امام حسین (علیه السلام) فلسفه عزاداری

موضوع بحث: امام حسین(علیه السلام) فلسفه عزاداری
تاریخ پخش: 20/05/67

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

در آستانه‌ی محرم هستیم. این هفته چون بیننده‌ها بحث را قبل از محرم می‌بینند، مقداری در باره‌ی عزاداری و مراسم بحث کنیم. این‌ها دلیل قرآنی دارد. در قرآن داریم عزاداری کنید. در نهج البلاغه و حدیث داریم، در تاریخ است.
کیفیت عزاداری چیست؟ چند درصد عزاداری‌هایی که می‌کنیم درست است؟ چگونه عزاداری کنیم؟ ائمه‌ی ما چگونه عزاداری می‌کردند؟ یک مقدار در باره‌ی عزاداری صحبت می‌کنیم.
اما اصل و فلسفه‌ی عزاداری را بگویم.
1- روضه و عزاداری در قرآن
اصولاً یاد بزرگان کردن کار خود خداست. اولین روضه خوان خود خداست. هرکس از اولیای خدا کمالی داشته است، خدا روضه‌اش را در قرآن خوانده است «وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ» (مریم/41) در قرآن «وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ» زیاداست. یعنی خود خدا داردزندگی آن‌ها را بیان می‌کند. ایثارشان را بیان می‌کند، شهادتشان را بیان می‌کند «وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ» (آل عمران/112) خدا در قرآن تعریف می‌کند که این‌ها انبیا را کشتند. اجمالاً اولین کسی که از شهداء راه خدا تجلیل کرده است خود خداست درقرآن. این که ما به مکه می‌رویم، خود یک روضه‌ی علمی است. یعنی برو در منی بایست. ابراهیم ایثار کرد، سه شب آن جا بخواب و ایثارش را ببین. هاجر برای آب چه کرد؟ برو سعی صفا و مروه را انجام بده و مثل او تلاش کن تا یاداو زنده بماند. تجلیل و یاد دیگران، این‌ها زیاد در قرآن آمده است. آیات تجلیل از بزرگان روضه‌ی خداست و معنای روضه‌ی اهل بیت هم این است که ما بنشینیم عالمی و واعظی ایثار دیگران را بگوید.
2- فلسفه عزاداری
من فکر می‌کنم مسئله‌ی عزاداری چند فلسفه دارد؛ 1 – بیعت با امام از طریق احساسات، چون گاهی آدم وقتی بیعت می‌کند، دست می‌دهد. دراسلام وقت بیعت دست می‌دادند، حالا یا با امام حق یا با طاغوت. نحوه‌ی بیعت این گونه بود. این یک بیعت است. یک وقت بیعت قلمی است یعنی دو طرف یک قرارداد امضا می‌کنند. روضه خوانی و عزاداری، آدم با اشک چشمش با امام بیعت می‌کند. گاهی با نوک قلم بیعت می‌کند. گاهی با دست دادن بیعت می‌کند. و عزاداری یعنی بیعت با امام ازطریق احساسات.
عزاداری کانال تبلیغات است، آن چه از اسلام تبلیغ شده است، لا به لای عزاداری است. اصلاًحوزه‌های علمیه امام صادق (ع) هم زیر پرچم همین یا حسین هاست. اگر یا حسین نمی‌گفتند و مرگ بر بنی امیه نمی‌گفتند، بنی عباس آسان نمی‌گرفت تا امام صادق حوزه راه بیندازد. آن چه از اسلام تبلیغ شده است، زیر پرچم یاحسین هاست. رضا شاه وقتی مأموریت پیدا کرد اسلام را در ایران ریشه کن کند، آمدند فکر کردند گفتند: جلوی روضه خوانی را بگیرید.
عزاداری ارعاب ستمگران است. وقتی عارف حسین در پاکستان شهید شد، پاکستان جوشید و خوب عزاداری کرد، آن ستمگر و توطئه گری که او را ترور کرد، خود را مخفی و حواسش را جمع کرد، اما اگر او شهید می‌شد و دفن می‌شد و آب از آب تکان نمی‌خورد، فردا کلک هر عارف حسین را خواهند کند، اما با این عزاداری مردم، حساب کار را می‌کنند. این ارعاب است. وقتی غلطی شد، مردم باید داد بزنند تا غلط کننده حواسش را جمع کند.
عزاداری حمایت از مظلوم است. انسان اگر بداند اقدام کرد و شهید شد، تاریخ برایش عزاداری می‌کند و روضه می‌خواند، می‌گوید: من می‌روم و پای حق می‌ایستم و کشته هم می‌شوم. اگر من می‌روم، اما هدف و نام و یادم باقی است.
عزاداری بهترین وسیله‌ی تربیت است، چون وقتی انسان می‌نشیند، روضه خوان و واعظ و عالم می‌گوید: علی اصغر را آوردند، روی دست پدرش شهید شد، یعنی مسلمان گوش بده، اگر بچه‌ی شیرخوار روی دست شهید شد، برای خدا صبر کن. علی اکبر را مقابل بابا شهید کردند، یعنی مسلمان پسرت روبرویت شهید شد، صبر کن. علت صبر ایران در برابر این همه شهید، آشنایی با روضه بود. هیچ کشوری نمی‌تواند این کار را بکند، چون مابه خانواده‌ی شهدا چیزی نمی‌دهیم. ولی وقتی زن می‌آید می‌گوید: بچه‌ام را در راه علی اکبر تقدیم کردم، ایدئولوژی نخوانده، در حوزه و دانشگاه هم درس نخوانده است، او فقط در روضه تربیت شده است.
زنان و مادران شهدا آن مقدار که صبر می‌کنند، به خاطر این است که در روضه تربیت شده‌اند و گرنه یک قطار کتاب دانشگاهی و حوزوی وادار نمی‌کند یک زن را که جوانش را بدهد و صبر کند. مسئله‌ی صبر و مقاومت را انسان از توجه به روضه می‌آموزد.
وقتی آدم می‌خواند ابوالفضل العباس (ع) آب را تا دهان مبارکش آورد و نخورد، یعنی اگر فردا زمستان بود و نفت در بخاری داشتی و دیدی همسایه‌ها زایمان دارند، مریض دارند، بچه‌ی کوچک دارند، نفت ندارند، نفت را از بخاری خود بکش و بده به همسایه‌ها. آن ایثاری که در اسلام مورد ستایش است، وقتی است که آدم ایثار را ببیند.
3- عزاداری، آفات و خرافات و رفتار نامناسب
به روضه خوانی اهمیت بدهید. منتهی حالا این که روضه خوانی‌ها با یک سری چیزها مخلوط شده. . . . خدا شهید مظلوم بهشتی را رحمت کند، از آلمان آمده بود، زمان طاغوت ایشان پنج، شش سال از طرف روحانیون ومراجع تقلید، آن جا نماینده بود، وقتی آمد، من تازه در کاشان جوان‌ها را جمع کرده بودم و کلاسی درست کرده بودم ورفتم به دیدن ایشان و گفتم: شما برای جوان‌ها در آلمان چه می‌کنی؟ گفت: چطور؟ گفتم: من هم می‌خواهم برای جوان‌های کاشان انجام بدهم.
به من خندیدند، که جوان‌های کاشان چه ربطی به جوان‌های آلمان دارند؟ فقط خود ایشان نخندید و گفت: بله نیازهای تربیتی جوان‌های کاشان و آلمان و بقیه‌ی شهرها و کشورها فرقی نمی‌کند. ایشان چیزی به من گفت، فرمود: خود اسلام ترقی می‌کند مگر این که چیزی مانعش شود و آن دو چیز است، یکی خرافات که اضافه می‌شود و نمی‌گذارد اسلام پیش برود، یکی عمل مسلمانان. این دو تا نمی‌گذارد اسلام پیش برود. یعنی هر کسی آب رادوست دارد، اگر دیدی یک کسی آب نخورد، یعنی یا یک چیزی درآب اضافه شده، مثلاً مگس در آن افتاده است، یا این آب دست یک آدم کثیف است که آدم از خوردن آب منصرف می‌شود. مردم تشنه هستند و آب را دوست دارند. اگر دیدی آب نخوردند یا به آب خرافاتی اضافه شده است، مگس در آن افتاده است، یا دست آب آوری است که او فرد کثیفی است.
گفت: اگر شما بتوانی در تبلیغات یکی خرافات را جدا کنی و یکی عمل مسلمان‌ها را، بگویی عزاداری حق است، اگر این کار غلط است یا خرافه است یا عمل ما مسلمان هاست.
4- عزاداری اهلبیت
از امام کاظم (ع) حدیث داریم از اول محرم نمی‌خندید و روز عاشورا بسیار گریه می‌کرد. حدیث داریم کسی نزد امام رضا (ع) آمد و راجع به عزای امام حسین شعر خواند، امام رضا (ع) به او هدیه‌ای داد. گفت: نه! اگر می‌خواهی هدیه به من بدهی، لباست را بده. امام رضا جبه‌اش را درآورد و لباسش را به آن شاعر داد. امام سجاد سال‌ها عزاداری کرد و امام زمان (ع) عزاداری می‌کند عزاداری مخصوص اولیای خدا بوده است.
5- عزاداری و عزاداران منفی
تنها چیزی که مردم با هر سلیقه و خط و خطوطی ازآن کنار نمی‌کشند همین عزاداری است. اما در عین حال ممکن است اعمال و کارهای ماباعث شود که بگویند طرفداران امام حسین (ع) این‌ها هستند! مثلاً صدای بلندگو، و یا مثلاً فرض کنید فلان خواننده‌ی ترانه را می‌آورند در هیئت و او با همان آهنگ مرثیه می‌خواند، یا آدمی که هر چه معامله می‌کند چک هایش بر می‌گردد، روز عاشورا دستمال دست می‌گیرد و گریه می‌کند، یا یک مشت آدمی که نماز نمی‌خوانند، یافلانی عرق می‌خورد.
آدم گاهی امام حسین را دوست دارد مثل آبی که دوست داریم یعد یک دفعه می‌بینی در این آب مگس افتاده است.
آن چیزی که عامل فرار است، یکی خرافات است و یکی عمل مسلمان‌ها و گر نه اگر شعر درست باشد و چیزی اضافه نکنیم روضه دروغ نباشد، شعر دروغ نباشد، صدای بلندگو مزاحم نباشد. . . .
در عزاداری سد معبر نکنید. رقابت بازی نباشد، چه رقابت‌هایی است و این رقابت‌ها باعث عدم قبولی عمل هم می‌شود. بد نیست قصه‌ای از رقابت بگویم. حالا نمی‌گویم در کدام شهر، شخصی شتری کشت و آب گوشتی درست کرد، ظرف آب گوشتش را برای یک نفر فرستاد. او به قابلمه لگد زد و گفت: برای من آب گوشت می‌فرستد. من خودم در محله کسی هستم. به یارانش گفت: او یک شتر کشت پس ما دو تا می‌کشیم. آن یکی سه تا شتر کشت، و همین طور تا صد شتر کشتند. امیرالمؤمنین وقتی فهمید این آب گوشت درست کردن‌ها روی رقابت است، فرمود: هیچ کس از این آب گوشت‌ها نخورد بروند وبریزند در بیابان سگ‌ها بخورند. رقابت درست نیست. اگر گفتند: کدام عمل بهتر است؟ عمل خالص‌تر بهتر است. رقابت کار را خراب می‌کند. چشم و هم چشمی کار را خراب می‌کند. ریا باعث می‌شود کار قبول نشود. اجمالاً عوارض عزاداری همین رقابت هاست. ان شاءالله مواظب باشیم بعد از این مسائل سراغ درس‌هایی برویم که می‌توانیم ازعاشورا بگیریم.
در عاشورا چند نکته هست.
اول این که امام حسین (ع) در عاشورا فرمود: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»(اللهوف، ص‌‌22) نگفت «حسین لا یبایع یزید» اگر چنین می‌گفت، می‌گفتند: آن شخص با فلانی نمی‌سازد. اما فرمود: هرکس مثل حسین است، نباید با هر کس مثل یزید است، بیعت کند.
نگفت: «و انا لا ابایع یزید» چنین نگفت. فرمود: مثل من با مثل او بیعت نمی‌کند. یعنی هر کس که خون حسین در بدنش هست، نباید با هرکس که خون یزید در بدنش هست بیعت کند. گفت مثلی.
6- درسهایی که کربلا به ما می‌آموزد
مسئله‌ی کربلا به ما درس‌هایی داد؛ 1 – محاصره‌ی اقتصادی نتوانست در امام حسین (ع) اثر بگذارد. چه محاصره‌ی اقتصادی از بستن آب حتی برای علی اصغر. ما در محاصره‌ی اقتصادی روغن و اسلحه نداشتیم. تانک و توپ نداشتیم. اما آب خوردن داشتیم. محاصره‌ی نظامی؛ هفتاد دو نفر در میان سی هزار نفر. محاصره‌ی اقتصادی امام را نشکست.
اصلی در قرآن داریم که آیات زیادی هم دارد. قرآن می‌فرماید: یکی از اصول این است که «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/128) «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى‌‌» (طه/132) حق پیروز است. در ماجرای کربلا می‌بینیم که حق پیروز است. امام فرمود: عاشورا به ما درس می‌دهد که خون بر شمشیر پیروز است، این شعاری است که حضرت امام از پیام عاشورا گرفت. فرمود: ما از عاشورا یادگرفتیم خون بر شمشیر پیروز است. از عاشورا یاد می‌گیریم محاصره‌ی اقتصادی و نظامی نمی‌تواند انسان را از پا در بیاورد. به شرط این که اراده‌ی آدم اراده‌ی امام حسین (ع) باشد.
عاشورا به ما گفت: زندگی چیست؟ خب، ممکن است برای بعضی از افراد سؤال پیش بیاید زندگی چیست؟ خانواده‌های شهید حساب کنند اگر آقازاده‌ی شما زنده بود به چه چیزی می‌رسید و اگر شهید شده به چه چیزی رسیده است؟ سفره‌ای در ایران پهن شد، افرادی که لایق بودند، رفتند و خود امام حسین هم کاری می‌کند که این‌ها بروند.
دو روز پیش رفتم به جلسه‌ی فاتحه‌ی پسری درتهران. پسری 15 ساله از خانواده‌ای نسبتاً مرفه. گاهی وقت‌ها، یعنی اکثراً بچه بسیجی‌ها از خانواده‌های مستضعف هستند. تصادفاً یکی دو تا هم از خانواده‌هایی هستند که وضعشان خوب است. پدرش هم وضع خوبی داشت. پسر 15 سال دارد، می‌رود مادرش به او می‌گوید: امیدوارم تو را به جبهه نبرند. می‌گوید: چهل زیارت عاشورا و دعای توسل خواندم که مرا ببرند. من کمی به عکس این پسر نگاه کردم، آخر یک پسر پانزده ساله چهل زیارت عاشورا می‌خواند که به جبهه برود و به خط مقدم هم برود. این مسئله هیچ تحلیلی جز عشق ندارد. عشق را هم افرادی که ندارند نمی‌فهمند. ما الآن به بچه‌ی 3 ساله بگو شهوت، هر چقدر بگویی او نگاهت می‌کند. عشق به شهادت چیست؟ حضرت قاسم سیزده سال دارد، می‌گوید: از عسل شیرین‌تر است یعنی چه؟ این برای خیلی‌ها معنا ندارد. جایی می‌خواستند مناجات بخوانند، چراغ‌ها را خاموش کردند و گریه کردند. یک جوان آمد نگاه کرد و گفت: اینها چه مشکلی دارند؟ گفتیم: دارند دعا می‌خوانند. گفت: خوب لامپ را روشن کنند و دعا بخوانند. هر چه خواستم به او بگویم حال مناجات چه چیزی است، دیدم اصلاً او در این وادی‌ها نیست. یک آدم فوتبالیست عشقش گل زدن است، یک عارف عشقش به مناجات است، حالا عارف را ببر در میدان فوتبال و فوتبالیست را در محراب، هر دو فرار می‌کنند.
هر کس نسبت به چیزی بالغ شده است و نسبت به چیز دیگر بالغ نشده است. افرادی هستند نسبت به تحصیل علم بالغ هستند، یعنی به استاد و معلم و کتاب بها می‌دهند. آدم‌هایی هستند که ساعت مچی و کفش آن‌ها تمیز است، به مخشان بها نمی‌دهند. ناراحت است که تابستان دارد تمام می‌شود، می‌گوید: تابستان تمام می‌شود و باز باید برویم ودرس بخوانیم. اصلاً از درس خواندن زجر می‌کشد. مثلاً مناجات شیرینی‌ای دارد که امام می‌فرماید: شیرینیش را به من بچشان. معلوم می‌شود مناجات شیرین است، حالا ما نمی‌دانیم شیرینیش چیست؟
حالا یک سؤال این است که کربلا یک جنگ طبیعی بود؟ کربلا جنگ نبود، جنایت بود. ببین آقا در جنگ همدیگر را می‌کشند. اما کشتن بچه‌ی شیرخوار جزء جنگ نیست، جنایت است. اما کنار نهر آب، بستن آب جنگ نیست، جنایت است. تاختن اسب روی بدن شهید جنگ نیست، جنایت است. خیمه آتش زدن جنایت است. در کربلا اگر دلها می‌سوزد به خاطر حسابی دیگر است.
ما گاهی وقت‌ها همین طور شوخی می‌کنیم می‌گوییم کربلای غرب، کربلای جنوب. شما حساب کنید کربلای ایران کجا و کربلای امام حسین کجا؟ هیچ جا کربلا نمی‌شود. ائمه‌ی بزرگوار ما به امام حسین می‌گفتند: «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»(المناقب، ج‌‌4، ص‌‌86) روزی مثل روز عاشورا نیست. ما را کسی به کربلای ایران دعوت نکرده است، خودمان داوطلبانه می‌رویم. امام حسین را دعوت کردند، آقا مهمان کشی با کسی که مهمان نباشد و او رابکشند فرق می‌کند. امام حسین مهمان بود. در کربلای ایران با تانکر آب می‌بردند، در کربلای امام حسین (ع) ابوالفضل نتوانست با مشک هم آب ببرد. در کربلای ایران به روضه خوان احترام می‌گذاند. در کربلای امام حسین (ع) که بچه‌های امام رفتند بالای سر بابا گریه کنند، کتک خوردند. در کربلای ایران به خانواده‌ی شهید احترام می‌گذارند، کربلای امام حسین، خانواده‌های شهید را اسیر کردند. در کربلای ایران خیمه آتش نمی‌زنند. خانه شهید را نمی‌سوزانند. در کربلای امام حسین خانه‌ی شهید را سوزاندند. در کربلای ایران جوان شهید می‌شود، پدرش او را نمی‌بیند. در کربلای امام حسین روبروی بابا بچه را شهید کردند. در کربلای ایران خیلی چیزها با کربلای امام حسن قابل قیاس نیست.
کربلا جغرافی نیست، تاریخ است. اسمش زمین کربلاست، اما آخر بعضی از مناطق زمین به قدری حادثه دارند که زمین را، از زمین و موقعیت جغرافیایی تبدیل به تاریخ می‌کند و کربلا تاریخ است.
اگر هر جایی یک امام حسین داشت، الآن بر هرجای دنیا یک یزید حکومت نمی‌کرد. در هر کشور یک یزید حکومت می‌کند، ولی هر کشوری یک امام حسین ندارد والآن هم اگر بنا باشد زمانی دنیا نجات پیدا کند، راهی ندارد جز اینکه در هر کشور یک گروه در خط امام حسین باشند. مردم ایران از شهادت نترسیدند، جلو رفتند و شاه را بیرون کردند. در جنگ تحمیلی دشمن را عقب راندند، تا انسان از شهادت بترسد، یزیدها حاکم هستند و هر وقت بنا باشد از شهادت نترسیم یزیدها عقب نشینی می‌کنند. بنابر این کمبود جهان ما، این امپریالیسم و استعمار و استثمار، کمبود یک مشت حسینی است و هر کجا حرکتی شود، نتیجه خواهند گرفت.
7- حضور در مجالس عزاداری و چگونگی عزاداری
به استقبال عاشورای امام حسین برویم و در عزاداری‌ها شرکت کنیم. آیت الله حائری مؤسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم روز عاشورا، پابرهنه، بی عبا، جلوی هیئت سینه می‌زد. استاد رهبر معظم انقلاب بود! و آیت الله بروجردی به پیشانی‌اش گل می‌مالید.
یک حدیث راجع به گل مالیدن در کتب سنی‌ها دیدم. سنی‌ها چند کتاب مهم دارند. یکی از آن‌ها مستدرک حاکم است یعنی روایاتی که در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیست و از دست آن‌ها در رفته‌اند و مهم هستند در مستدرک جمع کرده است. حدود یک ساعت پیش در مستدرک حاکم حدیثی دیدم که‌ ام سلمه از خواب بلند شد و گریه کرد. گفتند: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: الساعه رسول خدا را خواب دیدم که صورتش خاکی بود. گفتم: صورتت چرا خاکی است؟ گفت: الآن کربلا بودم. سنی هم قبول دارد. شیعه هم قبول دارد.
آیت الله بروجردی گل به پیشانی خود می‌مالید. آیت الله حائری پابرهنه می‌شد. این طور نباشد که حالا یک نفر دیپلم دارد یا لیسانس است، حجت الاسلام است یا آیت الله باید قشنگ عزاداری کرد. گاهی وقت‌ها مثلاً آدم در دسته راه می‌رود، اما مثلاً موقع گریه خیلی بی حال گریه می‌کند علت چیست؟ بنده فوق لیسانس هستم. خب، باش. دومیلیون فوق لیسانس و دو میلیون حجه الاسلام اگر جمع شوند تا خون حسین در بدنشان نباشد، یزیدها در جهان حکومت خواهند کرد. و یک زهیر و لو دانشگاه نرفته و حوزه‌ی علمیه نرفته، اما چون خون حسین در بدنش هست، جلوی حکومت می‌ایستد، کمبود ما در دنیا همین است. دانشکده‌ی حقوق داریم اما کجا حفظ حقوق می‌شود؟ کمبود علم نداریم، کمبود خون امام حسین داریم. اگر یک قطره خون امام حسین را می‌ریختند در اقیانوس‌ها، بعد آب اقیانوس‌ها را آمپول می‌کردند و می‌دادند به همه‌ی آدم‌های بی غیرت، همه غیرتمند می‌شدند. دائم می‌گویند: آقا فلان کتابخانه‌ی فلان کشور سی هزار جلد کتاب دارد، بعد فارغ التحصیلان همین دانشگاه یا استعمار کننده هستند، یا استعمار شونده هستند. کدام این‌ها حاضرند برای نجات امت یک سیلی بخورند؟
8- جایگاه امام حسین (ع) و پیامبران الهی
این قرآن است. اگر بگوییم امام حسین از تمام انبیا یک قدم جلوتراست اغراق نکرده‌ایم. البته مقام انبیا و عصمت سر جای خود، ولّی خداخیلی مهم است. البته من تحقیق نکرده‌ام، اما با یک نگاه عبوری، اول سوره‌ی بقره قصه‌ی آدم را می‌خوانیم. حضرت آدم از گندم نگذشت و حسین از همه چیز گذشت. می‌آییم در سوره‌ی صافات قصه‌ی ابراهیم را می‌خوانیم. ابراهیم از یک اسماعیل گذشت و امام حسین از همه‌ی اسماعیل‌هایش گذشت. ابراهیم موقتاً از هاجر گذشت و امام حسین از زینب برای همیشه گذشت. می‌آییم سراغ قصه‌ی عیسی خواستند او را بکشند اما نتوانستند «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ» (نساء/157) ولی امام حسین را هم قتلوه و هم سرش را بر سر نیزه کردند. می‌آییم سراغ قصه‌ی اسماعیل، اسماعیل کودک کعبه بود. آب زمزم جوشید، برای کودک کربلا آب نهر هم نرسید. شیرین ترین کار ابراهیم شکستن بت سنگی بود. و امام حسین بت انسانی را شکست. ابراهیم که از اسماعیل گذشت، خودش و پسرش شهید نشدند. امام حسین خودش و پسرانش شهید شدند. زن و بچه‌ی ابراهیم اسیر نشدند، شما که مشکلات را حساب می‌کنید، مشکل موسی چه بود؟ این بود که مردم از خداپرستی به سراغ گوساله پرستی رفتند. حضرت موسی بنا بود 30 شب به کوه طور برای مناجات برود. سی شب او چهل شب شد. وقتی برگشت، دید مردم خدا را رها کرده‌اند و سراغ گوساله رفته‌اند. مشکل موسی رفتن مردم از خداپرستی به سراغ گوساله پرستی بود و مشکل امام حسین از این بدتر بود چون از پیغمبر خدا رفتند سراغ یزید. یزیدی که حتی به معاویه گفتند ما یک خواهش می‌کنیم، به یزید بگو یک سال شراب نخورد، ما از مردم بیعت بگیریم، زشت است بگوییم خلیفه‌ی رسول الله عرق می‌خورد. خواهش می‌کنیم یک سال نخور و یزید حاضر نشد یک شب نخورد. مشکل موسی ارتجاع و سیر قهقرایی مردم بود. به جای خدا به سراغ گوساله برگشتند. این‌ها به جای رسول خدا سراغ یزید رفتند. هر پیغمبری، هر مشکلی داشت. مشکل نوح تبلیغ زیاد او و عدم هدایت مردم بود. و امام حسین روز عاشورا 3 سخنرانی کرد هیچ گوش به حرفش ندادند. نوح هم همین طور.
اصلاً نمی‌خواهم قیاس کنم. چون در این زمینه تحقیق نکرده‌ام. اما با یک نگاه ساده، آدم تاریخ انبیا را که می‌بیند، مشکلاتش را می‌بیند، مشکلات امام حسین (ع) بیش‌تر بوده است. مشکل حضرت یحیی چه بود؟ شاهی زمان او بود و عاشق دختری شد. خواست ازدختر استفاده‌ی جنسی و شهوتی کند، دختر گفت: اگر می‌خواهی من از آن تو باشم باید یحیی پیغمبر را بکشی و او به خاطر رسیدن به فحشای خود، پیغمبر خدا را گرفت و سرش را بریدند و در طشت گذاشتند، این را شیعه و سنی به قطع می‌گویند. در تاریخ هم هست. خود امام حسین هم در سخنانش بر این تکیه می‌کند که دنیا این قدر پست است که به خاطر یک دختر فاحشه پیغمبر را می‌کشند.
مصیبت حضرت یحیی: سر مبارکش را که در طشت گذاشتند، همان مصیبت را امام حسین (ع) هم داشت. حضرت زکریا پدر حضرت یحیی تحت تعقیب قرار گرفت و به باغی رفت. مأموران ریختند پیغمبر بزرگوار را بکشند، یک درخت توخالی بود، حضرت زکریا در آن رفت. مأمورین شاه آمدند درخت را اره کردند. پیغمبر را از وسط دو نیم کردند، در کربلا هم بیش از ده‌ها زخم بر بدن امام حسین زدند. من که نگاه می‌کنم هر مشکل و مصیبت هر پیغمبری را امام حسین (ع) داشته است.
9- قدردان عزاداران باشیم
بنا بر این اگر مردم به جای اشک، خون گریه کنند، می‌ارزد. باید از مادرانی که محرم حتی برای بچه‌های شیرخوارشان لباس سیاه می‌دوزند، باید از آن مادران تشکر کرد. باید از آن بازاری‌ها و اداری‌ها و کارمندان که برای امام حسین عزاداری می‌کنند تشکر کرد و ما قدرش را نمی‌دانیم.
در زیمبابوه بودم، پرسیدم این جا شیعه هم هست؟ یک مشت مسلمان داشتند، گفتند یک خانواده بیش‌تر شیعه نیست، مسلمان‌ها را دیدیم و گفتیم: خب، برویم آن خانواده‌ی شیعه را هم ببینیم. رفتیم به سراغشان. گفتم: شما چه می‌کنید؟ گفت: دلمان برای عزای امام حسین لک زده است. گفتم: شب عاشورا چه می‌کنید؟ گفت: زن و بچه‌ام را جمع می‌کنم و تاریخ کربلا را می‌خوانم و پنج شش نفری با هم گریه می‌کنیم. بعد گفت: ما یک سال پول هایمان را جمع کردیم و به فلان کشور رفتیم و در عزای امام حسین شرکت کردیم. گفتم: آرزویت چیست؟ گفت: من کربلا که نرفته‌ام، تو که ایرانی هستی، اگر بشود من به زیارت امام رضا بیایم. آمدیم و تلاشی کردیم وموفق شدیم. آمد و زیارت کرد و بعد هم آمد و از ما تشکر کرد. یعنی افرادی هستند که دلشان می‌تپد. سال پیش، یا دوسال پیش بود، عاشورا در هندوستان بودم. به اندازه‌ی قبر می‌کنند، و هزارها کیلو تنه و کنده‌ی درخت را می‌آورند و در آن گودی قبر مانند روشن می‌کنند. آتشش نه مثل آتش زغال و جگر و بلال است. آتشی که هر هیزمش، 6 کیلو وزن دارد چند متر در گودی آتش. می‌گوید: یا حسین و می‌رود و پایش نمی‌سوزد. البته اگر من بگویم پایم می‌سوزد. چیزی می‌خواهد که او دارد و من ندارم.
به شما بگویم آدم‌هایی هستند که یک بسم الله می‌گویند روی آب هم راه می‌روند. آدم‌هایی هستند که هزار حمد هم می‌خوانند، تبشان قطع نمی‌شود. چیزهای دیگری هم باید باشد. ما آن گودی‌ها را با چشم خود دیدیم. آن آتش را دیده‌ایم. آتشی است غیر قابل وصف که از پنج متری پوست صورت را می‌سوزاند. نزدیکش نمی‌توان رفت. ولی این‌ها یک حسین می‌گویند و قشنگ از میان آتش رد می‌شوند. روی آتش راه می‌روند. بدون این که پایش حتی بسوزد. توجه کنید، حتی موهای پایش نمی‌سوزد. جوراب پایش نمی‌سوزد. آخر مثلاً گاهی وقت‌ها نانواها یک دستمال می‌بندند و می‌گویند سر موهایمان می‌سوزد. موی ساق پای این هندی‌ها نمی‌سوزد، در حالی که حرارت آتش طوری است که ازپنج متری پوست را می‌سوزاند. من این‌ها را با چشم خودم دیده‌ام.
10- پرهیز از مردم آزاری و سنت‌های غلط
قدر این روضه خوانی‌ها را بدانید. از این روضه خوانی‌ها استفاده کنیم. منتهی عرض کردم باید طوری باشد که بلندگوی ما مردم و همسایه‌ها را اذیت نکند. سد معبر نکنیم. اصرار نداشته باشیم. بچه بودم در شهری زندگی می‌کردم چماق دست می‌گرفتند. مثل این که از فلان کوچه رفتن ثواب بیش‌تری دارد. می‌رفتند در یک کوچه‌ی تنگ و با هم دعوا می‌کردند. از آن کوچه برو. امام حسین که در این کوچه نیست. امام حسین (ع) که در بازار نیست، از آن خیابان برو. می‌گوید: نه! پدران ما از این جا می‌رفتند. ما هم باید از این جا برویم. اگر این طور است، پدرت خل بوده است و تو هم خل هستی. اگر راه تنگ است. از کوچه کناری برو. گاهی سماجت کردن که من باید از این سر بازار و از فلان کوچه بروم و از آن خیابان و این سماجت‌ها به رقابت می‌کشد. خون مقدس حسین بن علی که بعد از 1400 سال با زیارت عاشورا جوان‌های ما را به جبهه می‌فرستد، دست یک مشت آدم بی لیاقت می‌رسد. به خاطر هیئت بازی و چشم و هم چشمی خرابش می‌کنند. این عزاداری حیف است که در زیمبابوه آه می‌کشد و شما داری آن را حرام می‌کنی، با یک یا حسین روی آتش راه می‌رود ولی شما اینطور و‌ای کاش این عاشورا، هر جا ظهر شد، نماز بخوانند مثل خود امام حسین که سر ظهر زیر رگبار تیرها نمازش را خواند.
چه مانعی دارد ایام عاشورا در حسینیه‌ها نماز جماعت باشد. بعد از نماز جماعت روضه خوانی شود. من در اصفهان چنین دیده‌ام مسجدهایی که نزدیک حسینیه‌ها هستند، برای نماز به حسینیه‌ها بروند. نباشد که امام حسین (ع) را از مسجد جدا کنیم. هر کس برای امام حسین یک قطره اشک بریزد، اهل نجات است. البته به شرطی که بقیه‌ی کارهایش درست باشد.
می‌گویند: یک ذره گوگرد یک شهر را به آتش می‌کشد به شرطی که کل شهر بنزینی باشد. اگر شهر بنزینی باشد، ذره‌ای گوگرد آن را آتش می‌زند. اگر ماشین سالم باشد، یک سوییچ آن را راه می‌اندازد. اما اگر بشکه باشد، صد سوییچ هم کاری نمی‌کند. اگر شهر هم بنزینی نباشد، هر چه کبریت بزنی، آتش نمی‌گیرد. آدم بد جنس روزی دو لیتر هم گریه کند فایده‌ای ندارد. باید بقیه‌ی کارهای آدم درست باشد، این کارش هم درست باشد.
11- عزاداری و توجه به محتوای اشعار و سخنان
شعرهای عزاداری هم مهم است. عزاداری‌های ما محلی است. مثلاً در ده قمه می‌زنند، در شهر سینه می‌زنند. بالای شهر بلوز سیاه می‌پوشند. اصلاً امام حسین را فراموش می‌کند. این امام حسین که ذره ذره آب می‌شود به درد نمی‌خورد. به نحوی عزاداری کنید که شهر و بخش و روستا در آن اثر نکند. اگر اشعار ما مثل سخنان خود امام باشد و‌ای کاش سازمان تبلیغات و ارشاد و صدا و سیما می‌گفت: به آن شاعری که همه‌ی اشعارش متن حدیث باشد جایزه می‌دهیم.
حدیث داریم امام حسین (ع) فرمود: «هیهات منا الذله»(اللهوف، ص‌‌97) من زیر بار ذلت نمی‌روم. در روستا این را بگویی یعنی زیر بار خان نمی‌روم. در امریکا هم بگویند یعنی زیر بار ریگان نمی‌روم. یعنی کلمات امام حسین شهر و ده و بخش و روستا وآمریکا و شرق و غرب در آن اثر ندارد. اما بعضی شعرهای ما در ده خوب است، در شهر خوب نیست. مثل شیر پاستوریزه می‌ماند، تاریخش عوض شود، نمی‌شود خورد. سعی کنیم عزاداری‌ها و شعرهای ما طوری باشد که تغییر سن، یعنی بچه ی3 ساله بگوید بابا این چه می‌گوید؟ بگوییم آقا جان خواستند به امام حسین زور بگویند، زیر بار زورنرفت بچه بپسندد. استاد دانشگاه هم بپسندد. ده و شهر و روستا و شرق و غرب بپسندد. شعرهایمان باید متن حدیث باشد و‌ای کاش شاعری بتواند بیاید و در تلویزیون ادعا کند و بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم دو هزار شعر گفتم. همه‌ی آن متن حدیث است.
اگر اشعار متن آیه و حدیث باشد، تاریخ آن‌ها را عوض نمی‌کند و گر نه تاریخ آن‌ها را عوض می‌کند. این که قرآن و نهج البلاغه مانده‌اند چون چیزی آن‌ها را عوض نمی‌کند.
خودمان را برای محرم آماده کنیم. همه‌ی شما هم در عزاداری‌ها کمک کنید، نگذارید فقط مسئولین هیئت کار کنند. اگر چراغانی می‌شود، هر کس یک لامپ وصل کند، پارچه‌ی سیاه می‌زنند، هر کس یک میخ بکوبد، غذا می‌پزند. هر کس نیم کیلو برنج پاک کند همه شریک باشید. خدایا تو را به حق حسین راه او را بر همه‌ی عاشقان باز کن.
تو را به حق حسین ذره‌ای از آن اراده و ایمان و عشق و سوزی که حسین بن علی برای اسلام داشت، به ما هم مرحمت بفرما.
به حق حسین شهدای ما را با امام حسین محشور کن.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته »

Comments (0)
Add Comment