اصلاح نیت و عمل -2

موضوع: اصلاح نیت و عمل (2)
تاریخ پخش: 78/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی» 

1- شرح دعای مکارم‌الاخلاق
«اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ مَا فَسَدَ مِنِّی» (صحیفه سجادیه/دعاى20) امسال سر سفره امام سجاد(ع) نشسته‌ایم و یکی از دعاهای آن حضرت به نام دعای مکارم الاخلاق را معنا می‌کنیم. در جلسات قبل چند جمله‌ای را گفتیم در این جلسه هم چند جمله دیگر را: «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ مَا فَسَدَ مِنِّی» (صحیفه سجادیه/دعاى20) گاهی انسان یک باوری دارد و فکر می‌کند کارش درست است، امام می‌فرماید: خدایا نکند در فهم اشتباه کنم و دو شاخ تلفن را بگذارم در برق و خیال کنم به تلفن وصل شده، انسان فطرتاً رو به کمال و مایل به آن است، منتهی در انتخاب کمال دچار اشتباه میشود. مثل بچه فطرتاً می‌خواهد از سینه مادر استفاده کند ولی به جای آن از سر شیشه‌ای استفاده می‌کند.
2- حقیقت‌شناسی صحیح و دقیق در نیت
حقیقت شناسی: بت پرستها که شک نداشتند، بت پرستها با عشق سر بچه‌اش را بریده و خونش را به بت می‌مالیدند، بلکه در حقیقت شناسی دچار اشتباه شدند ولی فکر می‌کردند راه صحیح را می‌روند. در یکی از کشورها رفتم بتخانه گفتم: می‌خواهم بت را ببینم، گفتند: خواب است، گفتم: در حال خواب می‌خواهم او را ببینم. گفتند: باید کفشهایت را بکنی، رفتیم آهسته، آهسته، دیدیم مجسمه گاوی را پرده کشیده‌اند، می‌گویند خواب است. گفتم چقدر می‌خوابد؟ گفتند: 6 ساعت. اینها واقعاً معتقد هستند. یقین دارد ولی کج است. خداوند قسمت شما کند بروید کاظمین، بعد از زیارت امام جواد(ع) جمله‌ای است که می‌فرماید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَرِنِی الْحَقَّ حَقّاً فَأَتَّبِعَهُ وَ الْبَاطِلَ بَاطِلًا فَأَجْتَنِبَهُ وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَیَّ مُتَشَابِهاً فَأَتَّبِعَ» (مصباح‌المتهجد/ص‌110) خدایا چنان حق را به من نشان بده تا تبعیت و پیروی کنم و باطل را باطل ببینم پس دوری کنم و حق و باطل را بر من مشتبه قرار نده. حق را کج می‌فهمد، عینک سرخ گذاشته همه شلغمها را لبو می‌بیند و عینک سبز گذاشته همه کاه‌ها را علف می‌بیند. امام (خمینی ره) درس اخلاق می‌گفت آخر درس دعا می‌کرد که: خدایا همه چیز را همان طور که هست و واقعیت دارد به من نشان بده. بعضی وقتها بزرگ بینی یا به عکس کوچک بینی مشکل ساز می‌شود، هیچ کدام درست نیست بلکه حق بینی درست است. قرآن می‌فرماید: روز قیامت دوزخیان می‌گویند خدایا ما را برگردان به دنیا: «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ» (فاطر/37) کار خوب انجام دهیم. بعد می‌فرماید: «غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ» غیر از کارهایی که قبلا انجام داده ًبودیم و انجام می‌دادیم. علامه طباطبایی می‌فرماید: این جمله «غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ» چه معنایی دارد؟ با اینکه جمله قبل که«ما را ببر در دنیا کار خوب انجام می‌دهیم» معنا را می‌رساند. مفهومش این است که آنها می‌خواهند بگویند قبلاً هم که ما در دنیا کاری انجام می‌دادیم به خیال خودمان خوب بوده الآن می‌بینیم که فایده‌ای ندارد و ما به اشتباه چنین فکر کرده‌ایم.
3- نیاز ملاک انجام عمل در اصلاح نیت
ادامه دعا: «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ مَا فَسَدَ مِنِّی» در قرآن کلمه «حسب» زیاد داریم، برای حقیقت شناسی این واژه خیلی مناسب است، برادران دانشجو و طلبه میتوانند از معجم استفاده کنند. میفرماید: «وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف/104). فکر می‌کنند که کار نیکو می‌کنند. در دنیای خیال است. در آیه دیگر داریم که: «زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ» (توبه/37) زینت داده می‌شود بدی اعمالشان. بدی اعمالشان را نمی‌بیند حتی به خوبی آنها اعتقاد دارد. (بنده که در تلویزیون هستم ممکن است روز قیامت از من بپرسند: چه کردی؟ من در تلویزیون قرآن و حدیث تفسیر می‌کردم، غلط کردی شما لازم بود زبان اردو یاد می‌گرفتی، بروی هندوستان، چرا قم ماندنی؟ این همه عالم در قم داریم مگر ما روستا و شهر بی عالم نداریم؟ من می‌خواستم عالم شوم. «بسمه تعالی» اشتباه کردی، لااقل با برنامه ریزی و به صورت نوبتی برای تبلیغ می‌رفتید، یک روستایی که طلبه دارد هر طلبه 20 روز برود روستای خودش. ممکن است خدا بگوید: تو اشتباه کردی باید زبان چینی یاد می‌گرفتی، می‌رفتی چین. غلط کردی که در ایران مانده بودی. ما که نمی‌دانیم خدا از ما چه می‌خواهد، ما داریم طبل خود را می‌زنیم، کار نداریم او چه می‌خواهد. گاهی خود من هم در تلویزیون حرفهای خودم را می‌زنم نه نیاز مردم را. سیب زمینی گران است این در فرش است من از عرش برایش می‌گویم. خیلی از دکترها نسخه اشتباه می‌دهند، ولی فکر می‌کنند درست است. زمانی که حزب بعث درست شد اگر همه روحانیها مثل آیت الله شهید مدنی حرکت کرده بودند و مثل علامه عسگری بودند و همه علما اهل هجرت بودند و به بغداد رفت و آمد کرده و تلاش می‌کردند، شاید حزب بعث این همه قدرت پیدا نمی‌کرد. او حزب درست کرد و ما ملا شدیم. یک مرتبه او با طنابش همه ما را خفه کرد و آیت الله صدر را شهید کرد. چرا ازدواج نکردی؟ من می‌خواستم لیسانس بگیرم بعد ازدواج کنم. اما تا رفتی مدرک بگیری به گناه آلوده شدی، پدر ومادرت که پول داشت و تو خواستگار داشتی چرا ازدواج نکردی؟ می‌خواستم بگویند: عروس لیسانس است. به این می‌گویند: یقین چپ، خدایا کمکم کن من کج فکر نکنم، من حاضرم گناه کنم که لیسانس بگیرم. خیلی‌ها می‌آیند می‌گویند: آقای قرائتی تهران چنین و چنان است و حرفها را که می‌زنند، من آخرش می‌گویم: من که پول ندارم. می‌گوید: کاش از اول نگفته بودم.
4- اصلاح یقین با امدادهای غیبی
یکی به یکی رسید گفت: سگ شما خیلی اذیت می‌کند، دندان می‌گیرد و زمان خواب وق وق می‌کند. گفت: اول اینکه دندانهای سگ را کشیده‌ام پس دندان نمی‌گیرد دوم اینکه تربیت کرده‌ام وق وق نمی‌کند سوم این که من سگ ندارم. یکی به یک بازاری گفت: صد هزار تومان پول قرض بده با شش ماه مدت. گفت پول ندارم ولی مدت هرچه می‌خواهی می‌دهم. منتها من یک دوا و نسخه برای همه دارم که: می‌پرسم آمده‌ای تهران چه کار کنی؟ کار سیاسی داشتی؟ اجتماعی داشتی؟ خلبان بودی؟ تو که می‌خواهی راننده باشی، در همه شهرها رانندگی هست آمده‌ای تهران چه کار کنی. شما با ماهی70 هزار تومان می‌توانی شهرهای دیگر زندگی کنی، در تهران با 200 هزار تومان به گدایی افتاده‌ای، همه روی میخ می‌نشینند می‌گویند: آخ. بلند شو آن طرف بنشین. خدایا درست فکر کنم. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً » بعد می‌فرماید: «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی» یعنی چه؟ یعنی از کمک غیبی می‌توانم یقین را درست کنم خودم به تنهایی نمی‌توانم، اگر خداوند کمک نکند نه حوزه انسان را نجات می‌دهد نه دانشگاه. چون آدم منحرف هم در حوزه هست و هم در دانشگاه. لذا قرآن می‌فرماید: به علم غرور نداشته باش چون افرادی منحرف شدند، «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ» (آل‌عمران/19) این آیه چند بار هم تکرار شده، یعنی با اینکه علم دارد بدبخت شد، خدایا تو باید یقین مرا تصحیح کنی و فکر و باور مرا اصلاح کن تا درست بفهمم، و این باید از امدادهای غیبی باشد، خودم قدرت ندارم. یک زن بهایی مسلمان شد، آوردند خدمت یکی از علما و مراجع مشهد، آیت الله میلانی، ایشان از زن پرسید: چطور شد که مسلمان شدی از راه مباحثه و یا مطالعه و… آن زن گفت: یک لحظه لطف خدا. تا این را گفت آیت الله میلانی نسبت به این بیان چنان زار زار گریه کرد و بدنش لرزید، فرمود: درست است یک لحظه خدا لطف کند بهایی، مسلمان می‌شود و به عکس، یک لحظه لطفش را قطع کند مسلمان چپه می‌شود. وجود ما مثل لامپ و برق است یک لحظه سیم قطع شود و جریان برق نرسد، لامپ از خودش وجودی ندارد و خاموش می‌شود. چنانچه گفته شد:  اگر آنی کند نازی فرو ریزد قالبها…
5- اصلاح عمل با استمداد از قدرت الهی
«وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ مَا فَسَدَ مِنِّی» (صحیفه سجادیه/دعاى20) ممکن است «اسْتَصْلِحْ» باشد یعنی: خدایا اصلاح کن. یا «اسْتَصْلِحُ» باشد یعنی: من به قدرت تو اصلاح کنم آنچه از من فاسد شده است. در یک جمله می‌فرماید: «عِنْدَکَ» و در یک جمله «لُطْفِکَ» و در این جمله: «قُدْرَتِکَ». یک وقت انسان می‌خواهد باری را از زمین بلند کند می‌گوید: پهلوان بیا، و یک وقت وام می‌خواهد می‌گوید: حاج آقا سلام علیکم. و برای سؤال پرسیدن می‌گوید: استاد. هر جایی یک کد دارد. در جایی که می‌فرماید: «وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقینَ» (مائده/114)، می‌گوید: «وَ ارْزُقْنا» بعد می‌فرماید: «وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقینَ». در جایی که می‌فرماید: «فَاصْبِرُوا حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ» (اعراف/87). اول می‌گوید: «حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا» بعد می‌فرماید: «وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ». و اینجا می‌فرماید: اگر در همه کارها می‌خواهی نیت خیر داشته باشی باید خداوند «لطف» کند. اگر می‌خواهی کج نفهمی «امداد غیبی» لازم است، اگر می‌خواهی اصلاح کنی «قدرت» می‌خواهد. چون واقعاً بدون قدرت نمی‌شود اصلاح کرد، ما در اسلام زور می‌خواهیم. پس «زور» بله، ولی «ظلم» نه. ظلم بد است. این که می‌گویند: فلانی زور می‌گوید، چون خیلی از آنها که زور داشته‌اند «ظلم» کرده‌اند، زور بد شده است. و الا زور خوب است و حساب این دو (ظلم و زور) از هم جداست، زور خوب است، مسلمان شل که خوب نیست ما دو رقم مسلمان داریم مسلمان وارسته و مسلمان وارفته.
امام سجاد(ع) هر شب ماه رمضان در دعای ابو حمزه می‌گوید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ…..» (مصباح‌المتهجد/ص‌597) خدایا من از کسالت و وارفتگی به تو پناه می‌برم. زور خوب است که باید با زور مقابل زور ایستاد، زور برای ظلم بد است. (مثلا می‌گویند: «صدا و سیما» و همیشه این دو اسم در کنار هم است، شما از سیما برنامه‌ای دیده‌ای و ناراحتی می‌گویی: این هم از صدا و سیما. هر دو را کنار هم می‌گذاری، سیما بد بود ولی شما فحش را حواله هر دو می‌کنی. ) ظلم بد است ولی از بس ظلم بد است ما فکر می‌کنیم زور هم بد است، نه زور خوب است. حضرت ابراهیم(ع) اگر زور نداشت که نمی‌توانست بتها را بشکند، و جمهوری اسلامی اگر زور نداشت 8 سال در جبهه نمی‌توانست دوام بیاورد. ما قدرت را برای اصلاح می‌خواهیم چون اصلاح قدرت می‌خواهد و این دو به هم وصل است و لذا داریم که یاران حضرت مهدی(ع) هر کدام زور 40 نفر را دارند. خداوند هم که وعده فرموده: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) حکومت زمین به بندگان صالح به ارث می‌رسد. می‌فرماید: «مَا فَسَدَ مِنِّی» نمی‌فرماید: «مَا فَسَدْتُ». یعنی نمی‌خواستم فساد کنم از من فساد سر زد. فسادهایی که بدون توجه از من سر زده، قدرتی عنایت فرما که بتوانم آنها را جبران کنم.
6- راههای جبران فساد
حال چگونه جبران کنیم؟
الف) تغییر دوست: دوست مرا آلوده کرده از او جدا شوم، نماز نخوانده‌ام، قضا کنم. لقمه حرام را بر می‌گردانم. (اگر نمی‌شناسد از طریق مجتهد بدهد به فقیر، و یا می‌دانم از کیست؟ ولی نمی‌توانم به او بگویم پول شما را دزدیده‌ام. یا بینداز توی کیسه‌اش یا به حساب بانکی‌اش بریز) ماه رمضان ماه این کارهاست، اگر غیبت کسی را کرده‌ای لازم نیست به خودش بگویی که غیبتش را کرده‌ای، (که در جامعه ما هم این چنین رسم است که به طرف می‌گویند غیبتت را کردم) مخفیانه به خدا بگو: من غیبت فلانی را کرده‌ام من را ببخش، چون آیت الله العظمی گلپایگانی می‌فرمود: اگر غیبت کرده‌ای و به او بگویی دوباره او را زجر داده و ناراحت کرده‌ای، یک بار با غیبت کردن و یکبار با گفتن این که غیبتت را کردم. ظاهر من هم اسلامی نبود اصلاح صورتم و حلقه طلا، و حجاب و جوراب و زبان، نام گذاری بچه و تجارت، شرکت و… همه راتغییر بده. خدایا اگر کمک نکنی من ضعیف و بی اراده هستم نمی‌شود. لازم نیست همیشه در جبهه بسیجی خط شکن باشد، گاهی هم باید انسان خط خودش را بشکند. خود را شکستن مهم است. بلد نیستم قرآن بخوانم، بسم الله ماه رمضان است شروع کن و یاد بگیر (در خوابگاه یا همسایه‌ها جمع شوند و یاد بگیرند. بد است اصلاح کن از حالا شروع کن) جوانهای حزب اللهی محله جمع شوند به جوانهای هرزه بگویند ما 27 نفر هستیم و شماها هم چند نفر، بیایید با هم باشیم و ما نمی‌خواهیم فساد باشد، اگر می‌خواهید محله را به لجن بکشید ما نمرده‌ایم. قدرت می‌خواهد و الا نمی‌توان جوان فاسد را اصلاح کنی. حضرت ابراهیم فرمود: «وَ تَاللَّهِ لَأَکیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرینَ» (انبیاء/57). به خدا قسم یک زمان که شما در شهر نباشید می‌روم و بتها را می‌شکنم. امام خمینی(ره) خطاب به دولت طاغوتی زمان شاه) فرمود: من توی دهن این دولت می‌زنم. مسلمان وا رفته که به دولت شاپور بختیار نمی‌تواند بگوید من به دهن این دولت می‌زنم، باید زوری باشد که وقتی گفت او فرار کند. گاهی انسان باید خود را بشکند، من این مثال را شاید چند سال قبل گفته باشم که: یکی با اسبی آمد از نهر آبی بگذرد هر کاری کرد اسب از آب نرفت با اینکه عمق آب زیاد نبود، به هر چیزی متوسل شد اسب نرفت، حکیمی آمد بگذرد قضیه را متوجه شد پیشنهاد کرد: چوبی بردار آب را گل آلود کن اسب می‌رود. گفت: من هر کاری کرده‌ام نرفته این کار را هم می‌کنم. آب را گل آلود کرد اسب راحت از آب گذشت. علت را از حکیم پرسید گفت آب تمیز و زلال بود اسب عکس خود را در آب می‌دید نمی‌رفت. چون کسی که خود را ببیند هیچ زمانی پا و قدم روی خود نمی‌گذارد و وقتی پا روی خود نگذارد حرکت هم نمی‌کند. یکی داستان یوسف تعریف می‌کرد، گفت: یوسف رفت در چاه (دستش را به طرف آسمان اشاره کرد) و پیامبر رفت به معراج (با دستش به طرف پایین اشاره کرد) باید حرکات مربی و سخنران با جملاتی که ادا می‌کند متناسب باشد. صوت قرآن هم همین طور است، باید با مفهوم آیه تن صدا را عوض کرد، آن مصری داشت قرآن می‌خواند، می‌خواست بگوید: «دختران شعیب گفتند ما پدر پیری داریم که خانه نشین است و ما مجبوریم آب تهیه کنیم» آیه: «وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ» (قصص/23) چنان می‌خواند و ناله می‌کرد. تن صدا با حرکات و مفهوم باید با هم هماهنگ باشد. (علت اینکه بعضی از منبری‌ها کلاس و منبرشان خلوت است چون صاف صحبت می‌کنند، انسان یخ می‌کند، معلم و منبری باید حرکتی هم داشته باشد) و لذا در ماه رجب تا در دعا می‌خواهد بگوید: ریش ما را به آتش گرفتار نکن. تا بحث ریش می‌شود امام صادق(ع) ریشش را می‌گیرد.
7- خودبینی و غرور عامل فساد
یکی می‌خواست دعا بکند ریش نداشت ریش کناری را گرفت و دستش را تکان داد. پس خودبینی عامل رکود است. فساد من چیست؟ غرور، تصمیم بگیرید سلام کنید، از کار فرارمی کند؟ تصمیم بگیرید کار کنید. حدیث داریم: «ویل، ویل، ویل» (نهج‌البلاغه/ج4/ص208) وای، وای، وای بر جوانی که سفره پهن می‌شود می‌خورد ولی از زیر کار در می‌رود. اصلاً گاهی تربیت طلبه و دانشجو و تربیت معلم این است که امروز تصمیم بگیریم کمک آشپز خانه کنیم ما امروز ظرفها را بشوییم، آشپز بگوید چه دوره خوبی است ماهی یک بار دانشجوها بسیج می‌شوند ظرفهای ما را می‌شویند. دو تا جارو برقی بر می‌داریم مسجد را جارو کنیم، فوق لیسانس هنوز در شستن یک نعلبکی کمک آشپز نکرده. اینها جاذبه ندارد. سپور داشت کوچه را جارو می‌کرد، یک آقای محترمی می‌رفت مسجد، دید خاکها می‌رود در حلق رفته‌گر، یک دستمال از کیسه‌اش در آورد و بست به دهان او، سپور نگاهی به آقا کرد و جارو را کنار گذاشت و دنبال آقا رفت به مسجد. لذا گاهی 2000 فوق لیسانس هستند ولی یک ذره در آشپز تاثیر نمی‌گذارند وگاهی 500 طلبه در یک مدرسه‌اند ولی با خادم علاقه‌ای ندارند. انس خادم پیامبر(ص) بود، حضرت روزه دار به مسجد رفت و برای برگشت دیر کرد. می‌گوید: فکر کردم که حضرت را برای افطاری برده‌اند، غذایش را خوردم. و زمانی که به خانه آمد و دید که غذا نیست گرسنه خوابید و ده سال من در خانه او بودم، هیچ زمانی از آن ماجرا حرفی نزد. قهرکردن فساد است بریم آشتی کنیم، تلفن کن که مقصر من هستم، پیامبر(ص) فرمود: اگر دو نفر مسلمان تا سه روز با هم قهر کرده باشند، روز چهارم آنها را به عنوان مسلمان خوب نمی‌پذیرم. بی سوادی فساد است، بسم الله وقت ثبت نام است.
در همین زنجانی که فیلم پر می‌کنیم من رفتم بیمارستان، پزشکی را دیدم که از نهضت سواد آموزی به آن مقام رسیده بود. زیاد افرادی داریم که از طریق نهضت دوره دانشگاهی را طی کرده، و جالب این است هر کجا دو کارخانه افتتاح شود همه تشویق می‌کنند، اما آن بچه خوش استعدادی که کشف می‌کنیم و سر کلاس نهضت درس خوانده بعد ادامه می‌دهد تا به مدارجی دست می‌یابد، این مهمتر از افتتاح یک کارخانه و معدن است، و کشف مغز ارزشش از کشف جماد کمتر نیست.
ب) رابطه با دانشمندان: یکی از فسادها این است که ما تلفن اسلام شناس را نداریم. انسانی که دستش به طناب نباشد موج زود او را می‌برد، همه جوانهای ایران شماره تلفن یک اسلام شناس را داشته باشند. یک شماره تلفنی که دندان نمی‌گیرد، صدها تلفن در دفتر داریم این هم یکی از آنها باشد، تا شبهه‌ای شد با تلفن جواب‌گو بگیریم. شبهه مثل تیغ است که می‌رود به پا، گاهی هم تیغ می‌رود در فکر، اشکالی مطرح و انسان بدبین می‌شود حتماً یک شماره تلفن باید داشته باشیم.
ج) تغییر شغل: گاهی بعضی شغل‌ها حرام است. و اگر فرزندانمان را دوست داریم لقمه حرام ندهیم. البته تغییر شغل مشکل است ولی قدرت می‌خواهد و اراده و جگر، تصمیم بر تحول بگیریم و مرد انقلاب کسی است که بتواند در خود انقلاب کند، کسی که گیر می‌کند نمی‌تواند مرد انقلاب باشد. افرادی را داریم برای اینکه وضوی خود را داشته باشد ادرار خود را نگه داشته دستشویی نمی‌رود، این قدر ضعیف است که شهامت بلند شدن برای خواندن نماز را ندارد، آقا با اجازه بنده نماز نخوانده‌ام. می‌گوید: زشت است اینجا عروسی است. این جا عزاست. این جا نمی‌شود. چرا نمی‌شود؟ اصلاح قدرت می‌خواهد. من اشتباه کردم، حلال کن مقصر من هستم، این جگرمی خواهد و خود شکنی. من بلد نیستم قرآن بخوانم اسم نویسی کرده معلم بگیریم. یکسری کارها زور و یکسری کارها اراده می‌خواهد. امام سجاد(ع) می‌فرماید: خدایا قدرتی به من عطا کن که بتوانم عیوبم را اصلاح کنم. ارزش ما هم به همین اصلاح است هر چه کار کنیم ارزشمند می‌شود روی پشم کار کرده قالی می‌شود روی آجر کار کنی، سرامیک می‌شود روی پارچه لباس. هرچه بیشتر روی انسان کار شود ارزشش بیشتر می‌شود و الا اصول دین خوراک پوشاک، مسکن می‌شد. کار کنیم که بتوانیم بخوریم و بخوریم که جان برای کار کردن داشته باشیم. این مثل دایره‌ای است که 70 سال برنامه ماست و در آن می‌چرخیم. ارزش آن است که یک قدم برویم جلو. خدایا به آبروی امام سجاد(ع) به ما توفیق بده عیبها را شناسایی و با یک قدرت الهی آنها را اصلاح کرده و هر روز به تو نزدیکتر شویم.

«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» 

Comments (0)
Add Comment