ارزش علم- 1، وحدت حوزه و دانشگاه

موضوع: ارزش علم- 1، وحدت حوزه و دانشگاه
تاریخ: 28/09/64

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

1- ارزش علم
در خدمت برادران و خواهران دانشجو هستیم در دانشگاه علامه طباطبایی، به مناسبت بیست و هفت آذر روز وحدت دانشگاه و حوزه ایام سالگرد مرحوم آیت الله مفتح می‌ارزد که درباره دانشگاه و علم صحبتی بشود. درباره علم چند تا مسئله هست که هم برای دانشگاه مهم است و هم برای خود ما طلبه‌ها. یکی هدف علم، ارزش علم را فکر می‌کنم که نیاز به بحث نباشد که چقدر علم مهم است اینرا دیگر زمینه ندارد که بگویم اما هدف علم و جنبه‌های مثبتی که در علم است جنبه‌های منفی که در علم است آفات علم غرور علمی، مقدار زیادی آیات و روایاتی را برایتان آماده کرده‌ام که می‌خوانم مدرک حرف من جلد اول و دوم بحار همه‌اش درباره علم است اصول کافی محجه البیضاء این کتابهای قدیمی کتاب‌های جدید میزان الحکمه حالا شروع می‌کنیم بحث کردن در حوزه اولین روزی که طلبه‌ها می‌روند درس بخوانند این جمله را به آنها یاد می‌دهند. اول علم اینست که انسان خدا را بشناسد آخر علم هم مرحله عبودیت است که باید کار را به خدا واگذار کنیم یعنی ضمن اینکه تلاش می‌کند تسلیم و رضا و توکلی هم داشته باشد خیلی تکیه‌اش بر بافته‌ها و اطلاعات خودش نباشد.
اگر علم از مسیر و مدار خارج شد چی می‌شود؟ «وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» (آل عمران/164) در قرآن اول «یزکیهم» آمده بعد «یعلمهم» یک جا هم می‌فرماید «وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ» (بقره/129) یک جا می‌گوید آموزش و پرورش سه جا می‌گوید پرورش و آموزش اگر این سه جا درست است آن یک جا چطور از قاعده خارج شده است آن یک جا حرف خدا نیست بلکه حضرت ابراهیم (ع) دعا کرد گفت خدایا من مکه و کعبه را ساختم بعد از من پیغمبری را به مردم بده که آموزش و پرورش بدهد خدا گفت دعایت را مستحاب می‌کنم پیغمبری را می‌دهم اما نه آنطوری که آموزش و پرورش باشد بلکه تزکیه اول باشد.
2- اولین مرحله علم، شناخت خداست
شما وقتی می‌خواهید شیر توی ظرف بریزید اول ظرف را می‌شویید چون ظرف نشسته را هرچه شیر بیشتر توی آن بریزی فساد آن بیشتر است اینکه امام می‌فرماید اگر انسان علم توحید را بگوید ممکن است منحرف باشد، علم توحید در ظرف نشسته. اول باید خدا را بشناسیم آنوقت اگر خدا را شناخت همه کارهایش در خط رضای اوست. دیگری کاری ندارد که ماهی چقدر به او حقوق می‌دهند. من اگر حدیثی بخوانم و شما راضی باشی شما هم در ثواب حدیث من شریک هستید دیگر عقده برای چی دارید؟ سر آخرت کسی دعوا نمی‌کند همه دعوا سر دنیاست اگر ایمان به خدا شد دل آرام است «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) دل آرام است. به علامه طباطبایی گفتند یک کسی علیه المیزان شما جزوه می‌نویسد، ایشان گفت بسیار خوب، دیگر نگفت غلط کرده بیخود کرده، چرا می‌گوید بسیار خوب؟ چون معرفه الجبار علامه کامل است. چنان بند به خدا شده که دنیا زیر و رو بشود آب از آب تکان نمی‌خورد. این یک آرامشی دارد. در شعری که درباره علامه سروده‌اند می‌گویند علامه بود ولی نمی‌دانم شعارش بود بنده که طلبه هستم وقتی یک سوال از من می‌پرسند و بلد نیستم به هوا می‌روم و پائین می‌آیم که بالاخره سر طرف را شیره بمالم بخاطر اینکه بند به خدا نیستم می‌ترسم وقارم پهلوی شما کم بشود دارم دست و بال می‌زنم که خودم را نگه دارم.
3- علم چیست؟
روایت داریم که علم عزت است. یک روایت داریم که علم حیات است. یک روایت داریم که علم جلال است. حدیث داریم علم زینت است حدیث دیگری داریم که علم رهبر است حدیث داریم علم شفا است اینها بیایاناتی است درباره اهمیت علم اما دانشمندان هم مثبت دارد هم منفی «اِنَّما یَخشی الله مِن عِبادِه العُلماء» (بحارالانوار/ج2/ص45) علما هستند که خدا ترس هستند، تقوا و خوف مخصوص دانشمندان است، خدمت علامه رسیدم و عرض کردم من روزهای اولی که آمده بودم طلبه شوم با حال نماز می‌خواندم، احساس می‌کردم که تقوایم بد نیست الان که ده دوازده سال است درس خوانده‌ام و توی حوزه هستم احساس می‌کنم یک قساوت قلب دارم دیگر آن حال قبلی را ندارم مگر قرآن نمی‌گوید هر کس که باسواد بشود خوف او بیشتر می‌شود. پس چرا من باسواد شدم ولی تقوایم بیشتر نشده است. ایشان فرمود تو باسواد نشده‌ای کله‌ات پُر از اصطلاح شده است.
باسوادی مهم است که بعد از آنکه قرآن می‌فرماید «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّین‏» (توبه/122) وقتی ملّا شد برگردد و انذار کند ارزش علم اینست که بعد از علم «قم» در آن باشد «قُمْ فَأَنْذِر» (مدثر/2) قیام کن و انذار بده. باید ببینیم دانشمندان چه حرکتی را کردند اگر انبیاء هم همان حرکت را کرده بودند این دانش مایه دارد وگرنه کله‌اش پر از اصطلاحات است.
4- جایگاه عالمان
علما باید رهبر مردم باشند، در حدیثی از امام حسین (ع) هست که تمام کاهای اجتماعی و سیاسی باید در دست دانشمندان باشد. روایت دیگری داریم که دانشمندان باید حکومت کنند بر مردم. حدیث دیگری داریم که دانشمندان امین هستند. حدیث دیگری داریم که دانشمندان مرزبان افکار هستند. اگر یک فکر غیر صحیحی خواست وارد افکار بشود. فوری با شمشیر استدلال فکر را از بین می‌برد اینها تعبیرات مثبت است اما در مقابل این تعبیرات مثبت تعبیرات منفی هم داریم.
قرآن درباره دانشمند منفی می‌فرماید «کَمَثَلِ الْحِمَارِ» (جمعه/5) دانشمندی که جهت علمی او منفی شده الاغی است که کتاب بار او هست «بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ» (روم/29) خداوند فلانی را گمراه کرد با اینکه علم داشت، آیا دانشمند گمراه می‌شود؟ بله، متن قرآن است. «آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا» (اعراف/175) آیات خودمان را به او دادیم، به فلان دانشمند(بلعم باعور) دانشمندی بود که آیات خودمان را به او دادیم اما بدبخت شد، چرا؟ برای اینکه «فَانسَلَخَ» جدا شد، ما به او دادیم اما خودش نخواست بعد جالب اینست که می‌گوید: عوام را شیطان عقب خودش می‌برد. دانشمند را شیطان عقبش می‌رود ولذا دنبالش می‌گوید «فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ» (اعراف/175) می‌گوید عالم از شیطان جلوتر است باید خیلی مواظب باشیم.
«وَمَا تَفَرَّقُوا» متفرق نمی‌شوند «إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمْ الْعِلْمُ» (شورى/14) اهل تفرقه نیستند مگر آنهایی که باسواد هستند یعنی همینطور که عالم می‌تواند عامل وحدت باشد همینطور می‌تواند عامل تفرقه باشد.
پس ببینید همینطور که عالم اگر در خط خدا بود عامل وحدت است قرآن می‌فرماید افرادی «إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمْ الْعِلْمُ» (شورى/14). حضرت عیسی (ع) گفت خدایا «قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَهً مِنْ السَّمَاءِ» (مائده/114) خدایا یک غذایی از آسمان بفرست و مشرکین بدانند که این کار عادی نیست یک معجزه غیبی است ما روز نزول مائده را عید می‌گیریم «تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا» (مائده/114) آن روز را ما روز عید می‌گیریم هم برای گذشته‌ها و هم برای آینده‌ها این متن قرآن است تعجب اینست روزی که یک مائده آسمانی می‌آید عید است متن قرآن است من هیچی نمی‌گویم اما روزی که خدا پیغمبر را به ما می‌دهد و ما تولد پیغمبر را جشن می‌گیریم و هفته وحدت است آنوقت آن آخوند درباری می‌گوید جشن گرفتن برای پیغمبر بدعت است چطور شد که نزول مائده بدعت نیست اما نزول پیغمبر بدعت است؟ عامل تفرقه می‌تواند باسواد باشد.
5- عالمان بی‌عمل
حدیث داریم یک دانشمند که وسوسه بیندازد میان مردم امام فرمود وسوسه دانشمند در میان توده مردم ضررش از ضرر یزید بر اصحاب امام حسین (ع) بیشتر است اینرا هم حدیث داریم روایت داریم عالم و دانشمندی که منحرف می‌شود مثل کشتی است که می‌شکند و روایت داریم «وَ قِیلَ أَیُّ النَّاسِ شَرٌّ قَالَ ص الْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا» (بحار‌الانوار/ج74/ص140) اگر دانشمند منحرف بشود بدترین مردم است تعبیرات مثبت داریم تعبیرات منفی هم داریم خلاصه اینکه ما نباید خوشحال باشیم به این دکترا و لیسانس و آیت اللهی و حجه الاسلامی، باید ببینیم ثمره درسی که خوانده‌ایم چی شد؟ دانش آموزان هر چی کوچکتر هستند نسبت به معلم با ادبتر حرف می‌زنند پس این علم نیست گاهی ممکن است استاد از ما بترسد اگر زمانی به این رسیدیم که هر چه باسواد‌تر می‌شویم بی ادبی‌مان بیشتر می‌شود پس این علم نیست. این همان علمی است که علامه طباطبایی به بنده گفت، گفت این چیزهایی که تو یاد گرفته‌ای چیزهایی رفته است توی مغزت نوار مغزی‌ات پر شده است خودت بزرگ نشده‌ای. اگر آدم فاسدی روی دوچرخه بنشیند بعد برود توی پیکان بعد بنز بعد هم هواپیما وسیله‌اش عوض شده است خودش عوض نشده است.
شهید مطهری به علامه طباطبایی می‌گوید روحی له الفداء این سیستم تربیتی اسلام است. اگر یک دانشجو گفت خدا جان من را قربان استادم کند، اگر رسیدیم به آن خط، این خط اسلامی است. چون شاگردان امام صادق (ع) می‌آمدند و می‌گفتند یا رسول الله یعنی خدا جان من را قربانت کند.
6- ثمره علم عبودیت است
ثمره علم اینست که عبودیت داشته باشیم اگر هر چه باسواد‌تر شدی ادبت بیشتر شد. . . وقتی آیت الله جوادی تفسیر می‌گوید من مثل کودک می‌نشینم و دوست دارم که بنویسم. منتهی حالا برای ما گل زدن بلژیک به مکزیک شیرین‌تر است این بخاطر اینکه ما هنوز بالغ نشده‌ایم. آخر هر چیزی بلوغ می‌خواهد. همینطور که بلوغ شهوتی داریم بلوغ علمی هم یک چیزی است مثلا ما الان از نماز خسته می‌شویم می‌گوئیم برو نماز را بخوان که راحت شوی یعنی گیر کرده‌ایم یعنی ما از نماز در می‌رویم چون هنوز بالغ نشده‌ایم اما امام سجاد (ع) می‌گوید خدایا شیرینی نماز را به من بچشان. پیداست نماز شیرینی دارد و اینکه بالغ شده می‌داند شیرینی چیه. . . به بچه سه ساله بگویند ازدواج چیست؟ نمی‌فهمد. چون بالغ نشده است. علم بلوغ می‌خواهد.
همه می‌رفتند پیش پیغمبر و کار خصوصی داشتند. آیه نازل شد هر کس می‌رود پهلوی پیغمبر یک درهم بدهد به فقرا، بیاید صحبت کند تا دیدند صحبت با پیغمبر یک درهم پول می‌خواهد گفتند غرض عرض سلامی بود. دور پیغمبر خلوت شد از قوانین سرعت گیر اینست، چند تا قانون در اسلام هست که آنرا قوانین سرعت‌گیر می‌گوئیم: مرد که می‌خواهد زنش را طلاق بدهد هشت نه تا قانون اسلام گذاشته است که زود زود نشود باید عربی باشد وگرنه اگر فارسی بود هر کسی زنش را توی خانه‌اش طلاق می‌داد باید دو تا شاهد عادل باشد تا برود شاهد پیدا کند شاید با هم رفیق شدند وقتی هم زنت را طلاق دادی باید سه ما زنت پهلویت باشد تازه به زن هم می‌گوید آرایش کن و خودت را نشان شوهر بده. به مرد هم می‌گوید چیزی بخر و بیا در اتاق زن و به او بده تازه اگر شخص عادل باشد. نمی‌گذارد طلاق بگیرند. نصیحت می‌کند که جلوی طلاق را بگیرد و تازه می‌گوید که طلاق بدترین چیزهاست یعنی آنقدر سنگ انداخته توی چاه طلاق که پنجاه تا طلاق یکی از آنها واقع بشود. یکی از قوانین سرعت‌گیر اینست که مثلاً می‌گویند دست به مرده می‌زنی باید بروی و غسل کنی برای اینکه دور جنازه خلوت بشود این از قوانین سرعت‌گیر است.
7- خاطره
خدا رحمت کند علامه امینی را ایشان رفته بود لکرهو یکی از شهرهای بسیار مهم هندوستان است یک کتابی توی کتابخانه آنجا پیدا کرده بود که شیعه‌ها ندارند با رئیس کتابخانه صحبت کرده بود. رهنمودهایی کرده بود. خلاصه علاقمند شده بود و گفته بود این کتاب را به من بفروش. گفته بود نمی‌شود امانت بده، نمی‌شود، اجازه بده گروهی بیایند و بنویسند، نمی‌شود، فقط چون من مرید خودت شده‌ام خودت بیا و رونویسی کن اما فتوکپی ممنوع. ایشان می‌گفت ما مدتی آنجا بودیم روزی هجده ساعت می‌نوشتم و بعد وقتی آمد از ایشان پرسیدند آقا هوای هند گرم بود یا سرد بود؟ فرمود اصلاً نفهمیدم اینرا می‌گویند بلوغ علمی روزی هجده ساعت چنان عاشق نوشتن است که نمی‌فهمد گرم است یا سرد شما چطور توی بازی فوتبال پایت زخم می‌شود نمی‌فهمی شب تازه متوجه می‌شوی. چون عشق به فوتبال زده توی مخ شما و عشق علم توی مخ امینی است عشق نماز مال علی (ع) است که وقتی تیر را از پایش بیرون می‌کشند متوجه نیست. آخر این مگر می‌شود؟ بله، زنهای مصر وقتی یوسف را دیدند داشتند با چاقو نارنج پوست می‌کندند. قرآن می‌گوید تا یوسف را دیدند «وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ» (یوسف/31) چطور شکل یوسف باعث می‌شود که آدم دستش را ببرد و متوجه نباشد جمال خدا از جمال یوسف پهلوی اولیاء خدا. . . خلاصه اینکه ما بلوغ علمی نداریم.
توی هندوستان آن همه فقیر دارند و آن همه هم دکتر دارند ولی ما توی ایران اگر کفش‌مان در جوی بیفتد با دمپایی کلاس نمی‌رویم و کلاس را تعطیل می‌کنیم و می‌گوئیم دیروز یک حادثه‌ای اتفاق افتاد. چه بود؟ کفش‌مان افتاد در جوی، خوب پا برهنه می‌آمدی سر کلاس، با دمپایی می‌آمدی طوری می‌شد؟ یکی از کسانی که همه دوستش داریم از آن مایه‌ها و مغزهای جمهوری اسلامی ایران است ایشان یک لنگه کفشش را گم کرده بود با یک لنگه دیگر می‌رفت نجف سر کلاس و بالاخره رفت و درسش را تعطیل نکرد.
علامه محمد تقی جعفری می‌گفت توی اتاق مطالعه می‌کردم قابلمه را پهلویم گذاشته بودم و مطالعه می‌کردم چنان غرق در مطالعه شدم که چراغم دود کرد و قابلمه‌ام سوخت اتاق پر از دود شد دود از پنجره می‌رفت بیرون. رفتند گفتند اتاق جعفری آتش گرفته. در را باز کردند آمدند تو چراغ راخاموش کردند. افتادند روی من. گفتم چه شده؟ من را از اتاق بیرون کشیدند بعد من فهمیدم که دارم مطالعه می‌کنم شما شاید باورتان نیاید کسی اینقدر غرق در تحصیل بشود.
یکوقت وزیر بهداری به من گفت به مردم بگو که بچه دار نشوند. گفتم چرا؟ گفت آخر بیست سال دیگر جمعیت ایران هشتاد میلیون می‌شود. گفتم چه بهتر. گفت اگر هشتاد میلیون بشود پزشک نداریم. گفتم چرا بگوئیم بچه دار نشوند به بچه‌ها بگوئیم درس بخوانید. ما پزشک کم داریم اسلام شناس هم کم داریم.
8- علم نافع و علم ضار
نشانه دانشمند و عالم به درد بخور، 1- خدا وظیفه‌اش کرده که خشم بگیرد بر پرخوری ظالم و جلوی ضعف و محرومیت مظلوم‌ها را هم بگیرد. اگر من و شما هی رفتیم بالا اما گرسنه‌ها سیر نشدند. پیداست علم ما مفید نیست. 2- نشانه علم مفید اینست که اگر هر چه باسواد‌تر می‌شوی عبادت تو زیادتر شد، عبادت نه یعنی اینکه نماز بیشتر بخوانی، جهت کارهایت خدایی‌تر باشد درسهایی که می‌خوانی به آن خط بدهی جهت بدهی، چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره می‌کنند منتهی از یکی بیست هزار تومان می‌گیرند به یکی بیست هزار تومان می‌دهند برای اینکه جهت کارهایشان فرق می‌کند. شما به کارهایت جهت بدهی عبادت است، فکر عبادت است. خوب عبادتی است فکر کردن عبادت است. گردش‌های علمی عبادت است. الآن جبهه بهترین عبادت است. نگاه به صورت والدین عبادت است یعنی اگر شما دبیرستان بودی و مادر لباس شما را می‌شست الان که دانشجو شده‌ای شما لباس مادرت را بشوری خدمت به مادر عبادت است سابق به پدرت سلام می‌کردی الان دست پدرت را ببوس اینرا می‌گویند عبادت.
قارون یک روز خواست برود، خیلی با عظمت بود. همه گفتند «یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیم»ٍ (قصص/79‌) ای کاش ما هم مثل قارون یک همچین وضعی داشتیم خوشا به حال قارون حظ بزرگ را او می‌برد اما قرآن می‌گوید آنهایی که اهل علم هستند گفتند «وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ» خاک توی سرتان «ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ» (قصص/80) علامت علم مفید اینست که آخرت پهلوی او بزرگ باشد ثواب الله پهلوی او بزرگ باشد جلال و جبروت پهلوی او کوچک باشد.
علمی که تو را اصلاح نکند ضلال است هر چه باسوادتر شدی اصلاح نشدی باز هم فحش می‌دهی باز هم عصبانی هستی اگر از درون اصلاح نشدی ضلال است. هر که علم او بر عقلش زیاد است. . . امام درباره شهید رجایی فرمود، رجایی عقلش از علمش بیشتر است. متاسفانه بعضی از ما همینکه دو سه سال درس می‌خوانیم دیگر مسجد نمی‌رویم. فکر می‌کنیم مسجد مال پیرمردها و بسیجی‌ها است. اگر عارت می‌شود که بروی توی مسجد بزن توی سرت که علمت ضلال است. اگر کسی درس بخواند برای اینکه پُز بدهد این هم سقوط است. برای اینکه با آن پهلوی دانشمندان مباهات کند این هم سقوط است.
آخر حرف من این است خوشا به حال کسی که وقتی می‌آید درس بخواند، ورودش به حوزه و دانشگاه صادقانه باشد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment