ارزش علم-2، علم و سوادآموزی

موضوع: ارزش علم-2، علم و سوادآموزی
تاریخ پخش: 5/10/64
بسم الله الرحمن الرحیم
 الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی. 
در وزارت کار میان کارگران محترم هستیم و در خدمت خواهران و برادرانی هستیم که از دبیرستانها تشریف آورده‌اند.
1- علم نافع و علم مضر
در جلسه قبل که در دانشگاه بود گفتیم که علم مفید داریم علم مضر هم داریم علم بی فایده هم داریم «أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ» (مستدرک‌‏الوسائل/ ج 5/ ص 69) پناه می‌برم از علم بی فایده. نشانه‌های علم مفید را می‌گفتیم که الان ادامه‌اش را می‌گویم.
اگر ما دیدیم که کشورها فارغ التحصیل تحویل می‌دهند و در کنار آنها آدمهای گرسنه هستند این علم‌شان علم مفید نیست و باز گفتیم که عالم آنست که هر چه سوادش بیشتر می‌شود. نمازش با حالتر می‌شود، هرچه با سواد‌تر می‌شود دلش برای جبهه بیشتر می‌تپد. اگر آدمی که باسواد می‌شود بی عار و بیکار می‌شود و یا بی‌هنر می‌شود، همین اول درس دیگر ادامه ندهد. اگر قرار است بیکار باشی چرا می‌روی طبقه چهار بیکار می‌نشینی همین طبقه اول بیکار بنشین. البته کتب درسی ما هم مشکل دارد. می‌پرسند چی می‌دانی؟ نمی‌پرسند چی می‌خوانی؟ سوالها سوال حفظی است در گزینش هم یک وقتی سوالها اینطور بود. فقط هر کسی که حافظه‌اش خوب بود. قبول می‌شد. بچه‌های ما سی و دو رقم با کم و زیاد کتاب می‌خوانند یعنی همه رقم اطلاع دارند یعنی اقیانوسی که عمق آن یک وجب است از همه رشته‌ها مطلع می‌شوند، اما از هیچکدام خوب مطلع نمی‌شوند.
علم مفید برای دختر‌ها چیه؟ خود زنها می‌دانند که علم مفید چیه، دیپلمی که نمی‌داند یک پیراهن بدوزد. نمی‌تواند یک غذا بپزد یک دیپلم فلج است ما الان اگر یک روحانی بلد نباشد عمامه‌اش را ببندد به او می‌خندیم اگر مهندس ساختمان بلد نیست سیمان درست کند. . . یک مقداری باید برویم روی اینکه هر چه سوادمان بیشتر می‌شود. ابتکار کارمان بیشتر بشود وضع موجود وضع جالبی برای مسئولین نیست.
گاهی وقتها از هنر جوی ما از هنرستان که بیرون می‌آید سراغ آن هنری که یاد گرفته نیست مثلاً نجاری بوده اما وقتی بیرون می‌آید می‌رود دنبال قند و شکر یعنی رشته‌ای درس خوانده که کارآیی ندارد. هزاران خانم دیپلم گرفتند از آن استفاده‌ای نکردند و رفتند دنبال خانه‌داری و‌ای کاش سه سال دبیرستان را روانشناسی کودک می‌خواند که لااقل در تربیت بچه‌اش اثر کند آنچه که لازم بود بخواند نخواند و آنچه که خواند به دردش نخورد. این شوخی نیست همه متفکرین باید بنشینند و فکر کنند که نسل ده میلیونی را چه کنیم که بهتر از این استفاده کنیم.
2- ثمره علم
ثمره علم زهد است یعنی هر چه آدم باسواد‌تر می‌شود ساده‌تر بشود. باسواد خوب کسی است که همیشه وقتی بین دنیا و آخرت هست طرفدار آخرت باشد. امام علی (ع) در نهج البلاغه در تعریف ملائکه می‌فرماید «أَعْلَمُ خَلْقِکَ بِکَ» (بحارالأنوار/ ج 56/ ص 175) خدایا فرشته عالم ترین افراد هستند نسبت به تو اما «وَ أَخْوَفُ خَلْقِکَ مِنْکَ» (بحارالأنوار/ ج 56/ ص 175) چون عالم‌تر هستند خوف آنها بیشتر است. یعنی علم آنست که هر چه آدم باسواد‌تر شد تقوایش بیشتر باشد «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر/28) علم آنست که اگر آدم با سواد شد تقوایش زیاد‌تر بشود. اگر هر چقدر باسواد‌تر شدید فکر و کار و احترام و تقوایت زیاد‌تر شد این علم، علم مفید است اما اگر کلاس اول دروغ می‌گفتی حالا فوق دیپلمی دروغ می‌گویی این چه علمی است.
ریگان گفته افرادی که می‌خواهند مشاور من باشند در کابینه باشند باید بوسیله دستگاه دروغ یابی اینها را بسنجیم یعنی از بس که اینهایی که دور من هستند دروغ می‌گویند من خسته شدم. هر چه باسواد‌تر شدی خشیت تو زیاد‌تر شد. . . استاد اخلاق ما می‌گفت افرادی بودند که وقتی پهلوی آنها غیبت می‌کردی حال آنها به هم می‌خورد مثل کسی که برق گرفته باشد، می‌لرزیدند آنها عالم هستند آنوقت اگر آنها تبلیغ هم نکنند وجودشان اثر دارد برکت دارد. یکی‌شان که توی یک خانه هست عظمت معنوی‌اش آن خانه را اصلاح می‌کند اینها علم مفید است.
3- استعدادیابی کنیم
زمینه‌های علمی: بعضی افرادی زمینه علمی ندارند مثل چاهی که خشک است هر چی هم آب توی آن بریزی این آبدار نمی‌شود گاهی افراد فطرتاً برای علم آگاهی دارند بعضی ذاتشان آمادگی ندارد.
پدر داروین پزشک بود. گفت تو هم برو پزشک باش داروین رفت دنبال علم پزشکی توی دانشکده، شکست خورد. بعداً رفت کشیش شد(علوم روحانیت) در آن رشته هم شکست خورد خلاصه رفت دنبال علم دارو سازی شد داروین صاحب نظریه حالا کار نداریم نظریه‌اش چه جوری است. گاهی فرد در دو سه رشته شکست می‌خورد برای اینکه زمینه‌های علمی در او نیست اگر بچه‌ای با زغال عکس گنجشک می‌کشد. روانشناس می‌گوید اینرا بفرستید دنبال نقاشی، چون زمینه نقاشی دارد. اگر کسی زمینه در او نباشد هر چی خواسته باشد تلقین کنی فایده‌ای ندارد.
نقل می‌کنند که وزیری برادری داشت در دهات. گفت می‌خواهم بیایم به تو سر بزنم. گفت نه نیا من می‌آیم روستا گفت نه، آمد شهر بعد پادشاه هم به احترام برادر وزیر آمد دیدن یک سیب به این برادر داد تا سیب را دید دندان زد با پوستش خورد طوری هم نیست. حدیث داریم میوه را بشورید و با پوست بخورید ولی از نظر فرم تشریفاتی نباید آنطوری بخورد. این آقای وزیر خیلی ناراحت شد که بابا گفتم نیا آمدی آبرویم را بردی. بعد گفت مگر چی شده؟ گفت وقتی شاه سیب را به آدم می‌دهد باید بو کنی به پیشانی‌ات بگذاری اما تو همینطور خوردی، گفت در یک سفر دیگر در جلسه بازدید باز شاه یک قاشق عسل داد به ایشان این عسل را بو کرد و گذاشت روی پیشانی‌اش و ریخت توی کیسه‌اش یعنی اگر زمینه‌ها در وجود انسان نباشد آدم با تلقین نمی‌تواند.
حدیث داریم «الْعِلْمُ عِلْمَانِ» (بحارالأنوار/ ج 1/ ص 218) علم دو رقم است «مَطْبُوعٌ» یعنی طبع انسان آن شناخت را دارد. «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (شمس/8) با طبع و فطرتش سازگار است «وَ مَسْمُوعٌ» بعضی‌ها هم از راه گوش استماع می‌کنند، بعضی علم‌ها را از درون می‌داند بعضی علم را از بیرون می‌گیرد بعد می‌گوید «وَ لَا یَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ یَکُنِ الْمَطْبُوعُ» (بحارالانوار/ج75/ص80) اگر کسی از درون و طبعش آمادگی نداشته باشد. . . چاهایی که از خودشان آب ندارند با سطل توی آنها آب بریزند فایده‌ای ندارد این را هم باید حساب کنیم این دختری که می‌رود دبیرستان روی چشم و هم چشمی نرود بابا تو ساختمانت ریاضی نیست اگر بروی خیاط بشوی پیراهن عروس می‌دوزی دو هزار تومان قیمت دارد ولی روی رقابت می‌رود دبیرستان و نمی‌فهمد و نمی‌کشد با زور می‌خواند آخرش دیپلم فلج می‌شود.
 من رفتم روضه بخوانم هر چه روضه خواندم مردم خندیدند. شب تاسوعا هر چی خواندم همه خندیدند. من دیدم که خیلی بد شد آخرش یک کسی آمد گفت آقا تو را به فاطمه‌ی زهرا دیگر نخوان! بعد من دیدم استعداد خنداندن دارم اما استعداد گریاندن ندارم. استعداد معلمی دارم اما استعداد واعظی ندارم. ببینید چه استعدادی دارید. زورکی نخوانید. وقتی می‌رود انتخاب رشته می‌گوید همینطور چند تا بنویس. جراحی، مامایی بنویس، نجاری بنویس، این رقم از دست لاعلاجی آدم شغل انتخاب کند این فاجعه است. اگر استعداد طبیعی در تو نیست زورکی خواندن نتیجه‌اش این می‌شود ما الان باسواد داریم کارآیی کم داریم.
4- به محفوظات تکیه نکنیم
علم بی عقل: بعضی‌ها سوادشان زیاد است اما سلیقه ندارند «من زاد علمه على عقله کان وبالا علیه» (غررالحکم/ 47) امام علی (ع) می‌فرماید کسی که علم او بر عقل او زیادی کند. . . بسیاری هستند که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند اما واقعاً حکیمانه حرف می‌زنند حرفهایشان پخته است بسیاری هستند باسوادند اما شعورشان. . . روی محفوظات نمره گرفته‌اند استعداد و نبوغش خوب است اما شعور اجتماعی ندارد این هم هشداری است که هر باسوادی تکیه بر سوادش نکند.
استقلال علم: یعنی هر باسوادی باید سعی کند که علم خودش را کم بشمارد، چون علم مبدل به جهل می‌شود بنده اگر گفتم من باسوادم عارم می‌شود که دنبال شاگردی بروم، چون سراغ علم نمی‌روم قهراً جهل به سراغ من می‌آید. در دعای مکارم داریم «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ» خدایا توفیقم بده که خیرم را کم بشمارم. به امام سجاد (ع) می‌گویند خیلی عبادت می‌کنی می‌گوید من کجا علی کجا! به علی (ع) می‌گویند خیلی عبادت می‌کنی می‌فرماید من کجا پیغمبر کجا! به پیغمبر می‌گویند خیلی عبادت می‌کنی می‌فرماید «وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ» (بحارالأنوار/ ج 68/ ص 23) من نتوانستم آنطوری که خدا هست او را بشناسم.
شب‌هایی که هر ده پانزده شب آن مرحوم مطهری یک کتاب می‌نوشت و بی انصافی است که آدم از هر ده پانزده شب آن یک کتاب را نخواند او می‌نوشت ما نخوانیم؟ «من فضل علمک استقلالک لعلمک» (غررالحکم/ 45) اگر خواسته باشی بدانی که علم تو خوب است یا نه اگر علمت را کم می‌شماری کمال است، از فضیلت علم اینست که علمت را کم بشماری.
5- نشاط علمی ایجاد کنیم
نشاط علمی: بچه‌های دبیرستانی‌های ما وقتی سال تحصیلی تمام می‌شود کتاب را دور می‌اندازند وقتی سرد است آنرا زیر خودشان می‌گذارند. وقتی گرم است بادبزن می‌کنند اینها نشاط علمی ندارند. برای کارهایمان ارزش قائل نمی‌شویم. امام علی (ع) می‌فرماید متقی چند تا صفت دارد یکی‌اش کسی است که نسبت به علم حرص بزند.
6- کتمان حقایق گناه است
کتمان علم: خداوند به هیچ جنایتکاری نمی‌گوید تمام فرشته‌ها و تمام جنی‌ها تمام انسانها بر او لعنت کنند ولی به کسی که می‌داند ولی علم خودش را کتمان می‌کند. می‌گوید: اگر کسی علمی دارد در اختیار دیگری بگذارد، خدا برکت می‌دهد الان این همه آدم پیغمبر را نپذیرفت بخاطر اینکه نام و نشان پیغمبر ما در تورات بود آمدند به علمایشان گفتند این آن است. فهمیدند این آن است «یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» (بقره/146) همانطوری که پدر بچه‌اش را می‌شناسد فهمیدند این پیغمبر است اما کتمان کردند آنوقت «یَلْعَنُهُمْ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمْ اللَّاعِنُونَ» (بقره/159) خدا و کل لعنت کنندگان باشعور در طول تاریخ به این آدم لعنت می‌کنند.
«وَ مَنْ لَمْ یُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَیْسَ بِعَالِم» (کافی/ ج1/ ص 36) هر کس گفته‌اش با عملش جور در نمی‌آید عالم نیست این همان شعر است که می‌گوید علم هر چند که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی.
نه محقق بود نه دانشمند چهارپایی بود بر او کتابی چند این هم آیه قرآن است که به شعر در آمده. بیشترین کسانی که روز قیامت حسرت می‌خورند کسانی هستند که علم دارند و آنرا به دیگران می‌گویند و آنها هم استفاده می‌کنند اما خودشان عمل نمی‌کنند.
مرگ علم: امام علی (ع) می‌فرماید «یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ» (بحارالأنوار/ ج 1/ ص 187) علم می‌میرد با مرگ حامل علم، اگر به کسی دیگر منتقل کرده باشند، علمشان نمی‌میرد.
7- حق پدر بر پسر و حق پسر بر پدر
تعلیم علم: در نهج البلاغه می‌فرماید هم والدین باید بچه‌شان را بفرستند مدرسه هم رهبر، «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ» اینطور نیست که فقط پدر و مادر بر بچه حق داشته باشند بچه هم بر پدر و مادر حق دارد حقی که بچه بر پدر و مادر دارد «وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ» (نهج‌البلاغه/ص546) قرآن درسش بدهد. البته نه روخوانی قرآن بلکه محتوای قرآن و قصه‌های قرآن مقداری هم روخوانی قرآن چون بعضی‌ها هستند که روخوانی می‌کنند اما از محتوای قرآن سر در نمی‌آورند بچه‌ها قصه دوست دارند اما امور تربیتی ما بچه‌های یازده ساله را می‌برد جمکران، می‌لرزند. الهی عظم البلا این نمی‌فهمد که چه می‌گوید یا بچه‌های کوچولوها را می‌برند نماز جمعه یعنی گاهی دین تحمیلی می‌شود مثل جنگ تحمیلی که عراق جنگ را بر ما تحمیل کرد. نباید بچه‌ها را ببریم جمکران، اجمالاً مواظب باشیم که داریم چه می‌کنیم. من بارها سفارش کرده‌ام مدارس جمهوری اسلامی هر کدام نماز جماعت می‌خواند نماز جماعت ده دقیقه بیشتر طول نکشد نه فقط نماز بلکه حج هم همینطور است. حدیث داریم که در حج کم خرج کنید که مکه برایتان سنگین نباشد حدیث داریم سالی که پول گیر شما می‌آید مقداری را کنار بگذار که وقتی می‌خواهی بروی مکه ذره ذره جمع شده باشد پول مکه بر شما فشار نیاورد حتی حج را گفته‌اند که جوری بروید که فشار نداشته باشد. نماز هم همینطور است امور تربیتی دقت کند نماز توی مدارس خیلی فشرده و خلاصه باشد.
8- وظیفه عالم و جاهل
نشر علم: «أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْجُهَّالِ أَنْ یَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ یُعَلِّمُوا» (بحارالأنوار/ ج2/ ص 78) خداوند از بی سواد پیمان گرفته که برود دنبال باسواد و از باسواد پیمان گرفته که باید بی سواد را درس بدهد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment