اخلاق گروههای سیاسی

موضوع بحث: اخلاق گروه های سیاسی
تاریخ پخش: 14/07/59

بســم اللّه الرّحمن الرّحــیم

الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم من الآن الی قیام یوم الدین.

الهی انطقنی بالهدی و لهمنی التقوی.

یکی از مسائلی که قرآن خیلی به آن اهمیت داده است همین مسئله‌ای است که ما به آن اهمیت نمی‌دهیم. آن چه برای قرآن بسیار با اهمیت است، مسئله اخلاق است. در قرآن آیات بسیاری درباره اخلاق زن و شوهر، اخلاق پدر و فرزند داریم. آیه‌هایی درباره اخلاق یک مجاهد و یک انقلابی در میدان جنگ داریم. آیه‌هایی را درباره اخلاق و رفتار با دشمنان داریم. آیه‌هایی درباره اخلاق مومنین و اخلاق کفار و اخلاق طاغوتی‌ها داریم. قرآن برای همه گروه‌ها اخلاق‌ها را نقل کرده است و در سراسر قرآن پخش است و الآن آدم حس می‌کند که مسئله اخلاق چقدر مهم است.
1- اهمیت بحث اخلاق
اگر تمام مغزهای متفکر وارد یک مجلس مثلاً مجلس شورای اسلامی بشوند، بهترین مغزها را رئیس جمهور کنند، بهترین مغز‌ها را وزیر کنند، بهترین مغز‌ها را نخست وزیر کنند، خدای نکرده اگر همه مغزها، علما، طرح ها، ابتکارات، اختراعات، تمام نیروهای فکری و علمی همه یک جا جمع بشوند اما اگر همین مسئله اخلاق کم رنگ شد، مصیبت به بار می‌آورد. کما اینکه الآن دنیای غرب دچار همین مشکل است. امتیاز اسلام و امتیاز ایران در همین مسائل اخلاقی است. دنیای غرب الآن از نظر علم و صنعت خیلی خوب پیشرفته است ولی بخاطر نداشتن اخلاق، بخاطر نبودن تعاون کار بجایی می‌رسد که آن زن در آن مقاله می‌نویسد که طلاق گرفتن در آمریکا از تاکسی گرفتن آسانتر است. این کلمه یعنی چه؟ این جمله‌ای است که یک زن آمریکایی می‌نویسد. مرحوم مطهری در یکی از مقاله هایش این جمله را از یک زن نقل کرده است. شاید زن و شوهر هر دو از نظر تحصیلات عالیه لیسانس و فوق لیسانس و دکتری داشته باشند، اما معلوم نیست که چه زن و شوهری باشند. علی‌ای حال مسئله اخلاق مسئله بسیار مهمی است و در این جلسه می‌خواهم یک مقداری درباره اخلاق گروه‌ها با هم صحبت کنیم.
یک تعداد از بحث‌ها درباره‌ی اخلاق مومنین است که قبلاً در ماه رمضان راجع به آن بحث شد. اما قرآن درباره‌ی اخلاق گروه‌های غیر مومن آیات بسیاری دارد. چند مورد از آن را می‌گویم و اگر دیدید که شما هم این اخلاق را دارید، معلوم می‌شود که شما هم جزو گروه غیر مومن هستید. مطلب هم روان و هم اصیل است. یعنی از متن آیات قرآن است و شاید بهترین گام و اولین گام این باشد، تا به برنامه‌های سنگین‌تر برسیم.
2- منافق امر به منکر و نهی از معروف می‌کند
بنابراین قرآن درباره‌ی اخلاق گروه‌های غیر اسلامی می‌فرماید که: «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»(توبه/67) مردان و زنان منافق همه از هم دیگر هستند. امر به منکر می‌کنند و از کار خیر و معروف نهی می‌کنند و لذا گاهی ممکن است در خانه پدر و مادر مزاحم پسرشان بشوند. مزاحم دخترشان بشوند. پسر و دختر می‌خواهند درس بخوانند، چراغ روشن کرده تا مطالعه بکنند می‌گوید: چراغ را خاموش کن و بخواب. نمی‌خواهد نماز جمعه بروی. نمی‌خواهد با فلانی رفیق بشوی. نمی‌خواهد کتابخانه بروی. نمی‌خواهد دنبال شغل بروی. پسر می‌خواهد سربازی برود، می‌گوید: نمی‌خواهد سربازی بروی. می‌خواهد برود در مرز پاسداری کند، می‌گوید نمی‌خواهد بروی.
هر کار خیری را که معروف است، نماز جمعه، پاسداری از مرزها، مطالعه، کار، هنر، هر کاری که معروف است گاهی پدر و مادر «یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» جلوگیری می‌کنند. منتهی باید معلوم بشود، این‌ها گاهی از بغض نیست، دوست دارند. منتهی علاقه پدر و مادری دلش نمی‌خواهد امشب پسرش پهلویش نباشد. ولی ما باید بدانیم اگر یک وقتی پدر و مادر، رهبر انقلاب می‌خواستند که پسرشان در خمین پهلوی ایشان باشد، سر سفره‌شان باشد و صبح تا شام نگاه به قد و بالایش بکنند خوب او درس خوان نمی‌شد. یعنی چه که می‌خواهم بچه‌ام پهلویم باشد؟ گاهی وقت‌ها خواستگار مسلمان خوبی است. پدر و مادر می‌گوید: نه! من دخترم را به تو می‌دهم بشرطی که دخترم را از این شهر نبری! این چه قیدی است؟ دلم می‌خواهد پهلویم باشد. مگر تو آفریده شده‌ای که ببینی دلت چه می‌خواهد؟ خدا من و تو را برای این خلق نکرده است که بدانیم دلمان چه می‌خواهد؟ البته هر زنی دلش می‌خواهد شوهرش پهلویش باشد و هر بچه‌ای دلش می‌خواهد پدرش بالای سرش باشد. اما اینکه دل می‌خواهد یعنی چه؟ از وصیت نامه یکی از پاسدار‌ها خیلی خوشم آمد. تازه هم داماد شده بود. به عروس خانم وصیت کرده بود که وقتی دارم به مرز می‌روم، ممکن است شهید بشوم، اما بدان خدا مرا نیافرید که شوهر تو باشم یا فقط پدر بچه‌ام باشم. خدا مرا آفریده که بنده او باشم، منتهی احترام به بچه و زن و شوهر تا مادامی که مزاحم رضای خدا نباشد، مانعی ندارد. اما اگر تضادی برقرار شد رضای خدا مقدم است.
(از معروف نهی می‌کنند و امر به منکر می‌کنند) گاهی یک شغلی حلال است اما از نظر عنوان، عنوانش کمرنگ است. گاهی می‌بینی دوستان گرد آدم را می‌گیرند می‌گویند: آقا شما تحصیل کرده هستید؟ زشت است که شما با این قیافه بروی این شغل را انجام بدهی. برو فلان کار را انجام بده. فلان شغل از نظر درآمد خیلی مقدس نیست. خدمت در آن نیست. پولش مقدس نیست. می‌گوید: آدم باید مواظب شأنش هم باشد. یک شغلی است که حلال است، منتهی کمرنگ و ساده است. عنوان اجتماعی ندارد. می‌بینی که همه دوستان گرد آدم را می‌گیرند و امر می‌کنند که شغلی که درآمدش خوب نیست را بگیر و از آن شغلی که درآمدش خوب است، نهی می‌کنند.
دختر چادر سر کرده است. دوست دارد چادر سر کند، پدر و مادر می‌گوید: حالا نمی‌خواهد چادر سر کنی. می‌گویند: تو هنوز به آنجا نرسیده ای. یا مثلاً فرض کنید پسر 13، 14 سالش است، خوب احساس می‌کند به تکلیف رسیده است، باید زنها از او رو بگیرند، بعضی زن‌ها تا دیروز از او رو نمی‌گرفتند حالا در خانه می‌آید و می‌گوید: یاالله! دو تا سرفه می‌کند. یا رویش نمی‌شود چادر سر کند، همینطور که می‌آید سرفه‌ای می‌کند و در را می‌زند که یعنی من دارم می‌آیم. می‌گویند: بیا! تو هنوز مرد نشده ای. گاهی زن‌ها اصلاً عارشان می‌شود در مقابل یک بچه، 14 ساله چادر سر کنند. خیال می‌کنند که اگر یک مرد 82 کیلویی آمد باید حجابشان را درست کنند. خیال می‌کنند مردی به کیلویی است، یا چادر سر کردن متری است که مثلاً آدم چند متر باشد و. . . علی‌ای حال اگر خواسته باشم مثال بزنم مثال زیاد است. افرادی هستند که تازه تکلیف هستند و زنان از این‌ها خودشان را خوب نمی‌پوشانند. افرادی هستند که می‌خواهند وارد شغل‌های ساده بشوند، پدر و مادر و فامیل دورش جمع می‌شوند می‌گویند: اگر چه این شغل خدمت به ملت است، اما چون ساده است قبول نکن.
3- گاهی نصیحت‌ها امر به معروف و نهی از منکر است
بنده خودم تقریباً 14 سال پیش کاشان بودم. یک عده از بچه ‌ها را جمع کردم و برای ایشان قصه می‌گفتم. خیلی ‌ها به من گفتند: تو سبک می‌شوی! فردا به تو نخواهند گفت که فلانی دانشمند است. می‌گویند معلم بچه هاست، سبک می‌شوی. این کار را رها کن و در مساجد برو، به منبر برو. دیدم اصلاً مسئله‌ای که مطرح نیست این است که ما چند میلیون دختر و پسر داریم. دیدم بچه‌ها فراموش شده‌اند و بنده که می‌خواهم برای ایشان مطلب بگویم، می‌گویند: سبک می‌شوی.
گاهی مؤمنین اینطور نصیحت می‌کنند، یعنی همه هم حاجی و مقدس و ریش سفید هستند ولی می‌خواهند من را نصیحت کنند. یا مثلاً فرض کنید یک موقع به نجف رفته بودیم. به من گفتند که زود به ایران نروی که پدر و مادرت را ببینی! یک مدت زیادی بمان که طول بکشد. بعد برو که بگویند چند سال است که ایشان از نجف نیامده است و حسابی استقبال بکنند. گوسفند بکشند. آمد و شد باشد. چراغانی کنند. بالاخره یک سر و صدایی ایجاد شود. اما اگر سالی یکبار، دوبار خواستی بروی و پدر و مادرت را ببینی و برگردی دیگر آن عظمت را نداری. مسئله این است که مثلاً محرم تعطیل است. ماه رمضان تعطیل است. خوب آدم یک هفته می‌رود و پدر و مادر را می‌بیند و برمی گردد. می‌گفتند زیاد بمان که بگویند: فلانی سال‌ها نجف بوده است. در نجف نصیحتی که به ما می‌کردند «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ» بود. یعنی امر می‌کردند که پدر و مادرت را نبین. «ویَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» بود. ما را از ملاقات پدر و مادر نهی می‌کردند.
در همه شغل‌ها چنین مسائلی هست. در دانشگاه، در بازار، در انتخاب شغل یا انتخاب همسر این مسائل وجود دارد. دختری متدین است اما پدرش لبو فروش است. دختر باسواد و با کمال است و پسر می‌گوید: می‌خواهم این دختر را بگیرم. تمام فامیل می‌گویند: آقا این به ما نمی‌خورد. چون پدرش لبو فروش است. خلاصه یک دختری را که از نظر کمالات کمتر است حاضرند به او بدهند. یک دختری که از نظر کمالات بهتر است فقط بخاطر پز اجتماعی قبول نمی‌کنند. قرآن می‌گوید: این اخلاق مومن نیست. این اخلاق منافقین است که به منکر امر می‌کنند، دختر فلانی را بگیر. گرچه دو سه تا عیب دارد و از معروف نهی می‌کنند و جلوی یک ازدواج را می‌گیرد. گاهی دختری پسری را انتخاب کرده و پسر واقعاً خوب است، منتهی فعلاً پسر لباس هایش ساده و حقوقش کم است یا هنوز به حقوق نرسیده است. پدر و مادر گرد این دختر جمع می‌شوند یا اصرار که باید کسی باشد که درآمد و. . . خیلی خوب باشد. بله یک وقت پسر، پسر بدی است، طوری نیست. اما وقتی پسر خوبی است فقط جیبش خالی است، چرا باید چنین کرد. می‌بینی ازدواج کار معروفی است و این افراد «ویَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» می‌کنند.
گاهی جوانها به پدر و مادرشان می‌گویند که زن می‌خواهیم، ازدواج معروف است. پدر و مادر می‌گویند: پررو خجالت بکش. خوب اگر یک پسری به پدر و مادرش گفت من زن می‌خواهم، پدر و مادر حق ندارد «ویَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» بکند. هر پدر و مادری که جلو راه حق را بگیرد، مصداق این آیه است. مواظب باشید اگر یک کسی کار خیری می‌کند شما مانع او نشوید. یا اگر یک فسادی می‌شود و یک پسر پا می‌شود و می‌گوید: آقاجان این کار شما غلط است! تا می‌گوید این کار غلط است، نگویید: بنشین، بنشین بچه، بچه که حرف نمی‌زند. حرفش حرف خوبی بود. حرف خوب زد ولی بخاطر اینکه یا بچه است یا زن است یا دهاتی است در ذوقش می‌زنند. همه این‌ها اخلاق منافق را دارند، چون منافق جلو خوب را می‌گیرد و شما که می‌گویی بچه بنشین، زن بنشین، دهاتی بنشین و شما اگر این کار را بکنی اخلاق منافق را داری.
4- بعضی صدقات را مسخره می‌کنند
قرآن می‌فرماید: عده‌ای هستند که «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ»(توبه/58) یک مشت از مردم کسانی هستند که درباره صدقات و مالیات لمز می‌کنند یعنی نیش می‌زنند و مسخره می‌کنند، تحقیر و توهین و توبیخ می‌کنند «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»(همزه/1) آن کلمه «لمزه» هم با «لمز» از یک ریشه است «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» وای به مسلمان‌هایی که نیش می‌زنند و مسخره همدیگر را می‌کنند. نکند که همدیگر را مسخره کنید و‌ای رسول اکرم از مردم گروهی هستند که تو را مسخره می‌کنند. بعضی از افراد می‌آمدند به پیغمبر نیش می‌زدند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات» به رهبر انقلاب نیش می‌زنند که چرا به فلانی فلان مقام را داد. به فلانی، فلان پست را داد. و گاهی هم مسئله را تلویزیونی و روزنامه‌ای می‌کنند و به اسم انحصارطلبی گاهی تحمیل می‌کنند و نیش می‌زنند که چرا فلانی را به فلان امر مأمور کردید. به تو نیش می‌زنند که چرا پول ‌ها را به فلانی می‌دهی؟ قرآن می‌گوید: می‌دانی چرا؟ کجای ایشان می‌سوزد؟ «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها» چون می‌خواستند که ازهمان پول‌ها به ایشان داده شود.
یک کسی از کاندید‌ها با یک آخوندی در جایی رقیب بودند، وقتی رقیب بودند در سخنرانی‌ها می‌گفت: برادر روحانی مبارز و آن یکی هم می‌گفت: برادر مبارز! بالاخره به هم باج می‌دادند تا بالاخره آخوند موفق شد و رأی گرفت و از فردا شد انحصار طلب. آقاجان تو که دیروز می‌گفتی روحانی مبارز! چطور شد امروز می‌گویی انحصار طلب؟ شما تا دیروز با هم رفیق بودید. امروز نیش می‌زنی و می‌گویی انحصار طلب! اما اگر آن شخص خودش موفق شود «رَضُوا» راضی است. می‌گوید آن کسی که می‌گوید پول‌ها چطور شد؟ برای این است که خودش ندارد، تا به او پول بدهی دیگر حرف نمی‌زند. انتقاداتش بری این است که خودش دستش به جایی بند نشده است. «وَ مِنْهُمْ» یک عده از مردم اخلاقشان اینطور است. گروههایی هستند، اخلاق گروه‌ها این است که در مالیات اسلامی مسخره می‌کنند و نیش می‌زنند و اگر یک قدری به ایشان بدهی راضی می‌شوند. خلاصه اینکه برای خدا نیست.
حالا من یک سفارش می‌کنم به برادری که پای تلویزیون نشسته است. برادری که مقابل تلویزیون نشسته‌ای وخواهر و پدر و مادر الآن در دلت به چه کسی نیش می‌زنی؟ نمی‌دانم خودت می‌دانی. به همان مسئولی که نیش می‌زنی حضرت عباسی اگر همین الآن یک حکم و فرمانی به تو بدهند، پاکت پولی به تو بدهند، راضی نمی‌شوی؟ اگر راضی می‌شوی خودت را اصلاح کن. معلوم می‌شود خود ساخته نیستی که به یک پاکت پول راضی می‌شوی و با ندادنش قهر می‌کنی. یعنی مهر و بغضت بر اساس اسکناس و مقام است. تا مادامی که خودش این مقام را داشت دلش برای جمهوری اسلامی می‌تپید، اما حالا یک خورده تغییر و تحول شد، وزیر معاون شد و معاون وزیر شد. چهار تاعزل شدند و چهار تا نصب شدند. می‌بینی آن عشق اول را ندارد. یعنی من وقتی دلم می‌سوزد برای مسجد که پیشنماز مسجد خودم باشم. همینکه به من گفتند: آقا شما تشریف ببرید فلانی پیشنماز بشود، دیگر الآن اگر مسجد نفت نداشت، فرش نداشت، برای من هیچ مسئله‌ای نیست. می‌سوزد دلم برای مسجد برای اینکه خودم پیشنماز آن هستم، اما مسجد مردم خراب هم شد بشود، برایم فرقی نمی‌کند. خیلی از صاحب منصبان و خیلی از ما و شما دلتان می‌سوزد، بشرطی که خودتان هم دستتان به یک جایی بند بشود، اگر دستتان بجایی بند نباشد، سوزتان تمام می‌شود. کسانی که سوزشان مربوط به مسئولیتشان است، باید کمی در احوالاتشان تجدید نظر کنند. اخلاصشان چقدر است. نمی‌گویم که اصلاً اخلاص ندارند، شاید هم داشته باشند.
قرآن نگفته ماه رمضان که شد از اول شروع بخواندن قرآن کن، قرآن متری نیست. قرآن معنایش این است که بخوانی بعد یک خرده تکان بخودت بدهی، قرآن می‌گوید: کسانی هستند که وقتی دست ایشان به جایی بند نیست نیش می‌زنند و وقتی دستشان بند شود، نیش نمی‌زنند. یعنی این‌ها انقلابیون شکمو هستند. انقلابی پولکی هستند. مجاهدی هستند که اگرکاندیدایشان قبول شد، زنده باد جمهوری اسلامی، نگرفت مرگ بر انحصار طلب. بر اساس خودش، خود محوری است. این نکته مهم است. اگر بنده غصه تلویزیون را بخورم، بشرطی که من مقابل دوربین آن باشم، فایده‌ای ندارد. اگر امروز تلفن کرد، آقای قرائتی شما دیگر تشریف نیاورید ما یکنفر دیگر می‌آوریم که درسهایی از قرآن بگوید، می‌بینم علاقه‌ام از اسلام و از تفسیر کم می‌شود. اگر علاقه من کم شد معلوم می‌شود این تلویزیون دکان من است. یعنی تلویزیونی را دوست دارم و درسهایی از قرآنی را دوست دارم که گوینده‌اش خودم باشم. اگر شما خواسته باشی بگویی من ناراحت می‌شوم. مسئله خیلی مهم است. خدا عاقبت همه را بخیر بکند.
گر حکم شود که مست گیرند *** در شهر هر آنکه هست گیرند
تجربه نشان داده که سوز‌ها بر اساس پست‌های شخصی است. البته افراد خوب هم پیدا می‌شود و به همین خاطر پیغمبر به خودسازی جهاد اکبر گفت. به شمشیر زدن اسلام جهاد اصغر گفته، این خیلی مهم است.
آیه سوم را برایتان بخوانم، این آیه ‌ها خط کش برای ماست. این خط کش‌ها را بگذارید روی روح خودتان ببینید طبق این خط هست یا نه؟ هر کس حب بغضش بر اساس پول و مقام شخصی بود، آدم نیست. حالا ببین هستی یا نیستی. من و تو نداریم. فکر نکنید که منافقین یک آدمهای خاصی هستند، کمرنگ وپررنگ دارد. من یک وقتی بحث نفاق را گفته‌ام. قرآن می‌فرماید که: «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ»(انفال/36) بدرستی که کفار پول خرج می‌کنند تا راه خدا را ببندند.
5- گاهی مسلمانان با اعمالشان راه خدا را می‌بندند
اما گاهی اوقات مسلمان‌ها آدم‌هایی هستند که پول خرج نکرده راه خدا را می‌بندند. لازم نیست که آمریکا پول خرج کند که فلان فساد را در ایران بوجود بیاورد. بعضی از ما الآن داریم سخنرانی و مقاله نویسی و حرف‌هایی می‌زنیم و چیزهایی را مجانی پخش می‌کنیم که آمریکا حاضر است میلیارد بدهد که این کار‌ها انجام بشود و این آقا بطور مجانی خودش انجام می‌دهد. این در خط آمریکا بودن است. فقط لازم نیست که آمریکا پول بمن بدهد که مثلاً بگوید: آقا این صدهزار تومان را بگیر و در روزنامه یک مقاله علیه فلانی بنویس. تو هم یک صدهزار تومان بگیر یک مقاله علیه این بنویس. آن وقت من کیف کنم و یک خوراکی برای بلند گوهای خارجی درست کنم. لازم نیست حتماً آمریکا پول بدهد.
ما مسلمان خل هم داریم و ما مسلمان ناآگاه داریم و ما مسلمان بی تقوا داریم که عملی انجام می‌دهد که اگر آمریکا صد میلیارد می‌داد، شاید در این حد کار برایش نمی‌شد. حاضر بود دویست میلیارد بدهد که این کار انجام بشود. شما عملی را که انجام می‌دهی، حساب کن این عمل چه عملی است؟ کفار پول خرج می‌کنند تا جلو راه اسلام و جلو جمهوری اسلامی را بگیرند. در برخی مواقع از این نظر مسلمان از کافر بدتر است. قرآن می‌گوید: مسلمانی است که مجانی راه خدا می‌گیرد. کافر با پول راه خدا را می‌گیرد و به جمهوری اسلامی ضربه می‌زند، مسلمان از کافر بدتر است. مسلمان است که عملش، جر و بحثش، جدلش، افشاگریهای نابجایش، تنازع‌ها و درگیری هایش کاری می‌کند که آمریکا حاضر است با مبلغ چندین برابر این کار را بکند. ولی مسلمان مجانی این کار را می‌کند و ما بعد از انقلاب ایران دیدیم افرادی را و خواندیم مقاله‌هایی را که وقتی من در روزنامه این مقاله را می‌خواندم فکر می‌کردم که اگر به کارتر می‌گفتند: آقای کارتر ما می‌خواهیم این اعلامیه را علیه او بدهیم، یک جنگ سرد روانی در جمهوری اسلامی بوجود بیاوریم، دل مردم را از جمهوری سرد کنیم، اگر خواستی این دو مقاله در دو تا روزنامه جمع بشود باید 2 میلیون دلار بدهی! حضرت عباسی آمریکا می‌داد. و ما دیدیم پول نگرفته این کار را کردند. منتها توجه نداشتند و البته به شما بگویم اگر کسی توجه نداشت، جرمش باقی است. شما اگر توجه نداشته باشی، و به جای آب، آبجو بخوری مستی آن جایی نمی‌رود. شما می‌گویی آقا من که نمی‌دانستم. شما اگر به سیمی که برق دارد دست گذاشتی گرچه توجه نداشته باشی ولی بالاخره برق تو را می‌گیرد. اینطور نیست که بگوئیم ایشان حسن نیت دارد، حسن نیت دارد اما پدر همه را درآورد. گاهی حسن نیت دارند ولی همین اعلامیه ها، باید ببینیم دل چه کسی را شاد می‌کند، جگر کارتر حال می‌آید و باید خیلی مواظب باشیم. شما تا هنوز رئیس نشده‌اید تا هنوز بجایی نرسیده اید، این آیه ‌ها را بشنوید. فردا سرتان شلوغ می‌شود و دیگر حوصله گوش کردن هم ندارید.

6- بعضی‌ها دو پهلو بازی می‌کنند
آیه دیگر قرآن می‌فرماید: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ»(توبه/50) اگر گندم هایتان خوب شد ناراحت می‌شوند و گندم‌های شما را آتش می‌زنند و اگر کارخانه هایتان راه افتاد ناراحت می‌شوند و فوری به هزار عنوان اعتصاب درکارخانه بوجود می‌آورند. اگر به جمهوری اسلامی و به رهبر انقلاب به ملت مستضعف و انقلابی خیری رسید «تَسُؤْهُمْ» غمزده می‌شوند «وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْل»(توبه/50) اما اگر یک مصیبت به شما وارد شد، می‌گویند: خوب است که قبلاً کوزه خودمان را آب کردیم. افرادی هستند که دو پهلو بازی می‌کنند. می‌گویند: یک جوری بازی کنیم که اگر یک وقت جمهوری اسلامی گل کرد ما درمسجدهاپیدایمان شده باشد. یک وقت ممکن است بخواهیم استخدام شویم و بعد بگویند روحانی فلان منطقه باید بنویسد تا ماشما را استخدام کنیم. بالاخره گاهی اوقات بروم در مسجد که اگر از این طرفی شد، ما دستمان در مسجد بند باشد. امااگر یکبار هم کودتا شد و به جمهوری اسلامی ضربه زدند، بگوئیم ببینید ما هنوز عکس شاه را داریم، من هنوز اسم دخترم مثلاً شهین است. همیشه دو دوزه بازی می‌کنند. «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْل»(توبه/50)
7- حزب خوب، ولی حزب‌پرستی بد
اصل حزب طوری نیست. حزب همچون نخی است که دانه‌های تسبیح را دور خودش جمع می‌کند. اما حزب پرستی چطور؟ یعنی بگویم چون من جزو حزبم هستم هر چه حزب می‌گوید، من هم تصدیق می‌کنم و این چون مخالف حزب من است از اول که بلند می‌شود حرف بزند، او را بکوبیم. خوب این دیگر حزب پرستی است. البته چندتا همفکر جمع بشوند برای اینکه برنامه‌های خودشان را بهبود دهند و ارتقاء ببخشند، خوب است. و الان هم در این زمینه آزادی کامل است. حالا که آزاد شده است ما الآن که سی نفر هستیم و یک طرزفکری داریم، چون معتقدیم که خطمان خط خوبی است و طرز فکرمان خوب است جمع بشویم و یک برنامه‌هایی را که می‌پسندیم در مملکت رواج بدهیم. اما اگر بناشد یک کسی که جزو شما 30 نفر نیست او رابکوبید و اگر جزو شما شد دوستش داشته باشید، این حزب پرستی است.
الان نمره اشخاص مربوط به این است که در گروه این‌ها بیایند یا نیایند. این دیگر درست نیست. حالا فرق نمی‌کند جبهه پرستی، نهضت پرستی، سازمان پرستی، هیئت و الی آخر. . . یکی از خوبی‌های انقلاب همین بود که مسئله هیئت محل بالا و هیئت محل پائین این‌ها را در هم خرد کرد. قبل از پیروزی انقلاب چقدر هیئت پرستی بود! ! ! به رئیس هیئت(الف) وقتی می‌گفتند هیئت(ب) رفته سینه زنی بارندگی شده کیف می‌کرد که هیئت این‌ها بهم خورده است. به هیئت(س) می‌گفتند هیئت(ش) آبگوشتش سوخته است کیف می‌کرد. پیراهن سیاه می‌پوشد در سرش هم می‌زند، اما جهنمی هم هست چون آدم نیست. چون لذت می‌برد که باقی هیئت ‌ها جمعیتشان کم شود، غذایشان خراب بشود، برقشان خاموش بشود. آخوندشان واژگون بشود. وقتی می‌گویند شهید از سپاه پاسداران است، می‌گویند برویم تشییع جنازه‌اش اما تا می‌گویند شهید از ارتشی هاست، شل می‌شوند. اگر شل شدی معلوم می‌شود مشکل داری. فرقی نمی‌کند، هر کس شهید شد نور چشم ماست. فرقی نمی‌کند شهربانی باشد ژاندارمری باشد. شهید اگر از ماست، یاالله! اگر از ما نیست مهم نیست، بسیار تفکر غلطی است. اینکه آدم خودش برایش خیلی ارزش داشته باشد. اگر به این درجه رسیدی که خیلی‌ها رسیده اند، مشرکید. یعنی از توحید بیرون می‌روید. نمی‌خواهم بگویم مثل بت پرست‌ها نجس هستید، می‌خواهم بگویم الهی فکر نمی‌کنید., «کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ»(مومنون/53) قرآن از احزاب و گروه‌ها انتقاد می‌کند. می‌گوید هر گروهی به آنی که خودش دارد دلخوش است و شما در کنار خیابان از بعضی از گروه‌ها می‌بینی چهار تا پوستر و چهار تا کتاب نوشته اند، نگاه می‌کنی و می‌بینی یکی از کتابهای دانشمندان در آن نیست و جز آن چهار تا جزوه 10 صفحه‌ای کم سواد و کم مایه‌ای که خودشان دارند، چیزی برای گفتن ندارند. بهترین مغزهای ایران، بهترین کتاب‌ها را نوشته، یکی از آن کتاب‌ها در آنجا نیست خوب این پیداست که واقعاً مسلمان نیست. تو اگر برای خدا کتابفروشی می‌کنی، تو اگر برای خدا می‌خواهی ایدئولوژی اسلامی پخش کنی، لااقل برای رفع حرف هم است برای ریاکاری هم هست دو تا کتاب از دو تا دانشمند بین کتابهایت بگذار، نه همان 4تا جزوه را پخش کن که همه‌اش را که روی هم می‌ریزی، به اندازه نصف یکی از کتابهای مرحوم مطهری مطلب ندارد. اما او فقط پای این ایستاده و سینه می‌زند و این درست نیست.
اخلاق گروه‌ها را می‌گفتیم: «کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» باید مواظب باشیم، آقایان، برادر و خواهری که پای تلویزیون نشسته ای، بنده نه نمایشگرم و نه دانشمند و. . . فقط می‌خواهم یک آیه را برایت بنویسم و بگویم معنای این آیه چیست. چقدر شما با این آیه خودت را تطبیق می‌دهی و اگرمسلمانیم باید با چند تا از آیه ‌ها خودمان را تطبیق بدهیم. فکر کنیم که چه باید باشیم؟ فاصله آنچه هستی و آنچه باید باشی را محاسبه کن و ببین چقدر تا تکامل واقعی فاصله داری؟
8- درسی از دو دانشمند و فقیه بزرگ
یکی از علماء ما بنام شیخ مرتضی انصاری از خوزستان است که طلبه نجف بود. یکی از دانشمندان بزرگ و از فقهای زبردست که از صد سال پیش تا حالا تمام فقهای ما از کتاب شیخ استفاده کرده‌اند و حتی میگفتند هر کس بتواند کتاب شیخ را بفهمد و درس بدهد مجتهد و فقیه است. ایشان بعد از آنکه فقیه رسمی و مشهور آن زمان از دنیا رفت، آمدند در خانه ایشان و گفتند تو باید مسئولیت را بگیری و تو مرجع تقلید هستی. ایشان گفت والله در مازندران یکی هست که سوادش از من بیشتر است، چون یکزمانی که ما هر دو طلبه بودیم و با هم درس می‌خواندیم و ایشان از من بیشترمی فهمید، نزد ایشان بروید. مقام مرجعیت را به او واگذار کرد. رفتند پهلوی آن عالمی که در مازندران است گفت بله من از او بهتر می‌فهمیدم اما آن زمانی که نجف بودیم، بهتر می‌فهمیدم. من الآن چند سال است آمده‌ام مازندران و مطالبم فراموش شده و او مطالبش تازه است دو مرتبه مقام را به او واگذار کردند.
ما دلمان می‌خواهد ان شاءالله در جمهوری اسلامی، از این‌ها پیدا شود و اگر از این ‌ها پیدا شود آدم می‌تواند روی این ‌ها خیلی تبلیغات کند. ما الآن وقتی می‌خواهیم فضائل بگوئیم فضایل اصحاب پیغمبر را می‌گوئیم. می‌گوئیم امام حسن(ع) چه کرد و ابوالفضل(ع) چه کرد. ما می‌خواهیم الآن هم از این کمالات موجود باشد و الآن شما هنوز تا بزرگ نشده‌اید و پستی نگرفته اید، حساب کار خود را بکنید. گاهی وقت‌ها می‌دیدیم که خود ائمه کارهای سخت را قبول می‌کردند. مثلاً الآن حاجی‌های ما مکه می‌روند، کسی که از چند تا پله رد شده است، یعنی از پله‌ای که اسلام را قبول کند، نماز را قبول کند، تقوی را قبول کند، خمس را قبول کند، از این فیلتر‌ها رد شده است. حالا می‌خواهد مکه برود. این‌ها آشپز دارند، دکتر دارند، روحانی دارند، از این ‌ها وقتی برگشتند بپرسید آیا شد یکروز بروی پهلوی آشپزی که سیب زمینی پوست می‌کند، بگویی درست است تو پول گرفتی یا مجانی آوردنت که آشپزی کنی، می‌خواهم خدمتگذار حاجی ‌ها باشم، به من اجازه بده، دو کیلو از سیب زمینی ‌ها را من پوست بکنم؟ سیب زمینی پوست کندن چیزی نیست، یکوقت نگویی در تلویزیون جمهوری اسلامی چه مسئله جزئی را می‌گویی؟ می‌خواهم مسئله جزئی بگویم، چون آنچه دیدم این است که در همین مسائل ساده همه می‌لنگیم. یک کسی یک حرف خوبی می‌زد، می‌گفت: آمریکا و غرب از شپش و مورچه و عنکبوت گرفته، از حشره و سوسک گرفته و تا کره ماه هم رفت، از پائین گرفت، به بالا هم رسید. ما مسلمان‌ها از آن بالا گرفتیم، عالم ملکوت و ناسوت و جبروت از آن بالا گرفتیم و نه آن بالا را فهمیدیم که چه خبر است و نه سوسک و حشره را فهمیدیم چیست. آن‌ها از پائین شروع کردند و به بالارسیدند، ما از بالا شروع کردیم و به پائین هم نرسیدیم. این را می‌خواهم بگویم که گاهی وقت‌ها از مسائلی در سطح بالاشروع می‌کنند، بعد می‌بینند در جزئی ترین مسئله مانده‌اند و نمی‌خواهم اسم یک جایی را ببرم که فرهنگیانش آمدند و در اتاق و دفتر نشستند و خادم که چای آورد، گیج شد که باید از این طرف شروع کند یا از آنطرف؟ خادم دست و پایش را گم کرد. سینی را(چای دادن را) از وسط اتاق شروع کرد. همه آقایان فرهنگی قهر کردند که چرا ایشان از آنجا چای داده است. قهر کردند و رفتند و مدرسه به تعطیلی کشید. بعد هم به تحصن کشید و بعد هم به مدرسه‌های دیگر و فرهنگ یک شهر سرچای کمرنگ شد. انقلاب فرهنگی معنایش این است؟ توهین نمی‌کنم ما الآن فرهنگی وارسته هم داریم، دبیر داریم که واقعاً وارسته است، استاد دانشگاه داریم که واقعاً قابل ستایش است، ولی مسئله این است که ما باید آدمهایی بشویم که پیغمبر فرمود: «سَیِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ»(من لایحضره ‏الفقیه، ج‏4، ص‏378) می‌خواهید بفهمید از همه خانمتر کیست؟ از همه آبرومندتر کیست؟ ازهمه آقاتر کیست؟ پیغمبر(ص) فرمود: آن چند نفری که نشسته‌اید در یک خانه، در یک مسجد، در یک مدرسه، در یک کاروان حج، بهترین شما کسی است که از همه بیشتر خدمات کند. اگر این عمل بشود انقلاب فرهنگی شده است. انقلاب فرهنگی یعنی آداب و رسوم وارونه بشود. من علمم بیشتر است. قیافه‌ام بهتر است. خوشگل ترم، پولدارترم این معیار‌ها هم فرو بریزد و معیار اسلامی جلو بیاید. معیار اسلامی این است که بهترین جمعیت، بزرگ ملت آن کسی است که از همه بیشتر خدمت کند و حالا اگر به یک نفر بگویند: آقا شما اینکار را بکن! می‌گوید: بمن توهین کرده ای؟
این ‌ها مسائل جزئی است ولی به امید روزی که از این مسائل رد بشویم و به مسائل کلی هم برسیم. بحث ما اخلاق گروه‌ها بود. خدا بحقیقت محمد و آل محمد به همه ما و شما و این خواهر‌ها وبرادرهایی که پای تلویزیون گوش میدهند توفیق بدهد که ذره، ذره در خودسازی خودمان را با اسلام تطبیق بدهیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment