمالد به خاک شهید، میشود، این ترسو باشد. میشه، این از آمریکا بترسد. روزی سی و چهار بار، بلندترین نقطه بدنت را بمال به خاک کربلا، هر دفعه که تشنهات میشود، حسین.
امام حسین نخی است، در همه دانههای اسلام، نیمه شعبان برای امام زمان (ع) است، میگوید: بگو السلام علیک یا ابا عبدالله زیارت امام حسین. شب بیست و یکم برای امیرالمؤمنین است. میگوید یکی از اعمال شب بیست و یکم، سلام به کربلاست. این کربلا، مسئلهاش، یک حساب دیگه دارد. عزاداریها، نماز و لذا، دعا تحت قبه امام حسین مستجاب میشود. ما نمازهایی که میخوانیم، هر مقداری که حواسمان جمع است، قبول است، هر مقداری از نماز که حواسمان پرت است قبول نیست. حدیث داریم. مثل میوه، گلابی، شما هر کجاش، پوسیده نیست، میخوری. اونجایی که پوسیده است، دور میاندازی.
حدیث داریم، بعضیها نماز میخوانند، نصف نمازشان قبول است. بعضیها نماز میخوانند، نمازشان قبول نیست چون حواسش پرت است. هر کجا ما نماز میخوانیم، اگر حواسمان جمع باشد، قبول است. امّا حدیث داریم، کنار قبر امام حسین که نماز میخوانی، حواست هم پرت باشد، قبول است. چون یک کسی آنجا، حواسش جمع است. سی تا تیر رها شد، ولی او حواسش جمع بود، یک نفر از اصحاب امام حسین گفت: آقا من میآیم کربلا، امّا اگر دیگه. دیدم، واقعاً جای کشتن است. اجازه بده من در بروم. بنام زهرا که فلان، این آمد، بالاخره پیش از ظهر عاشورا، دید، نه. مثل اینکه قصّه جدی است. یکی، یکی شهید میشوند و آن دیگه دم، نزدیک ظهر، در رفت. یک جمله ایشان میگوید: همان آقایی که در رفت، میگوید: من مواظب امام حسین (ع) بودم. هر حادثه تلخی که پیش آمد، دیدی گاهی وقتها، جای سخنرانی است. یک آیت الله نشسته است. تا میآیی، بروی، یک چیزی میگوید، مردم نگاه میکنند، ببینند تا آیت الله، برخوردش چه جور است، حالا یا مثالاً رئیس جمهور، یا مثلاً مسئولین مملکتی، وقتی یک صحنه پیش میآید، نگاه میکنند، ببینند، او چه میگوید. میگفت: من روز عاشورا، اهل جبهه که نبودم، ولی هی نگاه میکردم، ببینم، امام حسین این حوادث. میگفت: هر چه از صبح میرفت، امام حسین، شادتر میشد. هی مثل گلی که باز میشود. هی باز میشد. سرخ میشد، شاد میشد. یعنی هر حادثهای، یکخورده، امام حسین را بازتر میکرد. تا خبر شهادت ابوالفضل رسید. تا خبر ابوالفضل رسید، دیدند امام حسین «(ع)». . . ، به همین خاطر امام حسین به هم افتاد.
8- عاقبت دین فروشان و یزیدیان
روز عاشورا روز مهمی است و ایام عاشورا ایام مهمی است. خدایا، بنی امیه را، قاتلین امام حسین را، کسانی که هنوز هم بعضی از مسلمانهای منحرف هستند که، نمیدانم بگم، یا نگم، هنوز بعضی از کشورها، مسلمانها هستند که روز عاشورا، عروسی میکنند. خدایا کسانی را که، ناآگاه هستند، آگاهشان کن و کسانی را که با علم و آگاهی، به اهل بیت پیغمبر ضربه زدند، عذابشان را زیاد کن. و خداوند جزای اینها را هم داد. حرمله که تیر زد به گلوی علی اصغر، مختار گرفتش. میگفت: پهلوی مختار نشسته بودم. یکمرتبه دیدم، یک آدم زشت و سیاهی را، چهار نفر آوردنش. گفتیم: که است این، گفتند: حرمله، گفتند: تو بودی که تیر زدی به چشم ابوالفضل(ع) تو بودی که تیر زدی به گلوی علی اصغر، گفت: بله، مختار دستور داد، با ساتور، بند بند بدنش را قطعه قطعه کردند، بعد هم سوزاندن لاشهاش را، آب خوش از گلوی آنها فرو نرفت. این طور نیست که اگر طرفدار باطل بودیم به حکومت برسیم. عمربن سعد به عشق حکومت ری، امام حسین(ع) را کشت و به حکومت ری هم نرسید، خیلیها میروند، به هوای گناه، دزدی میکنند، هم مال پس میدهند، هم زندان میروند و هم آبرویشان، از بین میرود. اینطور نیست که انسان اگر زرنگ باشد و از راه گناه برود، به نتیجه برسد، خیلیها گناه میکنند و به کیف هم نمیرسند.
در بازار کوفه، یک کسی میزد، روسرش. میگفت: باختم، باختم. دورش را گرفتند، گفتند: چت است؟ گفت: ده درهم دادم، خرج خودم و شمشیر و اسبم کردم، رفتم امام حسین را کشتهام، برگشتهام، شش درهم جایزه، به من دادهاند. ده درهم، خرج کردهام، شش درهم به من دادهاند. یعنی جزء قاتلین حساب شدم، از آخرت ماندم، به دنیا هم نرسیدهام.
خدایا دست ما را در مقطعها بگیر، دین فروشی نکنیم. راه کربلا را به علاقمندان باز بگردان. روح امام و شهدا را از ما راضی بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»