احکام، اخلاق، عقاید -22

موضوع بحث: احکام، اخلاق، عقاید -22
تاریخ پخش: 27/04/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی الّتقوی

برنامه این بود که مقداری درباره‌ی مسئله و احکام بگوییم و مقداری هم درباره‌ی اخلاق صحبت کنیم. مسئله‌ی نماز آیات و قصاص را مطرح می‌کنیم.
1- فلسفه نماز آیات و چگونگی خواندن آن
آیه به معنی نشانه است. آیه الله به معنی کسی است، که وقتی آدم او را می‌بیند به یاد خدا می‌افتد. بعضی از کلمات یک معنای لغوی و یک معنی اصطلاحی دارد. گاهی مردم به معنی لغوی توجه ندارند. آیه به معنی نشانه است. در زمان جاهلیت افراد خورشید پرست و ماه پرست بودند. رسم بود کسی که خورشید می‌گرفت، یا ماه می‌گرفت. و زمین لرزه می‌شد، چون به خدا ایمان نداشتند. (تا با خورشید و ماه گرفتگی مواجه می‌شدند، بادهایی شدیدی شروع به وزیدن می‌کرد و این بسیار دلهره آور بود.) مردم در مقابل خورشید و ماه شروع به التماس کردن می‌کردند و گریه و زاری سر می‌دادند.
برنامه‌ی اسلام این است که چیزهایی را تغییر می‌دهد. یعنی پستانک را از دهان مردم بیرون می‌آورد و پستان می‌گذارد. چون انسان فطرتی دارد که سالم است اما گاهی کج می‌رود. پیامبر اسلام آمده است که فطرت‌ها را از انحراف نجات بدهد. از جمله جاهایی که اسلام پستانک را در آورده و پستان گذاشته است، نماز آیات است. یعنی آن التماسی که در مقابل خورشید می‌کنی، آن بندگی که در برابر خورشید می‌کنی، در برابر خدا بکن. خورشید هم تحت سیطره‌ی قدرت اوست. ماه و منظومه‌ی شمسی هم تحت قدرت اوست.
نماز آیات: نشانه‌ی قیامت در وقت نماز آیات محسوس می‌شود. چون یکی از نشانه‌های قیامت این است که «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»(تکویر/1) خورشید تاریک می‌شود. این خورشید گرفتن یک نشانه از نشانه‌ها است. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»(زالزال/1) گفته‌اند وقتی حوادث طبیعی مثل خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی، زمین لرزه و طوفان پیش می‌آید، و طوری است که مردم می‌ترسند، نماز آیات بخوانید. از نماز آیات دو کار میسر است.
1- غریزه تزلزلی که انسان در مقابل طبیعت دارد. آن تواضع و اشکی که انسان در مقابل طبیعت می‌ریزد، در مقابل خدای طبیعت می‌ریزد. این مثل همان است که غصه می‌خورد و می‌گفت: روی پرچم ایران شیر و خورشید بود، گفتیم: شیر رفت و الله آمد. خدای شیر آمد. این غصه می‌خورد که چرا روی پرچم ما دیگر شیر نیست. آرم الله آمد. آرم جمهوری اسلامی آمد. حال تواضعی که انسان در برابر طبیعت دارد، در برابر خدای طبیعت باشد.
2- این مسائل مسئله‌ی قیامت را به یاد انسان می‌اندازد.
نماز آیات چگونه است؟ نماز آیات را2 گونه مطرح کرده‌اند:
روش آسان آن این است که نماز آیات مثل نماز صبح دو رکعت است. نیت آن هم نیت نماز آیات است. لازم به گفتن هم نیست. بعضی‌ها وقتی می‌خواهند نیت کنند، می‌گویند: می‌خواهیم چه کنیم. . . همین که انسان توجه دارد و می‌داند که چه کار کند، کافی است. لازم نیست انسان وقت نماز بگوید: دورکعت نماز صبح می‌خوانم. اصلاً واجب نیست که انسان این را بگوید. همین که توجه داشته باشیم که چه می‌کنیم کافی است. شما وقتی غذا می‌خورید چه می‌کنید؟ وقتی می‌خواهی غذا بخوری نمی‌گویی: الآن بنده یک ظرف آب گوشت با مقداری ماست می‌خورم. اینگونه نیست. همین که غذا می‌خوری، توجه داری. نماز آیات دو رکعت است و مثل نماز صبح می‌ماند. فقط فرقش این است که وقتی حمد را خواندی، قل هو الله را 5 قسمت می‌کنی. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» بعد خم می‌شویم و ذکر رکوع را می‌گوییم. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»(اخلاص/1)، دوباره به رکوع می‌رویم و ذکر می‌گوییم. «اللَّهُ الصَّمَدُ»(اخلاص/2)، دوباره به رکوع می‌رویم. «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ»(اخلاص/3) دوباره به رکوع می‌رویم. «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»(اخلاص/4) دوباره به رکوع می‌رویم. بعد هم به سجده می‌رویم. رکعت بعد نیز به همین گونه است.
در نماز آیات چه گفتیم؟ به سه مطلب اشاره کردیم. گفتیم آیه به معنی نشانه است. نماز آیات به خاطر این بوده است که خورشید و ماه پرست‌ها در این مواقع در برابر خورشید و ماه تواضع داشتند و اسلام آن تواضع کاذب را به تواضع صادق تبدیل کرده است. تواضع موهومی را به تواضع حقیقی تبدیل کرده است. یک سری از آیات، آیه‌های قیامت است. گفتیم در مواقعی که حوادث طبیعی پیش بیاید، طوری که بیشتر مردم بترسند خواندن نماز آیات واجب است. خورشید گرفتن و ماه گرفتن از پدیده‌های طبیعی است که نماز آیات دارد. ممکن است فردی ترسو باشد و از صدای سگ هم بترسد. او نباید نماز آیات بخواند. این ترس باید همگانی باشد.
2- قانون قصاص و پاسخ اشکال به قانون قصاص
مسئله دوم، مسئله قصاص است. قرآن درباره‌ی قصاص می‌فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/179) برای شما در قصاص حیات است، یعنی‌ای جامعه اسلامی! اگر شما فرد ظالم را قصاص کنید و قاتل را بکشید، حیات زنده است. آدم زنده باید از خود دفاع کند. حیوان زنده نیز همینطور است. خاصیت موجود زنده این است که منافع را جذب و شرور را دفع می‌کند. «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» معده سالم چه معده‌ای است؟ معده سالم آن معده‌ای است که مواد خوب غذا را جذب کند و مواد مسموم غذا را دفع کند. اصولاً جاذبه و دافعه خاصیت موجود زنده است. جامعه‌ی زنده، معده زنده، انسان زنده اینگونه است. «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» اگر کسی یک نفر را کشت، او را بکشید و به او رحم نکنید. چهار اشکال به قصاص وارد کرده‌اند که درتفسیر المیزان مطرح شده است.
اشکال به قانون قصاص:
1- بی رحمی است. اگر قاتل یک نفر را کشت، بد کرده است. اما تو هم باید قاتل را بکشی. شاعر گفته است: (ترحم بر پلنگ تیز دندان *** ستمکاری بود بر گوسفندان) اگر ما به قاتل رحم کنیم، این رحم نیست، این ستم کاری بر گوسفندان است.
2- می‌گویند: می‌توان به نفع اقتصاد از او کار کشید. می‌گویند: اگر یک نفر، یک کسی را زد و کشت. شما این فرد را نکش. او را به زندان بینداز. او را برای نجاری، کشاورزی، بفرست. چرا قاتل را می‌کشی که اقتصاد را نابود کنی؟ از این فرد به نفع اقتصاد کار بکش. در این مواقع ما جواب می‌دهیم که ما خیلی نجار داریم که دنبال چوب و دکان می‌گردد. این خوب است که کسی آدم بکشد و ما چوب و وسیله‌ی نجاری به او بدهیم؟ این چه مسئله‌ای است؟ اصل انسانیت و شرف انسانیت است. برای ما اصل اقتصاد نیست، این حرف غلط است.
3- می‌گویند: قاتل مرض روانی داشته است. اگر قاتل کسی را کشته است، به خاطر این است که مرض روانی داشته است. در حال هیجان تعادل روانی خود را از دست داده است. در حال مرض روانی و هیجان کسی را کشته است. او را نکشید. اگر قرار باشد کسی را نکشیم، فردا نصف مردم مرض روانی پیدا می‌کنند.
4- می‌گویند: چرا خون بها؟ جامعه‌ی زنده، جامعه‌ای است که کاملاً انتقام خودش را بگیرد. بله ممکن است اگر کسی از موضع قدرت برخوردار بود، عفو کند، خوب است عفو انسان از موضع قدرت باشد یعنی انسان بتواند قاتل را بگیرد، اما عفو کند.
«إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها»(هود/56) به زلف ناصیه می‌گویند. «آخذٌ بناصیته» اگر موی جلوی کسی را بگیری، دیگر نمی‌تواند کاری بکند. خدا در قرآن گفته است: «إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها»، خدایا! زلف من به دست تو است و تو هرگونه بخواهی می‌توانی عمل کنی. تسلیم تو هستم. خدایی که این گونه مسلط است، اگر عفو کند شیرین است، اما اگر کسی نتواند عفو کند و بگوید: بخشیدم. نمی‌خواهم ببخشی. بخشش باید از موضع قدرت باشد. عفو از موضع قدرت نیک است اما عفو از موع ضعف نشانه بی عرضگی است. «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ» اولی الالباب یعنی چه؟ «الباب» جمع لب است. لب به معنی عقل است. «اولی» به معنی صاحب است. پس «اولی الالباب» به معنی صاحبان عقل است. اگر شما صاحب عقل باشید، می‌فهیمد که قصاص نشانه حیات و زندگی است. یعنی اگر کسی ارزش قانون و لایحه قصاص را نمی‌داند، این صاحب عقل نیست. مثل جبهه ملی است. جبهه ملی می‌گفت: قانون قصاص باروح انسانیت سازگار نیست. یک نفر قاتل را که تحت عنوان مفسدفی الارض می‌خواهیم بکشیم، تمام عواطف انسانی این جا پیدا می‌شود و سر بلند می‌کند. اما این همه اسرائیل منطقه‌های مختلف را بمب باران می‌کند، یک عاطفه‌ی انسانی پیدا نمی‌شود. مثل این که خدا عاطفه‌ای خلق نکرده است. مثل دانشگاهی است که جهت تزکیه در آن نباشد. دانشگاهی که تزکیه ندارد، «یعلمهم» هست ولی «یزکیهم» نیست. عملی که جهت ندارد، فارغ التحصیل آن منطقه را بمب باران می‌کند، حقوق دانان هم دور هم می‌نشینند و هیچ نمی‌کنند.

3- معجزه یکی از راه‌های شناخت پیامبر
پیامبر را از سه راه می‌توان شناخت. 1- از راه معجزه: معجزه چیست؟ معجزه کاری است که دیگران نتوانند انجام دهند. چون پیامبر می‌گوید: من از طرف خدا هستم. با خدا رابطه دارم. کسی که با خدا رابطه دارد باید یکی، دو کار خدایی هم انجام دهد. اگر کسی گفت: من از اصفهان آمده‌ام، باید گز با خودش بیاورد. اگر کسی بگوید: من از قم آمده‌ام، باید با خودم سوهان بیاورم. اگر کسی می‌گوید: از حمام آمده‌ام، باید صورتش کمی تمیز باشد. کسی که ادعایی می‌کند باید آثاری بر این ادعا داشته باشد. کسی که می‌گوید: من پیغمبر هستم و با خدا در رابطه هستم، باید کار خدایی نیز انجام دهد. کار خدایی را معجزه می‌گویند. خیلی‌ها کارهایی می‌کنند که دیگران نمی‌توانند، آن را انجام دهند. مثلاً پهلوان که ماشین روی دست بلند می‌کند، کاری انجام می‌دهد که دیگران نمی‌توانند، آن را انجام دهند. بعضی مرتاض‌ها ریاضت کشیده‌اند و زحمت کشیده‌اند و چهل روز نخوابیدند، تا به اینجا رسیده‌اند. این کار را دیگران نمی‌توانند انجام دهند.
گفتیم پیامبر باید معجزه داشته باشد. یعنی پیامبر کاری را انجام می‌دهد که دیگران از انجام آن عاجز هستند. حساب پیامبر از ساحر، نابغه، مرتاض، پهلوان، مخترع و. . . جداست. آیا ساحر و نابغه و مرتاض و پهلوان و مخترع پیامبر هستند؟ خیر! مگر شما نمی‌گویید: پیامبرکاری می‌کند که دیگران نمی‌توانند، آن را انجام دهند. این‌ها هم کاری می‌کنند که دیگران نمی‌توانند، ولی این‌ها پیامبر نیستند. تفاوت کار پیامبر با این افراد چیست؟ ساحر و نابغه و مرتاض بر اثر تمرین این کارها را انجام می‌دهند. ساحر باید استاد داشته باشد تا ساحر شود اما پیامبر معلم ندارد. پس انبیا معلم ندارند و علمشان خدادادی است و خدا به آنها داده است. ولی این‌ها همه خود ساخته هستند.
4- تفاوت معجزه پیامبران با کار ساحران و نوابغ
فرق انبیاء و معجزه آن‌ها با ساحر و نابغه:
1- ساحر و نابغه خود ساخته هستند، ولی انبیاخدا ساخته‌اند.
2- کارشان محدود است. یعنی ساحر در چند شاخه می‌تواند سحر و جادو کند و در هر شاخه‌ای توانایی ندارد. نابغه در دو یا سه رشته نبوغ دارد و هر کاری را نمی‌تواند انجام دهد. ممکن است ریاضت مرتاض در نخوردن باشد و دیگری در نخوابیدن ریاضت بکشد. یکی ریاضت کشیده است و نمی‌خورد. یکی ریاضت کشیده است و نمی‌خوابد. پس چون این‌ها خود ساخته هستند و انسان محدود است، کار این‌ها هم محدود است.
پیامبر خدا ساخته است و چون خدا بی نهایت است، کار خدایی نیز بی نهایت است. چون آنها خود ساخته هستند کارشان در اثر تمرین است. فردی که چهل روز نمی‌خورد و نمی‌خوابد، یک شب، یک شب، تمرین کرده است تاحالا چهل شب شده است. پهلوانی که ماشین را سر دست بلند می‌کند، تمرین کرده است. اول که درقنداق بود، یک قاشق چای خوری بلند کرد. بعد یک دسته گوشت کوب بلند کرد. بعد یک دوچرخه بلند کرد. تمرین کرده است که حالا می‌تواند ماشین بلند کند. پهلوان تمرین می‌کند ولی پیامبر تمرین نمی‌کند. چون خدا نیازی به تمرین ندارد. کار خدایی تمرین نمی‌خواهد. این آقایان چون خودساخته و محدود هستند، کارشان نیز محدود است. چون محدود هستند باید تمرین کنند.
3 – کار آقایان نیاز به استاد داشته است. نابغه، مرتاض و ساحر، همه نزد کسی درس خوانده‌اند.
4- این‌ها سوء سابقه نیز دارند. گناه دارند. در زندگی پیامبر سوء سابقه و گناه نیست. به عبارت دیگر پیامبر معصوم است اما ساحر و مرتاض معصوم نیستند.
5- هدف این‌ها مادیات است. آقای ساحر با سحر و جادو، کاری می‌کند که طناب مثل مار نزد چشم ما حرکت کند. حال هدف چیست؟ هدف این است که مردم دور من جمع شوند و پولی به من بدهند. آقای نابغه از مغز و اختراعش استفاده می‌کند، کولر، رادیو و تلویزیون می‌سازد و باعث زندگی بهتر می‌شود. زندگی بهتر غیر از آدم بهتر است. هواپیما می‌سازد ولی با آن بمب بر سر مردم می‌ریزد. نابغه و دانشمند و دانشگاه آخرین نتیجه‌اش زندگی و رفاه است. هدف انبیا هدایت است اما هدف این‌ها شهوت و پول و رفاه است. بین هدایت و رفاه فرق است. الآن دنیای ما رفاه دارد ولی هدایت ندارد. رفاه هست که شما از این جا گوشی را بر می‌دارید و با آمریکا صحبت می‌کنید، اما چون هدایت نیست، پشت همین تلفن دروغ می‌گویید. هواپیما هست اما هدایت نیست. اکنون آن چه دنیا را بیچاره کرده است کمبود رفاه نیست، کمبود هدایت است. به مراتب وسایل رفاه بیش‌تر است و به مراتب آثار جرم هم بیش‌تر است. هدف تو که ماشین را روی دست بلند می‌کنی، چیست؟ هدف تو کسب شهرت است. آقای مخترع هدف تو از این اختراع چیست؟
6- این‌ها کارشان را به خود نسبت می‌دهند. این‌ها کارهای غیر عادی را که انجام می‌دهند می‌گویند: من این کارها را می‌کنم. اما پیامبر می‌گوید: خدا به من کمک می‌کند. انبیا یک مناجات‌های عارفانه داشته‌اند. انبیاء عبادت، مناجات، اخلاص، ایثار دارند. اما اینها با این کارها نشان می‌دهند که کمالات ندارند. یا اگر هم کمالاتی دارند، خیلی کم است که با پیامبر قابل قیاس نیست.
در بحث اصول عقاید به این جا رسیدیم که پیامبر را چگونه بشناسیم؟ از چند راه می‌توان پیامبر را شناخت. اولین راه داشتن معجزه است. معجزه کاری است که دیگران نمی‌توانند آن را انجام دهند. می‌گویند: ساحر و مرتاض و پهلوان هم کاری می‌کنند که دیگر نمی‌توانند آن را انجام بدهند. می‌گوییم: بله! بین این‌ها و پیامبران تفاوت زیادی است. پیامبران خدا ساخته‌اند و این‌ها خود ساخته هستند. چون پیامبران خدا ساخته هستند، کارشان نیز نامحدود است و این‌ها که خود ساخته هستند کارشان محدود است. مثلاً مخترع چیزی ساخته است که به طرف بالا می‌رود. اگر بگوییم: می‌شود این ساخته‌ی شما مستقیم به سمت دریا برود. می‌گوید: نمی‌شود. حتی یک شاعر هم ممکن است در استیضاح و آبروریزی خوب شعر بگوید، اما نتواند در رشد و هدایت شعر بگوید. یک شاعر ممکن است شعرهای نصیحت گونه خوبی بگوید ولی نتواند شعر در مرثیه بگوید. هنرمند داریم که خوب می‌گریاند ولی نمی‌تواند بخنداند. آدم‌هایی داریم که خوب می‌توانند بخندانند اما نمی‌توانند بگریانند. انسان هرچه هم ظریف و دقیق و نابغه باشد، در یکی دو شاخه هست. پس کار انبیا تمرینی نیست، اما کار اینها تمرینی است. کار انبیا معلم دار نیست اما کار این‌ها نیاز به معلم دارد. انبیا سوء سابقه ندارند ولی این‌ها سوء سابقه دارند. هدف انبیا هدایت است ولی هدف این‌ها رفاه است. ما هرگز نباید کار انبیا را با کار این افراد مقایسه کنیم.
5- قرآن معجزه پیامبر خاتم
مطلب دیگر بررسی تاریخ است. مطالعه تاریخ، مطالعه در زندگی انبیا است. معجزه‌ی پیامبر ما چیست؟ معجزه پیامبر ما قرآن است. میان قرآن و بقیه معجزه‌ها تفاوت‌های بسیاری است. مثلاً معجزه بقیه پیامبران این گونه بوده است که پیامبران معجزه می‌آوردند اما بیان کننده خودشان بوده‌اند. مثلاً حضرت موسی عصا را می‌انداخت و اژدها می‌شد. بعد می‌ایستاد وحرف هایش را می‌زد. حضرت عیسی(ع) مرده را زنده می‌کرد. مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمایند: قرآن از 11 جهت معجزه است، اما بهتر است که ما در معجزه بودن قرآن عدد نیاوریم. چون ممکن است هر زمان از تاریخ که بگذرد و علوم پیشرفت کند باز معجزه‌ای بر معجزه قرآن اضافه شود. حد تعیین نکنیم. اکنون آمریکا دشمن اسلام است. در کشور‌های عرب زبان، عرب‌های مارکسیسم، ملحد و منکر زیاد هستند. الآن ما در کشور مصر 45 میلیون عرب داریم. در سوریهً 15 میلیون عرب داریم. در الجزایر 15 میلیون عرب داریم. درتونس حدود 5 میلیون عرب داریم. در سومالی حدود 7 میلیون عرب داریم. در یمن شمالی و جنوبی حدود 10 میلیون عرب داریم. با این که این‌ها مسلمان هستند ولی در همین عرب‌های مسلمان، هوادار آمریکایی زیاد هستند. هوادار اسرائیلی زیاد هستند. عرب زبانی که زبان مادریش عربی است، دشمن سرسخت قرآن است.
1400 سال پیش قرآن دعوت کرده است و گفته است: «ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ»(هود/13) «ادْعُوا» یعنی دعوت کنید. «مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» هرکسی را که استطاعت دارید، هرکسی را که می‌خواهید دعوت کنید. ‌ای اردن، ‌ای مصر، ‌ای عربستان و. . . شما زبان مادریتان عرب است. هرکس را هم می‌خواهید از کشورهای دیگر دعوت کنید. «مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» هرکس را که استطاعت دارید، دعوت کنید. «وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً»(اسراء/88) یعنی هرکس را که می‌خواهید، از هر قاره‌ای که می‌خواهید، دعوت کنید. هرچه هم می‌خواهید پشت به پشت هم بدهید. قرآن گفته است: «وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا»(نساء/129) هرگز استطاعت ندارید که مثل قرآن بیاورید.
شما که پای تلویزیون نشسته‌اید ممکن است بگویید: قرآن معجزه آسمانی است و چون دین ما جاودانی است باید معجزه‌اش هم جاودانی باشد. خبر از عصای موسی نیست. خبر از مرده‌هایی که حضرت عیسی(ع) زنده کرده نیست. از معجزات سایر پیامبران خبری نیست، چون دینشان موقت بوده است، معجزه هایشان هم موقت بوده است. اما چون اسلام دین ابدی است، معجزه‌اش هم که قرآن است، همیشه در دست همه است. از همین الم و کاف و. . . است. قرآن از همین چند حرفی که در اختیار افراد است، تشکیل شده است. عرب داریم که زبان مادریش عربی است. دانشمند و ضد اسلام هم هست. قرآن با تحریکاتی می‌فرماید: هرکس را که استطاعت دارید دعوت کنید. هرچه می‌خواهید به هم کمک کنید و هرچه می‌خواهید تلاش کنید اما نمی‌توانید مثل قرآن بیاورید. اگر این‌ها می‌توانستند یک آیه مثل قرآن بیاورند، آیه‌ای می‌آوردند و هیچ نیازی به کتاب و بحث و کتابخانه و رد اسلام و توطئه و این‌ها نیز نداشتند.
تمام کشورهای شرق و غرب مخالف جمهوری اسلامی هستند. الآن جمهوری اسلامی فریاد می‌زند که اگر تمام اعراب می‌توانند جمع شوند و یک آیه مثل آیه قرآن بیاورند. چون همه عرب‌ها که مسلمان نیستند. ما عرب مارکسیسم زیاد داریم. زبان عربیت زبان مادری تو است. با سواد وضد قرآن هستی. قرآن گفته است: نمی‌خواهد کار شکنی و توطئه کنی. یک آیه و یک سوره مثل قرآن من بیاور. ما بساطمان را جمع می‌کنیم. پیامبر نیز فرمود: یک آیه، یک سوره مثل قرآن بیاورید. حال ببینید که قرآن چقدر تخفیف داده است. اول فرموده است: یک قرآن بیاورید. بعد فرموده است: 1 سوره بیاورید. 113 سوره هم طلب شما باشد. جای دیگر فرموده است: یک سوره بیاورید. هرچه قرآن به عرب‌های زمان جاهلیت تخفیف داده است، ما هم همین گونه به عرب‌های مارکسیسم و اسرائیلی و آمریکایی تخفیف داده‌ایم. هر کاری می‌کنند نمی‌توانند مثل قرآن را بیاورند. چون اگر قرار بود مثل آن را بیاورند، این همه توطئه نمی‌کردند. گره‌ای که با دست باز می‌شود را که با دندان باز نمی‌کنند. اگر کسی بتواند سوره‌ای مثل قرآن بیاورد، ما نیازی به هواپیمای اسرائیلی و آمریکایی و مصری نداریم که این‌ها بیایند ما را بمب باران کنند. از هر دری وارد می‌شوند جزدری که قرآن به آن دعوت کرده است. همین دلیل معجزه بودن قرآن است.
6- مال به اندازه کفاف
چند دقیقه در مورد اخلاق صحبت کنیم. امام در دعای مکارم الاخلاق می‌فرماید: «وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ»(صحیفه سجادیه، دعاى20) «وَ أَغْنِنِی»، خدایا به من غنی بده. (غنی به معنی سرمایه داری نیست. غنی به معنای این است که انسان نیاز به کسی نداشته باشد) نقل می‌کنند که روزی پیامبر با اصحاب از جایی می‌رفت. تشنه‌اش بود. یک قبیله‌ای را در چادر دید و گفت: چیزی دارید که ما بخوریم. گفت: نه! به پیامبر چیزی نداد که بخورد. پیامبر فرمود: خدا به تو زیاد بدهد. بعد مقداری که راه رفت به یک چادر دیگر رسید. از او درخواست کرد، او هم مقداری شیر به پیامبر داد. پیامبر تناول کرد و فرمود: خدا به مقدار کفاف به تو بدهد. اصحاب گفتند: آقا چرا به فردی که به شما هیچ چیز نداد، گفتید: خدا به تو مال زیاد بدهد. اما به این فرد که به شما عنایت کرد، فرمودید: خدا به میزان کفاف به تو بدهد. گفت: او را نفرین کردم. شما توجه نداشتید. اگر کسی بیش از کفاف داشته باشد، عذاب است.
قرآن درمورد مال می‌فرماید: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها»(توبه/55) یعنی گاهی که خدا می‌خواهد افرادی را اذیت کند، به آنها اسکناس می‌دهد. به آن‌ها پول می‌دهد که خواب از سرشان بپرد. گاهی که خدا می‌خواهد فردی را زجر بدهد، او را با پول زیاد اذیت می‌کند. مثل آشپزی که غذا کم دارد و می‌بیند که به همه نمی‌رسد، روغنش را زیاد می‌کند. این که روغن زیاد می‌ریزد به خاطرمحبت مهمان نیست. می‌خواهد وقتی مهمان دو قاشق می‌خورد، حالش بد شود و روغن او را بگیرد. آشپزی که روغن زیاد در غذا می‌ریزد، برای این است که مهمان غذا را پس بزند. «یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها» لذا وقتی خداوند می‌خواهد به کسی پس گردنی بزند، مال او را زیاد می‌کند.
7- مفهوم رزق در اسلام
خدایا «وَ أَغْنِنِی» به من غنی بده «وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ» رزق چیست؟ تمام نعمت‌ها رزق است. (رزق‌های مادی و رزق‌های معنوی) در همین ماه رمضان شما چقدر خواندید که «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ»(إقبال‏ الأعمال، ص‏37) خدایا حج را قسمت من بکن. حج رزق است. اولاد صالح رزق است. باران رزق است.
چه چیزی رزق انسان را زیاد می‌کند؟ در اسلام چه چیزی رزق انسان را زیاد می‌کند؟ قرآن عوامل رزق را معرفی می‌کند. عوامل رزق: 1- قرآن می‌فرماید: تشکر از خدا «و لئن شکرتم لازیدنکم» یعنی اگر شما خدا را شکر کردید، من نعمت‌های شما را زیاد می‌کنم. این یک واقعیت است. یعنی اگر باغبانی به درخت آب و کود بدهد، اگر درخت از این آب و کود استفاده کرد و شکر کرد و 2 کیلو گلابی داد، باغبان سال دیگر بیش‌تر متوجه آن می‌شود. اگر معلم به شاگرد یاد بدهد و شاگرد مطلب را یاد بگیرد و به کار ببندد، معلم چیز بیش‌تری به او یاد می‌دهد. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم»(ابراهیم/7)
2- استغفار: گاهی اوقات که روزی انسان بند می‌آید، به خاطر این است که او گناه کرده است. البته این را بگویم که بعضی گناهکارها، هرچه هم گناه کنند، خدا روزی آن‌ها را بند نمی‌آورد. چرا؟ چون این‌ها را برای امتحان ثلث سوم گذاشته است. یک دفعه با این‌ها برخورد می‌کند. قرآن می‌گوید: ما بعضی خوب‌ها را تا بدی کنند، فوری تنبیه می‌کنیم. اما انسان‌هایی که خیلی پست هستند را فورا تنبیه نمی‌کنیم. این‌ها را برای وقتی دیگر گذاشته‌ایم. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»(کهف/59) برای این که این‌ها را مجازات کنیم موعدی را قرار دادیم. «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً»(نوح/11-10) قرآن در سوره نوح می‌گوید: ‌ای مردم اگر شما از گناهانتان توبه کنید، خداوند باران رحمت خود را بر شما می‌فرستد. ما در اسلام نماز باران داریم.
8- استغفار رمز باران
حدود 40 سال پیش در قم مدت زیادی باران نیامد و مردم در آستانه‌ی قحطی واقع شده بودند. مردم همگی نزد آیت الله خوانساری(ره) آمدند. به ایشان گفتند: نماز باران بخوانیم. ایشان نیز با مردم قم به بیرون ازقم رفتند. طلبه‌های زیادی نیز بودند. آن زمان انگلیسی‌ها هم در قم بودند و مسخره می‌کردند. می‌گفتند: شما نماز باران نخوانید، نماز برف بخوانید. برف هم که بیاید سر خودتان می‌آید. چون عمامه آخوندها سفید است. این آخوندها پشت سر آقا جمع شدند و ایشان رفتند و نماز باران خواندند و باران نازل شد. ما در اسلام نماز باران داریم. خداوند می‌گوید: گاهی وقت‌ها «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»(انعام/42) گاهی شما را در پرس می‌گذاریم تا جیغ بزنید. «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ» تا در خانه ما بیایید. چون تا زیر پایتان را داغ نکنند، شما حرکت نمی‌کنید. استغفار هم رمز باران است. حدیث داریم اگر کسی کار نکند و فقط دعا بخواند ما به او روزی نمی‌دهیم. آیه نازل شد که هرکس تقوا دارد خدا به او روزی می‌دهد. عده‌ای در صدر اسلام کار را رها کردند و با تقوا شدند. به خانه رفتند و مشغول دعا و ذکر ونیایش شدند. پیامبر اسلام متوجه شد. ایشان فرمود: دنبال کار بروید. دعای آدم بیکار مستجاب نمی‌شود. اگر می‌خواهید روزیتان زیاد شود، کمک کنید. حتی اسلام می‌گوید: اگر فقیر هستید و پول ندارید، همان که ندارید، بدهید. چون بعضی آدم‌ها می‌گویند: خودم ندارم، حالا بروم و صدقه بدهم؟ اسلام می‌گوید: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَهِ»(کافى، ج‏4، ص‏10) همان وقتی که ندارید صدقه بدهید. کمک به مردم روزی انسان را زیاد می‌کند.
در بحث امروز نماز آیات را مطرح کردیم. آیه را معنا کردیم. گفتیم: در مقابل خورشید و ماه گرفتن، خورشید پرستان و ماه پرست‌ها اشک می‌ریختند. اسلام آمد و مسیر تضرع و تزلزل و عبادت این‌ها را عوض کرد. آیه‌ها نشانه پیدایش قیامت است. نماز آیات را نیز خواندیم و دیدید. مسئله دوم قصاص بود که گفتیم: اگر کسی یک نفر را کشت باید او را بکشید و اگر قاتل را نکشید مرده هستید. جامعه‌ی زنده آن است که انسان در آن قاتل را بکشد. روشن فکرها اشکالاتی وارد می‌کردند که جوابشان را دادیم. این مسئله‌ای بود که مطرح کردیم.
اصول دین ما عقاید بود که پیامبر را از معجزه می‌شناسیم. معجزه کاری است که کسی نتواند آن را انجام دهد. نگویید: نابغه و مرتاض و پهلوان، هم کاری می‌کنند که دیگران نمی‌توانند آن را انجام دهند. فرق بین کار انبیا و این افراد را گفتیم.
در بحث اخلاق نیز گفتیم: امام از خدا می‌خواهد که به من غنی و توسعه رزق بده. بعد گفتیم: رزق مادی و معنوی است. علم هم رزق است. حج و اولاد صالح هم رزق است. زندگی هم رزق است. رزق در فرهنگ اسلام معنایی وسیع دارد. قرآن می‌گوید «و لئن شکرتم لازیدنکم» اگر شکر کردید خدا نعمتتان را زیاد می‌کند. باغبان اگر دید درخت گلابی میوه داد، سال بعد بیش‌تر به آن درخت توجه می‌کند. یک سری از گناهان باعث می‌شود که روزی بند بیاید، بنابراین باید استغفار کرد. قرآن می‌گوید: افرادی که روزی‌شان بند می‌آید، تقصیر خدا می‌گذارند. «کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ»(فجر/17) خودت یک کار غلطی کرده‌ای که روزی تو بند آمده است. استغفار کنید. راه دیگر جلب روزی کار و کوشش و تلاش و رسیدگی به خلق است. شما به خلق خدا توجه کن خدا هم به تو می‌رسد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment