موضوع بحث: احکام، اخلاق، عقاید – 16
تاریخ پخش: 21/04/61
بسم الله الرحّمن الرحّیم
«الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لغته الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین»
در جلسه قبل بحث درباره نعمت رهبری بود. به همین مناسبت آیهای درشان حضرت علی(ع) نازل شده است، میفرماید: امروز نعمتها را بر شما تمام کردم. درباره نعمت صحبت کردیم. این جلسه متمم جلسه قبل است. یعنی جلسه قبل را تکمیل میکند و ما میخواهیم بحث نعمتها را تکمیل کنیم. قرآن آیههای زیادی درباره نعمتها دارد. اول نوع نعمتها را میگوید و بعد بهترین نعمتها و سپس نعمتهایی که از آنها در قرآن اسمی به میان آمده است. مسئله اظهار نعمت و کفران نعمت و تحلیل نعمت را بیان میکند. یکسری از نعمتها ظاهری است و یکسری از نعمتها باطنی است. خدا در قرآن میفرماید: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ»(لقمان/20) اسباغ وضو یعنی اینکه کسی که شاداب وضو بگیرد. آخر گاهی وقتها به اندازهای آب میریزند که فقطتر میشود. یعنی آب جاری نمیشود. این غلط است باید در وضو بقدری آب بریزند که آب از منطقهای به منطقه دیگر سرازیر شود. اسباق وضو به معنی فرو ریختن آب به فراوانی است. شاید معنایش این باشد. «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ» بر شما سرازیر کرد. به شما داد. بر شما فراوان قرارداد. «نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً»(لقمان/20) نعمتهای ظاهری و باطنیش را بر شما سرازیر کرد.
1- نعمتهای ظاهری و باطنی
نعمت ظاهری چیست؟ نعمت ظاهری همین رزقی است که ما داریم. آب، هوا، نان، گندم، گوشت، میوهها اینها نعمات ظاهری هستند. نعمات باطنی این است که عیب هایتان را پوشاندیم. پوشیدن عیب خیلی مهم است. امیرالمومنین(ع) میفرمایند: «لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ»(عیون أخبارالرضا، ج2، ص53) اگر حقیقت باطن یکدیگر را میدانستید، اگر عیب هایتان روشن میشد، اگر خدا عیب هایتان را نمیپوشاند به قدری با هم بد بودید که همدیگر را دفن نمیکردید. الان من چقدر گناه دارم؟ اصلا شما از گناه من خبر ندارید. شما چقدر گناه دارید؟ من از گناهان شما خبر ندارم. شما به من میرسی و میگویی: سلام مخلص هستم. من هم به شما میرسم و میگویم: سلام، من چاکر شما هستم. همینکه خدا عیبها را پوشانده است، بزرگترین نعمت است. لذا این مسئله پوشاندن عیب مسئله مهمی است. اگر خداوند عیبهای ما را رو میکرد، خجالت میکشیدیم که به هم نگاه کنیم. یا باید همه بی غیرت شویم که خجالت نکشیم یا باید غصه بخوریم که همه میفهمند. ستر عیبها از نعمات باطنی خداست. عیبها یکی دو مورد نیست.
در روایت دیگری میخوانیم. یکی از نعمتهای باطنی این است که خداوند عیبهای شما را پوشاند و امام در دعاها و مناجاتها به این نعمت خیلی اشاره میکند. در دعای کمیل میگوید: «کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرَتْه»(مصباح المتهجد، ص844) خدایا چه کارهای قبیحی کردم و تو آنها را پوشاندی. در دعای ابوحمزه که امام زین العابدین(ع) در سحرهای ماه رمضان میخواند، میگوید: خدایا من گناه کردم. البته گناه برای امامان و معصومین معنای دیگری دارد. چون میدانیم امامان معصوم هستند. اینها وقتی میگویند: گناه، کارهایی هم که گناه نیست در دید آنها گناه است. اگر یادتان باشد من به سرفهای که آدم پشت دوربین تلویزیون میکند مثال میزدم. سرفه کردن گناه نیست اما اگر من الان سرفه کنم، معذرت میخواهم. چرا؟ چون این سرفه را در حضور شما کردهام. چون میبینم، عذرخواهی میکنم. پیغمبر و امام معصوم است اما چون خود را در حضور خدا میبیند، برای کارهایی هم که گناه نیست عذرخواهی میکند.
یک روایت داریم که نعمت ظاهری رزق و اسلام و مکتب است. نعمت باطنی هم این است که خدا عیبهایتان را پوشانده است. یک نعمت ظاهری امامی است که ظاهر باشد و نعمت باطنی امامی است که غایب باشد. مثل حضور حضرت مهدی(عج) است.
2- بزرگترین نعمتها از نگاه امام صادق (ع)
بزرگترین نعمتها چیست؟ آن کس خانه ندارد میگوید: بزرگترین نعمتها آن است که آدم یک خانه داشته باشد. آن کس که زن ندارد، میگوید: بزرگترین نعمتها آن است که آدم ازدواج کند. آن که بچه ندارد میگوید: بزرگترین نعمت داشتن فرزند است. هر کس هرچه را که ندارد، بزرگترین نعمت میداند. برزگترین نعمتها چیست؟ چند دقیقه فکر کنید تا بعد نظر امام صادق(ع) را بگویم. گفتید که بزرگترین نعمتها داشتن سلامتی و رهبری حق است و اینکه خدا ما را به حال خود رها نکند و استقامت داشته باشیم. حالا به مناسبت این نظرخواهی یک حدیث را به خاطر آوردم. روزی پیغمبر سخنرانی میکرد. وسط سخنرانی فرمود: از گناهی که خدا آن را نمیبخشد، بترسید. همه سرشان را پایین انداختند، که این چه گناهی است؟ گفت: فکر کنید. همه اصحاب پای منبر پیغمبر، فکر کردند و هرکس چیزی گفت و در آخر گفتند. خوب است از خود رسول الله بپرسیم. گفتند: یا رسول الله! «و ما الذنوب التی لا تغفر» گناهی که خدا نمیبخشد چیست؟ پیغمبر فرمود: خداوند گناهان کوچک را نمیبخشد. چون آدم گناه بزرگ را میفهمد. خجالت میکشد و دائم ناراحت است و به مغزش فشار میآورد و در روحش اثر میگذارد و از خدا مغفرت میخواهد ولی آدم برای گناهان کوچک میگوید: اینها که چیزی نیست. اینها بدترهستند.
امام صادق(ع) میفرماید: «أَنْ لَا یَکُونَ فِی قَلْبِهِ مَعَ اللَّهِ غَیْرُهُ»(مجموعهورام، ج2، ص108) بزرگترین نعمتها این است که در قلبش غیر از خدا هیچ چیز نباشد. مردم علیه او چه میگویند؟ کاری به مردم نداشته باشد. جو علیه تو است یا به نفع اوست. از دیدگاه اجتماعی کار به هیچ چیز نداشته باشد. فقط به فکر این باشید که خدا را راضی کند. به وظیفه شرعی خود عمل کند. به زشت و زیبا کار ندارد. اگر این حرف را بزنی برایت خوب است. من نمیخواهم برایم خوب باشد. برایت بد است. نمیخواهم برایم بد باشد. به هیچ چیز جز خدا فکر نکند. خدا این نعمت را به خود امام صادق(ع) داده است. امام صادق(ع) در دعاهایش جملات عجیبی میخواند. این نعمتها مربوط به خود امام صادق(ع) است، البته مربوط غیر خودش هم هست. در قلب اکثر این برادرانی که به جبهه میروند هیچ چیز غیر از خدا نیست. به جبهه میرود و بعد میخواهد ازدواج کند. به جبهه میرود تا حقوق بگیرد. به جبهه میرود که عکس بیاندازد و بعد پز بدهد. در قلبش هیچ چیز جز اینکه دفاع اسلام لازم است و خدا تکلیف کرده و فرمان خدا را باید انجام داد، نیست. امام صادق(ع) فرمود: «مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ أَجَلَّ مِنْ أَنْ یَکُونَ فِی قَلْبِهِ مَعَ اللَّهِ غَیْرُهُ»(مجموعهورام، ج2، ص108) خدا بر هیچ بندهای انعام نکرده است. بزرگترین نعمتها این است که انسان فقط با خدا باشد و واقعا هم بزرگ است. اگر الآن ما شخصیتی باشیم و به ما بگویند: به خدمت امام برو، همینکه ما را به جماران راه بدهند، دیگر توجه نداریم که روی موکت نشستهایم یا قالی، لامپ بالای سرمان دویست ولت است یا شصت ولت، به هیچ چیز توجه نداریم. فقط به این توجه داریم که خدمت امام هستیم. بعضی از احادیثی که آدم میخواند، بعد از خواندن ناراحت است، چون بین حدیث و عملش تفاوت زیادی است.
3- نعمت تقوای قلب بهترین نعمت
«أَلَا وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَهَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَهِ الْمَالِ صِحَّهُ الْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّهِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ»(تحف العقول، ص203) امیر المومنین میفرماید: یکی از نعمتها سعه مال است. مال نعمت است. بعد میفرماید: «وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَهِ الْمَالِ صِحَّهُ الْبَدَنِ» بهتر از مال، سلامتی است «وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّهِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ» بزرگتر از سلامتی، تقوای قلب است. زبان بعضی با تقواست. یعنی واقعا فحش نمیدهند اما تقوی زمانی ندارند. یعنی عمرشان به بطالت میگذرد، مثلا اگر میخواهد یک قاشق برنج را در سطل زباله بریزد، میگوید: اسراف حرام است اما جوانیش را 2 ساعت، 2 ساعت در سطل زباله میریزد. این بی تقوایی است. آدم سه ساعت نشسته است و حرف بیهوده میگوید. بهترین ساعات جوانیش را هدر میدهد. حدیث داریم: روز قیامت مانند نواری که باز میکنند، نوار عمر ما پیش روی ما باز میشود. برای ساعتهایی که نشستهایم و از آن استفاده نکردهایم، غصه میخوریم. حدیث داریم که آدم برای ساعتهایی که هدر داده است، بسیار حسرت میخورد. اگر ما یک قواره زمین را نسازیم. یک تا دوسال بعد میگوییم: کاش دو سال پیش آن را ساخته بودیم. آهن ارزان بود. کاش این زمین را خریده بودیم. در مسائل مادی میگوییم: ای کاش! اما ببینیم که با جوانی خود چه کردهایم؟ جوانی ما دارد از بین میرود. از جوانی چه استفادهای کردیم؟ این پشم را چطور بافتیم؟ این قطعه زمین را چطور ساختیم؟
چند وقت پیش یک نفر مرا دید و گفت: آقا قرائتی از شما خیلی متشکرم. شما در تلویزیون گفتی: اگر شما یک نوار ده تومانی بخری، حاضر نیستی که روی آن صدای گربه ضبط کنی. چون ده تومان میارزد ولی خدا یک نوار 60 ساله در مغز تو گذاشته است و تو این را با هر حرف بیهوده و یاوه گویی پر میکنی. اگر شما یک دوربین بخری، از آن عکس زغال نمیگیری. چرا با دوربین چشمت فیلمهای بد ضبط کردی. بنابراین وقتی میگوییم: تقوی! همیشه نگویید: چون ایشان دروغ نمیگوید و غیبت نمیکند، با تقوی است. همان کسی که دروغ نمیگوید و از جوانیش استفاده نمیکند. او تقوای زمانی ندارد. بعضی تقوای سیاسی ندارند. ممکن است کسی وقتی به مال حرام میرسد، نخورد اما دلش برای ذرهای از ریاست لک میزند. ممکن است چشم کسی تقوا داشته باشد اما گوش او تقوا نداشته باشد. خلاصه تقوا به معنی این است که آدم حالتی پیداکند که از عمرش، از جوانی و مالش و همه کارهایش در راه خدا استفاده کند و هرکس را اینگونه دیدید به او سلام برسانید.
4- نعمت اتحاد و وحدت
یکی از نعمتهای مهم، نعمت اتحاد است. قرآن میفرماید: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ»(مائده/7) نعمتهایی که خدا به شما داده است، به یاد بیاورید. یادتان نرود. «إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ»(آل عمران/103) با هم دشمن بودید. دانشگاه و فیضیه با هم بد بودند. بین مردم و ارتش جدایی بود. بین شهری و روستایی جدایی بود. «فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ» همین که دلهایتان با هم مهربان شد، نعمت است. الان در مدرسه فیضیه اسلحه هست و در پادگان هم تفسیر المیزان هست. یعنی کتابهای مطهری به پادگانها راه یافت و اسلحه پادگانها هم به فیضیه آمد. «فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ» دلها و فکرتان با هم شد. یکی از نعمتها، نعمت وحدت است. نعمات ظاهری و باطنی، نعمات مخفی هستند. پس نعمت سوم تقوی و نعمت چهارم وحدت است.
5- نعمت قانون و نعمت امدادهای غیبی
نعمت پنجم قانون است. «وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» یاد نعمتها باشید. «وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ»(بقره/231) یاد این باشید که خدا به شما نعمت داد و برای شما کتاب فرستاد. شما قانون دارید. همینکه شمایک قانون محکم و سالم دارید، نعمت است.
ششم امدادهای غیبی است. «وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» نعمتهایی را که خدا به شما داده است، یادتان باشد. «إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»(ابراهیم/6) خدا به بنی اسرائیل میگوید: یاد نعمتها باشید. یعنی شما را از دست آن فرعون نجات داد. یاد امدادهای غیبی باشید. یادتان باشد که در جبهه غیر از مسائل ظاهری، خدا با مددهای غیبی هم به شما کمک کرد. قرآن دربارهی مددهای غیبی میگوید: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» یاد نعمتها باشید. ای رزمندگانی که به جبهه رفتید و دیدید، یاد نعمتها باشید. «إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها»(احزاب/9) لشکرهایی برای شما فرستادیم که شما آنها را به چشم نمیبینید. برای شما کمک غیبی فرستادیم. جنود جمع جند است. جند به معنی لشکریان است. یعنی لشکریانی برایت فرستادیم که «لَمْ تَرَوْها» ملائکه را برای پشتیبانی برای شما فرستادیم. نعمتهای غیبی نعمتهایی است که انسان باید به یاد داشته باشد.
اصولا گاهی آدم بنشیند و با خودش زمزمه کند. امروز، روز عرفه و شب عید قربان است. الان که غروب عرفه است، امام حسین در بیابان عرفات است. همه حاجیها به چهار فرسخی مکه میآیند و در آن جا چادر میزنند و ظهر تا شب دعا میکنند. راوی میگوید: امام حسین را دیدم. از خیمه بیرون آمد و شروع به خواندن دعای عرفه کرد. چنان اشک میریخت که این اشکها از چشمش روی محاسن میریخت و از روی محاسن به روی زمین میافتاد. به زمین نگاه کردم. دیدم ریگهایی که زیر صورت امام حسین(ع) است، تر شدهاند. یعنی قطره قطره میچکید و آن ریگ هاتر شده بود. فکر میکنید امام حسین در دعای عرفه چه میگوید؟ کاش بخشی از دعا را برایتان میخواندم، اما بحث امروز ما دربارهی عرفه نیست. «سَیِّدِی أَنَا الصَّغِیرُ الَّذِی رَبَّیْتَهُ»(مصباح المتهجد، ص587) کوچک بودم، بزرگم کردی. بی سواد بودم، مرا با سواد کردی. ذلیل بودم، مرا عزیز کردی. به من حافظه دادی. به من پدر و مادر دادی. به من روحیه انقلابی دادی. به من رهبرخوب دادی. به من کشور خوب دادی. به من همسایه خوب دادی. تشنه بودم سیرابم کردی. مریض بودم، مرا شفا دادی. به دنیا آمدم مکیدن را بلد بودم. هرچه خواستم به من دادی. ضعف مرا جبران کردی.
آدم این نعمتهای جزئی خودش و این نعمتهایی که برای جامعه است را نباید فراموش کند. الان چقدر کشورهای دیگر غبطه میخورند که کاش ما هم رهبری مثل امام داشتیم؟ انقلابیون کشورهای دیگر چقدر غصه میخورند که میبینند مردم حمایتشان نمیکنند؟ میگویند: کاش امت ما هم مثل امت ایران بود. نعمتهای زیادی داریم. الحمدالله روز به روز هم وضع بهتری پیدا میکنیم. توطئهها خنثی شد. این نعمت بزرگی است. الآن تمام مغزهای سیاسی کره زمین میخواهند جمهوری اسلامی نباشد. بنشین و همه نعمتها را با خود زمزمه کن. فایدهاش این است که دل آدم با خداست. دیگر نمیگوید: که مثلا استکان فلان قیمت شده است. وقتی قاشق خیلی گران شود، دستهایمان را میشوییم و با دست غذا میخوریم. چند وقت پیش یک پیرمرد حرفی زد که ما خیلی خندیدیم. البته من حرفش را قبول ندارم. میگفت: این قاشق چیست؟ آدم با دست غذا میخورد. اگر داغ نبود، غذا میخورد ولی اگر داغ بود، با قاشق در دهان میگذاریم. فایدههای غذا خوردن با دست را نقل میکرد. قاشق را گران کردی. بدون قاشق هم میتوان زندگی کرد. بدون رهبری نمیتوان زندگی کرد. بله قربان گفتن به آمریکا ذلت است. البته گرانی مسئلهای غیرقابل انکار است. ان شاءالله خدا عنایت کند و مسئله گرانی حل شود. این چیزها نباید ما را از انقلاب دلسرد کند. ما بعد از دو سال جنگ حالا قدرتمان بیشتر هم شده است. مجلس ما بهتر ازقبل شده است.
6- گناهان جدید، عذاب جدید
نعمت آزادی را بگویم. «إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» شما را از آل فرعون نجات داد. «عَنْ یَمینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»(سبأ/15) از راست و چپ درختان سر به فلک کشیده است. «کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ» خدا گفت: برای این قبیله این دار و درخت خوب است، از رزق خدا بخورید. «وَ اشْکُرُوا لَهُ» وقتی خوردید، تشکرهم بکنید. «بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ» شهر دلپسند و خدای بخشنده «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ»(سبأ/16) قرآن میگوید: این قبیله با اینکه این آب و هوا و این درختان را داشتند. «فَأَعْرَضُوا» اعراض کردند. خدا میگوید: بخاطر اینکه کفران نعمت کردند، «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ» برایشان سیلی فرستادیم. «وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ» چون اینها اعراض کردند. سیلی فرستادیم که باغهایشان را از بین برد. در قرآن آیات زیادی داریم که اگر خدا نعمتی را از شما گرفت، به خاطر گناهان شما است. «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ ایدیکُمْ»(شورى/30) هرچه مصیبت بر شما وارد میشود، بخاطر گناهانی است که انجام میدهید. حدیث داریم انسان گناه جدیدی نمیکند مگر اینکه خدا عذاب جدیدی را بر او نازل کند. حدیث داریم کسانی که به خاطر گناه، عمرشان کوتاه میشود و میمیرند بیش از کسانی هستند که به حال طبیعی میمیرند. «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(رعد/11) قرآن میگوید: این مربوط به یک شخص نیست. اگر جامعه و امتها هم کج شوند، ما با آنها هم همین کار را میکنیم. «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»(صف/5) قرآن میگوید: چون منحرف شدند با آنها اینطور رفتار کردیم. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»(عنکبوت/69) شما در راه ما تلاش کنید، ما خط را به شما نشان میدهیم. راه را به شما نشان میدهیم.
«وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا»(اسراء/8) قرآن میگوید: اگر شما برگردید، من هم بر میگردم. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»(ابراهیم/7) شما قدردانی کنید، من هم نعمات شما را زیاد میکنم. یعنی بخشیدن لطف یا برداشتن آن به عملکرد خود ما بستگی دارد. قرآن میگوید: اول نعمت میدهیم. میگوییم: «کُلُوا»(سبأ/15) بخورید و استفاده کنید. «فَأَعْرَضُوا»(سبأ/16) لجبازی کردند. ما هم برایشان سیل فرستادیم. «ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازی إِلاَّ الْکَفُور»(سبأ/17) این سیل جزای آنهاست چون کفر ورزیدند. «وَ هَلْ نُجازی إِلاَّ الْکَفُور» آیا ما به غیر از کسی که نعمتها را کفران کند جزا میدهیم؟ میگوید: اگر قرار است هرکس گناه کند، خدا نعمتش را از او بگیرد، پس چرا بعضی از جنایتکاران صبح تا شام گناه میکنند و خدا به اینها جزا نمیدهد؟ قرآن میگوید: «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»(کهف/59) یعنی برای هلاکت موعدی را قرار دادیم. اگر دیدی کسی ظلم میکند و ما با او کاری نداریم. نگویید: اگر قرار است ظلم باعث شود که خدا غضب کند، پس چرا خدا صدام را غضب نمیکند. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» شاه چقدر ظلم میکرد و بسیاری جاوید شاه میگفتند و مومنین به حق میگفتند: ای خدا شاه این همه ظلم میکند، چرا سرنگون نمیشود؟ یعنی اگر دیدید کسی ظلم میکند و ما کاری به او نداریم، بدانید که برای امتحانات ثلث سوم گذاشتهایم. حسابش را یکمرتبه تصفیه میکنیم. چون او نزد ما حساب جاری دارد.
7- خاطرهای از برخورد دینداران با بیحجابی در زمان شاه
در زمان شاه یک خانم بسیار بد حجابی بود که مسئول مملکتی بود. قرار شد که این خانم برای بازدید از یک موسسه برود. اهل آن موسسه حزب اللهی بودند. دیدند چون او یک خانم مهم مملکتی است، طبق قوانین هنگام ورود او باید این برادران به آن خانم گل بدهند و با او دست بدهند. هر فکری کردند خوب نبود بنابراین یکی از آنها دست راست خود را بست و به گردنش آویزان کرد و دیگری هم دست خود را باند پیچی کرد. این کارها را کردند که با این خانم دست ندهند. ببینید که چگونه دینداری میکردند. وقتی آدم آن صحنهها را میدید، میگفت: خدایا این چه وضعی است که کسی باید آنچنان حکومت کند و اینها اینطور در فشار باشند. مثلا میخواهد یک گناه نکند. میخواهد دستش به بدن نامحرم نخورد. بخاطر حفظ تقوا باید به چه وضعی در بیایند. خدایا چرا این شاه را نابود نمیکنی؟ قرآن میگوید. «لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» زمانش که برسد، به حساب او میرسیم.
زمان طاغوت به یک دبیرستان دخترانه رفتم تا در آنجا صحبت کنم. وقتی وارد شدم، دیدم که دختران لخت هستند و دارند والیبال بازی میکنند. من کنار در ایستادم و گفتم من نمیآیم. شرایط باید اسلامی باشد. گفت: آقا چیزی نگو. خطرناک است. گفتم: من که مجبور نیستم بیایم. من آزاد هستم و دبیر هم نیستم و شما هم گفتهای که بیایم و سخنرانی کنم. من با این وضع نمیآیم. خلاصه به دختران گفت: بروید و روسری سر کنید. بعد گفت: بفرمایید! ما هم به هوای اینکه آنها خود را پوشاندهاند، آمدیم و به دفتر رفتیم. دیدیم خانمهای دبیر با یک وضع آرایش کرده و لخت نشستهاند. باز گفتم: من نمیآیم. بعد برای اینکه مرا مسخره کنند. گفتند: ما روسری سر میکنیم. کمی روزنامه آنجا بود. روزنامهها را برداشتند و روی سرهایشان گذاشتند به حساب خودشان من را مسخره کردند ولی خودشان را مسخره کرده بودند. وقتی سخنرانی تمام شد، دردسری برای ما درست شد که او برخلاف منویات اعلی حضرت است. اعلی حضرت گفته است که زن آزاد باشد و ایشان گفت: نباید اینطور باشد. دیدیم که اصلا وضعیت خوب نیست. گفتم: شما پیرو فرح هستید و من هم پیرو امام رضا هستم. وقتی فرح وارد حرم امام رضا(ع) میشود، چادر سر میکند. همینطور که رئیس شما نزد رئیس ما چادر سر میکند، شما هم باید نزد من چادر به سرکنید. بنابراین طبق عمل رئیس شماست. اگر او نزد امام رضا(ع) چادر سر نکرده بود، شما هم نزد من چادر سر نمیکردید. این یک نعمت است که وقتی در خیابانهای تهران راه میروی، یک زن بی حجاب هم به چشم نمیخورد و خودشان هم خوشحال هستند. زن باید آرایش کند اما فقط برای شوهر خود آرایش کند.
روزی پیغبر وارد خانه حضرت فاطمه(س) شد. از حضرت زهرا(س) پرسید: علی بن ابیطالب(ع) کجاست؟ گفت: ایشان تا چند دقیقه دیگر میآید. گفت: میدانی وهمینطور نشستهای؟ گفت: چه کنم؟ گفت: تو که میدانی شوهرت میآید بر خیز و لباست را عوض کن. سرت را شانه کن. خودت را تمیز کن. زنی که میداند شوهرش تا چند دقیقه دیگر میآید، باید خود را آماده کند. بنابراین آرایش زن برای شوهر است و آرایش زن برای خارج از خانه درست نیست.
8- تحلیل غلط از نعمتهای الهی
یکی از نعمتهای بزرگ خدا تحلیل است. ما درباره نعمتهای خدا تحلیلهای غلطی داریم. بعضی از ما وقتی خدا به ما نعمت میدهد، میگوییم: خدا به ما رو کرده است. قرآن میگوید: یکسری از افراد تحلیلهای خطرناکی دارند. وقتی نعمت به ایشان میدهیم، مغزشان اقتصادی است. بخاطر اینکه تدبیر دارد و سیاست و تجارتش خوب است. مغز اقتصاددانی دارد. قرآن میگوید: «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ»(زمر/49) این نعمتها بخاطر علمی است که من دارم. چون علم اقتصاد دارم. خدا هم به من و زندگیم خیلی عنایت دارد. علم اقتصاد چیست؟ افرادی علم اقتصادی بسیار خوبی دارند. شطرنج و تجارتشان خیلی خوب است. خیلی زبان باز و زرنگ هستند ولی خدا برای اینکه به آنها بفهماند که روزی به زرنگی نیست، همیشه درگیر هستند. قرآن یک آیه دیگر میگوید: «وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»(هود/10) تا به بعضی نعمت داده میشود. میگویند: معلوم میشود که خدا من را دوست دارد. میگوید: اگر زمانی زیلوی تو قالی شد، دلیل بر این نیست که خدا شما را دوست دارد. هیچ وقت زندگی مادی را دلیل بر چیزی ندانید. «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ»(فجر/15) آیه دیگر میگوید: وقتی به انسان نعمت دادیم، میگوید: خدا مرا اکرام کرده است. تحلیل غلط این است که وقتی زندگی انسان خوب است، بگوید: از خودم است، عیبی ندارد. پروندهام پاک است، مرا اکرام کرده است. میگوید: هیچ کدام از اینها نیست. اینکه میبینی زمانی به شما نعمت زیاد میدهیم. زمانی هم آن را میگیریم. این برای آزمایش است. برای اینکه تو را آزمایش کنیم، یک دفعه صد هزارتومان به تو میدهیم. زمانی هم صد هزار تومان را از تو میگیریم. میخواهم تو را پرورش بدهم برای همین تو را بالا و پایین میکنم. اگر هم تو را در فشار میگذارم، برای این است که پخته شوی. تا بیل به خاک نخورد، خاک آماده نمیشود و علف نمیدهد. تا دندان بزغاله به علف نخورد، برای بزغاله گوشت نمیشود. تا گوشت بزغاله در زود پز در فشار قرار نگیرد، پخته نمیشود. رشد و تکامل هر انسان مربوط به حوادثی است که لابلای زندگی او قرار گرفته است. پس برادران و خواهران اگر زندگی خوبی دارید، نگویید: خدا مارا دوست دارد. داریم: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها»(توبه/55) گاهی خداوند میخواهد افرادی را عذاب کند، زندگی آنها را تامین و خوش میکند که اینها خوب سرگرم زندگی شوند. آن وقت «أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً»(انعام/44) اگر شب عید قربان دیدند که اینها به گوسفند جو و علف میدهند این دلیل بر این نیست که گوسفند را دوست دارند. برای این است که فردا میخواهند سر او را ببرند. خود ما هم همینطور هستیم. گاهی که خود من مطالعه میکنم، یک بچه کوچک میآید و مزاحم من میشود. انگشترم را در میآوردم و آن سمت اتاق میاندازم. تا مشغول انگشتر است، من ساعتی مطالعه میکنم. من میخواهم او مشغول انگشتر شود و من به کار خود برسم. میبینند این دل، دلی نیست که بگوید: الله اکبر! میگویند: بگو قالی اکبر، خانه اکبر، ماشین اکبر. چون دلش ظرفیت ندارد به سمت حق پرواز کند. «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها» پس اگر زندگی کسی خوب بود، دلیل این نیست که خدا او را دوست دارد. اگر زندگی کسی بد بود دلیل این نیست که خدا به او پشت کرده است. اصلا خدا میگوید: من گاهی زندگی را بر شما سخت میکنم که بگویید: یا الله! من گاهی شما را در منگنه قرار میدهم تا فریاد بکشید. زیر پایتان را داغ میکنم تا راه بروید. چون اگر زیر پایتان داغ نشود، حرکت نمیکنید. «أَخَذْناهُمْ» شما را در منگنه میگذارم که یا الله بگویید. اگر در منگنه قرار نگیرید، یاالله نمیگویید. بنابراین رو کردن نعمات به انسان دلیل بر مقام نیست. گرفتن نعمات هم دلیل بر بد شانسی نیست. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»(بقره/155) تحلیل قرآن این است که وجود و سلب نعمتها و حوادث تماما وسیله آزمایش ماست نه دلیل بر اینکه خدا چه کسی را دوست دارد یا چه کسی را دوست ندارد.
خدا به مقام محمد و آل محمد نعمتهای ظاهری و باطنی و نعمت تقوا که نعمت اصلی است و نعمت وحدت و آزادی و قانون را به ما بدهد. خدا ان شاءالله ما را متوجه این نعمتها و متوجه خودش و اولیائش قرار دهد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»