آثار و پیامدهای گناه(6)

1- نقش گناه در سلطه شیطان بر انسان
2- گام‌های شیطان برای نفوذ در انسان
3- سوء ظن، زمینه تجسّس، افشاگری و غیبت
4- خطر گناهان کوچک، بیش از گناهان بزرگ
5- گناهان کوچک، مقدمه گناهان بزرگ
6-گناه، مانع پذیرش حق و تمسخر پیروان حق
7- نقش گناه در لقمه حرام
8- ازدواج، راه جلوگیری از بسیاری از گناهان

موضوع: آثار و پیامدهای گناه(6)

تاریخ پخش:  05/05/91

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

رمضان 91 در استان مازندران بحث‌ها ضبط می‌شود و بحث ما هم بحث گناه و جبران گناه، توجیه گناه، عوامل گناه، آثار گناه و توبه از گناه است و بیش از بالای 90 درصد بحث تقریباً قرآن است. مقداری هم روایات است. چند جلسه راجع به آثار گناه بحث کردیم، سعی می‌کنم این جلسه تمامش کنم. تا شصت، هفتاد مورد از آثار گناه در یادداشت‌هایم هست. ولی خواسته باشیم همه‌ی اینها را بگوییم، یکوقت نصف ماه رمضان راجع به آثار گناه می‌شود و باقی بحث‌ها را نمی‌توانیم بگوییم. گناه سبب بی‌اعتباری اجتماعی، جلسه‌ی قبل گفتیم. سقوط، شکست در جبهه، انحراف… اینها را گفتیم.

موضوع بحث: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»، آثار گناه، ده بیست مورد را گفتیم، یکی را که در این جلسه می‌خواهیم بگوییم.

1- نقش گناه در سلطه شیطان بر انسان

24- تسلط شیطان. قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ»، «إِنَّمَا» یعنی فقط، «اسْتَزَلَّهُمُ» اینها را می‌لغزاند، «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ» شیطان اینها را می‌لغزاند، می‌دانی چرا؟ «بِبَعْضِ ما کَسَبُوا» به خاطر بعضی از کارهایی که انجام دادند. یعنی به خاطر گناهان. «بِبَعْضِ ما کَسَبُوا» این آیه‌ی قرآن است. سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 155. یعنی علت اینکه شیطان تسلط پیدا می‌کند، گناه است. گناه باعث می‌شود که شیطان سوار آدم شود.

اصل وجود شیطان وجود دارد یا نه، هرکس می‌خواهد بداند شیطان هست یا نه؟ تصمیم بگیرد دو رکعت نماز بخواند که حواسش جمع باشد. هرکس توانست دو رکعت نماز بخواند که حواسش پرت نشود، معلوم می‌شود شیطان نیست. این دلیل وجود شیطان است. که انسان گاهی وقت‌ها بی‌اختیار فکرش جایی می‌رود. پیداست دست خودمان نیست. هرچه هم می‌خواهی خودت را نگه داری نمی‌شود.

افرادی به من گفتند: آقای قرائتی، چه کنیم سر نماز حواس ما جمع باشد؟ من نمی‌توانم حواسم جمع باشد. به هرکس و ناکسی حرف می‌زنم حواسم جمع است. تا می‌گویم: «اللَّهُ أَکْبَر»! حواسم پرت می‌شود. من هم به او می‌گویم: یک دکتر پیدا کن با هم برویم. چون من هم همینطور هستم.

می‌گفت: بچه‌ی کوچولو در خانه گریه می‌کرد. گفتم: عزیز چرا گریه می‌کنی؟ گفت: می‌خواهم زنگ در را بزنم، دستم نمی‌رسد. گفتم: خوب من برایت می‌زنم. گفت: نه، می‌خواهم خودم بزنم. دیدم بچه است گریه می‌کند، بغلش کردم و گفتم: تو بزن! زنگ در خانه را که زد او را زمین گذاشتم،گفت: بیا با هم فرار کنیم! (خنده حضار) این پیداست می‌خواست بزند و فرار کند. حالا به من می‌گویند: چه کنیم سر نماز حواس ما جمع شود؟ می‌گویم: یک دکتر پیدا کن، با هم پیش او برویم.

شیطان چطور مسلط می‌شود؟

2- گام‌های شیطان برای نفوذ در انسان

امیرالمؤمنین یک جمله‌ای در نهج‌البلاغه دارد، می‌گوید: شیطان اول تخم‌ریزی می‌کند. بذر می‌پاشد. بعد اینها رشد پیدا می‌کند، یک ذره یک ذره سر درمی‌آورد و خلاصه هی یک ذره، یک ذره، پررنگ می‌شود. بگذارید این شیطان را یک خرده باز کنم. گام اول القاء است. القاء یعنی یک چیزی را پرتاب می‌کند. شیطان نمی‌تواند در روح انسان بیاید. اولیای خدا را شیطان نمی‌تواند در روحشان بیاید. ولی از آن دور، مثل اینکه شما می‌خواهی به کسی سیلی بزنی، می‌بینی مثلاً دستت به او نمی‌رسد. تخم مرغ پرت می‌کنی. گوجه پرت می‌کنی. «أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمْنِیَّتِه‏» (حج/52) «أَلْقَى الشَّیْطانُ» یعنی شیطان از دور القاء می‌کند. پرتاب می‌کند. این قدم اول.

افراد دیگر بالاتر از القاء تماس می‌گیرد، اصلاً نزدیک می‌رود. «مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطان‏» (اعراف/201) «مَسَّ» یعنی تماس می‌گیرد. «طائِفٌ مِنَ الشَّیْطان» شیطان‌های دوره گرد با او تماس می‌گیرند. اگر تماس گرفت، بعد از تماس در روح فرو می‌رود. «یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ» (ناس/5) این «فی» یعنی در، یعنی داخل می‌رود. داخل که رفت، گاهی می‌ایستد و دیگر بیرون هم نمی‌آید. قرآن می‌گوید: «فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» (زخرف/36) یعنی همانجا می‌ایستد. وقتی ایستاد، شما جزء یارانش می‌شوی. «أَوْلِیاءَ الشَّیْطان‏» (نساء/76) بعد «حِزْبُ الشَّیْطانِ» (مجادله/19) می‌شوی. بعد خود شیطان می‌شوی. «شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِن‏» (انعام/112) خودمان شیطان می‌شویم.

اول القاء، پررنگ می‌شود تماس می‌گیرد. پررنگ می‌شود فرو می‌رود. پررنگ می‌شود، مسکن، در روح ما می‌ایستد. وقتی در روح ما ایستاد اصلاً نگاه‌ها دیگر شیطانی می‌شود. تفکر شیطانی می‌شود. اصلاً همه تصمیم‌ها شیطانی می‌شود. اولیاء شیطان، حزب شیطان، خود شیطان! چطور انسان گناهکار می‌شود؟گام به گام. قرآن می‌گوید: «خُطُواتِ الشَّیْطان‏» (بقره/168) «خُطُواتِ» در قرآن بارها آمده است. «خُطُوه» یعنی گام. گام به گام! اول می‌گوید: حالا برویم یک بستنی با هم بخوریم، بعد ییک سیگار هم دستت می‌دهد. بعد می‌گوید: یک عکس هم بگیریم. بعد در عکس هم مثلاً یک خرده کنار هم که می‌نشینند، یک خرده در حالت عاشق و معشوقی می‌نشینند. بعد می‌گوید: فلان‌جا هم برویم. بعد یک سی‌دی هم به تو می‌دهد. همینطور گام به گام، اول شوخی بعد جدی. اول گناه کوچک، بعد گناه بزرگ. گام به گام!

3- سوء ظن، زمینه تجسّس، افشاگری و غیبت

و لذا قرآن گفته: گام اول جلویش را بگیرید. اول می‌گوید: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم‏» (حجرات/12) سوء ظن نکن. چون وقتی من به کسی سوء ظن بردم، دنبال سوء ظن تجسس می‌کنم. اِ… این فلانی بود. با آن فلانی رابطه داشت؟ صبر کن ببینم. اول سوء ظن است، دنبال سوء ظن تجسس است. دنبال تجسس عیب را پیدا می‌کنی، غیبت می‌کنی. ولذا قرآن اول گفته:سوء ظن نبر، بعد گفته: حالا اگر سوء ظن هم بردی، نتوانستی جلوی فکرت را بگیری، ذهنت رفت به جایی که فلانی فلان جور است. اگر نسبت به کسی هم سوء ظنی بردی، فکر بد کردی، لااقل تجسس نکن. حالا اگر غلط دوم هم انجام دادیم، هم سوء ظن بردیم، هم تجسس کردیم، فهمیدیم فلانی چه مشکلی دارد، می‌گوید: حق نداری نقل کنی. غیبت نکن.

گام اول سوء ظن، گام دوم تجسس، گام سوم افشاگری، عیب مردم را نقل کردن. این گام به گام است. اول می‌گوید: نگاه نکن. چون وقتی نگاه کردی دیگر بعد از نگاه دست خودت نیست. نمی‌دانی دنبال نگاه چه می‌شود. دنبال نگاه چه می‌شود دیگر دست خودمان نیست. «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا» شیطان چطور مسلط می‌شود؟ همانطور که گوساله‌ها گاو می‌شوند. همانطور که تخمه هندوانه، هندوانه می‌شود. یک بستری است تکاملی. هم راه حق تکامل دارد، هم راه باطل تکامل دارد. هم پول، پول می‌آورد، هم گناه، گناه می‌آورد. پول، پول می‌آورد، کسی پولش بیشتر است تجارت بیشتری می‌کند و سود بیشتری می‌برد. گناه هم، گناه می‌آورد. این گناه مقدمه‌ی آن گناه، آن گناه، گناهان زنجیره‌ای! یعنی انسان گاهی با یک رفاقت می‌رسد به جایی که این جاسوس اسرائیل می‌شود. اولش هم از یک خوش و بش و بستنی و یک تفریح برویم، یک سفری برویم، پول بلیط هواپیمایت را من می‌دهم. حالا ببینیم چه می‌شود؟ حالا ببینیم چه مزه‌ای می‌کند؟ قدم به قدم، و لذا یک سری از گنا‌هان را می‌گوید: ذره و ریز و درشتش فرق نمی‌کند. شما یک قاشق چایخوری شراب بخوری با اینکه یک لیتر بخوری، گناهش یکی است. و خطر آنجاست که انسان بگوید: گناه من کوچولو است. اگر کسی گفت: این گناه چیزی نیست، خدا او را نمی‌بخشد.

4- خطر گناهان کوچک، بیش از گناهان بزرگ

من یکوقت یک مثل زدم. گفتم: اگر یک گچی دست من است، یک مثقال. این یک مثقال را به سمت شما پرت کردم. شما گفتی: چرا می‌زنی؟ گفتم: برو بابا اینکه چیزی نیست. اینکه من می‌گویم: چیزی نیست، شما بیشتر عصبانی می‌شوی. تا آخر عمر هم من را نمی‌بخشی. می‌گویی: گچ را بر سر من زد، بعد هم گفت: چیزی نیست.عوض اینکه عذرخواهی کند، گفت: چیزی نیست. اینکه آدم گناه کند و بگوید: اینکه چیزی نیست. این را خدا نمی‌بخشد.

خانم، این رقم حجاب حرام است در خیابان می‌آیی. حالا اینکه چیزی نیست. اوه! کجای کاری؟ خوردند و بردند و خیلی از این بدترها شد! ممکن است آن بدترها را خدا ببخشد. چون می‌گوید: من مجرم هستم. گناه کردم، معذرت می‌خواهم. اما شما اصلاً این را گناه نمی‌دانی. آقا یک مبلغ کمی از من می‌خواهی. می‌گوید: آقا شما یک مبلغ کمی به ما بدهکار هستی. لطفاً بدهید! می‌گویم: برو پی کارت، اینکه چیزی نیست. مردم میلیارد میلیارد دزدیدند بردند. بانک‌ها را ندیدی؟ اگر گناه کم را بگویم، چیزی نیست شما عصبانی می‌شوید. اما اگر یک مبلغ بیشتری را خواسته باشید، بگویم: آقا می‌دانم. مبلغ بیشتری از من می‌خواهید. چقدر؟ به تو می‌دهم، معذرت می‌خواهم! اگر معذرت خواهی کنم، شما بدهی سنگین مرا تحمل می‌کنی. اما اگر عذرخواهی نکنم، بدهی سبک مرا هم تحمل نمی‌کنی. یکی از کارها این است که ما خودمان را بی‌گناه ندانیم. من که کاری نکردم.

ماشینت را بی‌جا پارک نکردی؟ این پارک بی‌جا می‌دانی چقدر ترافیک به وجود آورد، در ترافیک چقدر بنزین این قیمت از بین رفت؟ بالاتر از بنزین، چقدر از عمر مردم در ترافیک ماند؟ همین یک دوبله پارک کردن، حالا کاری نکردیم. ما که جنگل را آتش نزدیم. حالا پنیر فروش شدیم یک خرده آب پنیر را پای درخت خیابان ریختیم. خیلی خوب، این آب شور درخت را خشک نکرد؟ این درخت را خشک می‌کند می‌گوید: چیزی نیست. اگر کسی جنگل‌ها را آتش زد، جرم کرده است.گناه کوچک را کوچک نشمارید. خطر گناه کوچک، بزرگتر از گناه بزرگ است. چون گناه کوچک را آدم عذرخواهی نمی‌کند، می‌گوید: چیزی نیست. گناه بزرگ را گاهی یادش می‌افتد. می‌گوید: چه غلطی بود کردم؟ خدایا معذرت می خواهم! ببخش. گناه بزرگی که با معذرت باشد، قابل بخشش است. گناه کوچکی که بی‌عذرخواهی باشد قابل بخشش نیست. سنگ یک کیلو به شما بزنم، دست شما را ببوسم می‌بخشی. گچ یک مثقالی بزنم و بگویم: اینکه چیزی نیست، نمی‌بخشی.

«وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی‏» (صحیفه/ص92) امام زین العابدین در دعای مکارم الاخلاق می‌فرماید: خدایا، یک کاری کن که کارهای خیرم را کم بدانم. کارهای بدم را زیاد بدانم. خیلی وقت‌ها یک کاری می‌کنیم، می‌گوییم: اینکه چیزی نیست. اما این آثاری داشت.

در عروسی یک کسی چراغ را خاموش می‌کند. می‌گوید: ما شوخی کردیم لامپ را خاموش کردیم، می‌دانی نتیجه این شوخی چه شد؟ چند نفر از پله‌ها افتادند؟ چند نفر در آسانسور گیر کردند؟چند نفر آتش سیگارشان قالی را سوزاند؟ چند تا ظرف شکست؟ چند تا بچه جیغ زدند؟ چقدر صاحبخانه خجالت کشید؟ چقدر میوه‌ها و شیرینی‌ها زیر دست و پا رفت؟ چقدر برای پیدا کردن کفششان عمرشان تلف شد؟ همین یک برق را خاموش کردی رفت؟ «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم‏» (یس/12) یک آفرین بی‌جا به یک بچه که می‌گویی، ممکن است سقوط کند. یک توبیخ بی‌جا به بچه ممکن است سقوط کند. ما داشتیم آدم‌هایی را که برای یک کلمه رشد کردند. آدم‌هایی را که با یک کلمه سقوط کردند. یک کلمه شنیده، سقوط کرده. یک کلمه شنیده، رشد کرده. چیزها را ساده نشمارید. نگویید این پوست خیار است. همین یک پوست خیار ممکن است یک وزنه بردار قهرمان را ویلچری کند.

من عمامه‌ام اینجا که هست مردم تلویزیون گوش می‌دهند. حالا می‌گویم: این که چیزی نیست. حالا دو سانت این فُکلیه… آشیخ به این دو تا فکل گیر نده! می‌گویم: آقا شما به عمامه من گیر نده.من اگر عمامه‌ام را روی دماغم هم بگذارم و چنین کنم، دیگر پای تلویزیون نمی‌نشینند. دادگاه ویژه روحانیت هم مرا می‌گیرد. حالا دو سانت عمامه من جلو آمد. بله!دو سانت عمامه جلو بیاید، همین تلویزیون اگر من سه تا عطسه پشت سر هم بکنم، فیلم مرا قطع می‌کنند. حالا یک عطسه قابل تحمل است. سه تا شود می‌گویند: قابل پخش نیست. حساب و کتاب دارد.

دندان‌های سوئیچ ماشین اگر اینطور باشد باز می‌شود. یک خرده دندانه‌هایش کم و زیاد شود، ماشین قفل می‌شود. آمپول را اینجا بزنی خوب می‌شود، یک دو میلی‌متر آن طرف‌تر بزنی، در گوش بزنی، درد می‌آید. دندانه سر جای خودش، فکل سر جای خودش، عمامه سر جای خودش، رانندگی سر جای خودش.

حالا یک گناه کوچولو چه می‌کند در این هستی؟ این گناه ما بگذار حالا ما جوان هستیم، این گناه کوچولو چه می‌کند؟ شما سوار هواپیما شدی یا نه؟ تا سوار هواپیما می‌شوی می‌گویند: آقایان موبایل‌هایشان را خاموش کنند، تلفن همراه خاموش! آقا حالا این تلفن همراه، چه کار دارد به یک هواپیمای گنده! بابا همین تلفن کوچولو، موج می‌اندازد روی موج هواپیما، ممکن است خیلی از محاسبات به هم بخورد. کیلویی که نیست. متری که نیست، اثری است. گاهی یک لبخند یک نفر را منحرف می‌کند. یک تلفن یک خانواده را به هم می‌ریزد. گاهی یک شوخی زندگی را به هم می‌زند. می‌گوید: آقای قرائتی ایشان کیه؟ می‌گویم: ایشان همسر بنده! می‌گوید: همسر چندم؟ یک مرتبه دل زن ما فرو می‌ریزد. هیچی زندگی ما را بر هم می‌زند. یک شوخی بی‌جا.

گاهی یک کلماتی که نوشته می‌شود، گاهی یک آهنگ. یک آتش سیگار، گاهی یک کاغذ، این که چیزی نیست، آتش می‌گیرد. همین را می‌بینی ممکن است یک جنگل را آتش بزند. گناه کوچک را کوچک نشمارید. گاهی گناه کوچک مقدمه‌ای می‌شو‌د برای گناهان بزرگ! تسلط شیطان، «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا» جنگل آتش گرفت به خاطر یک کاغذ. هواپیما به هم خورد به خاطر یک موج موبایل.

5- گناهان کوچک، مقدمه گناهان بزرگ

گناه کوچک مقدمه‌ی گناه بزرگ می‌شود. قرآن می‌فرماید: «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا» (بقره/61) «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» انبیاء را می‌کشد. می‌گویم: چه؟ می‌گوید: «ذلِکَ بِما عَصَوْا» چون گناه می‌کند، گناه هی پررنگ می‌شود، پررنگ می‌شود و تا کشتن پیغمبر پیش می‌رود. شما در تاریخ یوسف دیدید. حسادت، در خانه پیغمبر، در خانه‌ی وحی، در خانه‌ی پیغمبر حسادت کاری کرد که برادرشان را در چاه انداختند. حسادت تا برادرکشی پیش می‌رود. گناه، تا پیغمبر کشی پیش می‌رود. قرآن می‌گوید: «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» انبیاء را کشتند، چه؟ «ذلِکَ بِما عَصَوْا» از راه معصیت به اینجا کشیده شدند. مقدمه‌ی کشتن انبیاء.

گاهی سبب مرگ زودرس می‌شود. گناه آدم را جوان مرگ می‌کند. داریم در بعضی از روایات، حتی اگر پدری، کشتنش واجب شد. پدری جنایتی کرده که قاضی حکم اعدام داده است. پسرش حق ندارد او را بکشد. چون کشتن پسر انسان را جوان مرگ می‌کند. ولو پدر شمر باشد. شمر را هم اگر خواستید بکشید، پسرش نباید بکشد، کس دیگری بکشد. گاهی گناهان آدم را جوان مرگ می‌کند. و گاهی استغفار سبب طولانی شدن عمر می‌شود. قرآن بخوانم. «لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى» (ابراهیم/10) می‌گوید: اگر استغفار کنید، «لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ» نگفته: «لِیَغْفِرَ لَکُمْ ذُنُوبِکُمْ»، «مِنْ ذُنُوبِکُمْ» اینکه شما روزه بگیری، قرآن بخوانی و ختم قرآن و نمی‌دانم مسجد و الغوث و دعا و اینها، «مِن ذُنُوبِکُمْ» بعضی از گناهان بخشیده می‌شود. یکسری از گناهان حق‌الناس است. دو لیتر هم گریه کنی خدا نمی‌بخشد. شما اگر دست چپت کثیف باشد. هزار بار هم آب روی دست راستت بریزی، شسته نمی‌شود. توبه ترک نماز این است که نماز را بخوانیم. اگر نخواندیم، قضا کنیم. توبه ترک روزه، روزه را قضا کنیم. گناه خمس این است که خمس‌مان را بدهیم. اینکه من همانطور که هستم، هستم. فقط ماه رمضان روزه می‌گیرم و مسجد هم می‌روم و الی آخر…

اصلاً شما تصمیم بگیر، افطاری نده. اگر شما خمس بدهکار هستی، به چه دلیل افطاری می‌دهی. افطاری دادن، مستحب است و خمس دادن واجب. به واجبات برسیم.

داریم امام زمان(ع) که می‌آید خیلی از مسجدها را خراب می‌کند. مسجدهای ما این همه تزئینات می‌خواهد چه کند؟مگر می‌شود به اسم شعائر دینی هرچه می‌خواهیم خرج کنیم؟ ولو پول خودمان باشد. محکم باشد اما این همه تزئینات می‌خواهد چه کند؟ مسجدهای بزرگ این همه می‌خواهیم چه کنیم؟ مسجدهای بزرگ، سرد کردنش، گرم کردنش، گیر دارد. مسجدها محله به محله باشد. کوچک کوچک باشد، مردم زود بتوانند جمع شوند. زود بتوانند خانه‌شان بروند. خدا کعبه را در گودی گذاشته است. هرکدام مکه رفته‌اید، کعبه در گودی است. چون در سرازیری آدم راحت می‌رود. اگر «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» گفتند و کعبه نوک کوه بود. حالش نیست! چون سرازیری است، آدم پایین می‌رود. برگشتنش طوری نیست. چون بالاخره شکم گرسنه و نیاز به دستشویی و گرسنگی و تشنگی و زن و بچه، مسافرها، کاروان، برای برگشتن از مسجدالحرام قلاب هست او را بکشند. ولی برای رفتن سر نماز این همه قلاب نیست. و لذا حکمت خدا این است که مسجد در دسترس باشد. سهیل الوصول باشد. پس اینها را من بنویسم.

1- تسلط شیطان، 2- گناه مقدمه‌ی حتی کشتن انبیاء. قرآن می‌فرماید: «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» یعنی انبیاء را کشتن، «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ» انبیاء را کشتند. بعد می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: «ذلِکَ بِما عَصَوْا» چون اینها اهل معصیت بودند. یعنی گناه انسان را تا آنجا پیش می‌برد.

دیگر چه؟ گناه سبب مقدمه‌ی مرگ زودرس! استغفار، «یُؤَخِّرَکُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى‏» بعضی که جوان مرگ می‌شوند، بعضی وقت‌ها نه همه. ممکن است به خاطر یک خلافی است که کرده باشند.

گناه مانع باران می‌شود. حضرت هود فرمود: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُم‏» مردم، عذرخواهی کنید به خاطر گناهانتان، «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا» (هود/52) اگر می‌خواهید باران بیاید، عذرخواهی کنید از خلافتان، جبران می‌شود.

6-گناه، مانع پذیرش حق و تمسخر پیروان حق

گناه باعث ایمان نیاوردن می‌شود. آدمی که گناه کرد دیگر ایمان نمی‌آورد. هرچه هم می‌گویند: معجزه، دلیل، خلق پیغمبر، معجزه‌ی پیغمبر، اخلاق پیغمبر، دستورات… هرچه می‌گویی، چون گناه کرده همینطور نگاهت می‌کند. قرآن می‌فرمایید: «وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» (حجر/11) هر رقم پیغمبری آوردیم اینها مسخره کردند. می‌گوید: اینها چرا اینطور شدند؟ می‌گوید: «کَذَالِکَ نَسْلُکُهُ فىِ قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ» (حجر/12) چون اینها مجرم شدند، گناهکار شدند، دیگر هر پیغمبر آمد مسخره‌اش کردند. تمام انبیاء را مسخره می‌کنند.

دیگر چه؟ مانع پند پذیری، مانع باران، سبب مسخره‌ی انبیاء و ترک ایمان «وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

گناه مانع پند پذیری، نصیحتش می‌کنی، چون یک آدم گناهکاری است همینطور نگاهت می‌کند. برو بابا، ول کن بابا! «وَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّه‏» (بقره/206) وقتی می‌گویی: خانم این کار خلاف است. آقا، برادر این کار خلاف است، «أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْم‏» (بقره/206) به خاطر گناهانی که کرده است، نفوذ ناپذیر است. عزت یعنی نفوذ ناپذیر است. اینکه می‌گویند: خدا عزیز است، یعنی خدا نفوذ ناپذیر است. در خدا نمی‌شود اثر کرد. زمینی که سفت است، می‌گویند: زمین عزیز است. «ارض عزاز» این زمین عزیز است. یعنی سر بیل در آن نمی‌رود. کلنگ در آن نمی‌رود. دستی که چرب است آبش می‌ریزی چربی آب را پس می‌زند. می‌گویند: این دست عزیز است. یعنی به خاطر چربی آب را پس می‌زند.

به خاطر گناهان پی در پی که کرده، حرف حق می‌زنی، پس می‌زند. موعظه را پس می‌زند. پدرش نصیحتش می‌کند، ول کن بابا، مادرش، ول کن دیگر! هرکس حرف می‌زند می‌گوید: ول کن! بگذار آزاد باشم. «أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْم‏» می‌گوییم: آخر چطور نفوذ ناپذیر است، مثل زمین سفت. کلنگ و بیل نمی‌رود، چطور حرف حق در گوشش نمی‌رود؟ می‌گوید: «بِالْإِثْم‏» با «ث». چون گناه کرده، اصلاً دیدید بعضی پارچه‌ها چرک در درونش می‌رود. ما می‌گوییم: چرک کش! شما هم اینطور می‌گویید؟ شما چه می‌گویید؟ چرک مال؟ چرک مُرد! گاهی وقت‌ها پارچه به جایی می‌رسد که دیگر هرچه صابونش می‌زنی، پاک نمی‌شود.

قرآن دیگر اثر نمی‌کند. از قرآن بدش می‌آید. قرآن می‌گوید: «تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ» (جاثیه/31) وقتی آیات قرآن بر شما تلاوت می‌شود، تکبر نشان می‌دهید. چرا؟ «وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمینَ» (جاثیه/31) چون شما مجرم هستید، جرم کردید، گناه باعث می‌شود که در مقابل ندای قرآن هم قفل می‌شوید.

بحث گناه بود. دیگر چه؟ مانع رفاه است. قرآن می‌گوید: «فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزا» (بقره/59) نسب به ستمگرها رجز، پلیدی و نکبت نازل کردیم. بعد می‌گوید: «بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (بقره/59) چون فاسق هستند. آدم که گناه کرد، فاسق می‌شود و دنبال پلیدی می‌آید.البته پلیدی معنایش این نیست که کباب نخورد و ماشین قشنگ نداشته باشد. ممکن است بهترین غذا را بخورد، بهترین خانه و ماشین و کاخ دربار را هم داشته باشد. اما زندگی‌اش پلید است. مردم فحش‌اش می‌دهند، نفرینش می‌کنند، محبوبیت ندارد. شما فکر می‌کنید، شاه عزیز بود. صدام عزیز بود. مبارک عزیز بود. جمع کنید بین ذلت و عزت اینها و بعد ببینیم یک کارگر ساده عزتش بیش از آنها بود. اگر جاوید نگفتند، مرگ بر شاه هم نگفتند.

7- نقش گناه در لقمه حرام

گناه مانع استجابت دعاست. اگر می‌خواهید دعایتان مستجاب شود، باید گناه نکنید. حدیث داریم هرکس می‌خواهد دعایش قبول شود، لقمه‌ی حلال بخورد.

بیننده‌هایی که پای تلویزیون نشستید، چند شب مانده به شب قدر. از همین‌جا بنده خودم، چون پدرم بازاری بوده در زندگی مشکلی نداشتم. الآن هم خودم از آن‌ها هستم که گاهی خمس می‌دهم. منتهی سعی می‌کنم که شب بیست و سوم خمس بدهم.چون یک درهم شب بیست و سوم مساوی است با هزار درهم. «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3) یک کار خیر در شب قدر هزار برابر است. یعنی یک رکعتش، یک نفر را شب قدر افطاری بدهید، انگار هزار نفر را افطاری دادید. الآن شب‌هایی مانده تا شب بیست و سوم. بگذارید آنهایی که جهنم می‌روند یک کسانی بروند که میلیارد میلیارد خوردند. شما که یک کاسب جزء هستی. یک کارمند هستی. یک کارگر هستی، پس‌اندازت را از مرجعت بپرس و خمست را بده. اگر دوست داری بچه‌هایت را، به بچه‌هایت لقمه حلال بده. اشتباه می‌کنند آنهایی که می‌خواهند زندگی زن و بچه‌هایشان را رفاه کنند. با مال حرام زندگی رفاه نمی‌شود. ممکن است خانه و ماشین عوض شود، ولی یک بلاهای نامرئی و ناپیدا در زندگی‌تان پیدا می‌شود.

حدیث داریم اگر می‌خواهید بچه‌هایتان خوب شوند لقمه‌ی حلال بدهید. می‌خواهید دعایتان مستجاب شود، حدیث است. هرکس اراده دارد دعایش مستجاب شود، «فَلْیُطَیِّبْ مَطْعَمَهُ» (بحارالانوار/ج90/ص372) لقمه حلال است. سی روز ماه رمضان بچه‌ات چرا سر سفره‌ی افطاری نشسته که خمس نمی‌دهید؟ زکات نمی‌دهید؟ یک آفت می‌آید حال همه‌ی ایران گرفته می‌شود. یک زلزله می‌آید حال همه گرفته می‌شود. یک سیل می‌آید حال همه گرفته می‌شود. نه یکی و دو تا و ده تا و بیست تا، یک هیأت حدیث داریم. هرکجا مالی آتش گرفت به خاطر این است که خمس ندادند. یا زکات ندادند. امام جواد فرمود: من امام جواد هستم. به مردم بگویید، امام نهم شما هستم. ضامن هستم خمس بدهید، مال شما کم نشود. روایات داریم: «مَا تَلِفَ مَالٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ» (وسایل‌الشیعه/ج9/ص24) هرجا مالی تلف شد، به خاطر ترک زکات است.

خدا به ما عزت داده، کل دنیا طاغوت حکومت می‌کند. فقط روی کره‌ی زمین یک تکه از زمین است به نام ایران که رهبرش طاغوت نیست، مجتهد عادل است. کل دنیا از آمریکا حساب می‌برند، جز ایران! کل دنیا توطئه‌ها نفوذ پیدا می‌کند، جز توطئه‌هایی که در ایران است. یکی پس از دیگری خنثی می‌شود. حالا که خدا این رقم به ما لطف کرده. ما دکترهایمان هندی و پاکستانی بودند. یادتان است؟ الآن از خارج برای عمل جراحی به ایران می‌آیند. خیلی از چیزهای ما رشد کرده است. به شکرانه‌ی این، حالا یکوقت یک ضعف‌هایی هم داریم. به هرحال باید نسبت به خوبی‌ها شکر کنیم و شکرش این است که جلوی گناه را بگیریم. یکی از راه‌های جلوی گناه را گرفتن مهم‌ترین راه این است. دو تا اهرم بسیار بزرگ است برای جلوگیری از گناه. یکی نماز و یکی ازدواج.

8- ازدواج، راه جلوگیری از بسیاری از گناهان

اکثر گناهان ما یا از غفلت است، یا از شهوت. دوای غفلت نماز است. «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/14) دوای شهوت ازدواج است. بت لیسانس را بشکنید. دخترم می‌خواهد لیسانس شود. دخترم مشغول درس است. خواستگار آمد به او بدهید. اگر از پسر تحقیق کردید و عیبی ندارد. گیر ندهید که حالا خانه‌ی شخصی ندارد. در خیابان اینهایی که راه می‌روند کدامشان وقتی ازدواج کردند خانه‌ی شخصی داشتند؟ اول اجاره، بعد رهن، کم کم خانه‌دار می‌شوند.گیر به خانه ندهید، خانه آجر است. سیمان است، دختر شما انسان است. سن ازدواج بالا برود، هزار و یک مشکل پیدا می‌شود، مثل نخی که طناب می‌شود. نخ که طناب شد دیگر گره نمی‌خورد، گره هم که خورد زود باز می‌شود. نخ قرقره که باریک است هم زود گره می‌خورد، هم وقتی گره خورد باز نمی‌شود.

ازدواج را باید اقدام کنید. یک بسیج عمومی، قرآن می‌گوید: همه برای ازدواج بسیج شوید. «وَ أَنْکِحُوا» (نور/32) «وَ أَنْکِحُوا» برای کل امت است. همه‌ی امت به پا خیزید. برای ازدواج. نه ازدواج پسرها، ازدواج برده‌ها! برده است آمده در جبهه مرا بکشد. من اسیرش کردم. اما شهوتش که شهوت است. می‌گوید: برای ازدواج برده‌ها یک فکری کنید. «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُم‏» (نور/32) شهوت برده‌ها را جدی بگیرید. چه برسد به شهوت آزادها! آن که برده است، مسأله‌ی جنسی مسأله‌ی جدی است.

پیغمبر روی یک مرکبی نشسته بود. یک نفر هم پشت سرش بود. یک خانمی آمد با پیغمبر صحبت کند. اینکه پشت سر پیغمبر بود، نگاه به خانم کرد. پیغمبر دید این دارد چشم‌چرانی می‌کند، یک چیزی دستش بود چنین کرد، که نگاه نکن. این مرد ترسید چنین کرد! پیغمبر این مانع را پایین آورد مرد چنین کرد. بابا، بدنش به بدن پیغمبر چسبیده، دل از نامحرم نمی‌کند. شوخی نیست، مسأله‌ی شهوت خیلی جدی است. گیر و گورهای ازدواج را باید حل کنیم. دولت و ملت بنشینند یک تصمیم، یک انقلاب، یک اقدام جدی در مسأله‌ی ازدواج شود. پسر کله‌اش هزار و یک خیال است. دختر کله‌اش هزار و یک خیال است. پسر می‌گوید: رفتم نزد دختری که می‌خواهم بگیرم، خواستگاری. گفت: اگر یک زمانی من و مادرت دعوا کنیم، تو طرفدار چه کسی هستیم؟ تو را به حضرت عباس ببین مخ دختر لیسانس به کجا کشیده است؟ عوض اینکه فکر کارهای کلان را بکند، حالا دعوا نکن. بر فرض هم دعوا کردی، تو جوان هستی کوتاه بیا. یا او پیر زن است، کوتاه بیاید. حالا تازه در قراردادها شرط می‌کند که اگر من با مادر شما دعوا کردم، طرفداری چه کسی را می‌کنی؟ مثل اینکه می‌خواهد لشگرکشی کند. مثل اینکه این کودتاچی است. مادرزن هم همینطور است. چادر سیاه سرش است، در همه روضه‌ها هم دولیتر دو لیتر گریه می‌کند. اما همین که بفهمد پسر رفته با عروس یک بستنی خورده، کودتا می‌کند. این بازی‌ها چیه؟ چرا رفتید بستنی خوردید؟ بابا حالا رفتند که بستنی خوردند. یعنی ما یک کارهایی می‌کنیم. راه گناه بیشتر برای غفلت و شهوت است. باید یک انقلابی شود در مسأله‌ی ازدواج.

خیلی‌ها هم به من می‌گویند: آقای قرائتی تو ستاد نماز و زکات و تفسیر درست کردی، بیا ستاد ازدواج هم درست کن. گفتم: والله این یکی را دیگر من نمی‌توانم. حالا بگذارید دقیقه‌ی آخر یک شوخی هم بکنیم.

یک کسی بچه سیدهای خوشگل را می‌بوسید. خواهش می‌کنم در تلویزیون قطع نکنید. چون دو سه بار گفتم، قطع کردند. بگذارید مردم بخندند. ما نمی‌دانیم چه کسی گفته که مثلاً بنده رفتم در فکر اینکه یک سایت خنده درست کنم، خنده‌ی حلال! مگر ما دائم… ما در فصلش روضه می‌خوانیم، در فصلش هم می‌خندانیم. تلویزیون همه را قیچی می‌کند. حالا می‌گویم قیچی خواهد کرد. حالا برای شما بگویم.

یک کسی بچه سیدهای خوشگل را می‌بوسید. به او گفتند: گناه است. حرام است. گفت: آخر اولاد پیغمبر است. یک سید زشت کچل را آوردند و گفتند: این هم اولاد پیغمبر است. گفت: آخر همه‌ی ثواب‌ها را من بکنم؟! (خنده حضار) این یکی را شما بکنید.

حالا به من می‌گویند که یک ستاد نماز درست کردی، ستاد زکات و ستاد تفسیر و چهره به چهره و دست به یک کارهایی زده‌ایم. حالا نمی‌دانیم کار ما درست است یا غلط. خدا قبول خواهد کرد یا نه؟ ولی می‌گویند: این ستاد ازدواج را هم درست کنید. دیگر حالا این کارها را من نمی‌توانم بکنم. دیگر لازم نیست که من همه‌ی ثواب‌ها را بکنم. بله، ولی مسأله‌ی جلوگیری از گناه راهش نماز و ازدواج است. راه مهمش، شاهراهش این دو تا است.

خدایا ایمان کامل، تقوای قوی به ما بده. همه‌ی ما را آنچه گناه کرده‌ایم تا حالا همه را ببخش. از این به بعد خودت یک ایمان قوی به ما بده، که وقت گناه خودت ما را حفظ کن.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

 

«سؤالات مسابقه»

1- بر اساس آیه 155 سوره آل عمران، دلیل تسلط شیطان بر انسان چیست؟
1) غرایز درونی انسان
2) محیط زندگی انسان
3) کارها و رفتار خود انسان
2- بر اساس قرآن، راه نفوذ شیطان در انسان چگونه است؟
1) گام به گام و تدریجی
2) دفعی و یک باره
3) گاهی دفعی، گاهی تدریجی
3- امام سجاد(علیه‌السلام) در دعای مکارم الاخلاق، درباره کارهایش از خدا چه می‌خواهد؟
1) کوچک شمردن کارهای نیک
2) بزرگ شمردن کارهای زشت
3) هر دو مورد
4- آیه 61 سوره بقره به کدام پیامد گناه و معصیت اشاره دارد؟
1) کشتن مؤمنان
2) کشتن پیامبران
3) تکذیب پیامبران
5- آیه 206 سوره بقره به کدام پیامد گناه اشاره دارد؟
1) حق ناپذیری
2) تمسخر مؤمنان
3) سختی در زندگی

Comments (0)
Add Comment