موضوع: احکام، اخلاق، عقاید-6
تاریخ پخش: 11/4/61
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیدنا و نبینا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الّدین»
بحث ما طبق روال این بود که در هفتههای گذشته مقداری دربارهی فقه گفتیم. مسئله را گفتیم. مقداری هم دنبالهی بحث توحید و عبادت را بگوییم.
1- احکام نجس و پاک بودن اشیا
چگونه اشیاء نجس میشوند؟ نجس بودن یا از طریق علم است یا کسی که چیزی را در اختیار دارد، باید بگوید نجس است. گاهی آدم خودش میداند، این پاک بود و نجس شد. گاهی هم آدم نمیداند. مثلاً همسر و آن کسی که لباس را میشوید، میگوید که این لباس نجس است. میگوید: این ظرف نجس است. آن ظرف پاک نشده است. اگر نمیدانیم چیزی نجس شده است، باید بگوییم که پاک است. اگر یک چیزی نجس است و نمیدانیم پاک شده است یا نه، چون قبلاً نجس بوده است باید بگوییم: هنوز هم نجس است. پس همیشه در این که نمیدانیم پاک است یا نجس است، حکم قبل را اجرا میکنیم. مثلا اگر صبح وضو گرفتهام و نمیدانم الآن وضو دارم یا نه، چون صبح با وضو بودهام باید بگویم: ان شاءالله وضویم هست. اگر قبلاً وضو نداشتم و شک دارم که وضو گرفتم یا نه، چون قبلاً وضو نداشتم باید بگویم هنوز هم وضو ندارم. لباس نجس است. آن را میشویید. نمیدانید با این مقدار آب پاک شد یا نه؟ چون قبلاً نجس بوده است، باید بگویید هنوز هم نجس است. پس همیشه حکم ساعات قبل باید برای ساعات بعد هم باشد. این درمیان طلبهها یک اصطلاحی هم دارد که به آن استصحاب میگویند. استصحاب یک اصلی است که ریشه دارد و خیلی حرف دارد. گاهی وقتها چندین ماه در حوزه علمیه یک طلبه با سواد باید پای این بحث بنشیند و ریشهها و آیهها و حدیث هایش را پیدا کند. وضو گرفتهای خوابت میبرد. بالاخره چشم هایت میسوزد و بیدار میشوی. نمیدانی که آنقدر خوابت برده است که وضویت باطل بشود یا نه؟ یا اینکه فقط چشم هایت گرم شده است. چون وضو داشتی و نمیدانی که این وضو را باطل میکند یا نه، باید بگویی ان شاءالله هنوز هم وضو دارم. خلاصه چیزی که قبلا نجس شده است را باید بگویی هنوز هم نجس است، مگر این که یقین کنیم که پاک است. این یک مسئلهی کلی است.
راه نجس شدن چیست؟ فرض کنید این آستین من نجس است و آن آستین من پاک است. اگر خشک باشند و به هم برخورد کنند، اشکالی پیش نمیآید. اما اگر یکی تر باشد و به آن یکی برخورد کند، نجس میشود. یا این که آن آستینی که پاک است تر بشود و به نجس بخورد، آن هم نجس میشود.
2- جامعه و دل پاک چگونه نجس میشود؟
جامعه پاک چگونه نجس میشود؟ یکی از اشیاء دل انسان است. دل پاک چگونه نجس میشود؟ سخن چینی دل را نجس میکند. من شما را دوست دارم، یک کسی میآید و میگوید: میدانی فلانی چه کرده است؟ غیبت میکند. دل پاک من را نسبت به شما آلوده میکند. دو به هم زنی و شایعه سازی میکند. مردم در اول انقلاب، بهشتی را دوست داشتند. آنقدر بنی صدرها شایعه سازی کردند که دل پاک مردم را آلوده کردند. آن چیزی که باز دلها را شست، شهادت بود. شایعه سازی، سخن چینی، غیبت، سوءظن، هم همینطور است. قرآن میگوید: «وَ لا تَجَسَّسُوا»(حجرات/12) تجسس هم همینطور است. من اول به شما خوش بین هستم. در کارهای شما دقت میکنم، به چه کسی نگاه کردی؟ چه گفتی؟ خوب که دقت میکنم یک نقطه ضعفی از شما پیدا میکنم و دیگر صفا و محبت من نسبت به شما کم میشود.
دل پاک چگونه نجس میشود؟ فرش پاک چگونه نجس میشود؟ جامعهی پاک چگونه نجس میشود؟ راه نجس کردن جامعه این است که الگوها را عوض کنید. اگر گفتید: محور رشد و سعادت در این مملکت این است که آدم فلان هنرپیشه بشود، تمام دختران معصوم میروند که هنرپیشه بشوند. اگر یک دلقک در جامعه تشویق شود، مسیر امت و اجتماع به سوی دلقک شدن تنظیم میشود. اگر مطهری در جامعه الگو و مدل شود، سیر مطالعات مردم میرود که مطهری بشوند. برای آلوده کردن جامعه یکی از راهها این است که مدلها و الگوهای آن جامعه را عوض کنیم. اگر مدل خوب باشد جامعه خوب میشود. اگر مدل بد باشد، جامعه بد میشود. چیز نجس را باید شست. جامعهی نجس را هم باید پاک کرد. دل نجس را هم باید تطهیر کرد.
3- پاک کردن دل و جامعه نجس
چیز نجس با آب شسته میشود. چشم گنهکار با اشک توبه پاک میشود. در دعای مکارم الاخلاق آمده است: «وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِی مِنْ لَفْظَهِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَهِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِیَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) خدایا اگر زبانم فحش داد، به جای توهین، به جای تحقیر، خوبیها را بگویم.
حضرت عیسی(ع) با جمعیتی بودند. خواستند از کنار سگی بگذرند. یکی گفت: چه سگ سیاهی است. یکی گفت: چه سگ لاغری است. یکی گفت: چه سگ بد بویی است. هرکسی یک نقطه ضعفی را گفت. حضرت عیسی(ع) فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد. یعنی همهی شما نقطه ضعفش را گفتید، اما من نقطه قوتش را گفتم. اصولاً ابرقدرتها یکی از کارهایشان این است که ایجاد شک میکنند. حضرت صالح(ع) آمده بود و مردم را هدایت میکرد. دو سه نفر طاغوتی و ابرقدرت آمدند و به مردم گفتند: چرا به حرف صالح گوش میدهید؟ «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ»(اعراف/75) از کجا معلوم که این پیغمبر باشد؟ ایجاد شک میکردند. قلب انسان تعبیرات جالبی دارد. پیغمبر اسلام برای قلب سه مثال زده است. میفرماید: قلب انسان مثل گنجشک است. یعنی هر ساعتی یک جایی است. امروز که از مهر این خوابش نمیبرد، فردا چنان قهر میکند که حتی حاضر نیست یک نامه به او بنویسد. قلب انسان مثل گنجشک است. در جملهای دیگر فرمود: قلب انسان مثل دیگ آب جوش است. یعنی مدام زیر و رو میشود. در جملهای دیگر فرمود: قلب انسان مثل پر کاه در مقابل باد است. یعنی قلب انسان همینطور زیر و رو میشود و انسان باید بسیار مواظب قلبش باشد. به امیرالمومنین علی(ع) گفتند: از کجا به این مقام رسیدی؟ فرمود: دروازه بان گوش خود بودم. نمیگذاشتم هر آهنگی دل من را به این طرف و آن طرف بکشاند و به سمت خودش جذب کند. نمیگذاشتم هرصدایی را بشنوم. در ارتش اسلام میآمدند و شایعه سازی میکردند که به جنگ نروید. اسرائیل نیروی هوایی قوی دارد. آمریکا پشتیبان اسرائیل است. صدام از تمام قدرتها کمک گرفته است. «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً»(آل عمران/173) در ارتش پیغمبر میآمدند و میگفتند: جمعیت مردم زیاد است. شما قدرت حمله ندارید. میگفت: «فَزادَهُمْ إیماناً» اینها میخندیدند و هرچه آنها میگفتند: که طرف قویتر است، ایمان اینها قویتر میشد.
جامعهی نجس راچگونه باید پاک کنیم؟ اگر خواستیم جامعهی نجس را پاک کنیم، باید مفسد فی الارضهای آن را برداریم. چون تا مفسد فی الارض باشد، پاکی نمیآید. (تا ریشه در آب است امید و ثمری نیست). باید ریشه را از آب بیرون کشید. برای تطهیر جامعه، باید هرکسی که فساد میبیند، نهی از منکر بکند. اگر کسی فسادی را انجام میدهد و همه بگویند: انجام نده! آن وقت است که جامعه پاک سازی میشود. افرادی که علنی گناه میکنند باید شلاق بخورند. البته کسی که مخفی گناه میکند، در باطن گناه میکند، اسلام کاری به او ندارد. در رساله هم هست. ملاقات در باطن طوری نیست. مثلاً من آمپول را در رگ خود فرو میکنم و بیرون میکشم. اگر آمپول خونی نباشد، پاک است. گرچه این آمپول در بدن من با خون نجس تماس داشته است اما چون بیرون خونی نیست، آمپول نیاز به شستن ندارد. ملاقات درون اشکالی ندارد. اگر کسی گناهش درونی بود نباید به او شلاق زد اما اگر علنی شد و امنیت اجتماعی را به هم زد، باید حکم را اجرا کرد. البته این به این معنا نیست که آدم نگوید، نشنود، کیف نکند و نبیند. بالاخره آدم میخواهد دیدنیها را ببیند. این مسئلهی تعدیل است. شما فرض کنید اگر یک کپسول گاز را آزاد بگذاریم، منفجر میشود اما اگر آن را محکم ببندیم، دیگر چراغی از آن روشن نمیشود. انفجار مطلق درست نیست. باید اینکه به داخل چراغ میآید، تعدیل بشود. شهوت هم همینطور است مثل گاز میماند. وقتی آزادش بگذاری منفجر میشود، اما اگر آن را محکم ببندی، هیچ اتفاقی نمیافتد. بستن مطلق ممنوع است. آزادی مطلق هم ممنوع است. باید طبیعی باشد. ورود ممنوع برای چشم باشد. ورود ممنوع برای گوش باشد. یکی از چیزهایی که جامعه را فاسد میکند، خبر افراد بی اعتبار است. وزارت ارشاد باید یک کارتی داشته باشد که: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»(حجرات/6) اگر فاسق خبرنگار باشد، کارتش لغو شود. چون آدم فاسق با یک کلمه همه چیز را زیر و رو میکند. به این جمله دقت کنید. وقتی میگویم: اسرائیل به لبنان حمله کرد، یک معنا دارد. وقتی میگویم: اسرائیل متقابلاً به لبنان حمله کرد، یک معنا دارد. اگر یک کلمهی متقابلاً بگذاریم تمام تفسیرهای سیاسی را عوض میکند. این خبرنگار و روزنامه نویس است که با نیش قلمش کاه را کوه میکند.
4- خداوند به سه نفر مباهات میکند
بحث قبلی بحث عبادت بود. یک سری از عبادتها را باید با اجتماع انجام داد. مثل نماز جماعت و نماز جمعه. یک سری از عبادتها را باید تنها انجام داد. مثلاً حدیث داریم که پیغمبر فرمود: خداوند به سه نفر مباهات میکند. یعنی سه نفر مورد نظر خدا هستند. کسانی که در بیابان تنهایی نماز میخوانند. این اثر دارد و خود ما هم اثرش را لمس کردهایم. مثلاً گاهی در جاده داریم میرویم، میبینیم یک راننده کامیون، ماشین باری، پیکان، ماشین را پارک کرده و کنار جاده تنها نماز میخواند. آدم از دیدن این صحنهها خیلی کیف میکند. حدیث داریم کسی که در یک بیابان خلوت نماز بخواند، خداوند هفتاد هزار ملک میفرستد و میگوید: پشت سر این نماز بخوانید و تا صبح روز بعد این هفتاد هزار ملک برای او استغفار میکنند. این یعنی چه؟ یعنی انسان در کارهایش نباید همیشه دهن بین و چشم بین باشد. بعضی از آدمها هستند که اگر جامعه نماز بخواند، او هم میخواند، اما شهامت این که تنهایی نماز بخواند را ندارد. گفتیم که خداوند به سه نفر مباهات میکند: کسی که در جبهه باشد، همه فرار کنند و او بماند. کسی که سحرها بلند میشود و نماز شب میخواند. کسی که در بیابان به تنهایی نماز میخواند. خداوند به این سه نفر مباهات دارد.
در بحث عبادت روایاتی داریم. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «أَیُّمَا عَبْدٍ الْتَفَتَ فِی صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ یَا عَبْدِی إِلَى مَنْ تَقْصِدُ وَ تَطْلُبُ أَ رَبّاً غَیْرِی تُرِیدُ وَ رَقِیباً سِوَایَ تَطْلُبُ أَوْ جَوَاداً خَلَایَ تَبْغِی وَ أَنَا أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ وَ أَجْوَدُ الْأَجْوَدِینَ وَ أَفْضَلُ الْمُعْطِینَ أُثِیبُکَ ثَوَاباً لَا یُحْصَى قَدْرُهُ أَقْبِلْ عَلَیَّ فَإِنِّی عَلَیْکَ مُقْبِلٌ وَ مَلَائِکَتِی عَلَیْکَ مُقْبِلُون»(تفسیرالإمام العسکری، ص524) هر انسانی که وقت نماز حواسش پرت میشود، خدا به او خطاب میکند، میگوید: «إِلَى مَنْ تَقْصِدُ» کجا میروی؟ «وَ تَطْلُبُ» دنبال چه کسی هستی؟ «أَ رَبّاً غَیْرِی تُرِیدُ» به سراغ خدایی غیر از من میروی؟ «وَ رَقِیباً سِوَایَ تَطْلُبُ» من رقیبی دارم که تو به او توجه کردی؟ «أَوْ جَوَاداً خَلَایَ تَبْغِی» آیا کریمی و بخشندهای جز من سراغ داری؟ «وَ أَنَا أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ وَ أَجْوَدُ الْأَجْوَدِینَ وَ أَفْضَلُ الْمُعْطِینَ أُثِیبُکَ ثَوَاباً لَا یُحْصَى قَدْرُهُ» کجا میروی؟ «أَقْبِلْ عَلَیَّ» به طرف خودم بیا «فَإِنِّی عَلَیْکَ مُقْبِلٌ» من به تو توجه دارم، کجا میروی؟ «وَ مَلَائِکَتِی عَلَیْکَ مُقْبِلُون» ملائکهی من به تو توجه دارند. چرا حواس تو پرت است؟ «أَقْبِلْ عَلَیَّ» اگر یک قدری حواسش پرت شود و دوباره برگردد، خدا میبخشد و اگر چند بار حواسش پرت شود، خداوند هم میگوید: او را به معشوقهای خیالی خودش رها کنید. دیگر دل این ارزش ندارد که به من متوجه بشود. چگونه عبادت کنیم؟
5- عبادت و چگونگی آن
در این که چگونه عبادت کنیم یک مثال ساده میزنم. آدرس خانه را باید از چه کسی گرفت؟ آدرس را از صاحبخانه میگیریم. اگر آدم خواست عبادت کند باید از خدا بترسد که چگونه عبادت کند. این که میگوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست. غلط کردی! اگر خواستی خدا را عبادت کنی باید ببینی صاحبخانه چه گفته است؟ عبادت هم دلیل عقلی دارد. قرآن میگوید: باید خدا را عبادت کرد. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ»(بقره/21) عبادت خدا را بکنید، چون او شما را خلق کرده است. به قول ما طلبهها علت موجده است. چون ما اصلاً نبودیم و بود شدیم. ما نبودیم، خداوند ما را به وجود آورد. «هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ»(انعام/14) آخر گاهی وقتها یک کسی مثل ساعت ساز، ساعت را کوک میکند. البته گردش ساعت با خود ساعت است. لطف خدا هم مثل برق است و مثل ساعت نیست. گاهی شما فقط ساعت را کوک میکنی. کوک کردن با شما است، اما کار کردن با خودش است. آیا خدا این چنین است؟ فقط ما را راه انداخته است. خدا مثل برق است. اگر یک لحظه به لامپ برق نرسد، لامپ هیچ برقی ندارد. عبادت به انسان چه رشدی میدهد؟ «عبد اطعنی حتی اجعلک مِثلی، یا مَثلی» اگر کسی عبادت بکند، خداوند به روح او، به نفس او، به دم او، به وجود او، یک ولایتی میدهد. دعایش مستجاب میشود. معجزه به دستش جاری میشود. از او کرامت میبینند.
عبادت فقط نماز و روزه نیست. فکر عبادت است. امام رضا(ع) فرمود: «لَیْسَ الْعِبَادَهُ کَثْرَهَ الصَّلَاهِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَهُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»(کافى، ج2، ص55) ببینید سال12 ماه دارد. 9 ماه آن مثل هم است. 9 ماهی که مثل هم است، شوال، ذی القعده، ذی الحجه، محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الثانی است. سه ماه هم خیلی مهم هستند. رجب، شعبان، رمضان خیلی مهم هستند. ماه رمضان خیلی مهم است. در ماه رمضان شب قدر خیلی مهم است. «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3) سحر شب قدر خیلی مهم است. در همان سحر شب قدر بهترین عبادت چیز فهمیدن است. انسان در مسجد برود و یکی را صدا بزند. بگوید: آقا من شبهه دارم. شبهه من را برطرف کن. گاهی یک تیغ در پای انسان میرود و دیگر نمیتواند راه برود. تیغ را که بیرون کشید میدود. یک آدمهایی هستند، که یک تیغی در مغزشان رفته است. یعنی یک وسوسه، یک اشکال و یک شبههای دارند. این شبهه را بیرون بکشند و به راحتی به انقلاب، به جمهوری، به امام، به قرآن، به مکتب، به همه خوش بین میشوند. بدبینی او به خاطر این است که یک اشکالی در مغز او وجود دارد. باید این اشکال را بیرون بکشند. سؤال علمی بپرسید اما علمی که مفید باشد.
این که میگویند: سحر ماه رمضان بهترین عبادت، چیز یاد گرفتن است. یاد گرفتن آن علمی که به من جهت بدهد. چون گاهی وقتها علم ارزش ندارد. دانشگاه خوب است اما فارغ التحصیلانش که بیرون میآیند، همه به آمریکا میروند. فکرعبادت است. تحصیل علم عبادت است. حکومت حق عبادت است. حدیث داریم اگر کسی دائماً روزه بگیرد و حج برود و تمام مالش را در راه خدا صدقه بدهد اما در خط امام و نائب بر حقش نباشد فایده ندارد. «لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَهَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ تَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ ثَوَابٌ»(المحاسن، ج1، ص286) بعضی آدمها را داریم که نماز شب هم میخوانند. قرآن هم میخوانند. تفسیر هم میگویند اما آن طوری که دلشان تسلیم فقیه باشد، تسلیم نیست. اینها کمبود دارند.
6- اهمیت ولایت و رهبری
در وسائل الشیعه حدیث داریم که اگر کسی تمام اموالش را در راه خدا انفاق کند و تمام روزها روزه بگیرد و تمام شبها تا صبح عبادت کند اما در خط ولایت نباشد، هیچ ارزشی ندارد. این مثالی که میخواهم بزنم، رئیس جمهور ما آقای خامنهای گفتهاند. ایشان حدود 10، 12 سال پیش، این مثل را در مشهد که خدمتشان بودیم دربارهی رهبری گفتهاند. ایشان فرمود: اگر رانندهی یک ماشین خوب باشد، اگر راننده عاقل و قوی و هوشیار باشد، جاده را بلد است و گیج نمیشود. اگر راننده خوب باشد مسافرها را به مقصد میرساند با این که مسافرها پرتقال و پوست خیار هم ریختهاند. یعنی اگر رهبر حق باشد این رهبر جامعه را به سعادت میرساند، چون رانندهاش خوب است. حالا فرض میکنیم چهار نفر حزب اللهی هم خلاف بکنند. . . اما اگر راننده مست باشد و افرادی مثل بنی صدر، رجوی راننده باشند، چون راننده مست است داخل دره میافتد. در تلویزیون خیلی از حرفها را نمیشود گفت. یعنی ما که حرف میزنیم مثل رانندهی تاکسی هستیم که دائم به ما آدرس میدهند. دائماً باید حواسمان جمع باشد که از داخل کدام خیابانها برویم. اگر رهبری حق باشد، قافله را به منزل میرساند. حدیث داریم: «حب علی حسنه لا یضر معها سیئه»(نهج الحق، ص259) باید بگوییم که ولایت و اهل بیت نباید ما را مغرور بکند. میگویند یک شاعری یک شعر گفت. معنای شعرش این است که روز قیامت علی بن ابیطالب(ع) برای شفاعت میاید. ای مردم هرچه میخواهید گناه بکنید. شفیع شما آدم قوی است. ایشان نجات غریق است. هرجای دریا میخواهید بروید. ایشان شما را از غرق شدن نجات میدهد. شاعر این را به صورت شعر در آورده است. بعد خواب دید که حضرت علی(ع) به او گفته است تو که میگویی: اگر شفیع روز قیامت علی است، هرچه میخواهی گناه بکن. اینطور شعر بگو. بگو: اگر شفیع روز قیامت علی است، شرم از رخ علی کن و هیچ وقت گناه نکن. یک کسی به یک نفر گفت: انگشترت را به من بده. گفت: میخواهی چه کنی؟ گفت: میخواهم هر وقت نگاهش میکنم به یاد تو بیفتم. گفت: حالا به تو نمیدهم که هر وقت دیدی نیست به یاد من بیفتی.
7- عبادت شاخههای زیادی دارد
کارهای اقتصادی عبادت است. از پیامبر(ص) حدیث داریم: «الْعِبَادَهُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ»(کافى، ج5، ص78) عبادت شاخه دارد. یکی از شاخههای مهم عبادت این است که انسان دنبال حلال برود. پس فکر عبادت است. تحصیل عبادت است. کاسبی عبادت است. «لضربه علیٍّ یوم الخندق أفضل من عباده الثقلین»(إقبال الأعمال، ص467) یک شمشیر علی بن ابیطالب در جنگ خندق، شرفش از عبادت جن و انس بیشتر است. پس عبادت بعد نظامی دارد. بعد اقتصادی دارد. بعد سیاسی دارد. بعد سیاسی آن رهبری است. بعد اقتصادی آن کاسبی و طلب حلال کردن است. بعد نظامی آن «لضربه علی» است. بعد معنوی آن مناجات و اشک است. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «البکاء من خیفه الله للبعد عن الله عباده العارفین»(غررالحکم، ص192) اگر کسی به خاطر این که از خدا دور شده است، اشکی بریزد این عبادت عارفین است. بعد اجتماعی آن ایجاد عدالت است. ایثار عبادت است. حسن خلق عبادت است. محبت عبادت است. بنابراین عبادت یک شاخه ندارد. شاخهی سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و. . . دارد.
امیدوارم خداوند به ما توفیق بدهد که تمام شاخههای عبادت را یاد بگیریم. ما مثل پزشکها نباشیم که فقط در یک رشته متخصص هستند. بعضی از پزشکها متخصص حلق و بینی هستند. بعضی متخصص قلب هستند. بعضی متخصص چشم هستند. بعضیها هم میبینی که مسلمان متخصصی در انگشتر عقیق است. هیچ کار او درست نیست، فقط یک انگشتر دارد. بعضیها متخصص در راهپیمایی هستند. 16 سال است که نمازش غلط است، ولی در همهی راهپیماییها شرکت کرده است. بعضیها را هم میبینی که نمازش را درست میخواند ولی در مسائل جهاد سازندگی هیچ کاری نمیکند. حدیث داریم که علامت مؤمن این است که در تمام کارهای خیر یک سهمی داشته باشید و شریک باشد. فقط در یک سری کارها تخصص نداشته باشیم. بعضیها شعار دارند، شعور ندارند. بعضیها شعور دارند، شعار ندارند. بعضیها اشک دارند، شمشیر ندارند. بعضیها شمشیر دارند، اشک ندارند. بعضیها ناله دارند، نعره ندارند. بعضیها نعره دارند، ناله ندارند.
کرم داران عالم را درم نیست*** درم داران عالم را کرم نیست.
اینطوری نباشد. حضرت علی(ع) هم منافق میکشد و هم کافر میکشد. هم اشک میریزد و هم بچه یتیم بغل میکند. هم بیل میزند و هم سخنرانی میکند. هم کارگر است و هم قاضی است. این شیعه علی است که باید مثل علی(ع) باشد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»