گردنه‌های دنیا در سوره بلد(2)

موضوع: گردنه‌های دنیا در سوره بلد(2)

تاریخ پخش: 16/07/86

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

رمضان هشتاد و شش در خدمت برادران و خواهران استان یزد سوره‌های کوچک را تفسیر می‌کردیم تا به سوره بلد رسیدیم. بخشی از آن را گفتیم، مقداری از تفسیر ماند که انشاءالله در این جلسه ادامه می‌دهیم.

مقداری از سوره را که در جلسه قبل معنا کردیم، این بود که؛ به مکه قسم، به وجود تو قسم، انسان را طوری آفریدیم که در میان سختی‌ها باشد. چون رشد انسان در سایه سختی‌ها است. انسان در زمین صاف رشد نمی‌کند. در قدیم جاده‌ها را صاف می‌کشیدند. اخیراً می‌گویند جاده‌ها پیچ داشته باشد، بهتر است. چون در جاده صاف راننده خوابش می‌برد. زندگی مرفه انسان را تن پرور می‌کند. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ» (بلد/4) «کَبَدٍ» یعنی در تعب و سختی. سپس مقداری به بیان نعمت‌ها می‌پردازد. می‌فرماید: آیا به تو یک جفت چشم ندادیم؟ تو با چشم می‌بینی، اما خالق چشم را نمی‌بینی؟ «أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ» (بلد/7) آیا فکر می‌کنی کسی تو را نمی‌بیند؟ تو همه را می‌بینی، اما خالق تو را نمی‌بیند؟ آیا به تو یک جفت لب ندادیم؟ آیا به تو زبان ندادیم؟ امکاناتی به تو دادیم، ولی انسان به بیراهه می‌رود.

1 نقش هدایت الهی در زندگی انسان

 راه حق را به تو نشان دادیم. «هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ» (بلد/10) دو راه برجسته را به تو نشان دادیم. حق روشن، باطل روشن. راه حق را فهمیدی، راه باطل را هم فهمیدی، امکانات هم داشتی. انسان برای حرکت به چه نیاز دارد؟ 1- راه می‌خواهد. 2- چشم می‌خواهد که راه را ببیند. 3- نور می‌خواهد 4- رهبر می‌خواهد. 5- مرکب یا وسیله می‌خواهد. 6- راهنما می‌خواهد. راه را به تو نشان دادیم. آیه‌ای دیگر در سوره بلد می‌فرماید: «وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ» (بلد/10) «نَّجْد» به معنای زمین بلند است. دو راه بلند یعنی حق روشن و باطل روشن. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَیِّ» (بقره/256) کسی نیست که بگوید نفهمیدم حق با چه کسی بود؟ راه را مشخص کردیم. اگر انسان لحظه‌ای بیاندیشد، می‌فهمد حق با کیست؟ به تو چشم هم دادیم. آیه چشم چیست؟ «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ» (بلد/8) آیا به تو یک جفت چشم ندادیم؟ به تو نور هم دادیم. نور چیست؟ نور انواع مختلف دارد. نور علم، نور عقل، نور وحی. وسیله هم که به تو دادیم. اعضای سالم وسیله رشد است. مال و سرمایه به تو دادیم. «أَهْلَکْتُ مَالًا لُبَدًا» (بلد/6) عمربن عبدود گفت: خیلی پول خرج کردم تا اسلام را در خندق شکست دهم، اما نتوانستم. آمریکا خیلی دلار تصویب کرد تا جمهوری اسلامی را بر کنار کند. بیست و هشت سال است که دلار تصویب می‌کند، اما روز به روز جمهوری اسلامی قوی تر می‌شود. مال به تو دادیم. امکانات درونی: چشم، گوش، زبان، قلم، بیان، سواد. امکانات بیرونی: سرمایه، نفت و گاز. امکانات هم به تو دادیم. راهنما هم برای تو تعیین کردیم، اما هدر دادی.

 راهنما مهمترین این موارد است. اگر رهبر باشد، وسایل درست به کار می‌رود، راه درست را تشخیص می‌دهیم. خدا در بخشی از سوره بلد قصد گفتن این را دارد که‌ای بشر! من در خدایی کم نگذاشتم ولی تو در بندگی کم گذاشتی. چه چیزی نیاز داشتی که من به تو ندادم؟ اولین چیزی که به فکر هیچ کس نمی‌رسید، به تو دادم. مکیدن را به تو آموختم. یک نوزاد که متولد می‌شود، اولین چیزی که نیاز دارد، مکیدن است و لذا نوزاد مکیدن را بلد است ولی فوت کردن را نمی‌داند. حالا اگر بر عکس می‌شد. بعد از تولد بچه به جای مکیدن سینه مادر آن را فوت کند! هر چه مادر می‌گوید: عزیزم بمک. اما بچه فوت می‌کند! تمام مراجع تقلید و پروفسورهای کره زمین را با هواپیما حاضر کنید، یک کنفرانس با حضور پروفسورها و علما تشکیل دهید و بگویید بچه من متولد شده است اما به جای مکیدن، فوت می‌کند! با چه وسیله‌ای مکیدن را به او بیاموزم؟ با کدام وسیله کمک آموزشی، ماهواره یا اینترنت می‌توان این کار را کرد؟ هر چه نیاز داشتی من به تو دادم. حتی آن زمانی هم که به تو چیزی ندادم، نعمت بود. نداده‌های خدا هم نعمت است. مثلاً نوزاد عقل ندارد. این خیلی خوب است. اگر نوزاد عقل می‌داشت هر گاه لباس خود را خیس می‌کرد، می‌بایست کلی از مادر خود خجالت می‌کشید. همه چیز را خراب کرده است اما لبخند می‌زند. مادر به او می‌گوید: قربانت بروم. زمانی که خدا چیزی داد مثل مکیدن، نعمت است. اما زمانی هم که نداد مثل عقل داشتن، نعمت است. داده‌ها و نداده‌های خدا هر دو نعمت است. نگویید چرا خدا به ما نداد؟ گاهی اوقات انسان چیزی را ندارد اما راحت است.

2عذاب متجاوزان با بخشیدن ثروت

 خدا در قرآن می‌فرماید: بعضی‌ها را که می‌خواهیم بسوزانیم، به آنها پول می‌دهیم. زندگی راحتی دارد. پول به او می‌دهیم، خواب را از او می‌گیریم. «لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا» (توبه/55) آیه قرآن است. یعنی ثروت به او می‌دهیم تا با همین ثروت او را عذاب بدهیم. زیرا ثروت پنج نوع استرس و اضطراب دارد. 1- باید برای رسیدن به پول طراحی کند. 2- باید جلوی حسود‌ها را بگیرد. 3- باید پول خود را از سرقت و دزد حفظ کند. 4- جان خود را حفظ کند. کسی او را ترور نکند یا با چاقو به او حمله نکند. کسی به فقیر حمله نمی‌کند. سرمایه دار است که همیشه استرس دارد. علاوه بر فشارهایی که روی قلب او وارد می‌شود مانند سکته و مشکلات رگ قلب و غیره. یعنی اگر این شخص پول نداشت، هیچ کدام از این مرض‌ها را هم نداشت. اصلاً به او پول می‌دهیم که او را بسوزانیم. آیه قرآن است که می‌فرماید گاهی به افراد ثروت می‌دهیم تا آنها را بسوزانیم. او دو اتاق دارد هیچ کس هم به او فحش نمی‌دهد اما به محض اینکه ساختمان بلند می‌سازد، می‌گویند‌ای نامرد! به او فحش می‌دهند. البته بعضی فحش‌ها هم بی جا است. مردم به سرمایه دار بی دین فحش می‌دهند. چون او دارد و از مال خود به نفع جامعه استفاده نمی‌کند. وگرنه سرمایه دار‌هایی که متدین هستند و خدمات انجام می‌دهند، مردم آنها را دعا هم می‌کنند. می‌گویند خدا چند برابر به او بدهد، چون هم می‌خورد، هم به مردم کمک می‌کند.

3 تلاش برای بالارفتن از گردنه‌های دنیا

 سپس خدا می‌فرماید: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ» (بلد/11) «اقْتَحَامَ » یعنی بالا رفتن. «عَقَبَهَ» یعنی گردنه. می‌فرماید: از گردنه بالا نرفت. چرا می‌گوید گردنه؟ زیرا در کار خوب شیطان انسان را به پایین می‌کشد. بالا رفتن از گردنه نیازمند نیرو است. انرژی می‌خواهد، انسان باید حواس خود را جمع کند. شیطان می‌گوید می‌خواهی به مکه بروی؟! تو هنوز پسرت را داماد نکرده ای! دخترت را عروس نکرده ای. برای چه می‌خواهی به مکه بروی؟! چرا به فقرا کمک می‌کنی؟! چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. وسوسه‌ها او را هل می‌دهند. به این دلیل می‌گوید باید از گردنه بالا بروی مثل نماز شب. برای نماز شب، لحاف، گرمی رختخواب، خواب شیرین و سحر او را پایین می‌کشند. آن وقت است که شما باید از همه آنها دل بکنی برای نماز خواندن. خدا می‌فرماید: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنْ الْمَضَاجِعِ» (سجده/16) کسی که پهلوی خود را از رختخواب جدا کرد، «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ» (سجده/17) نمی‌دانی خدا چه چیزی به تو می‌دهد. مسئله این است که کسی نمی‌داند نماز شب ده یا هزار یا یک میلیارد یا یک میلیون ثواب دارد. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ» (سجده/17) یعنی هیچ کس نمی‌داند چه ثوابی می‌دهیم برای کسی که با همه جاذبه‌ها مخالفت می‌کند. ارزش عبادت با جاذبه‌ها است. اگر یک آدم لالی غیبت نمی‌کند، ایشان بسیار آدم خوبی است زیرا در عمرش غیبت نکرده است! راست می‌گویی؟ چطور ممکن است؟! به دلیل این که ایشان لال هستند. اگر لال غیبت نکند که هنر نیست. می‌فرماید: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ» (بلد/11) ما به او دادیم اما از گردنه بالا نرفت. با جاذبه‌ها نتوانست کشتی بگیرد. « فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ» (بلد/11) از گردنه بالا نرفت. گردنه چیست؟ سپس می‌فرماید: «وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَهُ» (بلد/12) نمی‌دانی گردنه چیست! مثل «وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ» (قدر/2) «وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ» (انفطار/17) «َمَا أَدْرَاکَ» یعنی نمی‌دانی؟ می‌فرماید گردنه به معنای «فَکُّ رَقَبَهٍ» (بلد/13) است. « فَکُّ رَقَبَهٍ» (بلد/13) یعنی یک نفر را آزاد کن.

4 شیوه‌های برخورد با اسیران جنگی

 در زمان‌های قدیم در جنگ کسانی که اسیر می‌شدند، برده به حساب می‌آمدند. برده را آزاد کن. چگونه برده را آزاد کنیم؟ اسلام با برده داری موافق است؟ من یک مثالی برای شما می‌زنم هر طور شما گفتید، رأی شما را تصویب می‌کنیم.

در تاریخ دنیا همیشه با حق یا با باطل یعنی یا از راه درست یا از راه غلط همیشه جنگ بوده است. کسی نیست که بگوید نه خیر، جنگ نبوده است. این یک واقعیت خارجی است که همیشه جنگ بوده است. در جنگ هم یکی پیروز می‌شود و دیگری شکست می‌خورد. در شکست خورده‌ها افرادی دستگیر می‌شوند. با دستگیر شدگان چه کنیم؟

1- همه را بکشیم.

2- همه را آزاد کنیم.

3- آنها را در اردوگاه‌ها نگاه داریم.

4- موارد بالا رأی می‌آرود یا خیر؟

خوب است اسلام بگوید هر کس در جبهه پیروز شد همه اسرا را بکشد. چه کسی به این رأی می‌دهد؟ پس هیچ کس به این رأی نداد. بگوییم هر کس اسیر گرفت، همان لحظه او را آزاد کند. چه کسی به این مورد رأی می‌دهد؟ به کسی که با شمشیر آمده تا من را بکشد، من شمشیر را از دست او گرفتم و او را اسیر کردم، اگر او را آزاد کنم دوباره شمشیر به دست می‌گیرد و اقدام به کشتن من می‌کند. این هم غلط است. در اردوگاه‌ها نگاه داریم. یعنی بنده که مسلمان هستم، خرج قاتل خودم را بدهم. من صبح تا شب کارگری کنم، زحمت بکشم، پول به دست بیاورم، سپس این پول را به عنوان مالیات به دولت بدهم و دولت هم به قاتل من خرجی بدهد. کدام عاقلی می‌گوید که مظلوم برای خرجی ظالم کار کند؟ این هم درست نیست. طرح اسلام چیست؟ اسلام می‌گوید این دستگیر شدگان برده هستند.

با دستگیر شدگان چه کنیم؟ همه را بکشیم؟ درست نیست. همه را آزاد کنیم؟ شمشیر دست می‌گیرند، و اقدام به کشتن ما می‌کنند. در اردوگاه خرج آنها را بدهیم؟ من بی گناه کار کنم و به عنوان مالیات پول به دولت بدهم و دولت هم خرج آنها را بدهد.

5 برخورد اسلام با بردگان

 اسلام چه می‌گوید؟ اسلام می‌گوید: این نیروها را در خانه‌ها پخش کنید. مثلاً اگر دویست نفر را دستگیر کردیم دویست نفر برده را در دویست خانه ببریم. یکی را من به خانه خود می‌برم، دیگری را شما به خانه خودت ببر. نیرو پخش می‌شود. سپس می‌گوید همین لباسی را که خودت می‌پوشی به او هم بپوشان. یعنی نوکر و کلفت نباشد. از همان غذایی که خودت می‌خوری به او بده. او را نوکر صدا نکن بلکه او را جوان بخوان. مثل اوایل انقلاب که همه به هم برادر می‌گفتند. یک ماجرایی راجع به برادر برایتان تعریف کنم. اوایل انقلاب شخصی موتور می‌خواست. نزد مدیر کل بازرگانی رفت. گفت برادر مدیر کل بازرگانی من یک موتور می‌خواهم. او می‌گفت برادر روابط عمومی، دیگری می‌گفت برادر انبار دار، برادر ذیحساب، بردار جمع بندی. به هم نامه اداری می‌دادند و مرتب برادر برادر می‌گفتند. سرانجام گفتند موتور نداریم. گفت: ان شاء الله خدا مرا بی برادر کند! یک دور من را تاب دادی! حق ندارید به برده، نوکر بگویی. باید او را جوان «فتی» صدا بزنی. لباس او مثل خودت باشد. حتی اگر برده جوان داری لباس شیک تر را به او بپوشان. روزی امیرالمؤمنین لباس شیک خرید و به قنبر داد و خود لباس ساده را پوشید. قنبر گفت: من برده تو هستم. حضرت فرمودند: جوان دلش می‌خواهد شیک پوش باشد. چون غریزه است. تو دوست داری شیک پوش باشی، لباس شیک را تو بپوش. کار را با برده تقسیم کن. فاطمه زهرا (س) کار را با کنیزش تقسیم کرده بود. می‌فرمود: یک روز تو کار خانه را انجام بده و یک روز من انجام می‌دهم. به این دلیل که تحقیر نشود. به مناسبات مختلف او را آزاد کن. روزه خوردی، او را آزاد کن. پول داری او را آزاد کن. این نیروها پخش می‌شود، زندگی مسلمانان را در خانه آنها می‌بینند، مورد تکریم قرار می‌گیرند و به ندرت مسلمان می‌شوند. وقتی مسلمان شدند، هم نیرو پخش شده، هم به ندرت با اسلام آشنا شدند، به تدریج هم آزاد شدند. این طرح اسلام است. «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ» (بلد/11) از گردنه بالا نرفت.

 گاهی اوقات انسان باید از گردنه بالا برود. نفس خود را بکشد. بگوید اینجا من اشتباه کردم. گردنه استاد این است که حرف خود را بگوید. خیلی از مراجع ما هستند که فتوای خود را عوض می‌کنند. خدا آیت الله العظمی گلپایگانی را رحمت کند. در کلاس درس ایشان بودیم. یک روز آمدند و گفتند آنچه دیروز گفته ام، امروز چیز دیگر می‌خواهم بگویم. شب پیش به حرف هایم فکر کردم و از نظر دیروز خود برگشته ام. این مردانگی است. من نگفتم حرف مرد یکی است. این حرفها چیست؟ حرف مرد حق است. اگر سی و نه حرف زدی و به این نتیجه رسیدی که باطل است، از سی و نه حرف صرف نظر کن، حرف چهلم را بگو. از کلمات دروغ و غلط این است که بگوییم حرف مرد یکی است. حرف مرد آن است که حق باشد ولو حرف صدم. نود و نه حرف زدی، همه را باطل کن و بگو حرف مرد حق است نه یکی.

 «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ» (بلد/11) از گردنه باید بالا رفت. گردنه چیست؟ «فَکُّ رَقَبَهٍ» (بلد/13) یک برده را آزاد کن. یک اسیر را آزاد کن. جوانی دارد کار می‌کند، می‌بینی این جوان می‌تواند رشد بیشتری داشته باشد، به شرط آنکه کسی خرج دانشگاه او را چند سال بدهد. برو و خرج او را بده. «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ» (بلد/11) به خاطر مبلغی زندانی است، برو پول بده و او را آزاد کن. هم «عتق رقبه» داریم و هم « فَکُّ رَقَبَهٍ» (بلد/13) «عتق رقبه» یعنی این که یک جا پول بدهیم. «فَکُّ رَقَبَهٍ» (بلد/13) یعنی شریک بشویم. گاهی اوقات کسی می‌گوید: عید قربان من پول ندارم گوسفند بخرم و بکشم. خدا می‌فرماید: چند نفر شریک شوید و یک گوسفند را بخرید و بکشید. یعنی کار خیر را شریکی انجام دهید. «عتق رقبه» یا یک مرتبه، «فَکُّ رَقَبَهٍ» (بلد/13) یا شریکی.

6 اطعام گرسنگان، مایه آمرزش گناهان

 «اطعام» یعنی گرسنه‌ها را سیر کن. یک روایت داریم برای شما می‌گویم. امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً حَتَّى یُشْبِعَهُ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْآخِرَهِ» اگر کسی یک مومن گرسنه را سیر کند، «حَتَّى یُشْبِعَهُ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ» هیچ کس نمیداند چقدر ثواب دارد. حتی فرشته‌ها هم نمی‌دانند چقدر ثواب دارد. این باافطاری متفاوت است. افطاری خیلی بیشتر از این ثواب دارد. حتی یک گرسنه را سیر کنی. بعد فرمود: «مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَهِ» اگر می‌خواهی خدا گناهان تو را ببخشد. «إِطْعَامُ الْمُسْلِمِ السَّغْبَانِ» (الکافی/ج2/ص201) یعنی گرسنه را در روز قحطی سیر کن. سپس این آیه را فرمود: «أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ» (بلد/14) امام صادق(ع) این آیه را خواند. یعنی گرسنه را سیر کنی. حالا ما نداریم. اگر نداری، دیگران را تحریک کن. گاهی اوقات انسان خودش ندارد اما می‌تواند پول از دیگران بگیرد. زنانی در محله‌ها هستند، این زن خودش پول ندارد اما به خاطر اینکه سابقه خوبی دارد و به عنوان یک انسان خوب معرفی شده، از باقی زن‌ها پول می‌گیرد و جهیزیه درست می‌کند. قرآن می‌فرماید: «وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ» (حاقه/34) یک آیه داریم «وَلَا یَحُضُّ» یعنی اگر هم پول نداری، دیگران را تشویق کن.

 دانشجویان، بچه‌های دبیرستانی ما، خیلی از دخترها و پسرهای دبیرستانی و دانشجو، وضع مالی پدرشان خوب است و می‌داند همشاگردی که کنار او نشسته واقعاً از کفش و لباس او پیداست که چه قدر فقیر است. به پدرش می‌گوید: شما وضع مالی خوبی داری. اگر امکان دارد یک چک به من بده به مبلغ صد تومان، دویست تومان، یک میلیون، ده میلیون یا پنجاه هزار تومان باشد. پدر می‌گوید: برای چه کاری می‌خواهی. می‌گوید: در دبیرستان ما، در خوابگاه دانشجویی ما، یک دانشجو وضع مالی خوبی ندارد. شما یک چک صد تومانی یا دویست تومانی به من بده، من می‌دهم به ریاست دانشگاه یا نهاد رهبری و می‌گویم که این را به یک نحوی به آن شخص برسانند یا به او وام می‌دهیم و می‌گوییم این پول را ده سال دیگر زمانی که وضع مالی خوبی پیدا کردی به ما برگردان. باید دلالی کنیم. اگر دانشجو الان این هنر را ندارد که صد هزار تومان از پدرش بگیرد. اگر مهندس هم بشود، مهندس بی خاصیت خواهد شد. زیرا الان که یک سمت او پدر پولدار و سمت دیگرش یک همشاگردی فقیر است و الان بین پدر پولدار و همشاگردی فقیر خود خاصیت صد هزار تومان را ندارد، اگر فردا مهندس هم بشود، یک مهندس مدرکی خواهد بود. اگر هنر دارید هنر خود را در جوانی نشان بدهید. هر کسی هر کاری که می‌تواند بکند. «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ» (بلد/11) از گردنه بالا بروید. بالای گردنه چیست؟ نمی‌دانی گردنه چیست؟ تو بگو چیست؟ «فَکُّ رَقَبَهٍ» (بلد/13) یک نفر را آزاد کن. «أَوْ إِطْعَامٌ » شکم را سیر کن «فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ» (بلد/14) روزی که گرسنگی فراوان است. «ذَا مَقْرَبَهٍ» (بلد/15) «مَقْرَبَهٍ» یعنی قریب. یتیم فامیل تو است. به فامیل خودت رسیدگی کن. «مِسْکِینً» از مسکن است. مسکن به معنای خانه است. «مِسْکِینً» کسی است که از بی پولی در خانه می‌نشیند. مسکین در خانه نشسته می‌گوید: اگر بیرون بروم بچه‌ام موز می‌خواهد، میوه می‌خواهد پول ندارم. اگر بروم و بخورم باید پس بدهم، ندارم. مسکین یعنی کسی که به خاطر فقر در مسکن نشسته است. مسکین و مسکن یکی است مسکن یعنی خانه مسکین یعنی کسی که از بی پولی در خانه اش می‌نشیند «ذَا مَتْرَبَهٍ» (بلد/16) بر روی خاک نشسته است. یعنی پلاس هم ندارد. اینها گردنه‌ها است. باید بالا رفت.

7 ایمان، شرط پذیرش کارهای نیک

«ثُمَّ کَانَ مِنْ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا» (بلد/17) قرآن می‌فرماید: وقتی پول داری «مِنْ الَّذِینَ آمَنُوا» باید ایمان هم داشته باشی. یعنی اگر کسی ایمان نداشته باشد کار خوب او هم قبول نمی‌شود. تشنه آب می‌خواهد اما این آب را در ظرف تمیز می‌خواهد اگر نه به یک تشنه در آفتابه آب بدهی. اصلاً شما در آفتابه چایی دم کن. هر کسی هم هر چقدر چای خور باشد، چای در آفتابه را نمی‌خورد. چای باید در ظرف خود باشد و آب هم باید در ظرف خودش باشد. کمک به فقیر باید برخاسته از ایمان باشد. ممکن است تو به من غذا بدهی که من را بله قربان گوی خودت در آوری و روز انتخابات از من رأی بگیری، اطعام تو بر اساس ایمان نیست بر اساس اهداف نفسی یا شخصی است نه «آمَنُوا». بعد از ایمان «تَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ» (بلد/17) یعنی غیر از اینکه خودت می‌دهی به دیگران بگویی تو هم بده. گاهی اوقات انسان یک پولی خرج می‌کند. خیر مدرسه می‌آید و یک مدرسه دیگر می‌سازد. خدا پدر او را بیامرزد. کار خوبی است اما خیر بهتر کسی است که بگوید من این مقدار پول می‌دهم، شما چقدر پول می‌گذاری؟ یعنی همین طور که از خود خرج می‌کند از بقیه انسان‌ها هم پول جمع کند. «تَوَاصَوْا» یعنی همدیگر را سفارش کنید که آنها هم کمک کنند. گاهی اوقات یک قاشق ماست را باید به یک دیگ شیر بزنی تا ماست بشود. بگوید این یک میلیون من، شما چقدر می‌دهید؟ همه نفری صد هزار تومان یا همه پنجاه هزار تومان بدهید اگر کار شریکی باشد بیشتر رونق پیدا می‌کند.

خدایا! از چه گردنه‌هایی باید برویم بالا؟ از آن راه‌هایی که باید برویم خودت کمک کن. از عقبه‌هایی که می‌گویی چرا این‌ها از عقبه بالا نرفتند، خودت در حرکت به سوی خودت ما را کمک بفرما. گرسنگان ما را سیر کن. باران رحمتت را بر ما نازل کن. خدایا! هرچه در ماه رمضان برای خوب‌ها مقدر کردی و می‌کنی برای ما هم مقدر بفرما. ما را ببخش. حدیث داریم اگر ماه رمضان تمام شود، انسان بخشیده نشود، علامت این است که انسان بدبخت است. بد بخت است که کنار دریا بود و تمیز نشد. خدایا! ما را از بدبخت‌های ماه رمضان و از خاسرین قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment