آسیب های مذمت و سرزنش

برنامه سمت خدا 20 شهریور 1400

حجت الاسلام قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
شریعتی: الحمدالله. خیلی ها التماس دعای ویژه گفتند. گفتند آقای شریعتی شما در برنامه به مخاطبان تان بگویید که برای شفای مرضا دعا کنند. همین ابتدای امر من برای تک تک مخاطبان مان که در بستر بیماری هستند آرزوی سلامتی و عافیت می کنم. ان شاءالله حاج آقای قرائتی هم برایشان دعا خواهند کرد و با نفس گرمشان و ان شاءالله مخاطبان مان هم آمین خواهند گفت.
حجت الاسلام قرائتی: نفس گرم که چه عرض کنم. سوره حمد سفارش شده است، به خصوص 70 بار. 70 بار 20 دقیقه می کشد بخوانند. ولی پای تلویزیون یک حمد 20 ثانیه می شود. همین الان یک حمدی بخوانیم برای شفای همه مریض های کرونا و غیر کرونا. یک سوره حمد با هم بخوانیم. شما که پای تلویزیون هستید بخوانید. فرض کنید خدا ناکرده خودتان مریض هستید. یک سوره حمد برای شفا بخوانید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (2) الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ (3) مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (4) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (5) اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (6) صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ (7)
خدایا اموات ما بیامرز، مریض هایمان شفا بده، مشکلات فرد و جامعه ما را حل کن.
شریعتی: الهی آمین. ان شاءالله خدا خیرتان دهد. برای همه ی پرستارها، کادر درمان، همه ی آن هایی که در ایام این بیماری عجیب و غریب درگیر بودند و خدمت کردند هم آرزوی سلامتی و توفیق می کنیم. آن هایی هم که نیستند ان شاءالله همه شان مهمان سفره امیرالمومنین باشند. ما هفته قبل راجع به انتقاد و سرزنش نکاتی را شنیدیم، نکته های لطیفی بود. یک بخشی از آن مانده بود. وعده داده بودید که ان شاءالله این جلسه به آن خواهیم پرداخت. با دل و جان می شنویم.
حجت الاسلام قرائتی: «اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم/ الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین بَعَدَدِ ما احاطَ بَه عِلمُه» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» «الهی أَنطِقنی بِالهُدی وَ أَلهِمنِی التَقوی». بحث سرزنش بود که یک کسی یک عیبی دارد، یک نقصی دارد، یا عیبی ندارد، یک کار غلطی کرده است، اشتباه کرده است. این را سرزنش نکنیم. من یک بار روی منبر بودم گفتم شمر علیه السلام. به جای امام حسین علیه السلام گفتم شمر علیه السلام. اشتباه است که آدم می کند. این که حتی بزرگان ما گاهی ممکن است در یک جایی اشتباه کنند. در نمازش شک بین رکعت سوم و چهارم است. یا وظیفه اش عوض شود. این را نباید سرزنش کرد. سوره برائت که نازل شد حضرت سوره برائت را به یک نفر داد گفت برو در مکه بخوان. سوره برائت سوره انفجاری است. خدا از این ها بیزار است، پیغمبر از این ها بیزار است، این ها نجس هستند، وارد مسجد نشوند. فلذا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ» هم ندارد، چون با توپ و تشر وارد می شود دیگر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ» هم حذف شده است. به هر حال نکاتی را از سرزنش بگوییم. یکی از نکات این است که یک کسی را که سرزنش می کنیم نگاه بیمار به  او بکنیم، نه نگاه مجرم. یک خلافکاری است، شلاق هم می زنید بروید بزنید. اما نگاه به او کنید، نگاه مجرم نباشد. قرآن یک قصه ای دارد. زن های مصر گفتند عجب خبر دارید چه شد؟ گفتند چه شد؟ گفت زلیخا عاشق یوسف شده است. یوسف به عنوان بردگی به خانه شاه رفت. زن شاه عاشق این یوسف شد. دید چه کند. یک جلسه ای تشکیل داد، خانم های مصر را دعوت کرد و برای هر کدام هم یک چاقو آورد. ما در تفسیر آوردیم که معلوم می شود قاشق چنگال هر کس باید خصوصی باشد. «آتَت کُلُّ وَاحِدَهٍ مِنهُنَّ سِکِّینًا» برای هر خانمی یک چاقو گذاشت. یاد سیدجمال الدین اسدآبادی افتادم که از ایشان نقل شده است. ایشان اروپا رفته بود، با دستانش غذا می خورد. تا دیدند ایشان با دست غذا می خورد، تند تند آمدند عکس گرفتند. گفت چه خبر است، چه شد؟! گفتند امل هستی، وحشی هستی، از ایران آمده ای، از افغان آمده ای، از هر جایی آمده ای. با دست غذا می خوری. گفت اتفاقاً من روشن فکر هستم. چون دستم را می دانم چگونه شستم، این دستم هم تا حالا در حلق کسی نرفته است. قاشق شما هر دقیقه در حلق کس و ناکسی رفته است. نمی دانم چگونه شسته اید، نمی دانم این قاشق در دهان چه کسانی آمده و رفته است. لذا من دستم را می دانم شستم و می دانم در دهان کسی نرفته است، پس این با دست خوردن روشن فکری است و شما همه امل هستید.
شریعتی: این قاشق من است.
حجت الاسلام قرائتی: گاهی وقت ها آدم باید تک بزند.  یک جلسه ای زلیخا تشکیل داد، خانم ها دعوت کرد، چاقو و نارنج و میوه گذاشت، این ها شروع به میوه خوردن کردند. به یوسف گفت شما از در برو داخل، از آن در خارج شو که این های یک نگاهی به تو کنند. یوسف هم برده بود، باید گوش می داد. رفت و از آن سمت خارج شد. تا این ها یوسف و زیبایی یوسف را دیدند، قرآن می گوید: «وَ قَطَّعنَ أَیدِیَهُنَّ» قطع از خوردن کردند. حالا یا دستشان را بریدند یا چاقو را کنار گذاشتند.
شریعتی: دست کشیدند.
حجت الاسلام قرائتی: دست کشیدند یا دست بریدند. هر دو را می شود معنا کرد. زلیخا گفت: «فَذَلِکُنَّ لُمتُنَّنِی فِیهِ» شما ملامت کردید، من یک عمری است که این را دیدم و عاشقش شدم شما با یک نگاه عاشق شده اید. شما خودتان را جای من بگذارید، اگر در خانه بودید، زن شاه بودید، این جوان جلوی چشمت بود چه می کردی. از این چه می فهمیم؟ از این می فهمیم اگر می خواهی  کسی را ملامت کنی خودت بودی چه می کردی.
شریعتی: خودت را جای او بگذار.
حجت الاسلام قرائتی: یک کسی یک گناهی کرده است. در چنین شرایطی قرار گرفتم. شرایط را باید در نظر گرفت. فلذا کسی نان دزدید و خورد دستش را قطع نمی کنند. در زمان قحطی کسی نان دزدید و خورد. موقع گرسنگی است. گاهی یک صحنه ای پیش آمده است که این صحنه برای هر که پیش بیاید گول می خورد، الا این که گفت: «إنَّ النَفسَ لَأمارَهٌ بِالسُّوءِ إلّا مَا رَحِمَ رَبِّی» حضرت یوسف گفت نفس انسان را به فساد می کشاند مگر این که خدا رحم کند. اگر می خواهید سرزنش کنید، اگر جای او بودی چه می کردی. یاد یک خاطره افتادم. مکه یک کسی خیلی گرمش شده بود. هوای داغ مکه خیلی اذیت شد. حج اش که تمام شد گفت خدایا گفتی بیا ما آمدیم، حالا حضرت عباسی خودت بودی می آمدی. با خدا دعوایش شده بود. گفت حالا تو خودت بودی می آمدی. حالا گاهی وقت ها کسی را سرزنش می کنیم بگوییم اگر ما بودیم. مثلاً جوان است، وضع پدرش هم خوب است، می تواند این را داماد کند. می گوید حالا دیرنمی شود. شما یادت رفته جوانی های خودت چگونه بودی. خودتان را جای او بگذارید. می خواهید سرزنش کنید همین گونه سرزنش نکنید. زلیخا ثابت کرد از این آیه معلوم می شود که ایجاد نمایش هم طوری نیست که آدم یک نمایش راه بیاندازد، زن ها را دعوت کند، چاقو بگذارد، میوه بگذارد، بعد به یوسف بگوید از این در بیا و از آن در برو. این ها همه صحنه سازی است. این ها همه از آیاتی است که مجوز فیلم است. قرآن در این فیلم سازی چه گفته است.
شریعتی: نمایش است.
حجت الاسلام قرائتی: این تئاترهایی که می گویند نمایش است. امامان هم این را داشتند. یک بار به امام باقر گفتند وضوی پیغمبر چگونه بود. فرمود تشت بیاورید. تشت آورد و دست ها را بالا کرد و آب را این جا ریخت. اهل سنت از این سمت وضو می گیرند، چون می گویند «إلَی المَرافِق» تا آرنج. می گویند بشویید دست ها را تا آرنج. این تا آرنج یعنی همچین کنید، آخرش آرنج است. این کلمه آرنج را این گونه معنا می کنند. ما می گوییم این که گفته است تا آرنج یعنی این جا را نشور. مثل این که می گوییم دیوار را تا یک متری رنگ بزن. تا یک متری یعنی بالای یک متری را نباید رنگ  بزنی. مقدار تا آرنج یعنی اندازه است. اندازه تا آرنج است. تا یک متری رنگ کن. یعنی بالای یک متری را رنگ نکن.
شریعتی: دست ها تا آرنج.
حجت الاسلام قرائتی: یعنی تا این جا. یعنی این جا را نشور. ما تا آرنج را معنا می کنیم یعنی مقدار. آن ها آرنج را کیفیت شستن معنا می کنند. چگونه بشوریم یا تا کجا بشوریم. دو معنا است. برای این که قصه حل شود گفتند اهل بیت. امام باقر بهتر می داند. برویم از پسر پیغمبر بپرسیم. گفتند وضوی رسول الله چگونه بود. فرمود: «ایتینی بِالتَشت». تشت آوردند و وضو گرفت. وقتی وضویش تمام شد، این را هم بگویم. حرف در حرف می آید. بعضی ها وقتی وضو می گیرند  آب روی دستشان می ریزند چنین می کنند. می گوییم آب را ریختی تا نوک بیاورد. می گوید حاج آقا قبل از وضو دستانم را شستم. آن شستن قبل از صورت جزو وضو نیست. می خواهی بشور می خواهی نشور. آن  چیزی که واجب است این است که آب که ریختی این آب را تا نوک انگشت بیاوری. انگشتر هم دستت است و چسبیده است، باید آب زیر انگشتر هم برود. یا مثلاً امام حسن و حسین دو بچه بودند. دیدند یک پیرمردی وضو می گیرد و وضویش غلط است.  گفتند مستقیم به او بگوییم وضویش غلط است این همان بحث سرزنش می شود. گفتند پیرمرد ما دو تا برادر هستیم، وضو می گیریم، شما داور شو ببین وضو کدام از ما درست است. امام حسن کوچک بود. وضو گرفت، امام حسین وضو گرفت، پیرمرد فهمید. گفت وضوی هر دو درست است، وضوی من غلط بود. یعنی آموزش غیر مستقیم دادند. البته آموزش مستقیم هم داریم. «حِی عَلَی الصَلاه» مستقیم است، به سمت نماز بشتابید. غیر مستقیم هم داریم.
شریعتی: این که تشخیص بدهی که کجا چگونه رفتار کنی هم مهم است.
حجت الاسلام قرائتی: بله. که با که چگونه صحبت کنید. ما یک الله اکبر که می گوییم 5 رقم موسیقی دارد. یعنی 5 رقم صوت دارد. یک بخشی 22 بهمن است، شب پیروزی انقلاب  است  که موسیقی اش این است: «اللهُ اکبر». یک بار در راهپیمایی است می گوییم: «اللهُ اَکبَر». یک بار سر نماز است می گوییم: «اللهُ اَکبَر». یک بار تعجب است می گوییم: «اللهُ اَکبَر». یک بار مکبر یک مسجدی است می گوید: «الله اکبر». یعنی یک «اللهُ اَکبَر» است.
شریعتی: با چند لحن می گوییم.
حجت الاسلام قرائتی: با چند لحن، کجا، چگونه، بگوییم.
شریعتی: چند تا «اللهُ اَکبَر» می شود.
حجت الاسلام قرائتی: بله. گاهی وقت ها یک حرفی در یک جا خوب است. خدا دکتر بهشتی را رحمت کند. به او گفتند کار فلانی چگونه است. یکی از آقایان یک کاری کرده بود، یک برنامه ای راه انداخته بود. ایشان فرمود کار سعدی است در وقت نحسی. یعنی کار کار خوبی است، ولی الان وقتش نیست. این مسئله سرزنش باید نگاه کنیم خودمان را در شرایطی که بر او حاکم بود جای او بگذاریم. خیلی از قانون ها که وضع می کنند به خاطر این است که خودمان را جای او گذاشتیم. مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهوری می گفت  حکومت مردمی، سرزده در مردم برویم، با دعوت بی دعوت،  تن به تن، گروه به گروه. وقتی از مسئولین گزارش می شود. مسئولین هم گاهی وقت ها یا روی شان نمی شود یا خبر ندارند.
شریعتی: ملاحظاتی دارند.
حجت الاسلام قرائتی: من وقتی در تلویزیون رفتم گفتم هر چه می خواهم یک شبه به مردم ایران می گویم. بعد دیدم این غلط است. اصلاً گفتگوی تن به تن، چهره به چهره، هیچی جایش را نمی گیرد. امام دو بار با من خصوصی صحبت کرد. یعنی من خدمتشان رسیدم. آن دو بار یادم است چه گفته است، ولی تمام حسینه جماران یادم رفته است. چون برای امت بوده است.
شریعتی: باید بروید مراجعه کنید ببینید امام چه فرمودند.
حجت الاسلام قرائتی: اما دو بار با خودم صحبت کرد یادم است چه گفتند. این مسئله گفتگوی چهره به چهره را رعایت کنیم. گاهی یک معلم، یا در پادگان امیر است، سردار است، هر روزی با دو از این سربازها غذا بخورد. غذای پادگان که درجه بندی نیست. البته تا آن جایی که ما خبر داریم. بگوید احوالتان خوب است، از پادگان چه خبر، تو جای من بودی، امیر بودی، چه می کردی. 10 دقیقه با این نهار بخورد این تا آخر عمر یادش می ماند. خیلی تاثیر دارد. این غیر از آن است که غذای سربازها را بدهید، بخش نامه ای غذا دهند. این خیلی مهم است. پس گاهی وقت ها یک سردار کنار یک سرباز بنشیند غذا بخورد. نگاه می کند این امیر است، سردار است، آمده کنار من غذا می خورد. ما خیلی چیزها از دستمان در رفته است. تبلیغ چهره به چهره. فلذا قرآن تبلیغ به چهره به چهره هم دارد. یک جمله می گوید تو پیغمبر برای امت هستی، «وَ کانَ رَسُولاً نَبیاً» تو رسول و پیغمبر هستی برای بین الملل. پشت سر «وَ کانَ رَسُولاً نَبیاً» می گوید چهره به چهره یادت نرود، «وَ کانَ یَامُرُ اَهلَهُ بِالصَلاه». کنار «وَ کانَ رَسُولاً نَبیاً» می گوید «وَ کانَ یَامُرُ اَهلَهُ بِالصَلاه».
شریعتی: از کجا به کجا می آید.
حجت الاسلام قرائتی: یعنی با خانم ات چهره به چهره صحبت کن. من اگر به خانم خودم بگویم پای تلویزیون بنشین برنامه را گوش بده. آن یک  معنا دارد. یک معنا هم این که خانم چه خبر، 5 دقیقه با خودش صحبت کنیم. امیدوارم خانمم الان پای تلویزیون نباشد. فلذا در قرآن تبلیغ فرد به فرد هم داریم. چهره به چهره آیه اش این است: «یا بُنِیَّ». 4 تا «یا بُنَیَّ» در قرآن است؛ پسرم. پسر به پدر «یا اَبَتِ» است. 4 تا هم «یا اَبَتِ» داریم. 4 تا «یا بُنَیَّ» داریم، 4 تا هم «یا اَبَتِ» داریم. یعنی هم بچه به بزرگ می گوید، هم بزرگ به بچه بگوید. هر دو با هم است. یعنی قرآن می گوید: «تَواصَؤُ» همه به هم بگویند. یعنی بگویم من دکترم یا آیت الله هستم، نیاز ندارم.
شریعتی: چقدر این گونه همه چیز خوب می شود؛ زندگی قرآنی.
حجت الاسلام قرائتی: قرآن آمارش هم دیوانه کننده است. مثلاً 115 کلمه دنیا در قرآن است، 115 کلمه آخرت. مگر می شود یک نفر که درس نخوانده باشد 23 سال حرف بزند، از 40 سالگی تا 63 سالگی آخر عمر پیغمبر، بعد بیایند ببینند  کلماتش هم فرمول دارد. مثلاً 55 کلمه ظلمات است، 55 کلمه نور. 115 دنیا است، 115 آخرت. سال 12 ماه است، 12 کلمه شهر در قرآن است. شهر الرمضان یعنی ماه رمضان. سال 12 ماه است، 12 کلمه شهر در قرآن است. سال 365 روز است، 365 کلمه یوم در کلمه قرآن است. گاهی وقت ها هر کلمه ای هم یک معنا دارد. مثلاً ما در فارسی می گوییم «رفت». ولی قرآن نمی گوید رفت. 7-8 تا رفت داریم. یک وقت رفت برای مکتب است، به آن «حَجَرَ» می گویند یعنی حجرت کرد. یک وقتی می خواستند او را بگیرند رفت، می گویند «فَرَّ» یعنی فرار کرد. یک وقت به سراغ درآمد سنگین رفت، می گویند «ذَهَبَ» یعنی  طلا. یک وقتی برای درآمد خوب حرکت کرد، طلا نیست ولی خوب است، می گویند «فَزُو» فزه یعنی نقره. یک وقت یک کسی گیرد کرده بود و در رفت، می گویند «طَلَقَ» طلاق گرفت
شریعتی: چند نوع رفتن با الفاظ مختلف.
حجت الاسلام قرائتی: خیلی وسیع است. داشتیم بحث سرزنش را می گفتیم. در سرزنش باید خودمان را جای دیگران بگذاریم. یکی این که راه در رو هم بگذاریم. می گوید به من گفتی، حالا باید چه کنم. قرآن افرادی را سرزنش می کند. می گوید: «فَظَّنَ أن لَن نَقدِرَ عَلَیهِ». یونس مردم را رها کرد، در رفت، فکر کرد ما نمی توانیم در تگنا قرار دهیم. کنار دریا رفت و سوار کشتی شد و در کشتی هم گفتند سنگین است، یک نفر باید بیفتد. قرعه کشیدند به نام یونس افتاد. یونس را در دریا هول دادند یا خودش افتاد. نهنگ هم او را قورت داد.«فَنَادَی فِی الظُلُمَاتِ» در همان تاریکی ها گفت خدایا «سُبحانَکَ إنِّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین». دعا کرد. اما با این حال هم یونس بود و هم گیر کرد و هم دعا کرد. یعنی ذکر یونسیه یعنی حالش هم است. یعنی شرایط خودِ حضرت یونس است. گاهی وقت ها این حال ها اثر دارد. یک پیرمردی کمرش خمیده بود در حال رکوع، پیرمرد خمیده بود. یک بچه شیطانی نان سنگک گرفته بود، یکی از این شن های داغ را پشت یقه پیرمرد گذاشت. این شن کمرش را سوزاند. گفت دستت بشکند. این پیرمرد نفرین کرد. این بچه رفت دستش معیوب شد. بالاخره دارو و درمان و شکسته بند. گفتند پیرمرد است، بروید عذرخواهی کنید. آمدند گفتند این بچه بود، نفهمید، ببخشید. گفت یک شن دیگر لازم است. وقتی که دعا کردم شن من را سوزاند، در آن حال دعا کردم. یک شن دیگر می خواهد. صبر کنید من یک حالی پیدا کنم، در آن حال دعا می کنم بچه شما خوب شود. حالا ذکر یونسیه هم این گونه نیست که «سُبحانَکَ إنِّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین» من هم بگویم یونس هم گفت. در آن حال گفتن مهم است. گفت: «عَلَیَ الخَندَق اَفضَل». شمشیر حضرت علی در جنگ خندق از عبادت بهتر است. نگفته است ضربت شخص دیگر. این هم «یوم الخَندَق» نه «یَومَ الخِیبَر». یک لیوان آب ظهر عاشورا می ارزد، غروب عاشورا یک قرون هم نمی ارزد. گاهی وقت ها یک کسی که سرزنش شد گفت راه داری؛ توبه، عذرخواهی.
شریعتی: این کار و راهت اشتباه بوده، این مسیر برگشت است.
حجت الاسلام قرائتی: الان تلفن را بردار از حرف الف تا حرف ی، چه کسانی از دستت ناراحت هستند. یک زنگ بزن بگویید فرض کنید من محسن قرائتی هستم، نگاه کردم یک جسارتی به شما کردم، حالا پشیمان هستم و در تلفن از شما عذرخواهی می کنم. از اطرافیان، پدر، مادر، دایی، عمه، خاله، فامیل، همسایه، شاگرد، استاد، کارفرما، کارگر. اول از خودی ها عذرخواهی کنیم، بعد از غریبه ها عذرخواهی کنیم. یعنی اگر کسی را سرزنش کردیم که تو این کار غلط را کردی راهش را هم بگوییم. قرآن می گوید ما اول یونس را سرزنش کردیم، «إذ ذَهَبَ مُغاضِبًآ» حضرت یونس از دست مردم عصبانی شد، مردم را رها کرد. گفت می روم پیش پدرتان. رفت و سوار کشتی شد و کشتی سنگین شد و هل دادند و نهنگ خورد و جای دیگر پرت کرد. این جا خدا توبیخ می کند. می گوید: «فَظَّنَ أن لَن نَقدِرَ عَلَیهِ» گمان که ما دیگر در برود در می رود. یک کسی نزد رئیس خود استعفا دارد. گفت چرا. گفت من نمی توانم با تو کار کنم. گفت یک اخلاقی داری که با آن نمی توانی کار کنی، با این اخلاق هر جا بروی نمی توانی کار کنی. شما باید اخلاقت را عوض کنی
شریعتی: خودت را باید درست کنی.
حجت الاسلام قرائتی: خودت را باید درست کنی و الا با این اخلاقی که داری اگر معاون باشم من نیستم. من اگر امام جمعه بودم نماز جمعه می آیم، اگر امام جمعه نبودم نمی آیم. اسلامی را می خواهم که حجت الاسلام من باشم، اگر کس دیگر قرار است حجت الاسلام باشد من نیستم. اگر کسی را سرزنش کنیم به او بگویم راهش این است. عذرخواهی کنید. راجع همین که حضرت یونس می گوید گمان که ما به او دسترسی نداریم، در مضیقه قرار نمی دهیم، به خیال خودش  در رفت، می گوید: «وَ أرسَلنا إلی مِائَهِ ألفِ أو یَزیدُونَ» یک مرتبه همه یونس بازسازی شد، تغییر حالت پیدا کرد، دو مرتبه پیغمبرش کردیم. یک کسی مدیرکل بوده، توبیخ شده و بیرون آمده است. مانعی ندارد، دو مرتبه بعد از چند ماه باز مدیر کل شود. چیزی نیست. حالا راجع به مدیریت هم چون بحث است بگویم. اگر حرف حق باشد، خانم شان به شوهرانشان می گوید. خدا به پیغمبر می گوید که از همه انبیا پیروی کن. ما در فارسی می گوییم چهار میخ اش کن. محکم کن. خدا یک جای قرآن می گوید من انبیا را چهار میخ کردم. هر کدام از انبیا که پیغمبر شدند به آن ها گفتم امروز پیغمبر هستی اما اگر بعدها یک کسی پیدا شد که آن هم پیغمبر بود و راه وحی و شما را قبول داشت، اگر بعداً پیغمبر شد نگو نه، ما باید باشم. برو کنار. بعد هم قهر نکن. «لَتؤمِنُوا بِاللهَ» بایدا ایمان بیاوری، «وَ لَتَنصُرَ» نصرت هم بکنی. بعد گفت: «أقرَرتُم» قول می دهی. گفتند چشم. یعنی چه؟ یعنی هر رئیس جمهوری، هر کسی می خواهد وزیر شود، هر استانداری فرماندار می خواهد تعیین کند، هر کسی می خواهید حکم دهید، به او بگویید امروز مسئول هستید. اما پیش بینی کن که یک وقتی ضعفی پیدا شد که نتوانستی یا یک کسی قوی تر از تو پیدا شد، کنار برو و گرد و خاک هم نکن. یعنی روز نصب، عزل هم بشود. یعنی در حکم نصب که منصوب می شوید عزل هم لحاظ شود. آقای قرائتی تو امشب در سمت خدا هستی، هفته ی دیگر شما نیستی. یعنی من پیش بینی کنم شاید این آخرین سخنرانی ام باشد. به ما گفتند نماز که می خوانید فرض کنید آخرین نمازتان باشد. ما چهارده «بَغتتاً» در قرآن داریم.
از امام صادق پرسیدند بعضی مرده ها چشمشان باز است، بعضی مرده ها چشمشان بسته است. چرا؟ فرمود: «آن کسی که باز است فرصت نکرده ببندد. آن کسی که بسته فرصت نکرده باز کند». این آیه را من نوشتم به عنوان چیز مهم بگویم. خواهش می کنم دقت کنند. آقایان دانشکده مدیریت، مدیران، مسئولین، همه مان، هر که هر شغلی دارد. «وَ إِذ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ» میثاق یعنی پیمان گرفتیم، از آن ها قول گرفتیم. «وَ إِذ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ» یعنی خدا قول گرفته است. از چه کسی؟ از «النَّبِیِّینَ» همه انبیا. البته این واقع نشده است. یعنی نشد بعد از پیغمبر اسلام کسی بیاید که به پیغمبر بگوییم برو کنار پیغمبر بعدی بیاید. این وجود خارجی ندارد. ولی آمادگی داشته باشید. مثلاً شما می گویید مهمان اتاق می خواهد ولو شما نتوانستید بدهید، در کرونا یا غیر کرونا.
شریعتی: این را پیش بینی کردید.
حجت الاسلام قرائتی: باید ظرفیت باشد. ظرفیت باشد که اگر گفتند نه، نه. پیش بینی کن. شما امروز عمامه سرت گذاشتی، اما اگر یک روز دیدی که عمامه نداری، در خیابان می روی، عمامه ات به شاخه درخت خورد افتاد. فوری زنگ نزن به مسجد که امروز یک حادثه ای رخ داده است نماز تعطیل است. امروز یک فاجعه ای رخ داده نماز تعطیل است. نه فاجعه است، نه حادثه است. برو بگو عمامه ام به شاخه درخت خورد و افتاد. نماز را شروع کن. گیر خودمان نباشیم. بعضی ها می گویند تا هواپیما نباشد نمی آییم، تا این گونه نباشد نمی آیم، من با این کار نمی کنم، اگر این مدیر باشد کار نمی کنم. یعنی یک کاری که می خواهند بکنند اگر اگر می کنند. یک مقدار خودتان را باز کنید. بگو من مسئولیت قبول می کنم هر کسی هم بهتر بود بیاید. این آمادگی باشد باشد. خدا به ابراهیم گفت بچه ات را بکش. تا چاقو گذاشت گفت نه، نمی خواستم خون ریخته شود، می خواستم ببینم مردی هستی که دل بکنی.
شریعتی: ظرفیت اش را داری.
حجت الاسلام قرائتی: من از تو دل کندن می خواهم نه خون ریختن. نمی خواهم خون اسماعیل ریخته شود، می خواهم تو دل بکنی. یک آیه داریم باید به شما بگویم. این آیه برای مدیریت است. در هیچ کتاب دانشگاهی نیست، در هیچ جای کره زمین این آیه نیست. تکرار می کنم؛ در هیچ جای کره زمین این آیه نیست که هر کس را که نصب می کنی در وقت منصوب کردن به او بگویید ممکن است عزل هم بشوی. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ/ وَ إِذ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیتُکُم مِن کِتَابٍ وَ حِکمَهٍ ثُمَّ جَاءَکُم رَسُولٌ» ما از انبیا قول گرفتیم، کتاب آسمانی دادیم، حکمت هم دادیم، اما امروز تو پیغمبر هستی، کتاب آسمانی و حکمت ابزار کار تو است. اما اگر بعدها یک رسولی پیدا شد، «مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُم» هماهنگ با شما بود، وحی را قبول داشت. اگر یک پیغمبر بعداً آمد چه کنی؟ «لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ». این لام یعنی حتماً. «إنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر».  «لَتُؤمِنُنَّ» یعنی حتماً. نون تشدید هم یعنی حتماً. نمی گوید «لتُومنون». می گوید: «لَتُؤمِنُنَّ». تشدید دارد. «وَلَتَنصُرُنَّهُ» باز این جا یک لام دارد یعنی حتماً، نون تشدید هم یعنی حتماً. چهار بار می گوید حتماً، حتماً، حتماً، حتماً، به او ایمان بیاورید، کمک کنید. بعد هم فرمود: «أَأَقرَرتُم» قول می دهید. امروز پیغمبر هستی، فردا یک کس دیگر آمد کنار می روی که پیغمبر بعدی بیاید. «أَأَقرَرتُم» اقرار می کنید. گفتند باشد، «قَالُوا أَقرَرنَا»، اقرار می کنیم. «قَالَ فَاشهَدُوا» شاهد باشد، «وَ أَنَا مَعَکُم مِنَ الشِّاهِدِینَ» من هم شاهد هستم. کجا این حرف را دارد؟ هر کس را برای هر پستی نصب می کنید به او بگویید ممکن است عزل هم بشوید یا ضعیف بشوید یا حوادث شود که کار سنگین شود، وسط کار بفهمی که نمی توانی خرمن را خرد کنی. تو باید کنار بروی. این توجه است.
این ها اگر یک کسی نصب شد این پیش بینی را بکنید. از این نمونه زیاد داریم. الان دنیا برای تهمت حقوق دارد. من اگر به شما تهمت بزنم، شما به من تهمت بزنید، می شود شکایت کرد که ایشان به من تهمت زده است. اما غیبت چه؟ غیبت قانون ندارد. یعنی هیچ دادستانی روی هیچ کره زمین در هیچ کشوری نیست که برود بگوید این پشت سر من غیبت کرده است. یا تحقیر کرده است. مثلاً شما وارد شدید، من باید به شما نگاه کنم، رویم را این چنین کردم و به شما نگاه کردم. کدام آدمی می گوید من وارد شدم ایشان رویش را برگرداند، من را تحقیر کرد، صغیر کرد، کوچک کرد. قانون نداریم.
شریعتی: می گوید چه کار کنم؟!
حجت الاسلام قرائتی: ما اسلام را نشناختیم. حقوق، سیاست، اقتصاد.
شریعتی: که حتی دلت را هم حواسش هست که حتی سو ظن نسبت به بقیه نداشته باشد.
حجت الاسلام قرائتی: اصلاً اسلام برای مسائل اخلاقی آیه داریم. می گوید: «بِما کَسَبَ قُلُوبُهُم» دلت این کار را خواست بکند، به خاطر دلت.
شریعتی: یعنی تا همین جا مراقبت است.
خیلی خوب. خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای قرائتی. خیلی سپاسگزارم از لطف و عنایت عزیزانمان. همچنان فرصت برای قربانی ماه صفر هست که مشارکت کنید. صدقات، نذورات، هدایای شما به ما می رسد و ان شاءالله قربانی این ماه هم با شکوه هر چه تمام تر اتفاق بیفتد. می توانید به کانال ما در سروش و ایتا مراجعه کنید، یا به سایت ما samtekhoda3.ir، و یا به صفحه 800 شبکه پیام نما یا تلتکست مراجعه کنید. درگاه های پرداخت آن جا ذکر شده است که ان شاءالله دست به دست هم بدهیم و این اتفاق مبارک در اول این ماه قمری هم بیفتد. صفحه 290 قرآن کریم را امروز تلاوت می کنیم. آیات 76 تا 86 سوره مبارکه اسرا را به اتفاق بشنویم. برمی گردیم، ان شاءالله نکته قرآنی این صفحه را هم حاج آقای قرائتی برای ما خواهند گفت.
«اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». بهترین ها را برای همه ی عزیزانم آرزو می کنم. ان شءالله که زندگی همه مان زیر سایه قرآن کریم ختم به خیر شود و ان شاءالله سعادتمند شویم. با احترام و با افتخار در اولین روز هفته همراه شما هستیم و در کنار حاج آقای قرائتی عزیزمان. سال ها است ایشان از قرآن برای ما درس می گویند و امروز هم اشاره قرآنی را خواهیم شنید.
حجت الاسلام قرائتی: «اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ / الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین بَعَدَدِ ما احاطَ بَه عِلمُه» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» «الهی أَنطِقنی بِالهُدی وَ أَلهِمنی التَقوی». این صفحه که خوانده شد، این آیه در آن بود: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ» قرآن شفا است. این شفا یعنی چه؟ یعنی اگر دندانت درد می کند قرآن بخوانی خوب می شود؟! یک معنای شفا، شفای جسمی است که داریم که با دعا بعضی ها خوب می شوند. راه بیماری رجوع به پزشک و متخصص و دارو و درمان است. اما آن در هم بسته نیست، آن در هم باز است. عوارض زیادی پیش می آید که دکترها می گویند ما نمی توانیم کاری کنیم ولی یک مرتبه مرض 180 درجه عوض می شود. این را برای هر کسی در عمرش پیش آمده که راه های عادی بسته شده است. از راه غیب حل می شود. هم راه عادی داریم، هم راه غیب داریم. اول می گوییم «ذلکَ الکِتاب لَا رَیبَ فیهُ الَّذینَّ یُومِنُونَ بِالغَیب» ایمان به غیب. دست خدا بسته نیست، دست خدا باز است. می تواند از راه های مختلف انجام دهد. گاهی وقت ها یک کسی با خرید ماشین و خانه و پول و طلا و سکه و مقام و سفر، از این راه ها می تواند دل همسرش را به دست بیاورد، یعنی عاشق همسرش باشد یا همسرش عاشق این باشد. یک وقت هایی نه ماشین است، نه خانه است، همینطوری نگاهش کند دوستش دارد. یعنی گاهی وقت ها با ابزار مادی می خواهند دل کسی را جذب کنند. گاهی نه؛ «وَ جَعَلَ بَینَهُما مَوَدَهً وَ رَحمَهً». «وَجعَل اَفئِدَهً مِن النّاس».
شریعتی: ریشه اش یک جای دیگر است.
حجت الاسلام قرائتی: «مُحَبَّتً مِنّی» محبت از آن است. یک چیزی ما در فارسی می گوییم. می گویند کدخدا را ببین ده را بچاپ. ما می گوییم خدا را ببین دل را بچاپ. قرآن مثلاً می گوید: «أنَّهُم أَقامُوا التّورَاهَ وَ الإنجِیلَ وَ مَا أُنزِلَ» اگر شما کتاب آسمانی را به پا دارید، «لَأَکَلُوا مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحتِ أَرجُلِهِم» از زمین و آسمان رزق تان زیاد می شود. حالا یا یک عملی به قرآن پاداشی دارد و پاداش این است که خدا به شما لطف می کند. یک معنایش این است. یک معنایش این است در خود آیات و روایات یک فرمول هایی است که با این فرمول اقتصادت خوب می شود. فرمول علمی است، منتها می گوید باید قرآن را بخوانی و تدبر کنی تا این نکته علمی را دربیاوری. حالا این آیه که خواندند قرآن شفاست یعنی چه. می تواند شفای مادی و ظاهری باشد، هم بخوانید مریض خوب می شود. امروز هم ما در جلسه یک حمدی برای مریض ها خواندیم. یکی هم این که شفای باقی مرضا است. بخل یک مرض هست یا نه؟ کسی بخیل است، پول به کسی نمی دهد. خدا به ما گفته است تو شفا هستی. این آقا بخل دارد، چگونه کاری کنیم سخی شود. آمپول های زیادی در قرآن است که اگر این آمپول ها را بزنی پول هایش را درمی آورد. آمپول 1 این است که می گوید دنیا کم است، «مَتاعٌ دنیا قَلیلَ». وقتی مشت می گیرد طلا است. اگر آن طلا نیست حلبی است. به دنیا چسبیدیم دنیا را مهم می دانیم. بدانیم دنیا چیزی نیست. امروز یک کسی آمده بود کنار من، که می خواست شغلش ارتقا پیدا کند. گفتم من نمی توانم. بعد گفتم چند سالت است. گفت 50 سالم است. گفتم شما 2-3 سال دیگر بازنشست می شوی، می خواهی بالاتر بروی که چه. از کجا بالاتر برای تو بهتر است. ممکن است پوزش بهتر شود، پولش بهتر شود، از کجا می دانی خیرت این است. اگر سراغت آمدند قبول کن، اما قرار نیست دست و پا بزنی. «مَتاعٌ دنیا قَلیلَ» آمپول بزنیم. دوم؛ می گوید تو ولی خدا هستی، «أخلَدَ إلَی الأرضِ» به زمین چسبیده ای؟! حضرت امیر می گوید این دنیا یک استخوان چرب سگ است، کسی نیست این را دور بیندازد. یکی می گوید دنیا کم است، یکی می گوید تو بزرگ هستی و حیف است به دنیا بچسبی. سوم؛ می گوید اگر بدی چند برابرش می کنم «وَ هُوَ یُخلِفُ». جایش را پر می کنم، مثل مادر شیرش را به بچه می دهد جای آن دو مرتبه شیر می آید. یک آمپول دیگر است. اگر ندهی در همین دنیا آتش می زنم. در سوره نون والقلم یک قصه ای نقل می کند. یک باغی را تصمیم گرفتند میوه هایش را ندهند، پدرشان از این میوه ها به فقرا می داد. پدر مرد، بچه ها گفتند ما نخواهیم داد. گفتند بابا می داده ما هم بدهیم. این فقرا چشم دارند. گفتند ما نمی دهیم. شب خوابیدند گفتند سحر برویم میوه ها را انبار کنیم که فقرا خواب باشند. آمدند دیدند باغ سوخته است. در قیامت فلز می شود. در آیه قرآن داریم که فلز را داغ می کنند، به پیشانی می زنند، به پهلو می زنند. بعد می گویند: «هذَا ما کَنَزتُم» این همان فلزی بود که در گاو صندوق بود. سکه ها این است. «هذَا ما کَنَزتُم» با همین نقره داغ ات می کنند، آهن داغ ات می کنند. این هم یک مورد است. بعد یک آمپول دیگر می گوید. می گوید دیگران ندارند تو چرا کمک نمی کنی. «یُوثَرونَ عَلی اَنفُسَهُم»، «یُنفِقُونَ اَعمالَهُم». مالشان را «فِی اللَیلِ وَ النَهار» شبانه و روزانه در رفاه و فقر، در غنا و فقر، کمک می کند، تو چرا عقب ماندی. همه جوراب پایشان است تو چرا بی جوراب هستی، همه کمک کردند تو چرا کمک نکردی. این هم یک آمپول است. ببینید این که قرآن شفاست این است. یعنی کسی که بخیل است از راه های مختلف موعظه، استدلال، نصیحت، نشان دادن الگو، واقع جهان را دیدن، دنیا را مهم ندان. «ما عِندَهُم یَنفَد» آن چه نزد شماست می پرد، «وَ ما عِندَ الله باقِی» چیزی که در راه خدا دادی باقی می ماند. تو فکر می کنی نگه داشتی، اگر می خواهی نگه داری نزد خدا نگه دار. ریا می کنی برای چه؟ می خواهی خوشش بیاید. ریاکار هستند یعنی می خواهند خودشان را نشان دهند. تو که می خواهی ریاکاری کنی نزد خود خدا ریاکاری کن. دستت را کج می کنی که این بگوید تو آدم خوبی هستی، به خدا بگو
شریعتی: به او خودت را نشان بده.
حجت الاسلام قرائتی: تو اگر می خواهی ریاکاری کنی، برای خودش ریاکاری کن. چرا جای دیگر ریاکاری می کنی. این که قرآن می گوید شفا هستم، یعنی یک کسی ترسو است، یک کسی بخیل است، یک کسی لجباز است.این را هم داریم که قرآن می گوید شفاست یعنی شفا از دردهای باطنی، نفاق، شرک، کفر، لجبازی.
شریعتی: بسیار خوب. خیلی ممنون و متشکرم از شما حاج آقای قرائتی. خسته نباشید، خدا قوت. نکته های خوبی را شنیدیم. خیلی ممنون هستم از توجه و همراهی عزیزانمان. دعا کنید و ان شاءالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام قرائتی: خدایا تو را به حق همه ی انبیا و اوصیا، و تو را به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، و نه فرزند معصوم امام حسین، خدایا اموات ما را بیامرز، بیماری کرونا و همه ی بیماران را شفا بده، یادمان بده وظیفه مان چیست، توفیق بده عمل کنیم، یادمان بده وظیفه مان چه چیزی نیست تقوا بده دوری کنیم، ما را در فهم حق و باطل سردرگم قرار نده. والسلام علیکم و رحمه الله
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم از شما. سپاسگزارم از همراهی و توجه تان. بهترین ها را برای همه ی شما آرزو می کنم. خوش به حال آن هایی که دلشان هر روز و هر شب پر می کشد برای صحن و سرای سیدالشهدا. ما را نسیم پرچم تو زنده می کند.«السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله»

Comments (0)
Add Comment