شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ» «السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله». سلام میکنم خدمت عزیزانم، خانمها و آقایان، آنهایی که با اشک و آه و حسرت زائر این روزهای سیدالشهدا هستند. امسال هم این جا ماندن قسمت ما جاماندگان قافله عشق بود. آنهایی که رفتند خوش به سعادتشان، حتماً سلام ما را به محضر سیدالشهدا ابلاغ خواهند کرد و عرض دلتنگی و عرض ادب ما را. خیلی خوشحالیم که امروز هم همراه شما هستیم و در کنار شما، و در محضر حاج آقای قرائتی عزیزمان. سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله. شریعتی: الحمدالله. خدا انشاءالله شما را برای ما حفظ کند. امروز ظاهراً از زیارت اربعین و شخصیت جابربن عبدالله انصاری در بیان حاج آقای قرائتی خواهیم شنید. دعوت میکنم تا پایان همراه ما باشید. با دل و جان بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام قرائتی: در آستانهی اربعین هستیم، با هم یک سلام به امام حسین بخوانیم. «السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله السَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُه». این مسئله جابر بن عبدالله یک نکات مهمی دارد که من بگویم. اول از صفر شروع شد، به میلیونها رسید. اگر نیت خالص باشد این را برکت میگویند. یک زوار تبدیل به چند میلیون زوار میشود. از صفر شروع شد. خدا این کارها را میکند. گاهی وقتها یک کارهای مهمی را میکند. یک پرنده دو سفر کرد، یک پادشاه منطقه مسلمان شد. خدا خواست. شنهای طبس هلیکوپترهای آمریکا را سرنگون کرد، طرح آمریکایی شکست خورد. شکست طرح آمریکایی توسط شنهای طبس بود. پرنده میآید چیزی را زیر خاک میکند، به نسل بشر یاد میدهد که تو هم مرده را خاک کن. گاهی وقتها یک چیز جزئی یک کار کلی میکند.
شریعتی: یک راهی را باز میکند.
حجت الاسلام قرائتی: یک تلفن، یک تشکر، یک تفقد و احوالپرسی، عجب شما هستید، دلش خوش میشود. شاد کردن یک نفر چه اجرهایی دارد. جابر چه کرد؟ یک نفر بود، چند میلیون شد. سکوت را شکست. چون وقتی امام حسین را کشتند تا چهل روز هیچ کس جرات نمیکرد سر قبرش برود. جابر هم یک شخصیتی بود. جابر هفت معصوم را درک کرد. زمان پیغمبر بود، زمان امیرالمومنین بود، زمان حضرت زهرا، زمان امام حسن، زمان امام حسین، زمان امام چهارم تا زمان امام باقر بود. فلذا پیغمبر یک روز گفت جابر، نسل پنجم من باقر است؛ سلام من را به او برسان. این نداها را ببینید. پیغمبر به بچه سلام میکند. بچهای که هنوز متولد نشده است. اینها در کتابها نیست. کسی به نسل پنجم و ششم و هفتماش سلام برساند. تنها بود ولی نترسید. الان کاروان هست، هلال احمر و درمانگاه و پزشک و هتل و رستوران و هواپیما هست. تنها بود ولی نترسید. چشم نداشت، بی چشم زیارت میرفت. نابینا بود. از اصحاب پیغمبر بود. گفتند جزو آخرین اصحاب پیغمبر بوده است، آخرین کسانی که پیغمبر را درک کردند. آخرین اصحاب بود، نابینا بود، تنها بود. گفت بگذارید من بروم، بعداً هم بگویند جابر به زیارت امام حسین آمد و کشته شد، اما راه زیارت را باز کنم. من باید راه زیارت را باز کنم. روایت داریم: «مَن سَنَّ سُنَهٍ حَسَنَه فَلَهُ اَجرَها وَ اجرَ مَن عَمَلَ بِها» یک کسی یک سنت حسنه میآورد. در رادیو تلویزیون کدام شخصی خوش ذوقی کرد گفت بعد از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ»، فرمود با صلوات بر محمد و آل محمد.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
حجت الاسلام قرائتی: میلیونها آدم صلوات میفرستند. این پیشنهاد بود. نمیشود ما هم از این کارها کنیم؟! این کارها را بکنیم. یک راه تازهای را خلق کنیم، منتها صله شخصی و بدعت نباشد. بپرسیم این کار: 1) جایش خالی است، 2) مورد نیاز است، 3) واجب است. یک حرکت این رقمی بکنیم.
شریعتی: یک سنت حسنه به اسم ما ثبت شود.
حجت الاسلام قرائتی: بله. ما قبلاً دعا که میکردیم میگفتیم خدایا، آبروی ما را نزد پیغمبر و اهل بیت حفظ کن. این برای قدیم بود. انقلاب که شد دعای ما عوض شد، گفتیم خدایا آبروی ما را نزد شهدا نریز. بعد مسئله نماز که پیش آمد دیدیم بعضی از ما نزد شاه عباس هم آبرو نداریم، نه نزد محمد و آل محمد. یعنی شاه عباس از گور بیاید بیرون بگوید من این همه کاروانسرا در جاده امام رضا و کربلا ساختم، قطار هم نداشتم، با یابو و قاطر، بودجه نفت هم نداشتم. تازه آن زمان که شاه عباس کاروانسرا را راه انداخته است سالی چند نفر به کربلا میرفتند. الان میلیونی امام رضا زوار دارد. من یک جا سخنرانی کردم، جمعی از مسئولین هم بودند. گفتند خدایا روز قیامت آبروی ما را نزد شاه عباس نریز. او میگوید ما کاروانسرا ساختم، شما حزب اللهیها با داشتن نفت و قطار یک زائر سرای خوب نساختید. روز قیامت چه بگوییم. این حرف ظاهرش متلک و شوخی بود ولی اثر گذاشت. صدها مسجد در جادهها ساخته شد. از جزئی میشود کلی ساخت.
شریعتی: بله، کار خودش را میکند
حجت الاسلام قرائتی: گاهی وقتها یک کبریت به گاز وصل میشود روشن میشود. گاز که روشن شد غذا پخته میشود. غذا هم به انسان وصل میشود، انسان هم به خدا وصل میشود، برای کارهایی که قصد غربت دارد. کبریت به گاز وصل شد، گاز به غذا وصل شد، غذا به انسان وصل شد، انسان به خدا وصل شد. ببینید این تا کجا رفت. مسئله جابر این گونه شد. یک نفر بود ولی چند نفر شد. آخرین اصحاب پیغمبر، نابینا، تنها، در زمان خفقان، خط شکنی کرد که برود راه را باز کند. این مقام جابر است. هدیه روح جابر هم یک صلوات بفرستید.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
حجت الاسلام قرائتی: جابر کاروان نداشت ولی همهی کاروانها بعد از جابر راه افتاد. این خودش کاروان نداشت ولی کاروان راه انداخت. جهاد سازندگی را «سنگرسازان بی سنگر» میگفتند. جهاد سازندگی در جبههها خودشان جا ندارند ولی برای رزمندگان سنگر میسازند. کسی که کاروان ندارد ابتکار همهی کاروانها را به عهده گرفت. مفسر قرآن بود، جلسه حلقه درس داشت. این مهم است. راوی حدیث ثقلین جابر بود. حدیث غدیر را جابر نقل کرد. البته دانه درشتها نقل کردند منتها جابر شیعه و سنی ندارد، همه او را قبول دارند. شاهد غدیر خم بود. خیلی است که از زمان غدیر خم باشد تا زمان امام باقر. چه امر با برکتی داشت. اذیت شد. مس داغ کردند و این انگشتهایش را با مس داغ سوزاندند. شکنجه شد. یک باز امام باقر به جابر فرمود که آخر عمر شماست، وصیتی داری بگو. جابر از امام باقر پرسید شما از کجا میدانید. گفت چون من امام باقر هستم، علم غیب دارم. اگر وصیت داری زود بگو. ایشان وصیت کرد و فوری مُرد. پدرش در احد شهید شد، فرزند شهید هم بود.
شریعتی: عبدالله انصاری.
حجت الاسلام قرائتی: بله. این جابر بود. در چند جبهه شرکت کرد. رزمنده ومجاهد بود. چون ما میگوییم یک پیرمرد نابینا کربلا رفته است. این گونه نیست. پدرش شهید شده، از صحابی جلیل القدر بوده است. مسئله زیارت خیلی به ما درس میدهد. زیارت یعنی آدم میرود کنار امام میگوید تو که هستی، من که هستم. «اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاه» من گواهی میدهم که تو نماز را به پا داشتی. یک رکعت نماز تو بهتر بود. دو رکعت نماز در عمرمان با توجه خواندیم؟! امام بعضی شبها هزار رکعت نماز با توجه میخواند. ما کل عمرمان یک رکعت نماز با توجه نداریم. او یک شب هزار عبادت با توجه، ما کل عمرمان یک رکعت با توجه نمیخوانیم. زیارت یعنی راست آینه ایستاد. کم و زیادش هم قبول نیست. گاهی وقتها یک چیز کم قبول میشود. پولهایی از خمس و زکات جور کردند که ببرند به امام کاظم بدهند. یک خانمی به نام شطیطه بود، یک درهم داد گفت این را به امام کاظم بدهید. وقتی پولها را به امام کاظم دادند امام کاظم فرمود آن یک درهم را به من بدهید. گفتند یک درهم است! فرمود آن یک درهم را به من بدهید. بعد امام کاظم فرمود به شطیطه بگویید شما چند روز دیگر از دنیا میروی، این پارچه را بگیرد کفن کن، من هم که امام کاظم هستم هر کجا باشم برای نماز تو میآیم. مهم نیست چقدر باشد، مهم این است به چه نیتی باشد. بعد زیارت آگاهی بخش است. در زیارت اربعین یک جمله است که میگوید خون دادید تا مردم از حیرت و جهالت بیرون بیایند. یعنی برای بیرون آمدن مردم از جهل و حیرت، کتابخانه و اینترنت و کامپیوتر نیاز نیست. افرادی که خون میدهند، با خون آنها مردم از جهالت بیرون میآیند. بنی صدر چند میلیون رای داشت، به رای خود هم مینازید. مرحوم دکتر بهشتی میخواست طرفداران بنی صدر را یکی یکی با آنها صحبت کند تا اینها از رای برگردند. 11 میلیون دغدغه ببینید چقدرمیشود. یک انفجارحزب جمهوری که دکتر بهشتی تکه تکه شد، فردا صبح همهی مردم نظرشان برگشت. خون داد، مردم از حیرت بیرون آمدند، مردم بصیر شدند. گاهی وقتها انسان با خونش یک کاری میکند، گاهی افراد با بچههایشان، با خانوادهشان، با ثروتشان. یک کسی بخواهد کاری کند راهش را پیدا میکند، راه را باز میکند. من این را اخیراً یک جایی گفتم. حالا کجا بود نمیدانم، شاید تلویزون بود. یکی از علما میدید در یک منطقه زباله میآورند. هر چه سفارش کرد که مردم این جا زباله نریزید مردم گوش نکردند. آخر وصیت که کرد گفت این زبالهها را دفن کنید. وقتی مرد این زبالهها را برداشتند و مقداری هم خاک برداشتند و زبالهها را زیر این گذاشتند. زمین صاف شد و پاک شد. بعد هم آن جا کتابخانه شد و یک سالنی شد. گفت من با وصیتم میتوانم زباله را به یک سالن تبدیل کنم. یعنی اگر افرادی بخواهند کاری انجام دهند خدا راه را نشان میدهد. این آیه: «وَالَّذینَ جاَهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» را ما ساده میگیریم. اجازه دهید من به عنوان معلم قرآن یک مقدار این آیه را باز کنم، ببینید چه دری در این آیه است.
شریعتی: بفرمایید.
حجت الاسلام قرائتی: «جاَهَدُوا فینا» یعنی کسانی که در راه خدا جهاد کردند، تلاش کردند. فعل ماضی است. یعنی در گذشته یک کار خیری کرده است. تاکید هم ندارد، نه در «جاَهَدُوا» تاکید هست و نه در «فینا». در راه ما جهاد کردند؛ تاکیدی در این نیست. اما جمله بعد ببینید چقدر زور دارد. میگوید: «لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا». لام یعنی قطعاً. «إنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر». لَ یعنی حتماً. میگوید تو اگر برای خدا قیام کنی، قطعاً «لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا». فعل مضارع است. یعنی قطعاً در طول تاریخ تو را کمک میکنم. تو یک قدم برای خدا بردار، من تا آخر عمر به تو کمک میکند.
شریعتی: بقیهاش با من.
حجت الاسلام قرائتی: «جاَهَدُوا» ماضی است، «لَنَهدِیَنَّهُم» مضارع است. نون تاکید هم دارد. لام برای تاکید است، فعل مضارع برای استمرار است، نون مشدد هم برای تاکید است. یعنی یک قدم برای خدا بردار قطعاً قطعاً خدا به تو کمک میکند. افرادی که توفیق دارند چه کردند، چه دسته گلی آب دادند. دسته گل به معنای منفی میگویم.
شریعتی: کجا را درست کرده است.
حجت الاسلام قرائتی: بله. قرآن در سورهی انسان یک قصهای را نقل میکند. میگوید ما به این آدمها 16 مورد میدهیم. امام حسن و امام حسین دو بچه کوچک بودند مریض شدند، پیغمبر (ص) با اصحاب عیادت آمدند، به حضرت علی پیشنهاد کردند که نذر کن برای سلامتی بچهها روزه بگیر. حضرت نذر کرد، حضرت زهرا سلام الله علیها نذر کرد، بچهها خوب شدند، بنا شد روزه بگیرند. سه شب روزه گرفتند. شب اول رفتند افطار کنند در را زد، یتیم بود. شب دوم در زدند، مسکین بود. شب سوم در زدند، اسیر بود. سه شب را با آب افطار کردند. این مهم نیست. الان هم یک نفر به نانوایی میگوید به حساب من نان مجانی بدهید. به یک حلیم فروش میگوید آقا شما دیگ حلیم از مردم پول نگیر، پولش با من. میشود این کار را کرد. اما میگوید: «لَا نُریدُ مِنکُم جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا». «لَا نُریدُ» اراده برای قلب است. قلب ما فکر پول نیست. از طرفی با زبان هم حرف نمیزنیم؛ «لا اَسئَلُکُم اَجرا». «لَا نُریدُ» و «لا اَسئَلُکُم»؛ یعنی نه در دل نیت پول کردند و نه به زبان حرف پول میآوردند. این اخلاص مهم است. میگوید پس حالا برای چه بود؟ «إنَّا نَخَافُ مِن رَبِّنَا یَومًا عَبُوسًا قَمطَرِیرًا» ما به فکر قیامت هستیم. اول آیه میگوید: «لَا نُریدُ مِنکُم جَزَاءً». در آیه 15-16 مورد را میگوید. میگوید: «جَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّهً حرِیراً» لباس ابریشمی، «زَمهَرِیرًا»، «زَنجَبِیلًا»، «لَا یَرَونَ فِیهَا شَمسًا وَ لَا زَمهَرِیرًا». سوره انسان 15-16 مورد دارد. میگوید حالا که برای خدا جانتان را به اسیر و یتیم دادید 15 تا تحویل بگیرید. آخر 15 مورد چه میگوید؟ میگوید: «إنَّا هَذَا کَانَ لَکُم جَزَاءً». اول آیه میگفت «لَا نُریدُ مِنکُم جَزَاءً»، آخر آیه میگوید «إنَّا هَذَا کَانَ لَکُم جَزَاءً». اول آیه گفت «لَا شُکُورًا»، آخر آیه میگوید «مَشکُورا». خیلی قشنگ است. این هنر ریتم آیه و مهندسی آیه است. قرآن یک لغت دارد که لغت لغت معنا میکند، بعد لغتها را که کنار هم میگذارید یک معنا دارد، بعد در کل آیه را که نگاه میکنید یک معنای دیگر از آن درمیآید. اینها هر کدام در جای خودش است.
شریعتی: «لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» تو باید حرکت کنی.
حجت الاسلام قرائتی: ما اگر یک قدمی برداریم، بچههایمان را اسم اهل بیت بگذاریم. حدیث داریم کسانی که اسم بچههایشان را از اهل بیت میگذارند، صادق، باقر، رضا، تقی، جواد، احمد، محمود، فاطمه، زهرا. حدیث داریم، از خودم نیست. اگر کسی این مقدار با ما رابطه داشته باشد که اسم بچههایش را از ما بگذارد، همین مقدار روز قیامت به دردش خواهد خورد. حالا اطاعت کند و معرفتش کامل شود که دیگر هیچ. رابطهی ما رابطهی سیاسی باشد؛ یعنی هر چه امام گفته است گوش دهیم. «سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم» هر چه شما گفتید، «وَ حربٌ لِمَن حارَبَکُم» هر جا شما نباشید من هم نیستم. من تابع شما هستم. این بیعت است. اصلاً بعیت از بیع است، یعنی خرید و فروش. بیعت یعنی با امام معامله میکند، میگوید من در خدمت شما هستم، شم هم کارهای من را جهت دهید که خالص باشد. معامله میکند. دستمان را در دست امام معصوم میگذاریم، آنها ما را هدایت میکنند. چه چیزی از ما میگیرند؟ عبادت ما را میگیرند، سعادت به ما میدهند. لذا بیع است. بیعت از بیع است.
شریعتی: یک چیزی میدهی، یک چیزی میگیری.
حجت الاسلام قرائتی: من توانم را در اختیار شما میذارم، شما هم سعادت من را قرار دهید. چون مهم رفتن نیست، مهم این است که کجا میرویم. گاهی یک قطار تند میرود، گاهی هم راننده قطار را عوض میکنند قطار را تندتر میبرد، بهتر میبرد. گاهی هم به قول یکی از رفقا، میگفت کسی سرش را از پنجره در بیاورد بگوید کجا میرویم، این قطار کجا میرود. یا چند واگن اضافه شود، چند کوپه اضافه شود، با چه سرعتی برود. کجا میرود. الان باید آموزش و پرورش ما در این فکر باشد که ما کجا میرویم، به این بچهها چه چیزی یاد دادیم، حالا که دیپلم گرفته است چه هنری دارد، دانشگاه چهار سال چه چیزی یاد گرفتند.
شریعتی: همین سوال اساسی این روزها «فَأینَ تَذهَبُون».
حجت الاسلام قرائتی: «فَأینَ تَذهَبُونَ». انواع آیهها میگوید کجا میروید. مهم این است که نگاه کنیم کجا میرویم. این همه پول خرج کردید این مسجد را ساختید، چند نفر نماز میخوانند؟ شما این مسجد را میتوانستید 10 مسجد بسازید. برای چه مسجدهای میلیاردی میسازید. مسجد ساده و کوچک باشد. من دستخط امام خمینی را دیدم که نوشته بود مصلای تهران را بزرگ و محکم بسازید، بدون هیچ گونه تزئینات. این دستخط امام خمینی بود. ما گفتیم نه. مصلای فلان کشور این گونه است، از اینترنت عکسها را نگاه کردیم، در خاورمیانه مشابه نداشته باشد. همواره خاورمیانه خاورمیانه کردیم، بعد هم دیدیم که یک چیز ساختیم که کارخانه پنیر راه افتاد، کارخانه شیر راه افتاد، همه چیز راه افتاد، فقط مصلی راه نیفتاد. ما در دنیای خیال هستیم. ما نیاز به الگو داریم. اگر به خودمان واگذار کنیم هر کسی یک کاری میکند. میگویند در صورت بدعت کننده حق ندارید بخندید. سلیقهای را در دین میگذارد، این جزو دین میشود. باید از اول جلویش را بگیریم. حتی یک کلمه میخواستند اضافه کند امام مچشان را گرفت، گفت کجا میروید. گفت این دعا را بخوان: «یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَ الاَبصار». گفت باشد میخوانم. این کلمه ابصار را هم اضافه کرد. یعنی بصیرت. تو دلها را عوض میکنی، چشمها را عوض میکنی. امام فرمود ابصار را من نگفتم، آن چیزی که من یاد دادم گفتم «یا مُقَلِّبَ القُلوبِ».
شریعتی: ابصار نداشت.
حجت الاسلام قرائتی: باز امام به یک کسی یاد داد گفت این را بگو: «یُحیی و یُمیت و یُمیتُ وَ یُحیی» خدا زنده میکند، خدا میمیراند. گفت بله درست است، ولی من گفتم «یُحیی و یُمیت و یُمیتُ وَ یُحیی» من گفتم. «المُتِقَدمُ لَهُم مَارِق وَ المتَأخرُ عَنهُم زَاهِق». در زیارت میخوانیم که اگرکسی از تو جلو بیفتد درست نیست، عقب هم بیفتد درست نیست. با هم باشید. در قرآن سه کلمه آمنو داریم: «آمَنُوا بِه»، «آمَنواُ لَهُ»، «وَ الَّذینَ مَعَهُ». یعنی ایمان به پیغمبر، ایمان به نفع پیغمبر یا با پیغمبر بودن. همراه باشیم، از او جدا نشویم. این مسئله مهمی است. میرویم مشهد، میرویم کربلا. آنهایی که میتوانند بچههایشان را ببرند. بچهاش را رها کرده، خودش هر سال کربلا و مشهد میرود. دخترش را بدون شوهر رها کرده است، پسرش را بدون زن رها کرده است. آن چیزی که مهم است ازدواج این است. حدیث داریم امام یک افرادی را که میدید وقتی از قیافهاش خوشش میآمد و میدید که هم سالم است، هم جوان است، هم رشید است. میپرسید شغل هم داری؟ اگر میگفت نه امام صورتش را برمیگرداند، میگفت: «سَقَطَ عِینی». امام میگفت ناراحت شدم، چرا. تو جوان هستی، باید یک هنری داشته باشی. خیلی از جوانهای ما بی هنر هستند. این مشکل اجتماعی ما است. بارها گفتم اگر زنده باشم باز هم خواهم گفت. چوب سفت را میزنند تا بشکند. من ده دفعه تبر زدم نشکست. اگر تبری زدید نشکست نه تبر را دور میاندازید، نه چوب را دور میاندازید. میزنید تا بشکند. میگوید من 20 بار دکتر رفتم ولی بچهام خوب نشد. بچه را ول میکند؟ 21 دفعه میرویم، 22 دفعه میرویم. امر به معروف باید به نتیجه برسیم. اگر دیدید به نتیجه نرسیدید باید تکرار کنید. چقدر در قرآن برای این تکرار آیه داریم. «صَرَفنا» یعنی تکرار کردیم، «وَصَّلنا» یعنی تکرار کردیم، «تَترا» یعنی پی در پی پیغمبرها را آوردیم.
شریعتی: چه چیزی را شما فرمودید تکرار کردید که هنوز نشده است؟
حجت الاسلام قرائتی: همین مهارت. البته یک «حرفهای شو» در تلویزیون سر و کلهاش پیدا شده است. بد نیست، فضاسازی کار خوبی است. اما این که میگویند ما دیپلم میگیریم که هنر داشته باشیم. سرباز دو سال در سربازخانه باید یک هنر یاد بگیری. هنر یاد گرفتی مرخصی، و الا باید بایستی تا یاد بگیری. پیغمبر ما از آدمهای کافر استفاده میکرد. یک کافر را در جنگ گرفتند و اسیر کردند. حضرت فرمود باسواد هستی، 10 نفر از این مسلمانان که سواد ندارند با سواد تا آزادت کنم. یعنی باید استفاده کنیم. لیسانس دارد بی مهارت است، فوق لیسانس، فوق دیپلم. لااقل شغل پدرش را یاد بگیرد. پدرت نجار است میتواند کاری کند، تو از شغل پدرت که میتوانی استفاده کنی. دیگر کارگاه نمیخواهد. چون ما گاهی وقتها میگوییم بودجه میخواهد، تجهیزات میخواهد، سرمایه میخواهد، وسیله میخواهد. یعنی آن قدر میگوییم میگوییم تا نشود. میگویند چرا مکه نمیروی، میگوید خانهام آپارتمان است، فلان است. من خودم با یک کسی طرف شدم خیلی وضع مالیاش خوب بود. هر چه به او گفتم گفت من نمیتوانم مکه بروم، واجب الاحج نیستم. گفتم میدانی چقدر ثروت داری. میترسم بگویم معلوم شود که کیست. گفت من واجب نیست. بالاخره من از او ناراحت شدم. وقتی میخواست بمیرد به مریدانش وصیت کرد، بعد از فوتش رفتند برایش حج خریدند. میگوید اگر مکه بروم باید سوغاتی بیاورم، چون نمیتوانم سوغاتی بیاورم پس مکه نمیروم. من بخواهم عروسی بروم باید گوشواره داشته باشم، گوشواره نداشته باشم عروسی نمیروم. گوشواره یک چیز کمال است، ولی بدون آن هم میشود عروسی رفت. ما مکه را به خاطر سوغاتیاش میرویم، مصلای تهران را به خاطر این که میخواهیم در خاورمیانه مشابه نداشته باشد این گونه میسازیم. یعنی فرع را گرفتیم، چیزهای اصلی را فراموش میکنیم.
شریعتی: از بدعت و زیارت به این جا رسیدیم
حجت الاسلام قرائتی: ما گم میشویم. الگو میخواهیم. شما با خانواده به مشهد میروید، به آنها میگویید اگر گم شدید به این جا بیایید.
شریعتی: یک جایی قرار میگذاریم.
حجت الاسلام قرائتی: ما زیارت امام یعنی گم میشویم. آن کسی که بنده صالح است. «آتَ زَکات» این است، «اَمَرتَ بِالمَعروف» این است. امام حسین با خون خودش و با قیام خودش رژیم بنی امیه را عوض کرد. امام سجاد و زینب کبری سلام الله علیهما با سخنرانیهایشان رژیم را عوض کردند. مسئله زیارت مسئله مهمی است. آداب و رسوم نیست. مثل سیزده بدر یا تحویل سال یک چیز تشریفاتی یا حالا فرض کنیم ملی نیست. یک چیز انسانی است، اثر تربیتی دارد. شما وقتی به آینه رسیدید اثر تربیتی دارد، میگوید این جا سیاه است، این جا درست نیست. زیارت این است که در مقابل امام بایستی ببینی او کیست، تو چه کسی هستی. او از همه چیز گذشت، تو از نمازت نمیگذری. او از همه چیز گذشت، تو از زکات نمیگذری. تو با خواهر قهر هستی و آشتی نمیکنی. حالا خواهرت یک کلمه غلط گفت، دو خواهر باید قهر باشند؟ گذشت از خواهر را نداری. روز فتح مکه مردم مکه دور پیغمبر جمع شدند گفتند ما تو را اذیت کردیم. شکنجه، اسارت، توهین، مجنون؛ هر چه توانستیم به تو ضربه زدیم. حالا امروز مکه دست توست، میخواهی با ما چه کنی. گفت برادرم یوسف با برادرانش چه کرد؟ گفتند همه را بخشید. پیغمبر فرمود من هم همهی مکه را یک جا بخشیدم. ما امت پیغمبر هستیم، پیغمبر ما 13 سال زجر کشید یک مرتبه یک شهر را بخشید. تو خواهرت را نمیبخشی؟! پسر عمه، پسرخاله، فامیل، همسایه؛ ببخش. برو ببین آنها چه کسی هستند، تو کجا هستی. از امام هم جلو نیفتیم. ماه رمضون بود، نباید روزه میگرفتند چون مسافر بودند. یک نفر گفت من احتیاطاً روزه میگیریم. حضرت رسول آب را برداشت گفت مردم ببینید من پیغمبر شما هستم، الان هم ماه رمضان است ولی چون مسافر هستیم نباید روزه بگیریم. پیغمبر آب خورد ولی او گفت من احتیاطاً آب نمیخورم. اینها خیلی مهم است.
شریعتی: اینها همان جلو افتادن است.
حجت الاسلام قرائتی: «وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِّداءُ عَلَی الکُفار» یعنی با پیغمبر باشید. و السلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: و علیکم السلام. آخرین باری که شما کربلا رفتید چه زمانی بوده است؟ به نظرم خیلی وقت است نرفتهاید. میخواهم کیفیت زیارت شما را بدانم، یا خاطرهای بگویید. چون سفرهای شما سرشار از لطافت است، خاصه سفرهای زیارتی.
حجت الاسلام قرائتی: زیارت اصلی حال است. من بعضی موقعها زیارت که میروم یک جای خوب که پیدا میکنم تکان نمیخورم. مردم میآیند نگاه میکنند که پاشو من هم دو رکعت نماز بخوانم.
شریعتی: این جا خوب است، باید بنشینم.
حجت الاسلام قرائتی: در حالی که اگر بلند شود برود و او نماز بخواند خدا آن چیزی که شما میخواهید به شما میدهد. تو بده، به تو میدهند. این بنده خدا میخواهد نماز بخواند شما رفتید جا خشک کردید. گاهی وقتها آدم باید زیارت را کوتاه کند. بچه گریه میکند، یا… . پدر من به من میگفت کوچک بودی تو را کربلا بردیم. گفتیم زیارت امام حسین برویم. گفتی نه برویم خیابان. گفتیم پس امام حسین؟ گفتی انشاءالله امام حسین نباشد. در دنیای بچگی گفتم. یک آیه داریم که میگوید وقتی طرف ضعیف است تو هم کوتاه بیا. «عَلِّمَ أنَّ فِیکُم ضَعفاً». وقتی خدا میداند که شما نمیتوانید کوتاه میآید. «خَفَّفَ» تخفیف بده. به چه کسی؟ به چه چیزی؟ گاهی وقتها میخواهد همه دعاها را بخواند. یک حدیث داریم. مثلاً امام جواد شب جمعه این دعا را خوانده است، امام کاظم هم آن دعا را خوانده است، مرحوم شیخ عباس قمی هم همه را یک جا آورده است. آن وقت شما میخواهید همه را بخوانید. یک مورد را انتخاب کنید. و بعد هم بچهها را باید با زیارت آشنا کنیم، کمالات اینها را بگوییم. در هر خانهای باید یک کتاب از حضرت مهدی باشد. این یک مسئله است. دختران ما یک کتاب راجع به حضرت زهرا بخوانند. وقتی دختر مسلمان تحصیلاتش خوب است ولی یک کتاب از حضرت زهرا در خانه نداشته باشد. اسم یکی یا دو تا از بچههایمان را از اهل بیت بگذاریم. خودمان را این گونه وصل کنیم. یک کسی به امام رضا گفت نمیشود به ما یک دعا کنید. امام رضا فرمود تو فکر میکنید ما تو را دعا نمیکنیم. مرتب به شما دعا میکنیم. به امام رضا گفت التماس دعا، یک دعای خصوصی به من و خانمم کنید. امام رضا فرمود فکر میکنید دعایتان نمیکنم؟! به خدا قسم ما شما را فراموش نمیکنیم. این خیلی مهم است که امام زمان من را فراموش نکند ولی من او را فراموش کنم. بی انصافی است. ما مثلاً 4 ساعت، 5 ساعت، پای تلویزیون مینشینیم فیلمهای شرق و غرب را نگاه میکنیم، اما 5 دقیقه میخواهیم نماز بخوانیم حال نداریم. رابطهی ما با اهل قرآن باید بیش از این شود. چند نفر را سراغ دارید که معلم خصوصی برای فیزیک و شیمی بچهاشان گرفتهاند؟
شریعتی: خیلی.
حجت الاسلام قرائتی: پول به مدرسهی غیر انتفاعی میدهند، پولهای سنگین میدهند که بچهشان در کنکور قبول شود. این دیپلمهایی که ما میدهیم فقط به درد دانشگاه رفتن میخورند. هیچ مشکلی را حل نمیکنند. سوال: آیا این دیپلم را که گرفتی، حالا مدرسه غیر انتفاعی و خصوصی، غیر از این که یک پله برای کنکور است چه مشکلی را حل میکند؟ باید بنشینیم یک سری اطلاعاتی را که به درد نمیخورد بیرون بریزیم، به جای آنها یک مهارتهایی بیاوریم. باید خاک باغچه را عوض کرد.
شریعتی: انشاءالله نوسازی کنیم کل این اوضاع و احوالی که یک وقتهایی خودمان ساختیم و خودمان هم درگیرش شدیم. خیلی از شما ممنون و متشکرم. انشاءالله راه زیارت باز شود، زیارت کربلا، زیارت مکه، زیارت نجف اشرف، سامرا، کاظمین، قم. انشاءالله که بهترین جاهای روی زمین رزق و روزی همهمان شود و نصیب ما شود. ما هجدهم هر ماه قمری هم یک قراری داریم. طرح فرزندان غدیر که خیلی از اهالی خوب سمت خدا با آنها آشنا هستند و اتفاقات خوبی هم افتاده است. گزارش سالگرد این طرح را خدمتتان ارائه کردیم. فرزندان نازنینی با همت و مشارکت همهی اهالی خوب سمت خدا، هموطنان عزیزمان، متولد شدند و قرار گذاشتیم که هجدهم هر ماه هم یادآوری کنیم. میتوانید به سایت ما مراجعه کنید، طرح فرزندان غدیر، کارهای مثبتی که انجام شده است، پیشرفتهایی که داشتیم. منتها به خاطر بزرگی این کار و حجم این کار ما همچنان نیازمند یاری خیرین عزیز هستیم. مردم عزیز و نازنیمان یک یاعلی بگوییم و انشاءالله طرح فرزندان غدیر را باز هم در ادامهی راه همراهی کنیم و انشاءالله همراه شویم. صفحه 304 قرآن کریم را دوستانم تلاوت میکنند. این نکتههای قرآنی که قبل از تلاوت قرآن هم شما میبینید، نکتههای نابی از تفسیر نور مفسر عزیز و نازنینمان حاج آقای قرائتی است که الحمدالله امروز هم خدمتشان هستیم. دوستان زیادی هم از این کار استقبال کردند، یادداشت میکنند و انشاءالله که آمر به تعالیم قرآن کریم هم باشیم. آیات سوره کهف را از صفحه 304 قرآن کریم به اتفاق بشنویم. برمیگردیم، اشاره قرآنی را حاج آقای قرائتی خواهند فرمود و انشاءالله حسن ختام برنامه امروز ما خواهد بود. بازمیگردیم با احترام همراه شما و در کنار شما. بفرمایید.
شریعتی: سلام به همهی عزیزانی که با ما همراه هستند و دارند این برنامه را میبینند، بعداً این برنامه را از طریق فضای مجازی دنبال میکنند. انشاءالله که همه در همه حال زائر سیدالشهدا باشیم و خوش به حال آنهایی که در مسیر نجف تا کربلا به شوق دیدن مزار و مصجع شریف سیدالشهدا و حضرت اباالفضل العباس و بین الحرمین عازم هستند انشاءالله برای ما و همهی مخاطبان عزیزمان هم دعا کنند و نایب الزیاره باشند. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای قرائتی خواهند فرمود و انشاءالله خداحافظی میکنیم.
حجت الاسلام قرائتی: این صفحه یک آیهای دارد. میگوید به شما بگویم زیانکارترین افراد چه کسانی هستند. آیه عجیبی است. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا» به مردم بگو خبر بدهم شما را که اخسر کیست. اخسر یعنی خیلی خسارت زده است. چون خسارت سه رقم داریم: خاسر داریم یعنی زیانکار، خسران و مبین داریم یعنی زیانکار، اخسر هم داریم. میگوید بگویم در همهی زیانکاران چه کسی زیانش از همه بیشتر است. میگوید: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» در دنیا کارهایش پوچ شده است، «وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» خیال میکند کارش درست است.
شریعتی: فکر میکنی که داری کار درست انجام میدهی.
حجت الاسلام قرائتی: بله. این کارهای ما اول عبادت است یا نه. یعنی خدا گفته است. بر فرض خدا گفته است خالص است یا نه غیر خدا در آن است. چون گاهی غیر خدا در آن است. گاهی میخواهد نماز بخواند ولی میگوید بروم آن جا بایستم که دوربین من را نشان دهد. پس آن نماز باطل شد چون جلوی دوربین رفتی که دوربین ببینند. یا نماز میخواند ولی میگوید اول وقت بخوانم تا ایشان بگویند این نمازش را اول وقت میخواند. یعنی برای مردم انجام میدهم. گاهی یک کاری برای غیر خدا انجام میدهد. هر جای آن برای غیر خدا باشد باطل است. هر جا را ببری طرف در چاه افتاده است، حالا دهم باشد، هشتم باشد، مهم نیست. مهم این است که تیغ زدی میافتد. ما یک وقتی در یک سفری سوار هواپیما شدیم، یادم نمیآید کجا بود. همه را پیاده کردند. گفتیم چه شده است. گفتند یک موش در هواپیما رفته است، یا سوسک. گفتیم این همه آدم را به خاطر یک موش پیاده کردید؟! گفتند بله، این موش یک سیمی را بجود ممکن است رابطه خلبان با این جا قطع شود. از این موشها در زندگی ما هست. میآید اخلاص را میجود. این اخلاص را میجود، رابطه ما با خدا قطع میشود. آن وقت رکوع و سجود میکنیم. این مسئله مهمی است که آدم فکر کند کارش درست است. به امیرالمومنین میگویند خیلی زحمت میکشی، میگوید نمیدانم قبول است یا نه. و الله قسم اگر بدانم یک کارم قبول است این قدر خودم را به زحمت نمیاندازم. مثلاً در این سیلی که آمد، در این زلزلهای که شد، در این کرونا که پیش آمد، در این فقر و مشکلات معیشت، افرادی هستند که هیچ تکانی در زندگیشان نیفتاد. خریدشان همان خرید قبلی است، خوراکشان همان خوراک قبلی است، پوشکشان، سفرشان، تفریحشان، همان قبل است. اصلاً انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. در دنیای خودش میگوید این عوض آن، این عوض آن. قرآن میگوید به شما بگویم که زیانکارترین افراد کسی است که کارهایش ثبت نمیشود. من الان پشت دوربین هستم، به من میگوید آقای قرائتی شما با تلویزیون با مردم حرف بزنید. من یک چیزهایی آماده کردم و گفتم، بعد میگوید ببخشید ضبط نشد. یعنی این مرده که گریه میکنید جنازه این جا نیست، جای دیگر است. تو سر قبری گریه میکنی که مردهای در آن نیست. قبر خالی است. واقعاً خیلی مهم است آدم یک عمری خیال کند کسی است، آخر ببینید این گونه نیست. من بارها این را گفتم که روز قیامت به من بگویند آقای قرائتی تو چه کردی. میگویم من یک عمری با کم و زیادش در تلویزیون بودم. میگویند غلط کردی. غلط کردم؟! تو یک سال رفتی قسمت گاوپرستان هندوستان، آن جا ساکن میشدی. اگر 40 سالی که در تلویزیون بودی یک سفر به آن جا میکردی و ساکن میشدی شاید جمعیت زیادی از گاو پرستان را به سمت خداپرستی دعوت میکردی. تو غلط کردی در تلویزیون بودی. حدیث داریم روز قیامت یک عده میگویند ما قرآن میخواندیم، خدا میگوید دروغ میگویید، قرآن خواندی چون صوتت خوب است. یک عده میگویند ما جبهه بودیم، خدا و فرشتگان میگویند دروغ میگویی، جبهه رفتی که بگویند فلانی شجاع است. یک عده میگویند پول در راه خدا دادیم، میگوید نه دروغ میگویید. پول دادید که بگویند فلانی سخاوت دارد. برای خدا نبود. فلذا آیه آخر این سوره هم میگوید: «فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ» اگر امید به خدا دارید باید دست به یک کاری بزنید. ما امید نداریم. انتظار هم همین گونه است، ما منتظر امام زمان هستیم. شما شب هم منتظر خورشید هستید ولی تاریکی مینشینید. درست است، منتظر خورشید باش ولی بلند شو یک چراغی روشن کن. زمستان هم منتظر این هستیم که هوا معتدل شود، گرم شود. آیا در زمستان در خانه میلرزی؟ بلند میشوید یک بخاری، کرسی، روشن میکنید. انتظار خورشید این نیست که در شب در تاریکی بنشینیم. انتظار هوای گرم معنایش این است که بنشینیم یخ کنیم؟ منتظر خورشید هستیم، منتظر هوای معتدل هم هستیم، اما هم چراغ را روشن میکنیم و هم کرسی را روشن میکنیم. معنای انتظار امام زمان این نیست. بعضیها به حساب این که من سید هستم. سیدی کافی است؟ خدا آن قدر بنده دارد. یک کسی نمازش غلط بود، به او گفتند نمازت غلط است. گفت برو دنبال کارت، خدا آن قدر تارک الصلاه دارد که الان بر سر نماز من دعوا میکنند. او میگوید بده من به آسمان ببرم، او میگوید بده من به آسمان ببرم. ما در دنیای خیال هستیم. مسئله خیال مهم است. خدایا تو را به آبروی هر کس که نزد تو آبرو دارد، تمام انبیا و اوصیا، و تو را به آبروی محمد و آل محمد قسمت میدهیم ما را از اینهایی قرار نده که خیال میکنند خوب هستند، کارشان درست است، روز قیامت پرده که کنار میرود میبینند هیچ چیزی نیستند. پوچ هستند. خدایا ما را خیالگرا قرار نده.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم از شما حاج آقای قرائتی. این روزها روزهای زینب کبری سلام الله علیها است. «السُّلامُ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَّبُور». به تعبیر حاج آقای میرباقری قافلهی عشق به فاقله سالاری حضرت زینب کبری و امام سجاد با چهل منزل اسارت و مصیبت راه اربعین را، راه کربلا را، راه زیارت را، برای همهی ما باز کردند.
تو زینب زینب یک لهجهی بی غلّ و غش هستی
تو اوج نوحهای این را مؤذن زاده میفهمد
تا فردا و تا سلامی دوباره.