امام حسین (ع)- امتیازات عاشورا – محرم 61

موضوع بحث: امام حسین(ع)- امتیازات عاشورا – محرم 61
تاریخ پخش: 2/07/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

«الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین»

1- جنگ‌هایی که ریشه اعتقادی دارد، ماندگار است
ایام عاشورا است و بنا شده است این شب‌ها در این زمینه‌ها چند دقیقه‌ای صحبت کنیم. انقلاب و قیام در دنیا بسیار بوده است. اصولاً به خاطر این که دین ریشه‌ی فطری دارد، مردم عنایت دارند تا چیزهایی که رنگ دین دارد را حفظ کنند. ساختمان‌هایی که ریشه‌ی مکتبی دارند، برجا مانده‌اند. مثلاً بت خانه و مسجد، چون هر دو ریشه‌ی دینی و اعتقادی دارند، مردم در حفاظت و حراست ساختمان‌ها و آثارش تلاش می‌کنند. مثلاً اکنون بیش‌تر آثار باستانی معابد و کلیساها هستند. مهم ترین ساختمانهای دنیا کلیساها هستند. در حال حاضر کلیساهای بسیار باعظمتی در آلمان و ایتالیا و واتیکان با چه بناهایی وجود دارد. در هر صورت آن ساختمان‌هایی که با عقیده‌ی مردم در رابطه است، مهم و دارای محافظ هستند. جنگ‌ها هم همین طور هستند. جنگ‌های قبیله‌ای فراموش می‌شوند، چه بسا که در دنیا جنگ قبیله‌ای بسیار داشته‌ایم که فراموش شده‌اند. جنگ‌های نژادی، مادی و اقتصادی هم همینطور هستند. اما جنگ‌هایی که ریشه‌ی اعتقادی دارند، ماندگار هستند. در جهان این همه درگیری بوده است، اما درگیری حضرت ابراهیم و نمرود و حضرت موسی و فرعون و درگیری پیغمبر و ابولهب ماندگار شده‌اند. یا مثلاً همین درگیری ایران با آمریکا، ماندگار خواهند شد. روابط خیلی از کشورها قطع می‌شود، و برقرار می‌شود، محکوم می‌کنند، سمینار و کنفرانس درست می‌کنند، اعتراض می‌کنند و اعتصاب می‌کنند. از این بازی‌های سیاسی در دنیا زیاد است اما چون ریشه‌ی ایمانی و عقیده‌ای ندارد منحط می‌شوند.
مسئله‌ی عاشورا امتیازاتی دارد. گوشه‌ای از امتیازات عاشورا را بیان می‌کنیم:
2- امام حسین (ع) مهمترین شخص مسئله عاشورا
1- شخصیت رهبر، امام حسین(ع) مهم ترین شخص مسئله عاشورا است. امام معصوم و ولی خدا غیر از قهرمان معمولی است که در جبهه‌ها هستند. حسین بن علی است. امام حسین بسیار مورد لطف بود. پیغمبر اسلام بارها او را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید. رسول الله بارها گریه کرد. بعضی از همسرانش می‌گفتند: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: جبرئیل به من گفته است، حسین تو را می‌کشند. قرآن درباره‌ی شخصیت امام حسین می‌فرماید: ‌ای پیغمبر! به مردم بگو من به عنوان مزد نجات از شما هیچ چیز نمی‌خواهم. شما بت پرستانی بودید که اکنون خدا پرست شده‌اید، ولی: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏»(شورى/23) مزد رسالت من این است که به اهل بیت من علاقه داشته باشید. البته علاقه‌ی به اهل بیت فقط این نیست که انسان آن‌ها را دوست داشته باشد. «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ»(سبأ/47) قرآن می‌گوید اجری که خواستم به نفع شماست، مثل معلمی که می‌گوید: مزد درس دادن من این است که شما فردا نفت بیاورید و در بخاری بریزید. خب اگر بخاری داغ شود، خود بچه هم گرم می‌شود، گرچه معلم می‌گوید: مزد درس دادن من است. اما فایده‌ی این مزد برای خود شاگرد هم هست. پزشکی بیاید و بگوید: مزد من این است که شما این دارو را بخوری. خب این مزد، فایده‌اش به نفع مریض است. بنابراین در این آیه بیان شده که مزد رسالت، محبت اهل بیت است. اما در آیه‌ی دیگری می‌فرماید که این مزدی که من از شما خواستم، به نفع شماست. چون آدم به دنبال کسی که دوست داشت حرکت می‌کند. بخصوص کلمه‌ی مودت با محبت فرق دارد. محبت فقط علاقه است، مودت آن علاقه‌ای است که آدم در پی آن عمل کند. پیغمبر(ص) فرمود: «الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»(من‏لایحضره‏الفقیه، ج‏4، ص‏179) شیعه و سنی این حدیث را قبول دارند. امام حسن و امام حسین(ع) سرور جوانان اهل بهشت هستند. پیغمبر فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن»(إرشاد مفید، ج‏2، ص‏127) حسین از من است و من هم از حسین هستم. خب معلوم است، حسین از فاطمه است و فاطمه از پیغمبر است اما پیغمبر فرمود: من هم از حسین هستم، این یعنی چه؟ شاید معنایش این باشد که مکتب من به وجود حسین زنده است.
پیغمبر از جلوی در خانه‌ی زهرا (س)، می‌گذشت، حسین بن علی کوچک بود و در خانه گریه می‌کرد، در زد و گفت: فاطمه جان! نگذار حسین گریه کند، گریه‌ی حسین من را اذیت می‌کند.
امام حسین(ع) خیلی نماز می‌خواند و روزه‌ها می‌گرفت. اشک‌های بسیاری داشت. راوی می‌گوید: امام حسین(ع) را در بیابان عرفه دیدم که چنان دعا می‌خواند و اشک می‌ریزد که از آب از محاسنش به زمین می‌چکد. می‌گفت: نگاه کردم و دیدم زمین از این قطرات ‌تر شده است. امام حسین بیست و پنج مرتبه پیاده به حج رفت. اسب و شتر داشت ولی می‌گفت می‌خواهم در راه سفر حج اذیت شوم. بسیار روزه می‌گرفت!
فقیری نزد امام حسین آمد و گفت: الآن نزد برادرت بودم و او به من کمک کرد، شما هم به من کمک کن. امام حسین فرمود: امام حسن چقدر به شما کمک کرد؟ گفت صد درهم، امام حسین به او 99 درهم داد و گفت: می‌خواهم احترام برادر بزرگ را حفظ کنم، چون او صد درهم داده است، من یک درهم از او کم‌تر به تو می‌دهم. اصلاً وجودش ادب و نور بود. آن وقت چه صبری داشت. در زیارت امام حسین(ع) جمله‌ای بسیار مهم هست که می‌فرماید: یا حسین! «قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاوَات»(بحارالأنوار، ج‏98، ص‏239) ملائکه آسمان از صبر تو حیران شده‌اند، بنابراین امتیاز انقلاب عاشورا یکی خود امام حسین است. یک مثالی بزنم، گاهی من سیلی می‌خورم، گاهی یک امام جمعه سیلی می‌خورد، گاهی جامعه‌ی مدرسین سیلی می‌خورند. در واقعه عاشورا امام حسین شهید می‌شود. یکی از اهمیت‌های کربلا خود امام حسین است.
3- علم به شهادت از امتیازات عاشورا
2- علم به شهادت است. بعضی اوقات آدم غافلگیرانه شهید می‌شود، ترور می‌شود، دارد می‌رود، او را می‌زنند. درست است که اگر ضد انقلاب فرد حزب اللهی را در مغازه‌اش، در خیابان، یک آیت الله یا حجه الاسلامی را در محراب و یا جای دیگر ترور کند، او هم شهید است، اما کسی که علم به شهادت دارد با کسی که غافلگیرانه شهید می‌شود، فرق می‌کند. اصحاب امام حسین علم داشتند که شهید می‌شوند، امام حسین شب عاشورا خیمه را تاریک کرد و فرمود: همه‌ی شما شهید می‌شوید، هر که می‌خواهد برود، برود. این خیلی مهم است.
نکاتی درباره‌ی علم به شهادت هست که چند جمله‌اش را برایتان می‌گویم. انس بن حارث می‌گوید: امام حسین(ع) طفلی در دامن پیغمبر بود و پیغمبر فرمود: «أَنَّ ابْنِی هَذَا» این بچه‌ای که در دامن من است «یقتل فی ارض» در زمینی شهید می‌شود که «یقال له العراق» اسم آن زمین عراق است. در حدیث دیگری می‌گوید «یقال له کربلا» که اسم آن زمین کربلا است. خدا علامه امینی را رحمت کند. کتابی به نام «سنتنا و سیرتنا» دارد، او هجده حدیث نقل کرده که تمام این هجده حدیث از علمای اهل سنت است. هجده حدیث نقل کرده که پیغمبر اسلام مکرر گریه می‌کرد، وقتی از او پرسیدند، گفت: جبرئیل به من خبرداده است که حسین من شهید می‌شود.
امیرالمؤمنین در جنگی در حال عبور از منطقه‌ای بودند، یک مرتبه در بیابان می‌ایستد، می‌پرسند یا علی چرا ایستادی؟ می‌گوید: اسم این جا کربلا نیست؟ می‌گویند: چرا! می‌گوید: پیغمبر به من خبر داده است که پسر تو در این صحرا شهید می‌شود. بار دیگر، حضرت از کنار فرات عبور می‌کرند، فرمود: این جا فرات است؟ گفتند: بله! تا شنید فرمود: رسول الله به من خبر داده است حسین تو در کنار فرات شهید می‌شود. مسئله‌ی شهادت امام حسین، مسئله‌ای بود که درباره‌ی آن بسیار پیش گویی شده بود. علامه امینی هجده حدیث از اهل سنت در کتاب مذکور نقل کرده است و روایات شیعه هم بسیار زیاد است. وقتی امام حسین(ع) وقتی می‌خواهد حرکت کند، می‌فرماید: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَهِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاهِ وَ مَا أَوْلَهَنِی إِلَى أَسْلَافِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَى یُوسُفَ»(اللهوف، ص‏60) یعنی مرگ برای آدم قطعی است، یا اینکه مرگ برای انسان زینت است، همان گونه که گردنبند برای دختران جوان زینت است. وقتی می‌خواهد به کربلا برود، این جملات را می‌گوید: «وَ مَا أَوْلَهَنِی إِلَى أَسْلَافِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَى یُوسُفَ» دوست دارم نزد جدم بروم، همینطور که یعقوب دوست داشت به یوسف برسد. دوست دارم به شهادت برسم. «مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا»(اللهوف، ص‏60) هر که می‌خواهد شهید شود، راه بیفتد، پیداست می‌داند که در انتهای این سفر شهید می‌شود. در هر صورت شخصیت امام حسین یکی از امتیازات و علم به شهادت امتیاز بعدی است.
4- مقدس بودن هدف از امتیازات عاشورا
3- هدف هم خیلی مهم است. چرا به جبهه می‌رود؟ چرا حضرت شهید می‌شود؟ می‌فرماید: «أَ لَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ»(اللهوف، ص‏79) نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود؟ باید بروم و شهید شوم تا مردم تکان بخورند «إِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً» مرگ جز سعادت نیست. اگر بناست حاکمیت به همراه طاغوت باشد، مردن از زنده ماندن بهتر است. «إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»(المناقب، ج‏4، ص‏89) من برای ریاکاری و خودنمایی به جبهه نمی‌روم. «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی(ص)» من برای از بین بردن فساد در امت جدم به جبهه می‌روم. «اللهم إنی أحب المعروف و أنکر المنکر»(بحارالأنوار، ج‏44، ص‏328) خدایا من معروف را دوست دارم و از منکر بدم می‌آید. این که به جبهه و کربلا می‌روم، می‌خواهم معروف پیاده شود. هدف خیلی مقدس و مهم است. «ألا و إن الدعی بن الدعی قد خیرنا بین اثنتین السله أو الذله و هیهات منا الذله»(شرح‏نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحدید، ج‏3، ص‏249) زنا زاده، فرزند زنا زاده‌ی دیگر، من را بین دو راهی قرار داده است که یا کشته شوم و یا با او بیعت کنم. کشته می‌شوم اما بیعت نمی‌کنم. هدف این است. چرا زنا زاده‌ای باید حکومت کند؟ چرا عیاشی باید حکومت کند؟ «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِیدِ»(إرشاد مفید، ج‏2، ص‏97) به خدا هرگز! مگر خواب آنرا ببیند! «لا أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ» من مثل آدم ذلیل با شما دست نمی‌دهم. «وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِیدِ» از شما هم مثل برده‌ها فرار نمی‌کنم. مثل فراری‌هایی که به پاریس فرار کردند، فرار نمی‌کنم. به خدا قسم فرار نمی‌کنم، چون نمی‌ترسم. بیعت هم نمی‌کنم، ایستاده‌ام. «قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَهَ الشَّیْطَانِ»(بحارالأنوار، ج‏44، ص‏381) این امت و این حکومت راه شیطان را پیش گرفتند. «وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَهِ الرَّحْمَنِ» خط خدا را رها کردند. «وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ» یزید فساد کرده است. «وَ عَطَّلُوا الْحُدُود» حدود خدا را زیر پا گذاشته است. «وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَیْ‏ءِ» در آمدهای بیت المال را بین نور چشمی هایش تقسیم می‌کند. «وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ» حرام‌ها را حلال کرده است. «وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ» حلال‌ها را حرام کرده است. «وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ» من لیاقت دارم و سزاوارترین کس برای تغییر این سیستم هستم.
پس هدف امام حسین(ع) این بود:
– بردگی و بیعت و ذلت و قبول کردن نظام یزیدی؛ هرگز!
– همراهی با این‌ها و ریا و خودنمایی؛ هرگز!
– احیاء دین و پیاده شدن قانون خدا هدف اصلی بود.
چرا عاشورا این قدر عظیم شد؟ مگر فقط همین یک جنگ در دنیا بوده است؟ چطور عاشورا این همه جاذبه دارد؟ چون رهبر آن حسین بن علی است. چون حسین و یارانش علم به شهادت دارند و چون هدفشان، خالص خالص است.
5- کیفیت شهادت از امتیازات انقلاب عاشورا
4- از دیگر امتیازات این انقلاب، مسأله‌ی کیفیت است. کیفیت شهادت بسیار مهم است. ما گاهی اوقات، ده، بیست و یا سی شهید داریم ولی تشییع جنازه خیلی شلوغ نمی‌شود. اما سه تا شهید را که این منافقین سوزاندند، دندانشان را شکستند، گوششان را بریده‌اند، بسیار باشکوه تشییع می‌کنند. البته من در آن زمان خارج از کشور بودم ولی می‌گفتند: تلویزیون نشان داده است آن سه نفر که کیفیت شهادتشان بسیار زجرآور بوده است، در تشییع جنازه‌ی آن‌ها همه‌ی تهران از جا کنده شده بودند. عاشورا به خاطر کیفیتش جاذبه دارد.
تشنگی خیلی مهم است. آب را بستند. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می‌فرماید: ‌ای ارتشی‌ها حمله کنید، اما در کنار این حمله چند دستور است که باید به آن عمل کنید: 1- درخت دشمن را قطع نکنید. 2 – آب آشامیدنی را مسموم نکنید. 3- به زخمی‌ها کار نداشته باشید. 4- اسیران را مورد احترام قرار دهید و. . .
امیرالمؤمنین(ع) در جنگ با معاویه یک مرتبه بر آب مسلط شد، هواداران او گفتند: یا علی! آب را گرفتیم و به آن‌ها اجازه‌ی برداشتن آب نمی‌دهیم، فرمود: می‌جنگیم اما اگر دشمن تشنه شد، به او آب می‌دهیم. ما مرد هستیم، می‌کشیم اما اگر تشنه شدند، آب می‌دهیم.
امیرالمؤمنین از ابن ملجم ضربه خورده است، لیوان شیر برایش می‌آورند. می‌گوید: نصف لیوان را به من و نصف لیوان شیر را به ابن ملجم بدهید، در مقابل قاتل خودش حضرت رحم دارد، اما بر پسرش، حسین بن علی آب را چند شبانه روز قطع کردند. خیلی مهم است.
کسی در جنگ خیمه را نمی‌سوزاند، اما این‌ها خیمه‌ها را می‌سوزانند. در جنگ به اسیر و بازمانده احترام می‌گذارند، اما این‌ها برای این که دل بازمانده را به درد بیاورند، جوانی از یاران امام را که شهید کردند، سر جوان را در دامن مادرش انداختند که دل او را به درد بیاورند. مادر نگاهی به این سر بریده کرد و آن را به سوی دشمن پرت کرد و گفت: چیزی را که در راه خدا داده‌ام، پس نمی‌گیرم. می‌گویند بهترین جنگ، جنگی است که سه آخرین داشته باشد، اگر این سه آخرین را داشت، معلوم می‌شود خوب جنگیده‌اند:
«آخرین نفر، آخرین نفس، آخرین فشنگ»
می گویند: اگر سپاهی تا آخرین نفر جنگید و تا آخرین نفس جنگید و تا آخرین فشنگش را شلیک کرد، معلوم می‌شود جنگ موفقی داشته است. اما اگر کسی نفر داشت و شکست خورد، فشنگ داشت و شکست خورد، معلوم می‌شود کاربرد جنگی آن‌ها خوب نبوده است و در کربلا اینچنین بود. تا آخرین نفر جنگیدند، حتی بچه‌ی شیرخواره حضرت یعنی علی اصغر به شهادت رسید. تا آخرین نفس جنگیدند. وقتی امام حسین در گودی قتلگاه افتاد، به خیمه‌ها حمله کردند. امام حسین دید بدنش دیگر تاب نمی‌آورد، چون تیر خورده است و روی زمین افتاده است و این‌ها دارند به سراغ خیمه‌ها می‌روند، نتوانست بلند شود، مقداری خود را روی خاک کشید، تکانی خورد و فرمود: ‌ای شیعه‌ی ابوسفیان، اگر دین ندارید، آزاده باشید، مرد باشید. «یَا شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ»(اللهوف، ص‏119) اگر هم دین ندارید، آدم و مرد باشید. مرد آن است که روز بیاید و بجنگد. بعضی کارهانا مردی است. من زنده هستم، شما با زن و بچه‌ی من چه کار دارید؟ گفتند: راست می‌گویی و کسانی که به زن و بچه‌ی حزب اللهی‌ها حمله می‌کنند به مراتب از یزید بدترند. چون هواداران یزید وقتی خواستند سراغ زن و بچه‌ی امام بروند و امام حسین با آن وضعیت از گودی قتله گاه پیام داد: که اگر دین ندارید، آدم باشید. آن‌ها گوش دادند، اما منافقین ما گوش ندادند. به قم آمدند و در خانه‌ی طلبه را زدند. در نیمه شب، طلبه که برای باز کردن در آمده است، روبروی زنش او را کشته‌اند و امثال این موارد در جاهای دیگر نیز هست.
کیفیت شهادت امام کیفیتی استثنایی است. در خیمه حضرت بچه‌ی کوچک و بیمار هست، آن وقت با این وجود، آن خیمه را آتش زدند.
امام زین العابدین(ع) وقتی می‌خواهد کیفیت شهادت امام حسین(ع) را بگوید، می‌فرماید: «انا ابن الذی قتل صبراً» من پسر کسی هستم که با صبر او را کشتند. نحوه کشتن امام حسین(ع) اینگونه است. فرض کنید یک کبوتر را به قفس بیندازند، بعد از بیرون قفس آن قدر با نوک چاقو او را بزنید تا جان بدهد، این را قتل با صبر می‌گویند. امام زین العابدین وقتی می‌خواهد حکومت یزید را رسوا کند، می‌گوید: یزیدیان شما خواستید و کشتید، اما چرا مثل کبوتری که از بیرون با ضربات نوک چاقو کشته می‌شود، کشتید؟ «انا ابن الذی قتل صبراً» کیفیت شهادت، کیفیت عجیبی بود.
6- یاران امام حسین از امتیازات عاشورا
5- یکی دیگر از دلایل یاران امام حسین بودند و این دلیل پنجم است. یاران امام هم امتیازاتی داشتند. نمونه یاران امام حسین را ما در یاران امام خمینی هم دیدیم که در جبهه و در لحظه‌ی آخر می‌گویند: دست از امام و رهبر انقلاب بر ندارید. یاران امام هر کدام روی خاک می‌افتادند، دیگران که بالای سرش می‌آمدند، می‌گفتند: رفتیم، خداحافظ، اما دست از یاری حسین برندارید. این یاران خیلی مهم هستند.
7- آثار انقلاب امام حسین (ع)
6- مسئله‌ی دیگر آثار انقلاب است که این انقلاب چه کرد؟ حرکت آفرینی کرد، یک دنیای خواب را بیدار کرد، جرقه‌ای شد، شرری به جان امت‌ها شد و در این مورد ان شاءالله بحثی برایتان خواهم داشت. الآن در حوزه‌های علمیه، تمام فقها و کتاب‌ها و علومی که از اسلام داریم، اکثراً از امام صادق و امام باقر(علیهم السلام) است و آن چیزی که سبب شد تا این دو امام بتوانند حوزه‌ی علمیه تشکیل دهند، پتکی بود که به واسطه قیام امام حسین(ع) بر سر بنی عباس و بامرگ بر بنی امیه درست شده بود. مردم حماسه به وجود آوردند. بنی عباس به خاطر این که مثل بنی امیه رسوا نشوند، کمی کوتاه آمدند، بنی عباس کوتاه آمدند و این دو امام حوزه‌ی علمیه را در آن زمان به راه انداختند. یعنی از شهادت امام حسین به دست بنی امیه پتکی برای بنی عباس درست شد و آن پتک باعث شد تا بنی عباس در ابتدای حکومت کمی شل بگیرد و. . .
پس بنابراین چرا کربلا اینقدر جاذبه دارد و این قدر شعله می‌کشد؟ چرا کربلا هیجان برمی انگیزد؟ چرا همه عاشورا می‌خواهند گریه کنند؟ چرا این قدر عزاداری می‌کنند؟
این به خاطر: 1- شخصیت 2- علم به شهادت 3- اخلاص 4- کیفیت شهادت 5- یاران امام حسین(ع) 6- آثار انقلاب آن حضرت است.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment