2- خواری و ذلّت، در اثر ارتکاب گناه
3- بدعاقبتی گنهکار در دنیا
4- انکار آیات الهی، در اثر تکرار گناه
5- تکذیب قیامت، به دنبال اصرار بر گناه
6- ارتکاب حرام، مانع رسیدن به حلال
7- تمسخر مؤمنان توسط گنهکاران
8- قیامت، روز تحقیر و تمسخر گنهکاران
موضوع: آثار و پیامدهای گناه(1)
تاریخ پخش: 31/04/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث رمضان 91 را داریم. موضوعی را که انتخاب کردیم یک موضوعی است که اگر نگویم همه، اکثر قریب به اتفاق ما گرفتار آن هستیم. حالا پررنگش یا کمرنگش. بحث گناه!
یک روز پیغمبر اسلام از ماه رمضان تعریف میکرد. چه ماهی است، چه ماهی است، «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّه» (وسایلالشیعه/ج10/ص313) ماه خداست، رحمت در آن است، برکت در آن است. خدا چقدر آدم را میآمرزد. یک آیه قرآن خواندن ثواب یک ختم قرآن را دارد. به کوچکترها رحم کنید. به پیرمردها احترام کنید. هر کسی یک نفر را افطار دهد، چقدر ثواب دارد، امیرالمؤمنین هم پای سخنرانی نشسته بود، بلند شد. گفت: یا رسول الله! بهترین کار چیست؟ فرمود: «وَرَع» تقوا، دوری از گناه. گفت: بسیار خوب. نشست، وقتی نشست پیغمبر گریه کرد. گفت: یا رسول الله! یک سؤالی کردم، گریه نداشت. گفت: تو را در همین ماه رمضان شهید میکنند.
1- دوری از گناه، بهترین عمل در ماه رمضان
اینکه پیغمبر فرمود: بهترین عمل در ماه رمضان ورع هست، یک چیزی بالاتر از تقوا است، ما هم در سال 65 یعنی 26 سال پیش راجع به گناه شناسی یک بحثی کردیم، خدا رحمت کند دوست عزیز ما را، از رفقای تفسیر نمونه بود.
طلبهی بسیار مبارکی بود به نام آقای محمدی اشتهاردی. ایشان این 25، 26 تا بحث ما را برداشت، یک کتابی کرد به نام گناه شناسی. خوب از 25، 26 سال پیش تا حالا یک نسلی عوض شدند. کسانی که 26 سال پیش نبودید، دست بلند کنید، ببینیم. هرکس 26 سال پیش نبوده. یک نسلی عوض شده، از طرفی هم گناهان جدید پیدا شده. از طرف دیگر بعضی چیزها را باید تکرار کرد به خصوص اگر 25 سال گذشته باشد. از طرف دیگر مطالبی اضافه شده است. بنابراین من دیدم که هم نسل عوض شده، هم مطالب زیاد شده، هم اگر همان نسل بود و مطالب هم همان بود، باز به خاطر فاصله حق آن است که تکرار شود. نشستم فکر کردم، با دوستان هم مشورت کردم، فکر کردیم همین بحث را دنبال کنیم. آنوقت عوارض گناه، من تا اینجایی که نوشتم حدود 62 مورد، یعنی 62 را من به ذهنم رسیده است. گناه 62 پیامد دارد.
یکی از اسمهای گناه «ذنب» است، ذَنب و ذَنَب یعنی دنباله. به گناه میگویند: «ذنب» چون دنبالهدار است. یعنی یک کاری که میشود تمام نمیشود. مثل بخیه! بخیه ولو دکتر یک جایی را که بریده شده، بخیه میزند اما جای بخیه هست. فکر کردم که بحث بسیار مهمی است، خیلی هم قرآنی است. مالامال از قرآن است و رمضان هم ماه قرآن است با این بحث آشنا شوید.
موضوع بحث ما چیست؟ گناه چه چیزهایی را برای ما پیش میآورد؟ حالا بعد خواهم گفت. توجیه گناه، خیلیها گناه میکنند، ماست مالی میکنند، فکر میکنند گناه نمیکنند. چه زمینههایی پیش میآید که آدم به گناه کشیده میشود؟ زمینههای سیاسی که آدم را به جرم وادار میکند. زمینههای اقتصادی که آدم را به جرم وادار میکند. زمینههای خانوادگی که انسان را به گناه وادار میکند. زمینههای اجتماعی، سیاسی، خانوادگی، اقتصادی، بعد در مقابل گناه ما چطور خودمان را بیمه کنیم؟ بحث مهمی است. اگر کسی حال داشته باشد اینها را ضبط کند یک بحث خوبی میشود. امور تربیتی و پدر و مادرها و همهی کسانی که دلسوز تعلیم و تربیت هستند، این سوژههای قرآنی برایشان مفید است. همهی ما سر سفرهی قرآن بنشینیم.
موضوع: خطرات گناه.
2- خواری و ذلّت، در اثر ارتکاب گناه
1- تحقیر، گناه سبب تحقیر انسان است. گناهکار هم گناهکار را بد میداند. ما میبینیم بعضی از جوانها خودشان چشمشان پاک نیست. آلوده هستند، متأسفانه بعضی از آنها. یک گناهانی هم میکنند. حالا با چشمشان، با دستشان، با زبانشان، با فکرشان، با قلمشان. همین جوانی که آلوده است، و میخواهد داماد شود. به مادرش میگوید: ننه جان، مامان! یک دختر پاک میخواهم. خودش ناپاک هست. یعنی حتی ناپاکها هم ناپاکها را دوست ندارند.
قرآن میفرماید: در قیامت، «سَیُصیبُ الَّذینَ أَجْرَمُوا صَغار» (انعام/124) حالا من همه را نمینویسم. «اجرموا» کسانی که مجرم هستند گرفتار «صغار»، «صغار» صغیر، یعنی کوچک. در بازار اگر یک آدم سالم باشد به او نسیه میدهند. به آدم آلوده نسیه نمیدهند. از آدم معتبر، آدم پاک ضامن نمیخواهند. آدمهایی که مشکوک هستند میگویند: برو ضامن بیاور.
قرآن تحقیر کرده میگوید: «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ، فَرَّتْ مِن قَسْوَرَهِ» (مدثر/50 و51) تشبیه کرده آدمهای فاسد را به الاغی که از دست شیر فرار میکند.
2- گناه سبب استکبار است. آدم گردن کلفت میشود. گناه مقدمهی استکبار است. متکبر شدن! چون قران میفرماید: میدانی چطور مستکبر شد؟ بگویم چرا؟ «فَاسْتَکْبَرُوا» میگوید: «وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ» (اعراف/133) یعنی اول جرم کرد، کم کم جرمهایش، او را به استکبار کشاند، مثل ورشکستگی است. اول آدم یک قلم نسیه میکند. دو قلم، سه قلم، بدهکاریاش که زیاد شد، فرار میکند.
یک کسی میگفت: هواپیما به این بزرگی را چطور میدزدند؟ گفت: هواپیما پایین که هست بزرگ است، نمیشود دزدید. میگذارند بالا برود، بالا که رفت کوچک شد آنجا میدزدند. تا زمانی که بچه دستش در دست پدر و مادر است کاری ندارند. اول یک کاری میکنند این بچه از پدر و مادر جدا شود، جدا که شد میشود او را دزدید. اول مجرم، بعد او را میبرند.
من یک ماه رمضان آمریکا بودم. یک شبکهای درست کرده فقط برای کوبیدن روحانیت و ولایت فقیه. چون از وقتی ایران دستش را در دست ولایت فقیه گذاشت، در مقابل آمریکا ایستاد. مُلاّ و فیلسوف و آیت الله و مرجع تقلید همه خوب هستند. اما میشود حریف آنها شد. از وقتی دستشان را در دست امام گذاشتند، گفتند: اینها بیرون شدند. ما باید یک جوری این ولایت فقیه را بشکنیم. تقلید کنند، گریه کنند، مناجات کنند، الغوث بگویند، دولیتر گریه کنند، من سوارشان میشوم. اما اگر دستشان را در دست ولایت فقیه گذاشتند، اینها بیمه میشوند و لذا یک شبکه و یک بودجهای، آن وقت یک سری از عکسهایش را هم من در تلویزیون آمریکا دیدم. که اینها برای کوبیدن عرض به حضور جنابعالی که… کاری هم ندارد، جا به جا میکند. مثلاً بنده از یک آدم که شاگرد اول بوده، تشکر میکنم. میگویم: خیلی خوشحالم که شما شاگرد اول شدید. تا میگویم: خیلی خوشحالم که شاگرد اول شدید. آن شاگرد اول را برمیدارند و عکس یک زن میگذارند. عکس یک دختر را میگذارند. دختر کذایی! میگویند: ببین این آخوند خودش با این دختر چه میکند؟ کاری ندارد جا به جا میکند. شما دو شاخ تلفن را به برق نمیزنید؟ دو شاخ برق را در تلفن نمیزنید؟ اصلاً بودجهی آمریکا برای شکستن ولایت فقیه است به هر وسیلهای که میخواهد باشد. گناه، اول «کانوا مجرمین»، مجرم که شدند «استکبروا». جز مستکبرین میشوند.
3- بدعاقبتی گنهکار در دنیا
3- بد عاقبت میشوند. آدم که گناه کرد بد عاقبت میشود. قرآن یک آیه دارد، میگوید: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا» (روم/10) بد عاقبت شدن، آیهاش این است. «عاقِبَهَ» این را بلد هستید. «الَّذینَ» را هم میدانید. عاقبت کسانی که «أَساؤُا السُّواى» مثل سیگار، سیگار اولش که آدم میکشد دهانش تلخ میشود. یک ذره یک ذره به قدری به این سیگار عشق میورزد که میگوید: اصلاً من به امید این سیگار زنده هستم. یک ذره یک ذره مال مردم را میخورد و بعد میگوید: از کجا آورده است. اصلاً برای خودش نیست. اول میگوید: مالک است، از او گرفتم، «إِنْ شاءَ اللَّه» بعد خواهم داد. بعد یک قلم دیگر، یک قلم دیگر، یک قلم دیگر، مالش که زیاد شد، میگویند: آقا بدهیات را بده. برو بابا! از کجا این همه پول آورده است. اصلاً منکر میشود که ایشان مالک است. «أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ» گناه آدم را بد عاقبت میکند.
قاضی به من میگفت: یک تروریست را گرفتیم، گفتیم: چند تا ترور کردی؟ گفت: هجده تا! آن ترورهای کور بود، منافقین اولهای انقلاب. میگفت: به او گفتم تو دلت میآمد، گفت: ببین حالا دیگر من میخواهم راست حرف بزنم. اولی را که کشتم خودم هم ترسیدم. چون تا زدم، افتاد. دومی را کمتر دلم تکان خورد. یک ذره یک ذره. یعنی گاهی گناه اولش سخت است، بعد اصلاً معتاد میشود. اصلاً انسان به جایی میرسد که میگوید: امروز چیزی گیر ما نیامد. یعنی این فکر میکند امروز باخته و روز بدی بوده، به گناه نرسید. گناه انسان را معتاد میکند و بد عاقبت میکند.
و لذا به ما گفتند: تا گناه کردی، مسجد برو. قرآن میگوید: تا گناه کردید، مسجد بروید و نماز بخوانید، چون این آن را میشوید. «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود/114) به شرط اینکه حق مردم نباشد. وگرنه هی بچاپد و مسجد برود این که فایده ندارد. اگر گناه حق مردم باشد نماز آن را نمیشوید. حدیث داریم نماز مثل نهر آب است که انسان روزی 5 بار خودش را میشوید. دیگر چرکی در دست کسی نمیماند.
4- انکار آیات الهی، در اثر تکرار گناه
4- تکذیب آیات؛ هرچه میگویی چنین میکند. «ثانِیَ عِطْفِه» (حج/9) عِطف یعنی کتف. کتفش را دو تا میکند. کتفش را بالا میاندازد. هرچه میگویی، میگوید: نه.
یکی از دوستان میگفت: روضه میخواندم، همه مردم هم خوب گریه میکردند. یکی پای منبر چنین کرد. من دیدم همه سرهایشان پایین است. به او گفتم: تو هم چنین کن. گفتم: یک… گفت: نمیخواهم. هرچه به او میگویی، لج میکند. قرآن میگوید: «لِلطَّاغینَ مَآباً» (نباء/22) تکذیب آیات، «لِلطَّاغینَ مَآباً»، «وَ کَذَّبُواْ بَِایَاتِنَا کِذَّابًا» (نباء/28) یا میگوید: «کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» (شمس/11) «طغوا» یعنی طغیان، اول طغیان، بعد تکذیب. اول«لِلطَّاغینَ مَآباً» اول گردن کلفتی میکند، خلافکار است. بعد میگوید: «وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا کِذَّاباً». این آیهی قشنگی است. گناه، گناه را میآورد. یعنی اول گردن کلفتی میکند، طغیان میکند، این طغیان برایش خصلت میشود، خصلت که شد آنوقت دست به تکذیب میزند.
قرآن را هم تکذیب میکند. برو بابا! اول میگوید: کجای قرآن نوشته است؟ من نمیدانم این چه سؤالی است. کجای قرآن نوشته است؟ مگر باید هر چیزی در قرآن باشد؟ قرآن بخشی از دستورات است. قرآن اصول کلی است. ریزش را باید پیغمبر بگوید. پیغمبر هم قواعد کلی گفته است. ریزش را باید فقیه بگوید. یک مثال برای روشن شدن بزنم. کجای قرآن نوشته که لب چراغ قرمز، چراغ که قرمز است بایستیم و سبز است برویم. لب چهارراه چراغ قرمز میایستیم. کجای قرآن نوشته است؟ در قرآن ننوشته چراغ قرمز. در قرآن چراغ قرمز نیست. ولی بحث «وَ نَظْمِ أَمْرِکُم» (نهجالبلاغه/ص421) در نهجالبلاغه هست. میگوید: «وَ نَظْمِ أَمْرِکُم» امیرالمؤمنین در همین ماه رمضان که ضربت خورد، وصیت کرد، «وَ نَظْمِ أَمْرِکُم» یعنی چه؟ یعنی یک دقیقه این طرفیها بیایند بروند، یک دقیقه این طرفیها بیایند بروند. چراغ قرمز در نهجالبلاغه نیست. ولی وقتی میگوید: «وَ نَظْمِ أَمْرِکُم» یعنی چه؟ یعنی یکی از آن طرف بیاید، یکی از این طرف برود. لازم نیست چراغ قرمز در قرآن باشد. کلیاش وقتی در قرآن و نهج البلاغه بود کافی است. همهی مسلمانهای کرهی زمین شیعه و سنی، هر فرقهای که هستند قبول دارند نماز صبح دو رکعت است. دو رکعت است در قرآن نیست؟ فقط گفته: «أَقیمُوا الصَّلاهَ» اما رکعاتش در قرآن نیست. کجا گفته نماز مغرب سه رکعت است. گفته: «أَقیمُوا الصَّلاهَ» ولی نگفته ظهر چطور بخوان و شب چطور بخوان.ما صبح را بلند میخوانیم. مغرب را بلند، ظهر را یواش. کجای قرآن نوشته؟ در قرآن نیست ولی اهل بیت گفتند. اهل بیت عِدل قرآن است. «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» ببینید بچه را که تاب بازی میبرید. او را مینشانی میگویی: دو تا طناب را بگیر. اگر دو تا طناب را گرفتی، هرچه هم این تاب حرکت کند، شما خیالت راحت است. اما اگر دستش را از دو تا بردارد یا از یکی بردارد، میافتد. یک طناب کتاب الله، یک طناب عترتی. باید دستمان به این دو تا باشد که تکان نخوریم.
از امام رضا پرسیدند: چرا نماز صبح و مغرب بلند است و نماز ظهر یواش؟ امام رضا فرمود: صبح و مغرب در تاریک و روشن خوانده میشود، داد بزن. ظهر هوا روشن است، تو را میبینند. نیاز به داد زدن نیست. لازم نیست همه دلیلها در قرآن باشد.
در قرآن میگوید: «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ» (حج/29) عربیهایی که میخوانم قرآن است. دور خانهی آزاد طواف کنید. این خانهی آزاد یعنی چه؟ یعنی کعبه ملک کسی نیست. کعبه برای سعودی نیست. مثل خورشید، خورشید برای کیه؟ خورشید برای کسی نیست. آبهای وسط اقیانوسها مالک ندارد. این چیزها مالکیتاش عمومی است. طواف کنید دور خانهای که مالکیتاش آزاد است. شد؟ یا خانهی قدیمی، «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس» (آلعمران/96) اما هفت بارش در قرآن نیست. بنابراین کسی نپرسد کجای قرآن نوشته است؟ ما فقط کتاب اللهی نیستیم. «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»! قرآن و اهل بیت.
قرآن میگوید: چرا قرآن را تکذیب میکنند؟ میگوید: اول «مُعْتَدٍ أَثیمٍ» (قلم/12) «اثیم» اثم، به معنای گناه. میگوید: «مُعْتَدٍ» یعنی متعدی، یعنی متجاوز، «مُعْتَدٍ أَثیمٍ» متجاوز گناهکار است، بعد میگوید: میدانید چه شد؟ حالا که «مُعْتَدٍ أَثیمٍ» شد، «إِذَا تُتْلىَ عَلَیْهِ ءَایَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ» (قلم/15) تا آیه را میشنود میگوید: نه! پس ببینید، اول حالا اینها میشود جزء بد عاقبتها. حالا میشود جدا کرد، میشود جزء سوم باشد. «مُعْتَدٍ» یعنی ظلم میکند، «أَثیمٍ» گناهکار است، حالا که گناهکار شد، «إِذَا» زمانی که «تُتْلىَ» تلاوت میشود آیات ما، میگوید: «أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ» اینها اسطوره هستند، اینها خرافات است. گناه آدم را اینطور میکند، اول آدم گناه میکند، بعد میگوید: قرآن را قبول ندارم.
من از علامه جعفری، خدا رحمتش کند، شنیدم که گفت: فلانی تا انکار خدا پیش میرود. با این دو تا گوش شنیدم. گفتم: چرا؟ گفت: اول این را قبول نمیکند. بعد این را قبول نمیکند. هی یکی یکی شاخهها را میزند. بعد هم تنه را قطع میکند. گناه، گناه میآورد. اول انسان ممکن است در کشتن مرغ هم دستش بلرزد. بعد دستش که سفت شد، بزغاله میکشد. بعد گوساله میکشد. بعد شتر میکشد. یعنی هرچه دستش به خون آلوده شد. اول ممکن است آدم تخم مرغ بدزدد. کمکم مرغ میدزدد. بعدش دوچرخه میدزدد، بعد موتور میدزدد، بعد کشتی آهن را در دریا میدزدد. بعد نفت کشور را میدزدد. یعنی گناه اول مو است، بعد مو نخ میشود، نخ طناب میشود. همان طناب خود آدم را خفه میکند. اینکه انسان رویش باز شود خیلی مهم است.
اردو یک خوبیهایی دارد، اما یک بدیهایی هم دارد. بچههایی که میخواهند اردو بروند، این بچه میگوید: خوب پس بیرون خانه هم میشود خوابید. این خوابیدن بیرون خانه را در اردوها یاد میگیرد. نمیخواهم بگویم اردو بد است. میخواهم بگویم هر خوبی یک آفتی هم ممکن است داشته باشد. اول آدم با پسرعموهایش گفت و شنود میکند، بعد با پسرهای مردم. حالا ما پسرعمو هستیم. پسر خاله و دختر خاله هستیم. بالاخره پسر خاله و دختر خاله نامحرم هستند. نه حالا، روسری داریم بعد با هم یک والیبال بازی کنیم. خیلی خوب حالا با روسری والیبال بازی کنید، اما این آخرش نیست. این اولش است. «مُعْتَدٍ أَثیمٍ» متجاوز گناهکار، بعد میگوید: «کذبوا».
5- تکذیب قیامت، به دنبال اصرار بر گناه
5- قیامت را هم قبول نمیکند. میگوید: حالا چه کسی رفت و از آن طرف خبر آورد. دنیا نقد است، حالا نسیه که هیچی! دنیا را، قیامت را، قرآن بخوانم. میگوید: «الَّذینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» (مطففین/11) قیامت را قبول نمیکند. بعد میگوید: میدانی چه کرده؟ این گناه کرده. «وَ مَا یُکَذِّبُ بِهِ إِلَّا کلُُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ» (مطففین/12) «اللَّهُ أَکْبَر»! قیامت را قبول ندارد، چرا؟ برای اینکه به گناه کشیده شده. دعای کمیل اولین جملهاش این است. «اللهم اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَم» (اقبال/ص706)، «تهتک» یعنی عصمت را پاره میکند. راه باز میشود. پردهی حیا که کنار رفت دیگر آدم دست به هرکاری میزند. «مُعْتَدٍ أَثِیمٍ»
به ما گفتند: بچه را همین که شش ساله شد، رختخوابش را جدا کنید. بچه شش ساله که شد رختخوابش را جدا کنید. چه پسر، چه دختر! از اول گفتند. از اول گفتند: چشمتان را پیش بکشید.چون وقتی نگاهش کردی، دنبال این نگاه علاقه میآید. دنبال علاقه لبخند میآید. دنبال لبخند شوخی میآید، دنبال شوخی جدی میشود، هی ذره ذره انسان به گناه کشیده میشود. قدم اولش یک خرده، قدم اولش هم آسانتر است. نگاه نکردن آسانتر است. اما اگر نگاه کردی و عاشق شدی، مهر در دل آمد دیگر بیرون نمیرود. از اول نگاه نکن که عاشق نشوی.
6- ارتکاب حرام، مانع رسیدن به حلال
علاوه بر اینکه روایت داریم کسانی که از حرام تغذیه شوند، خدا از حلال کمش میگذارد. یک جوانی اگر به نامحرم نگاه نمیکرد 22 سالگی داماد شده بود. اما از بس که نگاه میکند و لذت میبرد از نگاهها و کیف میکند و گاهی هم یک شوخی و لبخندی و اسام اسی و عکسی و پیامی و پیامکی و یک خرده که رابطه برقرار کرد، خدا میگوید: چون از راه گناه وارد شدی، من هفت سال ازدواجت را عقب میاندازم. بعد هم میگوید: آقای قرائتی جادو و جمبل داریم؟ نه آقا! حدیث داریم، امام فرمود: هرکس خودش را از حرام تغذیه کند. خدا سهم حلالش را کم میگذارد. بیست ساعت از حرام تغذیه کردی. سالها ازدواجت عقب افتاد. بازاریها هم همینطور هستند. صدای اذان بلند میشود یک مشتری میآید. دهانش پر از آب میشود. نمیتواند دل بکند. میگوید: حالا نماز را بعد میخوانیم. مشتری میرود.
یک کسی کشمش خرید بخورد. در کشمش سوسک بود، سوسک را خورد. گفتند: چرا سوسک میخوری؟ گفت: این پا دارد در میرود، کشمش هست. صبح تا حالا مشتری نیامده. حالا هم که مشتری آمده، حالا «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» باشد بعد. این دل از مشتری نمیکشد. بالاخره میخواهد یک مبلغی گیرش بیاید. یک مبلغی هم گیرش میآید و فکر میکند زرنگ است. خدا چطور انتقام میکشد. در قرآن یک آیه داریم میگوید: «ذُو انْتِقامٍ» (آلعمران/4) من انتقام میکشم. چطور انتقام میکشی؟ عصر یک مشتری در مغازه ات می فرستم، مدتی وقتت را میگیرد، خوب که چانه زد میگوید: خیلی خوب، میروم و برمیگردم. شما دل از مشتری نکندی، خدا هم عصری جبران کرد. یک مشتری که در دستت بود، از دستت… همهی نرخش چند است؟ رنگش ثابت است؟ ارزانتر میدهی؟ خوب که چانه میزند میگوید: بروم آن طرف بازار و برگردم. بروم آن طرف خیابان و برگردم.
رزق هرکسی از حلال اندازهگیری شده است. بناست شما چقدر شکر بخوری. «قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» (حدید/22)، «نبرأ» باری، «هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئ» (حضر/24) برأَ یعنی خَلَقَ. «قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» یعنی «قبل ان نخلقها» قبل از آفرینش پیداست سهم شکر ما چقدر است. گاهی به نظر زرنگی دو تا باقلوا را میخوریم. بعد دکتر میگوید: آقا قندتان بالا رفته، دیگر خانهی خودتان هم قند نخورید. چون می خواستی از این مرز بالا بروی، خدا مچت را میگیرد. میگوید: نه نه نه! قندت بالا رفته، دیگر نخور! تمام کسانی که خودشان را از حرام ارضا میکنند، با پول حرام، با حرف حرام، با عمل حرام، بدانند که خدا در قرآن گفته: من انتقام میکشم. از یک حلالی کم میگذارم.
اگر کسی با یک زد و بندی رفت شورای شهر شد، نمایندهی مجلس شد، رئیس جمهور شد، هر مقامی، اگر در آن مسیرش گناه باشد، آن عزتی که خیال میکرد به آن میرسد، خودش با دست خودش یک کاری میکند خراب شود. عزت در این نیست که من نمایندهی مجلس شوم. خدا خواسته باشد ذلیلت کند، نمایندهی مجلس هم باشی، ذلیل میشوی. ما مشابه اش را داشتیم. یک مرتبه نمایندگان مجلس جمع شدند یک قانونی را تصویب کردند. نمیدانم چطور شد. خوابشان برد. قانونی بود که هرکس نمایندهی مجلس است، کار سیاسی کرده، بالاترین حقوق مملکت را بگیرد. هرکس دو سال یک کار سیاسی کرده، خوب این چه قانونی است؟ مثلاً من دو سال شهر شما آمدم سخنرانی کردم. بگویید: تا آخر عمر بهترین پاکتهای پول را به آقای قرائتی بدهید. چون یک دو سالی اینجا سخنرانی کرد. اگر من در یک شهری دو سال سخنرانی کردم، تا آخر عمر باید بالاترین پول را به من بدهند؟ چه خبر است؟ دو سال بوده. خوب کار سیاسی کرده که کرده. بالاترین حقوق را. این قانون تصویب شد.
آقا در دانشگاه، من پیشنماز دانشگاه هستم. چه کاریکاتورهایی کشیدند! چقدر متلک گفتند. چنان هورا کشیدند نمایندگان خودشان قانون خودشان را برگرداندند. یعنی اگر بنا باشد آدم تحقیر شود، دویست و هشتاد تا عاقل مینشینند یک قانونی تصویب میکنند، مردم هورا میکشند، خودشان قانون خودشان را برمیدارند. آدم خواسته باشد ذلیل شود در مجلس هم میشود ذلیل شود. خودش با دست خودش، خودش را ذلیل میکند. چیزهای مصنوعی نمیگیرد. ما هرچه هم خواسته باشیم، چیزهای مصنوعی نمیگیرد، باید طبیعی باشد.
7- تمسخر مؤمنان توسط گنهکاران
6- گناه باعث میشود که انسان مؤمنین را مسخره کند. کجا رفت ایشان؟ رفت نماز بخواند. هه… هه… هه… میخندیم که بلند شد رفت نماز. به یک نمازخوان میخندیم. فکر میکنیم ما که نشستیم، حالا در عروسی باشد مگر در عروسی اشکال دارد، بلند شود برود در یک اتاق نماز بخواند؟ یا یک کسی مثلاً چشمش میخواهد پاک باشد، سر به سرش میگذارند.
من سراغ دارم نوجوانی به تکلیف رسیده بود. خوب چهارده، پانزده سالگی به تکلیف رسیده بود. رفت خانهی دخترعمههایش هی گفت: «یَا اللَّهُ»! «یَا اللَّهُ»! «یَا اللَّهُ»! گفتند: بفرما! حالا فکر میکند مرد شده! بیا تو. تو که هنوز مرد نشدی. مرد باید 130 کیلو باشد. به او خندیدند. باز یادم است که همین آقازاده خوابیده بود، همان دخترخالههایش آمدند گفتند: بلند شو، بلند شو، «یَا اللَّهُ» بگو. اصلاً مسخرهاش میکردند. قرآن میگوید: گناه باعث میشود که با تقوا را مسخره کنیم. «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» (مطففین/29) آیات سورهی مطففین است. میگوید: اجرموها به آمنوها میخندند. به او میگویند: اُمل، شیخ، مقدس! اجرموها به آمنوها میخندند. «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا» اجرموها، «کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا» اجرموها به امنوها، «یَضْحَکُونَ» ضحک، یعنی میخندند. «وَ إِذَا مَرُّواْ بهِِمْ یَتَغَامَزُونَ» (مطففین/30) از کنارش که میآیند، غمزه میآیند. «یتغامز» غمزه میآیند، چشمک میزنند. «وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلىَ أَهْلِهِمُ» نزد اهل و حزب و باند و با دار و دسته که جمع میشوند، «انقَلَبُواْ» برمیگردند، «فَکِهِینَ» (مطففین/31) فکاهی میگویند. جک میگویند. «وَ إِذَا رَأَوْهُمْ» عربیهایی که میخوانم قرآن است. وقتی از دور همدیگر را نگاه میکنند، میگویند: «إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ» (مطففین/32) مخش کار نمیکند، اصلاً منحرف است. «یضحکون» میخندند.
8- قیامت، روز تحقیر و تمسخر گنهکاران
حالا ما چه کنیم؟بالاخره به خاطر اینکه ایمان داریم باید به ما بخندند؟ میگوید: آقا غصه نخور. همین خندهای که او به تو کنار کوچه و بازار میکند، تو هم یک زمانی به او میخندی. «فَالْیَوْمَ» امروزی که قیامت است، «الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ» (مطففین/34) امروز اَجرَموها «یضحکون»، فردا آمنوها «یضحکون». یک زمانی هم تو به او خواهی خندید. این کنار کوچه و مدرسه و خانه میخندد. «عَلىَ الْأَرَائکِ یَنظُرُونَ» (مطففین/35) او روی تختهای بهشت میخندد، خواهد گفت: این همان است که مسخره میکرد.
جرم باعث میشود که آدم غیر از اینکه مجرم است، مؤمنین را هم مسخره میکند. اینها چند تا از آثار جرم است. مثل اینکه وقت تمام شد. بسیار خوب. حرفهای ما 62 تا است. 6 مورد را گفتیم. حالا روزهای دیگر هم باقیاش را میگوییم.
گناه باعث تحقیر است. گناه انسان را به تکبر وادار میکند. گناه آدم را بدعاقبت میکند. گناه آدم را منکر معاد و توحید میکند. گناه باعث میشود که انسان رو پیدا کند گناهان سنگین تری انجام بدهد. از تخممرغ دزدی تا کشتی آهن دزدی در دریا را پیش میبرد. تا پیغمبر کشی آدم را پیش میبرد. هم گناه را خدا میبخشد و راحت میشود توبه کرد و هم راحت میشود تصمیم گرفت. خدایا گناهان گذشتهی ما را ببخش و بیامرز. تو را به آبروی رئیس متقین، امیرالمؤمنین، که ماه رمضان ماه شهادتش است و تو را به آبروی امام حسن مجتبی که ماه رمضان ماه تولدش است. تو را به آبروی این دو عزیز و تو را به آبروی قرآنی که در ماه رمضان نازل شد، یک ایمان و ارادهی قوی به ما بده از این به بعد گرفتار گناه نشویم.