گسترش اسراف، در همه امور زندگی

موضوع: گسترش اسراف، در همه امور زندگی

تاریخ پخش: 01/09/86

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در محضر مبارک عزیزان دبیرستانی و معلمین شریف آنها هستیم. بحث را بیننده‌ها زمانی می‌بینند که تولد آقا امام رضا(ع) است. روز تولد را هم تبریک می‌گوییم. ثواب زیارت امام رضا(ع) از ثواب زیارت امام حسین(ع) بیشتر است. در بازی فوتبال، فینالش مهمتر است و هرچه به آخر می‌رسد سخت‌تر می‌شود. امام حسین(ع) را چهار امامی‌ها و شش امامی‌ها هم زیارت می‌کنند. اما امام رضا(ع) را فقط دوازده امامی‌ها زیارت می‌کنند. یعنی امام‌ها هر چه به آخر می‌روند، مشتریشان کمتر می‌شود. ولذا چون مشتریشان کمتر است، زیارتشان سفارش بیشتری شده است.

موضوع بحثی را که انتخاب کرده‌ام تا برایتان بگویم بحثی بود که مقام معظم رهبری در عید فطر در خطبه‌ها فرمودند که یکی از مشکلاتی که ما مردم ایران داریم مسئله‌ی اسراف است. خیلی از چیزها را هدر می‌دهیم.

1- نفوذ اسراف در همه حروف الفبا!

من امروز مقداری نشستم و فکر کردم و دیدم که ما در تمام حروف الفبا اسراف داریم. مثلاً در حرف (الف) آب را هدر می‌دهیم. انرژی را هدر می‌دهیم. در مسئله‌ی اعتماد گاهی به کسی خیلی اعتماد داریم. در اعتماد به همدیگر اسراف می‌کنیم. همچنان فکر می‌کنیم که این سالم، سالم است که هرچه می‌خواهیم پست و مسئولیت و پول در اختیارش می‌گذاریم. و حال آنکه آن خبرها هم نیست.

در حرف (ب) برق را داریم. بحث‌های بی‌فایده داریم. در حرف (پ) پژوهش‌های لغو داریم. در حرف (ت) تلفن و تبلیغات را داریم. در حرف (ث) ثروت را داریم. همینطور در حروف آمدم تا به حروف (ن)، (و) و (ی)… در حرف (ن) نان و در حرف (و) ورزش را داریم. یعنی یک الفبایی درست کردم و دیدم که ما در همه‌جا ولخرجی می‌کنیم. من در این زمینه می‌خواهم یک مقدار صحبت کنم. ولی چون بحثمان درس‌هایی از قرآن است از قرآن شروع می‌کنم و چون بیننده‌ها روز تولد امام رضا(ع) بحث را می‌شنوند از امام رضا(ع) یک حدیث می‌خوانم. اول از خدا و قرآن می‌گویم. بعد هم روایت و بعد هم مقداری توضیح می‌دهم.

2- اسراف، یکی از مصادیق طغیان

موضوع بحث: اسراف!!! قرآن می‌‌فرماید: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ» «کُلُوا» بخورید «ما» چیزی را که «رَزَقْناکُمْ» آنچه رزق شما دادیم، میل کنید و استفاده کنید. منتهی «وَ لا تَطْغَوْا» طغیان نکنید. یکی از مصادیق طغیان همین ولخرجی است. اگر ولخرجی کنیم «فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبی‏» «فَیَحِلَّ» حلول می‌کند. «فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ» حلال می‌شود بر شما. «غَضَبی» غضب من بر شما نازل می‌شود. این سوره‌ی طه آیه 81 بود. این «لا تَطْغَوْا» اسراف است. بعد می‌گوید: غضب من بر شما حلال می‌شود. معلوم می‌شود که گناه کبیره است. شنیدید که ما دو رقم گناه داریم. گناه کبیره و گناه صغیره. گناه کبیره چیست؟ می‌گویند: هر گناهی را که خداوند وعده‌ی عذاب داده است، گناه کبیره است. اینجا می‌گوید: «فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبی‏» باز هم آیه ادامه دارد.

آیه‌ی دومی که می‌توانم بگویم می‌فرماید: «وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّار» (غافر/43) ترجمه‌اش را بلد هستید. به درستی کسانی که اسراف می‌کنند، «هم» همین‌ها «أَصْحابُ النَّار» اصحاب آتش هستند. آیه‌ی اول سوره‌ی طه آیه‌ی 81 بود. «أَصْحابُ النَّار» سوره‌ی غافر آیه‌ی 43 است. گرچه قرآن است ولی شما ترجمه را می‌فهمید. «لا تَطْغَوْا» از طغیان است. استفاده کنید. طغیان نکنید. گردن کلفتی! «مسرفین» را می‌دانید. مسرف به معنی اسراف کار است. جای دیگر می‌فرماید: «کُلُوا» بخورید. اما بعد می‌گوید: «وَ لا تَتَّبِعُوا» پیروی نکنید. «لا تَتَّبِعُوا» یعنی طبعیت نکنید. «خُطُواتِ الشَّیْطان‏» (انعام/142) گام‌های شیطان! بخورید. استفاده کنید. اما دنبال شیطان نروید. یک نمونه‌اش اسراف است. «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ» (شعراء/151) «لا تُطیعُوا» یعنی اطاعت نکنید. کسی اگر ولخرج است گوش به حرفش ندهید. «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ» اگر کسی مسرف است و ولخرجی می‌کند، به حرف او گوش ندهید.

3- زندگی پسندیده، در گرو قناعت ورزی

قرآن یک آیه دارد که می‌گوید: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوهً طَیِّبَه» ما به بعضی‌ها «حیات»، «حیات» یعنی زندگی «طیب» یعنی دلپسند، به یک عده حیات طیبه می‌دهیم. حیات طیبه سوره‌ی نحل آیه‌ی 97 است. امیرالمومنین می‌فرماید: حیات طیبه قناعت است. قناعت حیات است. قناعت یعنی بریز و بپاش نکردن. وقتی می‌گویند: فلانی قانع است یعنی به مقدار نیاز مصرف می‌کند. ولخرجی نمی‌کند.

حالا این آیاتش زیاد است. من نمی‌دانم از کجا شروع کنم. از مادرها شروع کنم. از پدرها شروع کنم. از دولت شروع کنم. همه با هم ولخرجی می‌کنیم. این که می‌گویم همه یک «الا» می‌گویم. برای اینکه واقعاً کسانی هستند که ولخرجی نمی‌کنند. اما بدنه‌ی مملکت ما، هم دولت ما، هم ملت ما در حوزه و دانشگاه، در خانه و اداره، در مسجد و محراب، همه جا ما آثار ولخرجی را می‌بینیم. ممکن است که بحث من برای بعضی‌ها تلخ باشد. اما امام صادق فرمود: «اَحَبُّ اِخوانِی مَن اَهدی الیَّ عُیُوبِی» (الکافی/ج2/ص639) بهترین رفیق من آن کسی است که عیب من را بگوید. حدیث داریم آن که عیب تو را می‌گوید، رفیق تو است. آنکه که هرکاری می‌کنی به تو می‌خندد دشمن تو است. اگر ما هرکاری کردیم، کف زدند و سوت کشیدند و به به و چه چه گفتند، اینها معلوم نیست که دوست ما باشند. «اتّبِع مَن یُبکِیک وَ هَوَ لَکَ ناصِح»  (الکافی/ج2/ص638) آن کسی که خیرخواهی می‌کند، اگر یک چیزی گفت که یک خورده تلخ بود، ناراحت نشو. حالا من از کجا شروع کنم. اول از مذهبی‌ها شروع کنم. چون مذهبی‌ها خودی هستند. در مذهبی‌ها و در مراسم مذهبی چقدر اسراف است؟ اصلاً اسراف چیست؟

4- ضرررسانی به جسم، از مصادیق اسراف

سراغ امام رضا(ع) برویم. سوال کردند که آقا ما به حمام می‌رویم یک موادی را، مثلاً روغن زیتون به خودمان می‌مالیم. یا مثلاً پودر فلان، یا آرد فلان، یا مثلاً سویق، در حمام استفاده‌هایی می‌کنیم. اینها اسراف است؟ امام فرمود: « وَ لَیْسَ فِیمَا یَنْفَعُ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ» (بحارالانوار/ج73/ص81) اگر به نفع بدنت است، اسراف نیست. «إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِیمَا أَتْلَفَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ» (الکافی/ج6/ص499) اسراف چیزی است که مال را از بین ببرد و به بدن ضرر بزند. مال را از بین می‌برد و به بدن ضرر می‌زند. پس قطعاً سیگار اسراف است. چون در سیگار هم اسکناس‌ها آتش می‌گیرد. هم دهان تلخ می‌شود. هم ریه از بین می‌رود. «إِنَّمَا الْإِسْرَافُ» قطعاً سیگار اسراف است. شما اگر خرج خودت کردی، این اسراف نیست. چیز خوب خوردن اسراف نیست. یعنی اگر یک میوه گران هم بود، کسی پولدار بود و این میوه گران را خرید و خورد، این اسراف نیست. اوه… میوه‌ی کیلویی اینقدر می‌خورد… اوه… (همراه با سوت) اینها مسرفین هستند. نه! بالاخره میوه خورده است و دور که نریخته است. یعنی اگر کسی یک حبه انگور را دور بیاندازد، اسراف است. اما اگر کسی مقداری انگور بخورد که سیر بشود، اسراف نیست. یک کسی ده دست لباس دارد. به نظر شما اسراف است؟ (پاسخ حضار: نه!) آمد گفت: آقا من لباس‌های متعدد دارم. امام فرمود: همه را که با هم نمی‌پوشی. شنبه این را می‌پوشی. یک شنبه آن را می‌پوشی. تابستان این را می‌پوشی. زمستان آن را می‌پوشی. جابه جا می‌کنی. فرمود: ده دست لباس اسراف نیست. اما اگر یک دکمه را بی‌خود دور بیاندازی حسابش فرق می‌کند. این دکمه برای امام نبود. آن ده دست برای امام بود. پهلوی امام آمد و گفت: لباس‌های زیادی دارم. فرمود: اسراف نیست. پول عطر اسراف نیست. چون یک هدف عقلایی دارد.

گاهی شما یک لامپ را روشن می‌کنید، چون عید است و تولد امام رضا(ع) است. این لامپی که به خاطر اظهار محبت به امام است اسراف نیست. اما اگر الکی روشن باشد، اسراف است. هدف باید باشد. شما اگر به قصد گوشت یک شکاری را زدی، گوشتش حلال است و بخور. اما اگر گفتی بیا به تفریح برویم. تفنگ را برداشتی و به صحرا رفتی. و به دوستت گفتی: ببینیم می‌توانی بزنی؟ مردی بزن! نه نمی‌توانی بزنی. اصلاً کار نداریم. فقط می‌خواهیم بزنیم. غرضمان صیادی و صید نیست. غرضمان این است که تیراندازی کنیم، ببینیم که خط و نشانمان چطور است. آنجا اگر روی هوی و هوس تیر به آهو بخورد، آن آهو برای شما حرام است. اما اگر به قصد شکار باشد حلال است. نیت‌ها فرق می‌کند.

5- اسراف، یکی از گناهان کبیره

جالب این است که در نامه‌ای که امام رضا(ع)… روز تولد بیننده‌ها بحث را می‌شنوند. امام رضا(ع) در نامه‌ای به مامون نوشت که «الکبائر» گناهان کبیره چند تا است. آن وقت اسراف را کنار زنا و مال یتیم و آدم کشی گذاشت. گفت: «وَ قَتْلُ النَّفْسِ … وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً … والزنا… وَ الْإِسْرَافُ» (وسائل‏الشیعه/ج15/ص331) تا گفت: «وَ الْإِسْرَافُ» عجب! یعنی گناه اسراف کنار خوردن مال یتیم است. اسراف جایگاه خیلی بدی دارد. ساده ما همین طور از کنار آن می‌گذریم. شیر آب را باز می‌کنی. شیر را باز کردی، ببند. حتی مذهبی ما گاهی ممکن است که شیر را باز کند، همینطور آب می‌رود و این هم وضو می‌گیرد. آب همینطور می‌رود. اسراف است. گناه کبیره است. شیر آب را ببند.  بگویی: ما هرچه آب می‌ریزیم، پولش را به دولت می‌دهیم. اگر پولش را به دولت بدهی باز هم حرام است. اینطور نیست که چون پولش را به دولت می‌دهی، بتوانی آب بریزی. پیراهن مگر مال خودت نیست؟ می‌خواهم پاره کنم. اصلاً پاره کردن پیراهن حرام است. ولو اینکه بگویی: پیراهن خودم است و پولش را هم خودم داده‌ام. صرف اینکه آب زیاد می‌ریزی می‌گویی: پولش با خودم است. پولش با خودم است دلیل نیست. اگر شما یک سیلی در گوش من بزنی و بعد هم بگویی: این دیه و این جریمه! خوب با جریمه من را راضی می‌کنی، اما گناهش سر جایش است.

6- مقدار و میزان نفقه در نزد امام رضا(علیه‌السلام)

از امام رضا(ع) پرسیدند: چقدر پول به خانواده بدهم؟ به خانم چقدر پول بدهم؟ اصلاً خرجی خانواده چقدر است؟ چقدر خرج کنیم؟ امام رضا(ع) فرمود: «بَیْنَ الْمَکْرُوهَیْن‏» (الکافی/ج4/ص55) دو کار مکروه است. نه این مکروه! نه آن مکروه! بین دو مکروه است. مثل جدول‌های خیابان که می‌گویند: بین دو خط راه برو. دو چیز مکروه است. یعنی دو چیز بد است. این دو چیز بد را کنار بگذار و بین این دو تا بد راه برو. گفت: «مکروهین» چیست؟ من مکروهین را نشناختم. فرمود: «الْإِسْرَافِ وَ الْإِقْتَارِ» ولخرجی… مشت باز، مشت بسته! قرآن می‌فرماید: «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا» مومن وقتی انفاق می‌کند، نباید اسراف کند و «وَ لَمْ یَقْتُرُوا» نباید کم بگذارد. «وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» (فرقان/67)

زنی بچه‌اش را به خانه‌ی پیغمبر فرستاد تا یک پیراهن از او بگیرد. گفت: حتی اگر پیراهن نداشت، همان پیراهنی را که پوشیده است برای تبرک بگیر. آمد گفت: مادرم سلام رسانده است و گفته که من پیراهن پیغمبر را برای تبرک می‌خواهم. حتی همین پیراهنی را که پوشیده‌ای. پیغمبر فرمود: باشد. پیراهن خود را درآورد و به او داد. یک مدتی بدون پیراهن در خانه ماند. آیه نازل شد که پیغمبر من اینچنین نگفتم. حتی در کمک به دیگران هم باید میانه رو باش. «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى‏ عُنُقِکَ» (اسراء/29) آیه‌ی قرآن است. دستت را به گردنت نبند که هیچ وقت در جیبت نرود. آخر آدمی که دستش به گردنش است هیچ وقت در جیبش نمی‌رود. دستت را به گردنت قفل نکن. یعنی طوری نباشد که دستت در جیبت نرود. اما «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْط» این رقمی هم بریز و بپاش نکن. در کمک به فقرا هم نباید اسراف کرد.

ما در آب اسراف می‌کنیم. در انرژی بخاری را روشن می‌کنیم بعد می‌گوییم: گرم شده است، در را باز کن. چرا در را باز می‌کنی؟ در را ببند. انرژی را خاموش کن. یک کسی گفت: انگشترت را به من بده. گفت: برای چه می‌خواهی؟ گفت: یادگاری! می‌خواهم نگاهش کنم یادت بیافتم. گفتم: نمی‌دهم تا هروقت دیدی نیست یاد من بیافتی. مگر نمی‌خواهی یاد من بیفتی. همینطور که می‌بینی انگشتر هست یاد من می‌افتی، هروقت هم دیدی نیست بگو: خدا قرائتی را خیر بدهد، انگشترش را به من نداد.

7- وسواس در نظافت و طهارت، از مصادیق اسراف

من راجع به زن‌ها و مردهای وسواسی چند سال پیش یک صحبتی کردم. ولی شاید بیشترین نواری که از من تقاضا کردند، گفتند: این نوار وسواس را بده. خواهرم وسواسی است. شوهرم وسواسی است. خانمم وسواسی است. خیلی‌ها این نوار را از ما خواستند. بعد فهمیدیم مثل اینکه وسواسی کم نیست. وسواسی کسی است که هرچه آب می‌ریزد می‌گوید: پاک نشد. ما در اسلام قواعدی داریم. چون پیغمبر می‌گوید: پاک شد. امامان می‌گویند: پاک شد. مراجع تقلید می‌گویند: پاک شد. خدا می‌گوید: پاک شد. اما این خانم می‌گوید: نخیر! پاک نشد.‌ای خدا تو می‌گویی: پاک شد. اما من می‌گویم: پاک نشد. یعنی یک وسواسی خودش را در مقابل خدا و پیغمبر و همه مراجع می‌بیند. چون همه می‌گویند: پاک شد. اما این خانم یا آقا می‌گوید: پاک نشد. باید مواظب باشیم. کفر زبانی نیست. نمی‌گوید: خدایا قبولت ندارم. پیغمبر من قبولت ندارم. زباناً می‌گوید: من قبول دارم. اما در عمل قبول ندارد. وسواسی به زبان می‌گوید: من قبول دارم. اما در عمل می‌گوید: با اینکه پاک شد، اما من قبول ندارم. پاک نشد. بعد هم می‌گوید: به دلم نمی‌چسبد. یعنی خدایا من کاری به حکم تو ندارم. دل، دل! به دل من نمی‌چسبد. بله! تو راضی هستی. اما من هم کسی هستم. پس دل من چه؟ یعنی دل خودش را در مقابل فرمان خدا قرار می‌دهد. این یک رقم شرک است. کسی که در برابر خدا از کس دیگر اطاعت بکند، آن کس دیگر شرک است. ما در برابر خدا در مقابل بت! هوا و هوس هم دل است. «…اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ…» (فرقان/43) ما خیلی قاطی می‌کنیم.

چند وقت پیش به کسی گفتم: شما که وضع مالی‌ات خوب است به مکه رفته‌ای؟ گفت: نه! گفتم: تو واجب الحج هستی. گفت: من عمره رفتم. افرادی هم مهمان کردم و بردم. اما عمره را بیشتر از حج دوست دارم. گفتم: مگر بنا است که تو چه چیز را دوست داری. اول بفهمیم که ما بنده‌ی خدا هستیم یا بنده‌ی خودمان هستیم. اگر بنده‌ی خدا هستیم، دیگر نباید بگوییم که من این را دوست دارم. به شیطان گفتند: سجده کن! ‌شیطان گفت: خدایا! من به آدم سجده نمی‌کنم، اما هرچه دلت بخواهد سجده می‌کنم. فرمود: آنچه من می‌خواهم. گفت: بیشتر سجده می‌کنم. تو می‌خواهی که من به آدم یک دقیقه سجده کنم. من سالها برای تو سجده می‌کنم. نمی‌خواهم! گاهی دست آدم خونی می‌شود. یک پارچه سفید می‌خواهم تا آن را ببندم. شما ده تا لحاف کرسی می‌آوری. نمی‌خواهم! آخر در هر لحاف کرسی ده کیلو پنبه است. اما در یک تکه پارچه چند گرم پنبه است. می‌گویم: من فعلاً پارچه می‌خواهم، لحاف کرسی نمی‌خواهم. در ارتش می‌گویند: دستت را اینجا بگذار. شما بگویی: آقا اجازه بده من دستم را اینجا نگذارم. بالای سرم بگذارم. باید بگذاری روی گوشَت. هرچه گفتند.

8- اسراف در سرمایه عمر

در عمرمان خیلی اسراف می‌کنیم. عمرمان را خیلی تلف می‌کنیم. امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: لحظه‌ی آخر که انسان می‌خواهد از دنیا برود «یُفَکِّر» فکر می‌کند. «فِیمَ أَفْنَى عُمُرَهُ» (نهج‌البلاغه) عمرش را چه کرده است. درس‌هایی که می‌خوانیم. بسیاری از درس‌ها اسراف است. من به جایی رفتم. گفتند: اینها حفاری چاه نفت هستند. دانشجوی حفاری هستند. وقتی برای سخنرانی وارد شدم دیدم که همه‌ی خانم‌ها با چادر مشکی هستند. گفتم: اینها می‌خواهند حفاری چاه نفت بکنند. گفتم: راستش را بخواهید اصلاً این رشته با این سن و با این قیافه سنخیت ندارد. باید حساب بکنی که چه نژادی، چه قیافه‌ای برای چه نوع کاری؟ بسیاری از رشته‌های دانشگاهی ما اسراف است. چون الآن نیازی به این رشته نیست. می‌خوانند و بعد هم همینطور لیسانس، فوق لیسانس و… جایگاه مصرف ندارد. چقدر پژوهش داریم. ما ده‌ها هزار رساله‌ی پژوهش و تحقیقات دانشجویی داریم که در بایگانی وزارت علوم است. لااقل ما می‌توانیم این پژوهش‌ها را در تلویزیون مطرح کنیم. بنده مثلاً راجع به لباس یک تحقیقی دارم. رساله‌ی من راجع به رنگ لباس بوده است. روانشناسی رنگ‌ها! بیایم در تلویزیون در یکی از شبکه‌ها بگویم: «بسم الله الرحمن الرحیم»، بنده دانشجوی کارشناسی ارشد هستم. رساله‌ام درباره‌ی این بوده است. من در تحقیقات به این نتیجه رسیده‌ام. من می‌خواستم آنچه نتیجه‌ی تحقیقات عمر و جوانی من بوده، به شما ملت عزیز هدیه کنم. هزارها رساله است. یک شبکه یک رابطه‌ای باید باشد بین صدا و سیما و رادیو و تلویزیون و این پژوهش‌هایی که در دانشگاه هست. چرا طلاق زیاد می‌شود؟ این دانشجو رساله نوشته است. چون من هر روز در دانشگاه پیش‌نماز هستم. دیروز هم استاد و هم شاگرد آمدند گفتند: به ما گفته‌اند که پایان‌نامه و رساله بنویس راجع به این خیابان، جمعیتش، کوچه‌هایش، عرض و طولش، نیاز‌هایش، یک بررسی اینچنینی بکن. می‌گفت: ما این تحقیق را کردیم. اما این تحقیق را کنار گذاشتند و یک مدرک به ما دادند. از پایان نامه‌‌ی خود دفاع کردیم و یک مدرکی گرفتیم. دوباره شهرداری به یک مشت مهندس پول می‌دهد و همان تحقیقی که ما کردیم، دومرتبه او نیز همان تحقیق را می‌کند. بگذار این را هم بگویم. معاون وزیر آموزش و پرورش قبلی می‌گفت: بعضی از کشورها که صادر کننده‌ی کاغذ هستند و کاغذها را به تمام دنیا می‌فروشند. هر کتاب درسی را نه بار بچه‌ها می‌خوانند. یعنی کتاب که چاپ می‌شود، می‌خوانند. سال دیگر هم یک نفر دیگر می‌خواند. یعنی نه دست می‌گردد. اما جمهوری اسلامی که پول می‌دهد و کاغذ می‌خرد هر کتابی را یک سال بیشتر نمی‌خوانند. اصلاً برای بعضی از بچه‌ها کتاب ارزشی ندارد. و لذا گاهی که هوا گرم می‌شود با کتاب خود را باد می‌زند. (حاج آقا با کتاب حرکت باد زدن را نشان می‌دهد) گاهی هم که زمین تر است کتاب را روی زمین می‌گذارد و روی آن می‌نشیند. انگار که موکت است. با بچه‌ها هم که دعوا می‌کند. لوله درست می‌کند و در سرش می‌زند. یعنی این کتابش مقدس نیست. هم کتاب است. هم بادزن است. هم موکت است. هم چماق است. این رقم برخورد با کتاب بد است. خوب گوش بدهید. توجه کنید. اگر یکسال بچه‌ها کتاب را خوب نگه دارند و به سال بعد بدهند، آن وقت می‌دانید چند میلیارد در خرید کاغذ صرفه‌جویی می‌شود؟ می‌دانید اگر همین چند میلیارد را به معلمین وام مسکن بدهند، چند هزار معلم بی‌خانه، خانه‌دار می‌شوند؟ ما نمی‌فهمیم که چه کار می‌کنیم. بعد هم گاهی می‌گوییم: آخر کتابی که دستمالی شده است. دست یک بچه به این کتاب مالیده شده است. سال دیگر هم یک بچه دیگر به آن دست می‌زند. این میکروب دارد و بهداشتی نیست. خوب پس نرده‌ها را هم عوض کنید. چون این نرده‌ها که بالا و پایین می‌رویم بهداشتی نیست. در مدرسه، در کلاس، تخته را هم عوض کنید. چون من پارسال روی این میز نشستم. امسال دیگر این صندلی را دور بیاندازید و یکی دیگر بگذارید. بازی درآوردیم.

9- توجه به اولویت‌ها در انتخاب هزینه‌ها

خیلی ولخرجی می‌کنیم. از پیراهن عروس گرفته که یک پیراهن عروس را می‌شود ده عروس بپوشند. از نان گرفته، از انرژی گرفته، از کاغذ گرفته، از پژوهش‌های دانشگاه گرفته، از منار مسجدها گرفته، اگر این مسجد‌ها که محراب شیک دارند، اگر پول محراب را به یک روستایی بدهند، ما روستایی داریم که با دو میلیون مسجددار می‌شود. ما مناطق زیادی داریم. جمعیت‌های زیادی داریم که مسجد ندارند، آن وقت در یک مسجد مثلاً میلیون‌ها تومان خرج منار می‌کنند. خرج محراب می‌کنند. مذهبی و غیر مذهبی، طاغوتی و یاقوتی، حوزه و دانشگاه، زن و مرد، خانه و اداره، شهرداری و دولت، همه با هم به یک نحوی اسراف می‌کنیم. یک الا می‌گویم. چون ممکن است افرادی باشند که در یک اداره در یک خانه اسراف نکنند. خدایا من خودم هم اسراف کردم. دقیقه‌های عمرمان را آتش زدیم. خدایا هرچه اسراف کردیم گذشته‌ی ما را ببخش و از این به بعد توفیق بده که در عمر، مال، آب، برق، کتاب، استاد، فکر، کتابخانه، خیابان و در تمام کارها به ما توفیق بده که از این گناه کبیره‌ی اسراف دوری کنیم. «أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ» (غافر/43) یک، دو، سه! سه بار با هم بخوانید. اسراف گناه کبیره است و مسرف اهل آتش است. این همه گرسنه، درست نیست که ما اینقدر پرخوری و ولخرجی کنیم. در جامعه ما این همه آدم محتاج است.

بار دیگر تولد امام رضا(ع) را تبریک می‌گویم. امیدوارم که همه‌ی ما توفیق داشته باشیم که به سخنان قرآن و روایات گوش بدهیم و دلسوز جامعه باشیم. آدم ولخرج پیداست که دلسوز جامعه نیست. می‌گوید: به درک که مردم گرسنه هستند. من مدل ماشینم را عوض کنم. من مدل صندلی و خانه را عوض کنم. مردم گرسنه شدند طوری نیست. از این پیداست که آدم مسرف یا از فقرا غافل است یا به فقرا توجه ندارد و بی‌خیال است. غافل باشد بد است. بی‌خیال هم باشد بد است. ما باید دلمان برای دیگران بسوزد. امام رضا دید که یک میوه‌ای را ناقص خوردند و دور انداختند. برداشت و فرمود: چرا تا آخرش نخوردی؟ شما شکمتان سیر است. افرادی هستند که به همین مقدار میوه که دور انداخته‌اید چشم دارند. بنده به کشوری رفتم. دیدم سگ‌ها و گربه‌ها و آدم‌ها به دنبال استخوانی که دور انداخته بودند، دویدند. هنوز گرسنه زیاد داریم. این همه ولخرجی درست نیست.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment