امام حسین (ع) و قرآن – 2

موضوع: امام حسین(ع) و قرآن (2)
تاریخ پخش: 77/02/17

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی»

1- مشترکات قرآن و امام حسین
بینندگان عزیز بحث را شام غریبان می‌بینند. فرصتی برای گفتن نیست، از آقای حسان استفاده نمودیم. من هم چند جمله‌ای خدمتتان بگویم. گفتیم که امام حسین(ع) و قرآن وجوه مشترک دارند. چندتا را در جلسه گذشته گفتیم، چند تا نیز این جلسه می‌گوییم.
13- راجع به امام حسین(ع) در زیارت ناحیه داریم: امام حسین(ع) بزرگ است. «عَظِیمَ السَّوَابِقِ» (بحارالأنوار/ج‌98/ص‌320) حسین جان! تو سابقه‌های درخشانی داری. قرآن هم لقب «عظیم» دارد. «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی‌ وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ» (حجر/87) کلمه‌ی «عظیم» هم صفت قرآن است و هم صفت امام حسین(ع).
14- «وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‌ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‌ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» (بقره/23) قرآن می‌فرماید: اگر شک دارید که‌ قرآن از طرف خداست یا اینکه ساخته و بافته پیغمبر(ص) است، شما هم ببافید. آدم هستید، عرب هم هستید، شما هم سوره‌‌ای بیاورید. اگر شک دارید بسم الله، امام حسین(ع) هم فرمود: «فَإِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ هَذَا أَ فَتَشُکُّونَ أَنِّی ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ» (إرشاد مفید/ج‌2/ص‌97) اگر در هر چه شک دارید، آیا در این هم شک دارید که من پسر فاطمه هستم؟!
15- امام حسین(ع) فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُّ لَکُمْ عَلَیَّ» (بحارالأنوار/ج‌45/ص‌5)! ‌ای مردم! ببینید که من چه می‌گویم. در روز عاشورا ده تا سخنرانی شد (سخنرانی‌های کوتاه) حبیب بن مظاهر یک قطعه سخنرانی کرد. اباالفضل(ع) سخنرانی کرد خود امام حسین(ع) سه بار صحبت کرد که، حواستان جمع باشد، دارید چه چیز را با چه چیزی معامله می‌کنید؟! آخرت را فروختید به دنیا؟! حسین(ع) را فروختید به یزید «أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی»‌ای مردم بشنوید سخنم را. «وَ لَا تَعْجَلُوا»: عجله نکنید. اگر می‌خواهید مرا بکشید، بکشید، اما صبر کنید بشنوید. «حَتَّى أَعِظَکُمْ»: من می‌خواهم شما را موعظه کنم. قرآن هم در سوره‌ی یونس آیه 57 می‌ فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ» (یونس/57). قرآن موعظه است، امام حسین(ع) هم موعظه.
16- امام حسین(ع) فرمود: «أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ» (المناقب/ج‌4/ص‌89) من می‌خواهم امر به معروف کنم. می‌خواهم نهی از منکر کنم. من خروج نکردم برای اینکه حکومت بدست گیرم. من آمده‌ام برای اینکه به معروفها سفارش کنم، از منکرات جلوگیری کنم. امام علی(ع) می‌فرماید: «فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ» (نهج‌البلاغه/خطبه‌183) قرآن امر به معروف می‌کند، از منکر زجر می‌دهد.
17- راجع به قرآن داریم که: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى‌ صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ» (ابراهیم/1) قرآن فرستادیم تا مردم را از ظلمت به نور دعوت کند. راجع به امام حسین(ع) هم داریم! امام حسین(ع) شهید شد: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلَالَهِ وَ الْجَهَالَهِ وَ الْعَمَى وَ الشَّکِّ وَ الِارْتِیَابِ إِلَى بَابِ الْهُدَى وَ الرَّشَادِ» (تهذیب‌الأحکام/ج‌6/ص‌59) خون امام حسین(ع) ریخت تا مردم آشنا شوند. بفهمند که حق چیست.
پیغمبر ما(ص)، اسلام را آورده راننده‌ای هم در روز غدیر خم پشت ماشین اسلام نصب کرد به نام علی ابن ابیطالب(ع)، بعد از پیغمبر(ص) راننده‌ی حقیقی را کنار زدند. یک راننده‌ی دیگری پشت فرمان گذاشتند. بعد راننده‌ی دوم و بعد هم راننده‌ی سوم، رسید به زمان معاویه. معاویه هم شمشیر را از رو بست. چند تا از بخشنامه‌های معاویه را صبح می‌خواندم، منقلب شدم. معاویه بخشنامه کرده بود: هر کس را که فهمید شیعه‌ی علی بن ابیطالب(ع) است، حقوقش را قطع کنید. گواهی‌اش را در هیچ محکمه‌ای قبول نکنید! بخشنامه دیگری هم کرد که: هر کسی را که فهمیدید از علاقه‌مندان علی بن ابیطالب(ع) است، بریزید و خانه‌اش را رو سرش خراب کنید! بخشنامه دیگری که کرد این بود: در تمام خطبه‌های نماز جمعه شهرها، به علی ابن ابیطالب(ع) ناسزا بگویید! اینها همه در ابن الحدید هست. بالاخره گاهی باید خون حرف آخر را بزند. یزید یک کاسه شراب دستش گرفته بود و می‌گفت: ‌ای شراب! تو خورشیدی، مشرق تو خُم، مغرب تو شکم من! از مشرق طلوع می‌کنی و در مغرب غروب می‌کنی. معاویه یزید را فرستاد برای سر کردگی یک لشکری، مردم در جبهه گرفتار مرضی شدند، به یزید گفتند: تو فرمانده لشکر هستی، مردم دارند دسته دسته می‌میرند، کاری بکن. گفت: من که خوشم، مردم هر جوری شدند که شدند. زمانی که اذان می‌گفتند، یزید به رقاصه‌ها می‌گفت: چنان بزنید و برقصید تا صدای « الله اکبر» را نشنوم!
به معاویه گفتند: بس کن، چقدر کینه‌ی علی(ع) را داری! گفت: من ناراحتم از اینکه در اذان: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» می‌گویم!! من از اذان ناراحتم! چه بریز و بپاش‌ها بود! چه اموالی که به غارت رفت! گاهی استدلال حرف را می‌زند، گاهی هم باید انسان با خون حرف خودش را بزند. امام حسین(ع) با خون حرف آخر را گفت و به مردم بصیرت داد.
17- امام حسین(ع) شفیع است. حدیث داریم: سه دسته در روز قیامت، شاهد هستند. انبیاء، علماء و شهداء. امام حسین(ع) شاهد است، شفیع است. نهج الفصاحه می‌گوید: «نعم الشفیع القران» هم قرآن شفاعت می‌کند و هم امام.
18- تربت حسین(ع) شفا است: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ تُرْبَهَ الْحُسَیْنِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ» (وسائل‌الشیعه/ج‌14/ص‌522)، قرآن هم شفاء است. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ» )اسراء/82 ). قرآن شفا است، خاک کربلا هم شفاء است. عاشورا خیلی درس عجیبی است. به ما گفته‌اند: در نماز سر بر مهر کربلا بگذارید، ثوابش بیشتر است. هر مسلمانی یک قطعه خاک کربلا در جیبش باشد. یعنی اینکه: شهداء شما هرگز فراموش نمی‌شوید. ما هفده رکعت نماز داریم، هر رکعتی هم دو تا سجده دارد. 34 بار بلند ترین نقطه بدن (پیشانی) مالیده می‌شود به خاک کربلا، این چقدر تربیت است. اگر یک انسانی در روز 34 بار بلندترین نقطه بدنش را به خاک کربلا بگذارد، او دیگر رنگ حسین(ع) می‌گیرد. دیگر زیر بار زور و ذلت نمی‌رود.
19- رشد: امام حسین(ع) فرمود: «إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ» (بحارالأنوار/ج‌45/ص‌8) من شما را به رشد دعوت می‌کنم. در قرآن (سوره جن) هم داریم: «یَهْدی إِلَى الرُّشْدِ» جن/2. هر دو می‌گویند: ما برای شما رشد می‌خواهیم.
20- ابن زیاد در مسجد کوفه به امام حسین(ع) گفت: دروغگو! گفت: «الحمد الله الذی أظهر الحق و أهله و نصر أمیر المؤمنین و أشیاعه و قتل الکذاب بن الکذاب» (اللهوف/ص‌164)! ابن زیاد فرماندار کوفه بود. گفت: خدا را شکر که این دروغگو در کربلا کشته شد! قرآن هم می‌فرماید: «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْکٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً» )فرقان/4) کفار هم می‌گفتند: قرآن دروغ است. به امام حسین(ع) گفتند: دروغگو! به قرآن هم نسبت دروغ دادند! این مشترکات خیلی عجیب است.
21- پیغمبر(ص) فرمود: «ان الحسین (علیه السلام) سیدالشهداء» باز پیغمبر(ص) فرمود: «الْقُرْآنُ سَیِّدُ الْکَلَامِ» (مستدرک‌الوسائل/ج‌4/ص‌336) و یعنی هر دو سید (بزرگ) هستند.
22- امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ» (کامل‌الزیارات/ص‌80) جامع الحدیث مرحوم بروجردی (ره) وقتی امام حسین(ع) شهید شد کوهها لرزیدند. در قرآن هم داریم: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ» )حشر/21 ( اگر قرآن بر کوه نازل شود، کوه می‌لرزد، اینها را ما باید قبول کنیم. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم دنیا همه‌اش شعور است و فقط ما هستیم که از شعورها خبر نداریم
23- درباره امام حسین(ع) داریم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ وَ حُجَّهَ اللَّهِ وَ بَابَ اللَّهِ وَ الدَّلِیلَ عَلَى اللَّهِ» (کامل‌الزیارات/ص‌212) سلام بر تو حسین جان! تو راهنمای به سوی خدا هستی. در الحیاه هم حدیث داریم: « القران الدلیل علی خیر السبیل». برادران و خواهران! چطور شدند که جمع شدند و امام حسین(ع) را کشتند! چرا امام حسین(ع) شهید شد؟! خود امام(ع) فرمود چرا؟ فرمود: می‌دانید چرا جمع شده‌اید که مرا بکشید؟ «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ» (بحارالأنوار/ج‌45/ص‌8) شکم هایتان از لقمه‌های حرام پر شده است. عزاداران امام حسین(ع) فصل درو کردن گندمهاست. از استانهایی شروع شده است و تا یکی دو ماه دیگر گندم‌ها درو می‌شوند. بیایید زکات بدهیم. گندم زکات نداده را نون نکنیم. مال خمس نداده به بچه‌هایمان ندهیم. تربیت بچه به این نیست که کفش و کلاهش یکرنگ باشد. بعضی پدرها می‌گویند« الحمدلله ببین! کفش و لباس و جورابش همه یک رنگ است، اسباب بازی هم برایش خریده‌ام. آیا این تربیت است؟ نوار هم برایش خریده‌ام سرود هم یادش داده‌ام، اینها که تربیت نیست. تربیت این است که لقمه‌ی حلال به بچه‌ات بدهی، مواظب آبروی مردم باشیم.
2- اهمیت آبروی مسلمان
یک قصه برایتان بگویم: پسر حاج شیخ عباس قمی ملا بود و منبرهای خوبی هم می‌رفت. ده شب در مشهد برای سخنرانی دعوتش کردند. روی منبر یک چیزی گفت، یک حدیثی را نقل کرد بعد گفت: بله، مرحوم مجلسی (ره) این حدیث را این رقمی معنا کرده، ولی کم لطفی کرده و درست معنا نکرده. معنای درست حدیث این است که پدر من گفته: منبرش هم خیلی شلوغ می‌شد. شب خوابید، پدرش یعنی مرحوم شیخ عباس قمی (ره) صاحب کتاب مفاتیح الجنان به خوابش آمد. به او گفت: توبه مجلسی (ره) توهین کردی! من از تو راضی نیستم، مجلسی هم از تو راضی نیست. چرا این حرف را زدی؟! می‌دانی مجلسی (ره) چقدر خدمت کرده است! راحت آبرویش را بردی؟ با اینکه اعلامیه زده بودند در مشهد، برای ده شب سخنرانی، ایشان دو شب سخنرانی کرد و قطع کرد و گفت: من دیگر سخنرانی نمی‌کنم. آن زمان آمد تهران و از تهران با اتوبوس به اصفهان رفت سر قبر مجلسی (ره)، سه شب در آنجا گریه کرد و متوسل شد و از او خواست که او را ببخشد. شب بعد پدرش به خوابش آمد و گفت: مجلسی تو را بخشید. به این راحتی‌ها نمی‌شود آبروی کسی را برد.
من این حدیث را باز هم می‌گویم: کعبه خیلی عزیز است. امام صادق(ع) فرمود: کعبه! خیلی عزیزی، آبروی مسلمانان از تو هم عزیزتر است. ما هرگز حاضر نیستیم به کعبه لجن بمالیم، ولی راحت حاضریم لجن به آبروی مردم بمالیم.
علت دومی که امام حسین(ع) را شهید کردند، عقده بود. این حرف را از میرزا خلیل کمره‌ای نقل می‌کنم (یک ملای محققی بود و در تاریخ مجتهد بود) می‌گفت: چطور شد یک مرتبه این همه آدم به کربلا آمدند؟! می‌گفت: وقتی حکومت در دست علی بن ابیطالب(ع) بود، چند تا از مسئولین را برکنار نمود. چند تا از استانداران خلافی کرده بودند و حضرت آنها را عزل کرد. اینها عقده‌ای شدند و آمدند در کوفه و دفتر زدند و شروع کردند جلسه و کلاس و… و روی مردم و بچه‌ها کار کردند. وقتی امام حسین(ع) را تنها یافتند، اسم یکی یکی از استاندارها را می‌گوید. و لذا در کربلا امام حسین(ع) فرمود: حلالی را حرام کردم! حرامی را حلال کردم! چرا مرا می‌کشید؟! گفتند: «بُغضاً لأبیک»؟ پدرت در جنگهای بدر و حنین پدران ما را کشته یا مثلاً فامیل ما را که استاندار بوده عزل کرده بود. ورشکستگان سیاسی گاهی وقتها اینطور می‌شوند. اول طرفدار انقلاب است، بعد می‌شوند ضد انقلاب وقتی می‌پرسی: چرا ضد انقلاب شدی؟ می‌گوید مرا عزل کرده‌اند. حالا انتقام می‌گیرد. پناه می‌بریم به خدا. کربلا خیلی عجیب است. یک آدمهایی خوش عاقبت شدند. البته حر معروف است، بعضی دیگر هم خوش عاقبت شدند. از آنها برایتان بگویم: (اسمش را نمی‌برم) شخصی در 14 تا عملیات شرکت کرده بود. یعنی به همراه پیغمبر(ص) می‌جنگید. از یاران پیغمبر(ص) بود و کمک آن حضرت بود. به علی ابن ابیطالب(ع) کمک می‌کرد. به امام حسن(ع) هم کمک می‌کرد امام حسین(ع) به او نامه نوشت که: تو یک عمری در جبهه‌ها بودی، از یاران پیغمبر(ص)، علی(ع)، و حسن(ع) بودی، حالا من دارم به کربلا می‌روم بیا. گفت: دیگر بس است. ما مدتی جبهه بودیم و خسته شده‌ایم. یکی لحظه‌های آخر حسینی می‌شود، یکی خانه نشین می‌شود. وقتی گریه می‌کنید برای عاقبت به خیری دعا کنید.
من رفتم پیش آیت الله معصومی، آخوند ملا علی همدانی، هم دوره‌های امام (ره) بود در همدان، مرجع تقلیدی بود. (90 ساله) گفتم: اگر شما یک دعای مستجاب داشته باشید، چه دعایی می‌کنی؟ گفت: دعا می‌کنم که خدا عاقبت مرا به خیر کند. رفتم پهلوی آیت الله العظمی گلپایگانی (ره)، همان سؤال را از ایشان کردم. ایشان گفتند: دعا می‌کنم عاقبت به خیر شوم. ممکن است یک کسی عمری سینه زنی می‌کند، عزاداری می‌کند. مسجد می‌آید، اما یک امضای ناحق می‌کند و… یک جا شهادت نا حق می‌دهد، یکجا دین فروشی می‌کند. خطرناک است.
24- داریم: «حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِتُرْبَهِ الْحُسَیْنِ(ع) فَإِنَّهَا أَمَانٌ» (تهذیب‌الأحکام/ج‌6/ص‌74) بچه که به دنیا می‌آید، اولین چیزی که به لبش می‌مالی، تربت حسین(ع) باشد. باز هم داریم: «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ» (نهج‌البلاغه/حکمت399) فقط پدر نیست که حق به بچه دارد. بلکه بچه هم حق دارد. یکی از حقوق فرزند این است که والدین او را قرآن بیاموزند. ‌ای امت حسینی! عزاداری کردید، دستتان درد نکند. ولی اینکه می‌گویند: سر بریده امام حسین(ع) روی نیزه قرآن خواند، یعنی حتی سر از تن شما از قرآن جدا نشوید. بچه‌ها‌یتان قرآن بلدند!! شما که برای فیزیک و شیمی و… معلم خصوصی گرفتی، آیا برای معلم قرآن هم این کار را کردی؟ برای قرآن چه کردیم؟ بیایید بچه‌هایمان را قرآن خوان کنیم. آقایانی که قرآن بلدند روی ترجمه و تفسیر کار کنند. اینها پیام دارند. سر بریده قرآن خواند یعنی از تن جدا شدم ولی از قرآن جدا نشدم. امیر المؤمنین(ع) با اینکه می‌داند ضربت می‌خورد و با این حال به مسجد می‌رود یعنی چه؟ یعنی: می‌دانم که امشب شب نوزده است و ابن ملجم مغزم را می‌شکافد، اما دست از مسجد بر نمی‌دارم. ما اگر کفشمان هم گم شود دیگر مسجد نمی‌رویم! یکی از بزرگان را سراغ دارم گفتم: چرا مسجد نمی‌روید؟ گفت: رفتم و کفشم را دزدیدند! رفتیم روضه جا نبود! مگر اصحاب امام حسین(ع) شب چهاردهم جا داشتند؟ اباالفضل(ع) فرمود: «و الله إن قطعتم یمینی إنی أحامی أبدا عن دینی» (المناقب/ج‌4/ص‌108) به خدا قسم اگر دست راستم را بگیرید من همیشه از دینم حمایت می‌کنم. اگر دست راستم را بدهید، من از دینم دست بر نمی‌دارم. این درست است که اگر پنیر و تخم مرغ درست شود ما دست از انقلابی برداریم؟! اینکه حضرت اباالفضل(ع) آب را جلوی دهان آورد ولی نخورد و گفت: بچه‌های حسین از من تشنه ترند یعنی چه؟ یعنی به فکر دیگران هم باشیم. اگر پولدارید به مردم بدهید. الان کربلا نیست ولی ابالفضل هست. اباالفضل(ع) آب را نخورد و گفت: دیگران تشنه ترند، یعنی شما می‌خواهید تجارت کنید، بخشی از پولتان را به فقراء اختصاص دهید. اینها پیام است. اینکه شعر می‌خوانند: جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه گذارید یعنی چه؟ جوانان بنی هاشم زنده بودند و علی اکبر شهید شد. یعنی اگر می‌خواهی حرفت اثر بکند خودت زودتر عمل کن. « أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ » (یونس/104)
3- کربلای ایران و کربلای حسین
عاشورا ست. خیلی دلم می‌خواهد روضه بخوانم ولی نمی‌توانم. ما خیلی زمان جنگ می‌گفتیم: کربلای ایران! واقعاً ایران هم کربلا بود نسبت به خیلی جاها، اما با کربلای حسین(ع) فرق می‌کند. شما یک مقایسه کنید. خیلی از بچه‌ها به جبهه می‌رفتند. در جبهه با تانکر آب می‌بردند در کربلا اباالفضل(ع) با مشک نمی‌توانست آب ببرد! بنیاد شهید در ایران درست شد به خانواده‌های شهداء احترام می‌گذارند. آنجا خیمه‌های خانواده‌ی شهدا را می‌سوزاندند! لانه مرغ را کسی آتش نمی‌زند. گیرم که اینها فرزندان حسین(ع) نبودند! آتش بر آشیانه مرغی نمی‌زنند، گیرم خیمه خیمه‌ی آل عبا نبود. در کربلای ایران خبر شهادت جوان را به پدرش می‌دادند در انجا علی اکبر روبروی چشمان بابا شهید شد!
در کربلای ایران یک نفر یکی 0 دو تا شهید می‌دهد. در کربلای ایران جوانان داوطلبانه می‌رفتند. کربلای ایران میهمان کشی نبود. خودشان جبهه می‌رفتند. آنجا امام حسین(ع) را میهمان کردند. آخر میهمان را که کسی نمی‌کشد. در کربلای ایران برای شهداء عزاداری می‌کنند، روضه می‌خوانند، در گودی قتلگاه وقتی زینب کبری(س)وقتی می‌خواست روضه بخواند او را کتک زدند! اول روضه خوانی که کتک خورد زینب کبری(س) بود. بچه‌ها که گریه می‌کردند کتک می‌خوردند. در کربلای ایران کسی جسارت زبانی نمی‌کرد، تیر اندازی می‌شد، اما در آنجا جسارت زبانی می‌کردند! دین خیلی گران به دست ما رسیده است. بنده که الان در تلویزیون هستم، کتک‌هایش را بلال خورد، من به پهلوهایش رسیدم. زجر کشیده‌اند.
شاعر از قول حضرت زهرا(س) نقل می‌کند: «صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا» (المناقب/ج‌1/ص‌242) اینقدر بلا به من رسید که اگر بلاها را به روزها می‌ریختند، روزها شب می‌شدند! هیچکس حسین(ع) نمی‌شود، هیچکس مثل بچه‌های حسین نمی‌شوند و لذا حضرت فرمود: کسی را مثل شما ندیدم. عصر تاسوعا یک هجومی کردند که فرمود: بسم الله، ما منتظریم. از خواب بیدار شد، دید که اسبها دارند رو به خیمه می‌آیند. به ابالفضل(ع) فرمود: برو ببین چه می‌گویند. فرمود: می‌گویند: می‌خواهیم بجنگیم. فرمود: به آنها بگو جنگ را عقب بیندازند. چرا؟ دلایلی دارد که خود حضرت یکی از دلیل‌ها را فرمود: امشب شب عاشورا است، من می‌خواهم نماز بخوانم «أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاهَ لَهُ» (إرشاد مفید/ج‌2/ص‌89) من نماز را دوست دارم. آیا ما هم نماز را دوست داریم یا فقط چون واجب است آن را می‌خواهیم؟ یکی از برکات آن شب این بود که: شاید لشکر یزید فکر کنند و چند تا برگردند، یک فرصتی برای فکر کردن باشد و اباالفضل(ع) رفت جلو، (ابالفضل(ع) در لشکر یزید یک فامیل داشت. گفت: من یک امان نامه گرفته‌ام که تو بیایی این طرف! دعوت کردند. ابالفضل(ع) هم با یک تشری، با یک صلابتی فرمود: از من دعوت می‌کنید دست از حسین(ع) بکشم! اینها پیام دارد. ممکن است یکی یک فیلم برداشته باشد، به شما بگوید: تو هم بیا ببینم. هر جا خواستند ما را ببرند نرویم، مواظب باشیم. اینها مسائل تربیتی این حادثه عظیم است: از چیزهای مهم این است که زینب کبری(س)، فرزندانش شهید شدند. دو تا پسرش در کربلا شهید شدند. یکجا در سخنرانی‌هایش نگفت: من خانواده شهیدم. از فرزندانش نگفت بلکه از حسین(ع) گفت. معنایش این است که در مقام ولایت مطرح است نه خودمان. حسین(ع) را مطرح کنیم. حضرت قاسم(ع) سیزده ساله بود (پسر امام حسن مجتبی(ع)) امام حسین(ع) عموی او می‌شد. به او گفتند: چطور می‌بینی مرگ را؟ فرمود: مرگ: مرگ از عسل شیرین‌تر است! اینها جزء دیدنیهای دنیا است. بچه سیزده ساله تحلیل سیاسی داشته باشد که بگوید: اگر بناست رژیم، رژیم اموی باشد و حاکم یزید باشد، مرگ از عسل شیرین‌تر است. خیلی فکر بلندی می‌خواهد امام حسین(ع) فرمود:: مرگ برای من مثل گردنبند زیبایی است بر گردن یک دختر» مرگ این نیست که آدم بمیرد و زندگی این نیست که آدم نفس بکشد. چه بسا افرادی که نفس می‌کشند ولی مرده‌اند.

«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment