احکام، اخلاق، عقاید -20

موضوع بحث: احکام، اخلاق، عقاید -20
تاریخ پخش: 25/04/61

بسم الله الرحّمن الرحّیم

«الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لغته الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. »

در این بحث می‌خواهیم کمی در مورد ازدواج صحبت کنیم، چون در هر صد مورد نامه‌ای که برای من به جام جم می‌آید، تقریبا 25 تا 30 نامه از این نامه‌ها، درباره ازدواج است. البته دلم نمی‌خواست من در این مورد صحبت کنم. چون حق این است که کس دیگری در این مورد صحبت کند. اما به آن مقدار که معلم قرآن هستم، چند آیه و حدیث در این رابطه می‌گویم و مقداری بحث می‌کنم. مسئله ما در مورد ازدواج خواهد بود و مقداری هم می‌خواهم اصول عقائد بگویم.
1- احکام ازدواج
اگر کسی بخاطر نداشتن همسر به گناه می‌افتد، اگر کسی بخاطر ازدواج نکردن گناه می‌کند، واجب است که ازدواج کند. چون چیزهایی که مستحب است، ممکن است به دلیلی واجب شود. خود ازدواج مستحب است. اما اگر کسی بخاطر اینکه به ازدواج احتیاج دارد و ازدواج نکرده به گناه بیفتد، ازدواج بر او واجب می‌شود. بعد بخاطر انجام این واجب، گاهی باید از یکسری آرزوهای پوشالی که دلم مثلاً می‌خواهد خانه خانم کجا باشد، پدر خانم چطور باشد، نمی‌دانم پدر شوهر چگونه باشد، شوهر فلان طور باشد، و امثال این حرف‌ها را بخاطر انجام دستور خدا صرف نظر کرد. نمی‌شد گفت: من ازدواج نکردم و واجب است ازدواج کنم و بخاطر ترک ازدواج به گناه می‌افتم، اما فقط دختر فلانی را می‌خواهم. یا دختر بگوید: دلم می‌خواهد شوهر من فلانی باشد. . .
اگر بناست فرمان خدا اجرا شود، دیگر باید این دلبخواه‌ها را کنار گذاشت. بعضی‌ها می‌گویند: اگر خدا عادل است، چرا این غریزه جنسی را در ما قرار داد؟ این بحث را وارد بحث عدل کنیم. در بحث عدل خدا، مسئله‌ای مطرح است که چرا خدا این غریزه شهوت را خدا در انسان قرار داد که اینقدر انسان بسوزد؟ چون اگر به شهوت برسی، پدر آدم در می‌آید و اگر هم نرسی همینطور است. این غریزه طغیانگر چیست که خدا در انسان قرار داده است؟ حقیقتش این است که خداوند کارهایی را که صلاح بشود، نشاطی در آنها قرار می‌دهد. مثلا صلاح است کاری انجام شود، آن وقت خدا این کار را که صلاح است انجام شود با یک چیز نشاط آور مخلوط کرده است.
یک مثال می‌زنم و نمی‌دانم چقدر قابل تطبیق است. (مثل مناقشه نیست) کسی می‌خواست بام خانه‌اش را کاهگل کند، در کاهگل هر چه بیشتر کاه و گل را بمالند، کاهگل بهتری به دست می‌آید، ایشان برای اینکه گل خوب مالیده شود و عمل بیاید، یک قرانی سفیدی در این گلها ریخت، به عمله‌ها گفت پا بمالید و هر کدام آن یک قرانی به پایش خورد، از آن خودش خواهد شد. این عمله‌ها آنجا ریختند و به هوای پیدا کردن آن یک قرانی‌ها چنان این گل را مالیدند و لگد کردند که مثل حلوا، گل خوب به عمل آمد. این مثل را داشته باشید. ما هم گل خوب می‌خواهیم منتهی به این خاطر که این کارگر گل را خوب بمالد این را در کنار یک غریزه قرار می‌دهیم تا این کار به نحو احسن انجام شود.
2- جذبه‌های مادی را نباید فراموش کرد
ما برای نهضت سوادآموزی هم چنین طرحی داده‌ایم که ان شاءالله اگر دولت به ما بودجه بدهد، می‌خواهیم بگوییم مثلا هرکس یک نفر را باسواد کرد، هزار تومان به او بدهیم. دختر دیپلمه بیکار است، برود 50 نفر زن بیکار جمع کند و به نهضت سوادآموزی هم اطلاع دهد، این پنجاه نفر را با سواد کند و پنجاه هزار تومان بگیرد. یا مثلا اگر در ده بود، نفری هزار و دویست تومان به او بدهند. اگر سنش بالاتر بود، کمی بیشتر به او بدهند. برای یک مملکت زشت است بیش از ده تا دوازده میلیون بی سواد داشته باشد. این ننگ است و این ننگ باید برطرف شود. چه خوب است ما این گل را که می‌خواهیم عمل بیاید، کمی پول برایش بریزیم. جوان بیکار است، برود و پنج ماه برای این چند نفر تدریس کند و شصت هزار تومان بگیرد. می‌خواهی خانه بسازی؟ برو به چند نفر درس بده و سی هزار تومان بگیر و. . .
ما یک چنین طرحی را پیش بینی و ارائه کرده‌ایم تا ببینیم چه می‌شود. البته نمی‌خواهم کارهای الهی را با پول مقایسه کنم و این زشت است، ولی بالاخره جنبه مادیت خودش تشویق دارد. خود خدا که گفته است: نماز شب بخوان! بعد می‌گوید: در عوض همین نماز شب با اوج عرفانی که دارد «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»(سجده/17) در بهشت برایت چه چیزهایی مهیا کرده است. «وَ حُورٌ عینٌ کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»(واقعه/23-22) زنان زیبا که زمانی که به این زنان نگاهی می‌کنی، دلت از حال می‌رود. «وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً»(دهر/19) زیبا رویان دور تو می‌چرخند «وَ فاکِهَهٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ»(واقعه/21-20) گوشت پرنده و میوه‌ها هرچه دلت می‌خواهد، برایت محیاست. «و أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»(محمد/15) نهر‌هایی از عسل بی موم و تصفیه شده جاری است. «وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ»(محمد/15) نهرهایی از شیر جاری است. «جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ»(حج/23) در قرآن آیه‌های بسیاری در این موارد داریم.
بنابراین جذبه‌های مادی یک واقعیتی است که نباید از آن غافل شد. منتهی خوش به حال کسی که بالاتر از مادیات فکر کند. باور کند که تمام نعمت‌های بهشت برای چیز دیگری است. مثل امیرالمومنین یا مثل آن شهیدی که چندی قبل وصیت نامه‌اش را خواندم که سر قبرش چاپ کرده بودند. می‌گفت: خدایا! مرا عاشق خود کن که بخاطر بهشت عبادت نکنم. چون اگر برای بهشت و نعمت‌های بهشت عبادت کنم، بازرگان می‌شوم، تاجر می‌شوم و من نمی‌خواهم تاجر شوم و نمی‌خواهم بترسم بلکه می‌خواهم بخاطر عشق به تو عبادت کنم. «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ»(توبه/72) قداست مهم است ولی در هر صورت «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏»(اعلى/17) با تمام اهمیتی که معنویت دارد، نباید از نقش مادیات هم غافل شویم.
داشتیم مثال کاهگل را می‌گفتیم. حالا خدا می‌خواهد نسل بشر باقی بماند، اگر به هر کس هم بگویند: آقا می‌خواهیم نسل بشر بماند و تو باید ازدواج کنی و صاحب بچه شوی و این تحریک و لذت و شهوت را هم نداشته باشد، می‌گوید: آقا من نمی‌خواهم نسل من بماند. اما بخاطر اینکه این گل عمل بیاید خدا یک نیرویی در زن و مرد به نام شهوت قرار داده است، که انسان از درون خودش دنبال این کار برود. به عشق یک قرانی گل هم عمل بیاید. به عشق اینکه به هدفش برسد، نسل او هم باقی بماند. خلاصه نتیجه این چند دقیقه حرف اینکه خدا می‌خواهد نسل ما باقی بماند و بخاطر این امر یک نیرویی در بدن ما قرار داده است که خودمان به دنبال آن کار برویم و اگر آن غریزه و شهوت نبود، خودمان روی حساب عقل به سراغش نمی‌رفتیم. برای این هدف خدا هم از لحاظ مادی و هم از نظر معنوی ابزار داده است. اما از نظر مادی، به زن پستان و عاطفه داده است و به مرد قدرت تکفل و علاقه به حفاظت داده است و به بچه قدرت مکیدن داده است. یعنی عشق در آوردن نان و تامین زندگی به پدر، عشق تربیت را به مادر و قدرت مکیدن را به بچه داده است. پس معلوم است که اراده خدا این است که این کار انجام بشود.
3- ازدواج در تمام ادیان خوب است
انسان وقتی نمی‌خواهد داماد بشود، مشکلاتی هست. نمی‌دانم آب سرد روی خود بریزد، صبح زود به قبرستان برود و به مرده‌ها نگاه کند، یا مثلاً گوشت نخورد. اینها مثل مار زنده‌ای می‌ماند که آدم خاک رویش بریزد. باز از این طرف نیش می‌زند. تا مار زنده هست، با خاک ریختن روی او دردی دوا نمی‌شود و لذا خدا به زنا می‌گوید: «وَ ساءَ سَبیلاً»(اسراء/32) و به لواط می‌گوید: «وَ تَقْطَعُونَ السَّبیل»(عنکبوت/29) یعنی چه؟ یعنی راه حق ازدواج است. راه‌های دیگر یا راه انحرافی است. «وَ ساءَ سَبیلاً» یاقطع کردن راه است. «وَ تَقْطَعُونَ السَّبیل» راه را نباید منحرف کرد و نباید قطع کرد. باید راه طبیعی را رفت و در تاریخ بشر و بلکه در تاریخ هر موجود نر و ماده‌ای، این مسئله بطور اتوماتیک و طبیعی بوده است. در همه ادیان ازدواج خوب بوده است و در همه ادیان زنا حرام بوده است. اصل مساله ازدواج است و قرآن هم می‌گوید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»(روم/21) همسر نسبت به همسر سکون دارد. همه آن هم مساله غریزه جنسی نیست. مردی که به خانه می‌آید، وقتی همسر ندارد، مضطرب است. زن که به خانه می‌آید و می‌بیند شوهرش نیست، مضطرب است. «لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» آرامش زن و شوهر به این است که به یکدیگر تکیه داشته باشند. «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» پس اصل ازدواج مقدس است و قرآن ازدواج را راه طبیعی قرار داده است. یکی از خوبی‌های ازدواج این است که انسانی که داماد یا عروس شد، کمی از خودخواهی بیرون می‌آید. چون به آدم عزب هر چه می‌گویی، می‌گوید: خودم! خودم و لباسم و زلفم و کت و شلوارم و قلم و دفترم. فقط می‌گوید: من! اما کسی که داماد شد، می‌گوید: خودم، زنم، برادر زنم، پدر زنم و مادر زنم، بچه‌ام. یعنی کمی از خودم بیرون می‌آید. ازدواج به انسان توسعه روحی می‌دهد.
4- اثر سوء فکر گناه
می خواهم چند تذکر در این رابطه بدهم. یکی اینکه باید مواظب باشیم، فکر گناه هم نکنیم. چون فکر گناه هم مثل دود می‌ماند. اگر در باز نشود، دود بیرون نمی‌رود و اگر دود بیرون نرود، اطاق را سیاه می‌کند. فکر گناه هم مثل دود می‌ماند. امیرالمومنین(ع) در روایتی درباره فکر گناه می‌فرماید: «من کثر فکره فی المعاصی دعته إلیها»(غررالحکم، ص‏186) کسی که زیاد فکر گناه کند، بالاخره به گناه جذب می‌شود. ولذا اگر انسان مسأله‌ای پیش آمد و مثلاً در یک اطاقی است، یا در یک حمامی و یک خانه‌ای است که می‌بینید اگر آنجا تنها باشد، وسوسه می‌شود، زود باید از آنجا بیرون برود.
درباره فکر گناه، آیات زیادی داریم. قرآن می‌فرماید: «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ»(ناس/5-4) یعنی درسینه مردم وسوسه بوجود می‌آید. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ» (یوسف/53) خود نفس و روح انسان، انسان را به گناه وادار می‌کند. بنابراین باید فکر گناه را از سر بیرون کنیم. یعنی اگر برایمان پیش آمد، سعی کنیم اگر نشسته‌ایم، حرکت کنیم، جایمان را عوض کنیم، دوستمان را عوض کنیم. ممکن است انسان یک دوست دارد که بخاطر آن دوست و معاشرت و مباشرت با آن دوست، دائم فکر گناه به ذهنش می‌آید اگر فکر گناه به ذهنش می‌آید، باید سعی کند دوستش را عوض کند. اگر اطاق و مسکنی به انسان فکر گناه می‌دهد، باید اطاق و مسکنش را عوض کند. چون اگر مکانی برای آدم فکر گناه ایجاد کند و انسان خود را از این انسان و منطقه رها نکند، در فکر گناه می‌ماند و فکر گناه به قول امیر المؤمنین(ع) «دعته إلیها» یعنی انسان را وادار می‌کند و مثل دود می‌ماند. اگر در را باز نکنی همه اتاق را سیاه می‌کند.
5- مراقبت از چشم‌ها در نگاه کردن
بعد از فکر گناه مسئله چشم است. یک حدیث برای زن‌ها می‌خوانیم. امام صادق(ع) فرمود: «اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى امْرَأَهٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا»(أعلام ‏الدین، ص‏417) خدا غضب شدید می‌کند خانمی را که شوهر دارد، ولی باز مردی را که می‌بیند، خیره خیره او را نگاه می‌کند. زن‌های شوهردار حق ندارند چنین به مردان نگاه کنند، البته زن‌های بی شوهر هم همینطور هستند. اگر نگاهت به مرد افتاد، چشمت را پایین بینداز. «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ»(نور/31) «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»(نور/30) در سوره نور می‌فرماید به مردها هم بگوئید وقتی نگاهشان به زن‌ها افتاد، چشمشان را پایین بیندازند. نباید خیره نگاه کرد. البته نگاه جمعی اشکالی ندارد. مثلا گاهی در سخنرانی‌ها خود من دعوت می‌شوم تا برای دختران صحبت کنم. نمی‌توانیم چشمان را ببندیم و نیز نمی‌توانیم به هوا خیره شویم. نگاه جمعی که آدم چشمش را پیش بکشد، عیبی ندارد. ولی خیره نشود و کسی را زیر چشم نگیرد. مثل اینکه آدم از کنار خیابان عبور می‌کند و یک کامیون هندوانه می‌بیند. آدم یک کامیون هندوانه می‌بیند، اما یک هندوانه را زیر نظر نمی‌گیرد. می‌بینید که ده هزار هندوانه در آن کامیون هست، اما هیچ کدام را زیر نظر نمی‌گیرد. به این معنا که وقتی از کنار کامیون هندوانه عبور کرد، نمی‌تواند بگوید کدام هندوانه چه رنگ بود، چشمش چگونه بود، ابرو و قدش چگونه بود. جمع را می‌بیند ولی چشمش را پیش می‌کشد.
قال عیسی(ع): «ایاکم و النظر فأنها فی قلب صاحبه الشهوه و کفی بحال صاحبها فتنه» مواظب چشم هایتان باشید. گاهی یک چشم یک جرقه می‌زند و آن جرقه در دل اثر می‌کند و سر نوشت انسان را عوض می‌کند.
امام صادق(ع) فرمود: «النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَهٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَهً طَوِیلَهً»(کافى، ج‏5، ص‏559) نگاهی که به نامحرم می‌کنی، تیری از تیرهای ابلیس است، گاهی یک نگاهی که دختر و پسر به هم می‌کنند، حسرت‌ها و اشک‌ها‌ی طولانی در پی دارد. نمونه‌اش را داریم. «کم من لقمه منعت أکلاتی» گاهی هم یک لقمه باعث می‌شود انسان لقمه‌های زیادی را نخورد.
6- حیا و پوشش زن
حالا مقداری درباره وضع زن‌ها بگویم. در اسلام نگفته‌اند، حجاب حتماً باید با چادر مشکی باشد، اما بهترین حجاب چادر مشکی است. رنگ‌های گوناگون یک نوع جذبه دارد و قرآن درباره راه رفتن زن‌ها وقتی تعریف یک دختر را می‌کند، می‌فرماید: «تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ»(قصص/25) یعنی دختر شعیب در کوچه به نحوی راه می‌رفت که دریایی از حیا و وقار بود. لباس هر چه ساده‌تر و رنگش سیرتر باشد، در اینکه چشم‌ها را جذب نمی‌کند، اثر بیشتری دارد. وقتی قرآن به ما می‌گوید: اگر چیزی را از زنان پیغمبر خواستید «فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ»(احزاب/53) بهتر است از پشت چادر باشد. چون گاهی وقت‌ها یک نگاه که آدم به دست یا دستبند می‌کند، ممکن است در آن مسئله پیدا شود. هر چه در محیط عفت عمومی بیشتر باشد، هر چه تحریک کمتر باشد، جامعه سالم‌تر است. باید مسئله ازدواج را آسان بگیرند و جلوی این مسائل شهوت و تحریکات را بگیرند.
حالا این چند حدیث را گوش دهید تا برایتان بخوانم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی»(کافى، ج‏5، ص‏328) هرکه ازدواج کند، نصف دینش را حفظ و کسب کرده است. معلوم می‌شود نیمی از گناهان ما از شهوت است. اگر کسی ازدواج کند، نصف دینش بیمه می‌شود. باید مواظب آن نیم دیگرش باشد. در حدیث دیگری حضرت محمد می‌فرماید: «مَا بُنِیَ بِنَاءٌ فِی الْإِسْلَامِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ التَّزْوِیجِ»(من ‏لایحضره ‏الفقیه، ج‏3، ص‏383) ساختمان و و نظامی بهتراز ساختمان و نظام ازدواج نیست «من أحب فطرتی فلیستن بسنتی و من سنتی النکاح»(مکارم ‏الأخلاق، ص‏196) پیغمبرتان سفارش کرده است، هر که مرا دوست دارد، هر که خط مرا قبول دارد، هر که می‌خواهد در خط رسول الله باشد، کسی که به من و سیره من محبت می‌ورزد راه من را پیش بگیرد و راه من این است که ازدواج کند. «من کان له ما یتزوج به فلم یتزوج فلیس منا»(مکارم ‏الأخلاق، ص‏196) پیغمبر فرمود هرکه خانه و پول دارد و ازدواج نکند، از ما نیست. بعضی که ازدواج نمی‌کنند، واقعاً هیچ چیز ندارند. البته آن هم درست نیست. به یک نفر گفتند: چرا زن نمی‌گیری؟ گفت: خودم گدا هستم، دختر گدا هم بگیرم، بعد هم چند بچه و یک خیابان گدا به راه می‌افتد. این حرف درست نیست. چون در این باره روایات زیادی داریم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «الْتَمِسُوا الرِّزْقَ بِالنِّکَاحِ»(مکارم الأخلاق، ص‏196) هر که وضع مالی خوبی ندارد، زن بگیرد، چون وقتی ازدواج کند، اوضاع مالی او خوب می‌شود. «تزوجوا النساء فإنهن یأتین بالمال»(مکارم‏ الأخلاق، ص‏196) زن بگیرید که زن سرمایه و اوضاع مالی شما را بهتر می‌کند. شاید چیزی که در هر کوچه صد تجربه از آن باشد، همین مساله ازدواج است. چون مثلاً بعضی مسائل در تاریخ یک یا دو بار در شهری تجربه شده است. اما تنها مسئله‌ای که در کوچه‌ها صدها بار تجربه شده است، همین مسئله است. افرادی که زندگی بسیار ساده‌ای داشتند و زن گرفته‌اند و بچه دار شده‌اند و کم کم زندگی آنها روز به روز بهتر شده است. این از آن مسائل است که تجربه در هرکوچه و دیاری دارد.
افرادی که وضع مالی خوبی دارند، دلالی کنند و دختران را عروس کنند. چه مانعی دارد انسان سالی 10 دختر را عروس کند یا 10 پسر را داماد کند؟ بهترین شفاعت‌ها و وساطت‌ها همین است. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «أَفْضَلُ الشَّفَاعَاتِ أَنْ تَشْفَعَ بَیْنَ اثْنَیْنِ فِی نِکَاحٍ حَتَّى یَجْمَعَ اللَّهُ بَیْنَهُمَا»(کافى، ج‏5، ص‏331) بهترین شفاعت‌ها و واسطه گری‌ها این است که انسان در امر ازدواج میانجی گری کند. بعضی‌ها می‌گویند: من پایم را در میان نمی‌گذارم، برای اینکه اگر خوش بودند برای خودشان هستند ولی اگرمشکلی پیش ‌اید، به من فحش می‌دهند. شاید این حرف درست باشد، ولی در عین حال انسان باید اقدام کند.
7- برتری عبادات کسی که ازدواج کرد نسبت به شخص عزب
«الرَّکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ أَعْزَبَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهَارَه»(کافى، ج‏5، ص‏329) اگر کسی که ازدواج کرده است، دو رکعت نماز بخواند، بهتر از جوان عزبی است که تمام شب جمعه‌ها و هر شب ماه رمضان تا صبح عبادت می‌کند و روزها روزه می‌گیرد. یعنی جوان عزبی که هر شب تا صبح احیاء می‌گیرد و هر روز هم روزه می‌گیرد، اگر زن بگیرد و هر شب بخوابد و روزه مستحبی هم نگیرد، برایش بهتر است. البته بعضی احیاء می‌گیرند و دعا می‌کنند که خدا یک زن خوب نصیبشان کند.
امام صادق(ع) فرمود: «رَکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَهً یُصَلِّیهِمَا أَعْزَبُ»(من‏ل ایحضره‏ الفقیه، ج‏3، ص‏384) داماد اگر دو رکعت نماز بخواند، ارزش آن از هفتاد رکعت فردی که مجرد است، بیشتر است. کسی داماد شود، یک رکعت نماز او هفتاد برابر می‌شود. اسلام چقدر به ازدواج سفارش کرده است! ! ! البته این ازدواج لوازم دارد. یکی از لوازم آن کسانی هستند که خانه‌های زیاد دارند. حدیث داریم اگر کسی اطاق خالی دارد و یک زن و شوهر اطاق خالی می‌خواهند و به آنها نمی‌دهد، خدا هم روز قیامت بهشت را به او نمی‌دهد. می‌گوید: تودر دنیا یک اطاق داشتی، ولی به برادر دینی خود ندادی. . . به خدا قسم اگر کسانی که خانه می‌سازند، تزئینات خانه را کم کنند، همه بی خانمان‌ها خانه دار می‌شوند. من می‌روم روی آجر را سنگ مرمر می‌کنم و شما بی خانه می‌شوی. چراغ خواب به فلان قیمت می‌خرد که با این قیمت می‌شود دو خانه را لوله کشی کرد. پدر بزرگش مرده است، به قم می‌آید و مقبره‌ای به قیمت 300 هزار تومان می‌خرد. خدا ان شاءالله پدر بزرگت را بیامرزد و شعور تو را هم زیاد کند. برای پدربزرگت که مرده است سیصد هزار تومان می‌دهی، آن وقت این همه جوان عزب می‌خواهند داماد بشوند و یک اتاق ندارند؟ شما این اطاق‌هایی که خرج استخوان پدرت و چراغ خواب می‌کنی، می‌توانی در راه بهتری خرج کنی. اصلاً انسان باید لذت ببرد که امشب که می‌خوابم، 16 نفر را صاحب اتاق کرده‌ام. ما یکسری لذت‌ها را نچشیده‌ایم. آن لذاتی که چشیده‌ایم، امثال این چیزهاست که مثلاً کیف می‌کنیم که موکت ما قالی شد! ! ! اما یک لذت هم آن است که آدم قالی خود را بفروشد و موکت بخرد و اضافه آن را برای چهار جوان دیگر موکت بخرد که امشب که من روی موکت می‌خوابم، در عوض به هفده نفر موکت داده‌ام. این هم لذت دارد. اصلا بوسیدن بچه یتیم لذت دارد.
شما از این که تلویزیون را پاک می‌کنی و براق می‌شود، لذت می‌بری. بعضی‌ها لذت از برق ساعتشان می‌برند. بعضی لذت می‌برند که دست روی سر بچه یتیم کشیده‌اند. ما از یکسری لذتها عقب مانده‌ایم. همین شهادت لذت دارد. نماز شب لذت دارد. (اذقنی حلاوه مناجاتک) بعضی چیزها حلاوت و لذت دارد. . .
8- خوبی ازدواج و بدی طلاق
«تَزَوَّجُوا وَ لَا تُطَلِّقُوا فَإِنَّ الطَّلَاقَ یَهْتَزُّ مِنْهُ الْعَرْشُ»(مکارم‏ الأخلاق، ص‏197) اینقدر که ازدواج خوب است، برعکس طلاق بد است. امام صادق فرمود: یک مرد که زنش را طلاق می‌دهد، عرش خدا به لرزه در می‌آید. نمونه دیگر از اینکه عرش خدا به لرزه در می‌آید، ستایش ستمگر است. «إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ»(تحف ‏العقول، ص‏46) وقتی شاه بالای منبر تجلیل می‌شود، عرش خدا به لرزه در می‌آید. یعنی طلاق دادن شما مثل آن است که شما آخوند دربار باشی و بالای منبر از پهلوی تعریف کنی! چون هرچه وزنه طاغوت بالاتر برود، وزنه توحید پایین می‌آید بنابراین «اهْتَزَّ الْعَرْشُ»
ازدواج بسیار خوب است و در بعضی از شهر‌ها بانک و صندوق ازدواج درست شده است. این پیرمردها و پیرزن‌ها خیلی کارها می‌توانند بکنند. فلان پیرمرد 60 تا 70 سال سن دارد و با دارایی‌اش می‌تواند صد نفر را داماد کند و دویست نفر را عروس کند. به جبهه که برای جنگیدن و خون دادن نرفته است. حاج خانم که در جبهه نیست که خون بدهد و بسیار طلا دارد، خانه و ملک دارد و نزدیک مردن است، کارهای بسیاری می‌تواند بکند. افراد زیادی در قیامت حسرت می‌خورند. یکی از اسم‌های قیامت «یوم الحسره» است. یعنی روز قیامت حسرت می‌خورند. می‌گوید: «ما أَغْنى‏ عَنِّی مالِیَهْ هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ»(حاقه/29-28) اینهمه پول داشتم و اصلا به دردم نخورد. جوان‌ها خون می‌دهند و شهید می‌شوند. شما پول داری از پولت استفاده کن و افرادی را وادار به ازدواج کن. به خدا اگر پولداران و خانه داران ما آستین بالا بزنند تاسال دیگر نیمی از این دختر و پسرها‌ی جوان به خانه و زندگی رسیده‌اند. این طرف قصه را گفتیم. آنطرف را هم باید گفت که به بعضی از این بی انصاف‌ها یک اتاق که می‌دهی، تا آخرعمرشان خالی نمی‌کنند. باید این درد را هم بگوئیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment