امامت، عهد الهی

موضوع: امامت، عهد الهی
تاریخ پخش: 25/02/99
1- درخواست حضرت ابراهیم برای امامت نسل خود
2- عصمت از گناه، شرط مقام امامت
3- ماجرای طالوت و جالوت و کسب مقام حضرت داود
4- توبه عملی در کنار توبه زبانی
5- رسیدگی به نیازمندان در ماه مبارک رمضان
6- آداب دعا در شب قدر
7- گذشت از دیگران شرط آمرزش الهی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحث امشب چون برای قبل از انقلاب است تاریخچه‌اش 45 سال پیش برای جوانان کاشان گفتم، فکر کردم دهها سال گذشته ولی یک بحث قرآنی خوبی است برای حضرت علی هم هست. فقط یک خرده فنی است که ما انشاءالله باز می‌کنیم به طوری که هرکسی راحت بفهمد.
1- درخواست حضرت ابراهیم برای امامت نسل خود
خداوند حضرت ابراهیم را به چند امتحان، امتحان کرد. «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ» (بقره/124) خداوند حضرت ابراهیم را چند بار با چند حادثه امتحان کرد. اول شد عبدالله، بعد شد نبی الله، بالاتر رسول الله، بالاتر خلیل الله، بالاتر «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» وقتی درجه اعلی را گرفت رهبری بشر نه برای یک زمان خاص و در یک منطقه خاص، رهبری بشریت برای کل تاریخ، «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/124) ناس یعنی همه مردم بشر. حضرت ابراهیم گفت: «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» خدایا این مقامت را به ذریه من می‌دهی؟ خدا فرمود: «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی» امامت عهد من است. به هرکسی نمی‌دهیم، به ظالم نمی‌دهیم. قرآن هم که می‌گوید: «أَوْفُوا بِعَهْدِی» (بقره/40)، «لا یَنالُ عَهْدِی» یعنی «أوفوا» به امامت، شما نسبت به امام معصوم وفادار باشید، من هم قول‌ها و نصرتی که دادم، وفادار هستم. امامت عهد الله است، مثل الصلاه عهد الله، نماز عهد الله است، ای ابراهیم تو چند امتحان دادی تا به اینجا رسیدی، حالا شما می‌گویی: این مقام امامت را به بچه‌هایم بدهم، این خبرها نیست. مردم کره زمین چهار دسته هستند. مثل این چهار شکلی که در تابلو هست، برادرهای تلویزیون وقتی از تلویزیون می‌گویم تخته سیاه را نشان بدهید. اینطور نباشد که من اشاره به تخته می‌کنم و شما لوستر نشان بدهید.
مردم کره زمین چهار دسته هستند، 1- یک عده از مردم از اول عمر تا آخر عمرشان پرونده‌شان سیاه است. یعنی جنایتکار هستند، جوانی و پیری‌اش، همه جنایتکار است. شکل یک که همه سیاه است. یک دسته مردم اولش نوجوانی و جوانی‌اش خوب است اما از جوانی به بعد آدم جنایتکاری می‌شود. قسمت‌های آخر عمرش جنایتکار می‌شود. یک دسته اولش آدم کثیفی است، بعد توبه می‌کند خوب می‌شود. یک دسته هم که ننوشتم یک دسته‌ای است که تمام پرونده‌اش سفید است. این را ننوشتم. به نظرم ایشان هم اشاره می‌کرد. حالا ببینیم ابراهیم(ع) که گفت: خدایا بچه من هم امام شود کدام دسته بود؟ می‌شود بگوییم شکل یک؟ یعنی نسل من آنهایی که از اول عمر تا آخر عمرشان پرونده‌شان سیاه است، رهبر جامعه شود.
شما که یک آدم معمولی هستی، من که یک آدم معمولی هستم حاضر هستم چنین دعایی کنم و بگویم: خدایا، نسل جنایتکار مرا رهبر کن. قطعاً شکل یک… کمک کنید. خواهش می‌کنم کمک کنید. شکل یک نیست. آدم عادی هم نمی‌گوید: خدایا نسل جنایتکار من رهبر شود. تا چه رسد به ابراهیم…
شکل دو، شکل دو هم بچگی‌ها و جوانی‌هایش خوب بوده، از 35 سالگی، 30 سالگی جنایتکار می‌شود. شما اگر یک بچه داشته باشید تا سی سالگی خوب باشی، از سی سال تا هفتاد سال تا شصت سال جنایتکار باشد. شما یک چنین بچه‌ای داشته باشی از خدا می‌خواهی رهبرش کند؟ پس شکل یک و دو قطعاً نبوده است.
2- عصمت از گناه، شرط مقام امامت
شکل سه،شکل چهار که.. چهار را من باید همه را سفید کنم، ببخشید. شکل سه این است. جوانی‌اش عیاش و رذل بوده ولی از سی سالگی آدم خوبی می‌شود. می‌گوییم: این ممکن است بگوییم: ابراهیم این را گفته، یعنی گفته حالا بچگی و جوانی‌اش یک غلطی کرده است، ولی دیگر از سن سی و پنج سال تا آخر عمر خوب شده است، این ممکن است، یکی هم یک نسل به جای اینکه از اول عمر تا آخر عمرشان پرونده‌شان، با هم بگویید… سفید است. پس حضرت ابراهیم شکل یک و دو را نخواسته است. یعنی هیچ آدم عاقلی نمی‌گویند: نسلی که تمام عمرش جنایتکار است، امامش کن. این دو را ابراهیم نخواسته است. اینکه حضرت ابراهیم گفت: «و من ذریتی» یا شکل سه است یا شکل چهار، خدا فرمود: به ظالم نمی‌دهم. این سه و چهار یکی‌شان باید ظالم باشد. این دو تا را که حضرت ابراهیم نخواسته است، چون نخواسته من پاک کنم. [تخته را پاک کردند]
با من باشید، چهار تا شکل داریم، یک و دو را حضرت ابراهیم از خدا بگویید… نخواسته است. پس وقتی می‌گوید: ذریه من، نسل من رهبر شود یا شکل سه است یا شکل چهار، خدا فرمود: به ظالم‌ها نمی‌دهم. شکل چهار اصلاً ظلمی ندارد، تمام پرونده‌اش سفید است. معلوم می‌شود مرادش شکل سه است. تنها کسی که از اول عمر تا آخر عمر پرونده‌اش نزد شیعه و سنی سفید سفید است حضرت علی است، لذا به امیرالمؤمنین که می‌رسند می‌گویند: «کرم الله وجهه» یعنی خدا صورت حضرت علی را کرامت داد. در عمرش برای یک ثانیه رو به بت سجده نکرد. اما آقایان دیگر دهها سال بت پرست بودند و شرک هم ظلم عظیم است. «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ‏ عَظِیمٌ‏» (لقمان/13) از این معلوم می‌شود امامت حق علی بن ابی طالب است. این جملات به مناسبت اینکه در آستانه‌ی شهادت حضرت امیر هستیم.
یکبار دیگر تکرار کنم چون من خطیب نیستم، معلم هستم. معلم باید دو سه بار بگوید تا طرف خاطرش جمع شود مسأله روشن شده است. 1- حضرت ابراهیم چند بار امتحان شد، 2- هر بار یک درجه گرفت. 3- آخرین درجه‌اش رهبر بود. 4- گفت: این درجه را به نسل من بده. 5- خدا فرمود: به ظالم نمی‌دهم، نسل بشر چهار شکل بیشتر نمی‌تواند باشد. البته ممکن است بگویید: یک آدم‌هایی باشند، تو خالی، یک فحش می‌دهد، یک غیبت می‌کند، یک زیارت می‌رود. یک تهمت می‌زند، اینها را چه کنیم؟ قاطی پاتی هستند. اینها را هم دقیقه آخر ببینیم چیه؟ دقیقه آخر سیاه شدند و ملحق می‌شوند به یکی از این شکل‌ها، سفید شدند ملحق می‌شوند به شکل دیگر، بنابراین آن خال به خالی‌ها هم یا در سه می‌شود یا در چهار، جدا نمی‌شود.
«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ‏ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ» قاری:… جمله جمله بگویید.. قطعه قطعه کنید. قاری: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ‏ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ» خوب نیست… صدا خوب نیست. بفرمایید…
قاری: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ‏ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ» خداوند حضرت ابراهیم را با چند حادثه آزمایش کرد. قاری: «فَأَتَمَّهُنَّ» از همه امتحانات رو سفید بیرون آمد، قاری: «قالَ و من…» «قال انی جاعلک» قاری: «قال إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» خداوند گفت: ابراهیم حالا که از همه امتحان‌ها رو سفید درآمدی، تو رهبر کره زمین در طول تاریخ هستی. «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» گفت: خدایا این پست را به همه بچه‌هایم بده. «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین‏» خداوند گفت: به آدم ظالم نمی‌دهیم، ظالم در این چهار شکل‌ها…
بعضی‌ها یک حرف‌هایی هم دارند، افرادی هم که ایمان آوردند، بعضی منافق بودند، ایمانشان دروغ بود و عمیق نبود. ما دیگر کاری به آنها نداریم. ما تعاونی حساب می‌کنیم که مشتری شوند. می‌گوییم: انشاءالله خیر است و انشاءالله عاقبت بخیر. با نگاه مثبت نگاه کنیم آن کسی که سی چهل سال بت پرست بود، ولو دست از بت کشیده، بله «الاسلام یجبّ ما قبله» تمام بت پرست‌هایی که مسلمان شدند، اسلامشان پذیرفته می‌شود ولی به درد رهبری نمی‌خورند.
من اگر یک آدمی را کشتم، قاتل هستم ولو صاحب خون مرا حلال کند، اما دیگر پشت سر من دلت نمی‌آید نماز بخوانی. می‌گویی: این آدم کشته است. کسی که سی چهل سال، ظلم عظیم کرده است. نه «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین‏»،«إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ‏ عَظِیمٌ‏». این یک نکته در مورد امیرالمؤمنین. یک نکته دیگر هم می‌خواهم بگویم.
3- ماجرای طالوت و جالوت و کسب مقام حضرت داود
یک قصه دو صفحه‌ای در قرآن است به نام قصه طالوت و جالوت، قصه مفصل است، من سطر آخرش را می‌خواهم بگویم که در مورد رهبری امیرالمؤمنین است و این را دقت کنید. در جبهه حق و باطل، در جبهه حق یک نوجوانی بود به نام داود که بعد شد حضرت داود پیغمبر، اول یک بسیجی بود، یک پچه شانزده، هفده ساله بود. قرآن می‌گوید: «وَ قَتَلَ‏ داوُدُ جالُوتَ» قاری: «وَ قَتَلَ‏ داوُدُ جالُوتَ» (بقره/251) داود نوجوان که بعد پیغمبر شد، حضرت داود شد، این نوجوان پرید رفت در دل دشمن و رهبر دشمن را کشت. سیزده شانزده سال دارد، یک بچه رهبر را کشت. خدا می‌گوید: خیلی مقام دارد. سه تا چیزی به این بچه بدهم. 1- «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ» ملک، حکومت به او می‌دهیم، حاکم «وَ الْحِکْمَهَ» حکمت هم به او می‌دهیم. هم حکومت، هم حکمت، «وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ» به علم الهی وصلش می‌کنیم. ما بیاییم جلو بگوییم: خدایا تو که پسر شانزده، هفده ساله یک رهبر را کشت، رهبر کفر را کشت، رهبر کفر را کشت، حکومت و حکمت به او دادی، علم هم به او دادی. مگر در جنگ خندق حضرت علی عَمرو را نکشت؟ پس حکومت حق علی است، حکمت حق علی است، علم هم حق علی است. گرفتید؟ یکبار دیگر بگویم؟
بسم الله، کارهای خدا استثنایی نیست. لذا در قرآن کلمه کذلک زیاد است. «کذلک» یعنی فکر نکنید استثناء هستید، برای همه هست. آنچه به او دادیم به او هم می‌دهیم. قصه یوسف را که نقل می‌کند، می‌گوید: فکر نکن یک خاطره خاصی بود. «کذلک نجزی المؤمنین» تو هم اگر مثل یوسف آن خط را طی کنی، آنچه به یوسف دادیم، به تو هم می‌دهیم. «کذلک ننجی المؤمنین» همینطور که یونس را نجات دادیم، تو هم نجات می‌دهیم. کلمه کذلک در قرآن زیاد است. معنایش این است که کارهای خدا قانون دارد، قانونمند است، سنت دارد. اگر در یک جنگی بخاطر یک شیرین‌کاری که یک پسر جوانی رهبر کفر را کشت، مثل حسین فهمیده ما با نارنجک زیر تانک رفت، اگر یک چنین شیرین‌کاری که داود کرد، کرد. «مُلک» حکومت، حکومت، حکمت، علم برای داود است. ما می‌گوییم: همین، خدایا «کذلک» در جنگ خندق هم، علی بن ابی طالب رهبر کفر را کشت، رهبر کفر را کشت. عمر بن عبدود، پس حکومت حق علی است. برای اینکه از اینجا به نجف هدیه‌ای بفرستیم یک صلوات برای شادی روح امیرالمؤمنین بفرستید. (صلوات حضار)
خوب… در آستانه شب قدر هستید. شب قدر شب نزول قرآن است. باید برنامه‌های تبلیغی مساجد ما طوری باشد که قرآن سهم وافر داشته باشد. در شب‌های قدر ما دعای جوشن کبیر سهم دارد. الحمدلله باید داشته باشد. دعای جوشن کبیر خیلی دعای مهمی است. مداحی هم سهم دارد، در مسجدها، روضه‌خوانی هم سهم دارد. باشد. قرآن سر می‌گیریم سهم دارد. منبری و واعظ هم سهم دارد. سهم قرآن کجاست؟ شب قدر عظمتش «إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ فِی‏ لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/1) شب قدر شب نزول قرآن است. ولی خود قرآن در خیلی از مسجدها سهم ندارد. مثل نانوایی که برای خانمش نان ندارد. نانوا به همه مردم نان بدهد، برای خانم و بچه خودش نان ندارد. قرآن شب قدر نازل شد اما در بسیاری از مساجد و مراسم ما، خود قرآن در شب نزولش که شب قدر است سهمی ندارد. مداحی و شعر و دعا، همه سهم دارد. ما نمی‌گوییم سهم آنها را کم کنید، ولی می‌گوییم: یک آیه هم باید تفسیر شود.
4- توبه عملی در کنار توبه زبانی
ما گاهی وقت‌ها فکر می‌کنیم، توبه به این است که بیاییم گریه کنیم. یک راهش است. گریه علامت توبه است. خود توبه تسلیم قلبی است. وقتی ما می‌گوییم: «حول حالنا الی احسن الحال» در سال تحویل می‌گوییم: خدایا حال ما را عوض کن. خدا می‌گوید: خودت، خودت را عوض کن. «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏» (رعد/11) اگر خدا می‌خواهی عوضت کنه تو هم یک قدمی بردار. ایشان هیچ نمی‌خواهد کاسبی که می‌کند را تغییر بدهد. می‌گوید: همینطور که هست خوب است. نه مکانش را عوض می‌کند. نه زمانش را عوض می‌کند. نه شغل عوض می‌کند، می‌گوید: همان کارهایی که می‌کردم می‌خواهم بکنم، بعد می‌گویم: خدایا بده بیاید. بده بیاید تو هم بده بیاید. یک تغییری باید کرد، در قرآن کلمه «تابوا» خالی نداریم. هرجا می‌گوید: «تاب و تابوا» می‌گوید: «تابوا و بینوا»، «تاب و اصلح»، «تاب و اتبعوا» توبه خالی نه، پشت سر توبه باید یک عملی صادر شود. این یک مسأله.
مسأله دیگر انسان باید از این جرقه‌ها یک جریان درست کند. گاهی وقت‌ها مشتری‌هایی در مسجد می‌آیند که در وقت‌های دیگر توفیق مسجد آمدن ندارند. این هیأت امنای مسجدها، پیشنماز مسجد، مدیران مسجد، باید یک گوشه را بگذارند برای کسانی که امشب شب اول است آمدند. آقا هرکس نماز بلد نیست، آن گوشه من آمادگی دارم غلط‌های نمازش را اصلاح کنم. همه مردم را یک سمت جمع می‌کنید، می‌گوییم: بخوانید «الغوث الغوث خلصنا من النار» این برای کسی است که حمام آمده، کیسه کشیده، حالا می‌خواهد صابون بزند. کسی که هنوز تر نشده، لباس‌هایش را نکنده است، باید یک مقداری برنامه‌ها طوری شود که مشتری‌های جدید هم برای آنها خوراک باشد. شب قدر باید این کار را بکنیم.
5- رسیدگی به نیازمندان در ماه مبارک رمضان
اگر می‌گوییم: بده، باید خودمان هم بدهیم. ما می‌گوییم: خدایا لطف کن، مرحمت کن، این الطاف را به ما مرحمت کن. خود شما هم شب قدر باید یک کمکی به فقرا بکنی. اصلاً یک آیه در قرآن داریم می‌گوید: مسجد می‌روید پول در جیبتان بگذارید. یک آیه داریم می‌گوید: مسجد می‌روی زینت ببر، «خُذُوا زِینَتَکُمْ‏ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) آیه قرآن است، مسجد می‌روید با خودتان زینت ببرید. یعنی چه؟ یعنی طلا؟ نه، «الْمالُ وَ الْبَنُونَ‏ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا» قاری: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ‏ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا» (کهف/46) یک آیه می‌گوید: مسجد می‌روی زینت ببر. آیه دیگر می‌گوید: مرادم از زینت اولاد و پول است. یعنی شب قدر امسال باید مسأله سیل زده‌ها جزء متن کارها باشد. اصلاً یک کسی مسجد بیاید و نماز هم بخواند ولی کار به فقرا نداشته باشد، پیغمبر دست ایشان را گرفت، بیرونش انداخت.
یک خاطره دارم بگویم، شاید شنیده باشید. ما یکبار، زمان شاه شب قدر اصفهان بودیم، اصفهان یک مسجدی دارد به نام مسجد سید مراسم احیاء آنجا بود، مسجد سید و خیابان‌های اطرافش، جمعیت چند ده هزار نفری شاید باشند. گفتند: بیا صحبت کن. گفتم: والا من، با تخته سیاه می‌توانم کلاسداری کنم. این جمعیت‌های انبوه را من ناتوان هستم. به همین خاطر شب‌های احیاء را هم من اینجا نیستم. جمعیت زیاد شد، من نمی‌توانم، معلم هستم، کلاس می‌خواهد. گفتند: نه، الا و لابد باید بیایی. رفتم مسجد اصفهان و گفتم: آقاجون توجه کنید، اگر امام زمان امشب در مسجد سید بیاید دست چه کسانی را می‌گیرد از مسجد بیرون می‌کند؟ یک حدیث داریم یکوقت پیامبر به مسجد آمد، نگاه به قیافه‌ها کرد، دید این خمس نمی‌دهد، گفت: بلند شو بیرون برو. این هم زکات نمی‌دهد، بلند شو بیرون برو. قم یعنی بلند شو، بلندشو بیرون برو. چند نفر را بیرون کرد، گفتند: یا رسول الله چرا اینها را بیرون کردی؟ گفت: اینها نماز می‌خوانند ولی زکات نمی‌دهند.
ما این را برای اصفهانی‌ها گفتیم. مثلاً کسی کلک بزند، «من غش مسلما» کلاهبرداری کند، مسلمان نیست. زن و شوهری که به هم نیش بزنند، نماز هیچکدام قبول نیست. خیلی داریم، «لیس منا، لیس بمسلم، لیس بولی لنا» تعبیرات مختلفی است که این شیعه واقعی نیست. ما این را گفتیم فردا اصفهانی‌ها یک طنزی برای ما راه انداختند. گفتند: خبرداری دیشب چه شد؟ نه، نفهمیدی؟ نه، گفت: دیشب قرائتی می‌گفت: اگر امام زمان بیاید، دست چه کسانی را می‌گیرد و از مسجد بیرونشان می‌کند. ما هم گوش می‌دادیم یک مرتبه دیدیم صدا قطع شد، فکر کردیم برق رفت، بعد فهمیدیم امام زمان دست خود آقای قرائتی را گرفته و بیرون کرده است.
امسال باید شب قدر، ما باید به فکر فقرا باشیم، یک سال سیل است، یک سال زلزله است، یک سال حادثه دیگر است، ما باید همدرد مردم باشیم. هرچه فشار بیشتر می‌آید، آنهایی که توانگرتر هستند، باید کمک بیشتر کنند.
قصه تریاکی‌ها را حتماً شنیده‌اید، کسی رد می‌شد تریاکی بود، یک پولش داد. این همراه آقا گفت: به این پول ندهید. گفت: چرا؟ گفت: تریاکی است، برگشت و یک مقدار دیگر داد. گفت: من به شما گفتم: نده، شما بیشتر دادی؟ گفت: شما گفتی تریاکی است. اگر تریاکی است خرجش سنگین‌تر است. من برگشتم یک مقدار دیگر دادم. اگر مشکلات بیشتر شد، خانم‌هایی که سکنجبین می‌پزند، قدیم که می‌پختند، می‌چشیدند اگر می‌دیدند ترشی‌اش زیاد است شکرش را زیاد می‌کردند. مثنوی می‌گوید: «چون که سرکه سرکگی افزون کند» اگر دیدی سکنجبین سرکه‌اش زیاد است، شکرش را زیاد کن. هرچه فشار بیشتر باشد وظیفه ما سنگین‌تر می‌شود. به هر حال…
6- آداب دعا در شب قدر
شب قدر آدابی دارد. یکی دعاست. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «ادْعُونِی‏ أَسْتَجِبْ لَکُم‏» دعا کنید، مستجاب می‌کنم. قاری: «ادْعُونِی‏ أَسْتَجِبْ لَکُم‏» (غافر/60) کسی خدمت امام آمد و گفت: من این یک آیه را قبول ندارم، برای اینکه من هرچه دعا می‌کنم، مستجاب نمی‌شود. امام فرمود: چطور دعا می‌کنی؟ گفت: می‌گویم: خدایا، این چیزها را به من بده. امام فرمود: دعا یک شماره تلفن دارد، اگر این شماره را بگیری، خدا گوشی را برمی‌دارد. آدابش هشت نه مورد است. 1- بسم الله بگویید. 2- از خدا تجلیل کنید. یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم، دعا تجلیل دارد. دعای جوشن کبیر هزار تجلیل از خداست. یا حکیم، یا علیم یا قدیم و یا عظیم، 1- بسم الله 2- تجلیل از خدا 3- توجه به نعمت‌ها «أنت الذی، أنت الذی» خدایا این را به من دادی، چقدر «أنت الذی» در قرآن است. 4- شکر، 5- صلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد (صلوات حضار) 6- عیب‌های خودت را بگویی. «أنا الذی، أنا الذی» منتهی عیب‌هایت را که می‌گویی، طوری نباشد که بغل دستی تو بفهمد. یک لحظه فکر کن و لغزش‌هایت را به ذهنت بیاور. می‌گویند: علامت مؤمن این است که مؤمن یاد لغزش‌هایش می‌افتد ولو بعد از چهل سال ناراحت است. ولی منافق وقتی گناه می‌کند انگار یک مگس ویز می‌آید و می‌رود، فراموش می‌کند. توجه به لغزش‌ها، بعد عذرخواهی و استغفار، اینها شماره تلفن خداست. بسم الله، تجلیل، توجه به نعمت‌ها، شکر، توجه به عیب‌ها، عذرخواهی.
یک حدیث داریم اگر می‌خواهید دعای شما مستجاب شود، لقمه‌هایتان را حلال کنید. اگر می‌خواهید هواپیما بپرد، بنزین خاص بریزید. شما اگر قیر در هواپیما بریزی، هواپیما نمی‌رود. قیر در آن است، با درآمد و لقمه حرام دعا مستجاب نمی‌شود. یکی از آداب دعا این است که به همه دعا کنیم، دعاهای شما میلیاردی باشد و دعای میلیونی نکنیم. میلیاردی، چطور؟ وقتی می‌گویید: «الله اشف» خدایا بچه فلانی را شفا بده، بچه فلانی را شفا بده، خواهرم، مادرم، اگر به افراد دعا کردی اینها فرد هستند، به آنها هم دعا کن، اما بگو «اللهم اشف کل مریض» کل مریض، همه مریض‌ها این میلیاردی می‌شود. در نماز اگر بگویی: «سمع الله لحمدی» خدایا حمد مرا می‌شنوی، تو یک نفر هستی، بگو: سمع الله لمن حمده! «من حمده» یعنی خدایا تو شنوای همه ستایش‌ها هستی. ستایش‌هایی که انسان‌ها دارند، جنی‌ها دارند، ملائکه دارند، میلیاردی، صدقه می‌دهی برای سلامت خودت نباشد، برای دفع خطر از کل بشریت، دعاهای شما باز باشد. به آنهایی هم که به شما ظلم کردند، باز هم دعا کن.
7- گذشت از دیگران شرط آمرزش الهی
امام سجاد در دعاهایش می‌گوید: خدایا، اگر ظالمی به من ظلم کرده و آمده نزد من عذرخواهی می‌کند، من عذر او را نپذیرفتم و گفتم: نخیر، من از سر تقصیرات تو نمی‌گذرم، تو به من جسارت کردی من از سرت نمی‌گذرم. خدایا امام زین العابدین را ببخش که کسی از او عذرخواهی کند و بگوید: من نمی‌گذرم. بگذر! قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» (نور/22) قاری: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» همدیگر را عفو کنید. «وَ لْیَعْفُوا» امر است. باید همدیگر را ببخشند. باید از سر تقصیر همدیگر بگذرند. بعد می‌گوید: «أَ لا تُحِبُّونَ» قاری: «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» (نور/22) مگر نمی‌خواهی خدا تو را ببخشد؟ اگر می‌‌خواهی خدا تو را ببخشد، تو هم مردم را ببخش. یک فحش داده که داده، ببخش.
اگر یک چیز کمی از کسی می‌خواهی که زندگی‌ات فلج نمی‌شود، اول مهلتش بده، «فَنَظِرَهٌ إِلى‏ مَیْسَرَهٍ» قاری: «فَنَظِرَهٌ إِلى‏ مَیْسَرَهٍ» (بقره/280) نظره مهلت بده پولدار بشود. بعد از «فَنَظِرَهٌ إِلى‏ مَیْسَرَهٍ» می‌گوید: اگر می‌توانی ببخش. بعد از جمله «فَنَظِرَهٌ إِلى‏ مَیْسَرَهٍ» قاری: «وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون‏»، «تصدقوا» یعنی یک مبلغی اگر زندگی‌ات فلج نمی‌شود به او ببخش. به هر حال شب قدر شب مهمی است. خیلی‌ها سال قبل بودند و امسال نیستند. نمی‌دانیم شب قدر برای ما چی… خیلی هم چانه نزنید که من این را می‌خواهم و این را نمی‌خواهم. من دو تا نمونه برای شما بگویم. هفت هشت دقیقه وقت داریم. زیادی گوش بدهید.
دو تا پیغمبر دو دعا کردند، یکی یوسف گفت: «ربّ السجن»، قاری: «رَبِّ السِّجْنُ‏ أَحَبُّ إِلَیَّ» (یوسف/33) خدایا من می‌خواهم زندان بروم از شر زلیخا آزاد شوم. یوسف در زندان افتاد، گفت: خدایا چه شد؟ گفت: خودت گفتی زندان، چرا گفتی زندان؟ باید بگویی: خدایا مرا از شر زلیخا نجات بده، آخر من بلد هستم چه کنم. تو و تکلیفم… من این دختر را می‌خواهم بگیرم. خوب بچش. من می‌خواهم زن این شوم، خوب بچش. من می‌خواهم ماشین بخرم، خوب بچش. برای خدا نگویید چه می‌خواهیم، بگویید: خدایا خیر می‌خواهم. حالا خیر من این است یا آن، من نمی‌دانم. یوسف تو باید بگویی: خدایا مرا از زلیخا نجات بده، نباید بگویی: سجن، خودت گفتی: سجن، حالا بچش. یک پیغمبر دیگر حضرت موسی در یک ماجرایی تحت تعقیب و فراری بود آمد در منطقه‌ای و گفت: «رَبِ‏ إِنِّی‏ لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» (قصص/24) گفت: خدایا تحت تعقیب فرعون هستم. فرعونی‌ها جلسه «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ‏ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ» (قصص/20) فرعونی‌ها جلسه گرفتند، دادگاه ویژه، چه کنند؟ موسی را بگیرند و بکشند. یک بنده خدا با دو آمد گفت: در برو. بدو بیرون، تو را می‌گیرند و فوری می‌کشند. موسی از منطقه رفت و به منطقه مدین وارد شد و گفت: خدایا «رب انی» من «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ‏ إِلَیَ‏ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» (قصص/24) هرچه به سمت من نازل کنی، «من خیر فقیر» هر خیری، امام صادق فرمود: ایشان نان می‌خواست و گرسنه بود، منتهی نمی‌خواست به خدا بگوید: نان، گفت: خدایا، هر خیری می‌فرستی، بفرست بیاید. حالا وقتش است. شد؟ گذر موسی به خانه شعیب افتاد. گفت: قصه چیست؟ گفت: تحت تعقیب هستم. گفت: 1- امنیت اینجا می‌دهم، خانه خودم باش. 2- همسر هم که نداری، نه. یکی از دخترهایم را به تو می‌دهم. 3- شغل هم نداری، چوپان خودم باش، من پیر شدم و نمی‌توانم چوپانی کنم. خوب مربی، خودم مربی، هم امنیت تو تأمین شد. هم تربیت تو تأمین شد. هم همسرت تأمین شد. هم مسکنت تأمین شد. همه چیز تو تأمین شد. گفت: خدایا خیر می‌خواهم، در دعا از خدا خیر بخواهید. خود امام سجاد وقتی دعا می‌کند، نمی‌گوید: خدایا عمرم بده. می‌گوید: نمی‌دانم عمرم به درد می‌خورد یا نمی‌خورد. یک کسی به کسی گفت: التماس دعا، گفت: خدا مرگت بدهد. گفت: حاج آقا، حاج آقا، ما گفتیم: التماس دعا، گفت: تو هرچه زنده باشی گناهت بیشتر است، بهتر است که بروی. آدم نمی‌داند باشد بهتر است یا نباشد و لذا امام سجاد می‌گوید: «إِلَهِی عَمِّرْنِی‏ مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَهً فِی طَاعَتِکَ» (صحیفه سجادیه/دعای 20) اگر عمرم در راه خدمت تو است، عمرم بده. «فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ» اگر عمر من چراگاه شیطان است زودتر جمعش کن. آدم نمی‌داند خیر چیست و مصلحت چیست؟
تکلیف تعیین نکنیم، خدایا این خانه را بخرم، این ماشین را بخرم. با ایشان ازدواج کنم، من پسر می‌خواهم، باسمه تعالی بی‌خود پسر می‌خواهی، من دختر می‌خواهم، باسمه تعالی بی‌خود دختر می‌خواهی. به تو چه پسری دارد… خالقش کسی دیگر است، سنگینی‌اش روی زمین است و رزقش با خداست. به ما چه؟ تعیین تکلیف نکنید. آخر… چهار تا دختر دارم، ممکن است پنجمی‌اش هم صلاح باشد. پسر و دختر نباید فرق کند. خیر بخواهید نه چیز دیگر.
حالا چون سه دقیقه وقت داریم، این سه دقیقه دلم می‌خواهد چون مهمان امام رضا هستید، من در حرم امام رضا که می‌روم، می‌گویم: هرچیزی به من بگویی، تو عتاب کنی حق من است. «لک العتبی لک العتبی حتی ترضی» خود امامان ما می‌گویند: خدایا هرچه می‌خواهید توبیخم کنی قبول است. بگویی: خلاف کردی، بگویی: غافل بودی، بگویی: اهل ریا بودی، سمعه بودی، اهل حرف بودی، هرچه بگویی قبول است. هر توبیخی داری به من بکن، اما یا امام رضا من مهمان تو هستم یا نه؟ من در خانه تو آمدم یا نه؟ من وارد شدم، «للوارد علی المورود حق» اینجا خانه امام رضا هستی، همان دعایی که گفتم هفت شرط دارد، دو سه دقیقه بگویم.
بسم الله الرحمن الرحیم، اول بسم الله بگویید بعد از خدا تجلیل کنید. بسم الله الرحمن الرحیم، «یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم» خدایا تو حکیمی، رازقی، رزاق هستی، ستار العیوب هستی، غفار الذنوب هستی، توبه را می پذیری و توبه کنندگان را دوست داری. چه بیمار‌ی‌هایی را از ما دور کردی و چه لغزش‌هایی را دور کردی. در مقابل این دشمن‌های قهار چطور جمهوری اسلامی را نگه داشتی. چه نعمت‌های سیاسی خدا به ما داده است. رئیس جمهور آمریکا، رئیس جمهور در دنیا عوض می‌کند، ما یک کدخدا یک روستا را آمریکا نمی‌تواند جا به جا کند. آمریکا الآن از هیچ کشوری حساب نمی‌برد جز جمهوری اسلامی ایران، همه دنیا طاغوت حکومت می‌کند، ما یک مجتهد عادل حکومت… بالای سر ماست. خیلی نعمت دادی، نعمت‌های شخصی، فردی و اجتماعی. شکر کنیم، نمی‌توانیم شکر کنیم. خدا به موسی گفت: یک شکری بکن که لایق من باشد. گفت: نمی‌توانم، گفت: من همین را می‌خواهم. بهترین شکر این است که بگوییم خدایا نمی‌توانم شکر کنم. خدایا ما نمی‌توانیم شکر کنیم. ولی خدایا هر زمان، هر مکان به هر موجودی هر نعمتی دادی، هر نعمتی به ما قبلاً دادی و الآن می‌دهی و بعداً خواهی داد، هر نعمت در هر آن به عدد آنچه بر آن علم داری، الحمدلله رب العالمین. نگویید صد هزار مرتبه، صد هزار مرتبه چیزی نیست. شما دست را زیر شکر بکن، هان این صد هزار تا دانه شکر است. زیر ریگ، دستت را زیر شن‌های ریز بکن، صد هزار تا… وقتی می‌گوییم: صد هزار تا شکر یعنی خدایا به اندازه یک مشت شکر شکرت! این دیگر خیلی بالایت بردم. یک مشت شکر! شکر می‌کنید به عدد هر سلول، اتم، برگ درخت، قطره باران، خدایا برای هر نعمتی که به هر موجودی دادی، به عدد آنچه بر او علم داری الحمدلله رب العالمین.
بعدش چه بود؟ صلوات، «اللهم صل علی محمد و آل محمد» بعدش چه بود؟ توجه به عیب‌ها، خدایا فکرم از تو بود ولی بد فکر کردم. چشم از تو بود، بد نگاه کردم. زبانم از تو بود ولی با این زبان دو دقیقه با تو حرف نزدم. با هرک و ناکسی حرف زدم اما نماز نخواندم. بی انصاف هستم، زبان را از تو گرفتم، با هرکس و ناکسی حرف زدم، دو دقیقه نماز نخواندم. وضع خمسم بد است، وضع زکاتم بد است، نسبت به همسرم کوتاهی کردم، نسبت به خون شهدا کوتاهی کردم. غافل بودم، عیب زیاد دارم، چه باید کرد؟ خدایا برای هر عیبی که می‌دانیم و نمی‌دانیم استغفرالله ربی و اتوب الیه.
حدیث داریم اگر دست بالا آمد، خدا می‌گوید: این دستی که بالا آمد محروم نمی‌کنم. یا همین که می‌خواهد به او می‌دهم. 2- صلاحش نباشد مشابه می‌دهم. 3- اصلاً صلاحش نباشد یک بلا از جانش دور می‌کنم. 4- به نسلش می‌دهم. 5- برای قیامتش ذخیره می‌کنم. دست بالا بیاید، خدا می‌گوید: خجالت می‌کشم محروم برگردانم. حدیث داریم ده مرتبه یا رب بگویید، خدا می‌گوید: چه می‌خواهی؟ ده مرتبه یا رب می‌گوییم.
یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، اللهم صل علی محمد و آل محمد، خدایا هر خیر و برکتی برای مؤمنین و مؤمنات و بندگان خوبت شب قدر مقدر می‌کنی همه آنها را به آبروی همان خوب‌ها برای ما مقدر بفرما. قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. از الآن تا ابد قلب حضرت مهدی را از ما شاد بفرما. در دل ما کینه کسی قرار نده. قلب ما را از انواع شرک پاک کن. آنچه نسبت به قرآن و اهل‌بیت و انقلاب و شهدا غافل بودیم، کوتاهی کردیم، تقصیر و قصورهای ما را ببخش و بگذر و توفیق جبران مرحمت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- براساس آیه 124 سوره بقره، عهد الهی کدام است؟
1) نماز
2) حج
3) امامت
2- در آیات قرآن، چه امری ظلم عظیم شمرده شده است؟
1) شرک به خدا
2) خوردن مال یتیم
3)ترک نماز و زکات
3- در جنگ طالوت و جالوت، چه کسی فرمانده دشمن را از پا درآورد؟
1) طالوت
2) داود
3) سلیمان
4- در قرآن، چه چیزی زینت زندگی دنیا شمرده شده است؟
1) مال و ثروت
2) فرزندان
3) هردو مورد
5- براساس آیه 22 سوره نور، بستر آمرزش الهی چه امری است؟
1) نماز شب
2) انفاق به نیازمندان
3) عفو و گذشت از دیگران

آیه تطهیراصول دینامامتدرسهایی از قرآنعصمتعهد الهیقرائتیولایت
Comments (0)
Add Comment