امام باقر (علیه السلام)

موضوع بحث: امام باقر(علیه السلام)
تاریخ پخش: 30/04/67

بســم اللّه الرّحمن الرّحــیم

در حضور برادران عزیز بهزیستی هستیم که سر و کارشان با خواهران و برادران و کودکان و زنان و مردانی است که مشکلات جسمی داشته و یکسری عقب ماندگی‌ها و ناتوانی‌هایی در بدن دارند. من از آن‌‌ها تقاضا کردم افرادی را که راه انداخته و کمکشان کرده‌اند، عده‌‌ای را در یک جلسه‌ی مفصل نشان بدهیم و در باره‌‌ی خدمت به محرومان و مستضعفان که شعار ما و شعار قرآن و پیام امام عزیز است، صحبت کنیم و شاید مستضعف‌ترین گروه، همین گروهی باشند که این عزیزان بهزیستی از آن‌ها حمایت می‌‌کنند. همچنین در خدمت عده‌ای از مهمان‌هایی هستیم که از بسیج مازندران تشریف آورده‌اند.
بحث ما شب جمعه‌ای پخش می‌‌شود که دو مناسبت مهم داریم. اول اینکه سالگرد 400 شهید در مکه است. شهادت کسانی که امام فرمود: صدام با همه‌ی پستی و جنایتش، مرا بی تاب نکرده است، اما جنایت آل سعود تحمل مرا گرفته است. سالگرد400 شهید مظلوم در خانه‌ی امن خدا و دیگر شهادت امام باقر(ع) امام پنجم ما است. بنابراین باید مقداری در باره‌‌ی امام باقر صحبت شود و مقداری هم در باره‌‌ی حرم و مکه صحبت شود و ویژگی خاصی هم داشته باشد، چون شهادت 400 مظلوم و جنایت آل سعود موجب محروم شدن صد و پنجاه هزار زائر بیت الله الحرام در این سال است. در پایان جناب آقای حجه الاسلام کوثری هم ما را به بقیع ببرد و سلامی به قبر مطهر ائمه بقیع و ارواح شهدا داشته باشیم.
1- بنیانگذار حوزه علمیه جهان اسلام
زندگی امام باقر(ع):
درباره‌ی امام باقر(ع) مطلب زیاد است، امام باقر(ع) و حوزه‌ی علمیه امام صادق(ع)، کار امام باقر(ع)، خانواده امام باقر(ع) و مسائل خطی و فکری و سلیقه‌ای حضرت و جملاتی از امام. ده دقیقه در این زمینه ان شاءالله صحبت می‌کنم.
امام حسین که در کربلا شهید شد خفقان حاکم شد. مردم ترسیدند. زمان امام چهارم هم خفقان اوج گرفت. مردم ذره ذره از خفقان بیرون آمدند و مرگ بر بنی امیه راه انداختند. قطرات جمع شد و باران شد و سیل شد و مرگ بر بنی امیه زیاد شد، ولوله‌‌ای به پا شد. حرکت ضد بنی امیه شروع شد. بنی امیه ساقط شد و بنی عباس روی کار آمد. بنی عباس که روی کار آمد، گفتند: ما باید از بنی امیه درس بگیریم. آن‌‌ها حسین را کشتند و سیلی‌اش را خوردند. ما دیگر به اهل بیت کاری نداشته باشیم. زمان امامت امام باقر بود که حکومت کمی از فشارها کاسته بود. امام باقر که دید دولت موقت کاری با او ندارد، حوزه‌‌ی علمیه را تشکیل داد. پس آن چه قال الباقر و قال الصادق است، صدقه‌‌ی سر حوزه‌ی علمیه است.
درباره حوزه باید بگویم که مؤسس حوزه امام باقر است و این استفاده‌‌ی امام از آزادی نسبی دولت به خاطر مخالفت بسیار با بنی امیه‌ای بود که خون امام حسین آن ماجرا را بوجود آورد.
امام چقدر شاگرد داشت؟ فقط نقل می‌‌شود که «جابر جعفی» هفتاد هزارحدیث از ایشان حفظ بود. شخص دیگری سی هزار حدیث و. . .
این که می‌‌گویند باقر چون «بقر» یعنی شکافت، باقرالعلوم یعنی شکافنده‌ی علوم. به فقیه هم فقیه می‌‌گویند، چون علم را می‌‌شکافد. مسائل را بطور عمیق وارد است. چون گاهی آدم رساله می‌‌خواند و می‌‌فهمد. از روی رساله چیزهایی یاد می‌‌گیرد. این شناخت آبکی است. گاهی عمیق می‌‌شناسد. یعنی چیزی را از درون چیزی می‌‌شکافد و بیرون می‌‌کشد. از باب نمونه حدیثی بود که من چند سال پیش گفتم. زمانی می‌گویند: «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ»(بحارالأنوار، ج‌‌71، ص‌‌270) مؤمن آینه‌‌ی مؤمن است. یعنی همین طوری که آینه عیبت را می‌گوید، تو هم عیب رفقایت را بگو. این یک شناخت ساده است. اما کمی فکر کنیم، عمیق شویم. پیغمبر فرمود: مؤمن آینه‌‌ی مؤمن است. آینه را جلوی صورتت بگیر و فکر کن. آینه عیب را بی سرو صدا می¬گوید، تو هم عیب را بی سرو صدا بگو. آینه عیب را مثل ذره بین بزرگ نمی‌کند. تو هم عیب مردم را بزرگ نکن. آینه روبرو می‌‌گوید، پشت سر نمی‌گوید. تو هم عیب مردم را روبرویشان بگو. پشت سرشان نگو. آینه از صفا و جلایی که دارد می‌‌گوید و غرض و مرضی هم ندارد. هر چه فکر کنیم، می‌‌بینیم حدود 25، 26 نکته در این حدیث نهفته است.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه‌ی 102 سوره‌ی بقره می‌فرماید: بیش از یک میلیون و دویست هزار معنا دارد.
باقرالعلوم یعنی کسی که بتواند مسائل را بشکافد و بیرون بکشد. اگر به یک آدم عوام بگویند: نفت چیست؟ می‌‌گوید: همین که در سماور است. اما یک نفر کارشناس از نفت صدها نوع ماده استخراج می‌کند. باقرالعلوم مؤسسه حوزه‌‌ی علمیه بود و در ادامه امام صادق حوزه را رونق بخشید که 4000 شاگرد داشت و اسامی آن‌‌ها تک تک آمده است.
2- امام باقر و کار و تلاش
– امام باقر(ع) و کار؛
کار در اسلام مقدس است. بر خلاف تفکر بعضی از ما که وقتی کسی کار می‌کند، می‌گوییم بدبخت است و کارگر است. (اصلاً به کار می‌گوییم بدبختی و به کارگر می¬گوییم بدبخت) امام باقر بیل دست گرفته بود و در هوای داغ حجاز بیل می‌زد. کسی آمد و گفت: من بروم نصیحتش کنم و به امام گفت: شما از فامیل و اهل بیت پیغمبر و از سادات قریش هستی، اگر الآن مرگ برسد چه می‌کنی؟ دنبال دنیا هستی؟ آن حضرت فرمود: در بهترین حالات هستم. بیل به دست دارم. کسی که بیل در دست دارد، در شریف‌ترین حالات است. و الآن اگر مرگ بیاید استقبال می‌کنم و افتخار می‌‌کنم که در این حال بمیرم، چون پول تهیه می‌کنم که به مثل تو نیاز نداشته باشم. امام باقر کار می‌کرد و می‌فرمود: اگر وقتی در حال کار هستم مرگ برسد، بهترین حالات است.
3- امام باقر(ع) و خانواده
یک روز مهمانی به خانه‌ی امام باقر(ع) آمد و کمی به فرش و اتاق واین‌ها نگاه کرد و سری تکان داد، چون اتاق خیلی زیبا بود. وقتی خواست برود، امام باقر فهمید او چیزی در دل دارد که خانه‌ی امام چرا چنین است؟ به مهمان گفت: شما فردا هم تشریف بیاورید. فردا که آمد، امام او را به اتاق دیگری برد. حصیر و لباسی ساده و نان خشک. پرسید آن چه بود و این چیست؟ خانه‌ی شما چرا چنین متفاوت است؟ فرمود: زمانی که ازدواج کردم، زنم گفته است مهریه‌‌ام را نقد می‌‌خواهم و من به او داده‌ام. ایشان هم اتاقش را آن طور زینت کرده است. من نمی‌خواهم در مدیریت خانه دخالت کنم. مدیریت خانه از آن زن است.
اسلام چنین اجازه‌هایی به خانم‌ها داده است. همان طلا که برای مرد حرام است، که حتی یک حلقه اگر دست شما باشد، دائماً در حال انجام فعل حرامی و نماز هم با آن باطل است. (وقت نماز هم اگر از دستتان خارج کنید، باز هم حرام است) همان طلا برای زن جایز است. همان لباس ابریشم که برای مرد حرام است، برای زن حلال است. خداوند به زن به خاطر لطافتش اجازه‌هایی داده است. عروس است، مهریه‌‌اش را گرفته و دلش خواسته اتاقش را زینت کند. و لذا حدیث هم داریم که مردها در کار زن‌‌ها دخالت نکنند. مدیریت خانه مخصوص زن است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «الْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ بِشَهْوَهِ أَهْلِهِ»(کافى، ج‌‌4، ص‌‌12) یعنی مرد با میل خانم غذا می‌خورد. اگر خانم گفت: الآن بیا سر سفره، نگو الآن من مطالعه دارم. شما بخور، من بعداً می‌خورم. زن دوست دارد شوهرش با او باشد. یا می‌‌پرسد چه بخوریم؟ بگویید هر چه تو دوست داری. هر چه خانم درست کرد، بخور و حرف نزن. آخر بعضی مردها صبح که از خانه می‌روند مثلاً می‌‌گویند2 لیوان عدس می‌پزی، دو تا سیب زمینی هم بیش‌‌تر خورد نمی‌کنی، حالا خواستی کمی ماش هم بریز. در سیب زمینی و ماش هم فضولی می‌کنند. این حدیث یعنی اختیار منزل را به خانم بدهید.
4- امام باقر و مسائل خطی و فکری
این بحث خیلی به درد مملکت ما می‌خورد. در مملکت ما آدم‌‌هایی که در خطوط مختلف هستند، اگر در 95 در صد شریک باشند و 5 در صد اختلاف سلیقه داشته باشند، همدیگر را طرد می‌کنند و گاهی در افطار و مهمانی و عروسی و عزا شرکت نمی‌کنند.
کسی آمد و گفت: ‌‌ای امام باقر! روی کره‌‌ی زمین هیچ کس نزد من، بدتر از تو نیست. بغض تو در دل من است. من دوستت که ندارم هیچ، دشمن سر سخت تو هستم. اما چون تو عالم هستی، من دوست دارم در حوزه‌‌ی علمیه‌‌ی تو بیایم و از بیان و علمت استفاده کنم. من ضد تو هستم اما می‌خواهم به کلاس درست بیایم. اما باقر فرمود: اشکال ندارد، تشریف بیاورید. اگر به بنده کسی حرفی بزند که قرائتی چطور آدمی است، می‌‌گویم: اصلاً راضی نیستم کسی که این حرف را زده به مسجد من بیاید. اصلاً راضی نیستم بیاید پای منبر من بنشیند.
در حدیث می¬گوید که به امام گفت که مبغوض ترین و دشمن ترین افراد تو هستی، اما چون علم و بیانت خوب است، می‌‌خواهم بیایم و استفاده کنم. امام هم در جواب گفت: استفاده کن. این قدر نباید در مسائل خطی و فکری بغض باشد. بعد هم امام باقر طوری با ایشان برخورد کرد که تا آخر عمرش از طرفداران درجه یک امام باقر شد. چون قرآن می‌‌گوید: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ»(رعد/22) یعنی بدی‌ها را با خوبی جواب بدهید. اگر گفت: آقا من تو را دوست ندارم. شما بگو من تو را دوست دارم. قرآن می گوید: اگر برادرت با تو بد بود، تو بگو من با تو بد نیستم. «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی‌‌ ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ‌‌»(مائده/28)
هابیل و قابیل از فرزندان حضرت آدم، دو برادر بودند. گفت: اگر تو مرا بکشی «ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ‌‌» اگر تو مرا بکشی، من تو را نمی‌کشم. و بیان ما نسبت به آل سعود همین بود. جوان‌های ما می‌توانستند پلیس سعودی را در مکه با دست خالی خلع سلاح کنند، منتهی نماینده‌‌ی حضرت امام فرموده بود: اگر آن‌‌ها هم زدند، شما کاری نکنید. چون قرآن می¬گوید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی‌‌ ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ‌‌» البته جایی هم می‌فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ»(بقره/179) باید حساب کرد این جا چه محلی دارد؟ و آدم کیست؟ محل مقدس، آدم مسلمان. البته جایی هم باید انتقام گرفت.
5- امام باقر در میان دشمنان
جملات دیگری از امام بگویم. کسی آمد و با امام باقر(ع) سه برخورد بد کرد. بعضی در جامعه، حتی در یک خانه با هم بد هستند. می‌گوید: آقا به من توهین کرده‌ است. در اداره و بازار و کارخانه و مزرعه می‌‌گوید: به من توهین کرد.
شب شهادت امام باقر(ع) بیایید سر سفره‌ی امام باقر بنشینیم. کسی آمد به امام باقر توهین کرد، امام در جواب فرمود: نه این که تو گفتی نیست. «أَنَا بَاقِرٌ»(المناقب، ج‌‌4، ص‌‌207) فرد دوباره جمله‌ی زشتی گفت. امام باقر گفت: نه اسم من چیزی که گفتی نیست. اسم من باقر است. شخص گفت: «أَنْتَ ابْنُ الطَّبَّاخَهٌِ»(المناقب، ج‌‌4، ص‌‌207) تو بچه آشپز هستی. فرمود: برفرض مادرم آشپز بوده‌ است، آشپزی هنر است. فرد گفت: تو فلان خلاف را کردی و خلافکار هستی. امام باقر فرمود: اگر من خلاف کارم، خدایا مرا ببخش. اگر ایشان نادرست می‌گوید، ایشان را ببخش. او هر چه گفت، امام هم با نرمی و بااخلاق جواب او را داد و بالاخره طرف خلع سلاح شد.
امام باقر(ع) آن قدر مظلوم بود که اوایل عمرش پای منبری می‌نشست، که روی منبر به علی بن ابیطالب بد می‌گفتند و امام باقر می‌‌نشست و می‌‌سوخت و چیزی نمی‌گفت. امام باقر(ع) به قدری مظلوم است که گاهی وقت‌ها از نزدیک‌ترین افرادش انتقاد می‌کرد که طاغوت نفهمد ایشان شیعه است، و او را نگیرند و اذیت کنند. چون هر که شیعه بود، اذیتش می‌کردند. جنازه‌ی امام هفتم را روی پل بغداد گذاشتند، دولت هارون گفت: جنازه‌ی امام هفتم را بگذارید و کنار بایستید، ببینید چه کسی می‌آید و زاری می‌کند. هر که شیون کرد، معلوم می‌شود شیعه است. برای شیعه شناسی سه روز بدن امام کاظم را روی پل گذاشتند تا ببینند چه کسی هیجان بیشتری پیدا می‌کند، او را شناسایی و بگیرند و حقوقش را قطع کنند و امام باقر در زمانی بود که گاهی از عزیزترین افرادش بدگویی می‌‌کرد تا دولت خیال نکند او طرفدار امام است و شناسایی شود. امام باقر(ع) در چنین شرایط سختی بودند.
امام باقرفرمود: «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِیَتْ لِیَ الْوِسَادَهُ فَجَلَسْتُ عَلَیْهَا لَأَفْتَیْتُ أَهْلَ التَّوْرَاهِ بِتَوْرَاتِهِمْ حَتَّى تَنْطِقَ التَّوْرَاهُ فَتَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیَّ وَ أَفْتَیْتُ أَهْلَ الْإِنْجِیلِ بِإِنْجِیلِهِمْ حَتَّى یَنْطِقَ الْإِنْجِیلُ فَیَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیَّ وَ أَفْتَیْتُ أَهْلَ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ حَتَّى یَنْطِقَ الْقُرْآنُ فَیَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیَّ»(توحید صدوق، ص‌‌304) اگر به من یک کرسی بدهند، اگر به من اجازه بدهند، برای مسیحیت و نصاری و ارمنی‌ها طبق انجیل و کتاب آسمانی آن‌ها فتوا می‌دهم و برای یهودی‌‌ها طبق تورات فتوا می‌دهم و برای مسلمان‌‌ها طبق قرآن فتوا می‌دهم یعنی به تمام علوم آسمانی عالم هستم.
6- امام باقر و تفسیر قرآن و ترویج اخلاق
شخصی به نام «قتاده» تفسیر می‌گفت، امام باقر فرمود: تفسیر گفتن کار ساده‌ای نیست. از خودت تفسیر می‌‌گویی یا از کسی شنیدی؟ با سلیقه‌‌ی خودت تفسیر نگویی، خطرناک است. زمانی عده‌‌ای جمع شده بودند و جلسه‌ی تفسیری داشتند. گفتم: چه می‌گویید؟ گفتند: تفسیر. گفتم: اگر شما می‌خواهید در تفسیر مطالعه کنید باید بین شما یک آخوند با سواد باشد. گفتند: آخوند نمی‌‌خواهیم، اسلام می‌‌خواهیم. آخوند نمی‌‌خواهیم. گفتم: اگر به این آیه «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ»(اسراء/33) رسیدید، چه خاکی بر سرتان می‌کنید. این آیه‌ی قرآن را چگونه معنا می‌کنید؟ طبق عربی که شما بلدید، یعنی در آدم کشی اسراف نکن. یعنی می‌‌شود یکی دو نفر کشت فقط نباید اسراف کرد. طبق عربی که شما بلدید درتفسیر چه می‌کنید؟ گفت: نمی‌دانم. گفتم: این که می‌گویم آخوند باشد، برای این موارد است. چطور است که کباب پزی تخصص می‌خواهد و گرنه گوشت‌ها روی آتش می‌ریزند، وقتی یک خط می‌خواهند وسط خیابان بکشند، متخصص می‌خواهد، قرآن پر پیچ و خم متخصص نمی‌خواهد؟ نمی‌‌گویم حالا شما تمام آخوندها را دوست داشته باشید. یک آخوند باسواد پیدا کنید که دوستش داشته باشید. ما هم نمی‌‌گوییم پشت سر هر آقایی، هر جا هست نماز بخوان و دستش را ببوس. اما بالاخره بی‌عالم به مکتب نرو. امام به «قتاده» گفت: چگونه تفسیر می‌کنی؟ آیا می توانی تفسیر کنی؟ به او هشدار داد.
امام باقر فرمود: ‌‌ای مردم! هر کس را دیدید که یا سنش کمتر از شماست یا هم سن شماست یا بزرگ تراز شماست. اگر سنش کمتر از شماست، به او احترام بگذارید به خاطر این که جای بچه‌ی شماست. اگر همسن شماست، جای برادرتان است. اگر سنش بیش‌تر از شماست، جای پدرتان است. پس به کوچک‌ترها رحم کن. اگر هوا داغ است، باغی و مزرعه‌ای و استخری دارید، و مردم درخانه‌‌های تنگ هستند، چه مانعی دارد که هر دوهفته، سه هفته‌ای، دو ساعت مزرعه یا استخرتان را در اختیار این بچه‌ها بگذارید تا بروند و با یک مربی شنا کنند؟ این استخر فقط مال خانم و بچه‌های شما که نیست. درست است ملک شماست و مالکیت شما محترم است، اما قرآن می‌‌گوید: اگر انفاق نکنی روزی همین گرسنه‌ها خانه و استخرت را خراب می‌کنند «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ»(بقره/195) یا انفاق کنید یا با دست خودتان، خودتان را بدبخت می‌کنید. یعنی زمانی این‌ها کودتا می‌کنند و این‌ها را از تو می‌گیرند. اگر داری مقداری به بچه‌ها رحم کن. اگر چیزی داری، درش را نبند.
امام باغی داشت، وقتی میوه‌ها می‌رسید، در باغ را باز می‌گذاشت، می‌گفت: بیایید بخورید. گیرم بیست هزار تومان سود شما می‌‌شد 14 یا 18 هزار تومان، دو هزار تومان از سود شما کم شود، و در عوض دل مردم را به دست آورید این ارزش دارد. بعد فرمود: چهار چیز گنج است: «أَرْبَعٌ مِنْ کُنُوزِ الْبِرِّ کِتْمَانُ الْحَاجَهِ وَ کِتْمَانُ الصَّدَقَهِ وَ کِتْمَانُ الْوَجَعِ وَ کِتْمَانُ الْمُصِیبَهِ»(تحف‌‌العقول، ص‌‌295) «کِتْمَانُ الْحَاجَهِ» یعنی نیاز که دارید به کسی نگویید. «کِتْمَانُ الصَّدَقَهِ» کار خیری کردید به کسی نگویید. «کِتْمَانُ الْوَجَعِ» مرضتان را به کسی نگویید. «کِتْمَانُ الْمُصِیبَهِ» و مشکلات و مصیبتتان را به کسی نگویید. به کسی نگو دردت چیست؟ مرضت چیست؟ چه کار خوبی کردی؟ نیازت چیست؟ حضرت شیعیان و طرفدارانش را بسیار به کتمان توصیه کرده است. افرادی هستند که سفره‌‌ی دلشان را پهن می‌کنند. اگر با کسی رفیق شدید، هر چه در دل دارید، نگویید. شاید فردا دشمنتان شود. به دشمنتان هم فحش ندهید. فردا می خواهید آشتی کنید، رویتان نمی‌شود. اینها سفارشاتی بود که امام باقر به ما فرموده‌اند.
7- حج با برائت از مشرکان توصیه قرآن
چند جمله‌ای هم درباره شهدای مکه صحبت کنیم. عرض کنم چند مطلب درباره‌ی راهپیمایی مکه هست. من می‌‌خواهم قرآنی بحث کنم. اهل تسنن، تشیع، لیبرال، روشن فکر، هر که هر چه حرف دارد. چند دقیقه گوش کند و ببیند من چه می‌گویم! ما طبق قرآن باید به مکه برویم و داد بزنیم. چون بعضی می‌گویند: آقا اگر شما می‌خواهید تظاهرات کنید، در کشور خودتان تظاهرات کنید. به شما چه که می‌روید و در کشور مردم داد می‌زنید؟ این حرف تعدادی از رؤسای جمهور، نخست وزیران دنیا، روشن فکرها، قلم به دست‌ها و. . . است. گفتند: ایرانی‌ها! چرا آن جا داد می‌زنید؟ بروید در کشورخودتان داد بزنید. قرآن چه می‌گوید؟ حالا جوابش این است. ما این را قبول نداریم چون عربستان کشور همه‌ی مسلمان‌هاست. قرآن می‌گوید: «سواء» یعنی همه‌ی مردم مساوی هستند «سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ»(حج/25) نسبت به مسجد الحرام و کعبه «الْعاکِفُ فیهِ» یعنی کسانی که اهل مکه هستند «وَ الْبادِ» یعنی کسانی که از دور آمده‌اند، تفاوتی نیست. اهل حجاز و مسافرین نسبت به مکه مساوی هستند. پس نگویید که شما چرا در کشور دیگر می‌روید و داد می‌‌زنید؟ ما دیگران نیستیم و خودمان هستیم.
یا می‌گویند: آقا! چرا در آنجا برائت کردید؟ ریشه‌اش چیست؟ و چرا در مکه؟ (برائت همین مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی است.) چون قرآن می‌گوید: «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى»(بقره/125) جای پای ابراهیم را جای نماز بگیرید. یعنی بروید و جای پای ابراهیم نماز بخوانید. آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فی‌‌ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ»(ممتحنه/4) از ابراهیم الگو بگیرید، یعنی درس بگیرید و ابراهیم چه کرد که ما از او درس بگیریم؟ ابراهیم گفت: «مرگ بر شرک» پس شما هم بگویید: «مرگ بر شرک» بعد هم می‌گوید: بلند بگویید. «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ»(توبه/3) می‌گویند فلانی اذان می‌‌گوید. یعنی داد می‌‌زند. اذان یعنی با صدای بلند اعلام کنید، که خدا و پیغمبرش از مشرکین بری است. مکه مرکز فریاد است و داریم: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً»(آل عمران/97) هر که آمد، با او کاری نداشته باشید. مجرم و قاتل اگر آدم کشت و یا اگر کسی به شما تیراندازی کرد و به مکه فرار کرد، مادامی که در مکه هست، شما حق کشتن او را ندارید. اگر قاتل به مکه رفت، شما نباید با او کاری داشته باشید.
ما چهارصد شهید در شعب ابی طالب دادیم! نمی‌‌دانم مکه رفته‌‌اید یا نه؟ امسال که آل سعود نگذاشت کسی به مکه برود. مصداق بزرگ «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ»(اعراف/45) آل سعود است. در قرآن مکرر آمده است: «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» راه خدا را بستند، اگر مکه راه خداست، آل سعود، مصداق کامل «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» است.
سال پیش دکتری را دیدم که مسلمان بود و از آمریکا به مکه آمده بود. با او صحبت کردم. گفتم: آمده‌ای چه کنی؟ گفت: ما در آمریکا می‌‌شنویم که ایرانی‌ها در این جا جمع می‌شوند و می‌‌گویند: «مرگ بر آمریکا» من می‌خواستم ببینم. بالاخره به مکه آمدم تا مرگ بر آمریکا گفتن ایرانی‌ها را ببینم. ما به کل دنیا الهام می‌کنیم. ما در دنیا راهپیمایی را راه انداختیم. جسارت و جرأت در مقابل آمریکا را ما ایجاد کردیم. مگر کسی جرأت داشت از پشت دیوار سفارت آمریکا به راحتی بگذرد؟ ولی ما جاسوسانشان را اسیر گرفتیم و مثل گربه ذلیل شدند. آمریکا از ما کینه به دل دارد. اینکه هواپیمای ما را در آسمان منفجر می‌کند از روی بغض است. ولی خوشبختانه هر وقت یک سیلی به ما می‌زند، چنان در دنیا سیلی می‌خورد که روز به روز از عزتش کاسته می‌شود. از او می‌ترسند، ولی ترس از گرگ به معنای عزت او نیست. یک وقت کسی کرامت دارد، زمانی هم کسی وحشت دارد. آمریکا وحشت می‌اندازد، اما کرامت ندارد و کرامت و بزرگی آمریکا را شما شکستید. و قدم اولش را دانشجویان پیرو خط امام در لانه‌ی جاسوسی برداشتند و امام فرمود: اگر خمینی تنها بماند، خواب را از سر امریکا می‌‌پراند. و ان شاءالله امام به این آرزویش برسد که خواب را ببرد، اما تنها نماند.
8- حج تجلّی‌‌گاه دین و سیاست
امام حسین وقتی می‌‌خواست حرکت را شروع کند، به مکه رفت. صد و پنجاه هزار حاجی امسال باید طواف می‌کردند و در منی و عرفات می‌بودند، پایشان را جای پای ابراهیم می‌گذاشتند. ابراهیم در مکه داد زد، پیغمبر در مکه داد زد، این نشاندهنده این است که مکه جای فریاد است. از همه گذشته می‌گویند آن جا، جای سیاست نیست. اگر آن جا جای سیاست نیست، جای سیاست هیچ کس نیست. چطور سیاست وهابی‌‌ها آزاد است؟ این آل سعود به قدری بغض ایران را دارد، که خشت و آجر از کشورهای دیگر می‌‌خرد، قالی ابریشم از ایران را نمی‌خرد. به یهودی‌‌ها و مسیحی‌‌ها دلارهایش را می‌‌دهد. ذغال از خارج می‌آورد، اما زعفران از ما نمیخرد. از همه‌ی کشورها آن در آنجا بازاری و کارمند هست، یک ایرانی در آن جا کارمند و بازاری نیست. بغض است و جرم ما این است که اهل بیت را دوست داریم. آن‌‌ها با اهل بیت مشکل دارند. دیدید با قبرستان بقیع چه کردند؟ من چند هفته‌ی پیش هم گفتم: اگر قوطی شکر را بنویسی این قوطی شکر است، اشکال ندارد. اما این جا بنویسید: «هذا قبر جعفر بن محمد» یک سنگ قبر بگذارید، می‌گویند: نه! شرک است.
می گویند: اگر یک سنگ قبر روی قبر امام حسن مجتبی بگذاریم، شرک است. مگر او «سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ» (بحارلانوار،ج3،ص6) نیست؟ شیعه و سنی نقل می‌‌کنند که پیغمبر فرمود: ده نفر صد در صد اهل بهشت هستند. یکی از آن‌‌ها امام حسن مجتبی است. آن کسی که به قول خودتان قطعاً اهل بهشت است، روی قبر او نباید بنویسید این قبر امام حسن است؟ یعنی قبرش یک سنگ قبر نمی‌‌خواست؟ به اندازه‌‌ی نوشتن روی یک قوطی شکراحترام نداشت؟ به خاطر آن قبر امامان ما خراب است که بغض اهل بیت را دارند، تمام برق و روشنایی که در بیابان‌های مکه هست، توحید است. ولی می‌‌گویند اگر یک چراغ روی قبر امام حسن روشن کنیم، آن شرک است. فرودگاه جده و تمام خیابان‌ها را چراغ کشی کرده‌اند. چون انرژی برق آن‌ها بسیار قوی است. هر اتاقی کولر گازی دارد. تمام بیابان‌‌ها روشن باشد، توحید است، یک چراغ کوچک سر قبر امام حسن مجتبی شرک است. از تما کشورها به آن جا می‌آیند، توحید است. مسلمانی که از ایران می‌رود مشرک است. ذغال و خشت و موزائیک کشورها توحید است، زعفران و قالی ابریشمی ما شرک است. این بغض است و امیدوارم با همین بغض آن‌‌ها به حسابشان رسیده شود.
اگر بناست سیاست نباشد، سیاست آل سعود هم نباید باشد. جالب این است که در روزنامه چیزی نوشته بود. من از روزنامه‌ی سعودی برایتان بخوانم. پرچم آمریکا را که سال پیش ایرانی‌‌ها آتش زده بودند، عکس آن روزنامه‌ی سعودی انداخته و نوشته است «هکذا اشتعل النار» بعد می‌‌گوید: «و قد میر المقدسات» ایرانی‌‌ها مقدسات را آتش زدند، یعنی آل سعود می‌‌گوید: پرچم آمریکا نزد من مقدس است ولی امام حسن مجتبی و فاطمه‌ی زهرا مقدس نیستند. اف بر این مسلمان‌ها و خاک بر سر آن رؤسای جمهوری که از آل سعود به خاطر دلارش حمایت می‌کنند. خاک بر سر این مسلمان‌های پولکی! یک میلیارد دلار به او می‌‌دهند، او امضا می‌‌کند. آل سعود بخشی از بودجه‌ی نفتش را فقط برای تبلیغات علیه خط فکری اهل بیت و علیه انقلاب ایران گذاشته است. خود من که به عنوان یک طلبه از چند سال پیش کتابی در باره‌‌ی حج نوشتم، این بغض آل سعود نزد من از آمریکا بدتر است. چون آمریکا مسلمان نیست ولی آل سعود ادعای اسلام می‌کند. هیچ قدرت پولی به اندازه‌‌ی آل سعود علیه کشور ما کار نمی‌‌کند. و به هر کشوری اگر بگوید من ضد ایرانم، هر چه بخواهد می‌‌دهد.
آخوندهایشان در خطبه‌‌های نماز جمعه شرک را می‌‌کوبند. برائت دارند، منتهی می‌گویند مراد ما از مشرکین این‌‌ها هستند که قبر پیغمبر را می‌بوسند و از نظر آن‌ها آمریکا مشرک نیست.
خدایا آل سعود را نابود بفرما!

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment