چهر‌ه‌های مثبت و منفی در قرآن

1- ترس از خدا، ترس از مردم
2- سرعت در کارهای خیر، سرعت در انجام گناه
3- دعوت به معروف، دعوت به منکر
4- ترک کار به خاطر نماز، ترک نماز به خاطر کار
5- مسجد بر اساس تقوا، مسجد بر اساس نفاق
6- سرنوشت خوبان و بدان در قیامت
7- سرنوشت پیشوایان و پیروان در قیامت
8- دوستان دنیوی، هم‌نشینان اخروی

موضوع: چهر‌ه‌های مثبت و منفی در قرآن

تاریخ پخش: 03/07/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در این ماه رمضان که بیننده‌ها بحث را می‌بینند، رمضان 87، این بحث را روز بیست و سوم رمضان بیننده‌ها تماشا می‌کنند. فکر کردم دو تا تابلو ترسیم کنم از قرآن: تابلوی مثبت! تابلوی منفی! دو تا خط کش‌ هر کس که پای تلویزیون نشسته است خودش را با این خط کش‌ها متر کند. یک ارزیابی از خود، چون در تعلیم و تربیت، در طلبه‌ها یک اصطلاحی هست که می‌گویند: «تعرف الاشیاء باضدادها» هر چه فساد بیش‌تر می‌شود، توجه به معنویت هم بیش‌تر می‌شود. انسان وقتی گرما خورد، آن وقت، خنکی برابش مزه می‌کند. وقتی سرما خورد، گرما برایش مزه می‌کند. این چهره‌های متضاد را من طراحی می‌کنم، و بحث خوبی است و همه‌اش هم قرآنی است. منتها آیه‌ها مفصل است، من از هر آیه‌ای یک کلمه، دو کلمه را تقریباً طرح می‌کنم.

بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: دو تابلو مثبت و منفی! به عبارت دیگر چهره‌های متضاد! خوب! قرآن یک جا می‌گوید: مثبت. یک جا می‌گوید: منفی!

1- ترس از خدا، ترس از مردم

مثبت‌: «یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» (رعد/21) منفی: «یَخْشَوْنَ النَّاس‏» (نساء/77) مثبت: از خدا می‌ترسد. منفی: از مردم می‌ترسد. قرآن می‌گوید می‌آمدند و می‌گفتند که «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ» دشمن سنگین است. شما با آمریکا نمی‌توانید در بیافتید. «فَاخْشَوْهُم ‏فَزادَهُمْ إیمانا» (آل‌عمران/173) مؤمنین می‌خندیدند. عده‌ای از خدا می‌ترسند، روایت داریم کسی که از خدا بترسد، همه از او می‌ترسند. الان اسرائیل از سید حسن نصر الله زهره‌اش می‌رود. یک میلیارد دلار جایزه تعیین کرده است برای هر کسی که سید حسن نصر الله را ترور کند. از یک نفر می‌ترسد. یزید از شخص امام حسین می‌ترسید. کسی که از خدا بترسد، همه از او می‌ترسند، کسی که از خدا نترسد، از همه چیزی می‌ترسد. حدیث است. هر کس از خدا بترسد، همه از او می‌ترسند و هر کس از خدا نترسد، از همه چیزی می‌ترسد.

انزل السکینه«أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ فی قلوبِ المؤمنین» (توبه/26) این مثبت است. آرامش دارد. «أَنْزَلَ اللَّهُ» یعنی نازل کرده است خدا، «سَکینَه» یعنی آرامش! در مقابلش «فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْب‏»‌ (آل‌عمران/151) شما می‌فهمید. «سَکینَه» مسکن! یعنی جایی که آدم می‌رود و آرامش پیدا می‌کند. «سَکینَه» یعنی آرامش! افرادی آرامش دارند، افرادی «رُّعْب» یعنی ترس! می‌ترسند.

– افرادی «أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِم‏» (انفال/63) «أَلَّفَ» یعنی الفت. «بَیْنَ قُلُوبِهِم‏» بین قلب‌هایشان الفت و مهربانی است. افرادی را هم قرآن می‌گوید: «قُلُوبُهُمْ شَتَّى‏» (حشر/14) یعنی دل‌هایشان پراکنده است. هیکل‌هایشان با هم نشسته‌اند، بدن‌هایشان پهلوی هم است، اما دل‌هایشان از هم فراری است. دو نفر پهلوی هم نشسته‌اند، اما بد هستند.

«زادَتْهُمْ إیماناً» (انفال/2) «فَزادَتْهُمْ رِجْسا» (توبه/125) افرادی روز به روز ایمانشان زیاد می‌شود. «زادَتْهُمْ إیماناً» یعنی ایمانشان زیاد می‌شود، افرادی «فَزادَتْهُمْ رِجْسا» پلیدیشان مرتب اضافه می‌شود. این‌ها همه از نظر روحیه است.

«وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ» (توبه/92) افرادی وقتی می‌خواستند بروند جبهه، پیغمبر می‌فرمود وسیله ندارم، گریه می‌کردند، چشم‌هایشان اشک داشت، که چرا به جبهه نمی‌رویم. افرادی هم «فَرِحَ الْمُخَلَّفُون‏» (توبه/81) خوشحال بودند که از جبهه فرار کردند. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُون‏». «فَرِحَ» یعنی شاد بودند اینهایی که تخلف کردند. همینکه جیم می‌شدند و از پادگان فرار می‌کردند، کیف می‌کردند که فرار کردیم! خیلی از این‌ها زیاد است. این‌ها برای روحیه است. این چند تایی را که گفتم… بعضی دیگر هم هست که دیگر تابلو جا ندارد و من هم یک خورده رمق ندارم که روی پا بایستم. ولی این‌ها همه برای روحیه! برویم به سراغ عمل! این شاخه قطع شود و به سراغ عمل برویم. تیتر را عوض کنیم، سر فصل! در عمل آدم‌های مثبت، آدم‌های منفی!

2- سرعت در کارهای خیر، سرعت در انجام گناه

1- آدم‌های مثبت: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» (آل‌عمران/114) در کارهای خیر «یُسارِعُونَ» سرعت! در کارهای خیر سرعت دارند، افرادی هستند که «یُسارِعُونَ فِی الْإِثْم‏» (مائده/62) در کارهای شر! افرادی برای نماز می‌دوند، افرادی می‌دوند که فلان فیلم را ببینند که بدآموزی دارد. «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»، «یُسارِعُونَ فِی الْإِثْم‏»!

2- باز در عمل! «یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّه‏» (نساء/76) افرادی در راه خدا می‌جنگند. افرادی «یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوت‏»  (نساء/76) هم ایرانی‌ها اسیر بودند، هم عراقی‌ها اسیر بودند. منتها ایرانی‌ها اسیر بودند برای دفاع، چون ما به کسی حمله نکردیم، آن‌ها به ما حمله کردند، ما دفاع کردیم. ما در راه دفاع، در راه خدا، در راه اطاعت فرمان یک مجتهد سید عادل بی‌هوس، ولی آن‌ها در راه یک آدم… هوس کرد که سردار قادسیه باشد صدام. در بدن‌ها ترکش است، یک ترکش در بدن کسی است که به فرمان خدا ترکش در بدنش است… به هر حال همه‌ی عمرها می‌گذرد. منتها لحظه‌ی مرگ آدم می‌گوید: چه کردم! خودم را به چه کسی فروختم؟ برای چه کسی به جبهه رفتم؟ برای چه کسی درد؟ برای چه کسی اسارت؟ برای چه یتیم‌داری کردم؟ در عراق هم آدم‌هایی هستند که دارند یتیم‌داری می‌کنند. منتها شوهرشان در راه رضای هوس صدام شهید شد،  کشته شد.

3- دعوت به معروف، دعوت به منکر

«یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوف‏» (آل‌عمران/104) از ان طرف «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَر» (توبه/67) افرادی امر به معروف می‌کنند، می‌گویند که کار خوب انجام بده! افرادی امر به منکر می‌کنند. یعنی دارد در خیابان می‌رود، یک دختری را می‌بیند، می‌گوید: نگاه کن ببیین چی هست!!! به او می‌گوید من که دیدم، تو هم ببین! یک غذای حرامی می‌خورد، می‌گوید تو هم بیا این درآمدش خوب است. یعنی خودش شغلش حرام است، خودش رفته است و پناهنده شده است، حالا به پسر عمویش هم می‌نویسد که تو هم بیا و پناهنده شو! امر به منکر! خودش به مسجد نمی‌رود، به بچه‌اش هم می‌گوید که نمی‌خواهد شیخ شوی! خودش حجابش بد است، به آن هم می‌گوید نمی‌خواهد امّل شوی! «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوف‏» در قرآن هست. «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَر» هم در قرآن هست. اینها در عمل است.

یک آیه داریم. «یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر»  (آل‌عمران/104) جلوی منکر که هست، نهی می‌کند. افرادی هستند که «لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَر» (مائده/79) نهی از منکر نمی‌کنند. بی‌تفاوت هستند. می‌گویند به ما چه! هر چیزی را می‌گوید به ما چه؟ افرادی «یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر» هستند و افرادی بی‌خیال هستند. آیه‌ها مفصل است. من از هر آیه‌ای یکی دو کلمه‌اش را قیچی کرده‌ام که پلاکارد باشد.

دو مرتبه «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ…» حالا بگو آقای قرائتی اینها را برای چه می‌گویی؟ می‌خواهم هر کسی که پای تلویزیون نشسته است و شماها، ببینید کجا دویده‌اید؟ به سمت نماز دویده‌اید یا به سمت گناه؟ چه چیزی برای ما جاذبه دارد؟

4- ترک کار به خاطر نماز، ترک نماز به خاطر کار

این آیه‌ هم برای بازاری‌ها! «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) افرادی هستند که صدای اذان را که می‌شنوند، مغازه را می‌بندند، خیابان، بازار، پاساژ تعطیل می‌شود، برای خدا دست از این جنس برمی‌دارد. افرادی هم هستند که برای دو فلس سود، خدا را ول می‌کنند. پیغمبر اسلام داشت خطبه می‌خواند، در نماز جمعه! یک مرتبه یک کاروانی یک جنسی آورد. تا صدای کاروان بلند شد، همه اینهایی که در نماز جمعه نشسته بودند، همه دویدند و رفتند که جنس بخرند به جز 12 نفر! 12 نفر پای سخنرانی نشستند و همه به سراغ جنس رفتند. افرادی خدا را رها می‌کنند برای جنس! افرادی جنس را برای خدا رها می‌کنند. هر دو مورد هم در قرآن آمده است. «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» افرادی که تجارت و داد و ستد اینها را از خدا غافل نمی‌کند. در عوض از آن طرف: «إِذا رَأَوْا تِجارَهً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها» (جمعه/11) افرادی هم هستند که تا تجارت دیدند، پیغمبر و نماز جمعه و قبله و وضو و همه را ول می‌کند و می‌رود به سراغ جنس!

«فَإِنْ آمَنُوا … وَ إِنْ تَوَلَّوْا» (بقره/137) عده‌ای هستند حرف حق که می‌شنوند ایمان می‌آورند. عده‌ای هستند «تَوَلَّوْا» حرف حق که می‌شنوند کتفشان را بالا می‌اندازند که: برو بابا!

اینکه روی تخته نوشتم، روحیه بود. اینکه نشستم و گفتم عمل بود. حالا در جامعه!

5- مسجد بر اساس تقوا، مسجد بر اساس نفاق

– افرادی هستند که به مسجدهایی می‌روند که بر اساس تقوا است. افرادی می‌روند در مراکزی که محل فتنه است. می‌گوید: «أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیه‏» (توبه/108) برو و در مسجد قبا نماز بخوان. مسجد قبا کنار مدینه است که الان هم جزء شهر شده است. پیغمبر ما وقتی وارد مدینه شد، قبل از آنی که وارد مدینه شود، کنار مدینه مدتی ماند و آنجا یک مسجد ساخت به نام مسجد قبا! خدا قسمت کند که همه بروند. می‌گوید برو در این مسجد قبا. افراد منافق! گفتند بیایید ما هم یک مسجد بسازیم، در مسجد خودمان، افراد جمع شوند و همفکری‌هایمان آنجا باشد و افکارمان را به هم منتقل کنیم. به قول چیزها خانه‌ی تیمی بود. بعد گفتند چه کنیم؟ گفتند از پیغمبر دعوت کنیم که یک نماز جماعت هم بخواند که رسماً مسجد بشود. گفتند یا رسول الله یک مسجد ساخته‌ایم. شما بیایید و یک نماز جماعت بخوانید که افتتاح بشود. پیغمبر فرمود: خوب مسجد که بود! شما دیگر چرا مسجد ساختید؟ گفتند: آخر بعضی‌ها پیرزن هستند، پیرمرد هستند، باران است، هوا داغ است، فلان است… توجیه کردند. گفت من فعلاً جنگ تبوک را در پیش دارم، بروم جنگ و برگردم به شما خبر می‌دهم. رفت و برگشت، آیه نازل شد: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرارا» کسانی که مسجد ساختند ولی هدفشان ضرار است، ضرر است. می‌خواهند با این مسجد کمر آن مسجد را بشکنند. «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً» اینها سرپوش روی جنایاتشان می‌خواهند بگذارند. می‌خواهند کارهایشان را در مسجد انجام بدهند. «وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین‏» می‌خواهند مسلمانان دو شقه بشوند. یک عده بروند به این مسجد، یک عده بروند به آن مسجد، و بین مسلمان‌ها و جمعیتشان شکست بخورد. «وَ تَفْریقاً» و تفرقه بین مؤمنین بیفتد. «وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ»  (توبه/107) «إِرْصاداً» رصدخانه! می‌خواهند اینجا کمینگاه برای دشمنان خارجی باشد. دشمنان خارجی اگر خواستند خبری بدهند، از طریق این مسجد خبر بدهند، یعنی اینجا هم مثل برج مراقبت هست که در فرودگاه هست. که توجه می‌کند که این فلان هواپیما بلند شد، فلان هواپیما نشست. در چند قدمی است! در چند کیلومتری است. شرق است. غرب است. یعنی برج مراقبت است. این برج مراقبت را رصدخانه می‌گویند. «إِرْصاداً» می‌خواهد این مسجد، رصدخانه‌ی کفار باشد. یعنی همیشه کفار حال مسلمان‌ها را از این مسجد بگیرند. «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً…» بعد می‌گوید که «لَا تَقُمْ فِیهِ» (توبه/108) پایت را در این مسجد نگذار! وقتی آمدند دعوت کنند برای افتتاح، حضرت فرمود: بیل و کلنگ‌ها را بیاورید، رفتند مسجد ضرار را خراب کردند. گاهی باید مسجد را هم خراب کرد. مسجدی که برای شکستن وحدت کلمه باشد. وَ الَّذِینَ اتخََّذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْرِیقَا بَینْ‏َ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ»

– در جبهه عده‌ای «لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ یُؤْمِنُون‏» (توبه/44) «إِنَّما یَسْتَأْذِنُک‏ الَّذینَ لا یُؤْمِنُون‏» (توبه/45) «یَسْتَأْذِنُ» «لا یَسْتَأْذِنُ» تا جبهه می‌شد، آدم‌های مخلص بسیجی داوطلب، عاشق‌ها، آن‌ها مرخصی نمی‌گرفتند، اما آدم‌های ترسو و فراری، می‌گفتند: آقا! من مادرم مریض است، خواهرم عروس می‌شود، پدرم در حال فلان است. می‌آمدند می‌گفت: «إِنَّما یَسْتَأْذِنُک‏ الَّذینَ لا یُؤْمِنُون‏» آن‌هایی که ایمان ندارند، اجازه‌ی مرخصی می‌گیرند. تا می‌بینند هوا پس است.

6- سرنوشت خوبان و بدان در قیامت

خوب حالا سرنوشت اینها چه می‌شود؟ خوب تابلوها را دیدیم. سرنوشت قیامت عین برخوردهای دنیاست. دنیا و قیامت فتوکپی هم هستند. ببینید! در دنیا به پیغمبر می‌گفتند: «سَواءٌ عَلَیْنا» یعنی مساوی است برای ما! «أَ وَعَظْت‏» آیا موعظه بکنی، «أَمْ لَمْ تَکُن‏مِنَ الْواعِظین‏» (شعراء/136) یا موعظه نکنی! پیغمبر! «مِنَ الْواعِظین‏» برای ما فرقی نمی‌کند. «وَعَظْت» یعنی موعظه بکنی، یا واعظ نباشی و موعظه نکنی. آقا! ما گوش به حرف تو نمی‌دهیم. چه بگویی، چه نگویی! اصلاً گوش به حرفت نمی‌دهیم. آن وقت روز قیامت در جهنم جیغ می‌زنند و می‌بینند فایده‌ای ندارد. آن وقت آنجا می‌گویند: «سَواءٌ عَلَیْنا» «أَ جَزِعْنا» آیا جزع بکنید، جیغ بزنید. «أَمْ صَبَرْنا»  (ابراهیم/21) یا صبر بکنید. کسی که در دنیا می‌گوید: «سَواءٌ عَلَیْنا» قیامت هم می‌گویند: «سَواءٌ عَلَیْنا» بگویی و نگویی فرق نمی‌کند، آنجا هم می‌گویند جیغ بزنی و نزنی فرقی نمی‌کند. عین هم است. یک لیوان آب خنک بدهی به تشنه، یک لیوان آب خنک می‌دهند یا به خودت و یا به بچه‌هایت. هر کس هر خیری ببیند به خاطر این است که پدر و مادرش خیر رسانده است. هر کس هر سیلی بخورد به خاطر این است که یا خیر نرسانده است، یا پدر و مادرش خیر نرسانده‌اند. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقال‏…» (زلزال/7) سر سوزنی خیر یا سر سوزنی شر بی‌جواب نمی‌ماند. نگو آقا ما زحمت کشیدیم و کسی نفهمید. نفهمند. خدا که می‌فهمد.

«تو نیکی می‌کن و در دجله انداز *** که ایزد در بیابانت دهد باز»

یک کسی می‌گفت «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز *** خودم شیرجه می‌رم درش می‌آرم» معنایش یکی است. آخر گاهی وقت‌ها ما می‌گوییم: آخر ما این همه زحمت کشیدیم، کسی نفهمید، کسی از ما تشکر نکرد. کسی از ما قدردانی نکرد. سر موقع هر چه باید برسد، می‌رسد. اما قیامت چه خبر است؟ «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ» (مؤمنون/102) «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُه‏» (مؤمنون/103) این تابلوها را دیدی؟ آدم‌ در دنیا دو گروه هستند. افرادی در قیامت میزان عملش سنگین است. خیلی کار خیر دارند، افرادی هم میزان عملشان سبک است. افرادی اصلاً میزان برایشان نیست. «فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْنا» (کهف/105) اصلاً هیچی ندارند. هیچ! پوک پوک هستند. آدم‌هایی که در دنیا پوک هستند، در قیامت هم پوک هستند. پوک! پوک! سنگینی! سنگینی!

«فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوى‏» (نازعات/41) آیه‌ی دیگری داریم: «فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوى‏»‌ (نازعات/39) مَأْوى یعنی منزل! بعضی‌ منزلشان بهشت است، بعضی منزلشان جهنم است.

«تِجارَهٍ تُنْجیکُم‏» (صف/10) «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» (بقره/16) بعضی تجارت‌ها «تُنْجی» نجات می‌دهد شما را! یعنی چیزی را که در راه خدا دادی، آنجا به تو پس می‌دهند، همان پس دادن تو را نجات می‌دهد. افرادی هم هستند که قرآن می‌گوید: «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» مفت خودشان را باختند. برای چه کسی سوت کشیدی؟ برای چه کسی کف زدی؟ برای چه کسی یقه‌ی خودت را چاک کردی؟ برای چه کسی اینقدر خودت را خسته کردی؟ روز قیامت افرادی که زنده ‌باد برای افرادی می‌گویند، می‌بینند عجب! زنده بادشان برای یک آدم نالایقی بوده است. گیر هستند.

7- سرنوشت پیشوایان و پیروان در قیامت

می‌گویند خدایا ما «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا» (احزاب/67) ما پشت سر بزرگان رفتیم و به این روز سیاه نشستیم. به بزرگانشان می‌گویند: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ» (غافر/47) هر چه عربی می‌خوانم قرآن است. نمی‌توانید شما مشکل ما را حل کنید؟ می‌گویند بابا ما خودمان هم اینجا عزای گور پدرمان را داریم. نفرین می‌کنند می‌گویند خدایا عذاب اینها را «ضِعْفٌ» مضاعف و چند برابر کن. خدا می‌گوید که شما هم عذابتان دو برابر است. آن‌ها عذابشان دو برابر است چون هم کج رفتند و هم شما فقیرها را عقب خودشان کج بردند. شما فقیرها هم عذابتان دو برابر است. چون شما فقیرها هم کج رفتید، هم با سوت و کف و صلوات کج‌روها را تشویق کردید. یک بار دیگر می‌گویم. دانه‌درشت‌ها دوبرابر! چرا؟ هم کج رفتند و هم مردم را کج بردند. کج رفتند و کج بردند. دانه‌ریزها را هم می‌گوید: «لِکُلٍّ ضِعْف‏» (اعراف/38) دانه‌ریزها هم… «لِکُلٍّ ضِعْف‏» آیه‌ی قرآن است. خدا می‌گوید همه‌تان دوبرابر! برای اینکه دانه‌ریزها هم… بزرگ‌ها کج رفتند و کج بردند، دانه‌ریزها هم کج رفتند و هم کج‌روها را تشویق کردند. داریم روز قیامت یک قطره‌ی خون به انسان می‌چکد. انسان می‌گوید که این چیست؟ می‌گوید یک بیگناهی کشته شد و تو در یک قطره‌اش شریک بودی! داریم اگر جایی قمار می‌کنند، شما حق نگاه کردن نداری حتی اگر قمارباز نیستی! حق نداری به سفره‌ی قمار نگاه کنی! نگاه به قمار، قمارکننده را تشویق می‌کند. به کسی ظلم می‌شود، حق نداری که تماشا کنی، یا از مظلوم دفاع کن، یا نمی‌توانی دفاع کنی، نایست. چون وقتی می‌ایستی، ظالم ظلم می‌کند و تو نمی‌توانی دفاع کنی، یا نمی‌توانی، یا می‌ترسی، یا عرضه نداری، چرا ایستاده‌ای؟ برو! در قرآن می‌گوید: در یک جلسه‌ای نشستی که فساد می‌کنند یا جلسه را به هم بزن، یا اگر نمی‌توانی بهم بزنی، بلند شو و برو! چرا می‌نشینی؟ سر سفره‌ای که شراب هست، اگرچه نخوری، نشستن سر سفره گناه است. در یک مراسمی که گناه می‌شود، حضور شما آن را تأیید می‌کند.

« ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ» (آل‌عمران/107) «اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ» (آل‌عمران/106) «ابْیَضَّتْ» «بیضاء» بعضی صورت‌ها سفید است. بعضی صورت‌ها سیاه است. خوب!

«فَوْزاً عَظیماً» (احزاب/71) «ضَلالاً مُبیناً» (احزاب/36) این‌ها روبروی هم هستند. بعضی‌ها به فوز می‌رسند. فوز بزرگ! مثل امیرالمؤمنین که تا ضربت خورد فرمود: «فُزتُ» رستگار شدم. فوز بزرگ! در مقابل «ضَلالاً مُبیناً»

«أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِه‏» (اسراء/71) روز قیامت بعضی‌ها پرونده‌شان را به دست راستش می‌دهند، آن وقت شعارش این است، می‌گوید: «هاؤُمُ» بدوید بیایید.« اقْرَؤُا» قرائت کنید. «کِتابِیَه‏» (الحاقه/19) بیایید نامه‌ی من را بخوانید. مثل اینهایی که یک معدل خوبی دارند، قاب می‌کنند و بالای سرشان می‌زنند و به همه‌ی مهمان‌ها می‌گوید بخوانید. «هاؤُمُ» بیایید، «اقْرَؤُا کِتابِیَهْ»، « إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ» (الحاقه/20) من در دنیا به فکر قیامتم بودم. «فَهُوَ فی‏ عیشَهٍ راضِیَه» (القارعه/7) در یک زندگی دلخواه است. «فی‏ جَنَّهٍ عالِیَه» (الحاقه/22) «قُطُوفُها دانِیَه» (الحاقه/23) در یک بهشت عالی، شاخه‌های درخت‌ها نزدیک، اینطور نیست که مثل نارگیل یا مثل توت باید یک کسی برود بالا و با چوب بزند. یا مثل گردو! «قُطُوفُها دانِیَه» این برای کسی است که نامه‌ی عملش در دست راستش است. اما قرآن می‌گوید: «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِه‏» (الحاقه/25) کسی اگر نامه‌ی عملش در دست چپش باشد، آن وقت چه می‌کند؟ آن چه می‌کند؟ اگر نامه‌ی عملش در دست چپش باشد چه می‌کند؟ البته من الان دست راست گرفتم. اما شما از آنطرف نشسته‌اید و من مخصوصاً این کار را می‌کنم. من وقتی با شما حرف می‌زنم، چپکی حرف می‌زنم. یعنی شما از اینطرف نشسته‌اید، من اگر دست راستم بدهم، آن وقت می‌گویید قرائتی اشتباه کرد و دست چپش گرفته است. نه! شما از آن طرف هستید. کسی که نامه‌ی عملش را دست چپش بدهد، که الان دست راست من است و نزد بیننده‌ها دست چپ حساب می‌شود،  کسی که نامه‌ی عملش دست… «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِه‏» می‌گوید که: «یا لَیْتَنی‏ لَمْ أُوتَ کِتابِیَه‏» ‏» (الحاقه/25) کاش این نامه را به من نداده بودند. اگر نداده بودند امیدی بود. الان دیگر… «یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَه» (الحاقه/27) اصلاً کاش دنیا تمام شده بود. کاش دنیا تمام شده بود.

یک عروس و دامادی اول عروسی خیلی عاشق هم بودند، می‌گفت می‌خواهم بخورمت. بعد با هم دعوایشان شد، گفت تو که می‌خواستی من را بخوری، گفت: کاش روز اول خورده بودمت که تمام شده بودی! اینقدر من را زجر نمی‌دادی؟ «یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَه» کاش اصلاً در دنیا تمام شده بودم. نامه‌ی عمل دست راست. نامه‌ی عمل…

«وَ سیقَ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّه» (زمر/73) «وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّم‏» (زمر/71) «سیقَ…» «سیقَ…» سیقَ یعنی سوق می‌دهند. یعنی هل می‌دهند. «سیقَ الَّذینَ اتَّقَوْا» افرادی که باتقوا هستند، مثل عروس که می‌برندش، با سلام و صلوات می‌برندش! اما «سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّم» آن‌ها را هل می‌دهند به جهنم، آنها را می‌برند به بهشت. «ادْخُلُوها بِسَلام‏» (ق/34) در بهشت می‌گویند بفرمایید سلامٌ علیکم! در جهنم می‌گویند: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» (حاقه/30) بگیرید و در غل و زنجیر ببندیدش.

« کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُم‏» (مرسلات/43) به اینها می‌گویند بخورید و بیاشامید، گوارا! به آن‌ها می‌گویند: «فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُم‏» (محمد/15) چیزی به اینها می‌دهند که دل و روده‌شان را مثل اسید از هم منفجر کند.

«سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ» (یس/58) به بهشتی‌ها می‌گویند خدا به شما سلام می‌کند. به جهنمی‌ها می‌گویند: «اخْسَؤُا»  «اخْسَ» یعنی چخ! اخْسَ کلمه‌ای است که به سگ می‌گویند. می‌گویند بابا ما را به دنیا برگردانید کار خوب می‌کنیم. می‌گویند: چخ! اخْسَ! اخْسَ را عرب‌ها به سگ می‌گویند. اخْسَ! ما می‌گوییم: چخ! «اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکَلِّمُونِ» (مؤمنون/108) خفه شوید و حرف نزنید. به چه کسانی می‌گویند خفه شوید؟ به آن کسی که در دنیا مؤمنین را مسخره می‌کند.

«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ» (عبس/38) «ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ» (عبس/39) قرآن می‌گوید یک سری از صورت‌ها سفید، لبخند، شاد، «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَهٌ» (عبس/40) «غَبَرَهٌ» از غبار! صورت‌ها غبارآلود! «تَرْهَقُها قَتَرَه» (عبس/41) گرفته! صورت‌های شاد، صورت‌های گفته!

«وَ ظِلٍّ مَمْدُود» (واقعه/30) «وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُوم‏» (واقعه/43) بهشتی‌ها سایه‌ی طولانی، سایه‌ای که هیچ وقت آفتاب نمی‌شود،ْآن‌ها سایه از دود! سایه‌ درخت! سایه‌ی دود!

«سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» (انسان/21) «سُقُوا ماءً حَمیماً» (محمد/15) عده‌ای را خدا شراب طهور می‌دهد. عده‌ای آب حمیم! حمیم از حمام! حمام یعنی آب داغ! «سُقُوا ماءً حَمیماً» یعنی آب جوشان به آن‌ها داده می‌شود.

– بهشتی‌ها هر جا می‌خواهند جا هست. بزرگ! می‌گوید: «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشاءُ» (زمر/74) «حَیْثُ نَشاءُ» یعنی آزادی است. هر جا بخواهیم برویم هست. «حَیْثُ نَشاءُ» هر جا دلمان بخواهد! شاءُ یعنی بخواهد. می‌گوییم: ان‌شاءالله! یعنی اگر خدا بخواهد. شاءَ یشاءُ! «حَیْثُ نَشاءُ» یعنی هر جا که دلمان بخواهد می‌توانیم برویم. هیچ محدودیتی در بهشت نیست. اما آنجا «مَکاناً ضَیِّقا» (فرقان/13) جایشان تنگ است. در قرآن یک آیه داریم که جهنم هم تنگ و هم گشاد است. «مَکاناً ضَیِّقا» یعنی تنگ است. از آن طرف به جهنم می‌گویند: «هَلِ امْتَلَأْتِ» پر شدی؟ می‌گوید: «هَلْ مِنْ مَزید» (ق/30) باز هم داری بفرست بیاید. از امام سؤال می‌کنند بالاخره تنگ است یا گشاد؟ چون درباره‌ی جهنم هم آیه داریم که تنگ است. «مَکاناً ضَیِّقا» هم داریم که به جهنم می‌گویند: پر شدی؟ می‌گوید: باز هم داری بفرست. اگر داری بفرست یعنی جا هست. جا هست یا جا نیست؟ امام یک مثل زد! فرمود شما میخ که در دیوار می‌کوبید، هر میخی جایش تنگ است. اما اگر از دیوار بپرسی جای میخ داری؟ می‌گوید اگر باز هم میخ داری، بفرست. دیوار جای میخ‌های زیادی دارد، گرچه هر میخ به خودی خود جایش تنگ است. یعنی هر میخ جایش تنگ است، اما اگر از دیوار بپرسی جای میخ داری؟ می‌گوید اگر باز هم داری، بفرست. دیوار جای هزار تا میخ دارد، با اینکه هر میخی هم جایش تنگ است. هم «مَکاناً ضَیِّقا» هم «حَیْثُ نَشاءُ»!

8- دوستان دنیوی، هم‌نشینان اخروی

«وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقا» (نساء/69) رفیق‌های بهشتی، کیا هستند!!! «فَبِئْسَ الْقَرینُ» (زخرف/38) رفیق‌های جهنمی چه بد رفیق‌هایی هستند. اینطرفت صدام است. اینطرفت شمر است. کجا آمده‌ایم؟ یک کسی یک جایی بین دو نفر خوابید، اینکه این طرفش خوابید گفت من در خواب خُر خُر می‌کنم که تا 50 متر صدایش می‌رود، آن طرفی گفت من در خواب گاهی نعره می‌کشم. بلند شد و گفت عجب جایی آمده‌ایم و خوابیدیم. کجا؟ «فَبِئْسَ الْقَرینُ» «حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقا» منتها در دنیا مواظب باشید که با چه کسی رفیق می‌شوید. رفیق‌هایی که اینجا رفیق می‌شوید، رفیق‌های آنجا هم هستند. این رفیق‌ها ابدی هستند.هر که در دنیا با آدم‌‌های نااهل رفیق شد، آنجا هم با همان نااهل‌هاست. اینجا با افراد خوب رفیق شد، آنجا هم با آن‌هاست. حالا این همه برای چیست؟ برای دو رکعت نماز؟ مگر نماز چقدر طول می‌کشد؟ بیننده‌ها بحث را روز بیست و سوم گوش می‌دهید. این بیست و سه روز گذشته عده‌ای روزه خوردند و عده‌ای هم روزه گرفتند. آن کسی که روزه گرفت، چه چیزی از او کم شد؟ آن کسی که روزه خورد، چه چیزی گیرش آمد؟ آخر یک خانمی 50 کیلو، 60 کیلو، 70 کیلو، کمتر یا بیش‌تر، حالا یک صد گرم روسری دارد، این صد گرم چه کار می‌کند؟ مگر یک مکه چقدر خرج دارد؟ پول یک موتور هنداست. یک میلیون، دو میلیون، آخر این چیزی است؟ می‌خواهیم حرف بزنیم، آقا حرف کسی را نزنیم و حرف خودمان را بزنیم. مگر نمی‌شود که آدم شوخی کند و بخندد و غیبت نکند. ما طلبه‌ها گاهی دور هم می‌نشینم و می‌گوییم هر کس یک دسته گلی آب داده است بگوید، می‌خواهیم یک خورده بخندیم. هر کسی یک خاطره‌ای می‌گوید. آن یکی می‌گوید، دیگری یکی می‌گوید. اینقدر ما خندیدیدم. شما نمی‌دانید. آخوندها جلسات خوبی دارند. ما پهلوی بعضی از علمای… همین پریروزها رفتیم خانه‌ی یکی از پیرمردهایی از علمای اینجا، بقدری خاطرات شیرینی گفت که ما نیم ساعتی که آنجا بودیم خندیدیم. یک جوان فوق لیسانس بود و داماد نشده بود، گفتیم: حضرت آقا ایشان داماد نشده است، گفت: سالمندان! ببینید خیلی سریع گفت: سالمندان! یعنی طنزش در دستش بود و فکر نمی‌کرد. اینطور نیست که آدم خواسته باشد بخندد، حتماً با گناه بخندد. اینطور نیست که شادی حتماً با آهنگ‌های حرام باشد. خدا را قرآن می‌گوید: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى‏» (نجم/43) خدا هم می‌تواند بخنداند. شما از راه حرام می‌روی گناه بکنی، خدا یک تلخی در سفره‌ات می‌گذارد، بچه‌ات یک مشکلی پیدا می‌کند، همسرت، همسایه‌ات، وضعت، پولت گم می‌شود، یک طوری که آن مقدار و دو ساعتی که از حرام شاد بودی، آن دو ساعت را غصه می‌خوری! این دو ساعت غصه برای این است که می‌خواستی از حرام شاد باشی. اجازه بدهید من تکرار کنم، ولو گفته‌ام. بناست شما 822 کیلو شکر وارد بدنت شود. گاهی وقت‌ها تیزبازی می‌کنی و می‌بینی صاحب‌خانه نیست، نیستش! دو تا قند دهانت می‌گذاری! دو تا خوردم! تیزبازی می‌کنی و دو تا باقلوا می‌خوری! فکر می‌کنی زرنگ هستی! بعد چه می‌شود؟ دکتر می‌گوید قندتان بالا رفته است، دیگر خانه خودتان هم قند نمی‌خوری! خانه‌ی همسایه دو تا باقلوا خوردی، خانه‌ی خودت هم دیگر نباید بخوری! تمام شد و رفت. «قد قامت‌ الصلاه»‌ مشتری هست! بابا «قد قامت‌ الصلاه»‌! خدا می‌گوید مسجد بیا! مشتری هست. صبح تا حالا بیکار بودیم. به خاطر این مشتری کار به خدا نداری و کار به جماعت نداری و مشتری را راه می‌اندازی! عصر یک مشتری در دکان شما می‌آید، خدا می‌گوید نه اینجا نروه، برو یک خورده جلوتر! خدا به دلش می‌اندازد که از تو نخرد. چون شما ظهر خدا را به ایشان فروختی، عصری مشتری خودت هم از در دکانت رد می‌شود. ما اشتباه می‌کنیم. با خدا زرنگی نکنید. با خدا زرنگی نکنیم. وقت تمام شد، خیلی خوب من هم حرف‌هایم را جمع کنم.

دو تای دیگر! «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاما» (واقعه/26) بهشت همه به هم سلام می‌کنند. در جهنم همه به هم فحش می‌دهند. «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) آن می‌گوید تو بودی، او می‌گوید خفه شو، آن می‌گوید برو گمشو! «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» آن به او فحش می‌دهد، او به آن فحش می‌دهد. آنجا فضای سلام، آنجا همه فحش! اگر در خانه و کارخانه و مزرعه و اداره‌ای دیدیم همه به هم سَلاماً سَلاما، این پیداست که نظام بهشتی است. اگر او برای او می‌زند، او برای او می‌زند، او برای او می‌زند، او برای او می‌زند، او زیر پای او را خالی می‌کند، او زیر پای او را خالی می‌کند. اگر همه برای هم می‌زنند، پیداست این فضا فضای جهنمی است.

در آیه الکرسی هست. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» (بقره/256) «الرُّشْدُ» یعنی راه حق! «الْغَیِّ» یعنی راه باطل! راه پیداست. تقوا و بی‌تقوایی! ظلم و عدل! حق و باطل! رضای خدا و رضای خلق! فساد و کمال! اینها روشن است. خدایا ما تا به حال هر چه راه کج رفتیم،‌فکر کج، حرف کج، عمل کج، نیت کج، هر کجی که تا به حال از ما بوده است، تا ماه رمضان تمام نشده است، به آبروی مولود ماه رمضان امام حسن مجتبی، و شهید ماه رمضان امیرالمؤمنین و به آبروی کسانی که عبادت مقبول در ماه رمضان کردند، همه‌ی کجی‌های ما را ببخش و بیامرز! این باقی عمر ما را کمتر از یک آن ما را به خود ما واگذار نکن و همیشه دست ما را بگیر که ما به سمت تابلوهای حق برویم. ما را اهل حق و دعوت‌کننده‌ی به حق قرار بده! این جلسه‌ی امروزمان دو تا تابلو بود.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment