استعاذه

موضوع: استعاذه
تاریخ پخش: 74/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

1- شهر را زیبا کنیم و به فکر پیشرفت باشیم
فرهنگسراهایی که برای عموم مردم درست می‎شود، اصل کار، کار خوبی است، منتها هر کار خوبی ممکن است عوارض خوبی هم نداشته باشد و نقصهایی هم داشته باشد. کشتارگاه تهران، گوسفندهایی که کشته می‎شود، بوی خون، بوی فضولاتشان مردم منطقه را اذیت می‎کرد. یا مثلاً باغ وحشی بود در تهران خانه‎هایی که کنار باغ وحش بودند واقعاً در عذاب بودند، این محیط زیست در اسلام خیلی به آن عنایت شده. حتی روایت داریم امام زمان(عج) ظهور می‎کند هر خانه‎ای که ناودانش افقی است و آب سر مردم بریزد آن ناودان را خراب می‎کند. بعضی از تغییرات باید بشود، کشور امام زمان(عج) باید قشنگ باشد. ما دو رقم زینت داریم: زینت بیرونی همین بلوار، اتوبان. گل، نظافتهایی که به آن می‎رسیم، یک زینت درونی هم داریم. قرآن می‎فرماید که: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَهً لَها» (کهف/7) این گل و بلبل و آبشار و دره اینها زینت زمین است، اما زینت انسان «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‌ قُلُوبِکُمْ» (حجرات/7) زینت انسان اراده و ایمان و علم اوست. یک جوان زیبا، جوانی نیست که زنجیری طلا به گردن دارد اگر زیبایی به زنجیر طلا باشد انسان 16 تا گردنبند می‎اندازد تا 16 بار زیبا باشد. زینت جوان این است که تجدید نشود، جوانی که 32 تا تجدیدی دارد، کمبود این را با انداختن زنجیر طلا به گردن می‎خواهد جبران کند.
امام هفتم می‎فرماید: آدمهایی که از لحاظ لباسی خود را زینت می‎کنند این از درون کمبود دارد و می‎خواهد مردم نگاهش کنند. در کاشان بعضی از جاهایش هنوز برق نبود کسی که می‎خواست در تاریکی راه برود، می‎خواند، می‎خواست ترسش را با خواندن رفع کند. ماشینهایی که خیلی خراب است می‎آیند پشت ماشینش می‎نویسند برچشم بد لعنت، بابا کسی تو را چشم نمی‎کند هر مشکی که صدا می‎دهد معلوم است که آب کم در آن است.
کارهایی که شده خوب است دست مسئولین درد نکند ما باید یک قدم جلو برویم. نباید دو روزمان مثل هم باشد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: هر کس دو روزش مثل هم باشد باخته است. حضرت فرمود: هر شبی که می‎روم بخوابم یک کلمه اضافه باید یاد گرفته باشم و اگر شبی بخوابم و در آن روز چیزی یاد نگرفته باشم «لَمْ یُبَارَکْ» آن روز، برای من برکت ندارد.
درقرآن یک آیه داریم هیچ وقت متوقف نشوید، آب راکد می‎گندد. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا» (نساء/136) شما که ایمان دارید بروید یک قدم ایمانتان را جلو ببرید. به پیغمبر(ص) می‎گوید نگو من فارغ التحصیل شدم «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‌ عِلْماً» (طه/114) تو هم باید علمت زیاد باشد.
امروز به مسئولین فرهنگسرا گفتم، اینجا به چند تا موزه احتیاج دارد.
1- ما موزه سنگها داشته باشیم، در یکی از کشورهای غربی رفتم به من گفتند در آنجا به فلان جا برو. 6 نفر شدیم چند ساعت روی پا ایستادیم خسته شدیم، 18 هزار رقم سنگ بود و بسیاری از این سنگها در ایران هست. ما احتیاج داریم این سنگها و نمونه‎هایش را در قفسه بگذاریم و بچه‎ها در ایام تعطیل بیایند و با انواع سنگها آشنا بشوند این یک سرگرمی ‎باشد. موزه کسانی که در مسابقات بین المللی قرآن و یا در علوم برنده شدند، عکسهایشان در آنجا باشد. بهترین شاعرهای ایران با بهترین شعر، موزه داشته باشیم، یک وقت تلویزیون نشان می‎داد مشهد اردهال کاشان یک مراسم قالیشویی دارد، شاه چراغ چه هست؟ امامزاده‎های معتبر، ابن بابویه، بله کنار عبدالعظیم است. اصلاً خود حضرت عبدالعظیم چه کسی هست؟ حدیث داریم هر کس این امامزاده را در ری زیارت کند، ثواب زیارت کربلا دارد. آخر این کی هست که ثواب زیارتش، زیارت کربلا دارد؟ از کشورهای مختلف به زیارت آن می‎آیند و بعضی‎ تهرانیها سال می‎آید وبه زیارت آن نمی‎روند. یک بیوگرافی باشد.
یک موزه باشد مخصوص قالیها، جاجیم‌ها، صنایع دستی. فرهنگسرا باید طوری باشد یک کسی که وارد می‎شود بیرون نرود جز اینکه یک قدم به علمش اضافه بشود. موسیقی علم را زیاد نمی‎کند اگر حلالش باشد خاصیتی ندارد حرامش که حرام است. مردم شمال همه امکانات تفریحی در خانه‌هایشان هست این جنوب کشور است که فقیرش بیشتر است، امکاناتش کم است، خلافشان بیشتر است، آمارشان بیشتر است، نیازشان بیشتر است.
بعضی‎ها هستند که در خانه‌هایشان اشیای عتیقه‎ای هست که دلشان نمی‎خواهد بفروشند، این را می‎شود یک موزه‌ای درست کرد حفاظت شده و افرادی یک چیزهایی دارند واقعاً یک هنر است این را بیاورند تا مردم ببینند و مالکیتش مال صاحب خودش باشد ودولت این را برایش حفظ کند. امانت بدهد یا اجاره بدهد. یک چیزهایی هست که اگر مردم اینها را در اختیار دیگران قرار بدهند رشد امت بالا می‎رود. غرور مردم ایران بالا می‎رود. یک مسئله‌ای که همه نیاز دارند، مسئله پناهندگی است، یک چیزی هست که همه نیاز دارند مثلاً یک بچه‎ای می‎گوید مامان به مادرش پناه می‎برد، بزرگ می‎شود به پرچم آمریکا پناه می‎برد، یکی از این کشورهای ذلیل و ترسو می‎گفت من پرچم آمریکا را روی کشتی خودم می‎زنم در سایه پرچم آمریکا کشتی‌هایم را حرکت می‎دهم. اصلاً به چه کسی پناه ببریم؛ معنی عربی آن «اَعُوذُ» پناه می‎برم.
2- پناهندگی فطری است
1- پناهندگی فطری است. حدیثهای زیادی داریم که این پناهندگی به سوی یک چیزی خوب راهنمایی شود. قرآن می‎گوید: «وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ» (جن/6) بعضی‌ها به جن پناهنده می‎شوند، بعضی‌ها به فال و فالگیر، سیگار، مشروبات الکلی، قرص خواب، خودکشی پناهنده می‎شوند. هنر این است به چه کسی پناهنده می‎شویم. در پناهندگی لفظ کافی نیست بگوید: «اَعُوذُ» با عمل باید پناهنده بشود. وقتی بمباران می‎شود همه‎اش نمی‎گوید: «اَعُوذُ» می‎رود در پناهگاه یعنی واقعاً هستی را بند به خدا کنیم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» یعنی من بی نهایت کوچکم، عاجزم. پهلوانهای ما از ترس پشه می‎روند در پشه بند. دانشمندهای ما به یک سلول بند هستند و این سلولها از کار بیفتد همه چیز که یاد گرفته از یادش می‎روند با یک تکه گوشت حرف می‎زنیم، با یک استخوان می‎شنویم، به هوا بندیم، انسان گردن کلفت، عاجزترین موجودات است. نیاز به پناه بردن هست.
راجع به پناه بردن چند تا خطر است گاهی پناه می‎بریم به یک چیزی که آن هم از ما عاجزتر است. آدم به یک مو بند باشد و آن هم خودش عاجز است. قرآن می‎گوید به چه کسی پناه می‎برید. در سوره عنکبوت هست که می‎گوید: بشر به هر کس متوسل بشوی، قدرت او مثل تار عنکبوت است، بعد می‎گوید: «وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ» (عنکبوت/41) تار عنکبوت شل است. بعضی‎ها به شاه پناه می‎برند. مثلاً پسر عمه من غلام ناصر الدین شاه بوده، خود شاه به نود کشور پناهنده شد اما دید وقتی که خدا اراده کند نود کشور، نود رئیس جمهور او را نجات ندادند. به خدا پناه ببریم. شروع سه قسم است: 1- خطرات، خطرات درونی.
3- خطراتی که انسان را تهدید می‌کند
2- خطرات بیرونی. خطرات طبیعی. اما خطرات درونی «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ وَ مِنْ صَلَاهٍ لَا تُرْفَعُ» (البلدالأمین/ ص‌19)، «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ عَیْنٍ لَا تَدْمَعُ وَ صَلَاهٍ لَا تُقْبَل‌» (تهذیب‌الأحکام/ ج‌6/ ص‌35) پناه می‎برم از نمازی که قبول نشود. حدیث داریم اگر سر نماز حواست جمع نباشد، آن قسمتی که حواست نبوده قبول نیست. اگر نمی‎توانی حواست را جمع کنی، نافله بخوان لااقل با مهر کربلا بخوان. این هم نماز خوان ردی است. «وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَع‌» (کافی/ ج‌2/ ص‌585) دعای بی اثر، دعایی که من هر چه می‎گویم خداوند گوش نمی‎دهد. سؤال چرا ما دعا می‎کنیم. خداوند گوش نمی‎دهد جواب: چون شما گوش نمی‎دهی.
یک آیه داریم: «أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» (بقره/40) شما به پیمانی که بسته‎اید وفادار باشید تا من هم وفادار باشم. افرادی که دعاهایشان مستجاب می‎شود، افرادی هستند که فرمان خداوند را اطاعت کرده‎اند و خداوند مستجاب می‎کند این آقا نماز نمی‎خواند، دروغ می‎گوید، فحش هم می‎دهد، نگاه بد می‎کند. بعد می‎گوید حَلَش کن. مگر خدا کارگر تو است. خدا به تو گفت تو گوش دادی تا او هم گوش دهد؟ پناه می‎برم از دعا «وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَع‌» پناه می‎برم از اینکه زمان را از دست بدهم «أَعُوذُ بِکَ» پناه می‎برم به خدا «أَعُوذُ بِجَلَالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ لَکَ قِبَلِی ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَهٌ تُعَذِّبُنِی عَلَیْهِ» (کافی/ ج‌4/ ص‌160) پناه می‎برم که فرصت را از دست بدهم و بخشیده نشوم، جوانیش را از دست داد.
4- چگونه مردن از دیدگاه امام علی
امیرالمؤمنین(ع) وضع جان کندن را در نهج البلاغه توضیح می‎دهد. می‎فرماید انسان اول که می‎میرد روح از پا جدا می‎شود کم کم بالا می‎آید و انسان اطرافیان را می‎بیند و حرفهایشان را هم می‎شنود، عقلش هم کار می‎کند ولی دست و پایش از کار افتاده است. آن دقیقه آخر فکر می‎کند: «یُفَکِّرُ فِیمَ أَفْنَى عُمُرَهُ» (نهج‌البلاغه، خطبه 109) فکر می‎کند عمرش را در چه فانی کرد آیا بهتر از این نمی‎توانست باشد؟ «أَعُوذُ بِکَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ عَمَلٍ لَا یَنْفَع‌» (إقبال‌الأعمال/ ص‌487) پناه می‎برم از بیهوده‎کاری مثل جوانها یک زنجیر می‎خرند کلی این طرف و آن طرف می‎چرخانند. بعضی زن و مرد با کار بیهوده خودشان را مریض می‎کنند. آقا یک شیشه آبغوره یک نفس بخورم چقدر پول به من می‎دهی مثلاً اگر این کار را بکنی چه مشکلی را حل می‎کنی. چند می‎دهی بپرم. نه تنها این خودش را حرام کرده، جامعه را نیز حرام کرده است.
پیروی از هوسها بعضی کارها کیفی دارد اما بعد از آن آتش است. امیرالمؤمنین می‎فرماید: «لَا خَیْرَ فِی لَذَّهٍ بَعْدَهَا النَّارُ» (من‌لایحضره‌الفقیه/ ج‌4/ ص‌392) شما اگر بدانید از یک چراغ قرمز رد بشوید اما بعد از آن دو هزار تومان جریمه است خب این کار را نمی‎کنی. گاهی می‎دانی یک قاشق هم بخوری دو ماه بیچاره می‎شوی نمی‎کنی. حدیث داریم اگر کسی گناه بکند بگوید این چیزی نیست خدا نمی‎بخشد اما اگر گناه بزرگ بکند و بعدش ناراحت باشد و شرمنده باشد و عذرخواهی بکند خدا می‎بخشد. اگر من این گچ یک مثقالی را پرت کنم توی صورت شما بگوئید چرا این کار را کردید؟ شما برای همیشه از من ناراحت می‎شوید ولی اگر یک وزنه یک کیلوئی ندانسته به شما بخورد و بگویم آقا ببخشید نمی‎دانستم شما می‎بخشید و ناراحت نمی‎شوید.
مدیریت بد: «اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّهِ الْقَنَاعَهِ، وَ شَکَاسَهِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَهِ، وَ مَلَکَهِ الْحَمِیَّهِ (2) وَ مُتَابَعَهِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَهِ الْهُدَى، وَ سِنَهِ الْغَفْلَهِ، وَ تَعَاطِی الْکُلْفَهِ، وَ إِیثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیَهِ، وَ اسْتِکْبَارِ الطَّاعَهِ. (3) وَ مُبَاهَاهِ الْمُکْثِرِینَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّینَ، وَ سُوءِ الْوِلَایَهِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا» (صحیفه سجادیه/ دعاى‌8) پناه می‎برم به خدا از مدیریت بد، یعنی نتوانم از امکانات موجود به نحو احسن استفاده کنم. مدیر کیست؟ البته فرق می‎کند بین مدیر و رهبر. مدیر به کسی می‎گویند که مؤسسه را اداره می‎کند امام کسی است که علاوه بر اداره مردم را یک قدم جلوتر ببرد. مدیر خوب آن است که علاوه بر کارهای بیمه و بازنشستگی و سلف سرویس و… کارهای دیگری مثل نماز خواندن کارمندان و مسائل فرهنگی توجه داشته باشد.
«اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّهِ الْقَنَاعَهِ، وَ شَکَاسَهِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَهِ، وَ مَلَکَهِ الْحَمِیَّهِ (2) وَ مُتَابَعَهِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَهِ الْهُدَى، وَ سِنَهِ الْغَفْلَهِ، وَ تَعَاطِی الْکُلْفَهِ، وَ إِیثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیَهِ، وَ اسْتِکْبَارِ الطَّاعَهِ. (3) وَ مُبَاهَاهِ الْمُکْثِرِینَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّینَ، وَ سُوءِ الْوِلَایَهِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا ، وَ تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَهَ عِنْدَنَا (4) أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما» (صحیفه سجادیه/ دعاى‌8) پناه می‎برم از اینکه ظالمی ‎را کمک کنم. حدیث داریم اگر کسی که گناهی بکند و شما یک لبخند به او زدید بخاطر لبخند شریک در گناهش هستی کسی گناه می‌کند ایستادی نگاه کردی مثل یک عده قمار کردند و شما نگاه کردی تماشاچی‎ها شریک در گناه هستند. مظلومی ‎را می‎زنند شما نگاه کردی، شریک در گناه هستی «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَدِیلَهِ عِنْدَ الْمَوْتِ» (تهذیب‌الأحکام/ ج‌3/ ص‌88) پناه می‎برم که دین دارم و لحظه مرگ بی دین می‎شوم.
کسانی که خیلی به دنیا چسبیده‎اند اینها مردنشان مشکل است مثل چسبی که به پشت دست می‎زنی وقتی کنده می‎شود موی دست انسان را نیز می‎کند. کسانی که به دنیا چسبیده‎اند موقع مرگ مثل مو کندن پشت دست مشکل است. چون این پولها و خانه را یک ذره ذره جمع کرده، حالا خدا می‎خواهد همه را یک دفعه بگیرد شما اگر یک پیراهن داشته باشی من پاره کنم تا آخر عمر می‎گوئی این شیخ پیراهن مرا پاره کرد و لذا آنها که با دنیا گره خوردند با بغض خدا از دنیا می‎روند.
پناه می‎برم از غضب، پناه می‎برم از چشم خشک. خیلی خلاف کرده، ولی ناراحت نیست. فرق مؤمن و منافق این است که اگر یاد گناه افتادی ناراحت شدی این علامت ایمان است و اگر یاد گناه افتادی ناراحت نشدی، این علامت نفاق است. مثل آدم متعهد که وقتی بدهکار را می‎بیند ناراحت می‎شود و آدم غیر متعهد بی خیال است.
پناه می‎برم از نفاق، از ریا. اینها خطرات درونی است پناه می‎برم به خدا از کسی که به من خدمت می‎کند و تشکر نمی‎کنم. سه چیز بوسیدنی است. کتاب، در کلاس، دست استاد. اگر می‎خواهید ببینید علم شما مفید است یا مضر. ببینید احترام شما به استاد چیست؟ بعضی‌ها هر چه باسوادتر می‎شوند بی ادبتر می‎شوند چون علم برایش مفید نبوده است.
چون فرهنگسرای اینجا بغل بهشت زهرا است من یک خاطره بگویم سال اول انقلاب دو سه روز که از انقلاب گذشت مرحوم مطهری ما را به تلویزیون معرفی کرد و به تلویزیون رفتیم ما با اتوبوس چون آن زمان حفاظت و ترور هم نبود. آدم بزرگ هم با ماشین بزرگ رفت و آمد می‎کند با اتوبوس می‎آمدیم، فیلم برداری که می‎شد، به قم برمی‌گشتیم. خانه ما قم بود. یک روز سوار اتوبوس شدم، اتوبوس که از بغل بهشت زهرا خواست رد شود خواستم بگویم برای شادی روح شهدا صلوات دیدم که زشت است که من بگویم. این مال من نیست مال جگر فروشها و کاهو فروشها و بچه‌هایی که تیپ خاصی دارند است تو حجت الاسلامی. ‎یکی دو تا بد و بی‌راه به خودم گفتم که آقاشاه فرار کرد امام آمد بخاطر شهدا بود هر چی داریم از اینهاست پا شو یک صلوات بفرست بلند شدم تا نگاهم به ماشین خورد باز نشستم یکی دو سه بار این تکرار شد بغل دستی من گفت شیخ صندلی‎ات میخ دارد. گفتم نه خیر خودم گیر دارم. گفتم خودم گیر دو سه کلمه درس دارم‌ای کاش من این چند کلمه درس را نخوانده بودم، راحت صلوات می‎فرستادم. مرگ بر علمی‎که جلوی صلوات مرا می‎گیرد. خدا به همه گفته سواد «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» (اسراء/85) تمام علماء و اساتید دانشگاه همه عملشان کم است پناه می‎برم از علم بی فایده، پناه می‎برم از غضب، پناه می‎برم از حسد، از بد مردن.
یکی از مسئولین مملکت می‎گفت فلان منطقه که خرماهایشان میلیونها دلار درآمد داشته از دم همه فاسد شده، هر چی می‎گوئیم آقا خدا به تو خرما داده از هر 20 کیلو یک کیلو زکات بده نمی‎دهند. چرا با خدا معامله نمی‎کنید امام صادق(ع) فرمود هر کجا مالت سوخت بدان که زکات نمی‎دهید.
امام کاظم(ع) هر کجا یک درهم حق بود و خرج نکردی خدا طوری برایتان فراهم می‎کند تا دو درهم ضرر بکنی و در راه باطل بدهی. جزای کسی که پول خرج تربیت بچه‎اش نکرد این است که پول خرج کند میوه بگیرد ببرد زندان دیدنش. پناه می‎برم بخدا از اینکه در پیری خرجیم بدست فرزندم بیافتد لذا قبل از آنکه آب بخواهد، پول بخواهد بالای سرش بگذارید. پسر راحت می‎گوید بابا خرجی بده ولی پدر خیلی سخت است که از پسرش خرجی بخواهد، غرور پدریش می‎شکند. انسان هر چی دارد از دعای پدر و مادر دارد و از آنها بخواهید شما را دعا کنند کسانی که تارک الصلوه هستند نماز نمی‎خوانند یا کاهلی می‎کنند، فهمیده شده که پدر و مادرشان اهل نماز نیستند. پدر و مادرها اینکه بچه‌ات را دکتر و مهندس کنی چند سال پز او را می‎دهی ولی اگر اهل تقوا و نماز شد ذخیره قیامت است. کسی را عذاب می‎کردند. حضرت عیسی رد شد. فرمود: صاحب این قبر را دارند عذاب می‎کنند برگشتند فرمودند عذاب از او برداشته شد. گفتند چرا آن وقت عذاب می‎شد ولی حالا نه. فرمود: بچه‎اش در مکتب با کلمه خدا آشنا شد اگر بچه شما با خدا آشنا بشود، شما را نجات می‎دهد تمام خدمات ما یکبار مصرف است. حالا فوتبالیست کره زمین شدیم، ده سال فوتبالیستیم یک تازه نفسی می‎آید و ما کنار می‎رویم. اما یوسف و حسین فهمیده قهرمان تاریخ است اگر با خدا باشیم تا خدا هست ما ثابت هستیم.
ما یک الگوهای صادق داریم آنها را متروک گذاشتیم و دنبال یک الگوهای دیگر رفتیم. در اسلام 33 آیه برای خمس و زکات داریم این را تبلیغ نمی‎کنیم بعد را جشن عاطفه‌ها ‎رویم تبلیغ می‎کنیم. جشن عاطفه‌ها کار خوبی بود اما کسی که الگوهای قرآنی را زمین گذاشت باید سراغ یک خدمات جنبی برود، ما درخت خوب را اره می‎کنیم، درخت آهنی را جایش می‎گذاریم.
پناه می‎بریم از اینکه الگوهای ما از طبیعی کنار گذاشته شود وتبدیل شود به الگوهای غربی و شرقی و یک بار مصرف. اگر من به شما گفتم سلام علیکم. متشکرم، خداحافظ شما، خدا به شما جزای خیر بدهد. دیگری می‎گوید مرسی. مرسی چیست؟ خداحافظ و خدا جزای خیر بدهد دعاست این را کنار می‎گذاریم و مرسی اصلاً بار معنوی ندارد من غصه می‎خورم از روشن فکرهایی که اصلاً فکر نمی‎کنند همینطور سوپردولوکس قیافه درست کرده. خدا می‎داند مدلهای غربی چیزی درونش نیست من یکبار گفتم اگر کسی ثابت کرد که خاصیت کراوات چیست؟ من با عمامه دو تا از آن را روی هم می‎گذارم و کراوات می‎بندم گرم می‎کند یا سرد می‎کند. علامت سواد است که بیسوادها هم دارند علامت سن است که جوانها هم دارند علامت تخصص است که بی تخصص‌ها هم دارند مثلاً علامت عمامه من این است که حدیث بلدم، آن لباسش علامت خلبانی، آتش نشانی، نظامی، پرستار، لباس یا باید علامت شغل باشد یا سن باشد یا گرم و سرد کنده. بی‌خاصیت‌ترین لباس کره زمین کراوات است این را توی مجله‌های اروپا نوشته‎اند. الگوهای الهی را تبدیل به الگوهای یکبار مصرف نکنیم و اگر هم تقلید می‎کنیم تقلید بدون فکر انجام ندهیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment