موضــوع: آشنایی با مالک اشتر
تاریخ پخش: 69/01/09
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
فاصله ما با حکومت امیرالمؤمنین(ع) زیاد است ولی حساب کنیم اگر بنا باشد توی دنیا مسلمان باشد ایران است، اگر بنا باشد اسلام ناب باشد این در ایران هم وجود ندارد، ولی ما باید تلاش کنیم به آن اوجی که حضرت امیر فرموده است برسیم این یک دستوراتی دارد که مسئولین باید چه جوری باشند، کارمند باید چه جوری باشد، قوای مسلح باید چه جوری باشد، هر روزی یکی از اینها را تفسیر خواهیم کرد.
اما مالک اشتر کی بود؟ مالک اشتر یکی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بوده است استاندار هم نشد، فقط حکم گرفت توی راه معاویه گفت هر کس بتواند این استانداری که میرود مصر را بکشد من تا آخر عمر از او مالیات نمیگیرم، چون اگر برود مصر من دیگر پایگاهی در مصر نخواهم داشت.
مالک خیلی عزیز است از خاندان نخع بوده است و اهل یمن بوده است، از یمن آمد مکه بعد هم کوفه در جاهلیت متولد شده است با ظهور اسلام مسلمان شد، در جنگها شرکت کرد و با تمام مخالفین امام علی(ع) در جبههها جنگید مرد شجاعی بود.
1- پیشگویی پیامبر درباره مالک
یک روز پیغمبر اسلام به ابوذر فرمود تو بخاطر زبان صادقی که داری و از دستگاه انتقاد میکنی تو را تحمل نمیکنند و تو را تبعید خواهند کرد تو وقتی در تبعیدگاه بودی غریبانه از دنیا میروی و کسی بالای سر تو نیست وقتی از دنیا رفتی شخص سالمی به سرکردگی یکی از اولیاء خدا میآیند و تو را کفن و دفن میکنند، پیغمبر اسلام چهل پنجاه سال قبل خبر داد کسی که ابوذر را دفن میکند یکی از مومنین درجه یک است.
ابوذر از مدینه به شام چند بار تبعید شد و بالاخره در تبعیدگاه از دنیا رفت دخترش آمد کنار جاده دید قافلهای دارند میروند مکه، گفت پدرم از دنیا رفته او را دفن کنید بعد معلوم شد کسی که ابوذر را دفن کرده است مالک اشتر است.
2- ظلم ستیزی مالک
مالک اشتر هفتاد هزار نفر را جمع کرد و رفت در پایتخت پهلوی عثمان و گفت نماینده شما که حاکم فلان جا است فاسد است، یعنی در مقابل فساد ناآرام بود، اهل فریاد و نعره بود، داد میزد، اما میگویند اشتر چون تیری به پلک او خورد و پلک او پائین آمد کسی که پلک چشم او کج باشد به او اشتر میگویند، وقتی میخواست برود نزد عثمان و بگوید که نماینده تو در فلان شهر دسته گل به آب داده است عثمان قبول نمیکرد. اینها هم انگشتر نماینده را در حال مستی از دستش گرفتند چون مهر او هم بود آنرا بردند نزد عثمان و گفتند این نماینده شما مشروب خور است، گفت باید شاهد بیاورید گفت شاهد این انگشتر است چون انگشتر مهر هم بود به همین خاطر به آن خاتم هم میگفتند چون پایان نامهها را با آن مهر هم میزدند، اگر میتوانست مهر کسی را ببرد پیدا بود که خیلی بی خیال است. طرف مست مست است که انگشترش را ببرند و خیلی مهم است حق امضاء را هم نمیشود که بگوئیم از طرف فلانی امضاء میکنم کسی که میخواهد حق امضاء به کسی بدهد باید بسیار مطمئن باشد، عثمان قبول نکرد نماینده را عوض کند آنگاه حضرت امیر(ع) انتقاد کرد که چرا این فرد فاسد عوض نمیکنی. سرانجام عثمان نماینده را عوض کرد و حضرت امیر خودش شلاق زد.
3- وفاداری به ولایت
اول کسی که با حضرت امیر(ع) بیعت کرد مالک اشتر بود و مردم را به بیعت فرا خواند، به شام تبعید شد در شام با معاویه درگیر شد به کوفه رفت باز او را به مصر تبعید کردند خلاصه مثل انقلابیون زمان شاه که هی به اینطرف و آنطرف تبعید میشدند ایشان هم تبعید میشد و یکی از انقلابیها بود به قدری انتقاد میکرد به دستگاه، که دیدند معاویه در قنوت نمازش به مالک اشتر نفرین میکند.
حضرت امیر(ع) میفرماید: ای مردم مصر مالک اشتر از بندگان خوب خداست «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ» (بحارالانوار/ج33/ص595) وقت جنگ نمیخوابد و از دشمن نمیترسد نسبت به کفار سوزندگیاش از آتش بیشتر است این تعبیری است که امیرالمؤمنین دارد.
ابن ابی الحدید میگوید (جواداً) اهل جود و بخشش بود (رئوفاً) بزرگمرد بود (حلیماً) بعضیها شجاع هستند اما اگر کسی کوچکترین جسارتی به آنها بکند جوش میآورند مالک اشتر توی بازار راه میرفت یک کسی به او جسارت کرد بعد مردم به او گفتند فهمیدی کی است؟ گفت نه، گفت این مالک اشتر است، دوید رفت گفت آقا معذرت میخواهم من نفهمیدم، دید که مالک توی مسجد است فرمود به خدا آمدهام برای تو دعا کنم. ارزش قدرتمند این است که آدم از او نترسد، زنده باد کسی که زورش زیاد است و کسی هم از او نمیترسد.
سخنران بود، جرأت حرف زدن خیلی خوب است، امام حسن(ع) میرفت مسجد حرفهایی را که از پیغمبر شنیده بود برای مادرش سخنرانی میکرد، یک روز امیرالمؤمنین خواست ببیند که چه جوری سخنرانی میکند آمد پشت پرده گوش داد امام حسن(ع) فرمود به نظرم بابام پشت پرده است چون زبانم دارد میگیرد!
اگر خواسته باشیم مساجد ما رونق بگیرد باید توی هیئت امنای ما بچهها هم باشند این جوان درد جوان را میفهمد رمز اینکه رهبر انقلاب موفق شد این بود که چند گروه را توی گود آورد یکی بچهها، کشاورزها، زنها، امام این سه تا را که وارد صحنه کرد انقلاب پیروز شد ما از همان او به کشاورز میگوییم تو دهاتی هستی برو کنار، زن هم برو توی خانهات بنشین، . . . ما این سه گروه را راندیم ولی امام آنها را وارد کرد، انقلاب ما نشان داد که مردم همه ذاتاً مسلمان هستند و اگر یک جایی خلوت است باید عوامل خلوتیاش را بررسی کرد.
بزرگترین نامههای نهج البلاغه نامههای سیاسی است بزرگترین آیههای قرآن درباره حقالناس است. بزرگترین نامههای حضرت امام نامه برائت از کفار است بزرگترین آیههای قرآن آیه است که مربوط به حق الناس است و این نشان دهنده این است که دین واقعی چی است، امام علی(ع) به مالک اشتر میفرماید هر جا که من دستور خاصی به تو ندادم اجتهاد خودت ارزش دارد، این خیلی مهم است که تصمیم را خودت بگیر«إِنْ لَمْ أُوصِکَ اکْتَفَیْتُ بِرَأْیِکَ وَ اسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّکَ» (بحارالانوار/ج33/ص552) به رأی تو اکتفا میکنم یعنی رأی تو رأی من است تو مجتهد هستی این خیلی مهم است.
4- اطاعت از امام و رهبری
مالک اطاعت از ولی امر داشت، در جنگ صفین مالک اشتر رفته بود مردم دور حضرت امیر ریخته بودند و گفتند باید مسئله را به حکمین بکشی، امام را مجبور کردند به چیزی که به قول حضرت امام جام زهر بود ولی امیرالمؤمنین را مجبور کردند به مالک گفت برگرد مالک گفت یا علی یک ساعت دیگر به من مهلت بده من ریشـه دشمن را میکَنم. حضرت فرمود: اگر میخواهی علی زنده بماند باید برگردی ولو یک ساعت پیروز میشوی. فرمود: چشم، خیلی مهم است یک قهرمان بگوید قول میدهم یک ساعت دیگر مسئله را تمام کنم تا میگوید برگرد برمی گردد.
در یکی از جنگها حضرت امیر به او فرمود شما در شهر بمان. مالک خیلی ناراحت شد که چرا ایشان را به جبهه نمیبرند آمد افسار اسب را گرفت گفت یا علی چرا نمیگذاری من به جنگ بیایم؟ امام فرمود: بمان نیرو جمع کن دو روز دیگر به ما ملحق شو، گفت من میترسم این دو سه روزی که در جبهه نیستم عملیاتی انجام بشود که من محروم بمانم. حضرت فرمود: آنچه عملیات انجام بدهیم ثواب آنرا به تو هم که توی شهر هستی میرسد. در مقابل امیرالمؤمنین میگفت سمعاً و طاعتا.
5- مالک در نظر علی (ع)
امام علی(ع) فرمود کاش دو تا دیگر یار مثل مالک اشتر داشتم. خیلی مقام بالاست. در جای دیگر میفرماید: نقش مالک اشتر نسبت به حضرت امیر مانند نقش علی است نسبت به رسول خدا آنچه من نقش داشتم برای رسول خدا مالک اشتر آن نقش را برای من دارد.
وقتی ابوذر را دفن کرد سر قبر ابوذر گفت: «اللَّهُمَّ هَذَا أَبُو ذَرٍّ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ ص عَبَدَکَ فِی الْعَابِدِینَ وَ جَاهَدَ فِیکَ الْمُشْرِکِینَ لَمْ یُغَیِّرْ وَ لَمْ یُبَدِّلْ لَکِنَّهُ رَأَى مُنْکَراً فَغَیَّرَهُ بِلِسَانِهِ» (بحارالانوار/ ج22/ص399) خدایا این ابوذر است از اصحاب رسول الله است جزو عبادت کنندگان بود خدایا این بنده صالح تو بود منکر دید و فریاد زد و به جرم فریاد زدن آواره شد توی بیابانها تبعید شد و غریبانه از دنیا رفت.
شیوه شهادت مالک سم بود وقتی خبر شهادت مالک به حضرت امیر رسید فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (بقره/156) بعد فرمود: «فَإِنَّ مَوْتَهُ مِنْ مَصَائِبِ الدَّهْرِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَالِکاً قَدْ وَفَى بِعَهْدِهِ وَ قَضَى نَحْبَهُ وَ لَقِیَ رَبَّهُ مَعَ أَنَّا قَدْ وَطَّنَّا أَنْفُسَنَا» (مستدرکالوسائل/ ج2/ ص403) مرگ مالک اشتر برای من از مسائل دهر است، مالک اشتر به عهدش وفا کرد.
تا مادامی که مالک اشتر بود، حضرت امیر قدرت داشت مالک اشتر که شهید شد و از دنیا رفت کمر علی بن ابی طالب شکست، آثار شهادت مالک اشتر مدتها در قیافه حضرت علی بود. فرمود: خدایا ما اهل بیت از مالک راضی هستیم. چقدر مقام داشت که ولی امر از او راضی باشد مثلاً الان رفتار و کردار ما جوری هست که امام زمان(ع) بگوید من از شما راضی هستم؟
چند سال قبل توی حرم امام رضا(ع) شخصی از من پرسید آقای قرائتی شما چند سال است که طلبه هستی؟ گفتم بیست سال، یک خورده به من نگاه کرد و گفت علی(ع) هر وقت مالک اشتر را میدید لذت میبرد، حالا شما که لباس آخوندی پوشیدهای و میگویی که سرباز امام زمان هستم شده که امام زمان به تو نگاه کند و لذت ببرد؟ گفتم معلوم نیست.
یکبار که رسول خدا خواست نماز بخواند نه نفر را از مسجد بیرون انداخت بعد رفت سر نماز گفتند یا رسول الله چرا اینها را بیرون کردی؟ گفت اینها فقط نماز میخوانند زکات نمیدهند من راضی نیستم، خیلی مهم است که ولی امر از انسان راضی باشد.
حضرت مهدی که تشریف میآورند برای حکومت جهانی چند نفر دومرتبه زنده میشوند و یکی از کسانی که با قدرت خدا زنده میشود مالک اشتر است و امام زمان او را استاندار میکند خیلی مقام میخواهد از کجا تا کجا؟ از سی چهل سال قبل به او میگویند تو صالح هستی بعد از قرنها هم خدا او را برای بازوی امام زمان(ع) زنده میکند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»