موضوع بحث: احکام، اخلاق، عقاید- 12
تاریخ پخش: 17/4/61
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا را شکر بالاخره در این ماه رمضان با پیروزی و ورود در خاک عراق و برای رسیدن به هدف مقدس یعنی نجات مستضعفین و نه کشور گشایی و گرفتن خاک در خدمت شما هستیم. در اسلام کشور و خاک مطرح نیست، بلکه نجات مستضعفین مسئله است. الحمدلله روز به روز عزت و قدرت اسلام محکمتر میشود و هر ضربهای هم که منافقین به اسلام و مسلمانها میزنند، اسلام و جمهوری اسلامی را ریشه دارتر میکند و ماهم بخاطر حمایت از خون این شهدا باید روز به روز اطلاعاتمان نسبُت به اسلام و قرآن عزیز بیشتر بشود. ُ
من امروز مقدار زیادی روایت جمع کردم که این روایتها راجع به پول درآوردن است. این روایتها برای کار و داد و ستد و تجارت و نوع کار و مقدار و از این قبیل مسائل است. منابع مطالعاتی من بیشتر کتاب محجه البیضاء بوده است که کتاب بسیار شریُفی متعلق به مرحوم فیض کاشانی است و من امسال در برنامههای ماه رمضان خیلی از این کتاب استفاده کردهام. منبع دیگری که بنده در صحبت هایم از آن استفاده میکنم، کتاب وسائل الشیعه است. در ابتدا چند تذکر درباره کار، آداب کسب و ارزش برای شما میگویم.
1- ارزش کاسبی و زحمت کشیدن در اسلام
قال رسول الله(ص): «مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ»(جامع الأخبار، ص139) هرکس زحمت بکشد و نان بخورد، روز قیامت در آن پل و عبورگاه، مثل برق میگذرد و هیچ معطلی ندارد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ بَاتَ کَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ»(مجموعهورام، ج2، ص167) هر کس در حال کاسبی بمیرد، وقتی بمیرد خدا او را میبخشد. کسی اگر شب تا صبح زحمت بکشد، مثل کارخانههایی که شیفتی هستند. اینهایی که پست هایشان شب است، آبیاری مزرعهاش به شب میرسد، پستش به شب میرسد. کسی که شب کار کند برای اینکه یک لقمه نان حلالی گیر بیاورد و بخورد «بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ» یعنی مورد لطف و بخشش خدا قرار گرفته است.
پیغمبر فرمود: «التاجر الصدوق یحشر یوم القیامه مع الصدیقین و الشهداء» تاجری که راست بگوید، روز قیامت با شهدا و صدیقین محشور میگردد. مثلاً میپرسند: از این جنس بهتر نیست؟ میگوید: چرا هست! این جنس رنگش نمیرود؟ خریدش چقدر است؟ راستش را بگوید. در این حدیث میفرماید: «التاجر الصدوق» و نمیگوید: «التاجر الصادق» صادق یعنی راستگو و صدوق یعنی اینکه خیلی راست میگوید. جوانی که در جبهه شهید شده است را در نظر بگیرید. کسی که در بازار است، اگر حق را بگوید و حق بگیرد و از مرز حق تجاوز نکند، مثل آن جوانی است که در جبهه شهید میشود و در روز قیامت با او محشور میشود.
2- غش در معامله و کلک زدن حرام است
پیغمبر از کنار طعامی میگذشت. طعام خوبی بود. طعام را زیر و رو کرد و دید که زیرش تر است. به فروشنده گفت: چرا زیرش تر و رویش خشک است؟ گفت: آب در آن نکردم، آب باران است. فرمود: آب باران که آمده، چرا زیر و رو نکردی تا آبش خشک بشود؟ چرا آن قسمتی که تر است را رو نیاوردی؟ بعد پیغمبر(ص) فرمود: «مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا»(نهج الحق، ص69) هر کس به مسلمانها کلک بزند، مسلمان نیست. ممکن است گاهی وقتها باران آمده باشد، اما شما فروشنده باید بگویی این باران خورده است و قسمتتر را نشان بدهی. جنس را یک جوری نریزید که طرف خیال کند، خوب است. یک زمانی قهوه چیها چای را در استکان میریختند و معلوم بود کمرنگ یا پررنگ است. اما بعضی الان چای را در چینی میریزند که اگر هر چه هم کمرنگ باشد، آدم خیال میکند پررنگ است. بعضی از پارچه فروشها هستند که وقتی یک زنی جنسی میخواهد، چنان انواع پارچهها را باز میکنند و میریزند که زن دیگر اصلا رویش نمیشود، چیز دیگری بگوید و دو متر پارچه نخرد. یا یک چراغی در مغازه روشن میکند که این چراغ رنگ جنس را آنطوری که هست نشان نمیدهد. حتی یک کیسه کش حمام وقتی کمر یکنفر را کیسه میکشد، چرک را لوله میکند و جلو چشم طرف میآورد و. . . از کیسه کش گرفته تا بزاز و قهوه چی تا من سخنران که بجای اینکه یکساعت حرف بزنم و چهار حدیث قرآنی بخوانم و تاریخ و مسئله بگویم، مدام عبارتها را میپیچانم. مثلا میخواهم بگویم: «شصت» این را میپیچانم. شصت یعنی دو تا 30، شصت یعنی سه تا20، شصت نه آن شستی است که در کنار انگشت است و از این قبیل حرفها. مثلا الان کتاب داریم مثل آبکش میماند، توی آب که میکنی پر است، بالا که میکشی هیچ در آن نیست. ما کتاب 1000 صفحهای داریم که وقتی همه کتاب را میخوانی، میبینی هیچ مطلبی ندارد. یعنی همهاش حرف و قلم فرسایی است. بازی با عبارت است. یک کسی کتاب زیاد نوشته بود، ولی کتاب هایش مطلب نداشت. یک نفر میگفت: «فلانی اسهال قلم گرفته و یبوست فکر»
خدا شهید مطهری را رحمت کند. حرف زیبایی میزد و میگفت که بعضیها نان میخوردند و کتاب مینویسند، این خوب است. بعضی کتاب مینویسند که نان بخورند، این بد است. حالا بعضیها نه کتاب مینویسند و نه کتاب میخوانند، فقط از بازار آشفته آن استفاده میکنند. کتابی که مثلا فروشش باید 4 تومان باشد. برمی دارند پشت جلدش فلان قیمت مینویسند و از آن استفاده میکنند. فتوای امام فرموده: «انسان میتواند اگر یک کتابی را خرید از روی آن چاپ کند. » اما امام نفرموده: «سوء استفاده کنید» طرف در انقلاب هیچ سهمی نداشته و خودش هم این کتابها را یکبار هم نمیخواند که لااقل یک حدیث هم یاد بگیرد. الان افراد زیادی سوء استفاده انتشاراتی و سوء استفاده از فتوای امام، سوء استفاده از اسلام، و حتی سوء استفاده از شهید میکنند و. . . ما افرادی را داریم که به محض شهید شدن از کتابشان سوء استفاده شده است. حدیث فروش و دین فروش و قرآن فروشی نکنیم. امام یک جملهای گفت که من زبانم نمیگردد که آن جمله را بگویم. امام فرمود: «خاک بر سر من اگر من بخواهم از خون شهدا ریاست کنم. » جایی که امام این را میگوید، باید افرادی که میخواهند سوء استفاده کنند، قدری کنترل بشوند. من از همین جا تقاضا میکنم که مقداری از بچه مذهبیها کمتر پول بگیرند. خداوند روح انقلابی را در این بچهها بوجود آورده است، جوانها مشتریها، همان تحصیل کردههای زمان طاغوت بودند که خداوند به اینها لطف کرده است و وارد جمهوری اسلامی شدند. حالا میخواهند یک کتابی مطالعه کنند، تا میخواهند کتاب مطالعه میکنند یک قیمتی روی کتاب میگذاریم که بیش از آنچه عدالت است، سود بخوریم. این کار «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّه»(اعراف/45) است. یعنی این جوان میخواد کتاب این آقا را بخواند، یک نفر جلو راه ایستاده و میگوید اگر میخواهی کتاب را بخوانی، باید فلان مبلغ بمن سود بدهی.
در روایت داریم یعنی دزد سر راه است. یعنی جوان در کتاب فروشی میآید که کتاب بخرد، میبیند چنان قیمت کتاب گران است که مجبور است از کتابفروشی نخریده بیرون برود و روز قیامت ممکن است این آقایی که کتاب را به این قیمت میفروشند، بیاورند و بگویند: این جوان خواست با قال الصادق و قال الباقر آشنا بشود و تو با این نرخی که قرار دادی، جلو راه او را گرفتی. این خواست یک توحید و عدل و معادی را بیاموزد، تو با نرخ بی حساب و کتابی که گذاشتی، جلوی آنرا گرفتی. علیای حال من این جملهای را که میگویم از زبان بسیاری از دانشمندان و نویسندگان است. نامههای زیاد نوشتهاند و تلفنهای بسیار زیادی زدهاند که مسئله انتشارات بی درو دروازه شده است. افراد ناشناسی در چایخانههای گمنامی قاچاق کتاب میکنند و کتابی را که مثلاً 4 تومان تمام میشود، 11 تومان قیمت میزنند. حالا که جوانها بسوی آشنایی با اسلام آمدهاند این انتشارات جلو راه آشنا شدن، اینها را میگیرد. سود عادلانه حق است، اما باج گیری و سوءاستفاده از شهرتها و شهادتها نمیدانم شرعا حکمش چیست؟ خریداران کتاب هم باید دقت کنند که اگر بر روی یک کتابی چاپ نشده و ننوشته مربوط به کدام انتشارات است، آن کتاب را نخرند. ما کشورمان کشوری است که آن طرف یک پیر زن نیم کیلو عدس به جبهه میدهد و این طرف یک نفر میلیون سوء استفاده میکند.
اگر هر کاسبی، تاجری، انتشاراتی، پارچه فروشی، بساز و بفروشی(التاجر الصدوق) صادق و عادل و منصف بود. «یحشر یوم القیامه مع الصدیقین و الشهداء» روز قیامت با شهدا محشور میشود. اما آدمی که از خون شهدا سوء استفاده کند، روز قیامت ممکن است شهید بیاید و یقهاش را بگیرد و بگوید من در جبهه تکه تکه شدم که مردم به اسلام رو بیاورند ولی تو جلو راه اسلام را گرفتی و پول به جیب زدی. «مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا»(نهج الحق، ص69)
3- مال حرام برکت ندارد
«إِنَّ الْحَرَامَ لَا یَنْمِی وَ إِنْ نَمَى لَا یُبَارَکُ لَهُ فِیهِ وَ مَا أَنْفَقَهُ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْه وَ مَا خَلَّفَهُ کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ»(کافى، ج5، ص125) مال حرام نمو نمیکند و اگر نمو کند برکت ندارد. و خداوند در آن برکت قرار نداده است. «وَ مَا أَنْفَقَهُ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْه» و اگر هم چیزی از مال حرام انفاق کند اجر ندارد. زمان طاغوت بعضی از طاغوتیها روز عاشورا و شب عاشورا از دربار و مرکز به دهها، مزرعهها و آنجاهایی که متولد شدهاند، برای عزاداری میرفتند. اش و پلوئی هم میدادند و مردم میگفتند: واقعا این چقدر آدم خوبی است! ! غافل از اینکه این فرد در تایید طاغوت پول پیدا کرد و حالا اگر 10هزار تومان هم سنگ مرمر برای فلان مسجد بدهد «لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْه» هیچ اجری ندارد. «وَ مَا خَلَّفَهُ کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ» هر چه از این مال هم به ارث میگذارد، به سوی آتش روانه است.
4- مال حرام در اولاد اثر سوء دارد
در حدیث دیگر داریم: «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّهِ»(کافى، ج5، ص124) مال حرام در بچهها آشکار میشود. کسی که از مال حرام تغذیه کند، مال حرام در فرزندانش اثر میگذارد. «ان اولادکم حسن کسبکم» پیغمبر فرمود: بچههای شما از کاسبیهای شماست. حدیث داریم پیغمبر در حجه الوداع در سال آخر عمرشان جملهای فرمودند که: روزی شما از حلال تقسیم شده است. هرکسی روزی حلال برایش اندازه گیری شده است، منتها بعضی دستپاچه میشوند و به حساب زرنگی به حرام میخورند. کسی که حرام را دید و حرام را گرفت، خدا از حلال برای او کم میگذارد و به او پس گردنی هم میزند. کسی که پرده حیا را پاره کرد و رو به حرام رفت و حرام را گرفت: «فَأَخَذَهُ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَه»(کافى، ج5، ص80) کسی که از غیر حلال پول درآورد. «قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَال» تقاصش را از حلال میگیرند. یعنی بناست شما یک در آمد حلالی داشته باشید، اگر دستپاچه شوید و حرام را بگیرید، خداوند از حلال برای شما کم قرار میدهد. «وَ حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَه» روز قیامت هم پای شما حساب میکند. یعنی اینطور نیست که ما حال صد تومان حرام گرفتیم، خدایا تو هم صد تومان از حلال کم کن. هم صد تومان از حلال کم میگذارم و هم به تو پس گردنی میزنم.
بعضیها در یک کارهایی یک آدمهایی را میگذارند، که توانایی انجام آنرا ندارند. آدم خوبی است، اما عرضه ندارد. یک روایت برای اینهایی که مثلاً میگویند: «مکتبی است، خوب است، حزب اللهی است، خودمانی است» اما عرضه ندارد، پیدا کردم. گرچه نیتش هم بد نیست. با حلال زادههایی که کار بلد نیستند و یا با حزب اللهیهای بی عرضه چه کنیم؟ در این زمینه یک حدیث داریم. به امام صادق(ع) گفتند: فلانی گاهی وقتی جنس میکشد کم فروشی میکند، اما آدم خوبی است و این هم که کمفروشی میکند نه بخاطر اینکه میخواهد بی دین باشد، بلکه حواسش نیست. چنان عاقل و زیرک نیست و خل است. امام فرمود: در عرف مردم به این چه میگویند؟ آیا مردم میگویند این بر جنس کشیدن ناتوان است؟ فرمود: «لاینبغی له ان یکل» حق کشیدن ندارد. گرچه خوب آدمی است، نماز شب او هم ترک نمیشود، اما چون در داد و ستد آن عقلی که باید داشته باشد را ندارد، حق کیل و میزان ندارد. بقول ما طلبهها حسن فاعلی کافی نیست، حسن فعلی هم میخواهد. بعضیها حسن فاعلی دارند، آدم خوبی است، اما کاری که انجام میدهد کار خوبی نیست.
5- به مردمی که میگویند ندارم ببخش، تا خدا به تو ببخشد
یک روایتی دیدم که میفرماید اگر کسی پول ندارد، به او این را مهلت بدهید. پیغمبر فرمود: «من انظر معسرا حاسبه الله حسابا یسیرا» کسی که مهلت بدهد به کسی که ندارد، خداوند روز قیامت حساب او را آسان میگیرد. آخر بعضیها ممکن است نداشته باشند. میگویند: آقا درست است که من امروز باید به شما پول بدهم، اما فعلا چیزی ندارم. چون این شخص با مردم آسان گرفت، خدا هم روز قیامت با ایشان آسان میگیرد. خدا میگوید: تو در دنیا به کسی که گفت: ندارم! گفتی: باشد، مشکلی ندارد! تو هم حال اینجا میگویی: من عبادت خوبی ندارم! همانطور که تو او را بخشیدی، خدا هم تو را میبخشد. کسانی که میخواهند روز قیامت وقتی به خدا میگویند: ندارم! خدا بگوید: اشکالی ندارد، خوش آمدی! در دنیا باید بمردمی که میگویند: ندارم! در صورت درستی و صحت بخشش کنند. البته از این جملات نباید سوء استفاده بشود و کسی که دارد، ندهد. حدیث داریم که اگر کسی داشته باشد و ندهد، هر شبی که میخوابد، مثل دزد سر گردنه میماند. کسیکه پول دارد و به طرف ندهد و او را سر بگرداند، هر شب گویا همان مبلغ را دزدیده است. بنابراین دو طرف باید انصاف داشته باشند.
یکی از سفارشات در مورد برگرداندن معامله است. بعضی از دکانها نوشتهاند، جنس فروخته شده پس گرفته نمیشود. اگر اولش بگویند، طوری نیست. اما مغازههایی که ننوشتند، در صورت امکان باید پس بگیرند. البته بعضی از جنسها را اگر یکبار مصرف کنند، از ارزش میافتد. اما یک سری چیزها، از ارزش نمیافتد. اگر کسی جنسی را خرید و نزد شما آورد و پس داد، اگر شما پس گرفتی، خدا هم روز قیامت گناهان شما پس میگیرد. «من اقال مومنا اقاله الله»
کار و کسب پول دو شاخه دارد: یک شاخهاش صحیح و یک شاخهاش باطل است.
6- هدف در انجام کار مهم است
هدف کار: «مَنْ طَلَبَ [الرِّزْقَ فِی] الدُّنْیَا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَ تَوْسِیعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ»(کافى، ج5، ص78) کسی که دنبال دنیا برود، برای اینکه عفت نشان بدهد. یا زمانی که از او سوال میکنند بگوید: خودم کار میکنم که دستم را نزد این و آن دراز نکنم. طالب دنیاست، اما هدفش این است که میخواهد عفت نشان بدهد. «وَ تَوْسِیعاً عَلَى أَهْلِهِ» دنبال دنیا میرود و میخواهد بر زن و بچهاش توسعه بدهد. خانهشان تنگ است و میخواهد خانهشان را بزرگ کند. خسته شده و میخواهد بچه هایش را یک سفری ببرد. زحمت میکشد برای اینکه زندگیش را توسعه بدهد «وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ» و دنبال دنیا میرود چون میخواهد عطوفت و محبت به همسایه هایش بکند. «لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ» روز قیامت صورت او مثل ماه شب چهارده است و میدرخشد.
«و ان کان یسعی علی ابوین ضعیفین او ذریه ضعافا» یا پدر و مادر پیری دارد و پول پیدا میکند که خرج پدر و مادر را بدهد. یک مشت بچه کوچک دارد، برای خرجی بچهها زحمت میکشد. . . اینها همه در راه خداست. در این طرح نهضت سوادآموزی که روزنامهها هم نوشتهاند، برای تشویق استاد و این که استادها بیشتر به جنب و جوش بیایند و بروند شاگرد بیشتر پیدا کنند، گفتیم: هر کس یکنفر را با سواد کند، 500 تومان تا هزار تومان به او میدهیم. نامههایی برای ما آمده بود که این طرح نهضت سوادآموزی معنایش این است که مردم دیگر برای خدا کار نکنند. گفتم اگر یک معلم برود صد تا شاگرد را باسواد کند که صد تا 500 تومان بگیرد، 30 هزار تومان از این را میدهد داماد میشود و مابقی را اتاق میسازد که خود این برایش آخرت میشود.
7- دنیا و آخرت مربوط به نیت قلبی است
ما یکی از اشتباهاتی که داریم این است که خیال میکنیم هرکس پول بگیرد، دنیاست و هرکس پول نگیرد آخرت است. نه آقا آخرت و دنیا ربطی به پول ندارد. آدم ممکن است پول بگیرد و برایش آخرت باشد، ممکن است پول هم نگیرد و برای دنیا باشد. دنیا و آخرت مربوط به قلب است. این کارهایی که ما میکنیم پوست و ظاهر کار است.
یک روز من مطالعه میکردم. خانواده ما آمد و گفت: خوشا بحال تو! گفتم: چرا؟ گفت: تو چند ساعت مطالعه میکنی و از این چند ساعت مطالعه، یک بحث از قرآن و نهج البلاغه و حدیث درست میکنی و این را در تلویزیون و رادیو میگویی، بعد هم از آن کتاب مینویسی و در همه شهرها مطرح میکنی. پس این چند ساعت بحث تو به همه ایران میرسد. اما من هم چند ساعت عدس پاک کردم واش پختم، خوردی، ظرفها را شستم و تمام شد و رفت. تو خوشبخت چند ساعتت خیرش به همه ایران رسید. ولی کار و اثر کار من تمام شد و رفت. ببین خدا چه جور طرفدار مردهاست و برای ما زنها کم گذاشته است! ! ! این بیان درست است، اما به یک شرط! به شرطی که ما کانال را درست نگیریم. خدا کار ندارد که چه کسی عدس پاک میکند و چه کسی قرآن تفسیر میکند. باید کانال را بگیریم و ببینیم خدا چه میگوید. میفرماید: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات»(تهذیبالأحکام، ج1، ص83) هدف چیست؟ گاهی بنده که قرآن و حدیث مطالعه میکنم، هدفم این است که یک سخنرانی جور کنم و در این شهر و آن شهر یا پول جمع کنم و یا ریاست درست کنم. پس من همین قرآنی که مطالعه میکنم، چون هدفم دنیاست ارزش ندارد. من از بین آیههای قرآن مستقیم به جهنم میروم. اما شما به خیال اینکه من دارم برای اسلام و برای جوانها خدمت میکنم و معلم دلسوختهای هستم، برای من آش میپزی. تو به خیال اینکه من خدمتگزارم آش میپزی و از بین همین عدسها به بهشت میروی. این یک واقعیت است. گاهی ممکن است کسی نجاری کند و از بین چوب و در و کمد و صندلی به بهشت برود و کسی ممکن است از بین صفهای نماز جمعه به جهنم برود. «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات» مغز کار و روح کار نیت کار است. هدف چیست؟ ممکن است کسی کار میکند برای پول در آوردن اما نمیخواهد با این پول عیش کند، میگوید پول گیر بیاوریم که خرج زن و بچه را بدهیم. اگر کسی هدفش امرار معاش زن و بچه باشد، این آخرت است و دنیا نیست.
امیدوارم که روز به روز با اسلام و حقیقت اسلام آشنا بشویم و ان شاءالله روز به روز به اسلام را بتوانیم بشناسیم و عمل کنیم و به تمام قارهها صادر کنیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»