ارزش ها، ملاک و معیار

موضوع: ارزش‌ها، ملاک و معیار
تاریخ پخش: 74/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- گذشت و انفاق
بحثی که در این جلسه داریم، بحث ارزش‌هاست. چه چیز ارزش است؟ ارزش‌های واقعی و ارزش‌های خیالی چه هستند؟ در این زمینه آیات و روایات زیادی هم وجود دارد. انشاءالله یک بحثی دشته باشیم که مفید باشد. ملاک ارزش هاست. چه چیزی ارزش دارد؟ در قرآن چیزی که خیلی به آن بها داده می‌شود، چیزی به نام گذشت است. آدم گذشت کند. حالا گذشت شاخه‌هایی دارد. گذشت از مال مهم است. در قرآن آیات زیادی است که به انفاق سفارش می‌کند و از بخل می‌هراساند. انفاق خیلی حرف دارد. قرآن می‌گوید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل‌عمران/92) از چیزی که دوست داری به دیگران بده. از غذایی که به سالم بودن آن شک داری به فقیر نده. حتی به حیوان هم نباید بدهی. تا چه برسد به انسانی که ولی خداست. نگو: این لباس به من تنگ شده است. من می‌خواهم آن را به فقیر بدهم. از بهترین مال خود انفاق کنید. قرآن می‌فرماید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً» (دهر/8) فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین در لحظه‌ی افطار که گرسنه بودند و نیاز به غذا داشتند، غذا را به فقیر می‌دادند. کلمه‌ی «عَلى‌ حُبِّهِ» بارها در قرآن تکرار شده است. چه مالی را به چه کسانی بدهیم؟ به کسانی که «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (بقره/273) کسانی که صورت خودشان را با سیلی سرخ نگه داشتند. بعضی از فقیرهای حرفه‌ای پولدار هستند. «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَِ» قرآن می‌گوید: به کسی کمک کن که آدم‌های بی خبر خیال می‌کنند وضع آنها خوب است. چقدر بدهیم؟ «مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» (طلاق/7) با چه هدفی بدهیم؟ «فی‌ سَبیلِ اللَّهِ» (بقره/195) برای خدا بدهیم. گذشت از مال ارزش است. کسی که پول خرج نکند، آلوده است. به مرض بخل آلوده است. و لذا قرآن می‌گوید: پیغمبر از مردم صدقه و زکات را بگیر. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها» (توبه/103) «تُطَهِّرُهُمْ» که اینها را پاک کنی. نه اینکه مالش پاک شود. خودش پاک شود.
2- گذشتن از جان
آدم بخیل آلوده است. گذشت از مال ارزش است. دومین مطلب گذشت از جان است. کسانی که در جبهه از جانشان گذشتند، ایثار بزرگی کردند. دانش آموزان در روز سیزده آبان حضور داشته باشند. خلبان‌ها و هر نژادی در هر منطقه‌ای از جانش می‌گذرد. قرآن نقل می‌کند که وقتی گفتند: ابراهیم را در آتش می‌اندازیم. گفت: بیاندازید. قرآن از کسانی که از جان خود می‌گذرند، خیلی تعریف می‌کند.
فرعون وقتی که فهمید ساحران به موسی ایمان آوردند، گفت: حالا که ایمان آوردید، شما را تکه تکه می‌کنم. گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» (طه/72) «فَاقْضِ» قضاوت کن. هرطوری که تو قضاوت می‌کنی. یعنی هر دستوری می‌خواهی بدی، بده. ما نمی‌ترسیم. گفت: شما را قطعه قطعه می‌کنم. برعکس قانون عمل می‌کنم. یعنی دست راست شما را با پای چپ شما قطع می‌کنم. هر دو دست شما را قطع نمی‌کنم که بتوانید راه بروید. هر دو پای شما را قطع نمی‌کنم که بتوانید سینه خیز بروید. من خلاف قانون عمل می‌کنم. دست راست و پای چپ شما را قطع می‌کنم. بعد شما را به درخت آویزان می‌کنم. گفتند: هرکار می‌خواهی بکنی، بکن. ما از تو نمی‌ترسیم. گذشت از جان خیلی مهم است. قرآن از علی ابن ابیطالب که نترسید و در بستر پیغمبر خوابید و پیغمبر هچرت کرد، تعریف می‌کند. در این زمینه آیه‌ای به نام «لیله المبیت» نازل شد. گذشت از جان خیلی مهم است. آیات زیادی داریم که می‌گوید: کسی که از جانش بگذرد، خدا خریدار اوست. خدا خوب خریداری است.
ما دو مشتری داریم. دنیا بازاری است که ما مشتری و فروشنده آن هستیم. اما ما بالاجبار باید بفروشیم. آدم در بازار می‌تواند بگوید: من این جنس را نمی‌فروشم. اما شما نمی‌توانی بگویی: من عمرم را صرف نمی‌کنم. بخواهی یا نخواهی، دقیقه به دقیقه باید عمرت صرف شود. یعنی شما فروشنده‌ی اجباری هستی. عمرمان را به چه کسی بدهیم. دو مشتری داریم. بعضی‌ها خدا را قبول می‌کنند و بعضی‌ها غیر خدا را قبول می‌کنند.
3- امتیاز کار برای خدا
آن کسی که کار را برای خدا انجام داد، پنج امتیاز دارد. خداوند جنس کم را می‌خرد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزال/7) اگر شما یک کار کوچکی برای خدا بکنی، خدا قبول می‌کند. اما خلق کار کم را قبول نمی‌کند. اگر خانم شما به شما گفت: برو دو کیلو انگور بگیر. شما رفتی یک سیر انگور خریدی، یک نگاهی به تو می‌کند که تا عمر داری فراموش نکنی. مردم کار کم را قبول نمی‌کند. اگر گفتند: چای بیاور. شما در چای را نصفه بریزید، کسی چای برنمی‌دارد. خلق کم را قبول نمی‌کند. ولی خدا «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ» اگر ذره هم باشد، قبول می‌کند. خلق جنس معیوب را برنمی دارد. وقتی شما برای خرید میوه می‌روی، اگر خراب باشد، آن را کنار می‌زنی. اما خدا جنس معیوب را هم قبول می‌کند. امام که نماز می‌خواند، می‌گوید: خدایا نماز خواندم. اگر معیوب است با عیب هایش بردار. اگر در رکوع و سجودش خللی وجود داشت، خدایا با عیب هایش قبول کن. خدا جنس معیوب را هم برمی‌دارد. خدا جنس ناقص را هم برمی‌دارد و به آن کمال می‌دهد. «رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا» (تحریم/8) چون انسان در دنیا یک مقدار می‌تواند کار کند. خدا انشاءالله قسمتتان کند که به مکه بروید. قدیم در مکه حاجی‌ها یک چراغ قوه هم با خودشان می‌بردند. دلیلش هم این بود که شب عید قربان حاجی‌ها در بیابانی به نام بیابان مشعر هستند. در تاریکی باید شن جمع کنند و لذا حاجی‌های ایرانی یک چراغ قوه می‌بردند که آنجا در تاریکی و در خاک و تیغ مشکلی نداشته باشند. یک حاجی به یک حاجی گفت: چراغ قوه‌ات را به من بده تا من دو سه تا شن جمع کنم. گفت: چرا از ایران چراغ قوه نیاوردی. باید از ایران چراغ قوه بیاوری. عین این حرف را در قیامت می‌زنند. قرآن می‌گوید: منافقین به مؤمنین می‌گویند: مؤمنین «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ» (حدید/13) یک نگاهی بکنید تا ما هم از نور شما استفاده کنیم. شما باید از ایران نور بیاورید. حالا آنهایی که در دنیا نورشان کم است، قرآن می‌گوید: مؤمن «یَسْعى‌ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ» (حدید/12) بعد می‌گوید: «رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا» (تحریم/8) یعنی خداوند جنس کم را تمام می‌کند. پس ببینید امتیازات فروش با خدا است. کسانی که با خدا معامله کردند. امتیاز می‌گیرند. امتیازاتی که خدا می‌دهد: 1- کم را هم می‌فروشند. 2- معیوب را هم می‌فروشند. 3- ناقص را کامل می‌کند. «أَتْمِمْ لَنا نُورَنا» هوش را امتحان می‌کند. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ» خدا کم را هم می‌خرد. معیوب را هم می‌خرد. امام در دعا می‌گوید: خدایا اگر در رکوع و سجودم وقفی بود، آن را قبول کن. جنس ناقص را کامل می‌کند و بعد گران می‌خرد. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» (توبه/111) خدا از مؤمنین مال و جان را به بهای بهشت می‌خرد. اما خلق خدا مال و جان را به چه قیمتی می‌خرند. دنیا واقعا ارزش ندارد. آدم وقتی به خیلی از چیزها می‌رسد، تازه می‌فهمد که آن چیز پوچ است. مثلاً وقتی یک آدم قهرمان راه می‌رود، همه به او نگاه می‌کنند. اگر یک فیل هم در خیابان راه برود، همه به این فیل نگاه می‌کنند. یعنی یک آدم قهرمان مشهور با یک فیل مساوی است. جز اینکه یک هدف مقدسی داشته باشد. مثلاً در تلویزیون نشان می‌دهند که یک نفر از دیوار بالا می‌رود. خوب یک میمون هم از دیوار بالا می‌رود. دود هم در جامعه بالا می‌رود ولی روسیاه است. خوش به حال کسی که بفهمد چه کار می‌کند. اگر نصب شود و عزل شود، داد و فریاد نکند. تلخی عزل به قدری بی مزه است که تمام خوشی‌های روز نصب از دهانش در می‌آید. آن زمانی که رأی اعتماد می‌گیرد، همه خوشحال هستند. اما آن روزی که وزیر را استیضاح می‌کنند، درد می‌برد. زجری می‌کشد که تمام لذت‌هایی که در دوران عزل داشت از یاد می‌رود. کیف پیپ کشیدن را فقط هویدا کشید. الآن هرکس مسئول باشد، پدرش در می‌آید. به هرحال اگر کسی از جان خود بگذرد، خداوند آن را به بهای بهشت می‌خرد. گذشت از مال و جان خیلی مهم است. گذشت از شهوت هم همینطور است. یکی از ارزش‌ها این است که انسان جذب نشود.
4- کارهایمان برای خدا باشد
دختری را دوست دارد ولی این دختر فاسد است. حدیث داریم دختر زیبا که از نظر خانواده فاسد باشد، مثل گل زیبایی است که ریشه‌هایش در کود است. یک آیه در قرآن داریم که برای مسائل جنسی است. «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» (بقره/110) «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» یعنی نگاه کن. مسئله غریزه شهوت نیست. مسئله این است که برای خودت چه پیش می‌فرستی. یعنی این ذخیره‌ی قیامتت است. بچه عروسک نیست. این ذخیره‌ی قیامت است. یعنی هیچ کار ما بی هدف نیست. مکتب ما مکتبی است که می‌گوید: اگر بخواهی گوشت مرغ و گوساله‌ای را مصرف کنی، باید رو به قبله ذبح شود. یعنی اینطور نیست که بگوییم: باید شکم پر شود. نخیر! نباید شکم پر شود. همین شکم هم باید از گوشتی که ذبح آن ذبح اسلامی است، پر شود. باید سر حیوان رو به قبله باشد و بسم الله بگویی. هدف دارد. مسلمان بی خود شیرجه نمی‌رود. تا بخواهد شیرجه برود قصد غسل هم می‌کند. اخیراً وقتی ورزشکارهای ما می‌خواستند در یکی از استان‌ها مسابقه بگذارند، گفتند: چرا بگوییم: از این منبع آب تا آن منبع. از این پل تا آن پل، می‌گوییم: شروع مسابقه از این مسجد تا آن مسجد باشد. گروهی خداپرست از شر طاغوت فرارکردند و به غاری رفتند تا در آن زندگی کنند. این افراد به اصحاب کهف معروف شدند. بعداً که می‌خواستند به نام نامی اینها یادبودی بسازند، گفتند: «فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً» (کهف/21) یک ساختمان به اسم یادبود بسازیم. بعد می‌گوید: چرا بی خود ساختمان بسازید. «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً» (کهف/21) یک مسجد برای یاد بود آنها بسازید. برج آزادی که در میدان آزادی هست، زمان شاه ساخته شد. این برج علامت ایران است. اما اگر قرار است در جمهوری اسلامی برجی ساخته شود، باید روی آن الله اکبر باشد. زیر آن یک نماز خانه باشد. ما بی خود آجر هوا نمی‌کنیم. باید یک هدفی داشته باشیم. هیچ چیز مسلمان نباید از بین برود. من که صورتم را می‌شویم چرا قصد وضو نکنم. من که دارم قدم می‌زنم، به خانه‌ی عمویم هم بروم و یک سلامی بکنم. یک صله‌ی رحم هم انجام دهم. چرا نگاه‌های من ساده باشد. نگاه‌های من عمیق باشد. اگر قرار باشد که من بدون توجه نگاه کنم، یک حیوان هم بی توجه نگاه می‌کند. انسان در پشت نگاهش باید یک چیز دیگر هم ببیند. هیچ چیز مؤمن حرام نمی‌شود. حتی غذایی که می‌خورد برای کیف کردن نیست. می‌گوید: این غذا را می‌خورم تا جون داشته باشم کار کنم. یک هدفی را دنبال می‌کند. یک وقت می‌گویند: آقا چرا سازمان آب آمدی؟ چرا به سازمان برق آمدی؟ برای مصاحبه نزدیک در می‌گویند: آقا ببخشید جنابعالی چه کسی هستید؟ می‌گویی: من جزو پرسنل و کارمندهای این اداره هستم. چرا به اینجا آمدی؟ می‌گوید: برای چه نباید بیایم؟ بالاخره باید خرجی زن و بچه را بدهم. اینکه می‌گوید: برای خرجی آمده است، معنایش این است که اگر روزی خرجی ندهد، از همون صبح سر دوچرخه‌اش را برمی‌گرداند. ولی اینکه بگوید: آمده‌ام تا به مردم خدمت کنم، ارزش دارد. بگوید: بالاخره مردم هم نیاز به آب دارند. من مسئول تصفیه‌ی آب هستم. باید یک خدمتی بکنم. هرجا بخواهی پول هست. اما شغل باید شغلی باشد که مقدس باشد. قرآن می‌گوید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‌ سَبیلِ الطَّاغُوت» (نساء/76) در جبهه یک عده به عشق صدام شهید شدند. یک عده هم به عشق خدا شهید شدند. هر دو به بدنشان گلوله وارد شد. اما جهت‌هایشان فرق می‌کند. خوشا به حال کسی که بفهمد چه می‌کند. اگر راه می‌رود، اگر حرفی می‌زند، اگر فکری می‌کند، خوب باشد. وقتی آدم به بچه‌ی خود نگاه می‌کند، می‌گوید: قربانت بروم. خوب مرغ هم جوجه‌هایش را دوست دارد. این یک علاقه‌ی طبیعی است و عیب ندارد. اما یک وقت که بچه‌اش را بوسید، می‌گوید: الله اکبر! خدا از یک تک سلول چه درست کرده است. یعنی نگاه می‌کند که از یک اسپرم چه درست شد. نباید نگاهای ما نگاه‌های ساده باشد. حدیث داریم که نگاه مؤمن عبرت است. یعنی نگاهش بیخ دارد. به هرچه نگاه می‌کنیم همین طور است.
5- تظاهر به کار خیر
اگر می‌بینیم که اسم دخترها و پسرهای خود را اسم‌های مذهبی نمی‌گذارند، برای این است که گرایش روحی پدر و مادر ضعیف است. گرایش معنوی ضعیف است. عارت می‌شود که اسم او را فاطمه بگذاری. حدیث داریم افرادی هستند که هیچ کار خیری نکردند. اما اسم بچه‌هایشان را زهرا می‌گذارند. درست است که این آدم کار خیری نکرده است. اما برای همین که به حضرت زهرا احترام گذاشته است و اسم بچه‌ی خود را زهرا گذاشته است روز قیامت نجات پیدا می‌کند.
گاهی می‌بینی که افراد مذهبی می‌گویند: اسم خواهر من فاطمه است. نمی‌شود که دو فاطمه در خانه داشته باشیم. چطور نمی‌گویی: والله خواهرم دیپلم گرفت. اما ما هنوز سیکل داریم. چطور در مسائل مادی نمی‌گویی: خواهر من پولدار است. اما در نام گذاری می‌گویی: که ما یک فاطمه داریم. در یکی از روزنامه‌ها اسم صد بچه را که شاگرد اول بودند، دیدم. برای بعضی از پدر و مادرها غصه خوردم که اسم بچه هایشان را چنین اسم‌هایی می‌گذارند. نمی‌دانند که چه اسم‌هایی روی بچه‌های خود می‌گذارند. اگر پدر و مادر بدانند اسم بچه‌های خود را اینگونه نمی‌گذارند. مثلاً اسم بچه‌اش را لیتا می‌گذارد. لیتا یعنی چه؟ در هر لغتی وارسی می‌کنیم چنین کلمه‌ای را پیدا نمی‌کنیم. این کلمه مایه ندارد. دلش می‌خواهد که بچه‌اش روشنفکر شود. فکر می‌کند که اگر اسمی باشد که هیچکس آن را نفهمد، می‌گویند: ایشان خیلی روشنفکر است. مثل جوان‌هایی که فکر می‌کنند اگر سیگار بکشند، مرد شده‌اند. این اشتباه است. شرف و ارزش انسان به این نیست. از مال گذشتن و رو به مال رفتن که هنرنیست. دل کندن مهم است. دل کندن و جذب مال نشدن مهم است. یعنی خودت را بالاتر از مال بدانی. وقتی به یوسف مسئله‌ی شهوتی پیشنهاد شد، یوسف گفت: «قالَ مَعاذَ اللَّهِ» (یوسف/23) این گذشت از شهوت است. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می‌فرماید: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَهِ» (نهج‌البلاغه/ حکمت 474) اگر کسی بتواند جلوی شهوت خود را بگیرد، ثواب شهید را برده است. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «مَا مِنْ عِبَادَهٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّهِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ» (کافی/ ج‌2/ ص‌80) عبادتی نزد خدا بهتر از این نیست که انسان بتواند شکم خود را نگه دارد یا شهوتش را کنترل کند. گذشت از خواب هم یکی دیگر از موارد است. من تعجب می‌کنم که شب‌های طولانی سه ساعت فیلم می‌بیند. اما اگر بخواهد پنج دقیقه نماز بخواند، برایش سنگین است. اگر پشت فرمون نشستی، چراغ قرمز روشن شد، معلوم است که ماشین یک اشکالی دارد. شما با هرکس و ناکسی حرف می‌زنی. اما حال نداری که با خدای خودت صحبت کنی. توفیق عبادت از شما سلب شده است. قرآن می‌فرماید: نماز نخواندن گناه کبیره است. شما سه ساعت در صف شیر می‌ایستی. اما حال نداری که پنج دقیقه نماز بخوانی. اصلاً شاید اگر در صف نماز بایستی، خدا هم این صف را از راه تو بردارد. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ» (الرحمن/60) کسی که در صف نماز نمی‌رود، در صف شیر می‌ایستد. قرآن می‌گوید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/96) اگر فتیله‌ی ایمان و تقوا را بالابکشی، من نمی‌گذارم که تو اینقدر در صف شیر و نان بروی. «لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» آنقدر خیر و برکت می‌دهم که تو در صف نایستی. باید یک مقداری گرایش‌های مذهبی را زیاد کنیم. به مکتبی بودن تظاهر کنیم. چطور آن کسی که لاابالی است، تظاهر می‌کند. پس ما هم به مکتبی بودن خود تظاهر کنیم. بچه‌های مسلمان بیایند از همین امشب تصمیم بگیرند که در خیابان اذان بگویند. اگر پشت فرمان هستیم و از رادیو اذان پخش می‌شود، صدای ضبط را زیاد کنیم تا همه صدای اذان را بفهمند. وقتی یک ماشین در جاده موسیقی می‌گذارد و صدای آن را زیاد می‌کند، ما هم صدای ضبط را زیاد کنیم. ما خودمان خجالت می‌کشیم که اذان بگوییم. اما اذان گفتن از رادیو که دیگر خجالت ندارد. ما باید تظاهر کنیم. چون آن کسی که بد است به بدی خود تظاهر می‌کند. اما آن کسی که خوب است خوبی‌اش را تظاهر نمی‌کند. بدحجاب موی خود را نشان می‌دهد، آنوقت نمازخوان می‌رود و پشت پای او نماز می‌خواند. شما باید در خیابان بیایی و نماز بخوانی. چون او عیبش را نشان می‌دهد، شما هم باید خوبی خود را نشان بدهی. دیدید که بعضی‌ها چطور بدی خود را نشان می‌دهند. ماهواره هایشان را بالای پشت بام می‌برند. یعنی یک چیز بد را توسعه می‌دهند. می‌خواهند به همه بفهمانند که ماهواره دارند. مثلاً می‌خواهی با ماهواره چه کنی؟ می‌خواهی یک عکس فاسد را به دخترت نشان دهی؟ آیا با این کار دختر شما مسلمان می‌شود؟ برای دنیایت خوب است یا برای آخرتت توشه‌ی راه می‌شود؟ من فکر می‌کنم که حتی اگر کسی هم دین نداشته باشد. نباید ماهواره نگاه کند. حالا فرض کنیم که ماهواره گناهی هم ندارد. اما نباید نگاه کرد. مثل آدمی که بوی کباب به مشامش می‌خورد و پول می‌دهد و کباب می‌خرد. اما یکی هم گدا است و پول ندارد که کباب بخرد. تو که نمی‌توانی برای چه خودت را تحریک می‌کنی؟ اصلاً آدم عاقل نباید نگاه کند. در یکی از کشورهای اروپا یک همه پرسی کردند. هشتاد و پنج درصد کشورهای پیشرفته گفتند که ما مشکل خانوادگی داریم. یعنی به قدری مسائل خانوادگی سست شده است که هرمردی با هرزنی و هرزنی با هرمردی رابطه دارد. به قدری آزادی وجود دارد که همه جا فساد است. مرحوم مطهری نوشته‌اند که طلاق گرفتن در آمریکا با تاکسی گرفتن در ایران مساوی است. وقتی آزادی جنسی شد، هیچکس اجازه ندارد که اسیر شود. می‌گویند: من تو را نمی‌خواهم. مثل پدران و مادران ما نیستند که پنجاه سال، شصت سال با همدیگر زندگی کنند و بعد هم برای فراغ همدیگر گریه کنند. وقتی هم که پیر می‌شوند، فرزندانشان مثل سطل زباله آنها را دور می‌ریزند. آنها را به خانه‌ی سالمندان می‌برند. البته گاهی وقتها بردن به خانه‌ی سالمندان درست است. به خاطر اینکه در خانه امکانات بهداشتی نیست. گاهی وقتها ممکن است یک کسی واقعاً مشکلاتی داشته باشد. خانه‌اش جا ندا شته باشد. پله داشته باشد. پدرش نتواند از پله بالا برود. همسرش مریض باشد و نتواند از آنها نگهداری کند. من کسانی را که استثنا هستند کنار می‌گذارم. مرگ عاطفه در کشورهای غربی زیاد شده است. وقتی آدم یک کسی را دوست دارد، به او تلفن می‌زند. نمی‌گوید: خیلی خوب! حالا باشد. اگر او را دوست داری، چرا با او اینطور حرف می‌زنی؟ «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» (فاتحه/7-5) چرا اینطور حرف می‌زنی؟ کسی که خدا را دارد، باید خوب نماز بخواند. وقتی آدم وضو می‌گیرد وقت خواب هم دو رکعت نماز بخواند. حدیث داریم یکی از راه‌هایی که دعا مستجاب می‌شود این است که انسان وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند. بعد بگوید: خدایا این دعا را مستجاب کن. امیرالمؤمنین می‌فرمود: هروقت کار من به مشکل می‌خورد دو رکعت نماز می‌خوانم و دعایم مستجاب می‌شود. پیغمبر هم همین را می‌فرمود. بوعلی سینا هم می‌گفت: من هروقت مطلبی را نمی‌فهمم دو رکعت نماز می‌خوانم تا دقیق متوجه آن مطلب شوم. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (ذاریات/18) قرآن سفارش می‌کند و از کسانی که سحرها استغفار می‌کنند، تعریف می‌کند. «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ» (ذاریات/17). مقدار کمی از شب می‌خوابند. «مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‌ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» (اسراء/79)
گذشت از همسر و فرزند را بگوییم. گاهی بچه باید در فراغ مادرش بماند. مادر باید در فراغ بچه‌اش بماند. ممکن است که مرد خانه چند شب کشیک باشد و به خانه نیاید. خانم خانه باید بتواند که بدون او در خانه بماند و از خانه و فرزندان مراقبت کند. اینها تکامل است. در اسلام این‌ها گذشت است. گاهی یک لقمه‌ای حرام است و انسان باید از آن بگذرد. گاهی انسان درآمدش حرام است. بنابراین باید شغل خود را کنار بگذارد.
6- روزی مقدر است، حرام نخوریم
حدیث داریم برای هرکسی رزق حلال مقدر شده است. کسانی که با تیزبازی، زد و بند، پارتی بازی، رشوه، کم فروشی، گرانفروشی، احتکار، کلک زدن می‌خواهند یک لقمه‌ی حرام بدست بیاورند، باید بدانند که خداوند از حلال آنها کم می‌گذارد. دو میلیون حرام پیدا کردی، خدا از دو میلیون حلال تو کم می‌گذارد. یعنی اگر این حرام را انجام نمی‌دادی، الآن به مشکل برنمی‌خوردی. کسی که درآمد حرام داشته باشد، یک چیز باارزش خود را از دست می‌دهد. یعنی آن درآمد را برای آن چیز خرج می‌کند. مثلاً سانحه‌ای رخ می‌دهد که در آن سانحه یکی از عزیزان از دست می‌رود. یا آن درآمد را خرج بیمارستان می‌کند. حدیث داریم که روزی هرکسی از حلال اندازه گیری شده است. کسانی که عجله می‌کنند تا حرام بگیرند. بدانند که خداوند از رزقِ حلالشان کم می‌گذارد. چهل و پنج تومان حرام بدست آوردم. چهل و پنج هزارتومان را خرج یک تصادف می‌کند. امام کاظم فرمود: هرکس یک درهم در راه حلال ندهد، خداوند قول داده است که این دو درهم را در راه باطل خرج می‌کند.
خانم می‌خواهد نماز بخواند. می‌گوید: حالا بگذار یک خورده استراحت کنم. می‌خوابد به هوای اینکه استراحت کند. می‌بیند که باد لباس‌هایش را بر زمین انداخته است. دوباره لباس‌ها را از اول می‌شوید. به بچه‌اش لقمه حرام می‌دهد به هوای اینکه بچه‌اش زرنگ شود. اما بچه‌اش رفوزه می‌شود. دوباره باید خرج کند تا بچه‌اش قبول شود. اینها چوب خداست که صدا ندارد. حدیث داریم که تمام حوادث تلخ چوبی است که خدا می‌زند. اما چشم می‌خواهد که آنرا ببیند.
شخصی بی پول شد. در حرم امیرالمؤمنین رفت و گفت: یا علی! شنیدم شما که زنده بودی در خانه‌ی فقرا پول و خرما و نان و آرد می‌دادی. حالا من در خانه‌ی تو آمدم. «فلوس ماکو» پول ندارم. فقر به من فشارآورده است. بعد گفت: یا علی یک کاری بکن که به دست من پول برسد. امشب یک صد تومانی به دست من برسد. خیلی متوسل شد که یک صدتومانی بگیرد. می‌گفت: می‌خواهم یک نفر در همین حرم به من بگوید: این صدتومان را بگیر. خوب که گریه کرد و متوسل شد، یک نفر گفت: سلام علیکم. گفت: من چند روز پیش ایران بودم. ابوی شما را دیدم. گفتم: که من به کربلا می‌روم و ممکن است که پسر شما را که در نجف درس می‌خواند، ببینم. آیا کاری با آقازاده‌تان ندارید؟ صدتومان داد تا به شما بدهم. این را به او بده. پسر پول را گرفت و گفت: یا علی! این را پدر من داده است. صدتومان هم شما بده. این پول را پدر من داده است. انسان زود غافل می‌شود. پول را در کیسه گذاشت و به مدرسه آمد. دید پول نیست. دویدم و به حرم رفت. خیلی ناراحت شد. داغ این پول را دید. صدتومان پول خیلی زیادی بود. خلاصه دو سه روز صبرکرد. به استادش گفت: آقا چند شب پیش من یک چنین کاری کردم. گفت: باید در حرم بروی و به زبان فارسی توبه کنی. توبه عربی «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» است. گفت: به حرم برو و به زبان فارسی توبه کن. یک کلمه‌ای بگو که در عرب نباشد. یک خورده به غرورش برخورد. گفت: ما که توبه نمی‌کنیم. بالاخره گفت: حالا امتحان می‌کنم. در حرم رفت و گفت: یا علی درست است که این پول را پدر من داده است. اما یک میلیون شرط باید با هم هماهنگ شود که این به من برسد. باید ایشان پدر من را در بازار ببیند. به پدر من بگوید که به کربلا می‌رود. پدر من یادش بیاید و آن پول را به او بدهد. من و ایشان همدیگر را در حرم ببینیم. این کارها همه در دست توست. من بد مستی کردم. معذرت می‌خواهم. توبه فارسی کرد. گفت: تا صیغه‌ی فارسی را خواندم، یک زن عرب به من گفت: آقا چند شب پیش من به حرم آمدم. مقداری پول اینجا پیدا کردم. فریاد زد و گفت: یا علی این پول از تو است. ما گاهی وقت‌ها تا خدا حالمان را نگیرد، تسلیم نمی‌شویم. علت گرانی چیست؟ گرانی به خاطر این است که یک سیل می‌آید و ما میلیاردها ضرر می‌کنیم. یک نفر در تلویزیون می‌آید و می‌گوید: ما باید برای جلوگیری از سیل سد بسازیم. درست است که ما باید جلوگیری کنیم. اما من می‌گویم: شاید سیل سیلی خدایی بود. کشاورزی که درآمد دارد و به فقرا کمک نمی‌کند. زکات نمی‌دهد. سیل می‌آید.
امام صادق فرمود: مالی در آب و خشکی تلف نمی‌شود مگر اینکه طرف زکات نداده باشد. یک کسی به چلوکبابی رفت تا غذا بخورد. سرش را پایین انداخت و رفت. گفتند: آهای! گفت: بله! گفتند: بیا! گفت: پولش را بده. غذاخوردی سرت را پایین انداختی و می‌روی. گفت: درست می‌گویی. گفت: خوب پول بده. گفت: درست می‌گویی. هرچه گفتند: پول بده. گفت: درست می‌گویی. یک نفر غذا می‌خورد. صحنه را دید و گفت: آقا شما چرا مردم آزاری می‌کنید؟ غذا خوردی پولش را بده. گفت: تو هم درست می‌گویی. یک نفر گفت: شاید پول ندارد. گفت: این هم درست می‌گوید. حالا سیل می‌‌آید. کارشناس می‌گوید: ما اینجا سدسازی می‌کنیم. شما درست می‌گویی. یکی هم می‌آید و می‌گوید: مردم باید خانه‌هایشان را در مقابل سد نسازند. خوب شما هم درست می‌گویی. امام صادق هم درست می‌گوید. ایشان می‌گوید: حوادث تلخی که پیش می‌‌آید به خاطر خودمان است. باید فکر کند و ببیند که کجا پول دادن حق بوده و او نداده است. کجا پول حرام خورده‌ای؟ حرام‌ها باید از سر انگشت تو در بیاید. مگر می‌شود که مردم بگویند: جاوید شاه! باید به قدری بگویند: مرگ برشاه! تا کیف جاویدشاه از حلقوم شاه بیرون بیاید. این سنت خدا است. سعی کنیم که لقمه‌ی حلال به افراد خانه بدهیم. یک عده از افراد درآمد ندارند. اما یک عده هم هستند که درآمد زیادی دارند. این افراد سعی کنند که زکات و خمس مالشان را بدهند. امام کاظم فرمود: «حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاهِ» (کافی/ ج‌4/ ص‌61) حدیث داریم اگر زکات بدهی بارش را بیشتر می‌کنی. به همین خاطر کلمه‌ی زکات سی و دو بار در قرآن آمده است. سی و دوبار هم کلمه‌ی برکت آمده است. یعنی زکات مساوی است با برکت. اگر یک وقت حادثه تلخی برایتان پیش آمد نگویید «فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ» (فجر/17-16) قرآن می‌گوید: اگر وضعت خراب شد، نگو: چرا خدا چنین کرد؟ ما به تو دادیم. اما تو به یتیم ندادی. بنابراین گرفتار شدی. «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْکینِ» (فجر/18) تحلیل‌ها، تحلیل قرآنی باشد. بی اعتنایی به محرومین خیلی بد است. الآن در کمد لباس‌های شما لباس‌های زیادی است که شما هیچ کدام را نمی‌پوشی. آنقدر بچه هست که به لباس نیاز دارند. به آنها کمک کنید. شما بخاری گازی دارید. خوب بخاری نفتی را به آن کسی که بخاری ندارد، بده. اگر کمک کنیم انواع برکات برای ما نازل می‌شود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment