احکام، اخلاق، عقاید- 17

موضوع بحث: احکام، اخلاق، عقاید- 17
تاریخ پخش: 22/4/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

«الحمد للّه رب العالمین و صل اللّه علی سیدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین»

مسئله‌ی تیمم و دیه از احکام بحث خواهد شد. در بحث اخلاق بازجویی و حساب در قیامت است و عقائد هم درباره‌ی عمر و چراگاه شیطان است. تیمم را بلد هستید، اما من می‌خواهم آیه‌ای در مورد تیمم برایتان بخوانم. می‌فرماید: «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً»(نساء/43) ماء یعنی چه؟
بعضی اوقات انسان چیزی می‌گوید که اشتباه است. بعد می‌گوید: اشتباه کردم یا می‌آید و عذرخواهی می‌کند. چند روز پیش ما مسئله‌ای گفتیم که خانواده‌ها ما را درجام جم تلفن باران کردند. مثلی زدیم که اگر انسان زنی را زیر نظر داشته باشد و نگاه عمیق کند حرام است ولی نگاه گذرا و سطحی اشکال ندارد، مثل این که انسان کنار خیابان می‌رود و یک ماشین هندوانه می‌بیند. به ماشین نگاه می‌کند ولی یک هندوانه را زیر نظر نمی‌گیرد. آن وقت تلفن می‌کردند که چرا شما ما را هندوانه کردید؟ حالا می‌خواهم مثال را عوض کنم. انسان هنگام عبور از یک گلستان، گل‌ها را می‌بیند ولی یک گل را زیر نظر نمی‌گیرد، حالا خوب است؟ مثل این که یک بار کسی با دوستش می‌رفت. هر کس به او سلام می‌کرد، فقط جواب سلام خشک و خالی می‌داد. دوستش به او گفت: وقتی کسی سلام می‌کند احوال پرسی کن و حال پدر و مادرش را هم بپرس. او هم دربرخورد با اولین نفر همین کار را کرد و بعد از سلام، احوال پرسی پدر و مادر طرف مقابل را انجام داد و بعد به دوستش گفت: بس است؟ حالا این مثل ماست، اگر کافی است که هیچ وگرنه باز پوزش بخواهم، چون در مثال که مناقشه نیست، منظور نگاه عبوری بوده است. البته هم خوب بود که من به جای هندوانه گلستان می‌گفتم.
1- احکام تیمم و معنای لغوی و فقهی آن
قرآن می‌گوید: اگر آب یا آب دل پسند پیدا نکردید، تیمم کنید. نبودن آب چند حالت دارد: گاهی واقعاً نیست، گاهی خیلی گران است، گاهی انسان مریض است و نمی‌تواند وضو بگیرد، چون ضرر دارد. گاهی هم آب سرد ضرر دارد، می‌تواند آب گرم کند و وضو بگیرد. گاهی از ترس سگ نمی‌تواند به چاه آب نزدیک شود و گاهی مثلاً در جبهه می‌ترسد اگر با آب قمقمه وضو بگیرد، بعداً آب برای خوردن نباشد. گاهی هم گرفتن آب از کسی توأم با منت و ناز کردن کسی است که می‌خواهد آب بدهد. قرآن می‌گوید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏»(بقره/264) اگر خدمت کردی منت نگذار. مثلاًخواهری برای خواهرش هدیه‌ای می‌برد و منت می‌گذارد. همین که منت گذاشتی، عمل خود را خراب کردی و ثوابش را از بین برده‌ای. چون منت شخصیت طرف مقابل را پایمال و لگدکوب می‌کند.
در مورد تعلیم و تربیت در محجه البیضاء حدیث نابی است که بیش‌تر در مورد برخورد با افراد استثنایی است. افرادی کودن و کم حافظه هستند. زنی نزد فاطمه زهرا آمد و چیزی پرسید و حضرت زهرا(س) جواب داد ولی زن متوجه نشد و حضرت تا 10 بار جواب داد و باز زن متوجه نشد و خجالت کشید. حضرت به او فرمود: چرا خجالت می‌کشی؟ تو که به من بدهکار نیستی، تو از من طلبکار هم هستی چون با هر بار جواب دادن اجری نصیب من می‌شود که به خاطر تو بوده است، پس تو از من طلبکار هستی و احساس خجالت نکن و من هم باید این قدر برای تو بگویم تا متوجه شوی. این رفتار صحیح معلم با یک شاگرد استثنایی است. ‌ای کاش این احادیث جزو کتب درسی می‌شد و در مراکز تربیت معلم تدریس می‌شد. تربیت معلم وآموزش علوم انسانی باید از متن آیات و روایات و متون اسلامی باشد. قرآن ما هنوز کشف نشده است. تازه بعد ازکشف می‌بایست استخراج شود و بعد از استخراج قطعه سازی و سپس مونتاژ شود. همچون صنعت ماشین سازی است که همه‌ی این مراحل را طی می‌نماید. تیمم در لغت یک معنا و در فقه معنای دیگری دارد. تیمم در لغت به معنای قصد است ولی در فقه به معنای دست برخاک زدن و سپس بر پیشانی زدن است. شاید و بر این شاید تأکید دارم که ممکن است بتوان تیمم را در این جا به هر دو معنا ترجمه کرد. چون «صعید» دو معنا دارد و لغت شناسان به دو معنا، معنا کرده‌اند. فقها هم بر دو گونه فتوی داده‌اند. «صعید» هم به معنای خاک آمده و هم به معنای هر چیزی که از زمین باشد، اعم از خاک و ریگ و سنگ و. . . برخی فقها هم بدین جهت گفته‌اند فقط بر خاک می‌توان تیمم کرد و گروهی دیگر معتقدند بر هر چیزی که از زمین باشد، می‌توان تیمم کرد.
«فَتَیَمَّمُوا»، یعنی به سوی آن خاک که طیب باشد، قصد کنید. شاید این معنا را دارد که با خاکی که هر جا و زیر دست هر کس باشد، نمی‌توان تیمم کرد. باید قصد کرد تا چنین خاکی را پیدا کرد. «فَتَیَمَّمُوا صَعیداً» یعنی بروید و قصد خاکی را بکنید، و می‌شود این طور معنا کرد که تیمم بر روی خاک کنید. اگر به معنای لغوی هم بگیریم این منظور را دارد که خاک تیمم خاکی نیست که آدم فرش خانه‌اش را بتکاند و با خاکروبه‌ها تیمم کند.
حدیثی در اصول کافی دیدم که می‌فرماید: «نَهَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَنْ یَتَیَمَّمَ الرَّجُلُ بِتُرَابٍ مِنْ أَثَرِ الطَّرِیقِ»(کافى، ج‏3، ص‏62) یعنی علی(ع) فرمود: با خاک کوچه تیمم نکنید.
خاک میکروب زا نیست بلکه میکروب کش است. خاک همین تهران با 8 میلیون نفر و این همه آلودگی و زباله وآب کثیف و چاه فاضلاب و. . . میکروب کش است. این آلودگی‌ها همین که وارد خاک تهران می‌شود، خاک مثل اسید عمل می‌کند. همان طور که اسید چشم را می‌سوزاند خاک میکروب را می‌کشد و اگر خاک چنین خاصیتی نداشت زندگی برای بشر مشکل بود. البته مانعی ندارد که خاک محل رشد بعضی از میکروب‌ها هم باشد. در مجموع کلمه «صعید» به معنای خاک طیب و دلپسند است.
2- چگونه باید تیمم کرد
نحوه‌ی تیمم: اگر انگشتر در دستتان هست در می‌آورید. آن‌ها هم که حلقه‌ی طلا دارند، همیشه باید در بیاورند، چون حلقه‌ی طلا برای مرد حرام است و نماز با آن باطل است و کسی هم که حلقه طلا در دست دارد، دائماً در حال گناه است. ما از حلقه‌ی نامزدی و گردن بند و دست بند و. . . باید بیرون بیاییم و اسلام بند بشویم. دو دست را بر روی خاک تمیز می‌زنید. حالا من نشان می‌دهم، چون آب برای وضو یا غسل نیافتم، تیمم می‌کنم. دست را بر روی خاک باید زد، نه این که بر روی خاک گذاشت، یعنی باید دست را بر روی خاک کوبید. بعد اگر خاکی است، می‌توان خاک دست را تکاند. سپس پیشانی را از بالای ابرو و روی بینی باید مسح کرد. کاری به چشم هم ندارد. فردی دستانش را روی خاکروبه می‌زند و بعد به چشمانش می‌مالد، بعد می‌گویند این کار غیر بهداشتی است. خوب این به این دلیل است که هم خاکش غیر بهداشتی است و هم مالیدن دست خاکی به چشم اشتباه و نادرست است. قرآن گفته است: «صَعیداً طَیِّباً» یعنی خاک تمیز و دلپسند باشد. امیرالمؤمنین هم فرموده که نباید با خاک کوچه تیمم کنید. خوب سپس پشت دست را نگه می‌دارید و با دست مخالف بر روی آن می‌کشید. ابتدا دست راست و سپس دست چپ. حالا فایده‌اش چیست؟ نمی‌دانم. البته مالیدن خاک بر روی پیشانی خود نوعی عبادت است و مثل گذاشتن پیشانی در سجده بر روی مهر و خاک است و خود تعبد، بزرگ ترین دلیل و فایده است.
3- دیه و احکام آن
دیه: دیه به معنای خون بهاست. انسان یک سری از عضوهایش مثل بینی تک است و بعضی اعضا جفت هستند. اگر عضو تک را بریدند، باید تمام خون بها را بدهند. خون بهای انسان 1000 مثقال طلا است در صورتی که قاتل قصاص نشود و اولیاء دم خون بها بخواهند، این مقدار است. پس اگر کسی عضو تک را مثل بینی برید، باید هزار مثقال طلا بدهد اما اگر عضوی که جفت است را تلف کرد، مثلاً جفت گوش‌های کسی را برید، باید هزار مثقال طلا بدهد. اما قطع یکی از دو عضو در مواردی که جفت است مثل دست نصف دیه یعنی 500 مثقال طلا خون بها دارد.
پسری که ناتوان از وصفش هستم، آرزو می‌کرد که پدرش را تکه تکه کنند تا بتواند چندین هزار مثقال طلا خون بها بگیرد. البته دختران و پسرانی هم که پدر خود را وادار می‌کنند از راه حرام زندگی آن‌ها را تأمین کند، دست کمی از ایشان ندارند، چون می‌خواهند پدرشان در آتش جهنم تکه تکه شود و بسوزد، ولی این آبرومندانه است. مثلاً خیلی از ما با قارون فرقی نداریم. قارون خودش و اموالش با هم به داخل زمین رفتند، اما ما به تدریج یک زمان پولمان را می‌دهیم و زمین و خانه می‌سازیم و زمانی دیگر خودمان به داخل زمین فرو می‌رویم. در مورد عذاب‌ها باید بگویم که اغلب عذاب‌های امت‌های قبل ازاسلام، غذاب‌های خشن بوده ولی الآن به صورت لطیف است. خود سیگار یک عذاب است. ولی لطیف پول می‌دهد تا دود تلخ بخورد. تریاک و هروئین و قیود و تجملات همه عذاب لطیف هستند.
البته این خون بها کار جهنم را انجام نمی‌هد و تنها جبران قسمتی از خسارات اقتصادی را می‌کند و عذاب اخروی درجای خود باقی است. «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ»(نساء/93) اگر کسی دیگری را عمداً بکشد باید به جهنم برود و هزارمثقال ویتامین جهنم را ندارد. مثل تیمم که اگر کسی به جای غسل تیمم کرد، این به جای غسل است و عوض شستن پانیست. اگر بدنش آلوده شده باید آن را پاک نماید.
4- بازجویی و حساب در قیامت است
به بخش دیگر بحثمان که بازجویی و حساب در قیامت است، بپردازیم. در قیامت از چه می‌پرسند؟ چرا در دنیا جزا نیست و خدا معامله‌ی نقدی نمی‌کند و می‌گوید در آخرت جزا می‌دهد؟ اول اینکه اگر خدا در دنیا جزا بدهد، ظلم است. چون اگر بر سر مظلومی دست بلند کنم و دستم فلج شود وقتی به خانه بروم همه غصه می‌خورند، در صورتی که بستگان من تقصیری ندارند. اگر خدا در دنیا به من جزا بدهد، چون به قول مرحوم مطهری دنیا دار سرایت است، به دیگران هم سرایت می‌کند. دوم اینکه ما در دنیا چیزی نداریم و مثلاً جزای صدام فقط یک گلوله است. برای چنین کسی این جزا کم است و برای انسان خوب هم به عنوان پاداش عمل خیر، چیزی ندارد. چون دنیا ظرفیت ندارد و این لطف خداست. چون اگر به طور مثال بخواهید الآن و در این دنیا به من برای سخنرانی کردن جزا بدهید، چیزی نمی‌شود. ولی ممکن است حدیثی که من خواندم، در یک نفر اثر کند و او هم در دیگری اثر کند و او هم در خانواده‌اش و…
بنابراین آثار خواندن یک حدیث ممکن است تا قیامت طول بکشد و باید صبر کرد و آثار آن را دید. گاهی یک گناه میلیون‌ها گناه و یک ثواب میلیون‌ها ثواب می‌سازد. مسئله‌ی دیگر این که اگر خدا در دنیا جزا دهد، مردم از روی ترس و طمع خوب می‌شوند. یعنی اگر بگوید هر کس روزه بگیرد به او مغزی همچون ابن سینا داده می‌شود، آن وقت همه روزه می‌گیرند و خوب شدن از حرص و طمع و یا ترس فایده ندارد بلکه ارزش عمل به اختیار و آزادی انجام دهنده آن است. چون اگرحواله نسیه باشد، مثل همین قیامت انسان دست و پایش را گم نمی‌کند. ولی اگر نقدی باشد دیگر اینطور نیست. البته خدا می‌گوید قیامت نزدیک است، ولی شما دور می‌بینید. همین که ما دور می‌بینیم ما را مجبور نمی‌کند، ولی اگر در همین دنیا باشد مردم از روی حرص و طمع خوب می‌شوند و این هم ارزش ندارد و انتخاب باید آزادانه باشد.
5- پرسش‌هایی که روز قیامت از انسان می‌شود
از چه می‌پرسند؟
1- از رهبری و ولایت: احادیث متعدد در این زمینه داریم که از شخص سؤال می‌کنند: زیر پرچم چه کسی سینه زدی؟ زیرپرچم امام بودی یا آمریکا؟ وکیلت چه کسی بود؟ رهبرت فقیه عادل یا فاسق بود. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(مائده/67) رهبری درست نشود باقی زحمت‌ها هم از بین می‌رود.
2 – عمرت را چه کردی؟
3- جوانی‌ات را چه کردی؟
4- درآمدت را چگونه بدست آوردی؟
5 – چگونه مصرف کردی؟ از نماز و. . .
برخی چیزها خیلی اصلی و مهم هستند. مثلاً اگر رهبری کج باشد، نماز هم ارزش ندارد. حدیث داریم: «لَا صِیَامَ لِمَنْ عَصَى الْإِمَام»(دعائم‏ الإسلام، ج‏1، ص‏268) کسی که معصیت امام را بکند و از امام پیروی نکند و نافرمانی کند، روزه ندارد. نماز هم همینطور است که اگرکسی تمام عمرش در مکه بین رکن و مقام نماز بخواند، ولی رهبری‌اش درست نباشد، نمازش ارزش ندارد. الآن نماز صعودی و کشورهای عربی خیلی بهتر از ایران است ولی مشکل اینجاست که رهبری مثل رهبر انقلاب ما ندارند و چون رهبری‌شان درست نیست، همه طاغوتی و در خدمت آمریکا هستند. اگر رهبری درست باشد نماز هم درست می‌شود. ولی اگر نماز درست باشد رهبری درست نمی‌شود. نماز با رهبر می‌آید ولی رهبر با نماز نمی‌آید. نمونه‌اش هم در ایران است که وقتی رهبر آمد، حتی نماز جمعه‌اش هم درست شد.
در جایی جلسه‌ای بود و از کشورهای عربی به مناسبت نیمه شعبان آمده بودند. من جمله‌ای به این مضمون گفتم که: «خطبه‌های آقای هاشمی را در نماز جمعه‌ی تهران حتی ضد انقلاب‌ها در پاریس گوش می‌دهند، ولی حتی یک مگس هم از نماز جمعه‌های دیگر کشورهای عربی نمی‌ترسد. » قرآن می‌گوید: وقتی رهبری را به مرد خدا دادی، نماز بپا داشته می‌شود. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ»(حج/41)
در قیامت علاوه بر رهبری از عمر و جوانی هم می‌پرسند. من این مثال را در جای دیگر هم آوردم که اگر شما یک نوار10 تومانی بخرید، حاضر نیستید بر روی آن صدای گربه ضبط کنید یا حاضر نیستید با دوربین عکاسی و فیلم از هر سنگی در رودخانه عکس بگیرید، چون می‌گویید: «حیف است» آن وقت شما حیفتان نمی‌آید روی نوار 60 ساله‌ی خدا که به شما داده است، هر چیزی ضبط کنید؟ زیاد حرف زدن دلیل بر کم عقلی است و کسی که زیاد حرف بزند خطایش زیاد می‌شود. اگر حرف زدن نقره باشد، سکوت طلاست. (تا مرد سخن نگفته باشد***عیب و هنرش نهفه باشد.) قرآن هم می‌فرماید: «فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکینٌ أَمینٌ»(یوسف/54) به این معنا که تا حضرت یوسف حرف زد، فهمیدند که این آدم عادی نیست. ریشه‌ی این شعر همین آیه است و شعرای قدیمی ما، بسیاری از شعرهایشان، ریشه‌ی قرآنی داشته است. بسیاری از شعرهای مثنوی و سعدی از قرآن الهام گرفته شده است. هنرمند اگر مکتبی باشد، سرود و هنر و نقاشی و طراحی و همه چیزش در راه اسلام است. خوب است انسان بیندیشد و حساب کارهایش را حتی روی یک کاغذ داشته باشد. مثلاً ماه رمضان چه کردی؟ پیامبرفرمود: اگر کسی ماه رمضان تمام شود و خدا او را نبخشیده باشد خیلی بدبخت است. نشانه‌ی بدبختی آن است که ماه رمضان بگذرد و انسان آمرزیده نشود.
6- وداع امام سجاد با ماه رمضان
وقتی این ایام می‌رسد امام زین العابدین(ع) ناله می‌کند و می‌گوید: خداحافظ ‌ای ماهی که شب قدر در تو بود. خداحافظ ای ماهی که شب قدر تو از هزار ماه بهتر بود. خداحافظ ‌ای ماهی که وقتی هنوز نیامده بودی امام زین العابدین منتظر تو بود. خداحافظ‌ ای ماهی که هنوز نرفته دلتنگ تو شدم. خداحافظ ‌ای ماهی که چقدر چشم‌ها از خوف خدا در تو خیس و‌تر شد. خداحافظ ‌ای ماهی که چه دل‌هایی که در تو تکان خورد. خداحافظ ‌ای ماهی که چقدر مردم در تو بخشیده شدند و. . . همچون مادری که گویی می‌خواهد فرزندش به جبهه برود، با ماه رمضان وداع می‌کند. خداحافظ‌ای ماهی که آدم‌های پست می‌گفتند: چه زمان تمام می‌شود؟ یا خوب شد که تمام شد. دو شب بیش‌تر نمانده است. . . سه شب دیگر تمام می‌شود. . . خداحافظ ‌ای ماهی که افراد شقی قدرت را نمی‌دانستند و دائم می‌گفتند: چه زمان تمام می‌شود و خداحافظ ‌ای ماهی که اولیاء خدا منتظر قدومت بودند و به استقبالت می‌آمدند.
7- سیره امام سجاد در دوران خفقان
امام زین العابدین(ع) در دوران خفقان زندگی می‌کرد، به گونه‌ای که حتی یکی از شاه‌های زمان امام سجاد قرآن در دست داشت. قرآن را باز کرد و دید آیه اینطور آمده است که پدر ظالم را در می‌آوریم. گفت من پدر تو را در می‌آورم. قرآن را گذاشت و به ارتش خود گفت: آن را تیر باران کنید، یعنی خفقان تا این حد بود. حوزه علمیه و هر گونه سخنرانی ممنوع بود. امام سجاد برای این جریان طرحی ریخت که یک حوزه‌ی علمیه داشته باشد. اسمش هم حوزه علمیه نباشد، چه می‌کرد؟ تلاش می‌کرد و پول به دست می‌آورد برده می‌خرید، برده‌ها را به خانه می‌آورد و با ایشان کار می‌کرد، برده‌ها را می‌ساخت، شب عید فطر که می‌شد، همه‌ی برده‌ها را یکجا آزاد می‌کرد. آن وقت وقتی برده‌ها را آزاد می‌کرد به گونه‌ای خاص آزاد می‌کرد. فرض کنید بنده و این برادر برده هستیم. امام زین العابدین(ع) برای هر برده‌ای، یک پرونده درست می‌کرد، مثلاً ایشان را 6 ماه بود آورده بود و ایشان را 7 ماه و آن دیگری را 8 ماه. برای هر کس یک پرونده داشت. مثلاً فرض کنید می‌گفت: آقای قرائتی شما در این 6 ماه چند نقطه ضعف داشتی. فلان روز و فلان روز این خلاف‌ها را مرتکب شدی. 18نقطه ضعف من را به من گوشزد می‌کرد، و همه را یکی یکی نوشته بود. و از هر کدام از ما می‌پرسید: آیا درست است؟ و هر کس تأیید می‌کرد. بعد می‌گفت: همه‌ی شما را بخشیدم و شب عید فطر همه را با لباس آزاد می‌کرد. بعد می‌گفت: هر چه من می‌گویم، بگویید. خوب برده‌ها از آزادی خوشحال بودند و می‌گفتند: باشد. امام زین العابدین می‌فرمود: ‌ای سید سجاد! همانگونه که تو نقاط ضعف ما را نوشتی، خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته است.
(یعنی یعنی دانشکده‌ای به اسم برده داری بود که امام زین العابدین چندین ماه مطالب اسلامی را به اینها می‌آموخت. فارغ التحصیلی هم شب عید فطر بود. آن وقت لحظه‌ای که می‌خواستند بروند، برای این که قیامت را خوب به این‌ها بفهماند، می‌گفت: هر چه من می‌گویم، بگویید. امام زین العابدین می‌فرمود: ‌ای سیدسجاد! همان گونه که تو نقاط ضعف ما را نوشتی، خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته است) این را می‌گفت و به این وسیله می‌فهماند که همینطور که من نقاط ضعف شما را نوشتم، خدا هم نقاط ضعف شما را می‌نویسد. بعد شب عید فطر همه را با لباس و پول آزاد می‌کرد. بعد وقتی همه آزاد می‌شدند، اما یک جمله می‌گفت که: خدایا من شب عید برده هایم را آزادکردم، تو هم مرا از آتش جهنم آزاد کن. خدایا من از تقصیرات برده هایم گذشتم، آن‌ها را خوشحال کردم، تو هم از تقصیرات من بگذر. چنان قیامت و تقوا را در روح این برده‌ها آب می‌کرد. چنان این‌ها را اشباع و سیراب می‌کرد. . .
این یک واقعیت است شب عید فطر نزدیک است، بیش‌تر دقت کنید، ماه رمضان گذشت، برای هر کس چه چیزی مقدر شد؟ آن‌هایی که روزه‌ی خود را خوردند، چه چیزی به دست آوردند؟ آن‌هایی که روزه گرفتند، چه ضرری کردند؟ آن‌هایی که روزه خویش را خوردند، چه سودی بردند؟ برای رزمندگان عزیز خود دعا کنیم که از روزه بهتر، جهاد است. روزه‌ی خویش را خوردند، اما جنگیدند. فضیلت جنگ آن‌ها به مراتب از روزه داری ما بیش‌تر است. بسیاری ازجنگ‌های اسلام درماه رمضان بوده است. . .

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment