1- کسالت و کراهت در انجام خدمت
2- کوچک شمردن کارهای خیر خود
3- خطر خیالی بودن خدمت به دیگران
4- خطر انحصار طلبی در کارهای نیک اجتماعی
5- آینده نگری در خدمات اجتماعی
6- خطر منّت و آزار پس از خدمت
7- گسترش خدمات فرهنگی در جامعه
موضوع: آفات خدمت به دیگران
تاریخ پخش: 19/04/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
یکی دو شب راجع به خدمت صحبت کردیم. در این جلسه میخواهم آفات خدمت را بگویم. حدود سیزده آفت را نوشتم. منتهی سه، چهار نکته هم جا گذاشتم. یکی اینکه خدمت باید عاشقانه باشد.
1- کسالت و کراهت در انجام خدمت
قرآن میگوید: بعضیها نماز میخوانند اما با زور نماز میخوانند. در حال کسالت، از نماز انتقاد میکنند. چرا؟ برای اینکه روی عشق نمیخوانند. قرآن «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاهِ قامُوا کُسالى» (نساء/142) یعنی بلند میشود نماز میخواند، ولی در حال کسالت است. یک آیه داریم میگوید: پول میدهد اما به زور پول میدهد. «وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ» (توبه/54) پول میدهد، اما زورکی است. عشق!
قرآن به موسی خطاب کرد که به بنی اسرائیل بگوید: یک گوسالهای بکشند. یک خرده بهانه گرفتند. گوساله شکلش چی، سنش چی، رنگش چی، بهانههای بنی اسرائیلی آوردند. آخرش کشتند. قرآن میگوید: «فَذَبَحُوها» ذبح کردند، اما «وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ» (بقره/71) ذبح کردند، اما ذبح نکردند. چرا؟ چون روی عشق نبود.
مسألهی دوم اینکه خدمت باید انتخابی باشد، نه تحمیلی.
خدا آیت الله فلسفی را رحمت کند، از علمای بزرگ مشهد بود. اخوی ایشان هم از وعاظ درجه یک بود. خدا هردوی آنها را رحمت کند. روایت میگوید: «اخْدُمْ أَخَاکَ» یعنی کفشهای برادرت را جفت کن و به برادرت خدمت کن. اما «فَإِنِ اسْتَخْدَمَکَ فَلَا» (مستدرک/ج12/ص428) میگفت: کسی پای منبر من میآید، اگر لازم باشد تجلیل میکنم. اما اگر ورقه دادند که فلانی آمده تجلیل کن، ورقه را دور میاندازم. تجلیل تحمیلی، مثل جنگ تحمیلی! تشویق تحمیلی، یک چیزهایی را الکی بزرگ میکنیم. میگوییم: چون او ما را بزرگ کرده، یک برنامهای هم برای ایشان بگذاریم که بدش نیاید. خدمتی خوب است که انتخاب باشد. اگر شما دستهای مرا ببندی و بعد از جیب من پول برداری و بستنی بخری، میگویند: قرائتی سخاوت دارد!؟ مجبور هستم، دستم را بستی، از جیب من پول درآوردی و بستنی خوردی. این سخاوت نیست. سخاوت این است که با دست خودم باشد. خدمت انتخابی، نه تحمیلی، «اخْدُمْ أَخَاکَ فَإِنِ اسْتَخْدَمَکَ فَلَا»
2- کوچک شمردن کارهای خیر خود
این دو نکته بود. حدیثی هم داریم اگر میخواهید خدمت شما کامل باشد، «کمال الخدمه استصغارها و استکمالها تعجیلها» خودت کار خودت را مهم ندان. آخر بعضیها دو شب نماز شب میخوانند، احیا میگیرند، هی آستینهایش را تکان میدهند، چرا فرشتهها از آستین من بیرون نمیریزند. من پنج شب نماز شب خواندم. دو شب نماز شب خوانده هی آستینهایش را تکان میدهد، میخواهد ملائکه از آسمان پایین بیایند. چه خبر است؟ تازه اگر اشک ریختی و سبحان الله گفتی، یک شن شدی. چون قرآن میگوید: همه شنها سبحان الله میگویند. «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» (حشر/1) آنچه در زمین و آسمان است، سبحان الله میگوید. «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» (جمعه/1) «سَبَّحَ» یعنی هستی در گذشته سبحان الله میگفته، «یسبح» یعنی در آینده، کل هستی سبحان الله میگویند.
کره شمالی آن طرف چین، بیست میلیون جمعیت کمونیست دارد که منکر خدا و پیغمبر و معاد و همه چیز است. ما آنجا رفته بودیم. خوابیده بودم، گفتم: خدایا، تو چقدر خدای مهربانی هستی. به بیست میلیون آدم رزق میدهی. هیچ کدام از اینها دو رکعت نماز برای تو نمیخوانند. واقعاً خیلی حلیم است. خیلی غصه خدا را خوردم، که تو چقدر غریب هستی. در کشور بیست میلیونی یک طرفدار نداری. همینطور خوابم نمیبرد و غصه خدا را میخوردم. گفتم: قرائتی تو که امشب اینجا آمدی، لااقل بلند شو یک نماز شب بخوان! خودم را از رختخواب کندم و وضو گرفتم و تا رفتم نماز شب بخوانم. گفتم: هدفت چیست؟ گفتم: بالاخره در این کشور یک نفر نماز خوان باشد. گفتم: برو گمشو. تمام شنها سبحان الله میگویند. دوباره برگشتم و خوابیدم. این نماز شب من در کره شمالی بود. هستی سبحان الله میگوید.
کارتان را بزرگ نشمارید. یکبار یک کسی به من رسید گفت: آقای قرائتی شما مرا نمیشناسی؟ گفتم: چرا میشناسم. گفت: نه از نظر علمی مرا میشناسی؟ گفتم: از فضلا هستی. گفت: من سه هزار جلد کتاب مطالعه کردم. گفتم: پس حتماً بیسواد هستی. چون «اذا قال رجل انا عالم فهو جاهل» اگر کسی گفت: من باسواد هستم، پیداست بیسواد است.
یکبار به مرحوم پدرم گفتم: دعای پدر در حق بچه مستجاب میشود. یک دعایی به من کن. گفت: خدا انشاءالله عقلت بدهد. به من برخورد. گفت: به تو برخورد؟ گفتم: بله، گفت: همین دلیل بر این است که عقلت کم است. اگر عقلت کامل بود، همیشه میخواستی عقلت کاملتر شود. اینکه فکر میکنی عاقل هستی و باسواد هستی، همین دلیل بر بیعقلی است. کارتان را بزرگ نشمارید. حالا خانم لیسانس گرفته فکر میکند باید پروفسور خواستگاریاش بیاید. بابا داماد نیست! یک پسری، یک مردی آمد، اگر عیب شرعی ندارد و قابل قبول است، قبول کنید. آقا من لیسانس دارم زن دیپلمه شوم؟ طوری است؟ مگر ازدواج مدرکها است. مدرکها که با هم ازدواج نمیکنند. شما نگاه کن از نظر انسانیت چطور است؟ کارتان را بزرگ ندانید. سوادتان، پولتان، زورتان، دنیا چیزی نیست.
خدا آیت الله بهاءالدینی را رحمت کند. گفت: قرائتی! نگویی: من در تلویزیون صحبت میکنم، میلیونها آدم میبینند. یک میمون هم برقصد، میلیونها آدم نگاهش میکنند. یعنی نگاه مردم پای تلویزیون برای تو شرف نیست.
یک واعظی از منبر خودش خوشش آمده بود، فکر کرد در منطقه کسی است! آمد پایین، دید یکجایی دو برابر منبر او جمعیت است. فوری پیاده شد، گفت: اینجا چه کسی منبر است؟ گفت: اینجا یک میمون میرقصد. کارتان، مشتریتان، موبایلتان، پولتان، شهرتتان، اگر میخواهید خدمت کنید، خدمتتان را بزرگ نبینید.
2- «استکمالها» کار را که کرد؟ آن که تمام کرد. خدمتتان را کامل کنید. ناقص انجام ندهید. یکی هم «تعجیلها» فوری باشد.
از بحث خدمت بگذریم، سراغ آفات خدمت برویم. سیزده مورد آفات را نوشتم. یک بحث خوب و قرآنی است. (صلوات حضار)
3- خطر خیالی بودن خدمت به دیگران
بعضی خدمتها، خدمت خیالی است. مثلاً فکر میکند اگر ماهواره در خانهاش بیاورد، به زن و بچهاش خدمت کرده است. فکر میکند اگر فلان وسایل رفاهی را تهیه کند، خدمت کرده است. سرگرمی بچههاست. خدمت خیالی! فکر میکند اگر این خواستگار را رد کند، به دخترش خدمت کرده است. داماد بهتر میآید. اگر این مشتری را رد کند، یک مشتری بهتر میآید. خیلی وقتها انسان در دنیای خیال خدمت میکند. این واقعبینی مهم است.
خدا قسمت کند کاظمین بروید. زیارت امام جواد بعد از زیارت دعا است. یک جمله دعا این است: «الهی ارنی الحق حقا فاتبعه و الباطل باطلا فاجتنبه و لا تجعله علی متشابها فاتبع هواء» خدایا حق را حق و باطل را باطل ببینم. یعنی خیالی نباشم. گاهی انسان خیال میکند، عبادت میکند. حمام میرود، میگوید: روز جمعه سدر زدم مستحب است. سدر میزند، جای سدر را نمیشوید. یک نفر دیگر میآید لیز میشود. زیر دوش غسل جمعه میکند، مردم را معطل میکند. بیرون دوش یک نفر غسل جنابت دارد، معطل است. یک جای حرم مینشیند، چهار زانو است. راه به کسی نمیدهد خیال میکند جای خوب گیرش آمده است. خیلی وقتها آدم در دنیای خیال است. خدمات خیالی، به مادر میگوییم: دختر را این رقمی بیرون نیاور. میگوید: حاج آقا نه سالش نشده است. بگذار یک خرده آزاد باشد، نه سالگی به او میگویم. اگر بچه شما تا هشت سالگی سیگار کشید، سن نه سالگی هم سیگاری است. اگر دختر شما هشت ساله و هشت سال و نیم با این حجاب بیرون آمد، نه سال هم با این حجاب بیرون میآید. اینطور نیست که حالا بچه فعلاً اینطور باشد تا بعد… مواظب باشیم خدمات خیالی…
هرسال عمره میرود. پسر و دخترش هم ازدواج نکردند، دارند در شهر خودشان گناه میکنند. پدر دارد طواف میکند، پسر هم دارد گناه میکند در دنیای خیال هم خیال میکند کار خوبی است. انسان حق را حق ببیند، باطل را باطل ببیند.
استاد ما نقل میکرد که امام (ره)، در فیضیه درس اخلاق میگفت. آخر درس اخلاقش این دعا را میکرد. میگفت: «اللهم ارنی الاشِیاء کما هی» یعنی خدایا واقعیت را واقعیت ببینم. گاهی ممکن است روحانی هم در دنیای خیال فکر کند کسی است. «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَیْء» (مجادله/18) خیال میکند کسی است.
بنده در تلویزیون صحبت میکنم، میلیونها آدم مرا میبینند. میلیونها قلب و دل و چشم را خدا به من داده است. من دو رکعت نماز برای خدا خواندم، که دلم را به خدا بدهم؟ من در نماز یک دل دارم به خدا ندادم، ولی خدا میلیونها دل را به من داده است. اگر آدم این رقمی حساب کند، مواظب است که نمرهاش صفر است.
بعضیها کار میکنند با کسب حرام خدمت میکنند. رفاه زن و بچهاش را با کسب حرام تأمین میکند. ما داشتیم آدمی که میگفت: خدایا اگر این تریاک سالم به مقصد برسد، روز عاشورا به همه پلو میدهم. برای حمل تریاک و معتاد کردن جوانها، روز عاشورا خرج بدهد. خدمات خیالی، یک محاسباتی برای خودش میکند. گول محاسباتش را هم میخورد.
شخصی دو تا انار و دو نان دزدید و به یک فقیر داد. گفتند: چرا چنین میکنی؟ گفت: دو انار، دو گناه، دو نان هم دو گناه، چهار گناه. به فقیر دادم. قرآن میگوید: عبادت ضرب در ده میشود. چهار ضرب در ده، چهل میشود. چهل ثواب کردم، چهار گناه از آن کم میشود.
یک کسی داماد شد زنش سه ماهه زایید. پیش پدر زنش رفت، گفت: دختر شما حامله بوده است. با کسی بوده؟ گفت: چطور؟ گفت: سه ماهه زاییده است. گفت: چه وقت باید بزاید؟ گفت: نه ماهه. گفت: بنشین برایت حساب کنم. چند ماه است دختر من زن تو شده است؟ گفت: سه ماه. چند ماه است تو شوهر دختر من شدی؟ گفت: سه ماه. گفت: چند ماه است هردو زن و شوهر شدید؟ گفت: سه ماه. گفت: سه، سه ماه؟ نه ماه! گفت: بله ریاضی شما درست است. ولی خلافکاریهای دخترت هم سر جایش.
ابالفضل دستش را در راه خدا داد. پس ما هم فرشهای مسجد را در حسینیه ببریم. چون ابالفضل دستهایش را در راه خدا داد، خدا هم زیلوهایش را به ابالفضل بدهد. بله ابالفضل دستهایش را در راه خدا داد. آقا یک انگشت را قطع کنی، ده تا شتر. دو انگشت را قطع کنی، جریمه بیست شتر است. سه انگشت، سی تا شتر. چهار تا چهل تا شتر. ولی قرآن میگوید: نه، چهار تا انگشت، بیست شتر. اِ… حالا یک کیلومتر کم و زیاد ترخص را ول کن، اینجا هنوز جزء شهر است. اینجا هنوز جزء شهر نیست.
قدیم گفتند: که نماز شکسته بخوانید، چون مسافرها پیاده میرفتند. امروز با هواپیما میرویم نماز درست میخوانیم. در مادیات خدمت میکند، از معنویات غافل است. شهربازی درست میکند. یک منطقهای را برمیدارند خیلی مجلل درست میکنند برای جذب توریست، برای جذب مهمان، برای جذب دلار، «کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَهَ، وَ تَذَرُونَ الاَْخِرَهَ» (قیامت/20 و21) بودجهی شهرداریها، بودجه وزارت ارشاد، بودجه تبلیغات.
آقایانی که مسافر هستید و شب قدر به شهرتان برمیگردید، دست بلند کنید ببینم. شب قدر اصرار کنید هر برنامهای در هر مسجدی میروید، ده دقیقه هم یک آیه تفسیر شود. الآن شب قدر دعای الغوث الغوث روی بورس است. خوب هم هست، من هم میخوانم. ولی تفسیر قرآن گفته نمیشود، حال آنکه شب قدر شب قرآن است. ولی قرآن شب نزول خودش هم سهمی ندارد. دعای الغوث را همه مساجد میخوانند اما تفسیر را گاهی یک مساجدی ممکن است بگویند. این کارهایی است که خیال میکنیم.
خیال میکنیم اگر دعا را پشت بلندگو بخوانیم ثواب دارد. خانه یک مرجع تقلیدی رفتم، از مراجع درجه یک بودند، مرحوم شدند. گفت: دیشب تا صبح سوختم. گفتم: بیماری شما برگشت. گفت: نه، تا صبح این مسجد محله بالای سر ما الغوث الغوث کرد. من بال بال میزدم رویم نمیشد که بگویم: بابا، این صدای بلندگو را خاموش کنید. من مریض هستم. آن آقایی که پشت بلندگو الغوث الغوث میگوید، خیال میکند آدم خوبی است. ما خیلی از کارها را خیال میکنیم. خدمات خیالی!
4- خطر انحصار طلبی در کارهای نیک اجتماعی
انحصار طلبی در خدمت، بعضیها خدمت میکنند ولی انحصار طلب هستند. مثلاً اذان میگوید ولی بلندگو را به کسی دیگر نمیدهد اذان بگوید. انگار ارث پدرش است. خدمات انحصاری! هیأت امنا در مسجدها خدمت به مسجد میکند اما یک جوان را راه نمیدهد. در بسیاری از هیأت امنا نسل نو نیست. همه نسل سالمند هستند. اصلاً به یک جوان راه نمیدهند فعال باشد. اصلاً به خانم راه نمیدهند. قرآن میگوید: یک خادم مسجد باید زن باشد. مریم خادم مسجد الاقصی بود. قبل از تولد مادرش نذر کرد که خادم باشد. قرآن میگوید: اگر میخواهید مسجد را تمیز کنید، یک پیر و یک جوان با هم باشید. «طَهِّرا بَیْتِی» (بقره/125) یکی ابراهیم صد ساله، یکی اسماعیل سیزده ساله، صد ساله و سیزده ساله با هم هیأت امنا باشید. الآن هیأت امناهای ما اینطور است که خدمت به مسجد میکنند. آدمهای خوبی هم هستند، ولی انحصاری است.
یک جوانی در مسجد آمده اذان میگوید. مقام معظم رهبری میگوید: من مشهد یک مسجد داشتم، یک جوانی با یک بولیز رنگارنگی آمد صف اول نشست. یک پیرمردی گفت: تو با این بولیز خجالت نمیکشی صف اول آمدی؟ برو عقب! این جوان هم عقب رفت. پیرمرد جای او نشست. پیرمرد به نظر خودش نهی از منکر کرد. مقام معظم رهبری فرمود: به این پیرمرد گفتم: پدر، به چه دلیل بلندش کردی؟ گفت: آخر با این بولیز رنگارنگش… گفتم: مگر دین گفته: آدم هایی که صف اول هستند بولیزشان چه رنگی باشد. هر رنگی میخواهد باشد، چه کار به رنگ بولیزش داری. یعنی صف اول را ارث پدر خودش میداند. انحصاری نباشد. خیلی از کارها انحصاری است.
الآن چند ناشر در کشور ما هستند؟ به ناشر بگو: ما کتابی را میخواهیم چاپ کنیم، در دانشگاه تفسیر کنیم. اجازه میدهند، محال است. تا آرمش نباشد، اجازه نمیدهد.
نهضت سواد آموزی تهران در خیابان دکتر فاطمی یک دیوار بلند دارد. به یکی از این نهادها گفتیم، با رثقیل این تابلو نهضت را بزن. گفت: به شرطی که تابلو وزارت را در نهاد خودم هم بزنم. گفتم: آقا تا حالا بیتابلو بودیم، الآن هم بیتابلو هستیم. برو!
میدانید نتیجه انحصاری چیست؟ خودشان را از میلیونها آدم محروم میکنند. من یک طلبهی سادهای هستم و سوادی ندارم. آمدند از دانشگاه گفتند: ما این کتاب تو را پسندیدیم، می خواهیم کتاب درسی دانشگاه کنیم. ولی به تو حق التألیف نمیدهیم. گفتم: بروید چاپ کنید. چهار میلیون چاپ شد و کتاب درسی دانشگاه شد. بزرگواری چهل برابر من سواد دارد. گفت: شرعاً راضی نیستم. آن بزرگوار پنج هزار کتاب روی دستش ماند، من شاگرد او چهار میلیون از کتابم چاپ شد. سیدی را قفل میگذارد. سیدی سکس از آمریکا برای شما میآید، ماهواره میگذارد، این قال الصادق را قفل میگذارد و میگوید: بر پدر و مادر کسی که قفلش را باز کند لعنت! ما روی امام صادق قفل زدیم. بعضی از مذهبیهای ما در را روی امام صادق میبندند. بابا یک سیدی مفید است قفلش را باز کن، بگذار مردم استفاده کنند. آقا سرمایهگذاری کردیم. سرمایهگذاری را از کسی بگیر. از سهم امام، از یک آدم خیر بگیر، اینکه میخواهد استفاده کند در منگنه نباشد.
نوشتیم حق تمبر محفوظ است. از نظر فقهی اشکال ندارد. از نظر توفیق اشکال دارد. حق التألیف حرام نیست، ولی وقتی شما میگویی: راضی نیستم کسی چاپ کند، یک شرطی بگذار. بگو: به شرطی که مجانی بدهند. به شرطی که قیمتش از این مقدار بالاتر نشود. شرط گذاشتن خوب است که سوء استفاده نشود. البته من یک سخنرانی کردم علیه قفل روی ایین سیدیها، به لطف خدا، به لطف خدا، اثر کرد. بسیاری از نهادها دیگر قفل را برداشتند. الآن آمریکا برای ما آدامس میفرستد.
آیت الله العظمی مکارم میگفت: پیرمردی مریض شد. بعد از انقلاب پزشکی در ایران رشد کرده است. قبل از انقلاب خیلی از دکترهای ما برای هند و پاکستان بودند، خیلی متخصص نداشتیم، ولذا هرکدام از دکترها میتوانستند خارج میرفتند. ان تاجر پیرمرد با پیرهای پولدارش به فلان کشور رفتند، بهترین بیمارستان و شهرستان و تخت و اتاق را گرفتند و پیرمرد را خواباندند. پیرمرد گفت: نصف شب از خواب بیدار شدم، دیدم نوشته: بیمار ایرانی چنانچه از خواب پریدی، این شماره را بگیر، ما با تو صحبت میکنیم. گرفتم. گفت: حالت بد شده؟ گفتم: نه، حالم بد نیست. شما نگفتی اگر حالت بد شد زنگ بزن. نوشتی اگر بیدار شدی. گفت: چقدر میخواهی با تو صحبت کنم؟ نمیدانم نصف شبی چه میخواهد بگوید! گفتم: نمیدانم، حالا پنج دقیقه صحبت کنید. میگفت: تا گفتم: پنج دقیقه صحبت کن، یک شعر فارسی خواند، یک جک و طنز گفت، خندیدیم، یک دقیقه هم از مسیحیت تبلیغ کرد. مسیحیها برای پیر بیمار غریب، ایرانی که پنج دقیقه وقت دارد و دو بعد از نیمه شب از خواب پریده است. از آن دو دقیقهها برای مسیحی کردن استفاده میکنند. آنوقت ما مراکز مذهبی مان مینویسد این سطل زباله برای خیابان فلان است. بر پدر و مادر کسی که زباله بیاندازد، لعنت! قفل هستیم. باز کنید، باز کنید باز میشود. قرآن یک آیه دارد میگوید: اگر کسی وارد مجلس شد، «فَافْسَحُوا» باز کن. تکان بخور. بعد میگوید: «یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُم» (مجادله/11) نمیگوید: خدا جایت را باز میکند. میگوید: اگر یک وجب تکان بخوری به یک نفر جا بدهی بنشیند، فکرت باز میشود. روحت باز میشود. نیتت باز میشود. اصلاً بزرگ میشوی. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ»، نمیگوید: «یفسح الله لکم فی المجالس»، میگوید: تو در مکان جا بده، خدا به فکرت، به علمت، به آبرویت، به عزتت، توسعه میدهد. یکی از آفات خدمت انحصار طلبی است.
5- آینده نگری در خدمات اجتماعی
یکی از آفات خدمت این است که خدمات لحظهای را در نظر میگیریم. آینده را در نظر نمیگیریم. یعنی یک کارهای روی بنایی میکنیم، اما آینده را در نظر نمیگیریم که آینده چه میشود. امروز فعلاً را بفروشیم زندگی ما رفاه شود، نسل آینده به درک! توجه به اینکه انسان یک فرصتی را ببیند و از آینده غافل شود.
خدمت همراه با اسراف، بعضیها هم خدمت میکنند، اسراف میکنند. حتی در عزاداریها، در عروسیها چه عرض کنم. توجیه هم میکنند که بهداشتی نیست. اسلام میگوید: سُؤر مؤمن شفا است. بله یکوقت طرف مریض است. شوهرش میگوید: آقا زکام نیستی. بیماری نداری. اگر بیماری نداری، ته بشقابش را بخور. اسلام میگوید: سُؤر مؤمن شفاست. ما بسیاری از غذاها را در سطل زباله میریزیم. افطاری ما اسراف است، روزه خوری ما اسراف است. در مسجد ما اسراف است. اگر از مساجد مجلل کم میکردیم، الآن روستای بیمسجد نداشتیم. آفات خدمت، خدمت همراه با اسراف.
6- خطر منّت و آزار پس از خدمت
خدمتهای ریایی، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ» (بقره/264) پول خرج میکنی اما برای خودنمایی. سخاوت کسی نیست که بریز و بپاش کند، روز تاسوعا و عاشورا و افطاری و عیدی و دید و باردید و… سخی کسی است که خمسش را بدهد. اگر کسی خمس و زکاتش را بدهد ولو این بریز و بپاشها را نداشته باشد، سخی است. ولی اگر کسی میلیون میلیون پول خرج کند، اما خمس ندهد، سخی نیست. «لیس السخی فلان… بل السخی فلان… لیس الشجاع فلان، بل الشجاع فلان، لیس العلم این… بل العلم این، لیس البر این، لکن البر این» اصلاً ما باید فرهنگمان را عوض کنیم، لغت شناسی کنیم.
یکی از آفات این است که خدمت همراه با منت و آزار باشد. خدمت میکند اما منت میگذارد. اذیتش میکند. خدمت میکند همراه با گناه. میرود در خانه یک چیزی میدهد، یک نگاهی هم به دختر میکند. میرود میگوید: برویم عمه را ببینیم، اما هفت دقیقه به همه و چهل دقیقه به دختر عمه نگاه میکند. خدمت همراه با گناه!
عزاداری میکند، راه بندان کرده است. حتی ظهر عاشورا و تاسوعا که در خیابان نماز میخوانند، به شرطی این نماز عبادت است که ترافیک نشود. بخشی از خیابان باید باز باشد. خدمت همراه با گناه، خدمت همراه با اکراه، خدمت همراه با منت، خدمت همراه با آزار، خدمت همراه با خودنمایی، خدمت همراه با اسراف، خدمت ظاهری بدون محتوا. چه اشکالی دارد یک مقداری خدماتمان را فرهنگیتر کنیم.
7- گسترش خدمات فرهنگی در جامعه
کسی زاییده است یک کتاب کودک آقای فلسفی را برای او ببریم. عروس شده، کتاب آیین همسرداری برایش ببریم. خدماتمان را این رنگی کنیم. پدران ما همه کارهایشان را سعی میکردند مذهبی باشد. پدر ما پیر مرد کاشانی بود، دهه عاشورا روضه میخواند. منتهی چون خانه ما عیال واری بود و بچه زیاد بود، استکان نلبکی می شکستند، شب اول محرم استکان میخرید. خانه نمیبرد، حسینیه میبرد، میگفت: اینها وقف حسینیه نیست. من بعد از روضه خوانی خانه میبرم. این دهه فعلاً چای بخورید. به او گفتند: چرا وقف نمیکنی؟ گفت: من این استکان نلبکیها را برای خانه خریدم. منتهی میخواهم اولین چای که خورده میشود چای امام حسین باشد. میخواهم این استکان رنگ امام حسین داشته باشد.
یکوقت فرش خرید گفت: یک هفته در مسجد بیاندازیم، مردم روی آن نماز بخوانند. بعد خانه ببریم که اگر در خانه ما روی آن عبادت نشد، این پشمها روز قیامت از ما گله نکند. بگوید: من زیر پای تو بودم، عبادت نشد. سعی میکردند همه کارها رنگ الهی داشته باشد. خدمت چیز خوبی است.
مسأله آفت شناسی هم مهم است. امام زین العابدین در دعای مکارم الاخلاق میگوید: خدایا کمکم کن عبادت باشد ولی آفت نباشد. عبادت عزت است. میگوید: خدایا توفیقم بده عبادت کنم. بعد میگوید: این هم آفت دارد. آفت عبادت عُجب است. «وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْب» (صحیفه/ج92) عزت خوب است، خدایا «وَ أَعِزَّنِی» عزتم بده، ولی عزت هم آفت دارد. «وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْر» آفت عزت تکبر است. خدمت به مردم عبادت است، «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ» اما این هم آفت دارد، «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ» منت نگذارم. اخلاق خوب نعمت است ولی آفات دارد، میگوید: «وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاق» خدایا اخلاق خوب به من بده، «وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْر» ولی افتخار نکنم و پز ندهم. زیارت امام حسین نعمت است، به شرطی که در هواپیما هستی دروغ نگویی. در قطار دروغ نگویی. به شرط اینکه در هتل و مسافرخانه محرم و نامحرم را حفظ کنی. به شرطی که… یعنی هر خوبی آفت دارد.
خدایا به ما توفیق بده، همه خوبیها را درک کنیم و از همه آفتها دوری کنیم. آنچه ماه رمضان به خوبها میدهی به ما هم مرحمت بفرما. کسانی که سالهای قبل ماه رمضان بودند و نیستند، همه را بیامرز. ما را از محرومین این ماه قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- از نظر قرآن، وضع نماز منافقان چگونه است؟
1) ترک نماز
2) کسالت در نماز
3) کراهت در نماز
2- در آیات و روایات، برای خدمت به دیگران، چه امری سفارش شده است؟
1) تسریع و تعجیل
2) تأنی و تأمل
3) گذشت از اموال خود
3- آیه 18 سوره مجادله به کدام آفت خدمت اشاره دارد؟
1) دوری از حق گرایی
2) دوری از واقع بینی
3) دوری از نیازسنجی
4- بر اساس قرآن، چه کسی مأمور تطهیر خانه خدا گردید؟
1) حضرت ابراهیم
2) حضرت اسماعیل
3) هر دو مورد
5- آیه 264 سوره بقره به کدام آفت خدمت رسانی اشاره میکند؟
1) منت گذاردن بر نیازمندان
2) بزرگ شمردن کار خود
3) کوچک شمردن خدمات دیگران