اداره سالم و اداره مریض

اداره سالم و اداره مریض
تاریخ پخش: 23/06/68

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ما تا به حال برای هر قشری صحبت کردیم و امروز هم چون شما کارمند و پرسنل دولت هستید تصور و سیمایی از اداره و وزارتخانه و نهاد سالم و یا اداره و سازمان و نهاد مریض می‌گویم و همه هم به لطف خدا از قرآن است.
پس موضوع بحث ما اداره سالم و اداره مریض است.
ابتدا تیترها را می‌نویسم و سپس تذکراتی می‌دهم:
1- مشخصات اداره ناسالم و مریض
اداره مریض: منت – سوء استفاده – سوء ظن -کم کاری – بی مهری – بدرفتاری با مراجعین – کارشکنی – استعفا- تحریک دیگران به کم کاری – افزایش توقعات بیجا – بی اعتنایی به مدیر – بهانه جویی – افشای اسرار سازمان – انزواگرایی – عدم همکاری با همکاران و غیره.
گاهی به خاطر اینکه حقوق پرسنل دولت کم است البته حقوق کم است و تورم هم هست و این هم حق است که حقوق کلیه کارمندان کم است و حتی قاضی 80 ساله جمهوری اسلامی هم 10 تومان بیشتر ندارد و خلبان متخصص هم بین 8 تا 13 تومان بیشتر نمی‌گیرد. و این حق است ولی نباید با امور باطل مخلوط شود و ممکن است بحث امشب ما اگر خداوند نظر کند مفید واقع شود و اثر بگذارد و اگر مفید واقع نشد بدی از من است چون مردم ایران خوب هستند و دلیلش این است که با امام خوب راه می‌آیند. پس اگر اثر نکند تقصیر من است و اگر اثر کند لطف خداست.
البته زنهای خانه دار نگویند که بحث به ما مربوط نمیشود بلکه این بحث‌ها در خانه و مساجد و مدارس و آموزش و پرورش و روحانیون هم هست و ما آخوند هم داریم که مطالعه نکرده منبر می‌رود و چیزی یاد مردم نمی‌دهد. پس این بحث‌ها مربوط به خانه یا مسجد سالم و مریض هم می‌شود.
2- منت گذاری یکی از آفات
و اما منت گذاری
اصولاً منت در اسلام آتشی است که خرمن برکات را می‌سوزاند. قرآن می‌فرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‌‌» (بقره/264) یعنی صدقات خود را با منت و اذیت باطل نکنید. کسی نگوید اگر من نبودم یا سفارش تو را نمی‌کردم تو را در اداره راه نمی‌دادند و اگر این کار را بکنید اجری نخواهید داشت و باطل است.
قرآن می‌فرماید: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَهٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَهٍ یَتْبَعُها أَذىً» (بقره/263) اگر آدم با مردم خوب حرف بزند و کاری برایشان نکند بهتر از این است که کاری بکند ولی منت بگذارد.
امام سجاد(ع) می‌گوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ، وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن‌‌»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) خدایا با دستان من خیر جاری کن اما «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ» اما اگر خدمتی کردم و خیری از من جاری شد طوری باشد که خرمن خیر با آتش منت نسوزد. منت یکی از آفات است. علی(ع)می فرماید: «إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ»(نهج‌‌البلاغه، نامه 53) یعنی‌ای مدیر کل یا استاندار و فرماندار مواظب باش. منت بر رعیت مگذار.
امامان ما وقتی غذا می‌دادند می‌گفتند: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» (دهر/9) بنابراین یکی از چیزهایی که بسیار است منت است وفرقی در خانه و مدرسه و اداره ندارد. ما بدهکار هستیم و منتی بر شما ندارم. و اگر کاری کردی وظیفه‌ات بوده است.
3- سوء استفاده از موقعیت یکی از آفات
آیه‌اش این است: «ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ» (آل عمران/79) بشر به خاطر مقامی که دارد حق ندارد به مردم بگوید: «کُونُوا عِباداً لی‌‌ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل عمران/79) شما نوکر و عبد من باشید حتی پیامبر هم چنین حقی ندارد چه برسد به مکانیک که به شما چنین بگوید.
حضرت سلیمان وقتی به مقام رسید فرمود: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی‌‌» (نمل/40) این مقام از لطف خداست و برای آزمایش است. اگر کسی نهاد انقلابی است به این معنا نیست که از چراغ قرمز عبور کند یا ماشین دولتی است از فلان خط ممنوعه برویم و از موقعیت خود سوء استفاده کنیم.
فاطمه زهرا(س) گفت: من دختر پیامبر هستم شما برای من کسی بیاور(کنیزه و کلفت) تا به ما کمک کند آن وقت رسول خدا به ایشان فرمود: 34 بار الله اکبر و 33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله بگو. او چه می‌پرسد و پیامبر چه جواب می‌دهد.
آیت الله العظمی شیخ مرتضی انصاری سر خود را ماشین کند و یک قران داد. آرایشگر گفت طلبه بودی یک قران می‌دادی، حجت الاسلام هم شدی یک قران دادی و آیت الله هم شدی همینطور. حالا هم که آیت الله العظمی شده‌ای یک قران می‌دهی؟ ! و ایشان فرمود علم من زیاد شده است نه مساحت کله‌ام. (مساحت کله ام) و تغییر موقعیت ربطی به این مسائل ندارد.
سوء استفاده از موقعیت: هیچکس را نمی‌شود بلند کرد که حالا فلانی آمده است.
روزی حضرت رسول نشسته بود و لیوان آبی بود و ایشان نوشیدند و پسری بود گفت باقی مانده آب را به من بده برای تبرک. وقتی پیامبر رفت بدهد چندی از پیرمردان رجال نشسته بودند گفتند به ما بده. و پیامبر گفت اول این پسر گفته است اگر اجازه داد به شما می‌دهم. و او اجازه نداد و پیامبر هم به او گفت پس بسم الله.
«وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ»(نهج‌‌البلاغه، نامه 5) علی(ع) فرمود‌ای استاندار و فرمانده پست تو لقمه چربی نیست، مواظب باش.
«وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‌‌ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها» (بقره/205) قرآن می‌گوید عده‌ای هستند که وقتی حکومت را در دست گرفتند فساد می کنند. چه کسی گفته اتاق رئیس باید بزرگتر باشد؟ ! اتاقی باید بزرگتر باشد که رفت و آمد و مراجعین بیشتری دارد. حالا چون من نماینده ولایت فقیه در نهضت سواد آموزی هستم که نباید اتاقم از همه اتاقها بهتر باشد یا فرش باشد. البته یک زمانی سوار شدن بر بنز ضد گلوله لازم بود ولی الآن که 6 سال است ترور نمی‌شود سوار بنز شدن سوءاستفاده از موقعیت است.
پس مواظب باشیم مسؤول جایی شدیم سوء استفاده و اسراف نکنیم. اگر فقط لامپ بالای سر من روشن باشد کافی است و لازم نیست همه لامپ‌های اتاق روشن باشد.
4- سوء ظن به دیگران یکی از آفات
قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/36) یعنی روی چیزهایی که علم نداری قضاوت نکن. و باز می‌فرماید، «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات/12) سوء ظن به مسلمانها گناه است.
برخی اوقات ما کارهای خیلی عجیبی می‌کنیم. کسی 8 سال است در جایی هست و اگر می‌خواست هر دزدی یا عملی انجام بدهد می‌داد. ولی حالا بعد از 8 سال موتور سوار می‌رود از بقال می‌پرسد دختر عمه فلانی زمان ناصر الدین شاه حالش به هم نخورده است؟ ! و تحقیقات بیهوده دیگر.
مثل کسی که در میدان داد می‌زد هندوانه کیلویی4 قران و کسی نزدیک شد و آرام از او پرسید هندوانه کیلویی چنداست؟
5- کم کاری یکی از آفات
قرآن می‌فرماید: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» (مطففین/1) وای بر کم فروشان. و کم فروشی کسی است که زیاد می‌گیرد و کم می‌دهد. من وقتی درنماز بودم فکر کردم که من ملتفت هستم چون وقتی حمد و سوره می‌خواندم توجه کمتری داشتم تا هنگام قنوت که می‌خواستم چیزی بگیرم.
قرآن می‌فرماید: «الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُون» (مطففین/2) کم فروش کسی است که کم می‌دهد و زیاد می‌گیرد.
یا کسی رفته است مشهد امام رضا و می‌گوید حاجتم را نگرفته‌ام. یعنی رفته مشهد 5 هزار تومان خرج کرده است و خانه 5 میلیونی می‌خواهد. یا یک حمد و سوره برای ولی خدا می‌خوانیم ولی می‌خواهیم 33 هزار مشکل از ما حل بشود.
از واعظ که در واقع عالم بود و منبر هم می‌رفت خوشم می‌آمد. گفت امروز من مطالعه نکردم ولی هر چه گفت، باز گفتند هر کس می‌خواهد فلانی برود بالای منبر صلوات بفرستد. او هم بالای منبر رفت و گفت بی مطالعه حرف زدن خیانت به افکار امت است و من خیانت نمی‌کنم. کم کاری در تحصیل و تدریس و. . . هم همین است. وقتی می‌خواهند بگویند خانه خراب است می‌گویند بساز و بفروش است و وقتی می‌خواهند بگویند خوب است می‌گویند خارجی است. نباید ساخت کارگر خارجی بر کارگر داخلی ترجیح داشته باشد. و در کار و تحصیل و اداره هم همینطور است. آیت الله یزدی رئیس قوه قضائیه گفت ساعت اداری، نماز خواندن هم ایراد دارد مگر اینکه مسئول مهمی باشد یا رئیس بالاتر اجازه بدهد.
بی میلی(که ان شاءالله یک شب جمعه در این باره بحث مفصلی خواهم داشت.)
قرآن در این افرادی که بی حال هستند می‌گوید: «کارِهُونَ» (توبه/54) و افرادی که پول می‌دهند ولی بدون نشاط و بی حال هستند از همین گروه هستند.
برای جبهه پول جمع می‌کردند کارگری آمد و چند خرما آورد و اینهایی که پول حسابی داده بودند خندیدند. آیه نازل شد: «الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ» (توبه/79) چرا کارگری را که از دسترنج خود خرما آورده بود مسخره کردید و همین خرما قبول است چون با نشاط آورده است ولی ممکن است کسی 100 هزار تومان بدهد ولی از روی رودربایستی.
به من گفتند بیا فلان جا سخنرانی کن و من قبول نکردم چون اینکه پای سخنرانی من می‌آید برای خدا نیست، برای علم هم نیست، بلکه برای نمره است و این ارزش کار را کم می‌کند.
6- بدرفتاری و کارشکنی از آفات
خدا به پیامبر می‌فرماید اینکه مردم پیرامون تو جمع می‌شوند بخاطر اخلاق توست «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» (آل عمران/159) اگر بدرفتار بودی از پیرامون تو پراکنده می‌شدند.
«قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ عِیَالِی فَأَحَبُّهُمْ إِلَیَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِی حَوَائِجِهِمْ»(کافى، ج‌‌2، ص‌‌199)، محبوبترین مردمها کسی است که با مردم خوش رفتاری کند و خوش رفتار باشد.
بد رفتاری در اداره به خصوص در تهران: کسی که کلی وقت گذاشته و متحمل هزینه شده تا آنجا آمده از شهرستان و شما می‌گویی برو فردا بیا در حالی که امروز هم می‌توانی کارش را انجام بدهی.
من در اداره‌ای بودم خواستیم میزی را جابجا کنیم گفتند باید نامه بنویسید برود روابط عمومی و فلان جا و بالاخره حمل و نقل بیاید جابجا کند و ما هم گفتیم این کارها چی است، مثل اینکه کسی می‌خواست پشه‌ای را بکشد می‌گفت باید سنجاق را برداری از فلان جا پشه را بگیری و سنجاق را بزنی توی چشم راست پشه و من گفتم خوب می‌زنی توی سرپشه می‌میرد و او گفت این هم یک راهش است. و واقعیت این است که ما برخی مواقع نمی‌خواهیم کار راه بیفتد.
بدرفتاری، کارشکنی
عده‌ای زمان پیامبر می‌گفتند علت موقعیت پیامبر این است که پول دارد و اگر به او پول ندهید و او هم نتواند به اطرافیانش پول بدهد همه از پیرامون او پراکنده خواهند شد. بودند در تاریخ افرادی که تحریک می‌شدند با پول تا بنویسند خمس واجب نیست و افرادی هم نوشتند ولی به پوزشان خورد. و می‌خواستند کاری کنند تا قدرت روحانیت بوسیله خمس و پولی که مردم به آنها می‌دهند، گرفته شود چون اگر خمس داشته باشند حوزه علمیه درست می‌کنند و طلبه درست می‌کنند.
و می‌خواستند مثل آل سعود باشد که پول می‌گیرد و در نماز جمعه خطبه‌های آبکی می‌خواند که هیچ ترکشی به هیچ کسی نخورد. آن هم بوسیله روحانیون درباری با حرفهای استاندارد شده بین المللی. اگر خوب باشید خیلی خوب است مثل حرفهایی که سیاسیون در فرودگاهها می‌زنند. خلاصه می‌گفتند پول ندهید. «لا تُنْفِقُوا» (منافقون/7) تا جیب پیامبر خالی شود.
7- استعفاء یکی از آفات در ادارات است
قرآن می‌فرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لی‌‌ وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا‌‌» (توبه/49) نزد پیامبر می‌آمدند و می‌گفتند اجازه بدهید ما به جبهه نیاییم چون دشمنان ما ‌زنهایشان را هم می‌آورند و وقتی نگاه ما به زنها می‌افتد تحریک می‌شویم و گناه می‌کنیم و برای حفظ تقوی بهتر است جبهه نیاییم. قرآن می‌گوید اینها از فتنه نمی‌ترسند. «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا» خود نیامدن اینها فتنه است. مثل اینکه می‌گوید من قاضی نمی‌شوم و احتیاط می‌کنم ولی مردم توی زندان بی دلیل مانده‌اند و یا جبهه هم همین طور. قرآن می‌فرماید: «لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» (توبه/44) کسانی که به خدا ایمان دارند هیچوقت از زیر کار فرار نمی‌کنند. امروز فلانی مسئول است و فردا دیگری، با هم همکاری کنید.
ظهر جایی بودم که مسئول امروز یک جا آمده بود نزد مسئول پیشین آن(دیروز) و او هم صادقانه در جواب سؤالات او تمام تجربیات خود را در اختیار او می‌گذاشت و حتی گفت امام پولی(قابل توجه) به من داده بود که جایی ثبت نشده برای برخی امور و این هم فلان جا در اختیار شماست و من لذت بردم. ولی کسی که بگوید اگر فلانی باشد من کار می‌کنم وگرنه خیر، معلوم می‌شود او برای خدا کار نمی‌کند.
حدیث داریم کسی که دختری را برای زیبایی یا مال بگیرد، خدا هر دو را از او می‌گیرد ولی اگر بخاطر خدا با او ازدواج کند، خدا او را به هر دو می‌رساند.
جوانی را دیدم که دوستش می‌گفت ازدواج نمی‌کند و دنبال دختری می‌گردد که دو شرط داشته باشد. 1- پدر زن پولدار و میلیاردری داشته باشد. 2- پدر زن دو بار سکته ناقص کرده باشد تا بلافاصله پس از عقد سکته سوم را هم بزند. خوب این دنبال دختر نیست، بلکه دنبال پول پدرش است.
کسی در اداره‌ای آمده بود ولی می‌خواست استعفاء بدهد و آقا گفت که اینجا مملکت امام زمان است اگر می‌خواهید استعفاء بدهید باید به امام زمان بدهید. آدم به خاطر خدا باید کار کند و یک وقت به خاطر خدا بیاید و زمانی هم به خاطر خدا برود. خانم یکی از علمای نجف مریض بود و خانه‌اش دو اتاق داشت، یکی سایه و دیگری آفتاب. وقتی مهمان آمد به همسرش گفت برو آفتاب تا من مهمان را ببرم اتاق سایه. مهمان آمد و گفت که من برای خدا آمده‌ام دیدن شما. ایشان هم گفت پس حالا که اینطور است به خاطر خدا هم برو. چون من به خاطر شما همسرم را بردم اتاق آفتاب و نجات مریض واجب است و پذیرایی از مهمان مستحب.
بهانه تحریک دیگران به کم کاری. قرآن می‌فرماید: «قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقینَ مِنْکُمْ» (احزاب/18) یعنی کسانی که دیگران را به کم کاری و به تعویق و تأخیر انداختن تشویق و تحریک می‌کنند مثلاً در مورد جبهه یا خواستگاری. خواستگار می‌آید ولی به خاطر اینکه دختر عموی بزرگترش عروسی نکرده است خواستگار را جواب نمی‌کند در حالی که از سعادت مرد این است که دخترش را زود شوهر بدهد. من از پدر شهیدی که در نهضت سواد آموزی همکار ماست بسیار لذت بردم. شب عروسی دختر ایشان به او خبر دادند که پسرت در جبهه شهید شده است. او کمی فکر کرد و سوخت و گفت ازدواج و شهادت هر دو خیر است و دلیلی ندارد بخاطر یک خیر، خیر دیگر را بر داماد و عروس تلخ کنیم یا بگویید که قدم عروس یا داماد تلخ و شوم بود. بعد از ماجرای عروسی مسأله را گفت ولی گفت من نگفتم تا یک خیر جلوی خیر دیگر را نگیرد.
8- انزوا گرایی و توقعات نابجا یکی از آفات
مثل برخی که می‌گویند ما با سیاست و این کارها کار نداریم و نیستیم. قرآن در این باره می‌فرماید: (انزوا گرایی) «یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ یَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِکُمْ» (احزاب/20) اینها دوست دارند در بیابان‌ها باشند و اصلاً سر و صدایی به گوششان نرسد. «یَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِکُمْ» و خبری از رادیو و تلویزیون بشنوند و دوست ندارند در میدان باشند و می‌گویند خانه کسی نرویم تا خانه‌مان نیایند. و خدا از اینها انتقاد کرده است.
توقعات نابجا
قرآن می‌فرماید: «أَ یَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُدْخَلَ جَنَّهَ نَعیمٍ» (معارج/38) هر کس دلش می‌خواهد بهشت نعیم داشته باشد خوب این توقع نابجاست. مثل اینکه من کارمند دولت هستم و خانه شخصی ندارم. یا تا خانه شخصی نداشته باشم داماد نمی‌شوم. من زمانی بی پول شده بودم و نزد استادم رفتم و گفتم تا به حال بی پول شده‌اید؟ و او هم فهمید بی پول شده‌ام ولی گفتم از شما پول نمی‌گیرم فقط می‌خواهم خاطره‌ای از بی پولی خودتان تعریف کنید و ایشان گفت ما زمان آیت الله العظمی بروجردی طلبه قم بودیم و خانواده‌مان درد زایمان گرفت ما آمدیم ماما بیاوریم دیدیم پول نداریم و از کوچه برگشتم و باز دوباره می‌رفتم توی کوچه و می‌دیدم پول ندارم و برمی گشتم و سعی صفا و مروه می‌کردیم و هیجانی شده بودم و در هوای گرم تابستان راه به جایی نداشتم. نامه نوشتیم. حضرت مریم چون بی شوهر حامله شده بود وقت زایمان هیجانی شد و خدا به او گفت برو در بیابان درخت خشک را تکان بده «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا»(مریم/25) یعنی درخت خشک را تکان بده خرمای تازه می‌ریزد. ما هم این نامه را نوشتیم و رفتیم در خانه آقای بروجردی و در زدیم و خادم آمد و گفتیم: این نامه را به آقا بده. خادم پرسید استخاره کرده‌ای و خلاصه نامه را برد داد وآقا گفت خانم این طلبه حامله است و پول ندارد به او پول برسانید. بعد گفت حالا آقای قرائتی به این بی پولی رسیدی؟ و من گفتم نه اگر کتابهایم را هم بفروشم چند ماه پول دارم.
شما فکر کنید بقیه خانه اجاره‌ای نشسته‌اند؟ من خودم در قم صاحبخانه هروئینی داشتم همسر او به من روزی گفت پول را به او می‌دهی او خرج هروئین می‌کند از این به بعد به من بده. بعد او پرسید چرا کرایه را به خانم دادی و من گفتم هر بار به شما می‌دادم این بار به خانم دادم. ولی ماه دیگر به شما می‌دهم. ولی او گفت الان برو بیرون و سه شنبه بود و حتی تا جمعه هم صبر نکرد و به ما دو روز هم مهلت نداد. اثاثیه را گذاشتیم بیرون توی کوچه. خانه رهنی نشستی بعد خانه خشتی حالا هم آجری. اصفهان به این بزرگی را آجر آجر ساختند گاهی وقتها توقعات بالاست.
ما قاضی داریم 37 سال است قاضی است ولی هنوز هم در خانه اجاره‌ای می‌نشیند باید به کسانی شک کرد که دو روزه به همه چیز می‌رسند.
9- از مشخصات اداره سالم صفا و سادگی است
سادگی اداره سالم باید صفا و سادگی داشته باشد و خوشا به حال اداره‌ای که اتاق رئیس را از مبلمان و ظاهر آن تشخیص ندهند. حضرت علی با قنبر غلام خود به بازار رفت و دو پیراهن 2 درهمی و 3 درهمی خریدند و 3 درهمی را به غلام داد و وقتی غلام گفت مردم شما را می‌بینند و بهتر است لباس بهتر را شما بپوشید ایشان فرمود تو جوانی و دوست داری شیک بپوشی پس برای تو باشد. اداره‌ای که تشریفات کمی داشته باشد سالم است.
به پیامبر می‌گفتند که او پیامبر نیست چون زندگیش خیلی ساده است. «أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ» (اسراء/93) این چه خانه‌ای است که طلایه ندارد. فرعون می‌گفت: «أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ» (زخرف/52) من بهتر هستم که کاخ و باغ دارم. «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی‌‌ أَ فَلا تُبْصِرُونَ» (زخرف/51) یا موسی که چوپان است. پس مبنای اسلام بر سادگی است. «فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَهٌ مِنْ ذَهَبٍ» (زخرف/53) اگر موسی پیامبر است چرا دست بند طلا و نقره ندارد. سادگی مردم را رشد می‌دهد.
برادران نهضت سوادآموزی امروز سمیناری داشتند رفتیم حسینیه جماران خدمت حاج احمد آقا و بعد رفتند بیت امام را ببینند. و وقتی خانه و اتاق امام را می‌دیدند منقلب می‌شدند و به اندازه تمام حرفهای من روی آنها اثرمی گذاشت. و تأثیر و ارزش آن اتاق ساده برای این نهضتی‌ها از تمام سخنرانی‌های من برای آنها اثر و ارزش بیشتری داشت. سادگی اثر میگذارد.
سوز
«وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً»(نهج‌‌البلاغه، نامه 53) علی(ع) می‌فرماید تو که استاندار شدی با مردم با محبت رفتار کن و به آنهالطف کن و از تو نترسیدند.
قرآن می‌فرماید: «فَسَقى‌‌ لَهُما» قصص/24 یعنی حضرت موسی از دختران شعیب به خاطر آن سوز و محبت از مستضعفین حمایت کرد در حالی که تحت تعقیب بود.
10- تواضع، حوصله، تشویق و تنبیه، بازرسی از مشخصات اداره سالم
مثلاً فریاد می‌زند با دیگران به خاطر پست یا مقامی که دارد در حالی که آرام‌تر هم می‌توان صحبت کرد «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ» (شعراء/215) قرآن به پیامبر می‌گوید بالهایت را برای مردم باز کن.
پیامبر در حال عبور بود و عربی عبای ایشان را کشید و باعث شد خراشیدگی روی گردن ایشان ایجاد شود. پیامبر گفت چه شده؟ او گفت پولها را بده با لحن خشنی. مردم می‌خواستند او را بزنند ولی پیامبر گفت او عصبانی و ناراحت است به او قدری پول بدهید تا آرام شود.
عرب کافری آمد منزل پیامبر مهمانی و در رختخواب خوابید و رختخواب را آلوده و خراب کرد و وقتی بیدار شد و وضعیت را دید فرار کرد. صبح که پیامبر وضعیت را دید اصحاب گفتند ما می‌شوییم ولی پیامبر گفت خودم باید بشویم چون مهمان خودم بوده است ولی اجازه گرفتند تا برای ایشان آب بریزند. اتفاقاً عرب عصای خوبی داشت و جاگذاشته بود. عرب می‌ترسید بیاید تو و عصایش را بردارد. وقتی دید پیامبر در حال شستن رختخواب است گفت ُ «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ». خدا می‌داند ما اگر اخلاق پیامبر را داشته باشیم هر کسی ببیند می‌گوید اگر دین این است پدر و مادر من فدای دین بشود و کودتای اخلاقی می‌شود. اگر قرار بود با پول و کفش و کلاه و مد رئیس شد دیگران شده بودند. بی طرفی که اشاره می‌کنند وقت کم است و من آیات و احادیث در این باره نوشته بودم. تشویق و تنبیه، بازرسی.
11- قبول کردن عذر و گذشت نشانه مدیریت سالم
قبول عذر «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ» (آل عمران/159) گاهی رئیس یا معاون یا پدر با پسر و یا غیره مشورت می‌کند و مشورت نافرجام از آب در می‌آید آن وقت می‌گوید بر پدرم لعنت که دیگر با تو مشورت کنم. پس اینطور نباشد.
حدیث داریم پیامبر با جوانان مدینه مشورت کرد بیرون بجنگیم یا داخل شهر و گفتند بیرون البته عده‌ای هم گفتند داخل شهر و خود پیامبر هم مایل بود داخل مدینه بجنگد. و در جنگ احد رفتند بیرون از شهر جنگیدند و شکست خوردند و کسانی که گفته بودند برویم بیرون شرمنده شده بودند که آیه نازل شد: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ» یعنی اینها را کنف نکن بلکه آنها را ببخش و برایشان طلب استغفار کن و باز هم با آنها مشورت کن. الله اکبر از این دستور و اینها مدیریت است. پس اگر یک بار مشورت اشتباه از آب در آمد یا جوان حزب اللهی دسته گلی به آب داد در حالی که ذاتش خوب است. قرآن می‌فرماید: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ» و مدیریت ما اینهاست.
خلاصه بحث برای کسانی که تازه تلویزیون را روشن کرده‌اند.
شهید محراب آیت الله مدنی که سالگرد شهادت ایشان هم هست این جمله را به خود من می‌گفت: می‌گفت عبایی داشتم که پاره بود ولی تصمیم گرفته بودم درباره دنیا با خدا و امام رضا صحبت نکنم و این قسمتی را که پاره بود در دستان خود می‌گرفتم تا معلوم نباشد و کسی نفهمد ولی وقتی رها می‌شد مردم می‌دیدند و خسته شده بودم و روزی وقتی می‌خواستم از حرم امام رضا بیرون بیایم در حالی که هم می‌خواستم بگویم و هم نگویم سوراخ عبا را به امام رضا نشان دادم.
آیت الله اشرفی هم که شهید محراب است 20 سال خودش قم بود و همسرش اصفهان و 2 ماه 2 ماه می‌رفت و برمی گشت و 20 سال نتوانست اتاقی در قم اجاره کند ولی من می‌خواهم همان سال دوم یا سوم طلبگی خانه‌ام را بسازم. دیر آمده‌ایم و زود می‌خواهیم برویم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment