ادب

موضوع: ادب  
تاریخ پخش: 73/05/27
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی» 
1- ادب واقعی
در این جلسه بحثی را می‌خواهیم تحت عنوان ادب مطرح کنیم. آیات و روایاتی را جمع آوری کرده‌ام که خدمت شما عرض می‌کنم. ما خیال می‌کنیم ادب این است که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. معنای ادب همرنگی با جامعه نیست. مثلاً اگر همه کراوتی بودند ما هم کراوت بزنیم. من دیروز یک جایی بودم. چند تا کراواتی هم نشسته بودند. گفتم: اگر کسی برای من خاصیت کراوات را بگوید، من با عمامه دو تا کراوات را روی هم می‌زنم. عکس هم بگیرید. چون لباس یا باید گرم کند یا سرد کند. یا علامت شغل باشد. کراوات نه علامت سن است. نه علامت تخصص است. نه علامت روشنفکری است. بی خاصیت ترین لباسی که آویزان است کراوات است.
بعضی‌ها خجالت می‌کشند که حرف بزنند. می‌گویند: این آدم با ادبی است. نه! این وارفته است. ادب به معنای خجالت و وارفتگی نیست. ما گاهی وقتها به بچه می‌گوییم: با ادب باش. یعنی ساکت باش. ادب به معنای تواضع و تملق هم نیست. بعضی‌ها به هر کس می‌رسند می‌گویند: خدا سایه‌ات را از سر من کم نکند. خدا شما را حفظ کند. بعضی‌ها می‌گویند: فلانی با ادب است. چون خیلی سوپر دولوکس است، به او احترام می‌گذارند. حیف که ما خودمان را باخته‌ام. معنای ادب این نیست که هرکس حرف می‌زند این گوش کند. هر حرفی را از هرکس گوش دادن معنای ادب نیست. معنای ادب پذیرفتن هر دعوتی نیست. بنده تواضع دارم ولی خانه شما به دلیلی نمی‌آیم. چه کسی گفته است اگر من خانه شما نیایم متکبر هستم؟
2- ادب نسبت به خدا و نماز
بعضی‌ها می‌گویند: ایشان با ادب است چون انتقاد نمی‌کند. در جامعه ما گاهی ادب معنای انحرافی دارد. «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(زمر/18) بنده خوب خدا کسی است که حرف را بشنود و خوب آنرا انتخاب کند. ادب با خدا این است که اسم خدا را با احترام ببرد و دست بی وضو به اسم خدا و پیغمبر نزند. ادب نماز خواندن خوب است. ادب نسبت به خداوند این است که قسم نخورد. امام سجاد(ع) در یک صحنه‌ای گفتند: قسم بخور یا 4000 هزار درهم جریمه بده. حضرت قسم نخورد. گفتند: آقا حق با شماست. چرا قسم نمی‌خوری؟ حضرت فرمود: من قسم راست هم نمی‌خورم. کار خوبی که اهل سنت می‌کنند این است که قرآن را هیچ وقت زمین نمی‌گذارند. قرآن را همیشه بالاتر می‌گذارند.
3- ادب نسبت به پیامبر
ادب نسبت به پیغمبر؛ پشت در خانه پیغمبر می‌آمدند و می‌گفتند: یا محمد! هوی! آیه نازل شد ادب داشته باشید. «إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ»(حجرات/4) کسانی که از پشت دیوار پیغمبر را صدا می‌زنند، اینها آدمهای بی ادبی هستند. بعضی‌ها اسم پدرشان را با ادب نمی‌برند. بعضی خانم‌ها اسم شوهرشان را با ادب نمی‌برند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ»(حجرات/2) صدایتان را از صدای پیغمبر بالاتر نبرید. اگر کسی اسم پیغمبر را بشنود و صلوات نفرسد این ادبش کم رنگ است. خدا می‌گوید: من نسبت به پیغمبر احترام می‌گذارم. «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»(احزاب/56) خدا و فرشته‌ها به پیغمبر صلوات می‌فرستند. آنوقت تو نمی‌خواهی صلوات بفرستی؟ چرا(ص) می‌نویسی؟ یعنی تمام عمرت به وقت مصرف شده است. فقط حالا که به(صلی الله علیه و آله) می‌رسی می‌خواهی صرفه جویی کنی؟
4- ادب نسبت به دیگران
احترام با مردم؛ «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»(بقره/83) با مردم خوب حرف بزن. شهید بهشتی در یکی از کشورهای خارجی رسیدند به یک جایی که قبر رهبر مارکسیست‌ها بود. اتفاقاً در قبرستان یک سگی هم راه می‌رفت. یکی از همراهان شهید بهشتی گفته بود این سگ در قبرستان مارکسیست‌ها آمد فاتحه بخواند. شهید بهشتی فرمود: ما با آنها مخالف هستیم. اما ادب حتی به کافر هم لازم است. «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ»(انعام/108) به آنهایی که دین ندارند فحش ندهید. چون آنها هم به خدای شما فحش می‌دهند. ما تکلیف می‌نوشتیم. می‌رفتیم پیش معلممان و می‌گفتیم: ما تکلیف نوشته‌ایم. او هم اعتنایی نمی‌کرد. من تا بوق سگ نشسته‌ام مشق نوشته‌ام. جان کنده‌ام. یک کلمه یک کلمه نوشته‌ام. آن چنان خودکار را در آن می‌کشید که انگار می‌خواهد من را بکشد. چرا برخوردت با من این چنین است؟ در حرف زدن ادب کنیم. حرف کسی را قطع نکنیم. تا کسی سوال نکرده است جواب ندهیم. متاسفانه به بعضی‌ها که سلام می‌کنی، می‌گوید: سلام از بنده است. جواب من چه شد؟ شما باید بگویی: علیکم السلام! بعد بگو: سلام از بنده است. کسی که سلام نکند بی ادب است.
ادب در لباس؛ در استخر می‌رویم خیلی لباسها کوتاه نباشد. به ما گفته‌اند: پدر و پسر با هم حمام نروند. برادر بزرگ جلوی خواهرش با لباسی که مناسب نیست راه نرود. خواهر جلوی برادر خود آرایش نکند.
ادب در نان؛ اخیراً که نان را در یخچال می‌گذارند آن را با چاقو می‌برند. حدیث داریم با آهن و چاقو نان را نبرید. می‌گویند: می‌خواهیم که صاف در بیاید. خوب بعداً که در دهانت می‌گذاری کج در می‌آید.
شخصی رفت انگور بخرد. دانه دانه می‌خرید. می‌گفتند: چرا چنین می‌کنی؟ می‌گفت: همین انگوری که کیلویی چهل تومان است، یک ساعت دیگر دانه دانه می‌شود. حالا دانه دانه هم کیلویی پنج تومان است. من چهل تومان بدهم بعد آنرا دانه دانه کنم.
5- ادب اجتماعی
ادب در مجالس؛ بعضی‌ها پایشان را دراز می‌کنند. یک طور بدی می‌نشینند. ادب در خیابان، ادب در نزد استاد، شاگرد امام صادق(ع) به استادشان می‌گفتند: کسی که الان سلام نکند. چند سال دیگر که بزرگ شود دیگر به استادش سلام نمی‌کند. امام علی(ع) فرمود: اگر کسی چیزی یاد من بدهد من تا آخر عمر یادش هستم. بنده او هستیم. نسبت به استاد ادب کنید. علامت اینکه علم شما فایده دارد یا ندارد این است. خط کش علم این است که فایده داشته باشد. هرکس باسوادتر است و ادب او بیشتر است مفید‌تر است. امام زین العابدین(ع) می‌فرماید: خدایا «لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَه» (صحیفه،ص92) هرچه درجه من را بالاتر می‌بری ادب من را بیشتر کن.
ادب در محل کار، برای خارجی‌ها و مهمانان خارجی دکور سازی خوب است. اما برای خودمان لزومی ندارد که اگر سست بگیریم، محبوب‌تر می‌شویم. اینطور نیست که اگر اتاق ما دراز‌تر باشد محبوبیت ما بیشتر است. ادب در راه رفتن «وَعِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا»(فرقان/63) بندگان خدا یکی از علامت هایشان این است که ویراژ نمی‌دهند. گرد و خاک نمی‌کنند. آرام راه می‌روند. پیغمبر طوری می‌نشست که گرد و خاک بلند نشود. هرکسی که وارد می‌شد، می‌گفت: «ایکم رسول الله» (بحارالانوار،ج73،ص355) کدام یک از شما پیغمبر هستید؟ ما نمی‌دانیم از اسلام چه ضرری دیدیم که داریم شکل غیر اسلامی به خودمان می‌گیریم. پشت سر امام رفتیم چه عیبی داشتیم که الان داریم ادای کارهای شاه را در می‌آوریم.
6- نمونه‌ای از ادب امامان و بزرگان
ادب نسبت به بالا دست و نسبت به زیر دست خیلی مهم است. پیغمبر ما تا زنده بود امام علی(ع) سخنرانی نمی‌کرد. این ادب است. می‌گفت: چون استاد زنده هست من صحبت نمی‌کنم. این ادب است. فقیری نزد امام حسن(ع) آمد. حضرت صد درهم به او داد. بعد نزد امام حسین(ع) آمد. امام حسین(ع) نود درهم به او داد و فرمود: اگر اول پیش من می‌آمدی من هم صد درهم به تو می‌دادم. حالا که او صد درهم داده است من به احترام برادر بزرگم یک قدم عقب‌تر می‌روم. این ادب است. در مکتب ما سلام و صلوات رابطه بین رییس و مرئوس است.
ابوالفضل تا زنده بود، نمی‌گفت: حسین! می‌گفت: مولا و سیدی! پیغمبر ما روبروی مردم تکیه نمی‌داد. آیت الله خوانساری می‌آمد وسط اتاق می‌نشست. بعد متوجه شدیم که ایشان می‌گوید: اگر کنار دیوار باشم تکیه می‌دهم و این علامت تکبر است. امام وقتی از پاریس آمد به آیت الله پسندیده گفتند: شما باید اول بروی. ایشان هم گفتند: نمی‌شود. همراهان هم گفتند: دوربین‌ها و فیلم‌ها دارند از ما عکس و فیلم می‌گیرند، نمی‌شود. امام گفت: ایشان برادر بزرگ من است. به آقای پسندیده گفتند: خواهش می‌کنیم شما از آن در بروید. بالاخره آیت الله پسندیده را از آن یکی در هواپیما بردند و امام حاضر نشد جلوی برادر بزرگش راه برود. حدیث داریم برادر بزرگ مثل پدر می‌ماند. به شرطی که برادر بزرگ هم بزرگی کند. برادر بزرگ‌ها هم قلدر هستند. اگر برادر بزرگ پدر باشد، خوب است که برادرهای کوچک به او احترام پدری کنند.
ادب در قبرستان این است که نخندی و آب دهان نیندازی. سنگ قبرها را نخوان.
ادب در عیادت، حدیث داریم عیادت که می‌روید به اندازه دوشیدن یک بزغاله بنشین. اگر خود مریض گفت: خواهش می‌کنم. آنوقت بنشینید.
ادب در مهمانی، حدیث داریم مهمان که می‌آید ساک او را بگیر و داخل بیاور. اما وقتی که می‌رود هرچه هم بار او سنگین است به او کمک نکن. چون وقتی ساکش را می‌بری یعنی خوش آمدی دیگر به خانه‌ات برو. اما وقتی ساک او را در خانه می‌آوری یعنی او را تعارف کردی. اینها مهم است. اینها آداب است.
ما می‌توانیم با آداب اسلامی مردم را به حق دعوت کنیم. چند متر راه امام علی(ع) یک مسیحی را بدرقه کرد. ایشان به امام گفت: راه شما آنطرف است. امام فرمود: ادب همسفری در اسلام این است که من چند قدم شما را همراهی کنم. این گفت: من مسلمان می‌شوم.
حدیث داریم کسانی که آداب و رفتار پیغمبر را دیدند و ایمان آوردند آمارشان بیش از کسانی است که استدلال شنیدند و ایمان آوردند. بعضی‌ها اسیر هستند. گیر در خودشان هست. قفل شده‌اند و باز نمی‌شوند. انگار عصا خورده است. مقام معظم رهبری وقتی قاری‌ها می‌آیند و قرآن می‌خوانند به احترام قاری‌ها روی زمین می‌نشینند. حدیث داریم ایستاده غذا نخور. حدیث داریم یعنی وقتی می‌نشینی مثل برده بنشین. حدیث داریم سفره که پهن شد، دعا کنند. اما ما وقتی خوردیم دعا می‌کنیم. دبستانی‌ها ادبشان نسبت به استاد بیشتر است یا دانشجوها؟ دبستانی‌ها! این پیداست که رشد علمی هست اما رشد ادبی نیست. اما سیستم علوم اسلامی اینطور نیست. علامه مطهری وقتی به امام می‌رسد می‌گوید: «روحی له الفداء» خدا جان مطهری را فدای امام کند. این از تربیت اسلامی ما است.
7- نمونه‌ای از بی‌ادبی‌ها
بعضی‌ها نسبت به خدا هم بی ادب هستند. «إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاءُ»(آل عمران/181) می‌گویند: خدا فقیر است و ما بی نیاز هستیم. می‌گویند: خدا می‌گوید: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»(بقره/245) به خدا قرض بدهید. اینها گفتند: خدا از ما قرض می‌خواهد. پیداست که خدا فقیر است. اینطور نیست او دستش را دراز می‌کند که تو را نجات بدهد. نه اینکه او نیاز به پول دارد.
یا همینکه وضع‌شان خوب نیست می‌گویند: «رَبِّی أَهَانَنِی»(فجر/16) «فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِی»(فجر/15) خدا به من اهانت کرده است. خدا چرا چنین کردی؟ مگر طلبی داشتی؟ بعضی‌ها نسبت به خدا بی ادب هستند. شیطان گفت: خدایا «رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی»(حجر/39) خدایا تو من را گمراه کردی. خدا که تو را گمراه نکرد. تو سجده نکردی. به پیغمبر می‌گفتند: از خدایت بخواه. نمی‌گفتند: از خدای ما بخواه. یعنی انگار خدای ما نیست. رمز سقوط شیطان بی ادبی بود. گفت: من به او سجده نمی‌کنم. در مقابل فرمان خدا بی ادبی و گردن کلفتی کرد. به پیغمبر می‌گفتند: این قرآنی که می‌گویی چیزی نیست. «لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا»(انفال/31) اگر بخواهیم ما هم می‌آوریم. تحقیر می‌کردند. یک کسی می‌گفت: آقای قرائتی می‌دانی چرا مردم پای صحبت‌های شما می‌نشینند؟ گفتم: نه! گفت: تو کاشانی هستی. مردم می‌خواهند زبان کاشانی یاد بگیرند! واقعاً حسادت چه می‌کند؟ پنجاه میلیون ایرانی را تحقیر می‌کند. یعنی مثل اینکه همه مشکلات مردم ایران حل شده است فقط مشکل یاد گرفتن زبان کاشانی است. مشکل در روح آنها است. یعنی روحشان تاب دارد. بنی اسرائیل گفتند: «لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا»(بقره/61) خدا برای آنها مائده آسمانی فرستاد. غذای شیرین فرستاد. گفتند: سیر و پیاز می‌خواهیم. آنوقت مثنوی آنرا به شعر در آورده است:
از خدا جوییم توفیق ادب *** بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد *** بلکه آتش در همه آفاق زد
بعضی‌ها به پیغمبر می‌گفتند: اگر می‌خواهی ما دور و بر شما باشیم این فقرا را بیرون کن. ادب با فقرا خیلی مهم است. ادب نسبت به بچه یتیم‌ها خیلی مهم است. عروس کج فکر خیال می‌کند که شوهرش باید مثل فامیل هایش کراوات بزند. می‌گوید: همه رفته‌اند تالار من هم باید بروم. چرا شما به حرف آنها گوش می‌کنید؟
به یک نفر گفتند: انگشترت را به من بده. گفت: برای چه؟ گفت: می‌خواهم هر وقت آنرا دیدم یاد تو باشم. گفت: نمی‌دهم تا هروقت دیدی نیست یاد من بیفتی. آدم خوب نیست که آبکی باشد. در هر ظرفی ریختند شکل همان ظرف در بیاید. ادب آن است که آنچه خدا گفته است گوش بدهد و آنچه خدا نگفته گوش ندهد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment