اسراف و قناعت

موضوع بحث: اسراف و مسرفان 
تاریخ: 08/06/63
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
اسراف مسأله‌ای است که همه ما به آن مبتلا هستیم و قناعت هم کم است. این صف‌هایی که می‌بینید، بسیاری کاذب هستند و مقداری هم واقعی! چون هر کس می‌گوید: چون نوبتمان است، اسم بنویسیم و بگیریم. چندی پیش یک ماشین ریش تراشی به یک پیرزن افتاده بود، یا موتور به کسی می‌افتد که استفاده‌ای ندارد. ولی می‌گوید حقمان است. سیگاری نیست ولی اسم می‌نویسد، با اینکه نیاز ندارد می‌گوید: چون سهممان است بگیریم.
در جمهوری اسلامی کوپنی، بدین صورت در حال شکل گیری است که می‌گویند چون سهممان است بگیریم و این بداست. عوامل اسراف، چگونگی اسراف کار شدن، وضع اسراف کار، و اینکه اسراف چیست؟ و سیمای اسراف کار.
1- معنا و گستره اسراف
امااسراف کاری چیست؟
«مَنْ أَعْطَى فِی غَیْرِ حَقٍّ فَقَدْ أَسْرَفَ»(بحارالأنوار، ج‏66، ص‏261) کسی که در غیر حق پول خرج کند اسراف کرده است. پس هر کسی که در راه حق نباشد و باطل باشد اسراف است. مثلاً برای کراوات پول بدهد یا برای چیزهای تزئینی، مد، دکور، هوس، باطل پول بدهد.
«إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِکَ ثَوْبَ بِذْلَتِکَ»(کافى، ج‏6، ص‏441) اگر لباس مهمانی را در خانه بپوشید، اسراف است. البته خانم‌ها به این حدیث عمل می‌کنند و لباسهای خوبشان را برای میهمانی می‌گذارند و برای شوهرشان نمی‌پوشند. اگر با لباس نو روی خاک بنشینید اسراف است. «إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِکَ ثَوْبَ بِذْلَتِکَ» یعنی لباس میهمانی را لباس کار و خانه قرار بدهی. اگر کسی در خانه با کفش مهمانی شبرو راه برود اسراف است. و یا با کفش روی قالی راه برود.
از موارد حماقت این است که انسان اسراف کند و گمان کند شخصیت می‌آورد و بگوید با کفش روی فلان فرش راه رفتیم. حتی روی موکت هم نباید با کفش رفت.
سخاوت زیاد هم اسراف است. قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیُّ(ع): «إِنَّ لِلسَّخَاءِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَیْهِ فَهُوَ سَرَفٌ»(أعلام‏‌الدین، ص‏313) یعنی سخاوت مقداری دارد و بیش از آن مقدار اسراف است.
حدیث داریم شخصی هر چه داشت صدقه داد و سخاوت کرد و بخشید و برای فرزندانش هم ارثی نگذاشت. پیامبر اکرم فرمود: اگر می‌دانستم، اجازه نمی‌دادم در قبرستان مسلمان‌ها دفن شود و کسی حق ندارد وقتی فرزند دارد اموالش را ببخشد و بعد از خود، گدا راه بیندازد. و باید اینقدر بگذارد تا فرزندانش به گدایی نیفتادند.
«أَدْنَى الْإِسْرَافِ هِرَاقَهُ فَضْلِ الْإِنَاءِ وَ ابْتِذَالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ وَ إِلْقَاءُ النَّوَى»(کافى، ج‏6، ص‏460) اگر کسی آب بخورد و باقی مانده آبش را بیرون بریزد، اسراف است یا خرما بخورد و هسته آن را دور بریزد. «إن من السرف أن تأکل کلما اشتهیت»(مجموعهورام، ج‏2، ص‏229) اینکه انسان به هر چیزی رسید بخورد و چیزی هم می‌خورد که دیگری را خنثی نماید. مثلاً خرما و هندوانه، سپس چایی نبات و کاهو سکنجبین، که در گرمی و سردی متضاد هم هستند تا گرمی وسردی‌اش نکند. اگر انسان هر چیزی خورد اسراف است.
«لکن السرف» حدیثی داریم که: «وَ لَکِنَّ السَّرَفَ أَنْ تَلْبَسَ ثَوْبَ صَوْنِکَ فِی الْمَکَانِ الْقَذِرِ»(مکارم‌‏الأخلاق، ص‏98) اگر کسی درجایی بنشیند که جارو نشده است اسراف کرده است.
مثلاً در سربازی یا جبهه پتوی نو را روی زمین می‌اندازند و می‌گویند: برای همین کار است در صورتی که این طور نیست و اسراف است چون پتو برای پهن کردن روی خاک و زمین نیست، بلکه گونی برای انداختن روی زمین است و بعد روی گونی می‌توان پتو انداخت.
اگر چیزی به درد بدن می‌خورد اسراف نیست: «لَیْسَ فِیمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ»(کافى، ج‏4، ص‏53) مثلاً پول کیسه و صابون حمام زیاد شده است، اسراف نیست ولی آب ریختن زیاد در حمام اسراف است. زنها به خاطر ریختن آب زیاد در حمام مرتکب گناه زیادی می‌شوند. محکم نبستن شیر آب یا زیاد دم کردن چای یا نیمه خورد کردن غذا و میوه همه اسراف است. و همین طور پوشیدن لباس مهمانی در خانه و یا دورانداختن هسته خرما و نشستن روی خاک و هر چیزی که به بدن ضرر بزند و در راه باطل باشد.
2- عوامل اسراف
عوامل اسراف؛
انسان چگونه اسراف کار می‌شود. (البته این عوامل انحصاری نیستند و ممکن است عوامل دیگری هم باشد. اینهاعواملی هستند که به ذهن من رسیده و جمع آوری کرده‌ام. )
1- دید کج: یعنی گمان می‌کند که ریختن و پاشیدن(بریز و بپاش) جزیی از شخصیت است. قرآن می‌فرماید: «کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»(یونس/12) یعنی اسراف کاران گمان می‌کنند کارهایشان درست است و فکر می‌کنند بریز و بپاش شخصیت می‌آورد.
2- چشم و هم چشمی: عامل اسراف است، چون نمی‌خواهد به اصطلاح از دیگری کمتر باشد. امام صادق(ع) خطاب به حمران بن اعین گفت: «یَا حُمْرَانُ انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَکَ فِی الْمَقْدُرَهِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ فِی الْمَقْدُرَهِ»(کافى، ج‏8، ص‏244) در زندگی به پایین‌تر از خودت نگاه کن، کسی که زندگی‌اش از تو ساده‌تر است. قرآن به پیامبر می‌فرماید: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ»(حجر/88) به آنهایی که ولخرجی می‌کنند، نگاه نکن بلکه به آنهایی نگاه کن که ساده زندگی می‌کنند.
برخی گمان می‌کنند اگر پاشنه کش یا لامپ لوستر یا دسته خودکارش فلان باشد، شخصیت می‌آورد و اینها همه از دید کج و چشم و هم‌چشمی است.
3- نبودن الگو؛
اگر در جامعه کسانی نباشند که ساده زندگی کنند، جامعه به سوی اسراف می‌رود.
حدیثی داریم که امام باقر(ع) می‌فرماید: «إِنْ دَخَلَکَ مِنْ ذَلِکَ شَیْ‏ءٌ فَاذْکُرْ عَیْشَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّمَا کَانَ قُوتُهُ الشَّعِیرَ وَ حَلْوَاهُ التَّمْرَ وَ وَقُودُهُ السَّعَفَ إِذَا وَجَدَهُ»(کافى، ج‏2، ص‏137) به یاد زندگی پیامبر بیفتید که غذا و شیرینی‌اش چه بود! جو و خرما بود.
ما می‌رفتیم پای درس یکی از علمای قم، ایشان درسش را پشت پاکتهای نامه‌ای که برایش می‌آمد می‌نوشت در حالی که درس خارج می‌گفت و 200، 300 طلبه داشت.
امیر المؤمنین(ع) می‌فرماید: نوک قلم خود را تیز کن و سطرها را نزدیک هم بنویس تا کاغذ زیادی مصرف نکنی. سؤال شده که اگر بخشش زیاد، اسراف است، پس چرا امام حسن(ع) این همه بخشش می‌کرد؟ جواب اینکه ما یک قانون کلی داریم، برای کل مردم است و آن قانون عدالت است و یک قانون هم داریم که ایثار است و برای برخی افراد است.
ما برای مردم قانون کلی را می‌گوییم مثلاً مردم باید نماز ظهر بخوانند، ولی اگر کسی نماز شب هم خواند چه بهتر. اما ما به مردم نمی‌گوییم که باید نماز شب بخوانند. عده‌ای ایثار می‌کنند و ایثار ارزش و کمال است، ولی قانون عمومی و کلی نیست. چون ما ظرفیت نداریم.
قانون کلی این است که سخاوت به اندازه باشد. مثلاً می‌رویم بستنی می‌خوریم با دوستان و پولش را حساب می‌کنیم، با کلی تعارف ولی بعد می‌گوییم چه غلطی کردیم، پولمان تمام شد، چون ظرفیت نداریم ولی اگر ظرفیت داشته باشیم ایثار خیلی خوب است.
خاطره؛ در جنگ بنی نظیر می‌دانید که ما مهاجر و انصار داریم، که انصار خود مردم مدینه بودند و مهاجرین کسانی که از مکه به مدینه هجرت کردند. در ابتدا برای مهاجرین جایی نبود و همه سر یک سفره می‌نشستند، ولی به مرور انصار آنها را به خانه هایشان بردند و هر کس که اتاقی اضافی داشت به مهاجرین داد تا بالاخره کار اسلام بالا گرفت و در یکی از جنگها پیروز شدند و غنائم جنگی به دست آوردند و آن جنگ بنی نظیر بود.
پیامبربه مسلمانان گفت: می‌توانیم غنائم را به مهاجرین بدهیم تا با آن خانه بسازند و از خانه انصار بیرون بروند یا اینکه غنائم را تقسیم کنیم و در خانه انصار بمانند. انصار گفتند: هم غنائم را به مهاجرین بده و هم در خانه ما بمانند. و این ایثار بود وآیه نازل شد «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ»(حشر/9) و در مجمع البیان هم این قصه هست.
نبودن الگو: اگر شاگردی دید کفش آموزگارش ساده است، برای نداشتن کفش گرانبها گریه نمی‌کند. اگر آموزگار دستمال باز کرد و کتاب و یادداشتش را از داخل دستمال بیرون آورد، شاگردش بخاطر نداشتن کیف گریه نمی‌کند. استاد ما کتابهایش را از داخل دستمال بیرون می‌آورد ما هم اگر حتی کیف هم نداشتیم، ناراحت نمی‌شدیم ولی اگرآموزگار کیف سامسونت آمریکایی داشته باشد و شاگرد کیف نداشته باشد، گریه می‌کند و کیف می‌خواهد.
4- فراموش کردن قیامت:
یعنی قیامت را فراموش کرده‌اند. اگر بدانند که حضرت علی(ع) فرموده: «الدُّنْیَا حَلَالُهَا حِسَابٌ وَ حَرَامُهَا عِقَابٌ»(کافى، ج‏2، ص‏459) که دنیا حلالش حساب دارد و حرامش عقاب دارد. دیگر اینطور نمی‌کنند. رسول خدا(ص) روزی یک درهم به ابوذر و یک درهم به سلمان داد و گفت: بروید این پول را خرج نمایید و فردا بیایید. فردا آمدند. پیامبر اجاقی درست کرد و پایه کوچکی که حدوداً نیم متر بالا برد و یک پایه دیگر هم کمی پست‌تر بالا برد و بین این دو پایه سنگی گذاشت و آن را داغ نمود بعد به ابوذر گفت: برو بالا ببینم یک درهم را چه کردی؟ و سلمان هم همینطور. بعد فرمود: همینطور که اینجا جواب دادید در آن دنیا هم باید پاسخگو باشید.
ممکن است هر کس درآمد حلال داشته باشد ولی هر طور که خواست نمی‌تواند خرج نماید، حتی وقتی پولش حلال باشد و این طور نیست که چون مال خودش است هر کاری خواست انجام دهد.
حدیث داریم روز قیامت از چند چیز می‌پرسند: «فی ما انفقت» ابتدا می‌پرسند از کجا آوردی؟ و اگر جواب دادی می‌پرسند: چرا و چطور خرج کردی؟
5- عدم اعمال قدرت توسط دولت و ترک نهی از منکر از جانب مردم. یعنی دولت باید جلوی این مسایل را بگیرد. الآن خانه استاد دانشگاه در ژاپن 50 متر است حالا ما نمی‌گوییم، در ایران اینقدر ولی دیگر 200، 300 متر نباشد. اینطور نباشد که اجازه بدهد فردی 1000 متر را برای خود خانه و ویلا بسازد. اگر کسی 1000 متر خانه ساخت دیگری باید در حلبی آباد زندگی کند.
یا باید بگوییم دولت و جمهوری اسلامی سقوط کند و مردم ناراضی باشند و مشکل مسکن تا ابد حل نشود یا اینکه مثل مهاجرین و انصار هر کس اضافی دارد به دیگران بدهد. ولی طوری باشد که مالکیت افراد از بین نرود، چون کسانی هستند که یک طبقه اضافی دارند ولی می‌گویند اگر بدهیم دیگر بلند نمی‌شوند. و حق هم دارد و راست می‌گوید، چون برخی فقیرهای جهنمی این طور هستند.
3- لزوم برخورد با مسرفان
همینطور که پولدار جهنمی داریم، فقیر جهنمی هم داریم. چون پولدار جهنمی نمی‌دهد، فقیر جهنمی هم آنچه که به او داده‌ای، پس نمی‌دهد. قدرتی باید باشد که اگر آدم گدا لوس شد، با اردنگی به زندان انداخته شود. در جمهوری اسلامی هم گدا و هم سرمایه دار باید شلاق بخورد. چون ما می‌گوییم در جمهوری اسلامی با سرمایه داری مخالفیم، گدا نباید پررو شود.
از طرفی خانه کسی نباید خالی شود، ولی اگر هم کسی نشست، باید تأمینی باشد که سر سال بلند شود. عادلانه نیست که فردی بعد از عمری زحمت خانه‌اش را چون مستضعف نشسته نتواند پس بگیرد.
می گویند: کرم را نباید که چندان کنی که صاحب کرم را پشیمان کنی
پس نتیجه می‌گیریم که بایستی اعمال قدرت شود. شهرداری و مسؤولین ببینند در این شهر چه مقدار آب رسانی و برق رسانی داریم، زمین، مسکن و. . . چه مقدار است؟ و چقدر می‌توان شهر و منطقه‌ای را توسعه داد. ما در این شهر خانه‌ای داریم که زن و شوهر و بچه زندگی می‌کنند، ولی قنات آب در آن می‌گردد و 5000 متر است وکلی اتاق خالی دارد و این را نمی‌توان تحمل کرد. ولی در مقابل مالکیت مالک را هم نمی‌توان سلب نمود، چون انگیزه کار از بین می‌رود و کسی که بداند نمی‌تواند بیش از سه اتاق داشته باشد دلیلی ندارد بیش از این تلاش نماید. و علت اینکه ایران در کشاورزی ضعیف است همین است، پس باید مالکیت مالک محفوظ باشد ولی نظارت هم باشد، هم برپولدار و هم بر فقیر با حفظ امنیت و مالکیت افراد.
مسأله دیگر این است که مردم حداقل با چشم و ابرویشان نهی از منکر نمایند. اگر کسی اسراف کار را دید و به جای تحسین خانه‌ای که ساخته یا انگشتر گرانبهایی که خریده او را مذمت کند، او که برای پز دادن به دیگران این کار را کرده، این کار را نخواهد کرد و سادگی در پیش خواهد گرفت. پس مردم باید در مقابل این افراد کمی عبوسی کنند و دولت هم اعمال قدرت نماید.
تلویزیون هم می‌تواند سهم بزرگی داشته باشد و هنرمندان بهتر می‌دانند که چطور می‌توان زندگی ساده و ازدواج ساده را به مردم یاد داد و ترویج نمود. مثلاً کسی را نشان بدهند که پارچه می‌خرد و لباس می‌دوزد ومی‌پوشد و بعد از کهنه شدن آن را وارونه می‌کند و سپس پاره می‌کند و برای دخترش می‌دوزد و بعد از آن کهنه بچه از آن می‌سازد و بعد که خوب پاره شد از آن تخته گیوه می‌سازد. و بعد از طرف دیگر کسی را نشان بدهد که 100 جفت کفش دارد و عواطف مردم را با مقایسه این دو تحریک نماید.
این واقعیت است که مصرف گوشت ما در جمهوری اسلامی از زمان شاه بیشتر شده است و بیشتر می‌خوریم و از وقتی کوپنی شده حرص ما بیشتر شده است و سیگاری نیست، می‌گوید: سهمش است و سیگار می‌گیرد. یا پیرزن ماشین ریش تراش می‌گیرد در حالی که ریش ندارد برای تراشیدن. یا فرش ماشینی می‌گیرد، می‌گوید: سهمش است در حالی که فرش ماشینی برای کسی است که می‌خواهد جهیزیه بدهد. والله چیزی که مصرف می‌کنیم نیمش زیادی است و اگر آرام خرج نماییم هیچ کس گرسنه نمی‌ماند. درست گفت امیرالمؤمنین که گرسنگی برخی به خاطر پرخوری دیگری است. این فیلم را هم تهیه نمایید.
4- سیمای مسرفان و پیامدهای اسراف
سیمای اسراف کار
1- اسراف کار مقاوم نیست.
آدمی که هر چه خواست خورد و انجام داد، تا کمبودی پیش‌ آید از ایران فرار می‌کند. چون مقاومت ندارد.
تنور شکم دم به دم تافتن مصیبت بود روز نایافتن
انسان اسراف کار زود خودش را می‌بازد و دینش را می‌فروشد.
2- آدم اسراف کار وابسته‌تر است. «الْحُرُّ عَبْدٌ مَا طَمِعَ وَ الْعَبْدُ حُرٌّ إِذَا قَنِعَ»(غررالحکم، ص‏391) انسانهای آزاد هم وقتی طمع نمایند عبد هستند. انسان آزاد کسی است که طمع به چیزی نداشته باشد و عبد تا زمانی که قانع باشد آزاد است. برخی حکما فرموده‌اند: «استفنائک عن شی ء خیر من استفنائک به » یعنی اگر می‌خواهی غنی باشی با نداشتن غنی باش.
کسی گفت انگشترت را به من بده تا هر وقت به آن نگاه کردم یاد تو بیفتم. او گفت نمی‌دهم، هر وقت دیدی نیست یاد من بیفت. تو اگر می‌خواهی یاد من باشی هر وقت دیدی نیست یاد من باش. اگر می‌خواهی غنی باشی بگو نمی‌خواهم یعنی بی نیازی از چیز بهتر از بی نیازی به چیز است. و ما خیال می‌کنیم عزت به اسراف است.
3- اسراف کار، کفران نعمت می‌کند. چون اگر برای نعمت‌های خدا ارزش قائل بود و شکر می‌کرد اینهمه ولخرجی نمی‌کرد. ولخرج بی توجه به نعمت‌های خداست. «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً»(اسراء/27) یعنی اسراف کار برادر شیطان است و شیطان هم کافر به نعمت‌های خدا بود و شاکر نعمت‌های خدا نبود. یعنی از امکانات و قربش استفاده نکرد.
شیطان بزرگ آمریکاست، پس اسراف کاران برادر آمریکا هستند. چون آمریکا می‌خواهد جمهوری اسلامی را سرنگون کند. اسراف کاری هم جمهوری اسلامی را سرنگون می‌کند.
4- انسان اسراف کار تعهد انسانی ندارد، چون میلیونها انسان گرسنه وجود دارد و او کناره‌های سالم نان را نمی‌خورد و خدا می‌داند که ما چقدر گندم‌هایی را که از خارج وارد می‌کنیم در پادگان و تربیت معلم و جبهه و امور تربیتی و عزاداری ها ولخرجی می‌کنیم و کامیون کامیون، برای گاو می‌بریم و حال آنکه گندم کیلویی چقدر وارد می‌شود.
5- اسراف کار تعهد مکتبی هم ندارد، چون کسی که می‌خواهد ولخرجی نماید باید از جایی گیر بیاورد و آدمی هم که می‌خواهد خیلی در بیاورد به فکر حلال و حرام نیست.
کسی گفت در روز قیامت خواهم گفت: ‌ای خدا اگر دزدی کردم، غرضی نداشتم و برای خرجی زن و بچه بود.
6- اسراف کار آرامش جامعه را برهم می‌زند. چون هر کسی خانه او را می‌بیند، با خود می‌گوید: اگر این خانه است پس خانه ما چیست؟
7- رضایت جامعه را از خدا از بین می‌برد. حدیث داریم در کنار پولدار ننشینید، چون وقتی بلند می‌شوید می‌گویی: خدا چرا به این داده و به من نداده است؟ یعنی با عشق به خدا وارد خانه می‌شود، و با بغض خدا از خانه او می‌رود. پس باعث می‌شود رضایت مردم عادی از خدا کم شود و آرامششان بر هم ریزد.
8- اسراف کار بخیل است؛ چون اینقدر ولخرجی دارد که اضافه نمی‌آورد تا خمس و زکات بدهد و یا دردی را دوا نماید و همه چیز را خرج هوی و هوس خویش می‌نماید. اگر شما ساده زندگی کنی، ممکن است پولی برای این چیزها چون خمس و زکات برایت باقی بماند و گرنه چیزی باقی نمی‌ماند.
اسراف کار ناراضی تراش است؛ فردی که زندگی عادی دارد ولی وقتی می‌بیند اسراف کار چه کرده است و خدا چقدر به او داه از خدا ناراضی می‌شود و اسراف کار مردم را از خدا جدا می‌نماید.
9- اسراف کار حق ندارد رهبر بشود اگر همه کشورها به این آیه عمل کنند، نجات می‌یابند. قرآن می‌فرماید: «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ»(شعراء/151) به اسراف کار رأی ندهید و او را امام جمعه و وزیر و وکیل و رئیس جمهور ننمایید.
10- اسراف کار هدایت پذیرنیست. «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ»(غافر/28) «یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»(غافر/34) البته اینجا منظور اسراف علی انفس است.
11- اسراف کار مبغوض خداست «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ»(انعام/141) خدا اسراف کاران را دوست ندارد و «وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفینَ»(انبیاء/9) یعنی اسراف کاران را هلاک می‌کنیم. اسراف کار همکار فرعون است چون قرآن درباره فرعون می‌فرماید: «وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ»(یونس/83)
آینده اسراف کار؛ قرآن می‌فرماید: «وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ»(غافر/43) اسراف کار اهل جهنم است. نمی‌تواند رهبر باشد و هم دوش فرعون است.
5- صرفه‌جویی و پرهیز از اسراف در همه‌جا
قصه‌ای در مورد چشم و هم چشمی.
قبیله‌ای شتری را کشت و آبگوشتی درست کرد و به همه فامیل داد و یک قابلمه هم به در خانه فامیلی فرستاد و به اوبرخورد و گفت: می‌خواهد که فخر بفروشد و لگدی به زیر ظرف زد و آنرا ریخت و گفت: من هم یک شتر می‌کشم. دیگری تا کشت و بعد 3 شتر و رسید به جایی که در یک روز 100 شتر کشتند و امیرالمؤمنین(ع) فرمود: کسی از گوشت این شترها استفاده نکند چون شتری که برای فخر فروشی کشته شود، گوشتش خوردنی نیست. پس روی چشم و هم چشمی اسراف می‌کنند.
امیدوارم برادران و خواهران با بحثمان باعث شود که آب کمتر بریزید و در حین وضو گرفتن شیر آب را ببندید و دوباره باز کنید و شیر را یکسره باز نگذارید و نشود که برای یک وضو گرفتن چند لیتر آب هدر برود. گاهی هم نماز شب می‌خواند و به خاطر نماز شب مستحب، آب زیاد می‌ریزد و کار حرام انجام می‌دهد. اگر بخوابد ثوابش بیشتر است.
خدایا، عبادتهای ما را بیامرز. گناهانمان که دیگر جای خود دارد.
می گویند: امام وقتی از اتاقی به اتاق دیگر می‌رود چراغ را خاموش می‌نماید، شما هم چراغ اضافی را خاموش نمایید. و شهرداری هم اسراف می‌کند چون چراغ برخی مناطق شهر تا 9 صبح روشن است. و وقتی هوا کمی روشن شد باید چراغها را خاموش کنند آن وقت از ما می‌خواهد که برقمان را خاموش کنیم. مثل اینکه تریاکی به سیگاری بگوید سیگار نکش، این درست نیست. پس یک مقداری شهرداری و یک مقدار مردم لامپ‌ها را خاموش کنند. و اصولاً در مصرف آب و برق و ماشین صرفه جویی نمایید.
آقای مدیر کل از فلان شهر می‌خواهد بیاید تهران، ماشین را با راننده این همه راه می‌آورد، خوب دو تا بلیط بخر و با اتوبوس بیا و نباید فکر کند که کسر ‌شأن آنها است. اگر مدیر کل با اتوبوس رفت، رئیس زیر دستش هم با اتوبوس می‌رود. حال اگر کار امنیتی بود یا اضطراری بود، یا شب بود یا حتی پیر بود یا پول همراه داشت و. . . اشکالی ندارد و هر کس را دیدید یک ماشین برداشته، نگویید: اسراف کار است و همان است که قرائتی گفته! ولی اگر خودتان دیدید کارتان با اتوبوس حل می‌شود، ماشین را از300 فرسخی بلند نکنید و بیاورید فلان جا و باعث استهلاک و. . . لوازم یدکی بشوید، تا مملکت وابسته‌تر بشود.
مثلاً اگر جهاد سازندگی می‌خواهد کود شیمیایی برای فلان روستا ببرد و نهضت هم می‌خواهد موکت ببرد، جهاد سازندگی به نهضت زنگ بزند و بگوید اگر کاری و چیزی داری به ما بده تا ببریم هر کدام یک ماشین راه نخواهند انداخت. پس در نهادها هم از این ارزان‌تر می‌توان با یک تلفن امور را انجام داد و زندگی کرد. پس شهرداری و دولت و ملت و همه سعی کنیم مصرف را کمتر کنیم تا دولت را این همه وابسته نکنیم.
الآن سپاه یک ویدئو دارد، نهضت هم همینطور و غیره هم همینطور. حال در صورتی که هر کس ماهی یک کلاس دارد اگر با هم استفاده کنند، مجبور نمی‌شویم مثل الآن کشتی کشتی ویدئو وارد کنیم در حالی که سوزن خیاطی نداریم ونباید ارز مملکت برای چیزهای دکوری و بیهوده برود. و اگر پول سیگار و ویدئو و. . . برای مسکن خرج شود مشکل مسکن هم حل خواهد شد.
بچه مدرسه‌ای کتابهایشان را درست جلد کنند، هر سال آموزش و پرورش میلیون‌ها جلد کتاب باید چاپ نماید و اگر هر سال درست نگه دارند و به سال قبلی‌ها بدهند در این میلیون کتاب صرفه جویی خواهد شد و پول شهرخواهد شد که بسازند و همه خانه دار خواهند شد. شاگردها کتاب‌ها را پاره می‌کنند و معلمها هم خانه ندارند. شاگردها هم از خواندن کتاب کهنه ننگ نداشته باشند، چون علمای ما کتاب کهنه می‌خواندند و شما هم کتاب کهنه بخوانید تا همه معلمان خانه دار شوند.
خدایا رشد ایمانی و عملی ما را افزون بفرما! امیدوارم بحث امروز ما مفید بوده باشد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment