موضوع بحث: امام حسین(ع)- شهادت و عشق به خدا – محرم 61
تاریخ پخش: 6/7/61
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
السلام علیک یا اباعبداللّه و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام اللّه أبداً ما بقیت و بقی اللیل والنهار و لا جعله اللّه آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
بنا شد در این ایام عاشورا مقداری در بارهی عاشورا و قیام امام حسین صحبت کنیم. ضمناً مطالب با درسهایی ازقرآن هم هماهنگی داشته باشد. در این زمینه به مناسبت حرکت امام حسین چند بحث را مطرح میکنیم.
1- عشق به شهادت
عشق به شهادت، کسانی که به استقبال خطر رفتند، قدردانی قرآن، انتقاد از ترسوها، هر که میخواهد ببیند چقدر عاشق شهادت است، باید از تربیت شدههای مکتب امام حسین بپرسد. شعور سیاسی و اجتماعی یک بچهی سیزده ساله به نام حضرت قاسم و بهتر بگویم، شعور ایمانی، به روز بگویم، جهان بینی او به قدری در سطح بالاست که وقتی در سنجش افکار امام حسین سؤال میکند که قاسم، ای پسر برادرم مرگ را چگونه میبینی؟ میفرماید: از عسل شیرینتر است. این باید نمونهی بچههای سیزده ساله باشد. یعنی اگر بنا باشد، یزیدحاکم باشد، اگر بنا باشد، مکتب و امت حزب الله محکوم باشند، اگر حزب اللّه محکوم است و اگر حکومت در دست طاغوت است، مرگ از عسل شیرینتر است. این دید یک پسر سیزده ساله است.
هر که میخواهد عشق امام حسین به شهادت را ببیند باید تاریخ علی اکبر (ع) را بخواند که وقتی از پدرش میپرسد ما بر حق هستیم؟ میفرماید: بله بر حق هستیم. میفرماید: حالا که بر حق هستیم از هیچ چیز نمیترسم. او سپر امام حسین بود و اما به سراغ پدرش برویم. آن ازپسر و این از پدر. ببینید او این وسط کیست؟ «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ»(نهج البلاغه، خطبه 5) قسم به خدا، خودحضرت علی میگوید، خود او میگوید: علاقه علی بن ابیطالب به مرگ از علاقهی فرزند به پستان مادرش بیش تراست، امام حسین پسر آن پدر است «وَ مَتَى کُنْتُ کَارِهاً لِلْحَرْبِ قَطُّ»(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج4، ص13) کی دیدید من از جنگ بترسم؟ از سخنان امیرالمؤمنین (ع) است.
2- شهادت بهترین نوع مردن
«إِنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَهٍ عَلَى الْفِرَاشِ فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّهِ»(نهج البلاغه، خطبه123) بهترین نوع مردن، شهادت است به خدایی که جان علی به دست اوست اگر هزار شمشیر به من بخورد هزار شمشیر درجبهه بهتر از این است که در رختخواب در غیر راه خدا بمیرم »مَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهٌ»(معانی الأخبار، ص288) مرگ چیزی نیست که آدم از آن بترسد. مرگ پل است، لباسی است که انسان عوض میکند. وقتی مؤمن میمیرد گویا لباس خوب میپوشد و فاسق وقتی میمیرد گویا لباس خوب را بیرون میآورد و لباس چرک به تن میکند. مرگ برای مؤمن مثل گلی است که بو کند. این هاکه میگویم حدیث است. مؤمن وقتی میمیرد مثل انسانی که گل بو میکند، لذتی میبرد.
پسر میگوید اگر بر حق هستیم، هیچ باکی ندارم. پسر برادر میگوید: اگر حاکمیت با طاغوت است، مرگ از عسل شیرینتر است. پدر میگوید: شهادت به وسیلهی هزار شمشیر از مردن در رختخواب بهتر است. آن پسر و این پدر. آن وقت امام حسین را ببینید، پسر آن پدر و پدر این پسر میفرماید: «إِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً»(المناقب، ج4، ص68) من شهادت را جز سعادت نمیبینم، سعادت من شهادت است. این در مورد عشق به شهادت بود.
در قرآن داریم که افرادی به سوی خطر رفتند، نمونه هایش را میگویم. در قرآن از چه کسانی یاد شده است که به سوی خطر رفتند و خداوند اینها را چه استقبال و تشویقی میکند و از آنهایی که در برابر خطر جا میزنند و میترسند، ازترسوها هم برایتان بگویم.
3- استقبال حضرت ابراهیم از خطر
آیاتی از قرآن در بارهی آنهایی که به استقبال خطر میروند. آیاتی از قرآن در بارهی این که خدا چقدر از اینها تجلیل میکند.
آیاتی در بارهی کسانی که به استقبال خطر نمیروند، که خدا چقدر از اینها انتقاد میکند. وارد این بحث شویم. یکی از اینهایی که به استقبال خطر رفتند حضرت ابراهیم است. انواع خطرها، یکی از خطرها آتشی بود که درست کردند و با وسیلهای همچون منجنیق ابراهیم عزیز را در آتش انداختند. گفتند «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلینَ » (انبیاء/68) آتش بزنید، ابراهیم را بسوزانید. «وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ» از بتها طرفداری کنید «إِنْ کُنْتُمْ فاعِلینَ» اگر میخواهید انقلابی باشید «قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهیمَ» (انبیاء/69) ابراهیم را در آتش انداختند ولی خداوند به آتش امر کرد که او را نسوزاند. خدا از ابراهیم تعریف میکند که به استقبال خطر رفت.
زن ابراهیم، هاجر، خدا به ابراهیم فرمود: این زن را با این بچهی شیرخوار در وسط بیابانهای مکه رها کن که در آن زمان هیچ چیزی آن جا نبود، گفت: باشد. زنش را با بچهی شیرخوار وسط کوهها و بیابان رها کرد، گفت: خدایا «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ» (ابراهیم/37) خدایا زن و بچهام را در این بیابان که کشت و زرعی نیست رها کردم برای این که تو گفتی رها کردم، به استقبال خطر رفت.
وقتی به اسماعیل گفتند و بنا شد ذبح شود، گفت: حاضرم، اینها افرادی هستند که به استقبال خطر رفتند. ابراهیم را در آتش انداختند. یوسف را در چاه انداختند. یونس را در دریا انداختند. در آب و آتش و چاه و خاک انداختند. اصولاً ولیِ خدا را در درخت گذاشتند. یعنی وسط درخت را خالی کردند و او را در آن جا گذاشتند. آن وقت ارّه کردند، تا رسید به بدن این ولی خدا. اولیاء خدا را اره کردند. گودالی کندند، اولیاء خدا را در این گودال ریختند و سوزاندند. بعد بالای گودال ایستادند و سوت کشیدند. اصحاب اخدود «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ» (بروج/4) این تاریخ ماست و این که میگوییم قرآن کتاب آدم سازی است معنایش این است که بنشین و بشنو که اشخاصی بهتر از شما چه سختیهایی بیشتر از شما کشیدند.
4- کربلا و حضرت زینب الگو و اسوه است
چه زنهایی که در این انقلاب و این جنگ چند ساله شهید دادهاند. زنهای بسیار با وفایی داشتیم، بسیار زنهای متدینی داشتیم اما در عین حال انسان وقتی سختیهای حضرت زینب را میشنود یا میخواند، میبیند ما در اسلام زنی نداشتیم که در نصف روز هفتاد و دوشهید بدهد. در انقلاب زن داریم که یازده شهید داده است. زنی که هفتاد و دو شهید داده باشد، نداریم. زن شهید ما در انقلاب محبوبیت داشت اما در کربلا زنی که شهید داده است، تازه غروب او را کتک زدهاند. در انقلاب ما بچهی شهیدرا بغل میکنند و میبوسند، در غروب عاشورا بچههای امام حسین را زدند و اسیر کردند. در انقلاب بعد از شهادت دلی را نمیسوزانند، در کربلا بعد از شهادت بچههای امام حسین را از راهی بردند که بدن شهدا را ببینند و دلشان بسوزد. در انقلاب ما لب تشنه کم است. در انقلاب ما بچهی شیرخواره شهید شده اما روی دست پدرش شهید نشده است.
بنابرین هر چه سختی بر ما وارد شد ما یک الگو و اسوههایی داریم، رهبرانی داریم که فداکاری و ایثار، به هرمعنا، هر چه ترقی کند، باز میبینیم باید کربلا را زنده نگه داشت و این است که میگوییم روضهها آدم سازی است.
مناطقی که روضهی هفتگی بیشتر دارند، مادرانی که در روضهها بیشتر یاد امام هستند و این مصیبتهایی که برآنها وارد شد بیشتر شنیدند و بیشتر پای روضهها هستند، بیشتر آماده فرستادن فرزندانشان به جبههها هستند و آنهایی که به روضهها خندیدند و اینها را یک کار ارتجاعی دانستند، هنوز هم برای جبهه آمادگی ندارند. در جنوب شهرها و در مناطق فقیر، بیشتر حسین، حسین، میگویند چون بیشتر در مکتب امام حسین خیس خوردهاند. برای جبهه و فداکاری و ایثار هم آمادهتر هستند.
آنهایی که در مکتب امام حسین خیس نخوردند فقط نسیمی از عاشورا به آنها وزید و روز عاشورا پیراهن سیاهی پوشیدند اما لمس نکردند و خو نگرفتند. بنابرین هر کس میخواهد اثر روضه را بفهمد، قشنگ پیداست. آنها که با امام حسین آشناتر هستند، با جبهه هم آشناتر هستند. و آنهایی که با امام حسین آشنا نیستند با جبهه هم آشنا نیستند. مقدار کمک مردم به جبهه به میزان آشنایی مردم با عاشورا است. این دیگر خیلی روشن است. آنهایی که روشنفکر بودند و به این روضهها میگفتند ارتجاعی. خودشان از دیدگاه روشن فکری بررسی میکردند. هنوز هم در روشن فکری غوطه میخورند و هنوز فرهنگ امت را درک نکردهاند. میبینی ایشان حرفهایی میزند که با کمال تأسف به جواب نیاز دارد که جوابش داده خواهد شد.
ابراهیم را در آتش انداختند، قرآن را بخوان و تدبر کن. خیلی سفارش شده که قرآن را بخوانید، ولی بیش از خواندن، سفارش شده است که تدبر کنید. تدبر یعنی روی آیه قرآن فکر کن. اگر تو باشی، چه میکنی؟ آن وقت خداوند چه قدردانی از اینها میکند، چون خداوند شکور است. کسی که به استقبال خطر رفت، خدا از او تشکر میکند.
5- تربت و زیارت قبر امام حسین
استفاده از هر خاکی برای خوردن گناه است. خوردن هر خاکی حرام است، اما استشفاء به تربت امام حسین حرام نیست. در کنارقبر امام حسین دعا مستجاب است. زیارت امام حسین در شب جمعه، در عید فطر، در عید قربان، در عاشورا، دراربعین با امام حسین به عدد تشنگی او گره بخورید. هر انسان روزی چند بار که تشنه میشود، آب که میخورد به حسین (ع) سلام بدهد. گره خوردن حسین با عطش و این که عطش در هر انسانی وجود دارد، گره خوردن انسان با زمان، با شبهای جمعه، با اعیاد، با غمها و با شادیها، به قدری اهمیت دارد که میگویند در سفر مکه اگر کسی احساس خطر کرد واجب نیست برود اما در سفر امام حسین اگر هم در بعضی مکانها و در بعضی شرایط احساس خطر میکنید باز هم سفارش به رفتن شده است. برای مکه زاد و توشهی خوب بردار اما ساده به کربلا برو. به کربلا میروی آهسته قدم بردار، پیاده برو.
خدا شهید محراب آیت الله مدنی را رحمت کند، ایشان مکرراً پیاده به کربلا رفته بود. یک سفرهم خدا لطف کرد و از نجف ما در خدمت او بودیم. کفش هایش را در میآورد و پا برهنه میرفت، میگفت: میخواهم کف پایم در راه زیارت حسین اذیت شود. خیلی جالب است و میگفت: من از خدا سه حاجت خواستهام، دو تا ازاینها را به من داده است، میترسم یکی در اینها را به من ندهد. گفتم: این حاجت سوم چیست که میترسی به تو ندهد. گفت: بسیار از خدا خواستهام که شهید شوم. سه حاجت از خدا خواستهام، حاجت سوم این است که شهیدشوم و مسئله این که هر گاه بر شما مصیبت بزرگی وارد شد. برای این که در نظرتان کوچک شود، مصیبت امام حسین رابه یاد بیاورد.
خدا شکور است. تمام امامان ما از نسل امام حسین هستند. نماز در حرم امام حسین قبول میشود. روزی در کربلاجملهای شنیدم، بسیار شیرین بود. بلندگو در صحن امام حسین جملهای میگفت. میگفت: همه کشتی نجات هستند اما کشتی امام حسین تندتر میرود. همهی ائمهی ما در درگاه لطف خدا هستند اما در گاه حسینی بزرگتر است. خداوند قدر دانی میکند «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ» (بقره/152) یاد من باشید، من هم یاد شما هستم و هیچ مانعی ندارد که مثلاً وقتی اولیاء خدا میگویند هر کس یک قطره اشک بریزد، خدا او را میبخشد. کسی بگوید: این همه گناه کردی. به خاطر یک قطره اشک خدا شما را نمیبخشد. اشک را برای حسین ریختی. خدا به خاطر حسین به اشک تو هم آبرو داد. حساب کار این است. مثل آن است که میگویند: آقا این پارچه را به مکه بردند. این پارچه را به مکه بردند. این پارچه را کسی پوشیده بود که او شخصی بود که به مکه بردند. آن وقت این پارچه هم به مکه برده شد، کسی نگوید: یک قطره اشک چیست که خدا به خاطر آن ما رابیامرزد. قطره اشک چیزی نیست. قطره اشک برای حسین است و به خاطر شخصیت امام حسین، اشک هم ارزش پیدا میکند.
6- تعریف خدا از اولیاء و پیغمبرانش
خداوند تعریف میکند «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص/44) از بندگان خوب و اولیاء و پیغمبرانش تعریف میکند. به تمام حاجیها میگوید: وقتی به مکه میروید، همینطور که دور کعبه میگردید، دور قبر اسماعیل هم باید بگردید. چرا من برخیزم و از هزار فرسخی بروم و دور قبر بگردم؟ برای این که این قبر، قبر اسماعیل است و اسماعیل کسی بود که گفت: جانم در راه خدا فدا شود، کسی که چنین بگوید، همه باید از هزار فرسخی بروند و دور قبرش بگردند. در یکی از جبههها پیغمبر اسلام سنگی را با زحمت بلند کرده بود و داشت میبرد. گفتند یا رسول الله، در جبهه جنگ این سنگ را کجا میبری؟ فرمود: یکی از افسران شهید شده است و میترسم قبر و جایگاه شهادتش گم شود. میترسم بدنش را این سو و آن سو ببرند. میترسم خاک بدنش را بپوشاند. میترسم گم شود. میخواهم این سنگ را آن جا ببرم تا جای این شهید مشخص باشد.
قرآن میفرماید: چند خداشناس که از شهر بت پرستان بیرون آمدند و در غار کوهی به خواب رفتند و بعد از 300 سال بیدار شدند، میگوید: برای این گروه خدا پرست ساختمان بسازید «فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً» (کهف/21) گفتند بر جایگاه اینها ساختمان بسازید، گفتند نه، ساختمان از آجر است، اگر بناست بر جنازهی این مردان خدا ساختمان بسازیم، همینطور چیزی درست نکنیم به عنوان یادگار. اگر بناست آجر روی آجر و خشت روی خشت بگذاریم، اگربناست بر جنازهی اینها ساختمانی بسازیم پس یک مسجد میسازیم که آجرمان هدف دار باشد. آن وقت کسی که فقط خدا پرست بود، جنازهاش این قدر مقدس است که بای برایش مسجد ساخت. آن وقت کسی که با خون خودمیلیونها خداپرست تحویل داد. هر چه او را تجلیل کنیم ارزش دارد.
7- حرکت امام حسین منشأ تمام حرکتها شد
این فکرهای غلط روشن فکرانه را کنار بگذاریم. میگوید این گوسفندهایی که در مکه میکشند بیاوریم و این جا بکشیم، نخیر، آن جا وادی عشق است. آدم باید هر چه دارد در وادی عشق نثار کند. بله، خوب است سردخانه بسازید و گوشتها را منجمد کنند و بعد بین کشورهای دیگرتقسیم کنند. این کار که آن جا سردخانه درست کنند. کار خوبی است اما آن جا باید این کار بشود. هر کس باید در مکه گوسفند بکشد. چون آدم هر چه دارد، در وادی عشق نثار میکند. انسان وقتی یک محبوب دارد، وقتی عاشق کسی است و معشوق او دارد میآید، زیر پایش قالی میاندازند گر چه این قالی زیر چرخهای ماشین خاکی میشود اما چون وادی عشق است، هزار قالی به فدای خاک چرخ ماشینش. بنابرین در وادی عشق، گوسفند دادن چیست؟ باید دادچون ابراهیم آن جا گوسفند کشت، تو هم باید به عشق ابراهیم گوسفند بکشی. چرا عشق ابراهیم را فراموش میکنی؟ چرا عشق و ایثار را فراموش میکنی؟ دائم مسئله این که گوشت منجمد بسته بندی شده کیلویی چند تومان است، مسئلهی اقتصاد یک شاخهی کار است، همهی مسائل را نمیتوان از بُعد اقتصادی مطرح کرد. خلاصه اینکه عاشورای امام حسین است. امام حسین حرکت به وجود آورد. حرکتی که در تاریخ بی سابقه است و منشأ تمام حرکتها شد. خداوند از ابراهیم و اسماعیل تجلیل میکند و فداکاری امام حسین و یارانش به مراتب از فداکاری ابراهیم و اسماعیل بیشتر بود. بنا بر این ما هم باید از عاشورا بسیار تجلیل کنیم. این که درس بگیریم.
من این را یادم نمیرود که وقتی میگویید به روضه برو، معنایش این است که برو بنشین، ببین علی اصغر چطور روی دست بابا تیر خورد و امام صبر کرد. تو هم اگر بچهی شیر خوارت را روی دستانت در راه خدا کشتند، صبر کن.
پس چطور ابوالفضل آب آورد بخورد. دید دیگران تشنهاند، نخورد. یعنی اگر تو نفت داری و میبینی دیگران ندارند تو هم نفت را در بخاری خود نریز و در بخاری دیگران بریز. اصلاً روضه درس است برو ببین چطور امام را یاری کردند؟ ببین چطور حر تصمیم گرفت و عوض شد، تو هم تصمیم بگیر و عوض شو. ببین امام حسین لحظهای هم که میخواست به دشمن حمله کند، ایشان را نصیحت کرد، یعنی تو هم اگر دشمن داری تا آخرین فرصت او را نصیحت کن. ببین چطور نماز شب امام حسین در شب عاشورا قطع نشد، شما هم ارتباطت را با خدا قطع نکن. چطور امام حسین جنگ را به خاطر نماز عقب انداخت، ببین چطور امام حسین ظهر عاشورا هم نماز خواند. اصلاً روضه تماماًدرس است به این شرط که ما به قصد گرفتن الهام و درس بنشینیم و امت ما الحمدلله درسی را که باید میگرفت، گرفت. علت این که ایران نمونه شد این است که چون در بین همهی کشورها، تنها کشوری که با حسین بن علی خوگرفته است، ایران است. چون ایران خو گرفت، این چنین است.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»