ازدواج در قرآن – 2

موضوع: ازدواج در قرآن(2)
تاریخ پخش: 76/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث ما ادامه بحث ازدواج است. بحث ازدواج بحثی است که همه خانواده‌ها درگیر آن هستند. ممکن است عده‌ای ازدواج کرده باشند ولی باز دختر یا پسر خواهند داشت. ازدواج مسئله مهمی است که به صورت معما در آمده است. بسیاری از خانواده‌ها فقیر هستند و می‌سوزند.
1- همتایی در انتخاب همسر
1- معنای همتایی: آن چیزی که در انتخاب همسر مهم است، رابطه مکتبی است. چیزی در قرآن کریم داریم به نام «کُفْواً» اینکه در سوره اخلاص می‌خوانیم: «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (اخلاص/4) خداوند هیچ همتایی ندارد. «کُفْواً» یعنی: همتا. در ازدواج، طرفین باید به هم بخورند. یعنی با هم «کُفْواً» (همتا) باشند. همتا یعنی چه؟ یعنی سنشان به هم بخورد؟ سن در ازدواج مسئله مهمی است. اما خیلی اصل نیست. ممکن است عروس و داماد زیاد تفاوت سنی نداشته باشند. مثلا 6 ماه، یک سال و… یک وقت ممکن است عروس یکسال بزرگتر یا کوچکتر باشد. همتایی شاید 20 تا 30 در صد متعلق به سن باشد.
انواع همتایی: 1- همتایی سنی. 2- همتایی در شهرت. 3- همتایی در ثروت. 4- همتایی در تحصیلات.
اینکه می‌گویند: عروس و داماد باید به هم بخورند، یعنی چه؟ یعنی سنشان به هم بخورد. نه اینکه حقا چند سال فرق داشته باشند. سنشان به هم بخورد.
همتایی در شهرت: یعنی چه؟ لازم نیست اگر کسی مشهور است، همسرش هم باید مشهور باشد. چون خودش نماینده است، همسرش هم باید نماینده باشد. و… همتایی در ثروت: این هم مورد نظر اسلام نیست. من دخترم را به پسری فقیر بدهم؟ بسمه تعالی بله. همتایی در تحصیل هم تا مقداری لازم است. آنچه که مهم است، همتایی در تفکر و عقیده است. یعنی هر دو یک آرمان داشته باشند. هردو یک سازی بزنند. و حال و هوای هر دو یکی باشد. متأسفانه در جامعه ما به پسران گمنام کمتر زن داده می‌شود. مثلا پسری می‌گوید: می‌خواهم داماد فلان(آدم مشهور) شوم! دختر دلش می‌خواهد عروس فلانی شود! آرزوی بسیار غلط. من برای کسانی که داماد آدمهای مشهور می‌شوند غصه می‌خورم. چون تا آخر عمرشان، نمی‌گویند: فلانی، می‌گویند: داماد فلانی. بابا من خودم کسی هستم. می‌گویند: نه. تو، داماد فلانی هستی. اگر خانه‌ای بخرد، می‌گویند: پدر زنش برایش خریده است! شخصی خانه‌ای خریده بود. کسی به او رسید و گفت: شنیدم خانه خریده‌ای! گفت: بله. گفت: لابد فلانی برایت خریده است! او عصبانی شد و گفت: غلط کرد که گفت! غلط کردم که از فلانی پول بگیرم! غلط کرد فلانی که به من پول داد! بابا من خودم یک آدم هستم، صرف اینکه فلان کس و کار من مشهور است، من هر وقت لباس نو پوشیدم، باید بگویند که فلانی به او پول داده است؟ !
2- آینده نگری و آخر بینی
شهرت یک بتی است پوچ. شهرت واقعا چیزی نیست. مثلا بنده مشهور هستم. در مقابل شهرت کوه هیمالیا شهرت من چیزی نیست. چون کوه هیمالیا را همه می‌شناسند. یعنی مشهور ترین ایرانیها یک هزارم کوه هیمالیا هم نمی‌شوند. مشهور، کوه هیمالیا. راه می‌رود، مردم نگاهش می‌کنند: فیل است. چون یک فیل هم وقتی در خیابان راه می‌رود نگاهش می‌کنند. بالا می‌رود: دود است. چون دود هم بـالا می‌رود ولی رو سیاه است. این مسئله شده است که چرا برخی دخترشان را به گمنام نمی‌دهند. این شرک است. آنچه مهم است، طرز فکر و عقیده است. قرآن می‌فرماید: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‌ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ» )توبه/24( به مردم بگو: اگر پدرت و بچه‌ات، برادرت، همسرت، فامیلت، اموالت، خانه‌ات و… را از خدا و جهاد در راه خدا بیشتر دوست داشتی، تو آدم خوبی نیستی، منتظر حالگیری خدا باش. «فَتَرَبَّصُوا» منتظر قهر خدا باش. پس آن چیزی که در اسلام گفته‌اند: (دختر و پسر باید به هم بخورند) یعنی فکرشان به هم بخورد. وگرنه حضرت خدیجه کبری(س)، از پولدارها و ثروتمندان بود و پیغمبر ما(ص) از فقراء. آنقدر فقیر بود که خداوند می‌فرماید «وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‌» )ضحى/8( یادت هست فقیر بودی، من وضعت را خوب کردم؟ خدیجه(س) پولدار، زن بی پول شد. چون به هم می‌خوردند. آنچه مهم است هم عقیده بودن در باورهاست. یک «آخُر» بین داریم و یک «آخَر» بین. بعضی‌ها در انتخاب همسر آخُر بین هستند. یعنی فقط امروز را در نظر می‌گیرند. آخَر بین بودن مهم است. قرآن نقل می‌کند: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‌ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ» )تحریم/11(
خداوند می‌فرماید: همه شما از این خانم یاد بگیرید. خانم، امام مردان(مومنین) شده است. «إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‌ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ» فرعون را نمی‌خواهم. بابا همه دنبال فرعون می‌گردند، کاخ دارد. می‌گوید: گور پدرش، نمی‌خواهم. من آخَر بین هستم. این کاخ و باغ آخر ندارد. حدیثی داریم از امام علی(ع) که می‌فرمایند: «لَا خَیْرَ فِی لَذَّهٍ بَعْدَهَا النَّارُ» (من‌لایحضره‌الفقیه/ج‌4/ص‌392) خیری نیست در لذتی که عاقتبش آتش و عذاب باشد. ممکن است این زندگانی امروز خیلی مرفه هم باشد ولی همه در آمدش حرام است. رفتم به یک کارخانه تولید صابون. چه صابونهایی! سوپر دولوکس! صادراتی! چه عطری، چه بویی، چه شکلی! خیلی قشنگ بودند. گفتم: در قدیم صابون را از پی می‌ساختند. گفت: حالا هم از پی می‌سازیم. گفتم: این همه پی را از کجا می‌آورید؟ گفت: از خارج، از غرب! گفتم: ذبح آنها که اسلامی نیست. گفت: بله. پی‌اش هم نجس است! گفتم: صابونها نجس است؟ گفت: بله! ‌ای بابا. گفت: یک موادی به آنها می‌زنیم، مولکولهایش را عوض می‌کنیم… گفتم: خیلی خب، عوض می‌کنید یا نمی‌کنید، یک مسئله فقهی است، از مراجع بپرسید، من بلد نیستم. یک وقت می‌بینی شخصی نماز می‌خوانند و در حال نماز زار زار گریه می‌کند. بعد می‌گوید: ببخشید وضو نداشتم! خوب که ضبط سخنرانی را: می‌گوید، ببخشید دکمه ضبط را نزده بودم! خیلی از زندگی‌های شیرین پوچ است. در انتخاب همسر آخَربین باشید.
جوان چیزی ندارد، دختر هم فقیراست. اما هر دو با کمالند. دختر جهاز خوبی دارد ولی کمال ندارد. همتایی در سن چند دسته است. البته سن هم باید بخورد. یک جوان که نمی‌تواند با پیرزن ازدواج کند. یکدفعه قصد قربتش بگیرد. کسی می‌خواست به امام حسین(ع) متوسل شود. گفت: یا امام حسین(ع): می‌خواهم ازدواج کنم، یک همسر خوب برایم انتخاب کن. یک گریه‌ای هم در حرم کرد. گفت: بالاخره با این گریه‌ای که کردم، یک جوری خواهد شد. آمد توی صحن، دید شخصی پیشنهاد ازدواج کرد و پیش خودش گفت: لابد دعایم مستجاب شده است! رفت عروس را ببیند، دید عروس پیر است! رفت توی حرم و گفت: حسین(ع) جان، این عروس به درد حبیب ابن مظاهر(ع) می‌خورد و برای او مناسب است. خلاصه تفاوت سنی(تاحدی) زیاد مهم نیست.
بلال اینقدر کمال دارد که پیامبر(ص) می‌فرماید: «سین» بلال به جای «شین» قبول است.
3- ازدواج و وظیفه مردم
مردم راجع به ازدواج چه وظیفه‌ای دارند؟
2- وظیفه مردم: وظیفه مردم در ازدواج، دلالی است. حدیث داریم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» (کافی/ج‌2/ص‌163) اگر کسی صبح کند و غم دیگران را نخورد، مسلمان نیست. برادر بزرگ داماد شده و مشغول زندگی خودش است. اصلا فکر نمی‌کند برادر کوچکش زن ندارد و ممکن است به گناه آلوده شود. می‌گوید: خَر ما که از پل گذشت! او هم یک کاری می‌کند! بابا طبقه بالا را خالی کن، برادرت در نوبت است. یک نفر به دیگران گفته بود که همه شما باید یک بیت شعر حفظ کنید. وقتی آمدند، گفت: شعرهایتان را بخوانید. یکی از آنها گفت: من نتوانستم شعر حفظ کنم. برای اینکه دیشب مادرم مریض شده بود. گفت: این حرفها سرم نمی‌شود! گفت: آقا مادرم مریض بود، او را به پزشک برده بودم و مشکل داشتم. پدرم مسافرت بود و برادرم سربازی بود، هرچه عذر خواهی کرد، آقا قبول نکرد. گفت: به یادم آمد، شعری حفظ کرده‌ام:
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی. من می‌گویم مادرم مریض بود، تو قبول نمی‌کنی، تو باغ نیستی.
کسی که با شکم پر بخوابد و همسایه‌اش گرسنه باشد، ایمان ندارد. همسایه کیست؟ از هر طرف تا 40 خانه همسایه است. من یک دوستی دارم که از زمان طاغوت با او رفیق هستم. او در شهر خودش در محله پولدارها و تجار یک خانه قشنگی ساخته بود. ما چند وقت پیش به خانه او رفتیم. گفتم: خانه‌ات محله اشراف است! خیلی توجیه قشنگی! کرد. البته شیطنت کرد. منتهی شیطنت و توجیه حزب اللهی قاطی پاتی است! گفت: من دیدم اگر آدم سیر بخوابد و همسایه‌اش گرسنه باشد، به جهنم می‌رود. تا 40 خانه همسایه محسوب می‌شود. گفت: من در جایی خانه ساخته‌ام که مطمئن باشم تا صدتا خانه این طرف و آن طرف من سیر باشند. ولذا به محله پولدارها آمدم. گفتم: توجیه خوبی است. قرآن می‌فرماید: «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً یَکُنْ لَهُ نَصیبٌ مِنْها» )نساء/85( کسی که شفاعت(دلالی) خوبی انجام دهد، خداوند به او اجر می‌دهد. و حدیث داریم: بهترین دلالی این است که انسان بین عروس و داماد دلالی کند. گاهی اوقات افرادی مثل رینگ دوچرخه هستند. رینگشان باریک است. توی یک دست انداز تاب می‌خورند. ولی افراد(تراکتوری) از دست اندازها به راحتی رد می‌شوند. آدمهای رینگ دوچرخه‌ای یکجا که دلالی می‌کنند و خراب می‌شود، می‌گویند: خدا جزا بدهد کسی که تو را برای من جور کرد! ما یکجا برای عروس و داماد دلالی کردیم، پدرمان در آمد. دیگر دلالی نمی‌کنم!
شخصی قسم خورد که دیگر فلان کار را انجام ندهد. آیه نازل شد: «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَهً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» (بقره/224) قسم نخورید. اگر هم قسم خوردید زود آن را بشکنید. ممکن است کسی بگوید: من دیگر بین عروس و داماد دلالی نمی‌کنم! این قسم که ارزش ندارد. می‌گوید: نذر کردم، عهد کردم بین خودم که دیگر دخالت نکنم. این نذر و عهد ارزش قانونی و شرعی ندارد. مثل این است که آدم با کله‌اش راه برود و پایش را هوا کند. بگوید: من قسم خوردم! اول انقلاب سران ارتش زمان شاه را گرفتند. گفتند: ما قسم خوردیم که به شاهنشاه وفادار باشیم! این قسم ارزش ندارد. می‌گوید:… به خانه شما نمی‌آیم. می‌گوییم: آقا برو آشتی کن. می‌گوید: من قسم خورده‌ام که به خانه‌اش نروم. این قسم لغو است. اگر کسی نذر کرد، عهد کرد و قسم خورد، به شرطی باید وفا کند که یک کار خوبی را نذر کرده باشد. و همچنین قسم چیزی را برای آدم واجب نمی‌کند. شخصی به من گفت: آقای قرائتی بیا مسجد محل ما سخنرانی. گفتم: من نمی‌توانم بیایم. مشکل و گرفتاری دارم. گفت: ترا به حضرت عباس(ع) بیا. گفتم: خوب، مگر قسم حضرت عباس(ع) برای من وظیفه می‌آورد؟ ! وگرنه من می‌گویم: ‌ای امام زمان(عج) تو را به مادرت قسم، امشب به خانه ما بیا. پس باید امام زمان(عج) بیاید به خانه ما؟ ! بله، احترام به قسم هم چیز دیگری است. اما قسم چیزی را واجب نمی‌کند.
اقدام: یکی دیگر از وظایف خانواده‌ها و جامعه اقدام برای ازدواج است. قرآن می‌فرماید: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‌ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» (نور/32).
4- ازدواج و وظیفه حکومت و مسئولان
وظیفه حکومت: وظیفه حکومت وام ازدواج است. پارسال دولت گفت: وام ازدواج می‌دهیم و بعضی‌ها 9 ماه دویدند و وام به دستشان نرسید. یاد این افتادم که زمان شاه، شخصی برفهای پشت بامش را به خانه دیگری ریخت. صاحبخانه هم رفت و شکایت کرد. اینقدر کار شکایت طول کشید تا وسط مرداد ماه قانون صادر شد که: او باید برفها را جمع کند و به بیرون بریزد. رفت گفت: بابا اصلا برفها آب شدند. این که نمی‌شود. قرآن می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَهً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» )بقره/245( وام بگیر. قرض کن. قرض الحسنه یعنی چه؟ در تفسیر مجمع البیان راجع به قرض الحسنه آمده است. می‌گوید: که قرض حسن این است که ده شرط داشته باشد. یکی از شرط هایش این است که زود داده شود تا کارش راه بیفتد. قرض الحسنه بانکها سال گذشته طول کشید. ولی تأمین اجتماعی کارش خوب بود. البته من از کسی تعریف و تمجید نمی‌کنم بلکه هر چه هست می‌گویم. پارسال وام ازدواج را خیلی لفت دادند. سؤال: قرض الحسنه چیست؟ این است که: 1- بی منت باشد. 2- سریع باشد.
4- وظیفه مسئولین: گاهی هم مسئولین باید دخالت کنند. روایت داریم: امیرالمؤمنین علی(ع) به دختر فقیری رسید و فرمود: سرپرست داری؟ او برادرانش را نشان داد. به برادرانش فرمود: اگر من نسبت به خواهر شما یک پیشنهاد دهم، می‌پذیرید؟ گفتند: بله. شما امیر المؤمنین هستید. مخلص شما هم هستیم. فرمود: خیلی خوب. خداوند را شاهد می‌گیرم، شما برادران هم شاهد باشید که خواهر شما را با 400 درهم مهر به عقد این پسر در آوردم. بعد شروع به خواندن صیغه نمود. بعد فرمود: مهریه را هم خودم می‌دهم.
چون معلوم شد داماد هم چیزی در بساط ندارد. بعضی کارها نمایندگی بردار نیستند. زمان جنگ یکی از دوستان روحانی ما که جوان خوش صدایی هم بود، به جبهه رفت. گفته بودند: گردانها برای دعای کمیل جمع شوند. به یکی گفت: شما چرا نیامدید؟ گفت: من نماینده فرستاده بودم! گفت: بابا دعای کمیل که نماینده بردار نیست. هر کسی برای خودش دعا می‌خواند و گریه می‌کند. بعضی کارها نماینده بردار نیست. مسئله رسیدگی به محرومین را شخصیت اول باید خودش بر عهده بگیرد. امیرالمؤمنین(ع) وقتی حکومت تشکیل دادند برای استانداران و قضات و… ابلاغیه صادر می‌کردند. یعنی عزل و نصب‌ها را با نمایندگی انجام می‌دادند. اما رسیدگی به فقرا را شخصا خودش انجام می‌داد. در بین مسئولین مملکتی ما یکی مقام معظم رهبری هستند که شخصا به منزل خانواده‌های شهدا سر می‌زنند. خودش هر چند شب یکبار به صورت ناشناس به خانه شهداء می‌رود. آیا وزرا هم اینکار را انجام می‌دهند؟ شاید. امام جمعه‌ها؟ شاید. ولی آن اصراری که ایشان دارند کسی ندارد. اصلا جزو برنامه‌های ایشان است. خود مسئولین باید این کارها را انجام دهند. برای انتخاب همسر یک بزرگتر عروس و داماد را باید راهنمایی کند.
5- شرایط مجلس عقد
و دختر هم اختیار دارد. و بدون اجازه او نمی‌توان کاری کرد و مثلا او را با شخصی ازدواج داد. دختری نزد رسول الله آمد و گفت: یا رسول الله پدرم مرا به زور زن فلانی کرده است! و من او را (همسرم) دوست ندارم و راضی به این ازدواج نیستم. حضرت فرمود: اگر او را دوست نداری که اصلا عقدتان باطل است. در عقد باید دختر قبول کند و خودش بگوید: بله. وقتی بنا شد عقد به هم بخورد، دختر گفت: نه، من داماد را دوست دارم. فقط می‌خواستم شما این مطلب را بگویید تا تاریخ و دنیا بفهمند که: پدر‌ها ظلم نکنند. پدرم مرا به زور به او عقد کرد. پدر حق زور گفتن ندارد. البته در انتخاب نظر پدر هم شرط است. در مراسم عقد یک فوت و فن‌های آخوندی هم هست.
ما یک جایی رفته بودیم عقد کنیم. من وکیل دختر بودم. که باید دختر «بله» می‌گفت. تا من صیغه را بخوانم. من به دختر گفتم: حاضر هستید من شما را به عقد دایم و فلان مهریه به عقد این آقا در آورم. عروس گفت: بله. من تا خواستم عقد بخوانم آن نماینده داماد(روحانی) گفت: صبر کن. دایی عروس کیه؟ شما اجازه می‌دهید؟ ! از دایی عروس هم اجازه گرفت. عموی عروس، شوهر خاله، شوهر عمه! دیدم: از همه اجازه می‌گیرد، من در گوشش گفتم: آقا این همه برای چه است؟ ! گفت: ببین اینها احترام است. من اگر عقد بخوانم و اینها هم یک شیرینی بخورند و بروند، می‌گویند: ما رفتیم ولی کسی به ما محل نگذاشت. ولی وقتی گفتیم: شوهر خاله، شما اجازه می‌دهید؟ گفت: بله. یک ژستی هم پیرمردها می‌گیرند و می‌گویند: بله، باشه. این وقتی یک ژستی گرفت و گفت: بله، آن وقت هر کدام چیزی می‌آورند و جهیزیه کامل می‌شود. گفتم: اینها را من نخوانده بودم.
در مراسم عقد چانه نزنید. دخالت بیجا نکنید. چشم و هم چشمی نداشته باشید. هر کسی باید خودش فکر کند. هر کسی در هر جا استعداد دارد، دنبال همان کار برود.
6- ممنوعیت و پرهیز از برخی شرایط
روی چشم و هم چشمی نباشد. به یک دختر دبیرستانی گفتم: چرا ازدواج نمی‌کنی؟ گفت: خانم مدیر من هنوز ازدواج نکرده! دوتا معلمین من هنوز ازدواج نکرده‌اند! آخر من خجالت می‌کشم. گفتم: تو چه کار به او داری؟ شما اگر خنده‌ات گرفت باید بخندی، کار نداشته باش که بغل دستی تو می‌خندد یا نه. شما چقدر تقلید می‌کنید؟ اگر تشنه‌ات شد، آب بخور. ما نباید طبیعیات و فطریاتمان را فدای این و آن نکنیم. یکی از فکرها‌ی غلط این است که بگوییم: همکلاسیم هنوز عروس نشده، برادر بزرگم هنوز داماد نشده. ممکن است که او نخواهد که ازدواج کند. پدری پسرش را صدا می‌کرد و می‌گفت: بلند شو، خورشید در آمد، بلند شو نماز صبحت را بخوان، گفت: من خوابم می‌آید. حالا شاید خورشید دلش می‌خواهد سحر در بیاید. حالا شاید او نمی‌خواهد ازدواج کند. اینها همه بت هستند. بتهای ازدواج: 1- پدر بزرگ مُرد. 6 ماه عروسی عقب افتاد. 2- همسایه از دنیا رفت، 6 ماه دیگر. 3- بستگان هنوز عروسی نکردند: 7 سال 4- خانم معلم: 4 سال 5- برادر بزرگ! ! … ولش کنید. اینها همه بت هستند. هرکس خواستگار برای دخترش آمد، اگر پسر خوب بود، بسم الله.
کتاب آیین همسر داری از آیت الله امینی را بخوانید تا عروس و داماد با آیین همسر داری و وظایف خود آشنا شوند. اگر خانم حامله شد کتاب کودک آقای فلسفی را بخواند. این همه پول سیسمونی(جسم) بچه می‌دهید، 2 هزار تومان هم کتاب بخرید.
از ازدواج نترسید و اگر فقیر هستید توکل کنید، خداوند شما را یاری می‌کند و شما را غنی می‌کند. امیرالمؤمنین می‌فرماید: از هر چه ترسیدی بپر توش(داخل آن شو). کسانی که نمی‌توانند عفت به خرج دهند و راه عفت هم این است که خود را تحریک نکنند. دل دست خدا است: «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» (روم/21). ازدواج بر اساس مهربانی است.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment