اخلاق پزشکی

موضوع: اخلاق پزشکی
تاریخ پخش: 72/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی، الهمنی التقوی»

به مناسبت تولد حضرت زینب کبری(س) که روز پرستاری است در مجتمع پزشکی امام خمینی در تهران در خدمت خواهران و برادران پرستار و همکاران و دست اندرکاران این بیمارستان هستیم.
من در چند سال گذشته به مناسبت روز پرستار صحبت‌هایی داشته‌ام. باید یک چیزی بگویم که تکراری نباشد یک مقداری تذکراتی است که خدمت‌تان عرض می‌کنم و نقش کارتان. اما تاریخ پزشکی را حتماً شما خوانده‌اید که ما پیغمبرمان هزارو چهارصد وده سال است که مبعوث شده تقریباً و هزار و چهارصد سال از از اسلام می‌گذردو ششصد سال هم بگذاریم رویش می‌شود دو هزار سال که مال حضرت عیسی است و دو هزار سال دیگر هم بگذاریم رویش، یعنی طب چهارهزار سال تاریخش ضبط شده که دو هزار سال قبل از میلاد مسیح، این تاریخ طب را تا آن جا گفته‌اند.
1- قدمت طب در ایران
خوشبختانه ایران قبل از اسلام هم در طب دست داشته، دانشگاه جندی شاپور اهواز، در خوزستان، این دانشگاه در رشته‌ی طب قبل از اسلام هم نقش داشته، حتی در حجاز یک دکتر بود، طبیب بود، بنام حارث بن کلده، که این دکتر که در مکه بود یا مدینه، ایشان در اهواز درس خوانده بود در ایران درس خوانده بود. بعد از آن که اسلام آمد، صدها و صدها، آیه و حدیث و تذکرات بهداشتی راجع به تک تک غذاها، نوع غذا، مصرف غذا، لباس. تنفس، محیط زیست، بارداری، شیر، روی تک تک غذاها اسلام سفارشاتی کرد، الآن در کتاب‌های اسلامی ما، کتابی است که عربیش این است: اطعمه و اشربه، اطعمه، طعامها، اشربه، نوشیدنی‌ها، در کتاب اطعمه و اشربه، بحث‌های زیادی هست. تک تک، اسم سبزی‌ها را برده، کرفس، اسفناج، کاهو، تره، نعنا، ریحان، پیاز، سیر، خیار، عدس، این‌ها که می‌گویم همه‌اش تک تک روایاتی دارد. هندوانه، خربزه، انگور، خرما، تک تک، حتی موز، یعنی موز، آیه قرآن است، روی تک تک میوه‌ها سفارشاتی شده که چه اثری دارند، چه خاصیتی دارند.
از پیغمبر اسلام روایاتی که راجع به طب هست جمع شده بنام طب النبی، از امام رضا روایاتی که راجع به بهداشت و طبابت هست جمع شده در یک کتابی بنام طب الرضا، از امام صادق(ع) روایاتی که راجع به این جهت است، خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها، مسائلی که راجع به طبابت و پزشکی است جمع شده، طب الصادق داریم، طب الرضا داریم. طب النبی داریم. ما در ایران از نظر طب، قبل از اسلام وصف‌مان خوب بود و این جا از جاهایی است که عرب‌ها چیزی نداشته‌اند یعنی عرب‌ها مساله‌ای بنام بهداشت و طب نداشته‌اند. فقط در سایه‌ی اسلام کمی آشنا شدند با طهارت و غسل و وضو و نمی‌دانم حرام و حلال و دقت‌هایی که اسلام راجع به طب کرده خیلی دقت‌های ظریفی است.
2- دقت اسلام درباره بهداشت خوردن
شاید یک روایاتی است که من الآن یکیش را بخوانم تعجب کنید که اسلام تا این مقدار دقت کرده. آقایان پزشک‌ها که خیلی سنگ تمام می‌خواهند بگذارند و خیلی دقت خوبی دارند، می‌فرمایند که پس مانده‌ی کسی را نخورید، ولی اسلام یک مقدار بالاتر رفته، یا خیلی مقدار، می‌گوید نه پس مانده‌ی کسی را نخور، اصلاً بغل کسی که نشسته‌ای پس مانده‌ی خودت را جلوی خودت نگذار، یعنی اگر هلو می‌خواهی بخوری، هلو را با چاقو در بیاور و بخور.
توی دهانت نکن بعد هسته را از دهانت بگذار توی زیر دستی. ولو کسی هسته‌ی هلو را نمی‌خورد، ولی همین مقدار که چیزی دهانی شد، چیز دهانی را توی پیشدستی‌ات نگذار. برای این که ممکن است بغل دستی‌ات از دیدن چیز دهانی ناراحت بشود. ما الآن در تمام سفره‌های اشراف هم که می‌رویم و می‌بینیم حتی توی داخل و خارج و هتل‌ها و خیلی جاهای سوپر دولوکس، می‌بینیم پیش دستی می‌آورند، آقا استخوان مرغ را از توی دهنش در می‌آورد می‌گذارد توی پیش دستی.
یعنی اسلام می‌فرماید که تا این مقدار دقت کنید و من در این جا یک خاطره‌ای هم بگویم از امام، می‌شناسید، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که مسجد اعظم قم را ساخت، مرجع تقلید بود قبل از امام، ایشان یعنی مرحوم بروجردی آمد منزل امام، آیت الله بروجردی آمد خانه‌ی امام مهمانی، امام پرتقال پهلویشان گذاشت، آن زمان هم خوب امام جوان بود، شاید مثلاً پنجاه سالشان بود. امام پرتقال پهلویشان گذاشت، آقای بروجردی نخورد چون پرتقال هسته دارد و حدیث داریم چیز هسته دار را روبروی کسی نخورید. آقای بروجردی نخورد، منتهی امام متوجه نبود که چرا ایشان نمی‌خورد.
امام برداشت پرتقال را پوست کند، قاچ کرد جلوی آقای بروجردی گذاشت، باز آقای بروجردی نخورد. امام پرتقال قاچ کرده را برد نزدیک لب آیت الله بروجردی گفت خواهش می‌کنم آقا بفرمائید. گفت باشد، گرفت و میل کرد، هسته‌اش را گرفت توی دستش زیر عبایش، توی پیشدستی نگذاشت. امام هی نگاه کرد چرا آقای بروجردی همچین کرده، تا بالاخره آن زمان تاکسی هم نبود، درشکه بود، تا بالاخره ایشان از خانه امام می‌رود بیرون، یک سطل زباله‌ی کوچه، این هسته را از زیر عبایش می‌اندازد توی زباله و می‌فرماید حدیث داریم چیز هسته دار را روبروی کسی نخوریم، هسته‌اش را بریزید بیرون که آن طرف راحت بخورد دقت‌های عجیبی درباره بهداشت و محیط زیست.
3- کسانی که از انبیا دورند در خوراکی‌ها مشکل دارند
اصلاً می‌دانید یکی از اسم‌های خدا طبیب است؟ در دعای جوشن کبیر یکی از اسم‌های خدا می‌گوییم یا خبیر و یا سمیع و یا بصیر و یا طبیب، طبیب یکی از اسم‌های الهی است به هرحال ما مفتخریم که قبل از عرب‌ها، ایران دانشگاه داشته، ما افتخار داریم که دین ما یک آیه و حدیثی که، اصلاً یکی از برنامه‌های پیغمبر این است، شرح وظائف انبیاء آمده است، می‌گوید «وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِث» (اعراف/157)، پیغمبران آمدند و شرح وظائف‌شان این است، یکی‌اش این است که چیزهای خوب را به مردم معرفی کند، این چیزها را بخورید و این چیزها را نخورید.
اصلاً کشورهایی که از انبیا دورند در خوردنشان گیر دارند، حالا من اسم کشور را ببرم آبروریزی است چون بالای چند صد میلیون جمعیت دارد. که هندوانه را می‌پزند می‌خورند، که آدم هر چی را می‌خورد هندوانه پخته را، من نمی‌دانم خدا چه نژادهایی را خلق کرده، اصلاً چطور این‌ها را دوست دارند، اصلاً هندوانه پخته چی است.
چی از آب درمی‌آید، ما در ایران شلغم پخته را با زور حدیث خورد مردم می‌دهیم، می‌گوییم مزه ندارد، آن وقت حالا هندوانه پخته چی درمی‌آید، سیب زمینی پخته را ما به زور می‌خوریم.
مثلاً گوشت خرچنگ را به راحتی می‌خورند، گوشت مار، گوشت سگ به راحتی می‌خورند، آن‌ها که از انبیا دورند در دنیاشان هم کلاه سرشان رفته.
4- رعایت حجاب در مسائل جنسی هم مفید است
حالا غیر از قیامت اصلاً بلد نیستند چی بخورند و حتی در مسائلی هم که به نظر ما دین آمده و ما را محدود کرده و شما مثلاً فکر می‌کنید حالا که پرستار هستید یا پزشک هستید باید حجاب اسلامی را حفظ کنید این یک محدودیت است نخیر همین حجاب هم غیر از قبر و قیامت و معنویت و پاکی و تقوایش اصلاً در مسائل جنسی هم حجاب مفید است، چون به قدری بی بند و باری، یعنی اگر مسأله حجاب برداشته شد، آزادی جنسی شد، آزادی جنسی آن لذت‌هایی که دو نفر با حجاب وقتی همدیگر را می‌بینند می‌کنند، آن دو نفر بی حجاب آن لذت‌ها را ندارند.
شما که شیرینی می‌خورید لذتی که می‌برید غیر از شیرینی ساز است، شیرنی سازی که دائماً کنار شیرینی است دیگر آن لذت را ندارد، اصلاً آن‌ها در لذت‌های جنسی هم کلاه سرشان رفته است. حمامی دیگر توی استخر لذت نمی‌برد، آن کسی که گرما خورده بعد که گرمش شد می‌رود شیرجه برود شیرجه‌ی او لذت دارد. بعد از این که انسان پاک بود، ازدواج کرد، آن ازدواج مزه‌ای که دارد که آن کسی که، دختر و پسری که در دنیای آزادی می‌بودند، بعد از ازدواج هم وقتی باهم هستند انگار دو تا بشکه را با هم زنجیر می‌کنی، خیلی آن احساساتی که محجب‌ها دارند، آن احساسات را بی حجاب‌ها ندارند، و این مصاحبه‌هایی که با بی حجاب‌ها شده، خودشان این را گفته‌اند، گفته‌اند برای ما فرقی نمی‌کند، حالا شوهرمان آمد، نیامد، زن‌مان آمد، نیامد، یعنی آزادی جنسی سوت و کور کرده زندگی‌ها را، بطوری که هشتاد و پنج درصد مردم اروپا در همه پرسی، وقتی پرسیدند چه مشکلی دارید، گفتند ما مشکل‌مان این است که خانه‌مان رونق ندارد، نظام خانوادگی‌مان شیرین نیست، آزادگی جنسی، ما هم باید قدر انبیاءمان را داشته باشیم که از خوردن و آشامیدن آن هم چه دقت‌های ظریفی، دستوری در اسلام نیست که بهداشتی باشد و اسلام نگفته باشد.
5- دقت اسلام در مسائل بهداشتی ظروف
حتی توی جبهه‌های جنگ امیرالمومنین تشنه‌اش شد، اشاره کرد آب، دویدند ظرف آبی را آوردند آقا نخورد. گفتند آقا چطور نخوردی، فرمود این ظرف ترک دارد، ظرف ترک دار چرک می‌رود لایش بیرون نمی‌رود، آب هم می‌ریزی آبش آلوده می‌شود، گفتند ان جا میدان جنگ است، فرمود علی توی میدان جنگ هم کار خلاف بهداشت نمی‌کند، به همین خاطر گفته‌اند لب کسی را نروید ببوسید، به همین قدر که ممکن است پیاز خورده باشد، و در یک ثانیه شما ار بوی پیازاو نارحت بشوید و گفته‌اند کسی که می‌خواهد برود نماز جمعه از شب جمعه پیاز نخورد ممکن است فردا در مصلی و نمازجمعه چند نفر از بوی پیازی که او روز قبلش خورده ناراحت بشوند.
دقت‌های عجیبی راجع به بهداشت در اسلام هست. فاصله‌ی چاه آب آشامیدنی با چاه آبی که آب آشغال می‌رود تویش فاصله باید چه قدر باشد. اگر زمینی سفت است چه قدر و اگر زمینی نرم است چه قدر. اگر چاه که آب فاسد برود تویش، اگر چاه بالاست فاصله چه قدر باشد اما اگر چاه پایین باشد فاصله چه قدر باشد. خوابیدن زیر درخت.
استفاده از آبی که سرپوش ندارد، بهرحال دقت‌ها یکی و دوتا نیست، به امید روزی که دانشجویان عزیز ما در دانشکده‌ی پزشکی یک واحدهایی را برای این چیزها هم بگذارند، یعنی گاهی وقت‌ها هم یک چیزهایی را خواندند احساس نکنند چیز خیلی نویی است.
اسلام می‌گوید ظرف‌تان را نگذارید برای فردا، هرکس غذا خورد همان شب ظرفش را بشوید، بعد اسلام داریم که وقتی شستید ظرف را دمر بگذارید بعد اسلام می‌گوید که یک پارچه سفید هم رویش بکشید. این طور نیست که امشب غذا بخوریم ظرف‌ها را هم صبح می‌شوریم، ظرف را شبانه بشورید، دمر بگذارید، پارچه سفید هم رویش بکشید. و با آبی که وضو می‌گیرید حق ندارد کس دیگری وضو بگیرد آب باید یک بار مصرف باشد. تا به حال تاریخ طب چهارهزار سال است.
قدیمی ترین پزشکی که معرفی شده بقراط است که من دیشب تاریخش را دیدم، و قسم نامه‌هایی هست. چند رقم قسم نامه است، یکیش از بقراط است، یکی قسم نامه‌ای که ژنو منتشر کرده، یکی قسم نامه‌ای که خود دانشگاه تهران دارد. پنج شش تا قسم نامه هست. قسم نامه چیز خوبی است ولی من قسم نامه بقراط را دیدم، دیدم که همه چیز تویش هست جز این که فرقی بین بیمار پولدار و فقیر نگذاریم.
نوشته که. ببخشید این قسم نامه ژنو است، اعلامیه ژنو، می‌گوید که پزشک وقتی بخواهد، این در تمام دنیا هست وقتی پایان کارشان می‌شود آقایان پزشک‌ها می‌گویند: متعهد می‌شوم که دین، خیلی خوب، ملیت، خیلی خوب، نژاد، خیلی خوب، عقائد، خیلی خوب، عقائد سیاسی و موقعیت اجتماعی هیچ گونه تاثیری در وظیفه پزشکی من تأثیر نگذارد. اما پول را نگفته، چون بالاخره، اینجایش مانده. من وقتی اعلامیه¬ی ژنو را دیشب دیدم یعنی نداشتم. یکی از پزشک‌های متخصص مهمان ما بود. گفتم این اعلامیه را رفت پیدا کرد و فتوکپی‌اش را برای ما آورد، و بالاخره دیدیم که بله. این مسأله اسکناس هست.
6- ارزش و پاداش پزشک و پرستار در اسلام
الآن مشکل ما این است که خدای نکرده پزشکی بصورت تجارت در بیاید، حیف است، شما می‌دانید پرستار و پزشک، یک حدیثی برایتان بخوانم در مورد کار است، قرآن می‌فرماید «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً» (مائده/32)، اگر کسی یک نفر را احیا کند انگار مردم کره زمین را احیا کرده، خیلی مهم است. بنده مریض می‌شوم، کما این که همین هفته‌ی گذشته هم مریض بودم، شایدم الآن که صحبت می‌کنم صدای من نشان دهنده باشد که هنوز سالم نشده‌ام، صدای من امشب صدای بدی‌ات، از بیننده‌های محترم معذرت می‌خواهم. خواستم بحث را قطع کنم این شب جمعه، دیدم از اول انقلاب تا الآن چهارده سال است از طرف من بحث تلویزیون قطع نشده، گفتیم حالا بخاطر یک کسالت با هر حالی هست ما قطع نکنیم، بهرحال بنده مریض می‌شوم پرستار عزیزی می‌آید، با مداوا، پزشک محترمی ا مداوا مرا روی پا می‌کند بعد که من پاشدم تا آخر عمرم هر چه آیه و حدیث یاد هرکس بدهم آن پرستار در کار من شریک است.
بنابراین نگویید حقوق ما از ده تومان است تا بیست تومان، از هشت تومان تا هفده تومان است. حقوق پرستاری کم است، قداستش مهم است، اصولاً کارهای قداست دار خیلی حقوقش کم است. مگر رزمندگانی که در جبهه قطعه قطعه می‌شدند، چه قدر حقوق می‌گرفتند، بسیجی‌ها چه قدر پول می‌گرفتند. کارهایی که عشق می‌شود و سوز می‌خواهد، این‌ها نمی‌شود با پول حسابش را کرد. ولی کار این است که وقتی پرستار پیر شد، پزشک وقتی پیر شد بخواهد بگوید چه کردم، می‌گوید هیچی من عمرم را دادم چند هزار نفر را از مرگ نجات دادم، این غیر از این است که بگوید چه کردم، والله من قالی ابریشم منتقل می‌کردم به هامبورگ، خوب این هم کار است، پول هم تویش است، یک دلاری، سکه‌ای جابجا می‌کردم، ماشین می‌خریدیم، گران می‌فروختیم، خانه‌ای، فلان، آن هم کار است. نان توی همه هست اما این آقا وقتی پیر شد می‌گوید افرادی را از مرگ نجات دادم. خیلی کار، کار مهمی است و به شرط این که به صورت کالا در نیاید.
روایتی داریم: «عائد المریض على مخارف الجنه حتى یرجع المخارف»(بحارالأنوار/ ج‌78/ ص‌216)، کسی که عیادت می‌کند مریض را، قدم‌هایی که برمی دارد، در واقع قدم بسوی بهشت برمی دارد. پزشک و پرستار باید بداند وقتی مریض رفت بیرون می‌گوید خدا اجرشان بدهد، خدا خیرشان بدهد و دعای مریض مستجاب می‌شود. شغلی که دعای مستجاب باشد شغلی که در همه‌ی کارها شریک است.
من این چند تا جمله را بنویسیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً» (مائده/32)، آیه قرآن است، کسی اگر یک نفر را احیا کند گویا همه مردم را اجیا کرده، پیغمبر فرمود: «مَنْ سَعَى لِمَرِیضٍ فِی حَاجَهٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ یَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»(من‌لایحضره‌الفقیه/ ج‌4/ ص‌15)، مریضی است، کسی پا می‌شود، تکان می‌خورد، تلاش می‌کند، حالا قضاها، بتواند مشکل را حل کند، «أَوْ لَمْ یَقْضِهَا»، نشود حل بشود. من فعالیت کردم، شد شد، نشد هم نشد، اما من فعالیت خودم را کردم. «خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ»، داریم پاداش پرستار «خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ»، از گناهانش خارج شده کسی اگر تلاش کند برای، پیغمبر اسلام(ص) فرمود: «مَنْ قَامَ عَلَى مَرِیضٍ یَوْماً وَ لَیْلَهً بَعَثَهُ اللَّهُ مَعَ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ ع»(ثواب‌الأعمال/ ص‌288)، کسی بیست و چهار ساعت اگر بالای سر مریضی باشد، روز قیامت او در جوار حضرت ابراهیم جایش هست، حدیث را برای شما خواندم.
در زمان پیغمبر یک پزشک یهودی از دنیا رفت. به پیغمبر گفتند فلان طبیب یهودی از دنیا رفت. حضرت فرمود که حیف، گفتند شما برای مردن یهودی می‌گویی حیف، گفت پزشک بود. حساب پزشک فرق می‌کند، کار، کار مقدسی است، شریک در همه‌ی اجرهاست.
7- چند تذکر به پزشکان
حالا. منتهی یک دقت‌هایی هم بایدبشود. تذکراتی هم باید، توجهاتی باید داشته باشد. گاهی یک بچه نمی‌رود مدرسه، می‌آیند می‌گویند آقا یک گواهینامه الکی بده که ایشان دیروز مریض بوده، خوب این پزشک این جا دستش اگر بلغزد، گواهینامه دروغ بدهد، بعد این بچه با دروغ رشد کند، بعد آن وقت آثار دروغ هر چی بشود جناب پزشک در جرمش شریک است.
گاهی وقت‌ها یک چاقو کشی‌هایی می‌شود جناب پزشک در عمل جراحی می‌فهمد که این اثر گلوله است، ساطور است، مشت است، چماق است، و این در عمل جراحی می‌تواند بهفمد که این چه رقم جنایتی بوده و کمک کند به پلیس، آن وقت این جا کمک اگر بکند، گاهی وقت‌ها یک حقی از بین می‌رود.
لابد آن قصه را شنیده‌اید که شخصی اتاق عمل، روز عملش بود رفت به پزشک گفت که شما یک روز زودتر تاریخ بزنید برای عمل من یا یک روز دیرتر. از دکتر تاریخ را یک روز عوض کرد و بعد رفت در شهر خودش از یک نفر ناراحت بود، او را کشت و بعد فرار کرد آمد خوابید. بعد که گفتند قاتل گفت که روز قبل من زیر عمل بودم چه طور می‌توانم قاتل باشم. بعد معلوم شد یک روز تاریخ را عوض کرده یعنی می‌شود با یک تغییر تاریخ خون مظلومی را پایمال کرد، می‌شود با گواهی دروغ…
همه کارها ضمن این که مقدس است خطرناک هم هست. دختر بیماری را می‌آورند پهلوی شما و شما می‌دانی که این مریض چه رقم مریضی است. بعداً خواستگار از شما تلفنی می‌پرسد که ما می‌خواهیم با این دختر ازدواج کنیم، بالاخره این مرضش چه مرضی است، واگیر دارد، واگیر ندارد، روی بچه اثر می‌گذارد، نمی‌گذارد، صلاح هست، صلاح نیست، این جا چه می‌گویی دروغ بگوییم یک خانواده‌ای را تا آخر می‌سوزانیم، راست بگوییم, بنا نیست که پرستار و پزشک امراض و اسرار را کتمان کند، این جا کتمان کنیم، راستش را بگوییم یا نگوییم، در یک معذوراتی گاهی شما قرار می‌گیرید که خیلی دین می‌خواهد، این که می‌گویند روز قیامت پلی است روی جهنم از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر، همین دنیاست.
یعنی در همین دنیا گاهی آدم بجایی می‌رسد که باید تصمیم بگیرد و تصمیم گرفتن از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است یعنی هر کدام از جا بلغزیم خطرناک است. استاد داشت درس می‌داد توی دانشکده به یکی از دانشجوهای پزشکی گفت که یک بیماری ما داریم سرطان دارد، کی حاضر است برود به او بگویید شما سرطان داری، تا حالا به او نگفته‌ایم سرطان داری مردنی هستی، یکی از دانشجوها گفت که آقا من می‌روم می‌گویم، ایشان هم، استاد کلاس گفت خیلی خوب شما که می‌روی می‌گویی، دیگر شاگرد من نیستی، بیا دفتر تسویه حساب کن، برو گم شو، گفت ا، گفت اگر واقعاً خبر اخراجی تو سخت است، خبر مردن او هم سخت است، تو چه طور به خودت اجازه می‌دهی که همچین رک به کسی بگویی که تو سرطان داری و مردنی هستی. و این روشی که استاد به کار برد به دانشجو حالی کرد که چه طوری باید حرف زد، بعضی وقت‌ها طرف خودش فهمیده که این دارد می‌میرد، مریض خودش می‌داند در آستانه مرگ است.
آن وقت این جا نقش پرستار چه می‌شود، این قدر شما باید از خاطرات شیرین، از لطف خدا، از رحمت خدا، از مغفرت خدا، تشبیهاتی که اسلام برای مردن دارد، اسلام می‌فرماید مردن لباس عوض کردن است نابود شدن نیست، رفیق عوض کردن است. نابود شدن نیست. شما رفیقت فلانی و فلانی بوده، الآن رفیقت سلمان و ابوذر می‌شود، آن کسی که دارد می‌رود چه طور صحبت کند، آن کسی که نمی‌داند مردنی است چه طور صحبت کنیم اطرافیان افراد زمینه‌ها و ظرفیت هایش فرق می‌کند. به همسر مریض یک جور باید گفت، به مادر مریض یک جور باید گفت، کار، کار ظریفی است، دو تا قرص و چهار تا کپسول نیست. چون جسم و روح در همدیگر اثر می‌گذارد به یک کسی که تلقین کردی، تلقین اثر می‌گذارد.
ما یک شب توی خانه خوابیده بودیم، کسی نبود، من بودم و پاسدارمان، به پاسدارمان گفتم که نکند یک شب دیوانه شوی، پاشوی خودت مرا با کلت خفه‌ام کنی، گفت خواهش می‌کنم، گفتم حالا چه می‌شود، امشب توی خانه خوابیده‌ایم هیچ کس هم نیست، من و شما هستیم، و یک نیم ساعت دیوانه می‌شوی پا می‌شوی با همین کلت مرا می‌کشی.
گفت نه آقای قرائتی این حرف‌ها را نزن خواهش می‌کنم، هیچی، خوابیدم، نیم ساعت شد دیدیم صدا می‌زند، گفتم بله، گفت مثل این که دارم دیوانه می‌شوم لطفاً پاشو برو یک جای دیگر بخواب و بعد گفت درها را هم از تو قفل کن و کلیدش را هم بردار. بالاخره ببینید تلقین اثر می‌کند، آن هم که آمده جلوی ترور را بگیرد یک وقت خودش تروریست می‌شود، تلقین آقا، تلقین اثر می‌کند.
8- تقوا در پزشکی اصل اول است
یکی از علمای قم، آقای ابراهیم امینی، می‌شناسیدش، امام جمعه‌ی موقت قم هم هست، می‌گفت من قم بودم به من گفتند که از نجف آباد سریع بیا که مادرتان در حال احتضار است، می‌گفت رفتیم او را دیدیم که همه زن‌های همسایه دورش جمع شده‌اند، می‌گفت که خوب، رفتی سلام مرا به پدربزگم هم برسان، حالا همه دارند نامه هایشان را برای دوزخ حواله می‌کنند، این مادرمان هم پایش را کشیده طرف قبله، رنگش را هم باخته است، من هم با یک سرعتی خودمان از از قم انداختیم نجف آباد، گفتیم آقا همه‌تان بروید کنار، یکی دوتا تشر زدیم به زن‌های همسایه که همه درو هم جمع می‌شوند، هم زود دکتری می‌کنند. و هم زود خبر مرگ می‌دهند، اصلاً حدیث داریم پیغمبر فرمود اگر هم یک کسی را می‌دانی مردنی است بهش نگو مردنی است، ولو حدیث داریم که ولو گفتن شما در مقدرات اثری ندارد اما تو زبانت به خیر باشد.
فال بد در اسلام نیست، خلاصه ما به یکی از پزشک‌ها گفتیم آقا مادر هیچ مشکلی ندارد فقط گیرش این است که امید در این‌ها، حالا، این چی بوده قصه؟ این مادر محترم وقتی می‌رود دکتر، دکتر گفته مادر دیدی نفت چراغ تمام می‌شود فیتیله‌اش پت پت می‌کند؟ تو هم نفتت تمام شده دیگر پیر شدی، این هم گفته یعنی من نفتم دارد تمام می‌شود؟ گفته آره. آمده خودش را باخته، می‌گفت فقط ما به یک دکتر گفتیم تو به این روحیه بده، می‌گفت آمده و گفت شما تا سال‌ها دیگر زنده هستی و هیچ مشکلی نداری، این دکتر بیخود گفته و علی ایّ حال شما بروید می‌گفت مادرم پا شد نشست و شانزده سال دیگر زندگی کرد. یک پزشک وقتی می‌گوید تو مثل یک چراغی که دیگر نفتت تمام شده، بابا، شانزده سال مرگ زودرس به خاطر یک بی سلیقگی، مسأله برخورد با مریض مهم است، تقوی اصل اول است.
در قدیم علم طب و علم الهیات را باهم می‌خواندند، ما مفتخریم که در قرن اول پزشک داریم، در قرن دوم، من این‌ها را نوشته‌ام که، عرض کنم به حضور شما که، ما در قرن دوم پزشک مشهوری بنام علی بن طبری، در قرن سوم زکریای رازی داشتیم. در قرن چهارم علی بن عباس اهوازی داشتیم در قرن پنجم بوعلی سینا داشتیم، در قرن ششم خواجه نصیر الدین طوسی داشتیم و سابقه‌ی ما خوب است. در اروپا کلمه‌ی حمام دویست و سه سالش است. یعنی کتابی که دویست و چهار سال پیش در اروپا نوشته شده چیزی بنام حمام وجود نداشته و ما در روایات‌مان، روایات حمام هزار و چهار صد سالش است. منتهی ما به دین‌مان عمل نکردیم، حالا، تقوی و تلاش داریم اگر کسی مریض را ناآگاهانه دارو بده، الکی می‌گوید حالا این دوا را بخور ببینم چه می‌شود، اگر یک آزمایشی روی مریض می‌کند، حضرت علی ع فرمود «فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ»، این ضامن است، اگر حادثه‌ای پیش بیاید ضامن است. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): «مَنْ تَطَبَّبَ أَوْ تَبَیْطَرَ فَلْیَأْخُذِ الْبَرَاءَهَ مِنْ وَلِیِّهِ وَ إِلَّا فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ»(کافی/ ج‌7/ ص‌364)، داریم که وقتی طبابت می‌کنید با خیرخواهی باشد.
9- باید پزشکی و پرستاری از روی علاقه باشد
زنی می‌گفت در زایشگاه پرسیدند بچه‌ی چندمت است، گفتم بچه‌ی چهارم، تا گفتم بچه‌ی چهارم به قدری این پرستارها به من بد برخورد کردند، خوب حالا گفته‌اند اولاد کم داشته باشید، گفته‌اند که گفته‌اند، حالا اگر یک کسی یکی اضافه داشت نباید حالادر هنگام زایمان، این رقمی باهاش برخورد شود که، و این‌ها تا آخر عمر توی ذهن می‌ماند، این حادثه‌ها و خاطره‌ها می‌ماند.
باید بین مردم و مسئولین و پزشک یک علاقه باشد، یعنی ببینید آقا، یک چیزی بود چند سال پیش توی روزنامه‌ها، نمی‌دانم لابد همه در جریان هستید، یا در جریان هستید یا نیستید، اگر هستید که تکرار می‌کنم، اگر نیستید که چیز قشنگی است، پزشک دارد می‌شود از یک جایی تلفن عمومی می‌خواهد زنگ بزند، دو قرانی ندارد کنار خیابان می‌بیند یک بساطی پهن کرده می‌فروشد، می‌گوید آقا دو ریال داری برای تلفن، می‌گوید توی آن نعلبکی است بردار، این پزش هم می‌رود دو سه تا دو ریالی بر می‌دارد می‌خواهد جایش بگذارد، می‌گوید نه، نمی‌خواهم می‌گوید چرا، می‌گوید من خرجی خودم را از بساط جور می‌کنم منتهی این جا تلفن عمومی است و دو ریالی کم است من برای خدمت جامعه روزی مقداری دو ریالی توی نعلبکی می‌گذارم مشکل مردم را حل می‌کنم، زندگیم هم با باقی فروش اداره می‌شود. این پزشک خیلی کیف می‌کند از این بساطی، می‌رود توی ماشینش می‌نشیند، می‌گوید نه پیاده شوم یک پانصدی بهش بدهم، برمی گردد که تشکر بیشتری بکند، می‌گوید آقا من پول نمی‌خواهم، می‌خواهم مشکل مردم را حل کنم، می‌گوید خوشا بحالت، می‌گوید نه، خوشا بحالت ندارد، تو شغلت چی است؟ می‌گوید شغل من پزشک است می‌گوید تو هم خوشا بحالت، شما هفته‌ای یک روز مجانی فقرا را ببین.
این مشکلی ندارد. هر کسی در هر کاری می‌تواند هفته‌ای نصف روز، هفته‌ای یک روز، چهار تا، فقرای محله را بدانند که آن‌ها هم دست‌شان به پزشک خوب می‌رسد هفته‌ای یک روز، اگر هر پزشکی در ایران یک روز مجانی کار بکند، همه‌ی فقیرترین افراد دست‌شان به بهترین دکترها می‌رسد، مهم نیست، گاهی پرستار، ما دیده‌ایم پرستاری که مریض گفته می‌خواهم نماز بخوانم، می‌گوید چشم، می‌گوید آقاجان تخت را بگذار بکشم، تخت را می‌کشد می‌گوید این رو به قبله‌ات، این هم خاک تیمم، اگر هم می‌خواهی وضو بگیری، وضوی جبیره کمکش می‌کند، پرستار هم هست: حالا نمی‌خواهد نماز بخوانی، خوب شو برو خانه بخوان این جا جای نماز نیست، اصلاً نمی‌شود این جا نماز خواند، این جا همه نجس است. یعنی پرستار داریم وقتی مریض می‌گوید چه طور نماز بخوانم هزار تا بهانه می‌آرود که این نماز نخواند. «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» (مائده/2)، مگر نماز خواندن رابطه با خدا نیست؟ این بنده خدا مریض می‌خواهد با خدا رابطه برقرار کند، چه اشکالی دارد حالا شما گوشه‌ی تختش را کج کنید؟
10- پرستاران با احکام پرستاری آشنا شوند و بدانند بیمار نیاز روحی دارد
اخیراً دو سه تا از این خانم‌های پرستاری که هم طلبه هستند و هم لیسانس پرستاری دارند کتابی نوشته‌اند: احکام پرستاری، مریض را چه طوری رو به قبله بچرخانیم، نمازش چه طوری، اگر سرش شکسته بود، اگر پایش چنین بود، اگر دستش چه بود، اگر سوختگی بود، اگر تصادف بود، من تقاضا می‌کنم انشاءالله این کارها دیگر با وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، انشاءالله این کارها را، خود دانشجوها، خود پرستارها، خود تشکیلات باید این کارها را بکند، این کارها دیگر کار ما نیست. خود شما از این کتاب‌ها حتی بخوانند، یک مصاحبه‌ای، امتحانی. یعنی یک جوری باشد که یک نفر شرح وظیفه‌اش را بداند، حدیث داریم «مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ عِلْمٍ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا»(کافی/ ج‌5/ ص‌154)، تاجر اگر روایات ربا را نداند وارد بازار بشود توی ربا غرق می‌شود.
یعنی توی کباب پزی تخصص می‌خواهد وگرنه این گوشت می‌افتد توی آتش، احکام شرعی را ما باید بلد باشیم اگر یک مریضی می‌خواهد عبادتی انجام بدهد کمکش کنیم تشویقش کنیم، نمازخانه‌های بیمارستان‌ها باید نمازخانه‌های رغبت انگیزی باشد. گاهی وقت‌ها آدم توی بیمارستان‌ها می‌رود می‌بیند که بهترین اتاق‌ها مال دیگران است، ولی نمازخانه‌ی آن جا مثل یک جایی که مثلاً اگر هم نبود انبار سیب زمینی‌اش می‌کردند، انبار پیازش می‌کردند، یعنی یک جای بسیار محقر را گذاشته‌اند برای نماز، کسی که جای پستی را برای نمازخانه‌ی بیمارستان قرار بدهد، این پیداست که توهین به نماز است، چه طور اتاق خودت قشنگ است، اتاق نمازخانه، اتاقی که مردم می‌خواهند با خدا حرف بزنند، این رقم باشد.
به هرحال کمک به بیمار، بیمار نیاز روحی دارد، اصلاً کسی که می‌آید وارد بیمارستان می‌شود این احساس غربت می‌کند، احساس می‌کند که قیچی شده از فامیل. کارتان بسیار مقدس و زحمت‌تان هم بسیار زیاد و حقوق‌تان هم بسیار کم اما همیشه کارهایی که خیلی مقدس است اجر دنیوی‌اش کم است. تصادف است که یک کاری مقدس باشد و اجر دنیوی‌اش هم زیاد باشد، من، می‌گوید چه طور حقوق خودتان زیاد است، شوخی می‌کند با من، ما طلبه‌ای که باسوادترین طلبه‌های حوزه‌ی قم است، حقوقش ماهی یازده هزار تومان است، یعنی از او باسوادتر دیگر امکان ندارد. منتهی اگر یک وقتی کتابی نوشت، توی دانشگاهی تدریس کرد یا منبری رفت، آن درآمد جنبی‌اش می‌شود که می‌تواند زندگی کند وگرنه، ملای ملای درجه یک و مجتهد قطعی مسلم، با سابقه‌ی بیست سال تحصیل که خیلی فاضل باشد حقوقش از یازده تومان تا حالا بیشتر نشده، اگر یک روحانیونی وضع‌شان خوب است، استاد دانشگاه شده‌اند، یا مؤلف شده‌اند، از طریق دیگر توانسته‌اند وگرنه خود حوزه علمیه قم ضعیف ترین حقوق‌ها را دارد.
خوب، فرق نگذاشتن بین فقر و غنی، امام رضا(ع) فرمود: «مَنْ لَقِیَ فَقِیراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلَافَ سَلَامِهِ عَلَى الْغَنِیِّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ»(عیون‌أخبارالرضا/ ج‌2/ ص‌52)، مثلاً فقیر که سلام می‌کند می‌گوید سلام، غنی که سلام می‌کند سلام علیکم، امام رضا فرمود کسی که جواب سلام فقیر و پولدار را فرق بگذارد خدا بر او غضب خواهد کرد، ما همان طور که در سوگند نامه‌ها هم هست باید فرق نگذاریم منتهی عرض کردم سوگندنامه‌ی ژنو همه‌ی خیرها را عرض کرده منتهی این فرق را نگذاشته، فرق بین فقیر و پولدار را.
امیدوارم که روز پرستاری بر همه‌ی امت اسلامی و بخصوص کسانی که این شغل مقدس رادارند مبارک باشد و انشاءالله عشق به کارتان روز بروز زیاد بشود، شغل بسیار سنگین و خسته کننده منتهی اجر اخروی دارد، کار، کار انسانی است بیماری در لار مریض شد، پزشک رفت لار فارس در شیراز، پزشک رفت دید بیمار وضعش خوب نیست. امشب مردنی است. آدرسش را گرفت. شب مقداری دارو درمان و امکانات توی کیفش گذاشت طبق آدرسی که عصری گرفته بود رفت در خانه را زد گفت من امشب آمده‌ام پهلوی بیمار بمانم، بدون این که کسی بهش بگوید گفت من پول هم نمی‌خواهم ولی حالا امشب می‌خواهم بخوابم این جا، بستری انداختند پهلوی بیمار، آقای پزشک هم کمی استراحت کرده و نکرده حال بیمار طبق پیش بینی بهم خورد پزشک بلند شد و دو سه ساعت تلاش کرد و این را از مرگ نجات دارد، صبح که از در خانه آمد بیرون گفت یک شب نخوابیدم یک نفر را از مرگ نجات دادم.
این خیلی شیرین است که آدم وقتی می‌خواهد بگوید چه کردی، احساس می‌کند چه کردم می‌گوید هیچی مردم را از مرگ نجات دادم. کار بسیار مقدسی است.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment