ارتش مکتبی

موضوع: ارتش مکتبی
تاریخ پخش: 72/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

در خدمت برادران بزرگوار ارتشی هستیم به مناسبت بیست و نه فروردین روز بزرگداشت نیروی زمینی و روز ارتش.
بحث درس‌هایی از قرآن چهارده ساله‌مان است منتها به هر مناسبت بحث‌ها را گاهی عوض می‌کنیم عنوان به عنوان درس‌هایی از قرآن است. منتها مشخصات ارتش یا ارتش مکتبی، عناوینی که داریم: یک مسئله آمادگی، دو نظم که این‌ها را شما بهتر از من می‌دانید کلاً من آیه‌اش را می‌گویم. سه انسجام، چهار خودساخته این‌ها همه آیه دارد در قرآن، پنج عاشق، شش اطاعت از فرماندهی، هفت خودکفا، هشت شجاع، نه مقاوم، ده معتقد، یازده رازدار، دوازده آموزش دیده، سیزده هدف دار، چهارده روحیه و…
حالا چند تا دیگه‌ام هست که می‌ترسم نرسم بگویم. در این سی، چهل دقیقه آیاتی که در این زمینه هست می‌گویم با نکاتی که در قرآن هست. شما الحمدلله در این چند ساله برادران دانشمندی که در عقیدتی سیاسی هستند مطالبی را گفته‌اند خود شما تحصیلاتتان بالا است برای شما نمی‌گویم اما پای تلویزیون افرادی هستند که خوب است بشنوند بنابراین مخاطب ما آن‌هایی هستند که پای تلویزیون هستند شما خیلی هایتان می‌دانید.
1- آیه و حدیث درباره آمادگی
اما راجع به آمادگی آیه‌اش چیست؟ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» (انفال/60). آن چه استطاعت دارید روایت داریم حتی با رنگ کردن موی سفیدتان که دشمن بگو به ارتش اسلام پیر هست در جبهه کنار می‌خندیدند پیامبر توجه کرد که این‌ها به چه می‌خندند. دید پشت سرش یک مشت پیرمرد هستند رویش را برگرداند، فرمود: ریش هایتان را رنگ بزنید که دشمن به ریش ما نخندد. آمادگی همه جانبه ولو در آرایش نظامی. شنیدید این حدیث را که حضرت در جبهه فرمود: چند تا دیگ بار بگذار آشپز گفت: یک دیگ بس است، فرمود: چند تا دیگ بار بگذار زیرش را روشن کن که دیدبان دشمن که در تاریکی ما را می‌بیند حساب کند چند تا روشن است فکر کند ما چند تا دیگ بار گذاشته‌ایم، فکر کند در همه‌ی این‌ها غذا است فکر کند جمعیت ما زیاد است. استطاعت حتی در مسئله‌ی جزئی راجع به نظم(پس این آیه‌ی؟ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» آیه‌ی مشهوری است که آرم برادران سپاه هم هست) در تیراندازی نمی‌گوید «عَلِّمُوا أَبْنائکُمْ» به پسرها نگفته تیراندازی یاد دهید گفته: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «عَلِّمُوا أَوْلَادَکُمُ السِّبَاحَهَ وَ الرِّمَایَهَ»(کافی/ ج‌6/ ص‌47) فرق است بین «أَبْناءْ» و «أوْلاد». «أَبْناءْ» یعنی یاد پسرها دهید أوْلاد یعنی یاد دخترها هم بدهید. «عَلِّمُوا أَوْلَادَکُمُ» به بچه‌ها به دخترها و پسرها یاد دهید.
برد و باخت که در همه جا حرام است در تیراندازی حلال است. به امام باقر(ع) گفتند: تیراندازی بلد هستی؟ فرمود: در جوانی بلد بودم. بده ببینم تفنگ را. هفده تا فشنگ روی هم کوبید.
2- آیات درباره‌ نظم و سان دیدن
مسئله نظم: راجع به قرآن هیچ سوره‌ای دو تا اسم ندارد جز سوره‌ی صف. یک سوره داریم به نام سوره‌ی صف یک سوره داریم به نام سوره‌ی الصافات. الصف یعنی صف، الصافات هم یعنی صف این پیداست صف یک ارزشی هست. قرآن درباره‌ی فرشته‌ها می‌فرماید: این‌ها در برابر خدا به صف هستند. در جماعت صف، یک وقت مقام معظم رهبری سان می‌دید یک کسی به من گفت که شما هم که سان می‌بینید. فرقتان با شاه چه شد؟ شاه هم که سان می‌دید شما از شاه یاد گرفته‌اید؟ گفتم: نه، شاه از ما یاد گرفت. گفت: چه طور؟ گفتم: قرآن می‌گوید: «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل/17) حضرت سلیمان سان می‌دید و همه به صف بودند و حتی داریم سالی یک مرتبه از تمام جوان‌های مدینه تک تک سان می‌دید هر کدام خوش تیپ بودند می‌فرمود: برو جبهه و هر کدام کج و کور بودند، یک نقص فنی داشتند می‌گفتند: اسمت را بنویس برای حفاظت شهر. برای حفاظت شهر آدم یک انگشت هم نداشته باشد می‌تواند شهر را حفظ کند سرباز کوتاه برای عدس پاک کردن که خوب است. به هر حال لازم نیست بگویم چون قدش کوتاه است و بلندی نمی‌خواهد که احدی معاف نشود البته حالا این را ممکن است. تلویزیونی‌ها یک عده ناراحت شدند. حالا به قانون جمهوری اسلامی عمل کنید ولی اسلام این را نمی‌گوید. ما شخصی به نام معاف نداریم حتی آدم نابینا و لَنگ هم می‌گوید: «لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى‌ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ» (نور/61).
نابینا و لنگ هم که جبهه نروند می‌گوید «إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ» (توبه/91) یعنی باید بالاخره باید با بیانش خیرخواه باشد. من پیرمرد نود ساله‌ای را رفتم دیدنش گفتم: چه می‌کنی؟ گفت: جوان‌ها دارند می‌روند جبهه منِ نود ساله هیچ خاصیتی ندارم ولی شب‌ها خوابم نمی‌برد چون پیرم مریضم خوابم نمی‌برد. رادیو عراق را گوش می‌دهم این اسرای ایران که اسیر شده‌اند پیام می‌دهند من پای رادیو می‌نویسم روز به پدرشان زنگ می‌زنم که پسر شما… گفتیم: خوب این خدمت مهمی است این کار را ممکن است استاد دانشگاه حوصله‌اش را نداشته باشد.
احدی معاف نیست. این که می‌گویم روایت است. روایت است. ما با روایت‌ها کم آشنا هستیم. من یک ذره یک ذره احساس می‌کنم که یعنی معتقد بودم معتقد می‌شوم امام رضا(ع) فرمود: اگر مردم بدانند چه حرف خوبی می‌زنیم هیچ مکتبی را دنبال نمی‌کنند جز مکتب اسلام.
3- رعایت بهداشت حتی در میدان جنگ
دیروز من یک جا بودم مسئولین بهداشت و این‌ها بودند گفتم: شما راجع به بهداشت چه فکری می‌کنید؟ حتی همین بهداشت در جبهه، آب آوردند برای حضرت امیر(ع) چون ظرف ترک داشت نخورد. گفتند: آقا چرا نمی‌خوری؟ فرمود: ظرف ترک دار چرک می‌رود لایش بیرون نمی‌آید. آب هم می‌ریزی آلوده می‌شود. حرام نیست ولی مکروه هست. ضد بهداشتی است. گفتند: آقا این جا میدان جنگ است، فرمود: علی در میدان جنگ هم کاری خلاف بهداشت نمی‌کند. ما یک همچین حدیثی داریم، داریم که پیامبر(ص) وقتی می‌خواهد غذا بخورد چه قدر دقت می‌کرد، یک دقت‌های عجیبی است، آن وقت کار هر چه مقدّس باشد دقت هایش باید مقدّس‌تر باشد. یک روایت داریم: شما در جنگ پیروز نمی‌شوید، (ممکن است من این را می‌گویم خیلی هایتان قبول نکنید) البته من هم کاری ندارم چه کسی قبول کند چه کسی قبول نکند منظورم به این‌هایی است که پای تلویزیون هستند، حرف حق را می‌زنیم قبول کردند، بکنند، قبول نکردند بعد قبول خواهند کرد.
4- فرق خطبه و خطابه
خطبه و خطابه فرقش هم همین است خطبه چیزی است که همین الآن بفهمند. خطابه چیزی است که حق است بگو اگر هم الآن نفهمیدند یک زمانی می‌فهمند و لذا می‌گویند خطبه‌های نهج البلاغه نمی‌گویند خطابه‌های نهج البلاغه.
خطبه یعنی حرفت را بزن خطابه یعنی یک چیزی را بگو که الآن بفهمند یک بار مصرف هست ولی خطبه یک بار مصرف نیست یک واقعیتی است باید گفت، ما داریم که اگر انسان ایستاده ادرار کند فشار قبرش زیاد می‌شود. علوم طبیعی هم نمی‌تواند ربط این‌ها را کشف کند. خوب کشف نکند ممکن است بعد معلوم شود چیست؟ داریم که در جنگ پیروز نمی‌شوید جبرئیل آمد گفت: چون سربازها مسواک نمی‌کنند حالا مسواک چه ربطی به پیروزی دارد من نمی‌فهمم چه ربطی دارد ولی شروع کردند سربازها به مسواک کردن دیدبان دشمن گفت: همه‌ی سربازها دارند مسواک می‌کنند به نظرم دندان هایشان را تیز می‌کنند که گازتان بگیرند. ممکن است بعد هم معلوم شود که چیست؟ یک بچه وقتی می‌بیند شما استارت می‌زنید اگزوز لوله دود می‌دهد بچه ربط بین استارت و اگزوز را متوجه نمی‌شود ولی تا این روشن کردی آن دود می‌دهد ممکن است مکانیک ربط آن را بفهمد. ما نمی‌دانیم ولی اسلام فرمول دارد.
بیخودی نیست که در اذان الله اکبرش چهارتا است و حی عَلَی الصلاه حی عَلَی الفلاح و بقیه همه دوتا دوتا هستند. این‌ها فرمول دارد. حدیث داریم. خطبه‌های نماز جمعه قبل از نماز جمعه خطبه‌های نماز عید بعد از نماز عید از امام پرسیدند: فرمول دارد. خم می‌شویم می‌گوییم سبحان ربی العظیم، سجده می‌گوییم أَعلی این‌ها فرمول دارد جابجا کنیم، غلط است یک فرمول‌هایی هست حالا چه کشف شود چه کشف نشود.
به هر حال نظم: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‌ سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» (صف/4). که این آیه آرم جمله شماست.
مسئله‌ی دیگر انسجام «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ» (انفال/46) راجع به نظم هم «صَفًّا» داریم هم صافات داریم هیچ سوره‌ای هم دوتا اسم ندارد.
5- آیات درباره وحدت و انسجام
راجع به انسجام: راجع به وحدت من یک چیزی برایتان بگویم، خیلی چیز قشنگی است. حضرت موسی وقتی از کوه طور برگشت دید مردم رفتند سراغ گوساله‌ی سامری، سامری یک هنرمند بود یک نفر از من پرسید در مورد هنر چه آیه‌ای هست گفتم هنر سامری. بهترین آیه منتها هنر این است که استفاده منفی شود. توانست از غیبت رهبر و داشتن طلا و تیزدستی و هنر توانست گوساله درست کند و گوساله را لوله کش‌اش را جوری کرد که صدا می‌داد گفت: «هذا إِلهُکُمْ» (طه/88) مردم رفتند سراغ گوساله، موسی برگشت دید مردم عوض خداپرستی رفتند گوساله پرست شدند. زُلف و ریش برادرش را گرفت کشید. یک کسی گفت: سرمان را بتراشیم یا زلف داشته باشیم، گفتم: قرآن می‌گوید پیامبر زُلفی مهم داریم. «وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیه» (اعراف/150). چون کلّه را نمی‌شود گرفت باید زُلف داشته باشد. بالاخره زلف و ریش او را گرفت کشید گفت: چرا گذاشتی این‌ها گوساله پرست شوند، گفت: «إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی‌ إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی‌» (طه/94) (آیه‌ی خیلی قشنگی است) من ترسیدم که بیایی بگویی«فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی‌ إِسْرائیلَ» من ترسیدم که بیایی بگویی من تفرقه بین. من گفتم مردم گوساله پرست شوند بهتر از این است که خداپرست شوند و باهم درگیر شوند. این حرف پیامبر حضرت هارون است. حضرت هارون به موسی گفت: من دیدم اگر خواسته باشم دست به اصلاح بزنم تفرقه می‌شود من ترسیدم که تو بیایی بگویی تفرقه بین بنی اسرائیل انداخته‌ام گفتم: بگذار گوساله پرست شوند، از این آیه معلوم می‌شود که گوساله پرست متحد از خداپرست. . . ،
آخر گاهی می‌گویند آقا این راهش باطل است تو هم که حق می‌گویی، فتنه می‌کنی.
این آیه خیلی آیه‌ی مهمی است. ما سه رقم عذاب داریم. قرآن می‌گوید: «عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً» (انعام/65) گاهی عذاب از آسمان هست گاهی عذاب از پایین از زمین است «أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً».
یعنی گروه گروه شدید. قرآن تفرقه را یکی از عذاب‌ها در کنار عذاب آسمانی عذاب زمینی قرار داده، خیلی مهم است تفرقه عذابی است در کنار عذاب آسمانی و زمینی.
این که می‌فرمایند: مسائل سیاسی در ارتش اصلاً در جامعه هم همین طور هست در جامعه هم تفرقه بیداد می‌کند. اگر وارد شود در خانواده بین زن و شوهر بین خواهر و برادر بین شریک و کارگر.
در جبهه یک کسی آمد گفت: آقا نظر شما راجع به خلیفه اول و دوم چیست؟ در جبهه حضرت امیر یک کسی آمد گفت: نظر شما راجع به ابوبکر چیست؟ فرمود: حالا؟ الآن وقت این سؤال است؟ از این معلوم می‌شود که افراد شیطانی بودند که در وقت حساس یک مسئله‌ای را پیش می‌آورند که تفرقه به وجود بیاید.
خودساخته: راجع به خودساخته انسجام هم «وَ لا تَنازَعُوا» (انفال/46)
در جنگ احد وقتی مسلمان‌ها شکست خوردند آمدند گفتند: یا رسول الله بنا بود ما پیروز شویم، چرا شکست خوردیم؟ فرمود: خودتان شکست خوردید، «حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُم» (آل عمران/152) شما «عَصَیْتُمْ فَشِلْتُمْ»، «عَصَیْتُمْ تَنازَعْتُمْ» عوامل سقوط در جبهه. قرآن یک آیه دارد این سه تا را می‌گوید.
در احد شکست خوردند آمدند گفتند: یا رسول الله چرا شکست خوردیم؟ فرمود: علت شکست‌تان این است: که «فَشِلْتُمْ عَصَیْتُمْ تَنازَعْتُمْ». شُل شدید از فرماندهی اطاعت نکردید. تنازع عوامل سقوط در یک آیه. عجب قرآنی داریم.
چند شب پیش که ماه رمضان بود یک دعایی داریم دعای ابوحمزه‌ی ثمالی سحرها تمام عوامل سقوط یک جامعه را امام زین العابدین در یک سطر دعا گفته. حالا شما به اساتید دانشگاه بگو یک رساله بنویسید عوامل سقوط یک جامعه به علمای حوزه‌ی علمیه هم بگو بنویسند. رساله هایشان را جمع کن شیره‌اش را بکش، شیره‌ی همه‌ی رساله‌ها که درباره‌ی عوامل سقوط یک جامعه هست در یک سطر دعا است. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْحُزْنِ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَفْلَه»(مصباح‌المتهجد/ ص‌597) یعنی تمام عوامل سقوط را امام زین العابدین در یک سطر دعا گفته‌اند. در یک سطر دعای ابوحمزه ثمالی خیلی قرآن عجیب است من دیروز صبح در تفسیر رسیدم به این آیه که قرآن می‌گوید که: «وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَهً» (یونس/87)، دیدم در این آیه هفده تا نکته هست. خودش سه تا کلمه هست. خانه هایتان را مقابل هم بسازید یا خانه هایتان را جهت قبله بسازید. پانزده شانزده نکته در این کلمه هست. انصافش این است که ما جدّی به سمت قرآن نرفتیم. یک وقت حالا یک قرآنی خوانده شده. حالا با تدبیر یا با صوت به عنوان فنّی به عنوان این که این آیه چه می‌گوید، یک تفسیر زنده اگر باشد و من اعتقاد شدید پیدا کردم اگر مردم ما مزه‌ی تفسیر را بچشند پای سخنرانی هیچ رادیو و تلویزیون و خطیبی دیگر حوصله ندارند صبر کنند. چون می‌بینند در هر یک کلمه‌اش کلی نکته هست ولی قرآن مهجور است و من نگران هستم که قرآن نفرین‌مان کرده، گفته ان شاءالله خیر مرا نبینید.
6- آیات و روایات درباره خودسازی و عبادت رزمندگان
خودساخته: راجع به سرباز خودساخته یک آیه داریم که می‌فرماید که: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُون» (توبه/112). رزمنده باید اگر خلافی کرد زود برگردد رزمنده باید اهل عبادت باشد.
راجع به عبادت یک حدیثی هست من دیروز دیدم. «عَنْ عَقِیلٍ الْخُزَاعِیِّ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع کَانَ إِذَا حَضَرَ الْحَرْبَ یُوصِی الْمُسْلِمِینَ بِکَلِمَاتٍ فَیَقُولُ تَعَاهَدُوا الصَّلَاهَ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَاباً مَوْقُوتاً»(وسائل‌الشیعه/ج‌15/ص‌93) وقتی جنگ پیش می‌آمد حضرت امیر می‌خواست افراد را بسیج کند «یُوصِی الْمُسْلِمِینَ بِکَلِمَاتٍ» چند جمله می‌فرماید: یک «تَعَاهَدُوا الصَّلَاهَ» با نماز رابطه‌تان گرم باشد.
دو «وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا» نسبت به نماز جدی باشید سه «وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا» خیلی نماز بخوانید چهار «وَ تَقَرَّبُوا بِهَا» اصلاً رزمنده‌ی بی نماز ما نداریم. من پارسال بود پیارسال بود در یکی از این سمینارهای طرح حی علی الصَّلاه که الحمدلله هم موفق بود و هم خوب بوده و امید روزی که پادگان ما پادگانی باشد که اصلاً آموزشگاهی باشد که بی سواد که می‌آید باسواد برود بیرون. (ضمناً حالا چون فروردین و اردیبهشت هم هست نهضت سوادآموزی دارد ثبت نام می‌کند خواهرها و برادرها اسم نویسی کنند حیف است ما چند میلیون آدم چند ماه آمد باسواد شد حیف باسواد نشوید الآن ثبت نام می‌کنند. اسم نویسی کنید). حالا این هم بین پرانتز پادگان ما بی سواد آمد باسواد برود. این طرح عملی می‌شود الحمدلله خیلی جاها بی نماز که آمد معتقد به نماز برود معتقد به نماز نه از ترس سرهنگ و سرگرد و تیمسار نماز بخواند رو اعتقاد نماز چون ما یک آماری گرفتیم راجع به افرادی که به نماز شُل هستند. البته این آمار را چندتا از اساتید دانشگاه گرفته‌اند و مدتی هم طول کشید.
پنجاه و سه درصد از این‌ها گفتند ما نماز می‌خوانیم حالا اگر نخوانیم چه می‌شود مگر خدا به نماز ما نیاز دارد. یعنی آن‌ها فکر می‌کنند خدا به ما نیاز دارد. اصلاً چه کسی به نماز ما نیاز دارد که خدا دومی باشد؟ زمین به ما نیاز دارد؟ ما به زمین نیاز داریم. ما به گیاه نیاز داریم. گیاه به ما نیاز ندارد، ما به عسل نیاز داریم زنبور عسل به ما نیاز ندارد، ما به خورشید نیاز داریم، به ماه نیاز داریم، به دریا نیاز داریم، ما به اکسیژن نیاز داریم، و در یک کلمه بگویم محتاج ترین موجوداتی که خدا تا الآن خلق کرده انسان است و گردن کلفت ترین موجوداتی که خلق کرده انسان است و از همه محتاج‌تر و از همه گردن کلفت‌تر. می‌گوییم نماز بخوان، می‌گوید مگر خدا نیاز دارد. برو پی کارت خدا به تو نیاز دارد؟ تو از ترس پشه می‌روی زیر پشه بند. خدا نیاز ندارد منتها وقتی گفتی اللهُ اکبر خدا بزرگ است و اگر این را به خودت تلقین کردی که واقعاً خدا بزرگ است دیگه آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.
کسی که خدا پهلویش بزرگ باشد آمریکا پهلویش کوچک است.
شما سوار هواپیما می‌شوی می‌روی بالا خانه‌ی دوهزار متری می‌شود قد یک آدامس کسی رفت بالا خانه‌ی دوهزار متری می‌شود کوچک «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ»(نهج‌البلاغه/ خطبه 193) کسی که خدا پهلویش بزرگ شد آمریکا پهلویش کوچک است وقتی می‌گویند نماز بخوان، به امید روزی که این طرح حی علی الصلاه غیر از این که ببینی سرباز که در پادگان نماز می‌خواند در خانه هم بخواند، نامه که به بابا ننه‌اش می‌نویسد به خواهر و برادرش می‌نویسد خواهر جان برادر جان نمازت را بخوان. (معتقد به نماز) ما این کار را می‌توانیم بکنیم. لااقل در قشر وسیع.
7- رزمنده باید عاشق باشد
عاشق؛ رزمنده باید عاشق باشد(یک آیه‌ی دیگر هست در مورد تفرقه سوره‌ی توبه آیه‌ی سی ویک می‌فرماید: «لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ» (روم/31) مشرک نباشید مشرک ماه پرست و خورشیدپرست نیست بلکه «مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ» (روم/32) آدم‌هایی که تفرقه.
راجع به عاشق. قرآن راجع به عاشق یک آیه دارد. اصلاً کسی اگر عاشق نباشد می‌گوید بگذار برود کنار. نماز بی عشق می‌گوید نماز می‌خوانم در حال کسالت. زَکات «وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ» (توبه/54) پول می‌دهد با زور نماز می‌خواند با زور قرآن راجع به سربازی که عاشق نیست می‌گوید: «لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً» (توبه/47). این‌ها جبهه هم بیایند از روی عشق نمی‌آیند. برعکس از طرفی دیگر می‌گوید: افرادی هستند پول که می‌دهند می‌گویند پول‌مان کم شد بله ما امسال گوش به حرف این آخوندها دادیم رفتیم حساب سال کنیم یکصد و بیست هزار تومان پس انداز داشتیم نود هزار تومان سی هزار تومان کم شد. قرآن می‌گوید: افرادی هستند وقتی پول می‌دهند می‌گویند «مَغْرَماً» (توبه/98) یعنی غرامت یعنی باختیم ولی آدم‌های مؤمن می‌گویند «مَغْنَما» یعنی کسی که با عشق پول می‌دهد.
هر دو در قرآن آمده. مغرم یعنی با عشق پول نمی‌دهد، مَغنم یعنی کسی که با عشق پول می‌دهد. آدم سخی وقتی خرج می‌کند لذت می‌برد وقتی می‌بیند که میهمان‌ها چانه‌شان سر سفره می‌جنبد، آدم بخیل می‌گوید بیخود گفتیم برویم چلوکبابی در خانه یک خورده ارزانتر می‌شد. من بمیرم جان من خواهش می‌کنم اول این گونه پول می‌دهد بعد می‌آید می‌گوید حقوق نصف ماه رفت. آدم‌های سخی وقتی پول خرج می‌کنند لذت می‌برند بخیل غصه می‌خورد. قرآن می‌گوید بعضی مَغْنَما بعضی مَغْرَما. هر دو در قرآن هست. «تَفیضُ مِنَ الدَّمْع» (توبه/92) قرآن یک آیه دارد که می‌آمدند می‌گفتند می‌خواهیم برویم جبهه اسب و شمشیر بده. پیامبر می‌گفت: ندارم. تا این را می‌گفت گریه می‌کردند.
8- آیات قرآن درباره اطاعت از فرماندهی
اطاعت از فرماندهی: یک جوان هجده ساله فرمانده شد و فرمود: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْه»(دعائم‌الإسلام/ ج‌1/ ص‌40) این آیه‌ی «تَفیضُ مِنَ الدَّمْع» اشک می‌ریختند که چرا نمی‌روند جبهه.
اطاعت در اطاعت قرآن داریم. بارها گفته «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول» (نساء/59) «أَطیعُوا اللَّهَ» مال عبادت و «أَطیعُوا الرَّسُول» این جا به دلیلی که اطیعوا تکرار شده چون اطاعت‌ها فرق می‌کند. «أَطیعُوا اللَّهَ» می‌شد بگوید «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول» مطیع خدا و رسول باشید، گفته «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول» اصلاً اطاعت رسول تکرار شده چون فرمول هایش فرق می‌کند مسائل سیاسی هست مسائل اجتماعی هست مسائل عبادی هست د«أَطیعُوا اللَّهَ» ر مسائل عبادی هست «أَطیعُوا الرَّسُول» در مسائل حکومتی هست.
یک جوان هجده ساله را حضرت فرمانده کرد به همه‌ی پیرمردها گفت: باید اطاعت کنید آخر ما یک زمانی می‌گفتند ایشان استاندار؟ ! بچه‌اش با بچه‌ی ما توپ بازی می‌کرده حالا شد، استاندار، یعنی من یادم است سفر اول که رفتم مکه خیلی جوان بودم شاید مثلاً بیست ساله بودم که رفتم در نجف بودم با نهصد تومان رفتم مکه و برگشتم بیست و پنج سال پیش. وقتی برگشتم یک کسی گفت تو رفتی حاجی شدی؟ مثلاً خیال می‌کرد حاجی حتماً تنگ نفسی، کمر قوزی نمی‌دانم دندان عملی خوب مثلاً حالا اشکالی دارد یک پسر بیست ساله برود مکه اشکالی دارد یک عروس جوان مهریه‌اش حج است برود مکه. می‌گویند مکه هم بچه بازی شده، بچه دخترها رفته حتماً باید حاج خانم برود. ما گاهی وقت‌ها کیلویی حساب می‌کنیم من دو سه بار در عمرم گفته‌ام الحمدلله که ما امام جواد(ع) را ندیدیم اگر امام جواد را می‌دیدیم که نه ساله امام شد، می‌گفتیم این، این امام است؟ واقعاً الحمدلله که امام جواد را ندیدیم و گرنه هشت امامی می‌شدیم. من تا حالا دو سه بار شکر کردم که حضرت مهدی(عج) را ندیدم چون اگر امام زمان را می‌دیدم که امام شده‌اند زیر بارش نمی‌رفتیم ما کیلویی حساب می‌کنیم.
گاهی وقت‌ها افرادی آقا شما مدرک؟ والله من دیپلم ندارم خوب حالا یعنی من لیسانس بیایم پهلوی تو درس بخوانم که دیپلم هم نداری. خوب تو در یک رشته لیسانس هستی خوب ایشان هم در قرآن وارد است. من حجه الاسلام پهلوی شاگرد شوفر نشستم، خوب تو که رانندگی بلد نیستی بنشین ما گاهی وقت‌ها یک پُزی می‌گیریم و آن پُز بت می‌شود.
می‌گویند کسی سوار اسب شد آمد کنار نهر آبی. اسب ایستاد نهر آب هم نیم متر آب داشت در نیم متر اسب می‌تواند برود هر چه کوبید نمی‌رفت برو حیوان ولی حیوان نرفت. خودش پاچه هایش را کشید بالا و ابصارش را کشید دید نمی‌رود پاشنه کش را درآورد زد زیر شکم اسب دید نمی‌رود ضمناً هر کدام معلم هستید فوت و فن معلمی را هم می‌گویم می‌گویند وقتی معلم حرف میزند باید حرکاتش با اعمالش بخورد. وقتی می‌گوید می‌زند یعنی می‌زنم می‌کشد یعنی می‌کشم می‌کوبد یعنی می‌کوبم یعنی فرم حرف‌ها با فرم حرکات باید فرق کند. شما وقتی می‌خواهی در کلاس قصه بگویی نگو که در این جا داستانی را نقل می‌کنیم. خوب این که داستان نشد که خطبه شد. وقتی می‌گویی داستان نقل می‌کنم باید ژست هم ژست آدم قصه گو باشد. . . هر کاری کرد اسب نرفت یک مرد حکیمی صحنه را دید گفت: چه شده؟ گفت: نمی‌رود و آب نیم متر است. اسب می‌تواند برود لج کرده گفت: بیل بردار آب را گلی کن می‌رود. او هم بیل برداشت و آب را گلی کرد تا آب را گلی کرد اسب رفت، گفت: خدا اجرت بدهد فلسفه‌اش چه بود؟
گفت: اول آب تمیز بود، اسب که می‌آمد خودش را می‌دید کسی که خودش را ببیند پا روی خودش نمی‌گذارد و کسی که پا روی نفسش نگذارد حرکت نمی‌کند. من باید بروم دیدن او، او باید بیاید دین من چون من سرهنگ هستم او سرگرد. بابا خوب پاشو برو دیگر؛ نه، هر چیزی حساب دارد. هر چیزی حساب دارد ولی گاهی هم از نظر خودسازی این حساب‌ها را بگذارید کنار یک فرمول ارتشی داریم یک فرمول درونی دو کاناله باید باشیم.
«وَکانْ رسول السَّباءْ» یک کانال است. «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ» (مریم/55) کانال دو است گاهی رسالت جهانی داشت گاهی با خانمش می‌نشست حرف می‌زد، گاهی یک کانال داریم، به براق سوار می‌شد می‌رفت معراج. یک کانال داریم سوار الاغ می‌شد دوتا کانال است کانال الاغ کانال براق. پیامبر هم سوار الاغ شد هم سوار براق شد. گاهی جبرئیل از طرف خدا به پیامبر(ص) سلام می‌کرد یک کانال است گاهی پیامبر به یک بچه کوچولو سلام می‌کرد این طور نیست که حالا چون بنده مثلاً چنین هستم باید چنین باشم.
حضرت امیر در خانه جارو می‌کرد. امام صادق(ع) یک کسی را دید دارد چیزی می‌شوید. البته حیثیت اجتماعی یک حساب است اما آن حیثیت اجتماعی باید حساب باشد ولی نه امام گاهی وقت‌ها وقتی حسینیه جماران می‌آمد با عمامه می‌آمد با لباس رسمی. اما وقتی وزیرهای درجه‌ی یک و معاون وزیر و وزیر این‌ها می‌رفتند یک شب کلاه می‌گذاشت سرش یک شب می‌گذاشت روی زانویش یعنی هر چه قدر آن‌ها بزرگ بودند برای این که یک خورده آن‌ها چیز شوند یعنی دو کاناله بود یک بار رسمی هست یک بار. . . بنابراین یک بار نکند این کیف‌های سامسونت و این نشانی را می‌زند و برای ما عدد می‌دهد و برای ما صلّ علی محمد می‌گوید و این‌ها همه یک کانال است یک مرتبه هم حالا حساب کن.
آقای قرائتی حالا گیرم گفته‌اند بپا بین خودت و خدا تو نماینده‌ی امام هستی راستش را بگو تو را به این قرآن یک رکعت نماز با توجه در عمرت خواندی؟ حالا مردم هم می‌گویند استاد قرائتی. خیلی خوب حالا این کانال یک است کانال دو چه؟ گاهی وقت‌ها کبابی‌ها به همه محله کباب می‌دهند آخر شب خودشان ماست ترش می‌خوردند. این طوری هم داریم یک خورده باید مواظب باشیم. اطاعت از فرماندهی هجده ساله اطاعت؟ بله اطاعت کن.
وقتی حضرت طالوت فرمانده شد گفتند ترا به خدا قربان می‌گوید: «أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ» (بقره/247) این به درد نمی‌خورد «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ». این بابایش گدا بود. بابا مگر فرماندهی به پول است. «وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» (بقره/247). این مغزش کار می‌کند توان بازویش هم خوب است در فرماندهی مغز می‌خواهد و بازو و تعهد می‌خواهدو تخصص سن مطرح نیست.
خودکفا: راجع به خودکفا البته این‌ها ربطی به من ندارد من کار حرف‌ها و حدیث خودم را می‌زنم، شما هم کارهای خودتان را بکنید یک وقت من گفتم آقا برای سلام چهل و شش تا آیه داریم.
ما اشکال دارد که هم ادب بدهیم هم سلام؟ آخر ادب می‌دهی که ثواب ندارد. این یک فرمول تشریفاتی است. اما سلامٌ علیکم 46 تا آیه داریم. غیر از صدها حدیث این سلام هم باشد. گفتند: حالا شما حدیث‌تان را بخوان ما هم کار خودمان را می‌کنیم گفتم خیلی خوب حالا من حدیثم را می‌خوانم شما کار خودتان را بکنید. اما چهل و شش تا آیه فراموش نشود. ادب می‌دهید سلام منها نشود. ما باید یک چیزی که داریم یک چیزی اضافه کنیم یعنی گیوه دوزی را بلد هستیم کفّاشی هم بیاید رویش. معماری قدیم را بلد هستیم معماری جدید هم بیاید رویش طب قدیم را بلد هستیم طب جدید را هم اضافه کنیم. ما طب قدیم را فراموش می‌کنیم طب جدید را هم نیم بند بلد هستیم. آن چیزی که بلد هستیم را باید داشته باشیم و چیز دیگر هم به آن اضافه کنیم.
نه این که یک چیزی که داریم بدهیم و چیز دیگر بگیریم اگر یک چیزی داریم و چیز دیگر گرفتیم این هنر نیست. هنر این است که ما چهل و شش تا آیه را نگه داریم ادب را هم بدهیم.
9- تلاش برای خودکفایی
خودکفا: اشکال دارد که چون خانه ‌ی ما در خدمت حضرت آقای صفایی هستیم در پادگان. حضرت عباسی درست است از آن طرف دنیا ما گندم را بیاوریم در سیلو و بعد کامیون و جاده و. . .
گندم را از آن طرف دنیا بیاوریم بعد نان می‌پزیم بعد نان را پشت گردن هر کسی بگذاریم می‌شکند. واقعاً نان‌ها. با چشم‌های خودم مکرر دیدم که ظرف پلو را در سطل برمی گردانند و می‌روند نان و پنیر می‌خرند سربازها با چشم‌های خودم نه یک بار بلکه صدبار دیدم با کم و زیادش به قدری آشپزخانه بد می‌پزد دو سه بار البته گفتیم و اقدام کردند الحمدلله حالا بهتر شده.
واقعاً اشکال دارد پادگان‌ها حالا در تهران زمین کشاورزی نیست خرم آباد بروجرد، اهواز آن پادگان‌ها به سربازها بگویند آقا گندم خود را خودتان تهیه کنید(خودکفا) از آن طرف دنیا گندم بیاوریم به این‌ها بدهیم این خمیر را فتیر بپزیم بخورد بعد این وسط توپ بازی می‌کند.
این هم شد کار از آن طرف دنیا گندم باید خمیر نپخته این بخورد بعد این وسط توپ بازی کند. این سبزی کاری اشکال دارد که مثلاً ما میوه‌مان را خودمان تهیه کنیم. این پادگان‌ها درخت‌های زیاد حالا اشکال دارد درخت میوه باشد. منتها مملکت ما چند تا چیز کم دارد یکی آدم‌هایی کم دارد مثل شهید رجایی یک جگر، داشت که همین که می‌فهمید. حق است عمل می‌کرد همه‌ی نخ‌ها را هم پاره می‌کرد چیزی به نام مانع راه نبود اگر می‌گفتند سیب زمینی ثواب دارد فوری گلدان را می‌کشید سیب زمینی می‌کاشت. مثلاً من بارها گفته‌ام در این طرح نماز اگر دوتا رجایی من می‌داشتم یک نواب صفوی هم بود من و دوتا رجایی می‌رفتیم بازوی نواب صفوی می‌شدیم یعنی دوتا آخوند می‌شد مثل نواب صفوی صدتا مثل ما دورش بودیم یکی مثل رجایی بود صد تا مثل چمران دورش بود. البته حالا چمران و رجایی نمی‌دانم کدام‌ها بهترند چون هر دو خط شکن بودند اگر ما چندتا از این‌ها را داشتیم اصلاً مشکلی نداشتیم مگر این که حل می‌شد.
یک شب خدمت مقام معظم رهبری گفتم: آقا، ما سیلوهایمان گندم می‌خرند بعد ما نان می‌خوریم این گندم‌ها را که می‌فروشند زکات نمی‌دهند و ما در طول عمر از گندم زکات نداده، نان می‌خوریم بعد هم سیل می‌آید چهارده تا از استان‌هایمان را می‌برد بعد هم کمیته‌ی امداد پول ندارد پول ندارد به آن‌ها می‌دهیم چه اشکال دارد کنار هر سیلویی دفتر کمیته‌ی امداد بزنند. گندم را که وارد سیلو می‌خواهیم بکنیم حساب کنیم اگر زکات آن را داد، داد اگر نداد باید حکومت به نیابت او بدهد و بعد پول‌ها را جمع کنیم بدهیم به کمیته‌ی امداد ما هم شیرجه می‌رویم و جنب هستیم، قصد غسل نمی‌کنیم. یعنی سوایی به کمیته‌ی امداد پول می‌دهیم سوایی گندم را گران می‌خریم سوایی نان فتیر می‌پزیم اصلاً نمی‌دانم باید چه بگویم.
البته من این حرف‌ها سرم نمی‌شود. چرا سرم می‌شود یک مقدار که می‌فهمم به یک کسی گفتند: معقول خواندی گفت: معقول نخواندم ولی عقل دارم. بهر حال این مقدار حداقل است. من می‌گویم می‌شود جوان‌هایی که در پادگان‌ها هستند نان و سبزی و میوه خودشان را، خودشان تهیه کنند. رفته بودیم چین دیدم زمینی که پنبه می‌کارد با کارخانه‌ای که دانه را جدا می‌کند با کارخانه‌ای که از دانه روغن می‌گیرد و با کارخانه‌ای که پنبه را نخ می‌کند و پاک می‌کند با کارخانه‌ای که نخ را پیراهن می‌کند و پارچه می‌کند و کارخانه ای که می‌دوزد و هواپیمایی که این پیراهن‌ها را می‌برد مکه و سعودی، همه‌ی کارخانه‌ها یکجاست، امّا ما آهن‌مان کرمان است ذوب آهن‌مان اصفهان است تقسیمش بندر عباس می‌شود منتها دو سه تا رجایی می‌خواهیم که خط شکن باشد. (خودکفا) بعد آن وقت التماس می‌کنیم که آقا سربازها می‌گوییم خوب الحمدلله سال هفتاد ودو یک مقدار بود چه تکان خورد سربازها را پنجاه تومان می‌دادند حالا هفتاد تومان می‌دهند.
10- رزمنده باید علاوه بر شجاعت در جسم شجاعت روحی هم داشته باشد
شجاع: راجع به شجاعت دو رقم شجاعت داریم: شجاعت روحی، شجاعت غیر روحی. شجاعت روحی: «وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ» (مائده/54) من در نیروهای مسلح حالا اسم نمی‌برم که معلوم شود نیروی زمین است یا هوایی یا دریایی یا سپاهی یا ارتش یا هر چیز.
ولی یک تیمسار پیدا کردیم در نیروهای مسلّح که می‌رفت پشت بام اول وقت اذان، اذان بگوید ما این را شنیدیم گفتیم برویم تحقیق کنیم رفتیم تحقیق کردیم دیدیم درست است.
گفتم: من کوچکتر از آن هستم که از یک تیمسار تشکر کنم ولی من با این که داریم لب بوسیدن کراهت دارد. فقط لب بچه را می‌شود بوسید، زن و شوهر هم می‌توانند ببوسند لب همدیگر را ولی غیر از بچه و زن و شوهر در اسلام لب بوسیدن نداریم مکروه است، در اسلام مکروه است اما در عین حال که مکروه است من می‌خواهم مکروه را انجام بدهم لب این تیمسار را بوسیدیم.
واقعاً یک تیمسار که برود اذان بگوید وقت اذان این اذانش مهم نیست این که خودش را می‌شکند «وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ» حدیث داریم: دوره‌ی آخر زمان آدم‌های مشهور خجالت می‌کشند اذان بگویند، یک حالت‌های خط شکنی. ما در همدان یک کسی را دیدم واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم. گفتم: آقا شما میهمان ما باشید. بروید مکه مجّانی، حمّالی جنس می‌خرد دوش می‌گیرد دارد می‌برد یک آقای محترمی هم دارد می‌رود سر اذان که می‌شد حمال بار را می‌گذارد زمین به این آقا می‌گوید تا این جا هرچه آورده‌ام حلال من اذان است، می‌خواهم بروم نماز اول وقت بخوانم.
تا این جا حلال بدهید به حمّال دیگر این آقا همین طور نگاه می‌کند و می‌گوید آخرین گونی را بگذار کنار باهم برویم مسجد آن حمال این آقای محترم را که از شخصیت‌های مملکت بوده را بُکسل می‌کند من گفتم این حمَال امسال میهمان ما بیاید برود مکه مجانی.
گاهی وقت‌ها می‌بینی یک حمّال چند نفر را تکان می‌دهد. چون خودمان اگر راه نیفتیم دیگران راه نمی‌افتند. قرآن می‌خواهد بخش نامه کند صلوات ختم کن اول می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/56) «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» بعد بخش نامه می‌کند که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً».
11- حفظ اسرار نظامی
رازداری: در قرآن یک آیه داریم برای رازداری یوسف وقتی خواب دید خوابش را به بابایش گفت، بابایش گفت: «قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى‌ إِخْوَتِکَ فَیَکیدُوا لَکَ کَیْداً» (یوسف/5)، خوابت را برای برادرانت نگو چون «فَیَکیدوُا کَیْداً». این آیه برای رازداری است. این خواب رمز دارد، این خواب رموزی دارد، خوابت را نگو به برادرهایت نقشه برایت می‌کشند، خوب وقتی می‌گوید خوابت را نگو آن وقت اسرار نظامی را باید گفت؟ «فَیَکیدُوا لَکَ کَیْداً». نگو در موزه‌ها چیست. در یکی از کشورهای اروپایی ما هجده دلار دادیم رفتیم به یک موزه بازدید رفتیم دیدیم که از تخت جمشید ایران اصلاً کل سنگ‌ها و پایه و ایران و اصلاً باهم دزدیدند من هرچه فکر کردم این را چه جوری دزدیدند با چه کشتی این را حمل کردند بردند آن جا. ما نباید بگوییم افکار نابغه چیست؟ «فَیَکیدُوا لَکَ کَیْداً» کتاب‌های خطی، آقای بروجردی کتابی می‌خواست در کتاب خانه‌های اروپا پیدا کرد. کتاب‌های خطی نبوغ آثار باستانی اسرار نظامی شش مرتبه در قرآن گفته: «یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ» (یوسف/109)، آوردند وجب به وجب زمین ما سیر کردند و فهمیدند چه کسی دارد. اما ما نمی‌دانیم در کدام کشورها چه هست. «یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ» آیه‌ی قرآن است ولی دیگران به آن عمل کردند حفظ اسرار نظامی.
12- تداوم آموزش نظامی
آموزش دیده و تداوم آموزش یک حدیث است برای تداوم آموزش. حضرت فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ رَمْی» اگر کسی تیراندازی یاد گرفت «ثُمَّ تَرَکَهُ» رها کند و دیگر یادش برود داریم «فَلَیْسَ مِنّا» این مسلمان نیست. اگر کسی آموزش نظامی می‌بیند بعد رها کند از ما نیست. چیست هم آموزش هم تداوم و هم اطلاعات این که ما می‌گوییم نه شرقی نه غربی قاطی نشود. در مسائل سیاسی نه شرقی نه غربی اما در تحصیلات علمی ما باید هم شرقی باشیم هم غربی.
«اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ»(منیهالمرید/ ص‌102) یعنی شرقی باش برو تحصیل کن و لو به ثریا یعنی ما در تحصیل علم هم شرقی هستیم هم غربی در خودباختگی نباید نه شرقی باشیم نه غربی و گرنه ما دانشجو را به هر جای دنیا بفرستیم. برای تحصیل برنده هستیم. به حضرت گفتند فلان لشگر رقم خاصی می‌جنگند فرمود: ده تا مسلمان بروند فرمول آن را یاد بگیرند بیایند یاد بدهند در آموزش نظامی هم شرقی هم غربی. در خود باختگی نه شرقی نه غربی. ما آن چیزی که گفتیم نه شرقی نه غربی خودباختگی است جوان نشسته شلوارش را طوری دوخته که نمی‌تواند بنشیند می‌گویم: جوان ببخشید ران شما کلفت است یا باریک؟ می‌گوید رانم کلفت است می‌گوییم نه ساق پا؟ می‌گوید: ساق پا باریک است، می‌گوییم اگر ران کلفت است ساق باریک این شلوار را که دوختی برای قسمت کلفت تنگ دوختی برای ساقی که باریک است پاچه را گشاد دوختی. این چیست دوختی؟ می‌گوید: مد است. این نمی‌فهمد کجای بدنش کلفت است کجای بدنش باریک است و چه لباسی بدوزد این خودباختگی است. می‌رود آرایشگاهی می‌گوید چگونه اصلاحت کنم؟ می‌گوید: پشت گردنم را ژاپنی، سیبیلم را فرانسوی، چانه‌ام را چه چی. این پیداست ریش و سیبیلش دست خودش نیست. باز در یکی از مسافرت‌های خارج در فرودگاه یکی از این سوپر دولوکس‌ها آمد گفت: آقای قرائتی دیدی چه قدر قشنگ است.
شرق دیدی چه قدر بهداشتی هستند. گفتم: نه بسیار ضد بهداشتی هستند. گفتند: چه طور؟ گفتم: در این شهر(حالا اسمش را نگویم روابط سیاسی لق می‌شود) گفتم: در این کشور پنجاه میلیون آدم هستند چرا پنج میلیون سگ؟ سگشان هم طویله ندارد در همان خانه و آشپزخانه و رختخواب خودشان است. شما ادرار سگ این‌ها را بدهید آزمایشگاه پوست هندوانه‌های میدان شوش را هم بدهید آزمایشگاه ببینیم آلودگی‌های ادراری سگ این‌ها بیشتر است یا پوست هندوانه‌های کنار میدان شوش؟ وَالله این طور نیست که تو می‌گویی تو خودت را باختی کروات هم داشت گفتم: کروات حرام نیست می‌خواهی بزن بزن اما یک چیز بهت بگویم یک مقاله در اطریش هست انشاءَ الله در تلویزیون نشان می‌دهم دوتا از محققین اطریش نوشته‌اند بی خاصیت ترین لباس‌هایی که در طول تاریخ پوشیدیم کروات چون لباس یا باید گرم کند یا سرد کند ولی کروات نه گرم می‌کند نه سرد می‌کند. یا باید این لباس علامت باشد که این آقا آخوند است این آقا خلبان هست یا دکتر است یا جراح است یا باید علامت باشد که کروات علامت نیست نه علامت سن است نه علامت سواد است نه علامت پول است نه علامت تخصص است هیچ خاصیتی ندارد حالا گردنت کردی بکن ما کاری نداریم دوتا روی هم بزن ولی این طور نیست که حالا چون تو کروات زدی تو روشنفکر هستی و تأمُّل، من خیلی از تو روشنفکرتر هستم یک خورده خودباختگی، ما در تحصیلات هم شرقی هستیم هم غربی در خودباختگی نه شرقی هستیم نه غربی.
رفتم یک سالن خفه شدم گفتم خیلی خفه است، گفتند: هیس گفتم: چرا؟ این جا آمفی تئاتر هست گفتم: بابا خفه شدم. همین طور می‌گویند آمفی تئاتر خیال می‌کند هرچه می‌خواهد بگوید می‌تواند بگوید بابا خودم هم گاهی می‌فهمم این سالن، الی آخر.
13- ما مفتخر به فرمانده کل قوای عادل و فقیه هستیم
آموزش رازداری تقدم عقیده بر علاقه ما در ارتش‌مان هیچ وقت آتش افروز نیستیم قرآن می‌فرماید: «وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ» (توبه/13). آن‌ها اول شروع کردند اگر آن‌ها شروع نمی‌کردند شما شروع نمی‌کردید، بهر حال ما شما ارتشی‌ها خوشحال باشید در کره‌ی زمین تمام فرمانده‌های کلَ قَوا آدم‌های فاسدی هستند بر روی کره‌ی زمین یک فرمانده‌ی کل قوا هست که عادل است و شما مفتخرید و ما مفتخر هستیم که رهبرمان و فرمانده‌ی کل قوا مجتهد عادل است افتخار کنیم که رئیس ما کسی است که با تقوا است افتخار کنیم و برای کسی احترام قائل شویم و اطاعت از کسی می‌کنیم که وابسته به کسی نیست افتخار کنیم به کسی از کسی اطاعت می‌کنیم که اهل اشک است، اهل مناجات است، اهل ادبیات است، اهل فقه اهل قرآن است. اهل تفسیر است. من گاهی تفسیر که می‌گویم تا دوازده تا تفسیر نبینم هر آیه که تفسیر می‌گویم دوازده تفسیر باید ببینم. در عین حال وقتی خدمت آقا می‌رسم می‌فرمایند: این آیه را این طور نمی‌شد معنا کنید؟
من دیدم من دوازده تفسیر مطالعه کرده‌ام او یک مرتبه می‌آید یک چیزی می‌گوید که خوب درست است ایشان استاد است باید هم درست باشد. اصلاً باید کیف کنیم که فرمانده‌ی کل قوا ایشان است و کیف کنیم که مردم ما همچنین مردمی هستند روی کره‌ی زمین شریفترین آدم‌های کره‌ی زمین مردم ایران هستند وقتی بمب سرما می‌ریختند عراقی‌ها کف می‌زدند. ولی وقتی آمریکا بمب سر عراق می‌ریخت ما ایرانی‌ها قوطی کمپوت و تاید و پتو برایشان می‌فرستادیم یعنی هشت سال بمباران کردند ولی ما تحمل نداشتیم آن‌ها بمباران شوند. شریفترین مردم کره‌ی زمین ایرانی‌ها هستند و شریفترین رهبر، رهبر ما است و شریفترین مکتب، مکتب ما است و ما مفتخریم یک همچین امت و یک همچین رهبر و یک همچین مکتبی داریم. الهم صلّ علی محمد و آل محمد.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز بر ایمان و عمل و علم و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزای. الهی آمین،
خدایا پادگان‌های ما را پادگان‌هایی کن که کسی فارغ می‌شود و بیرون می‌آید از پادگان بی سواد و بی نماز نباشد و ما را مقیم نماز قرار بده الهی آمین.
بار دیگر می‌گویم مردم شریف ایران به مناسبت بیست ونه فروردین روز ارتش و روز ارج گذاشتن به نیروهای زمینی و ایثارگری‌هایی که ارتش کردند بحث به این مناسبت در ستاد مشترک بود و از شرکت کنندگان تشکر می‌کنم ولی چون این اسم نویسی من این آخر هم بگویم چون من باید بگویم سالی دو مرتبه ما اسم نویسی می‌کنیم اگر دو مرتبه دیگر اسم نویسی زیاد شود ما انشاءالله مسئله‌ی بی سوادی را در مملکت حل می‌کنیم چون تقریباً ما اول که مملکت را تحویل گرفتیم از رژیم شاه حدود چهل و هشت درصد بی سواد داشتیم و الآن تقریباً سی درصد بی سواد داریم بیست و هفت درصد بی سواد داریم اگر دومرتبه دیگر این سوادآموزی موچ بگیرد ما بی سوادی را برسانیم به ده درصد، ده درصد هم پیرزن‌ها و پیرمردهایی هستند که دیگر نمی‌آیند چون ما سه رقم میوه داریم: میوه‌های مثل توت که خودشان می‌ریزند میوه‌هایی مثل انار که یک تابش بدهیم می‌افتد و میوه‌هایی مثل گردو که باید زد پس کلّه‌اش، توتی‌ها آمدند باسواد شدند این اناری هایش مانده‌اند گردوهایی اسم دیگرش ولش کن. آقایان اناری اسم نویسی کنید توتی‌ها باسواد شدنداناری‌ها بیایید اسم نویسی کنید و گرنه جزء گردویی‌ها می‌شوید.

«والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment